در نوروز سال ١٣٩١ خورشیدی ، تلویزیون بی بی سی فارسی یك نظر سنجی را برای بینندگان خود گشود و از آنان خواست در بارة بزرگترین شخصیت ایران زمین از میان زرتشت ، كورش ، فردوسی، ابن سینا ، حافظ و مصدق دست به گزینش بزنند. پاره ای از بینندگان این برنامه كه به انگیزة بی بی سی از برگزاری این نظر سنجی اندیشه نكردند معترض شدند كه چرا بزرگان ایران زمین به این نام ها محدود شده و شخصیتهایی چون سعدی ، امیركبیر و بزرگان تاریخ معاصر ایران در این فهرست نیامدهاند. ولی توجه به انگیزة اصلی از این نظر سنجی ما را از پاسخ دادن به این پرسش بی نیاز می سازد. این سناریو برای آن طراحی و اجرا شده است كه تلویزیون بی بی سی فارسی دستاویزی برای دمیدن در تنور تبلیغات دائمی خود به سود مصدق به دست آورد و جایگاه متزلزل او را در چشم و دل ایرانیان پابرجا ساخته و بر شیوه مداخله انگلستان در براندازی نهضت ملی ایران سرپوش گذارد.
پیش از آنكه به بیان دیدگاههای خود دربارة نقش واقعی مصدق در دوران نهضت ملی ایران بپردازم یادآور می شوم كه كورش، ایرانیان را در غرب و شرق ایران متحد ساخت و كشور پهناوری را پایه گزاری كرد كه ایران امروز ما بر آن بنیاد نهاد شده است. بزرگان علم و ادب پارسی چون فردوسی ، سعدی و حافظ نیز از مرزهای فرهنگی این امپراطوری پاسداری كرده و رشته های اتحاد و دوستی را میان ساكنان این مرز و بوم استوار ساخته اند كه شأن و منزلت آنان در تاریخ و فرهنگ ایران پابرجاست و نیازی هم به نظر سنجی كانال های تلویزیونی یا مراكز تاریخی و ادبی در ایران و جهان ندارند. ولی باید به بینیم مصدق در دوران زندگی سیاسی خود به ویژه در نخست وزیری چه كار بزرگ یا سودمندی برای ایران انجام داده است كه بی بی سی فارسی نام او را در ردیف بزرگان ایران قرار داده است. فیلم نیم ساعته ای كه روز جمعه ٤ فروردین ماه از بی بی سی فارسی دربارة مصدق پخش شد می تواند مبنایی برای ارزیابی مصدق از دیدگاه كارگردانان این نظر سنجی باشد كه به بررسی آن میپردازم.
١- نخستین شغل دولتی مصدق
در این فیلم به نخستین شغل دولتی مصدق كه در زندگی او اثر گذار بوده اشارهای نشده است. عبدالحسین میرزا فرمانفرما، دایی مصدق كه از اشخاص صاحب نفوذ قاجار بوده در سال ١٢٧٥ خورشیدی مصدق را كه جوانی ١٦ – ١٧ ساله ای بیش نبوده است به سمت مستوفی ایالت خراسان منصوب كرد [1] كه تا آن تاریخ بی سابقه بوده و پس از آن نیز تكرار نشد. این شغل پردرآمد برای یك نوجوان خاندان قاجار فرصت هایی را برای خرید و تملّك املاك دولتی فراهم ساخت و وی را در نوجوانی در فهرست یكی از ثروتمندان بزرگ ایران در آورد. [2]
٢- مصدق در رویدادهای مشروطیت
آقای مسعود بهنود كارگردان فیلم نیم ساعته بیبیسی فارسی در بارة عقاید سیاسی مصدق به گونه سربسته میگوید:
« مصدق دموكرات نبود ولی به دلیل زندگی در اروپا دموكراسی را پسندیده بود و به همین جهت هم آن را برای ایران می خواست».
و در بخش دیگری گوینده فیلم می افزاید:
«مصدق قبل از سفر به اروپا در انقلاب مشروطه ایران مشاركتی فعّال داشت و در عمل می دانست وفاداری به دموكراسی و استقلال چه مشكلاتی دارد».
در بخش های آینده میزان وفاداری مصدق به دموكراسی را نشان خواهیم داد ولی در اینجا به این واقعیت اشاره می كنم که مصدق در دوران استبداد صغیر در زُمرة نزدیكان محمد علی شاه قاجار بوده و چندی پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی كه از نمایندگان ملت تشكیل شده بود محمد علی شاه مجلسی به نام «مجلس شورای كُبرای دولتی » تشكیل داد و شخصاً تعدادی از طرفداران خود را به عضویت آن برگزید كه یكی از آنان محمد مصدق بوده است. اگر مصدق از مشروطه خواهان بود و مشاركت فعّال در روند مشروطیت و دفاع از مجلس داشت چگونه ممكن بود به عضویت مجلس انتصابی ضد مشروطیت محمد علی شاه درآید؟ شخص مصدق نیز ناگزیر شده است در خاطرات خود به عضویت در این مجلس انتصابی اعتراف كند. [3]
٣- تحصیلات مصدق
در بارة تحصیلات مصدق گفتنی بسیار است . استفان كینزر، مورخ بیبیسی در بخش نخست این فیلم نیم ساعته، مصدق را به نام « اشراف زاده حقوقدان، اشراف زاده پاكدست و تحصیل كرده ترین فرد ایرانی» معرفی می كند و گوینده این فیلم بی آنكه نام او مشخص باشد می افزاید:
«مصدق لیسانس و فوق لیسانس خود را از دانشگاه سوربن پاریس در رشته حقوق گرفت و برای دكتری به دانشگاه نوشاتل سوئیس رفت ».
در زمینه تحصیلات مصدق خوشبختانه پژوهش های مستندی از سوی پژوهشگران تاریخ معاصر انجام شده است . تاریخ تولد مصدق ١٢٥٨ خورشیدی بوده است و دارالفنون در سال ١٢٢٩ خورشیدی ، ٢٨ سال پیش از تولد مصدق در تهران تأسیس شده است. مدرسه سیاسی نیز در ٢٨ آذر ١٢٨٧ خورشیدی در تهران تأسیس شد. داوطلبان این مدرسه كه دورة آن ٤ سال بود باید دارای ١٥ سال و بیشتر از ٢٢ سال نباشند و در آزمون ورودی دارای معلومات كافی و در صرف و نحو عربی ، حساب، خط، املا و انشاء موفق شوند. مصدق به دلیل اشراف زاده بودن و اشتغال به شغل پردرآمد مستوفیگری ایالت خراسان خود را بی نیاز از وارد شدن به دارالفنون و مدرسه سیاسی دانسته و خود به این واقعیت اعتراف كرده و میگوید:
« مدرسه سیاسی هم در آن ایام، تازه دائر شده بود می خواستم در آن تحصیل كنم ولی از این نظر كه یك مستخدم دولت پس از سال ها تصدی كار و خدمت نمی توانست در عِداد (ردیف) محصلین درآید تحصیل خود را در حدود برنامه آن مدرسه در خانه تهیه كردم...».
