حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
از بخت بد «ماركس» بود...

May 07, 2012

دوشنبه 18 اردیبهشت 2571 = May 7, 2012

هوشنگ ماهرویان پژواک ایران
 

انترناسیونالیسم اول در سال 1864 تشكیل شد و تا سال 1872 فعالیت داشت. ماركس از بینانگذاران انترناسیونال اول بود. مهم‌ترین واقعه‌ای كه در دوران انترناسیونال اول اتفاق افتاد، شكل‌گیری كمون پاریس بود. در هجدهم مارس 1871 كارگران پاریس قدرت را به دست گرفتند و 10 روز بعد كمون پادلی را تشكیل دادند. این اولین و آخرین دولت كارگری در جهان بود. حكومتی با عمر 72روز. كموناردپا در مقابل ضدانقلاب داخلی و خارجی مقاومت كرده و شكست خوردند. چپ جهانی در كشورهای مختلف نظیر انگلستان، آلمان، بلژیك، آمریكا و دیگر كشورهای سرمایه‌داری در بهار و تابستان 1871 در گردهمایی‌های مختلف به بحث درباره علل این شكست پرداختند. ماركس هم با این شكست به نظریات جدیدی دست یافت كه بعد با چپ جهانی در قرن بیستم آن را راهنمای خود كرد.
اما چرا آخرین دولت كارگری؟ چرا ما باید كمون پاریس را آخرین حكومت جهانی بنامیم؟
قرن بیستم شاهد بسیاری از حكومت‌ها بود كه خود را نماینده و پیشگام كارگران می‌نامیدند. احزاب كمونیستی كه قدرت را به دست گرفتند و به‌نام كارگران سال‌های سال حكومت كردند خود را دیكتاتوری پرولتاریا می‌نامیدند و تجربیات كمون پاریس را راهنمای خود كرده بودند.
ماركس از شكست كمون پاریس به نتایجی دست یافته بود كه نطفه‌های سركوب ضدانقلاب و تشكیل دیكتاتوری پرولتاریا را در خود داشت. لنین برای شكل دادن تز دیكتاتوری پرولتاریای خود از این نتایج ماركس، از شكست كمون پاریس بسیار سود جست. او در دوم مارس 1919 بعد از پیروزی انقلاب اكتبر اولین كنگره انترناسیونال سوم - كمینترن - را تشكیل داد. لنین با سخنرانی خود كنگره را افتتاح و به صراحت مواضع خود را درباره شكل حكومت در دوران سوسیالیسم بیان كرد. لنین طی 22 تز نظر خود را درباره دیكتاتوری پرولتاریا بیان كرد.
لنین در آن موقع یعنی در سال 1919 گفت، ما به‌زودی بنیان‌گذاری جمهوری فدراتیو جهانی شوراها در سراسر دنیا را خواهیم دید. او نمی‌دانست كه 70 سال بعد سوسیالیست‌ها در بهت و ناباوری شاهد فروپاشی شوروی خواهند بود. ماركسیسم از رونق خواهد افتاد و آن‌چنان كه ماركس می‌گفت شبحی در اروپا به‌نام كمونیسم در گشت و‌گذار نخواهد بود.
اما چرا؟ این شبح چه بود؟ چرا به وجود آمده؟ چرا از بین رفت؟ حكومت لنینی اما تفاوتی‌ ماهوی با حكومت كمون پاریس داشت. حكومت كمون پاریس كارگری بود و حكومت لنینی‌ با اینكه خود را نماینده كارگران می‌دانست چنین حكومتی نبود. به‌نام آنها حكومت را در دست گرفته بود، به‌نام آنها مخالفان را سركوب می‌كرد و به‌نام آنها بالاخره دیكتاتوری پرولتاریا را شكل داده بود.
روسیه اما تجربه‌ای از لیبرال دموكراسی نداشت. استبداد تزارها بود و جامعه مدنی را به خود ندیده بود. نهادهای مدنی در آنجا شكل نگرفته بود و درست به همین دلیل چپ روسی انقلاب را به دو مرحله تقسیم كرده بود. مرحله اول انقلاب دموكراتیك و مرحله دوم انقلاب سوسیالیستی. در این مساله سوسیال دموكرات‌های اینترناسیونال دوم اختلافی با لنین‌ نداشتند. اختلاف آنها در این بود كه سیوسیال دموكرات‌های انترناسیونال دوم انقلاب دموكراتیك و انجام آن را وظیفه بورژوازی می‌دانستند، در صورتی‌كه لنین اعتقاد داشت كه پرولتاریا می‌تواند انقلاب دموكراتیك و رهبری آن را در دست داشته باشد. او می‌گفت نه‌تنها پرولتاریا توانایی رهبری انقلاب دموكراتیك را دارد، بلكه این تنها پرولتاریاست كه توانایی رهبری انقلاب و به انتها رساندن آن را دارد. بورژوازی و لیبرال؛ نیمه‌كار انقلاب را رها كرده و با تزارها به ساخت و پاخت خواهند پرداخت و انقلاب سقط جنین خواهد شد. او وظایف انقلاب دموكراتیك را وظایف حداقلی و وظایف انقلاب سوسیالیستی را وظایف حداكثری نامید. در روسیه اما این لیبرال‌ها و كادت‌ها نبودند كه انقلاب دموكراتیك روسیه را سقط جنین كردند، بلكه این لنین و بلشویك‌ها بودند كه انقلاب دموكراتیك را سقط جنین كردند و به‌نام كارگران حكومتی توتالیتر و ضددموكراتیك شكل دادند. اما آنچنان كه خود ادعا می‌كردند، آیا رهنمودشان تفكرات ماركسی بود؟
بلشویك‌ها به رهبری لنین خود را نمایندگان و پیش‌آهنگان كارگران می‌دانستند؛ اما خود سركوب‌گر كارگران هم بودند. در كرونشتات كارگران را سركوب كردند و به گلوله بستند و این در زمان حیات خود لنین بوده و بعدها آنچنان حكومت قدرقدرتی تشكیل دادند كه هیچ فضایی به جز فضای بلشویكی وجود نداشت. حوزه عمومی كاملا در دست حزب كمونیست قرار گرفت و تمامی تشكل‌های كارگری زیر نفوذ حزب رفت. اصلا تشكیلات مستقل كارگری وجود نداشت. دیگر نام چنین حكومتی را نمی‌شد كارگری نامیده و این میراث فكری ماركس نبود. این از بخت‌یاری ماركس نبود كه در زمانی یك‌سوم جمعیت كره‌زمین تحت حكومت‌هایی زندگی می‌كردند كه خود را طرفدار اندیشه ماركس می‌دانستند. این از بخت بد ماركس بود كه اندیشه‌هایش تغییر شكل یافت و در جهان پیش مدرن، در جهان عقب‌مانده، در جهان غیرمدنی و دور از آزادی‌های لیبرالی تغییر شكل یافت، به بار نشست و سوسیالیسم قرن بیستمی را شكل داد. با جهانی كه روشنگری را تجربه نكرده بود در هم آمیخت و شكلی اسطوره‌ای به خود گرفت و آن شد كه دیدیم.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites