هموطنان گرامی
گاه، در لحظاتی تاريخ ساز، آشکار شدن معنای يک واژه می تواند هويت کامل يک رژيم استبدادی را، که طی سه دهه خواسته است بر خود پوششی از ساز و کارهای حکومت های مدرن را بپوشاند، آشکار سازد. ماجرای انتشار ترانهء آقای شاهين نجفی، مطرح شدن ديگربارهء مسئلهء آزادی بيان، و اعتراض به اينگونه آزادی ستيزی تنها يک سويهء دلشکن از واقعيتی بزرگ را بيان می کند که خوشبختانه همگان نيز به درستی در برابر آن موضع گرفته اند. اما، در سوی ديگر اين واقعيت، آشکار شدن ديگربارهء ماهيت يک رژيم سراپا مسلح، جنايتکار و استبدادی را در پيش رو داريم که اکنون بايد به دقت بدان پرداخت.
سخن خود را با اين پرسش آغاز کنيم که، براستی، زبان کشورداری ما در برابر واژهء «ديکتاتوری» کدام واژهء باسابقه و ريشه دار را واجد است؟ ديکتاتوری، که از فعل «ديکته کردن» بر می آيد، به معنای آن است که فرد يا گروهی معين و محدود از افراد يک جامعه به مقامی دست يابند که بواسطهء آن بتوانند (در روم باستانی بطور موقت و در مواقع اضطراری، و در روم امپراتوری تا آنجا که می شد) بر فراز هرگونه ارادهء ملی، قانون وضع شده بوسيلهء نمايندگان مردم، و ساز و کارهای همهء نهادهای حکومتی، اظهار نظر کنند و توقع داشته باشند که همهء آحاد يک ملت، و حتی همهء ساکنان کرهء زمين، نظر آنان را عين آيات منزله از عوالم ناشناس و مفروض غيب تلقی کرده و از يکسو به آن تن در داده و، از سوی ديگر، در اجرای بی چون و چرای آن کوشا باشند. بر متن چنين تحليلی می توان ديد که هيچ واژه ای در زبان کشورداری ما نمی تواند همچون واژهء «فتوا» رسانای ماهيت عميقاً ديکتاتورمنشانهء رژيم حاکم بر کشورمان شود. لغتنامه ها واژهء «فتوا» را چنين معنی می کنند: «آنچه عالم دينی (فقيه مجتهد يا "مفتی") بصورت حکمی شرعی می نويسد و اعلام می کند». بعبارت ديگر، آنچه فقيه مجتهد «ديکته می کند» معادل يک «حکم شرعی» است و، چون از شرع برمی خيزد، غيرقابل تخطی و لازم الاجرا است. در اين معنا هر فقيه مجتهدی يک «ديکتاتور» است و انتظار دارد حکم اش بی چون و چرا اجرا شود.
حال، بايد پرسيد در جامعه ای که بر مدار «فتوا» می چرخد و قدرت حکومتی نيز بازوی اجرائی آن بشمار می آيد ديگر چه جای دم زدن از هرگونه قانون اساسی و مجلس شورا و انتخابات و رفراندوم است؟ حکومت اسلامی با ارادهء فقيه بوجود آمده و همهء کارهای اصلی خود را ـ چه در نوشتن قانون و چه در تعيين رهبری ـ از طريق «مجلس خبرگان» (بخوان مجلس فقيهان فتواگو) انجام داده، اجرای همهء قوانين مصوب مجلس را منوط به تصويب «شورای نگهبان» ـ که فقهای مجتهد در آن حاکمند ـ دانسته، و با مخالفان خود نيز، نه از طريق مجاری قانونی که با توسل به فتوا، روياروئی کرده است. کشتارهای روزهای نخستين پيروزی انقلاب، کشتارهای دگرانديشان خارج کشور، قتل عام زندانيان دههء شصت، و جريانی که اکنون با نام «قتل های زنجيره ای» شناخته می شود، همه و همه از طريق «صدور فتوا» از جانب فقهای مجتهد انجام گرفته است؛ قتل هائی که آشکارا ريشه در عمليات تروريستی همين مجتهدين در دوران پيش از انقلاب دارد و نمونهء بارز آن کشته شدن مورخ بزرگ ايران، احمد کسروی، به دست فدائيان اسلام است. بدون وجود پديدهء «فتوا» هيچکس نمی توانست قادر به اين همه کشتار مخالفان خود باشد.
