رئیس یک دولت در واقع رهبری گروهی را بر عهده دارد که دولتاش مینامند و این گروه «هیئت دولت» و رئیس آن در کشوری مانند فرانسه رئیس دولت یا همان رئیس جمهوری نام میگیرد.
چنین نوع رهبری برای اداره کشور به شکل مستقیم با رای مردم و برای مدت زمانی محدود انتخاب میشود.
در ایران بر خلاف فرانسه نه تنها وظیفه تشکیل دولت بلکه تمام امور شخصی آحاد یک ملت در دست فردی قرار دارد که این فرد نه بر اساس رای ملت و نه برای مدت محدود بلکه بر اساس تعاریف دیگری چون داشتن صلاحیت مذهبی و احادیث و تمسّک به روایات دینی و به شکل دائمی بر مصدر رهبری مینشیند.
گر چه در ظاهر امر چنین رهبری با انتخاب مجلسی به نام خبرگان صورت میپذیرد اما در حقیقت بر اساس توجه به نحوه تشکیل مجلس خبرگان و ترکیب اعضای آن که همگی از بین روحانیون مذهبی هستند میشود نتیجه گرفت که آنها خود، منتخب رهبری هستند نه اینکه رهبر به انتخاب آنها باشد. کسانی در این مجلس حضور دارند که مورد تایید رهبر و نظام مبتنی بر رهبریت دینی باشند.
سیستمی که خمینی با تشکیل مجلس خبرگان به وجود آورد در واقع ایجاد «ماشین مشروعیتدهی ساختگی مادام العمر» به عنصر رهبری مذهبی بود که اکنون نیز خامنهای با استفاده از چنین ساختاری ادامه حاکمیت میدهد
به صحبتهای خمینی در بدو پیروزی انقلاب توجه کنید: من دولت تعیین میکنم. من به پشتوانه این ملت دولت تعیین میکنم!
اگر دقیقتر به این گفته توجه کنیم تناقض آشکار و منیت و فرد محوری را در این جمله میتوان به وضوح دید و دریافت که کلمه ملت در مصاف با کلمه تاکیدی «من» کاملأ رنگ میبازد. اصولا «من» با ملت دو کلمهی هستند که باهم در یک جمله قابل جمع نیستند، حتا اگر ملت «من»ی را انتخاب کنند به قول اولاند ملت تغییر را و یا سیستم متفاوت دیگری را انتخاب میکنند و دیدیم که اولاند رئیس جمهور جدید فرانسه بلافاصله پس از پیروزیاش در انتخابات فرانسه از جمله «مردم فرانسه تغییر را انتخاب کردند» به جای من را انتخاب کردند استفاده میکند.
دولت را ملت تعیین میکند اما خمینی در قسمت اول سخن خود میگوید من دولت تعیین میکنم، یعنی اینکه من هر چه بگویم حرف ملت است! در قسمت دوم ایشان میگویند من به پشتوانه این ملت دولت تعیین میکنم،اینجا باز هم با اینکه از ملت سخن به میان آمده اما باز هم در نهایت، تشکیل دولت را وظیفه خود دانسته نه ملت.
از دید ایشان، ملت فقط پشتوانه محسوب میشود اما پشتوانه یک فرد در داشتن حق تعیین دولت نه پشتوانه خود دولت.
پشتوانه مورد نظر خمینی هرگز به رای گذاشته نشد و تنها بر اساس شعارهای اولیه انقلاب، حکم مشروعیت و مقبولیت ابدی خمینی از سوی سیستم و ماشین مشروعیت بخشی ساختگی خود وی به وی اعطا گردید .چنین ماشینی ،هرگز تشکیل دولت را وظیفه ملت ندانسته بلکه وظیفه رهبردینی میدانست و میداند و نقش ملت را فقط در حضور مقابل دوربینهای تلوزیون و برای مصرف خارجی مورد اهمیت قرار میدهد نه برای بهبود اوضاع داخل کشور و ایجاد مردمسالاری.