برنامه ریزی مصدق این بوده كه با درس خواندن نزد معلمان سرخانه در پایان كار بتواند در آزمون مدرسه سیاسی حضور یابد و مدرك آن را بگیرد ولی در اینجا بخت با او همراهی نكرد. محمد علی فروغی ، ذكاء الملك از سال ٧ – ١٢٨٦ خورشیدی به ریاست مدرسه علوم سیاسی منصوب شد و با مخالفت شدید وی مصدق نتوانست بدون موفقیت در آزمون ورودی و حضور در كلاس های مدرسه سیاسی به مدرك لیسانس از راه های انحرافی دست یابد. بر پایه همین سابقه پژوهشگران زندگی مصدق نوشته اند:
«مصدق السلطنه قبل از عزیمت از ایران روی نیمكت هیچ مدرسه ای اعم از دبستان ، دبیرستان و مدرسه سیاسی ننشسته و هیچ گونه كارنامه و گواهی ششم ابتدایی ، دیپلم و لیسانس نداشته است. لذا به این فكر افتاده است كه در صورت امكان راهی برای به دست آوردن مدرك دانشگاهی كه مدت ها در آرزوی آن بوده است پیدا نماید». [4]
مصدق سپس به پاریس می رود و پس از چهار ماه اقامت در ژوئیه ١٩٠٩ برابر با اواخر تیرماه ١٢٨٨ خورشیدی كه امتحانات سال تحصیلی ١٩٠9 – ١٩٠8 در جریان بوده به «انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس » مراجعه كرده و با ارائه ترجمه رسمی مدارك سوابق خدمت دولتی خود در شغل مستوفی گری چنین وانمود كرده كه دولت ایران او را برای تحصیل غیر رسمی در رشته های امور مالی و مالیه عمومی به پاریس فرستاده و مدعی است موفق شده است در ترم دوم آن سال تحصیلی در آن مدرسه ثبت نام كند. از سوی دیگر گفته شده مصدق به عنوان مستمع آزاد در این مدرسه حضور می یافته و تنها چهار ماه از سال اول در این انستیتو حضور یافته است. درسال دوم نیز وی فقط چند ماه در این انستیتو حضور یافته كه به دلیل بیماری شدید كه علت آن را خود بیان نمی كند ناگزیر می شود به توصیه پزشكان یك سال استراحت كند و از همین رو به ایران باز می گردد و برای بهبود یافتن به افجه از نقاط خوش آب و هوای شمال تهران می رود و سرانجام از بازگشتن به پاریس چشم پوشی می كند. [5]
این واقعیت كه مصدق دارای تحصیلات علمی در ایران و فرانسه نبوده است در دوران نخست وزیری او هم مطرح گردید. هنگامی كه او در یك اقدام بی سابقه در تاریخ مشروطیت در ٢٩ اردیبهشت ١٣٣١ با صدور یك تصویب نامه در هیأت وزیران و با یك دستاویز فریبكارانه برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی را در ٣٣ حوزه انتخابیه از جمله رشت، مشهد، اصفهان و شیراز برخلاف قانون اساسی و قانون انتخابات متوقف ساخت و از وارد شدن ٥٦ نماینده به مجلس دوره هفدهم جلوگیری كرد، شادروان ابوالحسن عمیدی نوری عضو هیأت مدیره وقت كانون وكلای دادگستری و مدیر مسئول روزنامه «داد» در مقام اعتراض به این تصویب نامه برآمد و از آنجا كه از پایه گزاران جبهه ملی و از نزدیك با میزان معلومات مصدق آشنا بود به تحصیلات وی نیز پرداخت و به وزیران او چنین هشدار داد:
«... بدانید مرتكب جرم صریح قابل تعقیبی شده اید كه روزی مثل تدین و سهیلی برای محاكمه جلب میشوید شما باید بدانید مصدق السلطنه اگر چه خود را دكتر در حقوق می داند متأسفانه اطلاعاتش از حقوق كمتر از شماست زیرا اولاً وقتی مصدق السلطنه به شهر نوشاتل رفت دارای دیپلم لیسانس حقوق نبود تا بتواند در مدت كوتاهی دیپلم دكترا بگیرد. در حالی كه فقط كسانی كه دارای دیپلم لیسانس در دانشكده حقوق هستند می توانند دورة دكترای حقوق را در فرانسه و سوئیس گذرانیده موفق به اخذ دیپلم دكترا شوند... و چون رساله دكترای او را دیگری نوشته بود كه اطلاعی از مبانی اسلام نداشت به همین جهت برخلاف اصول اسلامی مطالبی به رشته تحریر در آورد كه خود مبحث جداگانه ای است. بنابراین مقتضی است شما وزرایی كه به اعتماد معلومات دكتر مصدق پای چنین تصویب نامه ای را امضا كرده اید بدانید اولاً اطلاعات حقوقی دكتر مصدق به اندازة یك شاگرد وكیل عدلیه تهران نیست و ثانیاً تشخیص مصدقالسلطنه در این قبیل قضایا براساس منطق و استدلال قانون استوار نیست بلكه روی استنباط غلطی كه در راه منافع شخصی به دست می آورد مرتكب اعمالی می گردد كه هم مملكت را به وادی سقوط سوق می دهد و هم شما همكاران طالب جاه و مقام وزارت را در دام محاكم گرفتار نموده با خود هم زنجیر در زندان می سازد. اگر باور نمی كنید متن ماده ٢٨٠ قانون مجازات عمومی را برای مطالعه شما در اینجا نقل می كنم... ». [6]
به این ترتیب مصدق از ایران و فرانسه هیچ مدرك تحصیلی نداشته است. اكنون باید ببینیم تحصیلات او در سوئیس چگونه بوده است. استفان كینزر در این باره می گوید:
«گفته شده او اولین ایرانی است كه توانسته است از یك دانشگاه اروپایی دكترای حقوق بگیرد شخص خارق العاده ای بود».
سال ها بعد شخص مصدق در سال ١٣٤٠خورشیدی در بخشی از خاطرات خود به واقعیتهای تحصیلی خود چنین اعتراف كرد:
« ... برای ثبت نام می بایست در دانشكده ]نوشاتل[ مدرك تحصیل ارائه دهم كه چون از مدارس ایران مدركی نداشتم ، یعنی آن وقت كه من می بایست تحصیل كنم ایران مدرسه نداشت ! [7] از تصدیق نامه مدرسه سیاسی پاریس برای امتحاناتی كه سال اول داده بودم استفاده كردم و به نام یك محصل رسمی در دانشكده حقوق [دانشگاه نوشاتل] كه یك مؤسسه دولتی است ثبت نام نمودم». [8]
در بارة چند و چون پایان نامه مصدق نیز گفته شده وی یكی از مباحث فقهی! یعنی وصیت را انتخاب و در ایران نگارش آن را به زبان فارسی به اشخاصی كه دارای اطلاعات فقهی بوده اند واگذار کرده و سپس متن آماده شده را با خود به سوئیس برده و با كمك یكی از دانشجویان ایرانی به زبان فرانسه ترجمه كرده است. [9] با این مقدمات هر مدرکی گرفته باشد چه ارزشی می توانسته است داشته باشد؟ مشکل مصدق تنها در این نیست که مدرک معتبر دانشگاهی نداشته است. از همة دوران زندگی سیاسی طولانی او یک نطق مهم و یا یک نوشتة ارزشمند سیاسی بر جای نمانده است. این در حالی است که برای نمونه از احمد قوام که مدرک دانشگاهی نداشت در اعتراض به تشکیل مجلس مؤسسان فرمایشی در سال 1328 دو نامة ارزشمند به شاه وجود دارد که از اسناد مهم تاریخ معاصر ایران بشمار می آیند.
٤- نقش مصدق در ملّی كردن نفت
در بخش دوم فیلم نیم ساعته بی بی سی فارسی ، استفان كینزر به بیان نقش محوری مصدق در ملی كردن نفت پرداخته و می گوید:
« رزم آرا را یك گروه شبه نظامی ترور كرده بود كه فكر می كردند رزم آرا نوكر انگلیسهاست . مجلس تشكیل جلسه داد و یكی از نماینده ها كه به نفع انگلیس كار و از شاه هم طرفداری می كرد پشت تریبون رفت و مستقیماً مصدق را مخاطب قرارداد ... و گفت تو یكی از آن منتقدانی هستی كه همیشه بیرون گود ایستادی و مسئولیت قبول نمی كنی تو می توانی نخست وزیر بشوی اما نمی خواهی این كار را بكنی چون آن وقت باید كارهایی بكنی ، كار های مثبت این هم از دست تو بر نمیآید. پس از سخنان جمال امامی، مصدق از جای خود برخاست و گفت ایشان من را نامزد نخست وزیری كرده اند و من هم قبول می كنم. بعد ولوله ای در مجلس به پا كرد و بلافاصله نامزدی مصدق به رأی گذاشته شد و پیش از آنكه رأی گیری شود مصدق به طور نمایشی بلند شد و چند برگ كاغذ از جیب خود در آورد و گفت این طرحی است كه براساس آن شركت نفت ایران و انگلیس ملی خواهد شد. اول این را تصویب كنید و بعد من نخست وزیر شما می شوم و این طرح را اجرا می كنم این دقیقاً كاری بود كه مجلس كرد».