«فتوا» اسم رمز حکومت اسلامی است، رمزی که اکنون ماهيتش اش بيش از پيش آشکار می شود و نشان می دهد که بجای هر قانون و قاعده ای نشسته است؛ آنگونه که اکنون ديگر شاهد آنيم که رژيم اسلامی حاکم بر کشورمان، در کار متقاعد ساختن جهانيان از اينکه قصد ساختن و داشتن بمب اتمی را ندارد، بجای آنکه از نمايش حتی ساختگی ارادهء ملت و رأی نمايندگان مجلس فرمايشی خود استفاده کند، متوسل به صدور فتوای ولی فقيه شده و می کوشد نشان دهد که وقتی ولی فقيه چنين فتوائی را صادر کرد ديگر هيچ ديار البشری حق عدول از آن را ندارد و، پس، «بر اساس اين فتوا، حکومت اسلامی اسلحهء اتمی نخواهد داشت!» (آن هم با مغفول نگاه داشتن اين واقعيت که مفتی می تواند هر گاه که بخواهد نظر خود را تغيير داده و فتوای تازه ای صادر کند).
هموطنان! اين يک ابتلای تازه نيست. وجود اجتهاد و فتوا همواره در طول تاريخ ميهن مان مزاحم کشورداری بوده است. به يادآوريم که يک دولتمرد ايرانی، خواجه نظام الملک طوسی، بود که در حکومت سلجوقيان موفق شد حکم «انسداد باب اجتهاد» را اجرائی کند و از آن پس راه را بر صدور فتوا از جانب مجتهدان ببندد. در عصری که هنوز انديشهء «جدائی مذهب از حکومت» ساخته و پرداخته نشده بود، مسدود شدن باب اجتهاد و ممنوعيت صدور فتوا تنها راهی بود که می توانست کشورداری را بر مسير درست آن روزی خود قرار دهد. متأسفانه، اين تصميم مهم فقهی ـ سياسی در عالم تشيع اتفاق نيفتاد و، بخصوص پس از حکومت صفوی که کوشيد مجتهدين را در ديوانسالاری خود به تحليل برد، «آزادی اجتهاد و صدور فتوا» از عصر افشاريه ببعد سبب بدبختی هائی بزرگ برای ملت ما شد. اگرچه روحانيت همواره بصورتی غلوآميز و گمراه کننده در بوق «فتوای تحريم تنباکو» دميده است، اين حادثه احتمالاً تنها يک استثناء در تاريخ روحانيت شيعه محسوب می شود. اما، مثلاً، فتواهای همين مجتهدين بی خبر از سياست و کشورداری بوده است که جنگ های خانمانسوز ايران و روسيه را موجب شده و بخش های عظيمی از خاک کشورمان را از آن جدا ساخته است. رهبران جنبش مشروطه نيز بيشترين لطمه را از همين مجتهدين فتواگو تحمل کرده و همين بی خردان بوده اند که، با افزودن متممی به فانون اساسی مشروطه، آن را از کارائی انداخته اند.
باری، روزگار سی و چند ساله ای که با عنوان «حکومت ولايت فقيه» (با تکيه بر عنصر «فتوا») بر ملت ما گذشته است نشان می دهد که برای خروج از بن بست حکومت اسلامی و رسيدن به آزادی و دموکراسی و برقراری حاکميت ملی و استفاده از روش های متمدنانهء تصميم گيری های دموکراتيکی همچون استفاده از برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه در راستای متجلی ساختن ارادهء ملی، جز برانداختن حاکميت فتوا و مجتهدان و فقها، در راستای بيرون راندن «شريعت» و «توضيح المسائل» برآمده از ذهنيت اين قشر عقب مانده از قانون اساسی کشور هيچ راهی وجود ندارد.
هموطنان! تا حکومت فتوا در ايران برقرار است، داستان حد زدن و صدور حکم ارتداد و کشتار و سنگسار و شلاق و تجاوز نيز برقرار خواهد بود و از سلمان رشدی گرفته تا شاهين نجفی، و از شادمانی های کوچک خانگی گرفته تا انجام فستيوال های ترانه خوانی اروپائی و جهانی، همگی در معرض اين خطر ضد انسانی و آزادی کش قرار دارند. «فتوا» ضد آزادی های مصرح در اعلاميهء جهانی حقوق بشر و خواستاری آزادی بی حد و حصر (نه محدود و نه انحصاری) انسان ها در بيان مکنونات قلبی خويش است. پس با اراده ای راسخ بکوشيم تا ريشهء حکومت فتاوی شرعی برخاسته از برتری شريعت و توضيح المسائل فقهای فتواگو بر خرد آدمی را در آتش گلستانهء آزادی و دموکراسی بسوزانيم.
شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز ايران
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کشکساب
با درود برهمه ایرانیان. بااحترام بر همه خوانندگان عرض میکنم.آقایی که خود را جوادموسوی معرفی نموده اند؛یا؛دانسته ؛که کاریست بد؛یا نادانسته؛که نیاز به اصلاح از طرف شخص مرتکب شده دارد. نام بنده را ؛غیراز آنچه که مینویسم و خوانده میشود؛نوشتند. وبا کمال بی تفاوتی از کنار آن گذشتند. و دیگر اینکه به بنده اتهام ناروای(کم شعور خواندن مردم ایران)را ؛روا داشتند.که بدون خجالت و ذره ایی احساس مسئولیت؛نسبت به این رفتار ناشایست خویش ؛آنرا متروکه شمارده و بدون توضیح در مورد این عمد؛یا سهو؛موردنخست؛و علت تهمت زندن در مورد ثانی؛همچنان به مراوده نوشتاری و افاضه فضل و تعیین تکلیف نمودن و استنطاق؛در این سامانه میهنی مشغولند. لذا بنده با علم به عدم فایده وجود خویش؛ضمن عرض پوزش صمیمانه از همه همیهنان عزیز؛خواهشمندم پوزشخواهی اینجانب را از برای رفع زحمت از حضورتان؛بپذیرید.تلاشتان را ارج مینهم و برای همه تلاشگران رهایی میهنمان ایران؛از جمله خودم؛خواهان موفقیت هستم. پاینده ایران؛سربلندایرانی.
May 26, 2012 08:52:30 PM
---------------------------
کشکساب
با درود بر همه ایرانیان. با عرض درود متقابل؛جناب جواد موسوی. نام بنده بدون غلط چاپی؛همانی است که درج گردیده.کشکساب؛هستم. شغلی که تقریبا ؛منسوخ شده ولی گاهی ؛بدلیل اینکه کمسواد هستم؛توسط بعضی ها توصیه به سابیدن کشکم؛میشوم. باری چنانچه مظبوط است؛بنده عرض کردم(آگاهی)که بهتر میدانید؛از (شعور) جداست. بنده کجا مردم ایران ؛یعنی؛خودم؛را (کم شعور)معرفی نموده ام؟ بنده به هیچکس اجازه این توهین به مردم ایران را نداده و نخواهم داد.لذا خودم هم هرگز این بی ادبی را مرتکب نمیشوم. آیا سندتان همین عدم توانائیتان در دانستن؛{تفاوت بین شعور و آگاهی} یعنی؛دانش و بینش است؟یا از عرایض دیگر بنده؛این مهم را تشخیص داده ائید؟. پاینده ایران؛سربلندایرانی.