خمینی «خود مشروع ساز»ی بود که خود را نماینده خدا میدانست و به جای مشروعیت عینی معتقد به مشروعیت ذهنی و متافیزیکی بود لذا محصول چنین تفکری، نظامی هست که به هر قیمتی مردم را فقط برای اثبات حقانیت خود لازم دارد، حتی اگر شده به زور و یا با فریب و نیرنگ، مردم میبایست به منتخب حاکم مذهبی رای دهند.
رژیم اسلامی هرگز نیازی به مشروعیت مردمی در داخل احساس نمیکند و برایش مهم نیست که مردم راضی باشند یا نباشند چنین حاکمیتی فقط برای کسب مشروعیت در بعد سیاست خارجی نیاز به انتخابات دارد تا خود را نماینده مردم ایران معرفی کند.نکته مهم اینجاست، جمهوری اسلامی در داخل کشور خود را نماینده خدا میداند و در جهان آزاد خود را نماینده مردم ایران.
در داخل، تقلب و در خارج به تقلب خود استناد میکند که نماینده ملت ایران است.
نکته مهم همینجاست که تو گویی در داخل ایران خدا و نیروی پنهان ماورایی حکومت میکند و در خارج کشور و مجامع جهانی افراد حقیقی و آشکار، نماینده چنین حاکمیت ماورایی! معرفی میشوند. در داخل کشور به رای مردم اهمیتی قائل نمیشوند و در خارج کشور به آرا مردم ایران استناد میکنند.
اینجاست که در مواجهه با جمهوریاسلامی با دو حاکمیت عینی و ذهنی روبه رو هستیم. یک جا خود را نمایندگان مردم و جایی نمایندگان خدا عنوان میکنند.
انتخابات نیز به دو روش عینی و ذهنی انجام میپذیرد ،عینی آن مربوط به لزوم حضور مردم در پای صندوقها میباشد و ذهنی آن «نظر من به فلانی نزدیک است» و نتیجه نهایی انتخابات مربوط میشود.
در نظامهای توتالیتر، مردم ابزار عینی انتخابات هستند و کاریزما و رهبران، ابزار ذهنی تلقی میشوند که نتیجه نهایی توسط آنها تعیین میشود. از دید چنین حاکمیتهایی، ابزار عینی و مادّی کافی نیست چرا که ممکن است این ابزار دچار خطا گردد لذا تعیین نتیجه نهایی بر عهده موجودی مادّی و عینی است که خود را منتسب به موجود ماورایی یا قدرت خیالی و ذهنی باشد که در ایران آنرا ولایت فقیه مینامند و در نظامهای توتالیتر دیگر اسامی مختلفی چون رهبر مادام العمر و از این دست بر آنها اطلاق میشود.
این وابستگان به قدرتهای خیالی، نه تنها خود را مجاز به تعیین دولت بلکه مجاز به انحلال دولت نیز میدانند. نه تنها خودرا مجاز به دخالت در امور عمومی مردم بلکه خلوت خصوصی مردم را نیز متعلق بخود میدانند.
حاکمیتهای توتالیتر حوزه نفوذ خود را روز به روز در امور خصوصی مردم گسترش میدهند و حتا زوایای ذهنی افراد آن جامعه از چنین نفوی مصون نیست، تبلیغات مداوم در رسانهها عدم امکان نشو و نشر افکاری غیر از آنچه که خود میخواهند، از آن جملهاند.
در چنین نظامهایی و از نظر افرادی نظیر خمینی، دولت مشروعیتاش را از شخص رهبر میگیرد همانگونه که اگر رهبرحکم رئیس دولت را تنفیذ نکند رای ملت باطل خواهد بود.
در کشوری نظیر فرانسه کسی جرات نمیکند بگوید؛ من دولت تعیین میکنم حتی اگر آرا مردم آن کشور را پشتوانه خود داشته باشد اما در کشوری نظیر ایران فردی چون خمینی از خود رهبر مادامالعمری میسازد و فریاد میزند من دولت تعیین میکنم، فردی که در هیچ انتخاباتی خود را کاندید نکرد و غیر از شعارهای احساسی اولیه انقلاب هیچ پشتوانه دمکراتیکی از جانب ملت ایران نداشت و معلوم نیست به پشتوانه کدام انتخابات و کدام آرای مردمی و ملت آنچنان گفت.