روشن ساختن موارد خلاف واقعیت های تاریخی در این گفته های كینزر، نیازمند نگارش یك مقاله تفصیلی است و من ناگزیرم بسیار كوتاه به نقد آن بپردازم . كینزر در این عبارات به بینندگان فیلم نیم ساعته چنین وانمود می كند كه مصدق ابتكار ملی كردن صنعت نفت را در دست داشته است و این برخلاف مستندات فراوان تاریخی است. من در اسفند ١٣٩٠ در گفتگویی كه روی سایت خبرگزاری فارس قرار گرفت به تفصیل در این زمینه توضیح داده و نشان داده ام كه مصدق مخالف ملی كردن نفت بود. در اینجا اشاره می كنم كه مصدق در تیرماه ١٣٢٨ طرفدار لایحه الحاقی «گَس- گلشائیان » بود و در ١٥ آبان ١٣٢٩ هنگامی كه طرح ملی كردن نفت را آیت الله كاشانی و نمایندگان اقلیت مجلس امضا كردند مصدق آن را امضا نكرد و یك ماه بعد كه لایحه الحاقی در كمیسیون نفت رد شد آن را امضا كرد. این در حالی بود كه اعلامیه آیت الله كاشانی برضرورت ملی كردن صنعت نفت در ایران در ٢٢ آذر ١٣٢٩ صادر شد كه برگ زرینی در مبارزات نهضت ملی ایران است. در روزهای اول و هشتم دی ماه ١٣٢٩ نیز به دعوت او میتینگ های بزرگی در مسجد شاه و میدان بهارستان برگزار تا پشتیبانی مردم را از این خواست میهنی فراهم آورد. چند تن از علما و مراجع بزرگ نیز در تایید نظر آیتالله كاشانی اظهار نظر و اعلامیه های با اهمیتی صادر كردند و سرانجام روز ١٧ اسفند ١٣٢٩ یك روز پس از ترور رزم آرا، كمیسیون نفت، ملی كردن نفت را تایید كرد و روز ٢٤ اسفند ١٣٢٩ نمایندگان مجلس شانزدهم به اتفاق آرا قانون ملی كردن نفت را از تصویب گذراندند و سنا نیز آن را در ٢٩ اسفند ١٣٢٩ تصویب كرد.
بنابراین ملی كردن صنعت نفت برآیند یك دهه مبارزات ملت ایران بوده است كه با تصویب قانون ملی كردن نفت در اسفند ١٣٢٩ به نتیجه رسید. اگر از این واقعیت تاریخی كه مصدق مخالف ملی كردن نفت بود چشم پوشی كنیم باید بپذیریم او كمترین نقش را در این دستاورد بزرگ تاریخی ملت ایران داشته است و گفته های كینزر در فیلم نیم ساعته بی بی سی كه همه این واقعیت های تاریخی را نادیده گرفته و ملی كردن نفت را به شخص مصدق نسبت می دهد و تاریخ آن را نیز ٩ اردیبهشت ١٣٣٠ بر می شمرد اگر با انگیزه تحریف و سرپوش گذاردن بر تاریخ نهضت ملی ایران سرچشمه نگرفته باشد دلیل روشن ناآگاهی او از رویدادهای تاریخ معاصر كشور ماست.
٥- نخست وزیری مصدق
آنچه در بارة پیشنهاد جمال امامی به مصدق نیز برای پذیرش سمت نخست وزیری در گفته های استفان كینزر آمده است فرافكنی است . وی جمال امامی را به دنباله روی از منافع انگلستان معرفی می كند . این در حالی است كه در كمیسیون نفت پیشنهادهای جمال امامی در مورد جهت دهی به ملی كردن نفت تأثیرگذار بوده است . جمال امامی همچنین چند روز پیش از ترور رزم آرا ، از سوی شاه به خانه مصدق رفته و به او پیشنهاد نخست وزیری داده است. از آنجا كه مصدق برای تصویب طرح ٩ ماده ای در جلسه ٧ اردیبهشت ١٣٣٠ پافشاری می كرد، جمال امامی برحسب سابقة پیشنهاد شاه به مصدق گفته است چرا خودتان نمی آیید دولت تشكیل دهید و شخصاً قانون ٩ مادهای را اجرا كنید كه مصدق هم بی درنگ پذیرفته است ولی آغاز به كار خود را مشروط به تصویب فوری طرح ٩ ماده ای كرده و نمایندگان مجلس هم همان روز آن طرح را تصویب كرده اند. [10]
این همة آن چیزی است كه در زمینه نقش جمال امامی در مورد پیشنهاد نخست وزیری به مصدق وجود داشته كه خود مصدق در این باره دست به فرافكنی زده و اكنون كینزر هم آن را این چنین با آب و تاب در فیلم نیم ساعته بی بی سی فارسی نقل می كند. این در حالی است كه جمال امامی یكی از نمایندگان شجاع مجلس شانزدهم بود و بسیار زودتر از دیگران به این واقعیت كه مصدق ارادة حل وفصل موضوع نفت را ندارد پی برد و از این رو او را در نیمه دوم سال ١٣٣٠ مورد استیضاح قرارداد. به این نكته هم باید اشاره كنم كه در پشت طرح ٩ ماده ای كه با پافشاری شگفت انگیز مصدق با سه فوریت تقدیم مجلس شد و نخست وزیری خود را در گرو تصویب آن قرار داد رازهایی نهفته است كه پرداختن به آنها از فرصت كوتاه این نقد تاریخی بیرون است.
٦- برگ زرّینی در كارنامه مصدق
اینك با بیان كوتاهی از تحصیلات مصدق و این واقعیت كه او با اندیشه ملی كردن نفت سرسازگاری نداشته است این پرسش پیش آید كه آقای مسعود بهنود كارگردان فیلم بی بی سی فارسی با چه توجیهی نام مصدق را در ردیف بزرگان تاریخ و فرهنگ ایران زمین قرارداه است؟ مصدق پس از رأی تمایل مجلس و گرفتن فرمان نخست وزیری از شاه در برنامه خود، اجرای قانون ملی كردن نفت و استفاده از درآمدهای حاصله برای رفاه و آسایش عمومی ملت ایران و نیز اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداری ها را به مجلس اعلام كرد كه این موارد از هدف های اصلی پیشگامان نهضت ملی ایران بوده اند. مجلس شورای ملی برای اجرای این برنامه به مصدق رأی اعتماد داد و او تعهد اجرای آن ها را داشت . ولی مصدق به هیچ یك از این هدف ها باور نداشت از این رو در خلال بیش از دو سال و دو ماه كه قدرت نخست وزیری را در اختیار داشت با وجود پشتیبانی بی دریغ آیت الله كاشانی ، مجلس و ملت ایران گامی برای اجرای برنامة اعلام شدة خود برنداشت . سرانجام با شكست نهضت ملی ایران، قرارداد كنسرسیوم نفت در مهرماه سال ١٣٣٣ در زمان نخست وزیری زاهدی و در هنگامی كه كشور در اوضاع شكننده سیاسی و مالی بسر می برد امضا شد و قانون انتخابات مجلس نیز هنوز اصلاح نشده وحتی انتخابات جاری مجلس با همان ساختار قانون انتخابات سال ١٢٩٠خورشیدی با دستكاری های زیانباری كه در آن شده است برگزار می شود. كارگردانان نظرسنجی بیبیسی فارسی لااقل یك نقطه مثبت و روشنی از كارنامه سیاسی زندگی مصدق را نشان نداده اند ولی من صریحاً می گویم یك برگ زرّین در كارنامه نخست وزیری مصدق وجود دارد و آن نه در جهت خدمت به ملت ایران بلكه در جهت خدمت به انگلستان است و از این جهت كاملاً به جا بوده است در فیلم نیم ساعته معرفی مصدق به ستایش از او بپردازند.
در سوم شهریور ١٣٢٠ نیروهای نظامی انگلستان با بمباران هوایی و بكار گرفتن نیروهای دریایی و زمینی خود و با نقض بیطرفی دولت ایران در جنگ جهانی دوم، جنوب و مركز ایران را اشغال و رضا شاه را وادار به استعفا و تبعید از كشور كردند و این تجاوزِ خلاف حقوق بین الملل در كارنامه انگلستان و هم پیمان آن شوروی سابق به ثبت رسید. ولی در سالهای ١٣٣٠ تا ١٣٣٢ مصدق توانست سناریویی را اجرا كند كه انگلستان بتواند بی آنكه یك سرباز وارد خاك ایران كند نهضت ملی ایران را به شكست كشاند و نفت ملی شدة ایران را دوباره به كنترل خود در آورد. اقدامات خلاف اصول قانون اساسی مصدق را در اجرای این سناریو به گونة كوتاه در بخش های آینده توضیح میدهم .
٧- استعفای مصدق در ٢٥ تیر ١٣٣١
بخش سوم فیلم نیم ساعته بی بی سی ، رویارویی مصدق با شاه را مطرح كرده و دكتر آبراهامیان در بارة استعفای پیش بینی نشدة مصدق كه به ایجاد بحران خطرناكی در كشور انجامید چنین گفته است:
« سال ٣١ دومین سال صدارت مصدق، سال رویارویی او با شاه شد و آغاز دور تازة مجلس. مصدق برخلاف سُنّت می خواست خودش وزیر جنگ را انتخاب كند نه شاه. محمد رضا قبول نكرد. مصدق واكنش نشان داد و از مردم خواست از او حمایت كنند. با حمایت مردم و گروههای سیاسی مصدق نخست وزیر شد».