May 25, 2012 01:56:36 PM
---------------------------
جواد موسوی
درود اقای گشتاسب
من به عنوان یک جوان ایرانی معتقد هستم جامعه امروز ایران خیلی هوشیار و بیدار است و ما نباید شعور مردم ایران را دست کم بگیریم..اما هنوز چالشهای زیادی وجود دارد که باید در یک حکومت سکولار و لیبرال و دموکرات این معضلات بررسی شود ...اما ایران امروز بیشتر هر زمانی سکولاریسم را میفهمد و خواستار یک حکومتی است که بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر عمل نماید..صحبت من هم همین هست که باید اول به حاکمیت ملی رسید و بعد همه چیز را به مردم ایران واگذار نمود.....و ما هم اینقدر بر سر کلمات با هم نجنگیم تا به یک اتحاد برسیم....و حاکمیت ربا به مردم برگردانیم ..به امید ازادی برای ایران
May 25, 2012 01:04:08 PM
---------------------------
جواد موسوی
درود
اقای زاهدی شما به نقاط مشترک اشاره نمودید...اتفاقا در اخرین مناظره که اقای نوری علا و اقای پاشایی بودند ..به این نکته اشاره شد که مباحث اختلافی از جمله نوع حکومت و نوع سیستم مدیریتی ایران در اینده باید به انتخاب مردم ایران برسد و این مردم ایران هستند که در یک انتخابات نوع حکومت اینده و سیستم مدیرتی اینده که تمرکز قدرت باشد یا نامتمرگز را مشخص خواهند کرد..اقای نوری علا و اقای پاشایی هر دو به حاکمیت ملی اشاره نمودند ..پس ما اختلافی نداریم و امیدوارم دیگر گروها هم ار این طرح حمایت کنند خصوصا جمهوری خوهان ...تا ما به یک حاکمیت ملی برسیم و از این حکومت مستبد رها شویم و انوقت همه چیز را به مردم بسپاریم ..ایا در این مورد شما باز سوالی دارید....و مساله کنگی و نامفهومی هنوز در این پیام میبینید....
May 25, 2012 12:49:12 PM
---------------------------
کشکساب
با درود بر همه ایرانیان. با عرض احترام و پوزش به محضر همه محقان نظر دادن در این زمینه؛خصوصا بزرگواران که در این بخش نظر داده اند. آنرا که عیان است؛چه حاجت به؛بیان است.؟ و آن اینکه؛بنده نه استعدادو نه سواد پرداختن به این موضوع را دارم؛میباشد.لذا از نظرات محترم؛ریزه خواری مینمایم. لکن با اشاره به مرقومه جناب موسوی(نظرات متفاوت هفتادوپنج میلیون ایرانی)؛عرض میکنم چون بنده را نیز شامل میگردد؛آیا عدم آگاهی بنده؛نسبت به اینکه چه حقوقی دارم؛وعدم آگاهی بنده که چگونه فریب خورده ام؛عدم آگاهی بنده در مقایسه با جوامعی که بسیاری از حقوق شهروندی خودرا میدانند؛طلب میکنند؛با فتوا و کهریزک مواجه نگشته به به آنها میرسند؛ودر یک جمله ؛آیا میشود بدون در نظر گرفتن این{فلج آگاهی}که جامعه ایران مورد اشاره آقای موسوی ؛دچار آن گشته؛نظر خواهی نمود؟ باور کنیم با این مدارس و رسانه عمومی بشدت اسلامی؛نظر مردم به دوران زرد طلایی خمینی دروغگو؛نزدیکتر است تا اینکه بگویند((حکومت حق ندارد کشتن و شلاق زدن و شکنجه را در معابر عمومی در حضور کودکان؛تبلیغ نموده و انجام دهد.)) پاینده ایران؛سربلندایرانی.
