در فرهنگ تعریف اصطلاحات سیاسی تفاوت های زیادی میان قوم، ملت و طایفه وجود دارد! آنچه که از آن به عنوان یک قوم به مفهوم Ethnos می شود به گروهی از انسان ها که بر پایه معیارهایی چون نژاد، فرهنگ، زبان محلی و..، متمایز شده و خود آگاهی زیادی راجع به این ویژگی های خود یافته اند و آنچه که از آن به عنوان ملت یاد می شود، صرفاً تعریف واژه ای از عناصر ۴ گانه تشکیل دهنده یک کشور است که بخش جمعیت آن تحت عنوان ملت تعریف شده و مکمل سه عنصر دیگر است!
لزوماً اعضای تشکیل دهنده یک ملت، زبان یا فرهنگ مشترک ندارند و هیچ جا نوشته نشده که وجه تمایز ملت ها زبان، فرهنگ و.. می باشد. آنچه که به ملت روح و اصل می بخشد، واژه کشور و جمعیت تشکیل دهنده این کشور و حکومت و سرزمین است!
یک ملت می تواند متشکل از ده ها قوم، صدها طایفه و یا قبیله باشد. آنچه که مهم است قراردادی است که اینها را تحت عنوان یک ملت طی رابطه های طولی و عرض معنا دار گردهم آورده است و این ملت می تواند حکومتی خاص را بپذیرد یا نپذیرد!
کما اینکه خیلی از کشور ها دو یاچند زبان یا فرهنگ دارند (هند، اقوام و زبان های متعدد دارد، سوئیس زبان های فرانسه و آلمانی دارد و یا ایالات متحده آمریکا ده ها قوم و فرهنگ و گویش و زبان دارد) اما هر دوی این کشور ها یک ملت دارند. ملت سوئیس یا ملت آمریکا!
اینکه هر فرهنگ یا زبانی ادعای ملیت نماید منجر به برداشت و به کاربردن نادرست اصطلاحات متعارف عامیانه در علوم سیاسی شده و از طرفی انگ کنایه آمیز و هدف دار بودن آن را القا نموده و ناخودآگاه ذهن را به اهدافی نظیر تجزیه طلبی و استقلال طلبی و.. سوق می دهد.
ملاحظه کنید! یک دستگاه اتوموبیل، متشکل از شاسی، بدنه، فرمان، موتور، دیفرانسل، گیریبکس و دیگر اعضا می باشد! تمامی اینها در کنار هم یک دستگاه اتومبیل را تشکیل می دهند و لزوماً شباهت یا یکتایی ندارند! حال فرض کنید لفظ اتوموبیل را به لاستیک ها و یا دیفرانسیل یک خودرو (به تنهایی) اتلاق کنیم! چه مشکلی به پیش می آید؟
فرض کنید در جهان یک کشور لفظ قاره را برای خود برگزیند! چه اختلالی به پیش می آید؟
این درست است که تمامی اقوام، خرده فرهنگ ها، و در مجموع یک ملت، در قالب دمکراسی به توافق رسیده و حق تعیین سرنوشت داشته باشد و بدین نحو یک حکومت و حاکمیت را برگزیند!
اصل زندگی جمعی نیز همن پذیرش دمکراسی را حکم می کند! حتی در یک حزب وقتی عده ای را به عنوان حاکم در قالب کمیته مرکزی پذیرفتید در واقع تعیین سرنوشت کرده اید! هرچند ممکن است اقلیتی و یا بخش کمتری با این حاکمیت برگزیده مخالف باشند! اما قواعد دمکراسی حکم می کند که ساختار حزب، گروه، طایفه، قوم یا ملت حفظ شود و به خاطر مخالف بودن با آنها، ساختار شکنی اجتماعی رخ نداده و اصل قاعده بازی را زیر سؤال نبریم!
بنابراین زمانی که جمعیتی تحت عنوان قرار داد نانوشته در قالب یک ملت کشوری را تشکیل می دهند، در واقع سرنوشت خود را رقم می زنند و هیچ یک از فرهنگ های تشکیل دهنده این ملت نمی تواند به بهانه قبول نداشتن حاکمیت یا حکومت و حتی به بهانه تعیین سرنوشت برای جمع کوچکتر خودشان، ادعای تجزیه طلبی نموده و واژه هایی نظیر ملت را برای قوم یا طایفه به کار ببرند!
اما چه شد که از جانب برخی دست به قلمان ناآگاه در کشورهای جهان سوم واژه ملت به جای قوم به کار گرفته می شود، حاصل برنامه ریزی دقیق، پیچیده، بلند مدت و هدفمند استعمار جهانی برای سلطه بهتر بر اجتماعات کوچکتر است!
هیچ گاه دو قدرت بزرگ نمی توانند یکدیگر را شکست دهند و تنها راه شکست دیگری تجزیه به واحدهای کوچکتر است!