با این عبارات كوتاه در فیلم نیم ساعته بی بی سی بر یكی از مهمترین رویدادهای دوران نهضت ملی ایران و بر نقش بازیگرانه و خطرناك مصدق سرپوش گذارده شده است. امروزه خوشبختانه در پرتو پژوهشهای تاریخی ، واقعیت های استعفای مصدق و روی كار آمدن احمد قوام و قیام عمومی مردم برای دفاع از نهضت ملی ایران آشكار شده و با قاطعیت می توان گفت نقشی كه مصدق با استعفای خود در ٢٥ تیر ١٣٣١ بازی كرد دنباله راه و روش او در دشمنی با مجلس بوده است. پیش از این دیدیم كه وی انتخابات مجلس دوره هفدهم را كه مسئولیت برگزاری آن را بر عهده داشت با صدور یك تصویب نامه مُجرمانه در ٢٩ اردیبهشت ١٣٣١ متوقف ساخت. مصدق به دنبال گرفتن اختیار قانونگزاری از مجلس و باز گرداندن نظام سیاسی كشور به دوران استبداد محمد علی شاه و براندازی نهضت ملی ایران بود. از این رو مجلس هفدهم را به گونة نیم بند تشكیل داد و از آغاز به كار این مجلس تا ١٢ تیر ١٣٣١ جلوگیری كرد . به دیگر سخن پس از پایان مجلس شانزدهم ، به مدت چهار ماه كار قانونگزاری و نظارت مجلس بر دولت را به تعطیل كشانید.
پس از این مقدمات روز ٢٢ تیر مصدق در جلسه خصوصی نمایندگان حضور یافت و پیش از آنكه هیأت وزیران خود را برای گرفتن رأی اعتماد معرفی كند در ماده واحدهای خواستار ٦ ماه اختیارات قانونگزاری در امور مالی ، اقتصادی ، سازمان بانكی ، استخدامی و ایجاد سازمان های محلی به گونه آزمایشی شد. در این جلسه تنی چند از نمایندگان به واگذاری اختیارات قانونگزاری به نخست وزیر به شدت اعتراض كردند و این اختیارات مطلقه را به معنی تعطیل مجلس و مشروطیت خواندند.عبدالرحمن فرامرزی هم در این جلسه با اعتراض به تهدید و مرعوب كردن مجلس گفت مصدق كار نفت را به جایی نرسانده حالا اختیارات قانونگزاری هم می خواهد. جلسه دچار تشنج گردید و مصدق از برخورد مجلس به این نتیجه رسید كه نمی تواند از راه عادی مقصود خود را عملی كند . وی سه روز برنامه ریزی كرد و روز ٢٥ تیر هنگام معرفی وزیران خود به شاه موضوع انتخاب وزیر دفاع را پیش كشید و خواستار آن شد كه شخصاً سمت وزیر دفاع را به عهده گیرد در حالی كه پیش از آن هیچگاه چنین خواستهای را مطرح نكرده بود. او به خوبی می دانست شاه زیر بار این درخواست نمیرود بنابراین آن را بهانه قرار داد و استعفا داد و به خانه خود رفت. ولی واقعیت و دلیل استعفای مصدق كه ناكامی او درگرفتن اختیارات قانونگزاری از مجلس بوده است در همان هنگام مطرح شد . به نوشته یكی از روزنامه ها در ٢٨ تیر ١٣٣١:
« طبق اطلاعی كه از اطرافیان آیت الله كاشانی به دست آمده است ، استعفای آقای دكتر مصدق برای ایشان جنبة ناگهانی و فوق العاده داشته است و پس از ملاقات وزیر دربار با ایشان به طور كنایه به آقای علا گفته اند من هم انتظار نداشتم دكتر ]مصدق[ به این ترتیب استعفا دهد و كشمكشی را كه در بارة اختیارات با مجلس شورای ملی داشت ناگهان به صورت اختلاف نظر در بارة وزیر جنگ با شاه منعكس سازد». [11]
روزنامه فرانسوی زبان لوموند نیز در شماره ٢٧ تیر ١٣٣١ ]١٩ ژوئیه ١٩٥٢[ نوشت :
« این فرض را نیز نمی توان منتفی دانست كه دكتر مصدق با استعفای خویش خواسته است از بحرانی كه به علت عدم توفیق در به دست آوردن اختیارات به وجود خواهد آمد پیشی بگیرد...». [12]
این گفتة دكتر آبراهامیان در بی بی سی فارسی كه مدعی شده است « مصدق از مردم خواست از او حمایت كنند» نیز برخلاف اسناد گوناگون تاریخی است. هنگامی كه حسین مكی عصر ٢٥ تیر به خانه مصدق می رود وی در حال نوشتن استعفای خود بوده و به مكی سفارش می كند كه موضوع استعفا كاملاً محرمانه بماند. [13] روزنامه باختر امروز هوادار مصدق نیز در شماره ٢٦ تیر ١٣٣١ نوشت :
«ساعت ٨ بعدازظهر بود كه متن استعفای مصدق به وسیله وزیر دربار حضور شاه تقدیم شد. از آن ساعت مصدق درِ خانة خود را بست و دیگر كسی را نپذیرفت و اگر كسی تلفن می كرد جواب می دادند كسالت دارد».
به این ترتیب مصدق راه را برای نخست وزیری احمد قوام هموار كرد و آیت الله كاشانی و مجلس را در برابر عمل انجام شده قرارداد. ولی سرانجام با ایستادگی آنان و قیام مردم، قوام از نخست وزیری كنار رفت و نه به درخواست مصدق از مردم آنچنان كه آقای دكتر آبراهامیان مدعی شده است.
٨- دور دوم نخست وزیری مصدق
بخش دیگری از فیلم نیم ساعته بی بی سی فارسی به تفسیر خلاف واقع از رویدادهای دور دوم نخست وزیری مصدق پرداخته و چنین گفته است:
«تأثیر تحریم نفت بر اقتصاد ، بسیاری از حامیانش را از او دور كرد. در عرصة سیاست داخلی بسیاری از هم پیمانان دیروز چه چپ ، چه راست چه مذهبی و مشخصاً آیت الله كاشانی كه نفوذ زیادی در جامعه داشت به دلایل مختلف از او روی برگردانده بودند و موقعیت مصدق از همیشه ضعیف تر شده بود».
كارگردانان فیلم نیم ساعته بی بی سی فارسی با این تفسیر ناروا بر بسیاری از اقدامات خلاف قانون اساسی مصدق سرپوش گذارده و با گرته برداری از تحریم های خلاف اصول حقوق بین الملل كه در سال های اخیر در برابر فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران از سوی دولت های غربی علیه كشور ما به مورد اجرا گذارده شده خواسته اند مصدق را قربانی تحریم نفتی و روی گرداندن حامیان وی قلمداد كنند. ولی واقعیت در این مورد هم در جای دیگری قرار گرفته است. به رغم چند شكایت انگلستان كه عموماً ناكام ماندند ایران می توانست نفت خود را صادر كند. افزون بر آن پیشنهادهای گوناگونی برای حل و فصل موضوع نفت و صدور آن به بازارهای جهانی به مصدق داده شد كه حتی مشاوران او این پیشنهاد ها را قابل بررسی و سودمند می دانستند ولی او اراده ای برای اجرای قانون ملی كردن صنعت نفت نداشت و آن را چون ابزاری برای ادامه نخست وزیری خود و حادثه آفرینی و ایجاد بن بست مالی و اقتصادی در كشور به سود سیاست انگلستان مورد بهره برداری قرار می داد كه تفصیل آن را در نوشتههای دیگری بیان كرده ام. ولی اقدامات خلاف قانون اساسی مصدق در دوره دوم نخست وزیری هیچ ارتباطی به موضوع نفت نداشته اند كه به گونه كوتاه به آنها می پردازم:
الف – پیش از این دیدیم كه مصدق روز ٢٢ تیر در گرفتن اختیارات ٦ ماهه قانونگزاری ناكام ماند. با پیروزی قیام پیروزمندانه ٣٠ تیر ١٣٣١ با بهره گرفتن از فضای سیاسی پس از این قیام عمومی ، نیت واقعی خود را آشكار و روز ٩ مرداد ١٣٣١ لایحه اختیارات را با قید دو فوریت به مجلس داد . یوسف مُشار نماینده تهران این لایحه را خلاف اصول مشروطیت دانست و سید ابوالحسن حائری زاده دادن اختیارات در مواد قضایی را موجب نقض قانون اساسی و باعث ایجاد دیكتاتوری و سستی اركان مشروطیت خواند . شخصیت های سیاسی و روزنامه نگاران و پاره ای از اعضای سنا هم نسبت به آن اعتراض شدید كردند ولی مصدق توانست در فضای پس از به قدرت رسیدن با مرعوب كردن نمایندگان به هدف خود دست یابد و این دومین ضربه به مجلس پس از تصویب نامه ٢٩ اردیبهشت ١٣٣١ و جلوگیری از برگزاری انتخابات در ٣٣ حوزه انتخابیه بود .