در کشوری نظیر فرانسه هیچ دولتمردی نگفت نظر من به سرکوزی یا اولاند نزدیک است و هیچ کاندیدی طرفداران رقیب را خس و خاشاک ننامید اما در ایران، فردی که رهبر و ولی فقیهاش مینامند از کاندیدای مورد نظر خود نه تنها حمایت کلامی میکند بلکه عملا با تقلب، وی را انتخاب کرده و به جای منتخب مردم معرفی مینماید.
در کشوری نظیر فرانسه به طرفداران کاندید شکست خورده تجاوز نمیشود اما در ایران، طرفداران کاندید پیروز واقعی را مورد شکنجه و تجاوز قرار داده و از روی آنها با ماشین پلیس میگذرند، از پلها به پایین پرتابشان میکند واجسادشان را آتش میزنند.
این همه تفاوت فقط برای آن است که در ایران دولت را رهبر تعیین میکند و در فرانسه ملت.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ایرانی
کسی که خواب است را می توان بیدار کرد، اما کسی که خود را به خواب زده هرگر!،
ای که پنجاه رفت و درخوابی/به جون خودم این جند روزه نیز درنیابی!
پاینده ایران
May 14, 2012 07:01:21 PM
---------------------------
گل آقا
ادادمه بدهید ادامه بدهید باین شعار دادن ها و بتو صیف این ؛ افتخارات ؛ که اگر اسمشان را نبریم سنگینتریم .
افتخار به انوشیروان عادل برای سر کوب کردن مزدکیان ؛ افتخار بساسانیان که ملت بخاطر ظلم و ستم آنان باداشن چنان فرهنگ و آیینی دعوت آن عرب سوسمار خور بیسواد را لبیک گفتند؛ افتخار به نادر شاهی که آنهمه جنایت و دزدی در هندوستان کرد و بعد هم پسرش را کور کرد؛ افتخار به شاه عباس کبیر که با کشتن پدرش پادشاه شد و تمام جوانان قومش را هم را طوری قتل عام کرد که وقتی که مرد کسی در خاندانش غیراز سلطان حسین مریض احوال خرافاتی نبود که افاقنه تشریف آوردند ؛ تا اینجا نوبت احمق ها بود که بایران حکومت میکردند از این ببعد بحماقت فرمانروایان ایران خیانت و وطن فروشی هم اضافه شد .
قاجاریه که گرو گذاشتن و فروش منابع ملی در داخل و خارج فقط عیاشی و خانمبازی کردن پهلوی هاهم که چه عرض کنم که در تمام طول حکومتشان روشنفکران و آزادی خواهان را کشتند ثروت مملکت را بباد دادند و وقتی هم رضا شاه بقول جلال بلوغ سر پیری باو دست داد و مشغول لاس زدن با آلمان شد همان ها که اورا آورده بودند ایشانرا برداشتند و پسرشان وقتی در 28 مرداد پایه های حکومتشان ر آمرکایی ها محکم کردن و قتی ایشان هم احساس بلوغ کردند باز همان هایی که او را آورده بودند در ظرف فقط شش ماه حکومتش را با آن ساواک و آنهم توپ و تانک سرنگون بزرگترین
خیانت پهلویها خیانت فرهنگی آنها بود که بعد از حدود 50 سال حکومت فرهنگ 90٪ مردم فریب یک آخوند بیسواد و گمنام را خوردن و بطرف او رفتند مثل زمان ساسانیان !!!!
افتخار کنید.