هیچ گاه امپراطوری روم نمی توانست امپراطوری ایران یکپارچه و یا عثمانی را شکست دهد. امپریالیسم جهانی نیاز داشت تا پس از جنگ جهانی دهها کشور در خاورمیانه تشکیل شود .
اینگونه می شود که در دو قرن اخیر درکشورهای جهان سوم و بویژه در خاور میانه دهها کشور تشکیل می شود، اما اروپا رو به تشکیل اتحادیه اروپا و یا اروپای واحد می رود!
هرچند غرب با تمام قدرت تلاش میکند دستش رو نشود! اما در پنهان ظرفیت ها و تاریخچه هر یک از اقوام و رابطه قومیت ها با یکدیگر به دقت بررسی می شود. نقا ط قوت و ضعف هر کدام، جهش ها و سهم سیاسی شان در تاریخ ایران موشکافی می گردد. غرب در نهایت برای هر کدام برنامه ای ساماندهی می کند. گاهی از خرده فرهنگ های ایران، فرهنگ مستقلی تصویر میکنند و سپس نام قوم یا خلق بر آن می نهد. نویسنده های وابسته یا مرتبط با این گونه بنگاه ها مامور می شوند تاریخ مستقلی برای هر قوم بنویسند و سرنوشت آن را جدا از سایرین بنمایانند. اینجاست که سمبل های ساختگی و دروغین رخ می نمایند!
اینجاست که کشور آذربایجان جنوبی ادعا می شود در حالیکه در هیچ جای تاریخ صد سال گذشته ایران و شوروی سابق و روسیه، جایگاهی نداشته است! اینجاست که صحبت از کردستان بزرگ یا کشور الاهواز می شود آنگاه که اندک اندک از واژه ملت برای تیره ها و گویندگان یک لهجه استفاده می شود تا زمینه برا ی تنش های درونی میان ایرانیان در سالها و بلکه دهه های آینده آماده شود. زمانی بر روی کردها سرمایه گذاری می شود و زمانی عرب ها و زمانی آذری ها، زمانی هم دشمن این ظرفیت ها را ناکافی دیده و در راستای تحریک دیگر اقوام نیز بر می آید، آنچه که اکنون با عنوان پروژه قوم لُر شاهد آن هستیم و نمود آن در سنتر لُر، یادمان قدم خیر، سمبل سازی های دروغین و یا اس ام اس های رایج لُری که این بار از آذری ها و دیگر اقوام نا امید شده و در صدد تمسخر و تحریک هموطنان لُر می باشد!
نوشته های تحریف شده و جهت دار برند اشفر استادیار دانشگاه تل آویو و از کارمندان بنیاد سوروس با موضوع برادری و مرزها در ایران از جمله اقدامات آشکار موسسه سوروس در تئوریزه کردن جنگ قومیتی در ایران بوده است. این اسناد از سوی افراد وابسته به جرج سوروس در ایران با نام مستعارانجمن ترجمه، چاپ و به صورت رایگان توزیع گردید. هم اکنون بنیاد سوروس در مورد براندازی نرم، اغتشاش وآشوب با این نهادها و افراد هماهنگ احزاب قومگرای خارج کشور نظیر حزب دمکرات کردستان، کومله، اتحادیه دمکراتیک خلق عرب، حزب تضامن و… رابطه خوبی دارد.
موسسات و بنیادهای یهودی، موسسات و بنیادهای به ظاهر آمریکائی مستقر در کردستان عراق به عنوان یکی از بازوهای حامی طرح نفوذ در خاورمیانه تلاش داشتند در صورت تحقق چنین پروژه ای منافع آمریکا را در این بازی سیاسی تامین کنند.
شواهد و اسناد تاریخى نشان مى دهد این بنیادها طى دهه هـاى گـذشته با حمایت از گروه های سیاسی کُرد و مدعیان رهبرى بر کوردها اهداف خود را به پیش برده و این بنیادها در آن مقطع وابسته به بیگانگا ن بوده و طبق نظر و توصیه آنها عمل مى کردند.
اکنون پس از سال ها، افشای تنها گوشه ای از اسناد ویکی لیکس، حکایت از ارتباط عبدالرحمن قاسملو و عزالدین حسینی با سازمان اطلاعات جاسوسی آمریکا دارد. این اسناد حتی بیان می دارد عبدالله مهتدى رهبر کـومـله، صلاح مهتدی، فرمانده نظامی سپاه زرگارى که طى دهه اول انـقـلاب درکـردسـتـان ایـران در ارتـبـاط کامل بایکدیگر بوده اند، بی نصیب از این ارتباط نمانده اند.حتی در زمستان ۵۸ با طرح نقشه ماهرانه تمام اسلحه ومهمات پایگاهای سپاه رزگاری بدستور سیا و به بهانه خلع سلاح به کومله تحویل داده می شود و در مهاباد با طرح نقشه از پیش تعین شده توسط سیا وموساد ۶ماده به ۲۶ ماده معروف اضافه شده و جلسه در منزل همین شیخ در مهاباد باحضور حسن چاوشین نماینده موساد وسلیمان یهودی که مدتها در مهاباد ساکن بود واکنون در کوردستان عراق در شهر اربیل در یک شرکت ساختمان سازی فعالیت دارد برگزار شده و اینگونه برای باصطلاح رهبران احزاب کردی مسلح آن زمان تعیین تکلیف می شود!