ب – در ١٨ دی ماه ١٣٣١ در حالی كه هنوز یك ماه به پایان اختیارات ٦ ماهه باقی مانده بود مصدق لایحه تمدید اختیارات گستردة قانونگزاری خود را برای یك سال دیگر از طریق معاون خود تقدیم مجلس كرد . وی این بار به دستاویز حل موضوع نفت واین كه اگر این اختیارات داده شود موضوع نفت حل وفصل می شود درخواست اختیارات قانونگزاری برای یك سال دیگر از دوره دو ساله مجلس هفدهم را كرد. در برابر این خواستة خلاف قانون اساسی، دكتر مظفر بقایی در یك نطق طولانی با این اختیارات به مخالفت پرداخت و به قانون ضد آزادی موسوم به «امنیت اجتماعی» كه به استناد اختیارات ٦ ماهه از سوی مصدق امضا شده بود به شدت اعتراض كرد. سید ابوالحسن حائری زاده نیز در یك نطق مستدلّ در مخالفت با این اختیارات گفت: « این دكّان نفت را كه برای جماعتی نان و آب شده و برای مملكت فلاكت و نكبت به بارآورده باید بست و فكر دیگری كرد.» آیت الله كاشانی نیز در پیامی كه روز ٢٨ دی ماه ١٣٣١ از سوی سید ابوالحسن حائری زاده در مجلس خوانده شد واگذاری این اختیارات به مصدق را خلاف اصل تفكیك قوا دانست و افزود:
« اقدامات لازمه برای انجام و تصفیة موضوع نفت كه مورد پشتیبانی و كمك كامل اینجانب و مجلس و شورای ملی و ملت شرافتمند ایران است به هیچ وجه ارتباطی با اختیارات غیر قانونی ندارد و بالعكس تخلف از قانون اساسی و تجاوز به حقوق مردم به مقاومت ملت ایران منتهی می گردد و ما را از راه جهاد بزرگی كه علیه دولت های استعماری در پیش داریم باز می دارد». وی همچنین در نامه ای به شخص مصدق از وی خواست قطعاً از مطالبات غیر قانونی خود دایر بر گرفتن اختیارات خودداری كند. ولی مصدق توانست با بهره گرفتن از سست عنصری گروهی از نمایندگان و به راه انداختن اعتصاب در مراكز گوناگون كشور و حتی تحصّن گروهی از هواداران او در مجلس و بهره برداری از حزب توده این لایحه را به تصویب مجلس رساند. به این ترتیب نظام قانون اساسی از صحنه سیاسی كشور رخت بر بست و به دوران استبدادی قاجار بازگشت.
عبدالمجید میرزا عین الدوله رحمه الله علیه روز ١٠ اردیبهشت ١٢٩٢ خورشیدی به هنگام معرفی كابینه خود به مجلس برای حل مشكل ناامنی در كشور درخواست اختیارات تاّم كرد. گروهی از نمایندگان مجلس طوماری امضا و در برابر این درخواست خلاف قانون اساسی ابراز تنفّر كردند. عین الدوله چون وابسته به بیگانه نبود در گرفتن اختیارات ناكام ماند و دولت او سقوط كرد و وصف مستبد برای دولت كوتاه مدت او همیشه باقی ماند. ولی مصدق چون مورد حمایت سیاست های بیگانه بود توانست یك سال و نیم اختیارات قانونگزاری را از دورة دو سالة مجلس بگیرد ولی تاریخ نگاران وابسته به بیگانه از او به عنوان نخست وزیر دموكرات یاد می كنند و آقای مسعود بهنود نیز پس از ٦٠ سال می گوید : « مصدق به دلیل زندگی در اروپا دموكراسی را پسندیده بود و به همین جهت هم آن را برای ایران می خواست » ! استفان كینزر هم می گوید: «مصدق باور شدید و عمیقی به دموكراسی داشت »!
پ – فاز پایانی اقدامات ضد میهنی مصدق برگزاری یك رفراندوم نمایشی و خلاف قانون اساسی و فراهم كردن زمینه منحل كردن همین مجلس است كه مورد اعتراضات شدید و گسترده وزیران و نمایندگان هوادار او از یك سو و آیت الله كاشانی و ٢٢ تن از نمایندگان مخالف رفراندوم قرار گرفت. ولی او با تكیه بر پشتیبانی سیاستهای بیگانه و بهره برداری از شبكة گستردة حزب توده در كشور توانست آن را به مورد اجرا گذارد و تیر خلاص را به سوی نهضت ملی ایران رها سازد.
پس از اشغال ایران از سوی متفقین در شهریور ١٣٢٠ و در پی یك دهه مبارزه ، ملت ایران زیر چتر نهضت ملی ایران متحد شد و توانست نفت را ملی كند و به دنبال برقراری نظام دموكراسی در كشور بود. ولی مصدق با تخلف از تعهدی كه در برابر ملت داشت و وارد كردن حزب تودة وابسته به بیگانه و در هم شكستن نیروهای هوادار نهضت ملی ایران بزرگترین فرصت برپا كردن دموكراسی در ایران را نابود كرد و كویری از پراكندگی ملت برجای نهادكه همیشه خواست بیگانگان بوده است. همه این واقعیتهای آشكار دورة دوم نخست وزیری مصدق در فیلم نیم ساعتة معرفی او سانسور شدهاند و در پایان هم با نقل اراجیف «كِرمیت روزولت» و پرده پوشی بر نقش قاطع منحل كردن مجلس در واگذاری قدرت دولتی به زاهدی با آب و تاب سخن از آن به میان آورده اند كه مصدق قربانی یك كودتای نظامی شد.
٩- بیان فضیلت های خلاف واقع
آقای مسعود بهنود در بی بی سی فارسی باب یك نظر سنجی از بینندگان خود را گشوده و برای آنكه نظر آنان را سنجش كند می بایست واقعیت های زندگی مصدق را در فیلم نیم ساعته خود با صداقت بازگو میكرد. ولی هنگامی كه در این فیلم در بارة تحصیلات مصدق می گویند دارای لیسانس و فوق لیسانس از دانشگاه سوربن پاریس بوده است ولی پژوهشگران زندگی او ثابت كرده اند كه او روی نیمكت هیچ مدرسهای در ایران ننشسته و دارای هیچ مدرکی از فرانسه نبوده است و هنگامی كه برای او اوصاف طرفدار آزادی و دموكراسی می شمردند ولی اعمال او نشان می دهد كه در ضدیت با آزادی و دموكراسی روی عین الدوله را سفید كرده است چه نامی براین نظر سنجی می توان نهاد؟ بینندگانی كه در این نظرسنجی شركت می كنند باید از واقعیت ها آگاه شوند تا بتوانند به یك اظهار نظر منصفانه بپردازند. ولی اگر با اظهارات و بیان فضایل خلاف واقع دربارة مصدق گمراه شوند نتیجة این نظر سنجی چه ارزشی خواهد داشت ؟ بر فرض اینكه افرادی كه این فیلم را دیده اند بر پایه فضایل علمی و ادعاهای دروغین طرفداری از آزادی و دموكراسی برای مصدق، رأی دهند او شخصیت برتر ایران است آیا این رأی و رضایت که با فریب بینندگان به دست آید می تواند پشیزی ارزش داشته باشد؟ البته من حق هیچ اعتراضی به كارگردانان این نظرسنجی برای خود قائل نیستم. آنان برای یك شبكة تلویزیونی دولتی كار می كنند كه از خدمات شایان مصدق برخوردار شده است.
١٠- نقش رسانه ملی
با اعلام نظرسنجی و پخش فیلم نیم ساعته بی بی سی فارسی ، رسانه ملی به ظاهر در مقام پاسخگویی برآمد ولی به تفصیل به كودتای ٢٨ مرداد ! و تكرار نوشته های بی پایه كِرمیت روزولت پرداخت تا نشان دهد كه در آن هنگام كودتایی برای ساقط كردن مصدق رُخ داده است. در این رسانه هیچ یك از واقعیتهای تاریخی دورة دوم نخست وزیری مصدق مانند فلج كردن و منحل كردن مجلس از سوی مصدق بازتاب نداشت. این در حالی بوده است که مصدق با منحل کردن مجلس ، زمینه صدور فرمان نخست وزیری زاهدی را روز 23 مرداد از سوی شاه فراهم ساخت و هنگامی که فرمان برکناری مصدق در شب 24 مرداد به او ابلاغ شد رسید داد و با پذیرش فرمان شاه آن را «دستخط مبارک» نامید. اگر چه او در صبح 25 مرداد برای فریب مردم اعلام وقوع کودتا کرد ولی در خلال روزهای 25 تا 28 مرداد برای تسلیم قدرت دولتی به زاهدی زمینه چینی کرد.