May 25, 2012 12:25:34 PM
---------------------------
جواد موسوی
درود
اقایان زاهدی و کاوه و حق
تا اینجا مباحث پیش رفت و من هم با نقد درست هیچ منافاتی ندارم....اقای کاوه سعی کنید از روی احساسات و شخصی به شبکه سکولارهای سبز حمله ور نشوید ..نکات مثبت را ببنید...و کارشناسی بحث نمایید...سوال اینجاست راهکار شما برای یک اتحاد فراگیر چیست و چه نکاتی را میتوان در مباحث به کار برد که باعث تفرقه نشود و اتحاد بوجود اید....مثل اخرین مقالات اقای نوری علا ....
May 25, 2012 10:54:33 AM
---------------------------
جواد موسوی
درود
اقای زاهدی شما هم در این مباحث شرکت نمایید و در این موارد نظر دهید....امروز خود شما هم میدانید که شبکه سکولارهای سبز وقت زیادی را روی اتحاد نیروهای سکولار و لیبرال و دموکرات گذاشته است ..نیایم با مباحث غیر کارشناسی که در برخی از کامنت ها مشهود است مردم را دلسرد نماییم...به اعتقاد من حزب مشروطه و شبکه سکولارهای سبز نقاط مشترک زیادی دارند...اما بحث من اینست که هر حزب و جریان سیاسی باید کارشناسانی را در خدمت داشته باشد که در مسایل مختلف سررشته داشته باشند..مثلا این اقای کاوه در همه مسایل کامنت میگذارد ..هیچ اشکالی هم ندارد اما در برخی مسایل کارشناس نیستند و این مسئله ضربه میزند ...اگر مباحث کارشناسی بررسی شود بهتر است و مردم هم استقبال مینماند...اگر به قول اقای کاوه مردم به نوری علا و شبکه سکولارها اعتماد ندارند پس چرا در همه سایت ها مقالات و نظرات ایشان درج میشود حتی در سامانه شما هم چاپ میشود ..پس ایشان و تفکر ایشان حایز اهمیت و نکات زیادی است که همه استقبال میکنند و نظرات ایشان را منتشر میکنند..اما نصیحتی هم به دوستان مثل کاوه بکننید که کارشناسی نظر بدهند نه شخصی ویا از روی بی تجربگی ..با سپاس منتظر پاسخ شما هستم.....
May 25, 2012 10:48:32 AM
---------------------------
جواد موسوی
درود
جناب حق لطفا اعلامیه و کنوانسیونهای حقوق بشر را تفسیر نکنید..تمام این مباحث ما در قوانین بین المللی موجود است و به اعتقاد من وظیفه یک حقوق دان میباشد که نظر دهد..یکی از ضعف های اپوزسیون ما همین است که کارشناسی با موضوعات برخورد نمیکنیم..مثلامن در رشته تاریخ در س خوانده ام حالا یک شبه بیایم در همه مسایل سیاسی ایران نظر کنم...به اعتقاد من باید کار را دست کاردان داد و اظهار نظر فله ایی ننمود...شما به همین مقاله اخر اقای نوری علا بنگرید ببنید چه نکات مثبتی دارد ..ما باید از ایشان و امثال داریوش همایون که دارای فکر و استدلال هستند حمایت کنیم ..مگر چند نفر در همین اپوزیسون داریم که مثل امثال اقای نوری علا و داریوش همایون فعال بودند و هستند..اجازه دهیم همه مباحث کارشناسی بحث شود.....اکثرا یا حرف میزنند یا چوب لای چرخ میکنند ..نه طرحی ارائه میدهند و نه راهکاری ...حالا که امثالی مثل اقای نوری علا شبانه وقت خود را میگذارند و امروز خیلی از مباحث و نظریات ایشان تبدیل به گفتمان سیاسی شده است را باید به فال نیک بگیریم...بیایم روی نکات مشترکمان بحث کنیم.....
