نگارنده این مقاله بر آن است که یکی از ریشه های انحطاط های اخلاقی حاکمیت و نقض حقوق بشر در ۳۳ سال حکومت جمهوری اسلامی نظریه ولایت مطلقه فقیه است که در عمل به قدرت سیاسی فقیه اصالت داده و همه چیز را فرع بر آن دانسته است.
آیت الله خمینی در کتاب صحیفه نور ج۲۰ ص ۱۷۰ در نامه مورخ ۱۶ دی ۱۳۶۶ نظریه ولایت مطلقه خود بدین شرح بیان می دارد:
” … حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه ی رسول الله است یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم است بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج. حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم می تواند مساجد را در مواقع لزوم تعطیل کند و مسجدی که ضرار باشد در صورتی که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت می تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند و می تواند هر امری را، چه عبادی یا غیر عبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامی که این چنین است، جلوگیری کند. حکومت می تواند از حج که از فرایض مهم الهی است در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی است، موقتا جلوگیری کند…”
همان طوری که ملاحظه می شود، آیت الله خمینی در نظریه ی خود، حکومت را بر همه امور اولویت می دهد و حتی قراردادهای میان حکومت با مردم را قابل فسخ یکجانبه از جانب حکومت می داند و توقف یا نقض هر قرارداد یا تکلیف شرعی را بر اساس مصالح کشور و اسلام ضروری می شمارد. حال باید گفت که اولا عبارت ” مصالح اسلام و کشور” به چه معناست؟ آیت الله خمینی هیچ توضیحی در مورد مفهوم این عبارت نمی دهد. عبارتی کلی و مبهم و کشدار که به هر نحوی می توان آن را تفسیر و مورد بهره برداری قرار داد. احتمالا با توجه به این که حکومت را مرجّح بر هر امر دیگری می شمارد تشخیص عبارت “مصالح کشور و اسلام” را نیز به حاکم (ولی فقیه) می سپارد. یعنی شخص حاکم هر طور که بخواهد مصالح کشور را تعریف کرده و هر قاعده و حق و تکلیفی را به اختیار خود زیر پا می گذارد. در نظریه ی ولایت مطلقه ی آیت الله خمینی به نظر می رسد که اصلا احتمال فساد و خروج حاکم و حکومت از عدالت جایی ندارد. آیت الله خمینی هیچ توضیحی نمی دهد که آیا مگر امکان ندارد که خود حاکم (فقیه) و حکومت فاسد گردد و از عدالت خارج شود؟ آیا امکان ندارد که ولی فقیهِ خارج شده از عدالت با این توجیه (مصالح کشور و اسلام) هرگونه ظلم و تعدی را مجاز بشمارد، حتی گرفتن جان انسان ها به خاطر مصالح کشور و اسلام را؟! دادن یک چنین اختیارات نامحدودی به ولی فقیه آیا چیزی جز استبداد و صدور جواز هر جنایت نیست؟
دیگر اینکه از حامیان نظریه ولایت مطلقه فقیه باید پرسید آیا اسلام اصالت ذاتی دارد یا اخلاق و عدالت و انسانیت؟ آیا اسلام برای اقامه اخلاق و معنویت و عدالت آمده است یا اخلاق و عدالت برای اسلام آمده اند؟اگر بپذیریم که اسلام برای اقامه اخلاق و انسانیت و عدالت آمده است دیگر به هیچ روی نمیتوان نظریه ولایت مطلقه و اصالت دادن به اسلام و حکومت اسلامی را پذیرفت چرا که اگر قرار باشد میان عدالت و اخلاق از یک سو و حکومت اسلامی از سوی دیگر یکی را برگزید قطعا عدالت و اخلاق اولویت خواهد داشت.
مشاهده می شود که حکومت جمهوری اسلامی بر یک چنین مبنای نظری سست و در عین حال خطرناکی استوار است که هر عملی را اگر به مصالح کشور و اسلام (مصالح شخصی ولی فقیه) باشد، مجاز می شمارد؛ حتی مهندسی انتخابات و ساختن بمب اتم و سرکوب منتقدان وشکنجه و….
سوال دیگر این جاست که اگر حکومت اسلامی حق دارد هرگونه قرارداد شرعی که خود با مردم بسته است را اگر مصالح کشور و اسلام اقتضا کند، نقض کند، آیا مردم هم این حق را دارند که اگر حکومت اسلامی از عدالت خارج شد و بر مردم ظلم کرد، قرارداد خود با حکومت ، مبنی بر تبعیت از حکومت را نقض کنند و از اوامر حاکم تمرد نمایند و خواستار تغییر حکومت شوند؟ آیت الله خمینی پاسخی به این سوال نمی دهد. اگر تشخیص مفهوم ” مصالح کشور و اسلام” به دست شخص ولی فقیه است، آیا تشخیص مفهوم “عدالت و عادل یا ظالم بودن حاکم” نمی تواند به دست مردم باشد؟ این سوالات در نظریه آیت الله خمینی بی پاسخ مانده اند.