اكنون سال هاست كه شبكه یك سیما با ساختن سریال های تحریف آمیز به سرپوش گزاردن بر واقعیت های نهضت ملی ایران می پردازد و در شبكه ٢ سیما نیز آقای خسرو معتضد با طرح عنوان دروغین كودتا علیه مصدق و شرح و تفصیل محاكمه نمایشی مصدق برای او مظلوم نمایی و بر حقایق تاریخی سرپوش می گذارد تا ملت ایران از شیوة مداخلة سیاست های بیگانه برای براندازی نهضت ملی ایران آگاه نشوند . مصدق در دادگاه نظامی، برای اقدامات او در روزهای ٢٥ تا ٢٨ مرداد سال 13٣٢ و اتهام بی پایة «برهم زدن اساس سلطنت» محاکمه شد که هرگز واقعیت نداشت و خود او هم این اتهام را تکذیب کرد. ولی برای اتهام های اصلی که متوجه او بود از جمله صدور تصویب نامه غیر قانونی و متوقف ساختن انتخابات در ٣٣ حوزه انتخابیه، گرفتن اختیارات غیر قانونی و زیر پاگذاردن اصل تفكیك قوا و بازگرداندن نظام سیاسی كشور به دوران قاجار ، منحل كردن مجلس با یك رفراندوم نمایشی و خلاف قانون اساسی كه آیت الله كاشانی آن را قیام علیه مشروطیت و سید ابوالحسن حائری زاده لیدر فراكسیون آزادی مجلس آن را قیام علیه حكومت ملی خواند و در قوانین كیفری ایران برای آن كیفر اعدام پیش بینی شده بود و بازگزاردن دست حزب غیر قانونی توده و بهره برداری ابزاری از این حزب نیرومند وابسته به بیگانه در رویارویی با نیروهای مدافع نهضت ملی ایران كه خیانتی نابخشودنی بود و سرانجام بازداشت نمایندگان مجلس كه از مصونیت پارلمانی برخوردار بودند هرگز مورد پیگرد قرار نگرفت و محاکمه ای برای او برگزار نشد. برای این اتهامهای سنگین كه دلائل قوی در مورد آنها وجود داشت مصدق می بایست بر پایه قانون محاكمه وزرا در دیوان عالی كشور محاكمه می شد. در این صورت بسیاری از واقعیت های رویدادهای نخست وزیری مصدق برای ملت ایران روشن می شد و دیگر نمی توانست در دیوان عالی کشور مانند دادگاه نظامی دست به مظلوم نمایی و حركات فریبكارانه بزند. ولی سیاست های خارجی که از جرم های او بهره مند شده بودند هرگز اجازة برگزاری چنین محاکمه ای را نمی دادند.
كسانی كه ساخت سریال های تاریخی رویدادهای نهضت ملی ایران را در شبكه یك و برنامه های آقای خسرو معتضد را در شبكه ٢ سیما كارگردانی می كنند با سرپوش گزاردن بر شیوه مداخلة بیگانگان در امور داخلی ایران که زیان های جبران ناپذیر مادی و معنوی به کشور ما وارد ساخت در واقع این رسانه را كه بودجه آن از محل مالیات های ملت ایران تأمین میشود به شعبه ای از بی بی سی فارسی تبدیل كرده اند. شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما باید پاسخگوی این فریبكاری ها و انحراف های خطرناك در رسانهای كه خود را «ملّی» می داند باشد.
--------------------
١- دیوان استیفا یا دیوان خراج «مالیات » كه از روزگاران كهن از بزرگترین دیوان ها در ایران بود از سوی مستوفی اداره می شد و تنظیم امور مالی كشور را برعهده داشت. محمد رضا ناجی ، تاریخ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان ، تهران، مجمع علمی تمدن، تاریخ و فرهنگ سامانیان ١٣٧٨.
٢- سیف الله وحیدنیا، خاطرات سیاسی و تاریخی. مؤلف این كتاب ، نام مصدق را در فهرست یكی از ١٠ثروتمند و مالك بزرگ عصر قاجار برشمرده است. نقل از كتاب مصدق وخاندان مستوفیان آشتیانی، تألیف مهدی شمشیری ، برگ ٢٧٥، تهران ، مركز اسناد انقلاب اسلامی 1382.
١- مهدی شمشیری ، همان ، برگ ٢٤٧ – احمد كسروی ، تاریخ مشروطة ایران ، جلد ٢ ، برگ های ٨٢٧ – ٨٢٨ .
١- محمد مجزّا ، گوشه های نادیده یا فراموش شده از محمد مصدق ، چاپ امریكا ، سال ١٣٨٥ خورشیدی ، برگ ٥٢.
٢- محمد مجزّا ، همان ، برگ های ٤٧ تا ٥٠ - مهدی شمشیری ، همان ، برگ های ٢٤٩ تا ٢٥٣.
١- روزنامه داد، یكم خرداد ١٣٣١.
٢- آقای دكتر جلال متینی رئیس دانشگاه فردوسی مشهد در سال های پیش از انقلاب و مؤسس مجله ایران شناسی در امریكا نیز در كتاب «نگاهی به كارنامة سیاسی محمد مصدق » می افزاید:
«گمان می رود كه در اینجا حداقل ، سهوی روی داده باشد. زیرا مصدق خود در خاطراتش چنان كه گذشت لااقل به وجود «مدرسه سیاسی » در تهران تصریح كرده و ما نیز افزودیم كه علاوه برآن مدرسه، چند دبیرستان نیز در تهران وجود داشته است. پس چگونه می توان پذیرفت كه وقتی می خواسته است تحصیل كند مدرسه ای در ایران وجود نداشته است». لوس آنجلس ، انتشارات شركت كتاب ، سال ٢٠٠٥ ، برگ ١٧.
١- مهدی شمشیری ، همان ، برگ ٢٥٢.
٢- مهدی شمشیری ، همان ، برگ 253 - در آن هنگام كتاب های فقهی ، منبع حل و فصل دعاوی بوده اند. با استوار شدن پایه های حاكمیت ملی و پیدایش یك ارادة سیاسی در كشور ، جلد یكم قانون مدنی در اردیبهشت ١٣٠٧ در دوران وزارت دادگستری علی اكبر داور حقوقدان برجسته كه لیسانس و دكترای خود را در ژنو – سوئیس گرفته بود به تصویب رسید و زمینة برچیدن بساط كاپیتولاسیون فراهم شد.
١- دكتر جلال متینی ، همان ، برگ ٢٢٧.
١- ماهنامه فرهنگی تاریخی یادآور ، سال اول ، شماره دوم ، تیر و مرداد ١٣٨٧ ، برگ ٥٠.
٢- همان
٣- حسین مكی ، وقایع 30 تیر ١٣٣١ ، برگ 104 .
(کیهان آنلاین: دکتر سید محمود کاشانی استاد دانشکده حقوق دانشگاه ملی ایران و فرزند آیت الله کاشانی است. جمهوری اسلامی نام دانشگاه ملی ایران را به «شهید بهشتی» تغییر داد.)