1 - از اینکه حکومت های حاکم بر ایران را بترتیب ننوشتم عذر میخواهم
۲ - بعید میدانم که این مطالب را منتشر کنید
May 14, 2012 03:22:13 PM
---------------------------
ایرانی
بخش دوم: مردمان پرتلاش و پرتوان ایران زمین، هرگز لحظه ای دست از مبارزه برنداشتند، از آن زمان که اولین امپراتوری تاریخ را در پناه حقوق بشر ساختند و تا امروز که جان بر سر آرمان خویشتن می گذارند در همه زندان های ایران، تاریخ 2500 ساله سرزمین ما به دو بخش تقسیم می شود. یا ما در قدرت هستیم و اساس مملکت را با جانبازی حفظ می کنیم، یا بیگانه برما مسلط شده است و ما با جانبازی در پی بیرون راندن خارجی و اذنابش هستیم، پس در هر دوصورت تاریخ ایران زنده و پیوسته، به حیات خویش ادامه می دهد، حال یا در قدرت، یا در مبارزه با اشغالگر خارجی در قدرت، تاریخ ایران قبل از اسلام، تاریخ جانشینان اسکندر نیست، تاریخ مبارزه با آن توسط "ورزش باستانی" است، تاریخ اردشیر پاپکان است، تاریخ بعد از اسلام نیز تاریخ تازیان نیست، تاریخ سامانیان است، تاریخ طاهریان است، تاریخ صفاریان است، تاریخ زندیان است و...بسه یا بازم بگم!؟
متاسفانه اگر ناآگاهان نسل من در سال 57، به خودکشی دست جمعی دست یازیدند و جوانان امروز را نیز به این روز انداختند که افتد و دانی، دلیلش جز طرز تلقی چپ زده از تاریخ و دنیا و مافی ها نیست. خوشبختانه نسل جاری از ما باهوش تر و با سوادتر است و چماق پارادایم چپ را نیز بر سر ندارد. مطمئن هستم، نه تنها شایسته بهترین هاست، که بهترین ها را برای خود خواهد آفرید.
پاینده ایران
May 13, 2012 05:13:25 PM
---------------------------
ايرانی
با درود خدمت دوستان و سروران، کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران
بخش اول صحنه: آبدارخانه مبارکه، حضار درصحنه: گل آقا (قب)، شاغلام عوام، غضنفر بی سواد، ممصادق
آمبیانس!: من از بیگانگان هرگز ننالم آی ننالم، آی ننالم!...(به آواز دشتی ناب!)
ما که گل آفا (قب) باشیم، در هنگام ورود و جلوس به آبدارخانه مبارکه، شنیدیم که باز این شاغلام عوام، چشم ما را دور دیده، زده زیر آواز و حالا نخوان کی بخوان!، ما هم که از بد روزگار کج خلق و عصبانی، کم مانده بود عصای مبارکه را به تن و بدنش خرد کنیم که لاکردار ادامه اش را نیز خواند! "که هرچه کرد با من، آشنا کرد، آی آشنا کرد، آشناکرد!".
گل آقا (قب): غلام! چه می کنی پدرجان!، بند دلمان پاره شد که در این وانفسای قحطی!، حالا در این قحطی از کجا یدکش را پیدا کنیم؟ تعاونی ها هم که دیگر نیستند این دفترچه مبارکه شان را ببریم، یکی به قیمت دولتی ابتیاع فرماییم.
غضنفر بی سواد: عفو بفرمایید قربان، عوام است، حساب نمی داند!
شاغلام: قربانت بروم، بیا این دیشلمه نیمروزی را میل کن، نگران بند دل که هیچ چی، نگران بند تنبان هم نباش، خدا سی سال است ناصر خسرو را سلامت نگاه داشته به همین دلیل، یدک چینیش آنجا پیدا می شود!، می دانی که شاعر گرانقدرمان را نمی گویم، حول و حوش باب همایون و آنطرف ها پایین توپخانه....
گل آقا: زهرمار و توپخانه!، بساط چای دیشلمه و قلم و کاغذ را بیاور که "دوکلمه حرف حساب" امروز نه در اطلاعات، که در جای دیگری درج می شود!