حسن چاوشین یا بعبارت دیگر محی الدین چاو شین کیست وچرا در تمام امورات کوردستان ایران وعراق دخالت داشته واکنون به افشاگری علیه غرب واحزاب کوردستانی اقدام نموده است؟
شخصی بهائی بنام علیزاده که مغازه لباس شوئی در پیرانشهر داشت و به عنوان سرپل ارتباطی موساد با چاوشین عمل می کرده که بوده و چه نقشی داشته است؟ چرا هیچ مورخ وقایع کردستان نامی از او نبرده است؟
چرا سران احزاب کُرد ایرانی (نظیر حزب دمکرات کُردستان) طی دهه ۵۰ در عراق به طرز مشکوکی کشته می شوند اما افرادی نظیر قاسملو باقی می مانند!
چرا خالد عزیزی که ارتباطات خانگی با دیک چنی و دختر او داشته و چندین بار با مایکل لدین و مؤسسه امریکن اینتر پرایز ملاقات نموده و سال ها در آمریکا زندگی می کند، به یکباره طرح فدرالیسم را در حزب دمکرات کردستان (به جای واژه خودمختاری) تعریف نموده و سپس این واژه در میان اقوام فراگیر شده و همین حزب دمکرات بعدها کنگره ملیت های ایران فدرال را تشکیل داده و جالب تر از آن، اکنون این شخص دبیرکل جناح انشعابی حزب است؟
آیا کمیته آمریکای حزب دمکرات یک شبه به این نتیجه رسید که دست از مبارزه مسلحانه و ادعای خودمختاری برداشته و طرح فدرالیسم را مطرح کنند؟و سپس این ایده در کمیته مرکزی رأی بیاورد؟
و هزاران چرای دیگر! به هر حال بررسی تاریخ شکل گیری جریانات قومی در ایران، منهای نقش دستگاه های جاسوسی بیگانگان و عوامل آنها ( که کمتر محققی تا کنون به آنها پرداخته چرا که دسترسی به اسناد اطلاعاتی نداشته است) به مانند یک بعدی دیدن قضیه و آب در هاونگ کوبیدن است!
زمانی مرحوم عزالدین حسینی کارایی داشت! زمانی حسین چاوشین مهره بود! زمانی قاسملو باید می ماند و احمد توفیق کشته می شد، و زمان دیگر هم افرادی مثل خالد عزیزی، داوود باغستانی، عبداله مهتدی و امثالهم، جایگزین اینها برای به پیش بردن این پروژه می شوند!
زمانی می بایست جنگ مسلحانه در کردستان راه می افتاد، زمانی شعار خودمختاری، زمانی واژه فدرالیسم و گاهی واژه کردستان بزرگ برای به چالش کشیدن همزمان ۴ کشور ایران، ترکیه، سوریه و عراق و…!
مخلص کلام اینکه چگونه می شود اقوام، احزاب، طایفه و هر گونه اجتماعاتی که طی ۲۵۰۰ سال تحت عنوان مجموعه ای به نام ایران با هویت یکپارچه و تمایزات فرهنگی بی نظیر متعدد در کنار هم زندگی می کردند حدود یکصد سال است که بازتعریف شده و هویت های مختلفی یافته و حتی برخی احزاب و نویسنده ها نام ملت را برآنها بر می گزینند؟ گواهی است بر مدعای اهداف پنهان دستگاه های جاسوسی، سیاست خارجی و بنیاد هایی از قبیل بنیاد سوروس، مؤسسه امریکن اینترپرایز و… ده ها نهادی دیگر که به عنوان عوامل دستگاه های اطلاعاتی غرب، پروژه نا توان سازی و ناکارآمد سازی ایران بزرگ را در سر می پرورانند! و اینگونه می شود که دیگر هدف این احزاب تغییر حکومت یا براندازی نیست، بلکه راهی به مانند تجزیه طلبی را در سر می پرورانند!
باور کنید چه در زمان حکومت پهلوی، په در زمان جمهوری اسلامی، چه در دوره اصلاحات و چه در دوران حکومت اصولگرایان، این بنیادها و مؤسسات وابسته به دستگاه های جاسوسی غرب و اسرائیل ( نظیر بنیاد سورس یا امریکن اینتر پرایز) هدفی جز تجزیه ایران نداشته اند! ..و به قول تئوریسین های آمریکایی این منافع است که تعیین می کند چه کسی دوست و چه کسی دشمن است. در نتیجه ما ملت ایران از هر قوم و قبیله و با هر حکومتی که باشیم باور داریم که هیچ گاه غرب، اروپا و آمریکا نه تنها به فکر منافع ایران نبوده و نیست بلکه سال ها است که سودای تجزیه طلبی ایران را در سر می پروراند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|