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود بر شما آقای بهمن زاهدی گرامی، من مشکلی با پرداختن به تاریخ به وجهی که شما گفته اید ندارم. هیچ مخالفتی هم با پخش و گفتگو درباره مسائل روز هم را ندارم. هر دو مهمند ولی اینها بنظر من، باید ۱۰ درصد وقت و انرژی روزانه ما را پس از فراغت از کار و زندگیمان را بگیرند. ان ۹۰ درصد بقیه باید بنظر من، همه اش صرف راه نجات ایران شود که بخش مهمی از آن باید شامل حرکتهای ملموس شود. مشکل من همینست که ۹۹ درصد وقت و انرژی ما صرف واکنش و نه کنش به رژیم می شود. در داخل ملت هیچکاری نمی تواند بکند و این مسئولیت به گردن ما برون مرزی ها افتاده است که ابتکار کار را بدست بگیریم. ما بدلائلی که عقل من یکی به آن قد نمی دهد نمی خواهیم حتی یک تاریخچه منسجم و جامع و علمی و تاریخی آسیب شناسی از جنبش سبز را هم تهیه کنیم و به ملت ایران ارائه دهیم! از چه می ترسیم؟! اینهمه نویسنده داریم که از مصدق تا شاه و از شاهین نجفی تا شاهزاده و و و کیلویی مقاله می نویسند و با همه ادعایی که در مخالفت از رژیم از خود تاکنون نشان داده اند تا حالا حاضر نشده اند حتی درباره اهمیت نوشتن آسیب شناسی جنبش سبز ملی ایران و این مشروطه دوم حتی حرف بزنند! انگار که دست و دستانی در کار هستند که حتی از ذکر جنبش سبز هم خودداری می کنند تا بنظر این جنبش زیر خاکستر مرده و کفن شده بنظر برسد. فقط سبزهای علوی هستند که با وجود اینکه این جنبش سه سال بیشتر از عمرش نمی گذرد هر چه دروغ است را به آن می بندند! تاریخ این جنبش هم می رود در هاله ای از ابهام فرو رود مثل همان داستان شاه و مصدق که ۶۰ سالست گرفتارش هستیم. ۶۰ سال دیگر هم نسلهای جوان را هم با مصدق و شاه و هم با جنبش سبز سر کار می گذاریم و از آنها سوء استفاده های سیاسی می کنیم چون امروز حاضر نیستیم که جلوی در هاله ابهام قرار گرفتن جنبش سبز را بگیریم و در پویا کردن و فعال کردنش قدمی برداریم که بسود ایران و مبارزات امروزمان باشد. درصد وقت و انرژی که داریم،بنظرم باید با بخش کردنش طبق اولویت ها مورد استفاده قرار داد. با سپاس ارادتمند حق پاینده ایران و ملت ایران
May 18, 2012 04:13:58 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود بر حق گرامی،
در کنار بحثهای روز باید کمی هم به تاریخ نگاه کرد مخصوصا اگر دیگران بخواهند از تاریخ به نفع آرمانهای خود سواستفاده کنند. من هم با بحث مصدق و 28 امرداد موافقت ندارم. ولی زمانیکه این بحثها آگاه کنند باشند و نه تکرار مکررات با آن مدارا میکنم. مانند نوشته جدید آقای محسن کُردی.
ارادتمند
بهمن زاهدی
May 18, 2012 01:31:16 PM
---------------------------
حق
بخش ۲. مثلا همین علیرضا نوریزاده که انگلیسی را پس از اینهمه سال زندگی در انگلیس نمی تواند درست حرف بزند، اصرار عجیبی دارد که همه او را دکتر علیرضا نوریزاده خطاب کنند و به این درجه اش خیلی پز می دهد. از سوی دیگر، محمد امینی در گفتگوی اخیرش با فرامرز فروزنده در تلویزیون اندیشه، پیش از برنامه از فروزنده خواسته بود که او را محمد امینی خطاب کند و نه دکتر امینی. امیدوارم این روند در میان ایرانیان رواج یابد و از آن حال و هوای جهان سومی پز دادن به دکتراهای راستکی و دروغکی شان بیرون بیایند و به جهان اول بپیوندند. محمود کاشانی، اگر همان فرزند آخر آخوند آیت الله کاشانی باشد، معلم دینی در برخی مدارس دخترانه دوره شاه فقید بود. بقول یکی از شاگردانش بسیار هم بداخلاق بود ولی درس اخلاق می داد! حالا شده استاد! اونم مثل بقیه آخوندا و آخوند مسلکها با تقلب شده اند استاد و وکیل و وزیر و رهبر و رئیس جمهور و تاجر و مالک و و و. عنقلاب برایشان نعمت بود و برای ملت که هیچی بجز نکبت نبوده! یک موی گندیده گوریل می ارزد به کل هر چی دینفروشه. یکی از مجازاتهای این جماعت دکتر و مهندس در فردای پس از آزادی ایران این باید باشد که همه اینها باید در یک آزمون شرکت کنند تا معلوم شود که مدارک کدامشان قلابی است؟ هر کسی هم که ادعا کرد سید است و اولاد پیغمبرش باید یک ازمایش خون بدهد تا معلوم شود که اینهمه سید چه ارتباط ژنتیکی با هم و پیغمبرشان دارند و سید قلابی کیست؟ بواسطه این تبعیض نژادی که برای خودشان هم قائلند باید بعنوان نژادپرست مورد مواخذه قرار بگیرند. شما درست می گویید بهمن خان، از لابلای حرفهایشان برخی از واقعیات بدست می آید. محمود کاشانی که می گوید دکترای مصدق قلابی است باید از حالا به این فکر بیفتد که روزی هم می رسد که معلوم خواهد شد که دکترای خودش هم قلابی بوده یا نه؟! ایکاش نام خمینی را هم در این نظرسنجی بی بی سی می گذاشتند تا ملت هم جواب بی بی سی فارسی را بدهد و هم کل این برنامه بهم بخورد ولی بی بی سی دیوانه نیست و خوب می داند چه می کند. اما حالا موقع تاریخ نیست بلکه موقع نجات ایران است و بس. با سپاس از شما ارادتمند حق پاینده ایران و ملت ایران
May 18, 2012 01:15:43 PM
---------------------------
حق
با درود بر آقای بهمن زاهدی گرامی، بنظر من الان اصلا موقع پرداختن به تاریخ نیست و اواویت باید نجات ایران بود. اولا این هیاهوی شاه و مصدق کردنهای بی بی سی و محمود کاشانی و کتاب و مصاحبه پرویز ثابتی در صدای امریکا و و و در برهه زمانی خطرناکی که کشورمان با آن روبروست چه معنایی بجز سر کار گذاشتن مردم می تواند باشد؟! الان زمان نجات ایران است و نه تاریخ ۶۰ سال پیش! دوم، بهمن نازنینم، باور کنید که با گوریل هم می شود کنار آمد ولی با آخوند جماعت، نه! بیچاره گوریل اگر با آخوند مقایسه شود! چند سال پیش که برنامه های تاریخ دکتر ناصر انقطاع را دنبال می کردم، یکبار گفت که در متون تاریخی دروغ هست ولی از لابلای همان دروغها می توان به برخی حقایق پی برد. حال شما برای من یادآور همین حرف او شدید. درست می گفت و درست می گویید و از هر دو شما سپاسگزارم. سوم، این اخلاقی که کثیری از ایرانیان داشته اند و سابقه ای ۱۰۰ساله دارد که هر کسی تا لقب دکتر را بنحوی پیش از نامش نداشته باشد نه خود را آدم حساب می کند و یا نباید آدم حسابش کرد را من یکی از معضلات بزرگ مان می دانم. آخر با این لقب کسی با شخصیت می شود، خادم می شود یا سازنده می شود که برخی از ایرانیان بهر قیمتی باید دکترا داشته باشند؟! در زمان مصدق در فرانسه با اهداء یکی دو فرش ایرانی به برخی دانشگاهها می شد صاحب لیسانس و دکترا شد همانطور که در جمهوری اسلامی به هر بی سر و پای خودی شان دکترا داده و می دهند. دیدیم که چقدر از همین دکتررررهای راستکی و دروغکی با همدستی با آخوندها چه بلاهایی در این ۷۰ یا ۸۰ سال بویژه در سال ۱۳۵۷ بر سر مان آوردند و هنوز هم ول کن معامله نیستند. ادامه در بخش ۲.
May 18, 2012 01:14:26 PM
---------------------------
کشکساب
با درود برهمه ایرانیان.با حترام به همیهن نازنین؛حق گرامی؛پیرو فرمایش ایشان عرض میکنم؛هنوز فراموش نکرده ایم که خلف سید ابوالقاسم ؛در تلویزیون خمینی دروغگو؛از تاریخ میگفت؛همانزمان که ایشان وکیل تام الختیار حکومت ضدایرانی بشدت اسلامی بودند تا ادعاهای مالی آخوندها و تصاحب پولهای مانده در خا رج مربوط به قبل از حضور وقدرت گرفتن خمینی دروغگو را به نتیجه برساند.چون این آقا سید محمود؛رازدار پدر و حقوقدان فراماسون؛ببخشید؛یکی از فراماسون های حقوقدان هستند. از مظاهر مزدوری انگلسلام است. اما بنا به فرموده جناب زاهدی؛از خرس؛کندن یک مو ؛هم؛غنیمت است. ناگفته نماند؛تحقیقات یک ایراندوست با ارزش؛جناب دکتر شمشیری؛تشت مصدق را سالهاست که از بام؛انداخته و خوشبختانه فرزندان نسل جدید میهنمان؛در تعدادپرشمار؛صدای افتادن این تشت را شنیده اند. با پوزش از دخالت؛پاینده ایران؛سربلندایرانی.