May 13, 2012 05:12:22 PM
---------------------------
حق
بخش ۳. مثل فرانسه لازم الاجرا خواهد بود تا هر گونه تبعیضی را در کشور براندازد و جای این حضرات را شایسته ترین و وطنپرست ترین ها در صدر با انتخاب ملت بگیرند و منافع ملی ایران را بر هر منفعت دیگری ارجح بدانند و نه یک ایدئولوژی پوسیده و کهریزکی را که ؛رهبر معظم و ولی فقیه؛ اش مردم را از پشت بامها هدف گلوله قرار می دهد، در کهریزکها به دختر و پسر و زن و مرد تجاوز جنسی می کند و زیر چرخهای ماشین اش له و لورده می کند و ؛اصلاح طلبانش؛ با اینکه می دانند مردم هیچکدامشان را قبول ندارند باز اصرار کنند که این قانون اساسی اسلامی شان باید حفظ شود و برای حفظش مردم باید برایش بمیرند یا خفقان بگیرند. موسوی و کروبی و هواداران زندانی شان خیال نکنند که با اینجور زندان رفتن های شان حقانیتی در رسیدن بقدرت در فردای پسا خامنه ای دارند. زندان رفتنشان برای حفظ همین رژیم و حفظ خود و منافع باندهای خودشان است و نه برای ایران و ملت ایران. لیبرال دمکراسی برای ایران یعنی نه به کلیت این رژیم و استقرار یک نظامی قابل مقایسه با نظامی که در فرانسه است. برای چنین ایرانی می ارزد که کوشید و تبلیغش را کرد. پاینده ایران و ملت ایران
May 13, 2012 01:02:08 PM
---------------------------
حق
بخش ۲. جای همه این تبهکاران اشغالگر ایران و گروگیران ملت ایران از خمینی و خامنه ای اش گرفته تا احمدی نژاد و موسوی و کروبی و شیرین عبادی و خاتمی اش هم زباله دان تاریخ است. اینها را هم ملت ایران با شعارهای ؛ساختار شکنانه؛ اش به زباله دان تاریخ انداخت. حال هر چقدر دلشان می خواهد برای حفظ خودشان و رژیم تبهکار کهریزکی شان و آن قانون اساسی اسلام ناب محمدی ضد انسانی و ضد لیبرال دمکراتیک شان جان بکنند و با زندان رفتن ها و تبعید کذایی شان هی ادای مظلومیت امام حسین و ابوالفضل کربلایی شان را در بیاورند و بخواهند اینجوری سر ملت ایران کاه بگذارند و ما را سر به زعم خودشان سر گار بگذارند! مغز خر را ما نخورده ایم و ... خودشانند! حالا تا ابد هم موسوی و کروبی و زندانیان سیاسی شان در زندان بمانند یا در آب و نمک خوابانده شده باشند برای روز مبادای رژیم شان، و یا با ؛رهبرشان؛ نامه نگاری کنند و او را مثل علی تیزقدم شان پدری بنامند که به تازگی نامهربان شده و فرزندانش را دلشکسته کرده، نه اینها آنگ سان سوچی و واسلاو هاول ما می شوند و نه ما برایشان تره خورد می کنیم. خجالت و وقاحت هم خوب چیزی است که هیچکدام از این حضرات بویی از آن نبرده اند. در فرانسه هر ۷ سال ملت رهبری را طبق قانون اساسی لیبرال دمکرات شان با برنامه سیاسی و اقتصادی اش یا انتخاب می کنند و یا به پایین می کشند و خونی از دماغ احدی نمی ریزد و احدی حقوق ویژه در چنین نظامی و در چنین قانون اساسی ای ندارد.
