روز شنبه در مراسم کتابخوانی «سیمرغ» به تصویرگری «پیتر سیس» هنرمند بزرگ زاده چک حاضر بودم. برایم جالب بود که یک هنرمند غیر ایرانی به داستانی که بارها بخشهایی از آن را در کتابهای فارسی خواندهایم، علاقهمند شده و مصورش کرده...اندک اندک که بحث جلو میرفت، ذهنم از پرندههای داستان به سوی اپوزیسیون منحرف شد! چه شباهتی! این همه گروه و فعال سیاسی شناخته شده داریم، اما نمیتوانند یکی شوند! دوستی انگلیسی دارم که ایرانیان را به خوبی میشناسد و معتقد است که مشکل بزرگ اپوزیسیون، داشتن کسانی است که حتما میخواهند رهبر شوند و جایی در قدرت داشته باشند. میگوید: «شما ایرانیها، ۳۰۰ تا رهبر دارید، اما کسی حاضر نیست از این رهبران پیروی کند!» راستش بیراه نمیگوید. گرچه بخشی از اپوزیسیون «جمهوریخواه» تمایلات اصلاحطلبانه دارد و امیدوار است حاکمان جمهوری اسلامی به راه راست هدایت شوند و قدرت را دو دستی در اختیار آنها بگذارند، اما بخشهای دیگری که معتقدند این رژیم اصلاحناپذیر است، هنوز نتوانستهاند «یکی» شوند. احتمالا نمیتوان از آنها که مایل هستند به اصلاحطلبان نزدیک شوند انتظار داشت که «انحلالطلب» باشند. گمانم هدهد هم وقتی به سراغ پرندگان رفته بود با پاسخهای متفاوتی از پرندههایی که وضعشان راضی بودند یا از تلاش بیش از حد بدشان میآمد روبرو شده بود. اما بخشی از اپوزیسیون که لا اقل میداند چه نمیخواهد، چرا نمیتواند محوری برای توافق پیدا کند؟
به گمان من، اگر در چالشی منطقی، و از دل رقابتی سالم، گروهی از باهوشترین و کارآمدترینها بیرون بیایند وهمه هم توافق کنند که پشت این گروه بایستند، میتوان نهایتا به یک «هدهد» در راس رسید. اما باید قاعده بازی را منطقی ریخت و شرکت کنندگان هم متعهد به رعایتش باشند. «جر زنی» ممنوع! این رقابت سیاسی باید باز باشد، و نمایندههای رسانهها بتوانند ماجرا را گزارش کنند.
برخی از اعضای اپوزیسیون معتقدند که باید یک چهره کاریزماتیک را از پیش برگزید و همه اطراف او جمع شوند. گمانم دوره بیعت گرفتن گذشته باشد. احتمالا سخنگو و رهبر را باید اندکی مدرنتر برگزید.
حالا هر کسی ممکن است ایدهای برای برگزیدن سخنگو داشته باشد، اما به نظرم باید قویترین فرد از میان قویترینها چنین موقعیتی داشته باشد.
به علاوه فکر میکنم اپوزیسیونی که میشناسیم، پیر شده. باید به این اندیشه کرد که جامعه جوان ایران نیاز به حاکمانی جوان، عاقل، جهاندیده و آشنا با ابزار دموکراسی و حقوق بشر دارد. کسانی که اقتصاد نوین را بشناسند، محیط زیست را پاس دارند و نگاهشان به آینده بر اساس توسعه پایدار باشد.
به گمانم پیران با تجربه اپوزیسیون بهتر است نقش مشاوران را بازی کنند.
از همه مهمتر، باید بین سیاسیون و روزنامهنگاران تفاوت قائل شد! روزنامهنگاری که فعالیت سیاسی میکند و یا به دنبال قدرت است یا جزئی از آن، میتواند حقیقت را به شکلی قلب شده به خورد مردم بدهد تا منافع خود یا گروهش را تامین کند. این خطرناک است!
امیدوارم پرندگان پراکنده، هدهدی بیابند...برای رسیدن به کوه قاف دموکراسی، باید سیمرغ شد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|