May 18, 2012 12:58:58 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود بر حق گرامی،
مهم نیست محمود کاشانی کیست؟ مهم این است که این آگاهی را به ما میدهد که در زمان مصدق چه اتفاقی افتاده است. البته این آگاهی ار دیدگاه فرزند شخصی میباشد که در آن دوره نقشی در سیاست کشور ایفا میکرده.
تاریخ مانند موزایکهای که در کنار هم میگذاریم نقش اصلی خود را نشان میدهد. آقای محمود کاشانی هم یک موزایک به تاریخ معاصر کشور اضافه کرده است که ما بتوانیم با آگاهی بیشتری به آن بنگریم.
در حال حاضر آقای محمد نوری زاد در زندان واقعیتهای را از جمهوریاسلامی به ما نشان میهد. حال اگر ایشان هم روزی به امریکا رفت تا مانند اکبر گنجی نقش اصلی خود را ایفا کند آن بخشی جداگانه میباشد.
میگویند: از گوریل یک مو هم که بکنید غنیمت است.
ارادتمند
بهمن زاهدی
May 17, 2012 08:35:40 AM
---------------------------
حق
با درود بر هم میهنانم در کانون گفتگوی لیبرال دمکراسی ایران، محمود کاشانی کیست که حالا تاریخ نویس هم شده؟! این فرزند یک آخوند آیت الله کاشانی است که تا پیش از عنقلاب به معلم دینی در مدارس بود. چی شد که یهویی پس از عنقلاب اینم مثل همان کردان شده دکتر حقوق در دانشگاه؟! اینروزها دارند همه دانشگاهها را دارند دوباره تصفیه می کنند و آن ۴ تا استاد درست و حسابی ای که مانده را هم دارند بیرون می کنند تا جایشان را بیسوادان مرتجع مثل همین محمود کاشانی بگیرند. این محمود هم هم از دست بی بی سی و بهبنود انگلسلامی حتما دل پری دارد که چرا نام بابایش را در کنار زرتشت و کوروش و و و بعنوان بهترین و بزرگترین و با شکوهترین و و و در تاریخ هزاران ساله ایران در این نظر سنجی مسخره بی بی سی نگذاشته اند! این سید هم سهمش را از بی بی سی می خواهد که انقدر جز و ولز دارد می کند. همه و همه تاریخ ایران را بازیچه دستشان کردند برای منافع خودشان. اینها تاریخ نیست بلکه چرندگویی و مزخرف گویی است. بدین دلیل فاقد هر گونه ارزش علمی. این بازی با تاریخ را برای گمراه کردن ملت ایران بویژه جوانان ما سر هم می کنند و از دم شان از گردش آزاد اخبار می ترسند چون از ایرانی می ترسند. استاندارد بی بی سی برای انگلسلام زمین تا آسمان با استانداردی که در بی بی سی فارسی اعمال می کنند تفاوت دارد. من که در انگلیس سالهاست زندگی می کنم خوب اینرا مشاهده کرده ام. وقاهت اینها و مزدوران فارسی زبانشان مثل همین مسعود بهنود در بی بی سی فارسی اصلا حد و مرزی نمی شناسد! شرم بر آیت الله بی بی سی و ننگ بر همه مزدورانش. تلویزیون پارس و رادیو صدای ایران باید خود را هر چه زودتر به رسانه های بواقع ملی تبدیل کرده تا اعتماد ملی ایرانیان را بخود جلب کنند تا ما رقیبی درست و حسابی در برابر هم بی بی سی و هم صدای امریکا داشته باشیم. این وظیفه ملی آنها و هر وطنپرستی است که چو ایران نباشد تن من مباد برایش فقط یک شعار نیست! پاینده ایران و ملت ایران
May 16, 2012 11:10:32 PM
---------------------------
افشین سالار
من هم این نظر خواهی را در BBCدیدم , اما چه در زمان نظر خواهی و چه در جریان نتایج آن , هیچوقت آنها را جدی نگرفتم و بنابراین نخواندم .
امروز که مقاله آقای کاشانی را خواندم , جدآ به فکر فرورفتم . نه در زمینه حرفهای آقای کاشانی که مفصلآ در باره آنها حرف دارم , بلکه در زمینه آن نظر سنجی و اگر دست آقای بهنود هم به نوعی در پشت آن برنامه باشد , پس وای بر ما .
اصلآ نظر سنجی در باره " زرتشت , کورش , فردوسی , مصدق و ...." چه معنایی دارد ؟.بیشتر به این میماند که کسی ما را دست انداخته باشد .
May 16, 2012 10:32:08 PM
---------------------------
کشکساب
بادرودبرهمه ایرانیان.با احترام بر نویسنده این متن؛و عرض سپاس از این همیهن نازنین تازه از پشت کوه آمده؛جناب کاوه یزدانی؛که پاسخ را تمام کرده اند؛این موجود ایرانی نما؛که در تلویزیون دولتی انگلسلام؛اجیر است؛خودش بهتر از همه میداندکه همه بهتر از او میدانند؛مشکل او با خاندان ایران ساز پهلوی؛مثل مریم فرمانفرما؛(فیروز)بخاطر کوتاه کردن دست عوامل و مفتخوران خاندان ایرانفروش قجر از سر کشاورزان و زحمتکشان ایران؛میباشد.لذا این قجری مزدبگیر انگلسلام؛با مریم فیروز توده ایی بی وطن و آن دیگری که بزرگ خاندان کوچک و ایرانفروش قجر معرفی شد و تقیربا همزمان بااین سیرک شخصیت سازی؛در مصاحبه ایی که در محل سکونتش در فرانسه با او کردند؛با آن سن پیری در نهایت وقاحت میگفت؛خاندان قاجار ایران را سرفراز نمود.همه این اجامر چون دستشان از چوب و فلک کردن ما مردم ایران با عنوان ؛دوله و سلطنه که این دکترررقلابی؛محمد از نوع دومی؛یعنی(سلطنه)است؛توسط پدر ایران نوین؛رضاشاه بزرگ؛کوتاه شده. دشمن پهلوی و دشمن پیشرف مردم ایرانند.بهمین دلیل این رجاله؛مثلا نویسنده؛خواسته بزرگی پدر ایران نوین ؛رضاشاه بزرگ را بی اثر کند؛در مثلا کتابش ؛این مردبزرگ را(رضا شصت تیر)خوانده تا با مغز فندقی خود توانایی های رضاشاه بزرگ را بی اهمیت نماید.باپوزش. پاینده ایران؛سربلندایرانی.
May 16, 2012 09:45:43 PM
---------------------------
کاوه یزداني از پشت کوه
با درود
به چه دلیلی این نظر سنجی برای آیت الله بی بی سی و مزدبگرش مسعود بهنود و دیگر مزدبگیران به اصلاح ایرانی که در خدمت بی بی سی هستند باید اهمیت داشته باشد ؟ ابتدا راجع به مزد بگیرانش نظرم را عرض می کنم . این افراد فقط نام ایرانی را به یدک می کشند ولی فعالیت هایشان بر ضد ایران و منافع ملی ملت ایران می باشد . این افراد استخوانهای لای زخمی هستند که آیت الله بی بی سی آنها را به خدمت گرفته و برای مواقع لازم از آنها به نام ایرانی بهره برداری می کند .
از آنجایی که در شرایط کنونی ملت ایران و جنبش ملی ایران می کوشد تا یک اپوزیسیون منسجم در برابر رژیم اسلامی تشکیل دهد و اختلافاتی در بین طرفداران شاه و مصدق از قدیم وجود دارد ، بنابر بی بی سی وارد عمل شده و از مزدبگیرانش بهره گرفته تا هیزم بر آتش اختلافات بین طرفداران شاه و مصدق بریزند . مسعود بهنود و امثال او هیزم بیاران آتش برای ایجاد اختلاف بین دو طیف شاه و مصدق بودند و هستند و خواهند بود . در کشور ایران از قدیم تعدادی خائن بودند و هنوز نیز وجود دارند که در خدمت انگلستان هستند . آیا یک لقمه نان برای افرادی چون مسعود بنودها قحط شده است که این به اصطلاح ایرانیان دربی بی سی درآمدند . دشمنی که انگلیس با ایران و ملت ایران دارد هیچ شکی نیست . واقعا مسعود بهنودها و دیگر مزدبگیرانی که در خدمت بی بی سی هستند نیز دشمن ایران و دشمن منافع ملی ایرانیان هستند . شرمشان باد .
May 16, 2012 08:52:07 AM
---------------------------
|