May 13, 2012 12:59:56 PM
---------------------------
حق
بخش ۱. با درود بر امین موحدی گرامی و سپاس بابت این نوشتارش که ایران و فرانسه را مورد مقایسه قرار داده است. مقایسه در اصل بین قانون اساسی لیبرال دمکرات فرانسه است با قانون اساسی یک رژیم که در کلیت اش از اصولگرایش گرفته تا به اصطلاح اصلاح طلبش سر تا پا کهریزکی اند. هر کسی که به قانون اساسی رژیم کهریزکی در ایران باور داشته باشد و حتی یک بند آنرا قبول داشته باشد و یا التزام به آن و یا بازگشت به آن نوع ؛قانونمندی؛ را با کمال وقاحت خواستار باشد هیچ تفاوتی با ؛رهبر؛ خامنه ای و آن ؛امام راحل؛ اش ندارد که ندارد! نظام فرانسه که مبتنی بر قانون اساسی لیبرال دمکرات و منشور جهانی حقوق بشرست هرگز اجازه نمی دهد که مرتجعین و فریبکاران دین فروشی مثل خمینی، رفسنجانی، خامنه ای، خلخالی، مطهری، موسوی، خاتمی، کروبی، فلاحیان، برادران لاریجانی و مرتضوی ها بقدرت برسند تا با آن ایدئولوژی های مسخره خود کشور و ملتی را بر باد دهند، و بعد از ۳۰ سال خیانت و جنایت به کشور و ملت ایران با کمال وقاحت برخلاف رای ملت به رقابت با یکدیگر باشند که کدامیک از آنها در پیاده کردن اسلام ناب محمدی اش در ایران تواناترست. در فرانسه جای این حضرات یا در زندانها یا در تیمارستانها و یا در حاشیه جامعه است و نه در صدر کشور. در کشور لیبرال دمکراتی مثل فرانسه قانون اساسی پیشرفته اش آنقدر ارزشمند است که ملت فرانسه تا پای جان برای حفظش باید برود و می رود. قانون اساسی ای که موسوی و کروبی و ایادی شان از حفاظتش کوتاه نمی آیند و آرزویشان بازگشت به عصر ؛طلایی امام راحل؛ خونخوارشان است، را ملت ایران با جنبش سبزش به زباله دان تاریخ انداخت. ادامه در بخش ۲
May 13, 2012 12:58:14 PM
---------------------------
گل آقا
جناب پرچمشاهی ؛
بادرود شما هم از اسمتان پیداست که از کدام قبیله هستید و برایتان آرزوی موفقیت دارم ؛
اول اینکه منهم متاسفانه در ایران بدنیا آمده و بزرگ شده ام ؛
دوم اینکه حرف من این است که قبول کنیم که هیچگاه درطول تاریخمان دموکراسی نداشتیم و همیشه زیر سلطه یک شاه دیکتاتور و بعد از پیدا شدن نفت در ایران هم شاهان ما هم دیکتاتور و هم خیانت کار و نوکر خارجی بودند. یکبار هم که شده این شعار من آنم که رستم بود پهلوان را دوربیاندازیم و کمی واقع بین باشیم.
از ما ملتی عجیبتر دیده نمیشود ؛ از طرفی به 2500 سال تاریخ شاهنشاهی افتخار میکنیم ( که درست نیست زیرا در این مدت قرنها عربها؛ ترکها؛ مغولها و حتی یونانیها بر ما حکومت کردند ) و از طرفی هم 1400 سال هم زیر پرچم کسانی سینه میزنیم که تمام این ؛ افتخارات ؛ را لگد مال کردند و کشتند و ویران کردند چاپیدند و میکنند ؛ انقلاب اسلامی ماهییت واقعی ملت ایران را نشان داد .
از تصحیح آن غلط تایپی هم متشکرم و با نمره 19 شما هم راضی هستم
May 13, 2012 07:22:41 AM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
خطاب به "گل آقا": از اسمت پیداست که افغانی هستی. اگر چنین است، بدان که تاریخ ملت یا اقوام افغان به مراتب بیشتر از ملت ایران توسری خوری، نوکری، زیر سلطه دیکتاتور رژیم های کمونیستی و مجاهدین و طالبان و غیره را نشان می دهد. در حال حاضر هم دولت و ملت افغان در واقع زیر سلطه آمریکا و چندین کشور خارجی بسر می برند. این هم جزو همان حقیقت تلخ است.