اینها ایرادات اساسی است که بر نظریه ولایت مطلقه ا… خمینی وارد است اما حکومت جمهوری اسلامی تلاش می کند این نظریه پر از اشکال را عین حق و حقیقت نشان دهد گویی هیچ شکی در آن نمی توان کرد. نگارنده این مقال بر آن است که یکی از ریشه های تمامی انحطاط های اخلاقی حاکمیت و نقض حقوق بشر در ۳۳ سال حکومت جمهوری اسلامی نظریه ولایت مطلقه فقیه است که در عمل به قدرت سیاسی فقیه اصالت داده و همه چیز را فرع بر آن دانسته است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کشکساب
با درود بر همه ایرانیان؛با عرض ادب و احترام بر خوانندگان محترم و کسب اجازه از نویسنده محترم این نوشتار. عرض میگردد در آیات که اینها؛یعنی(مدعیان اصل ولایت فقیه)بر آنها استناد میکند؛میشود آیه داستان خواستن تخت ملکه صبا توسط سلیمان؛یا؛داستان ادعای دختران شعیب برای اجیر نمودن موسی که در هردو؛مدعیان فوق الاشاره؛مدعی هستند ولایت و واگزاری کار را{چون بهتر میتواند}باید واگذار نمود. که اینجا خود یک اشکال بزرگ میماند که به آن اشاره نمیکنند و آن اینکه:باید با عملکرد شخص و یا اطمینان به توان انجام بهتر از سوی او که نیازمندان انجام بهتر ؛که در اینجا مردم هستند و اینرا حاصل مینمایند؛کار یعنی (امر)را تحت ولایت او بسپارند. چون آنجا ؛چراندن و نوشاندن و حفاظت و رسیدگی گوسفندان؛نیاز بود و نیازمندان؛شعب و دخترانش با دیدن توانایی موسی فهمیدند و دختران صحه گذاشتند و به پدر گفتند؛او؛یعنی موسی؛قوی و امین است. لذا کار را به او واگذاشتند. در دیگری؛ سلیمان با احاطه خود وعلوم غیرعادی؛توانایی داشت بفهمد که مدعی(عفریت)میتواند صریعتر از دیگران؛تخت صبا را بیاورد. لذا کار را بر او واگذار نمود. حالا ما مردم؛ نه علم سلیمان را داریم نه تجربه دختران شعیب را ؛که مطمئن شویم اینها؛میتوانند در انجام نیاز ما ؛که امور کشورداری میباشد؛بهتر از دیگران عمل نمایند. جز مواردی مثل سطان حسین ها و شخ فضل الله ها که نه تنها بهتر نبوده اند بلکه مثل دوران سیاه قجر؛بدترین هم بوده اند. لذا این یک خود تحمیلی است و بهمین علت در اصل اسلام این ادعا {{بحدی مردود میباشد که در خود صاحب نامان شیعه نیز به کرات و وضوع بر رد آن؛اعلام و ابراز نظر گردیده}}. سپس میرسیم به ادعای بشدت مردود وبغایت سخیف؛این آقایان که جناب نویسنده محترم نیز اشاره فرموده اند و در اصل اسلام((بمثابه شرک محسوب گردیده))که بنابر نص صریح قرآن غیر قابل استغفار میباشد. و آن {ولایت تکوینی}میباشد و بیشرمانه با مصادره آن بنفع خویش؛این خیره سر کذاب؛خمینی دروغگو؛ولایت((مطلقه))را بر من بی دانش و نا آگاه؛تحمیل نموده. و با مغلطه و معوج نمودن معنا؛آیه انما ولیکم الله.....الخ؛را سند میآورند. در حالیکه به وضوع در همین آیه سه ولی را معرفی میکند. اولی؛ الله؛دومی؛ رسول؛که محمد است و الآن نیست؛و سومی؛مردم ایمان آورده. اینجاست که آخوند عموما و خمینی دروغگو؛خصوصا؛با بیشرمی؛ولایت الله که{تکوینی}است را بهمراه ولایت رسول که{تشریعی}است را؛بر ولایت خود که اگر مسلمان باشد{محبی}میآفزاید و خود را فعال مایشاع بر من دست بسته و ناتوان از دفاع ومیهن و زادگاه اشغال گردیده؛تحمیل میکند. با پوزش از اطاله کلام و تخریب اوقات شریفتان.سواد ندارم ؛مقررات پنج؛شیش خط را نخوندم.عفو بفرمائید.پاینده ایران؛سربلند ایرانی.
April 28, 2012 09:58:29 PM
---------------------------
|