علیرغم اینکه انتقاداتی بر آقای علیرضا نوریزاده خصوصاً در ماجرای مدحی داشتهام اما هرگز پای را از حوزه انتقاد فراتر نگذاشته و موضوع را شخصی دنبال نکردهام.
آقای نوریزاده نیز اگر چه در پاسخ انتقادات گاهی حتا عتاب آلود پاسخ دادهاند اما باز هم ایشان نیز هرگز شخصی عمل نکردهاند.
اما آنچه که میخواهم در این مجال و مقال عنوان کنم این است که آقای علیرضا نوریزاده بر خلاف آنان که یکی به میخ میزنند و یکی به نعل جمهوری اسلامی، چکش را در قلب جمهوری اسلامی و حتا مغز آن یعنی ولایت فقیه فرود میآورند و با شفافیت کامل از کلمه سر نگونی صحبت میکنند.
در شرایط فعلی که اصلاحطلبان در خارج کشور تسلط خود را بر رسانهها و محافل و مجالس اپوزیسیون روز به روز قویتر کرده و حتا کار را به جایی رسانیدهاند که واژه سرنگونی را ممنوع اعلام میکنند و بسیاری آگاهانه ويا ناآگاهانه، مرعوب و یا مغفول، تسلیم آنان میشوند، وجود فردی چون علیرضا نوریزاده یک نعمت است که بی پروا از کلمه سرنگونی رژیم اسلامی حاکم بر ایران سخن میگويد.
وقتی مصاحبه دکتر نوریزاده رادر روز۱۱اردیبهشت ماه ۱۳۹۱با تلوزیون مردم دیدم به خود گفتم اینک زمان آن است که بارديگر راست بنشینیم و راست صحبت کنیم
مصاحبه آقای نوریزاده در تلوزیون مردم گویای بسیاری از مسائل و پاسخ بسیاری از پرسشها بود. آنجا که گفتند پس از بازگشت از مدرسه علوی و در آن شب شوم که افسران شاه اعدام شدند و نوریزاده آن شب را شب ژنرالها نامید، از همسر خویش عذر میخواهد که آری در عدم قبول حاکمیت اسلامی و آخوندها حق با تو بوده است، آنجا نوریزاده به روشنی از حقیقتی صحبت میکند که شاید اگر اندک باوری هم به خمینی و جمهوری مد نظر وی داشته پس از شب ژنرالها، آن اندک باور رانيز به کلی از دست داد.
نوریزاده بلافاصله پس از آنشب در روزنامه اطلاعات شرح کامل شب ژنرالها را مینویسد، نه تنها مینویسد بلکه افشا میکند که ژنرالها شجاعانه جان باختند، نه تنها افشا میکند بلکه هشدار میدهد که خمینی با خونریزی آغاز کرد و امیدی به فردای این حاکمیت نیست. در پی روشنگری نوري زاده حتا خانواده جان باختگان و ژنرالها از وی تشکر میکنند
روز ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ ،دکتر علیرضا نوریزاده در حالی اقدام به مصاحبه با یکی از رسانهها و افراد مخالف خود نمود که کمتر کسی حاضر است چنین بکند، در زمانهای که حتا مخالفین از نشستن در کنار یکدیگر پرهیز میکنند، علیرضا نوریزاده با رسانه مخالف خود به مصاحبه میپردازد.
مصاحبه اگرچه کوتاه بود و مجری برنامه با روشهای حرفهای خود سعی در تکرار احادیث گذشته را داشت ولی بر آیند پاسخهای ایشان و حقایق موجودبار دیگر مصداق این مثل شد که: دلایل قوی باید و معنوی...نه رگهای گردن بهحجت قوی. علیرضا نوریزاده با لبخند همیشگی خود در مقابل اتّهام حضورش در مدرسه علوی به یادآوری محاکمه و مرگ حسنک وزیر اکتفا کرد و گفت با اینکه خود را بیهقی نمیداند ولی آیا انصاف است که بیهقی را که موّرخ آن صحنههای جگرخراش بود در قتل حسنک وزیر مقصر دانست.
البته این مضمون پاسخ نوریزاده بود؛ اگر چه کسانی که به عمد خود را به خواب زدهاند عليرغم خواندن تاريخ باز خود را به نشنیدن میزنند و با رفتن به سر سطر فرافکنی و اتّهام زنی را پیشه میکنند ولی بهراستی اگر دکتر نوریزاده به خاطر ثبت تاریخ مقصر است پس لابد نویسنده بزرگ و در عین حال فعال حقوق بشر در عرصه بین المللی «خانم کرستین امانپور» هم به خاطر حضور در صحنه جنایات صربها و ثبت و انتشار بیرحمی علیه مردم بوسنی همدست صربها بوده است !آری بیایید دوباره راست بنشینیم و راست سخن گوییم.
اگر نوریزاده به دلیل بودن در پشت بام مدرسه علوي در شب ژنرالها مقصر و همدست جانیان قلمداد شود پس باید اوریانا فالاچی را نیز به خاطر ثبت و ارائه قساوتهای جنگ ویتنام ونگارش کتاب معروف «زندگي جنگ است و ديگر هيچ» مورد ملامت قرار داده و همدست جنگ افروزان به شمار آوريم! استدلال غلط، نتيجه غلط درپي خواهد داشت، اگر حضور خبرنگار و روزنامهنگار در صحنه جرم ،خود جرم باشد آنگاه باید نتیجه گرفت که همه روزنامهنگاران و خبرنگاران مجرماند!
بیاییم راست بنشینیم و راست سخن گوییم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|