اگر ایرانی هستی، پس خودت هم جزیی از همین ملت "توسری خور، نوکر و زیر سلطه دیکتاتوری" بحساب آمده یعنی خودت هم توسری خور، نوکر و زیر سلطه دیکتاتور می باشی.
درضمن، پس از هفتاد سال سن هنوز کلمه "اعتراض" را غلط می نویسی.
گل آقا روحت نشود شاد اگر حق با تو نبود.
May 12, 2012 11:30:24 PM
---------------------------
گل آقا
مردم ایران دو دسته هستند .
1 ـ باسواد
2 ـ بی سواد
با سوادها برای رهایی از این وضع منتظر آمریکا و بی سوادها منتظر امام زمان هستند.
چنین ملتی همین دولت هم از سرش زیاد است
May 12, 2012 09:36:48 PM
---------------------------
گل آقا
دوست عزیز از حقیقت ناراحت نشوید گر چه تلخ است.
اینکه من میگویم مربوط بامروز و دیروز و سی سال پیش نیست .
تاریخ ملت ایران بیشتر از 2500 سال توسری خوري ؛ نوکری ؛ زیر سلطه دیکتاتور بودن را نشان میدهد بدون نشانی از اعتراظ .
امیدوارم شما هم بسن من یعنی 70 سالگی برسید آنوقت خواهید گفت :
گل آقا روحت شاد حق با تو بود
May 12, 2012 04:39:37 PM
---------------------------
حق
گل آقا، باز آمدی و همان حرف غلط و بی رحمانه و منفعلانه تان را دوباره تکرار کردید. اگر شما مایوس هستید، بسیارانی از ما مایوس نیستیم. اگر شما منفعل هستید، بسیارانی از ما نیستیم. اگر این حرف کلیشه ای شما برایتان کافی است تا انفعال خود را توجیح کنید و در راه مبارزه با این رژیم هیچ کاری نکنید و با وجدان راحت هر شب بخوابید، بسیارانی از ما مثل شما نیستیم و مثل شما نخواهیم شد. چون خودتان حاضر نیستید قدمی در راه مبارزه علیه این رژیم بردارید با این حرف کلیشه ای تکراری تان و ترویج یاس و تسلیم به اوضاع کنونی را می خواهید در دلها بکارید، بسیارانی از ما نه مثل شما می شویم و نه این توجیحات شما را برای بی عملی /انفعال تان بعنوان یک عذر و بهانه شما از جنابعالی خواهیم پذیرفت. بی رحمی شما تا آنجا پیش رفته است که با این حرفتان دارید صریح و بی پروا می گویید که فقر و اعتیاد و فحشا و تجاوزات جنسی در کهریزکها و گلفروشی و فال فروشی کودکان در ایران و هزار بدبختی دیگر در کشور حق ملت ایران است و لیاقت بیش از این را ندارند. شما با این حرف کلیشه تان توهینی هستید به ما و به ملت ایران و به انسانیت. اگر کار مثبتی نمی کنید اقلا نمک به زخمهای بی شمار ما نریزید و استخوان لای زخم ما نکنید بویژه که مثل من در غرب هستید و شکمتان مثل من سیر است و از همه جور امنیت هم برخوردارید. به شخص سالخورده بخیلی در ایران برخوردم که در پاسخ به ما جوانان که از رژیم می نالیدیم، گفت که ؛هر کی داره بخوره و هر کی نداره کوفت بخوره؛ و رفت! وقتی کسی چنین حرفی از دهانش در می آید باید تا آخرش را در مورد ان آدم خواند. هیچ ملتی هر چقدر هم بد باشد لایق اینهمه بدبختی که در ایران است، نیست، آقا! امثال من بوسیله امثال شما مایوس بشو نیستند که نیستند. پاینده ایران و ملت ایران
May 12, 2012 12:40:39 PM
---------------------------
گل آقا
هر ملتی لایق همان حکومت است که دارد
May 12, 2012 04:39:58 AM
---------------------------
|