May 25, 2012 10:35:59 AM
---------------------------
جواد موسوی
درود
اقای کاوه و جناب حق همه منظرها را از دید شخصی خودتان نبینید...ایران 75 میلیون جمعیت با افکار متفاوت و فرهنگ متفاوت دارد ...امروز برخی از احزاب منطقه ایی نظرشان در خصوص مدیرت اینده ایران یک سیستم نامتمرکز است ...منتها چون ما بیشتر از کلمات خارجی استفاده میکنیم و در اصل وارد کننده این اصطلاحات هستیم کلمه فدرالیزم هم جز همین قاعده است....مثل سکولاریسم...لیبرالیسم...ووووو...پس میگوییم همان سیستم غیر متمرگز ....مهم اینست که همه در اینده سیاسی ایران سهیم و در تقسیم قدرت مشارکت داشته باشند...مهم این است که باز تولید استبداد نشود....دوستان به اعتقاد من باید این مباحث که کارشناسی است را بدست کارشناسان بدهیم و انها نظر دهند ..وقتی در این چنین مباحث مهم عوام بخواهند نظر دهند همین میشود...بعنی بدون اینکه به یک سیستم نامتمرکز فکر کنیم ان را با تجزیه ایران مقایسه میکنیم ..که این تعبیر نادرست است...زمانی ایران تجزیه خواهد شد که سهم قدرت مشخص نباشد و باز بخواهد باز تولید استبداد شود...اتفاقا حتی شاهزاده رضا پهلوی هم در گنگره حزب مشروطه عنوان نمودند چه اشکالی دارد اقوام و ملیت های ایرانی حتی پارلمان محلی خود را داشته باشند....کمی در این مباحث دقت فرمایید ...
May 25, 2012 10:25:47 AM
---------------------------
کاوه یزداني
ادامه قبلی... برای ناب مید موسوی
راجع به حق تعیین حق سرنوشت نیز در منشور حقوق بشر آزادی بی حد و حصر برای تعیین هرگونه سرنوشتی داده نشده است که فدرالیسم برای به رای گذاشتن در آنها باشد . اما تقسیم قدرت و مسئولیت از مرکز به همه نقاط کشور را می توان همان اداره غیرمتمرکز نامید که هیچ ربطی به فدرالیسمی که استاد نوری علاء ماءسس شبکه سکولارها در باره اش می نویسند ندارد . مجید جان.
May 24, 2012 11:56:40 PM
---------------------------
کاوه یزداني
جناب موسی گرامی
به مصوبه شبکه تان دقت نمایید:
مادهء دو ـ شرايط مذاکره
الف ـ( شرط اصلی ما برای مذاکره با ديگران سکولار دموکرات و انحلال طلب بودن آنها و پذيرش اعلاميه حقوق بشر، تماميت ارضی ايران و اعتقاد به ادارهء غيرمتمرکز کشور است).
پرسش اینجاست که آیا هر گونه اداره غیر متمرکز را می توان فدرالیسم نامید؟ تلاش و خواست شبکه سکولارها در آینده پیشنهاد و به رای گذاشتن شکل فدرالیسم می باشد همچنانکه آقای نوری علاء فرمودند. در این مصوبه هرگز از فدرالیسم نامی برده نشده است . علتش چیست که در اینجا نام فدرالیسم را با غیر متمرکز جایگزین کرده اید که دو مقوله متفاوت از یکدیگر هستند ؟ علت این یک بام و دو هوا چیست؟ یعنی خودتان هم باور کرده اید که همه شکلهای سیاسی غیرمتمرکز همان فدرالیسم هستند؟ و می توان همه را فدرالیسم نامید؟ و از این فراتر می خواهید که دیگران نیز این را باور نمایند ؟ ادامه را در بعدی ...
May 24, 2012 11:54:54 PM
---------------------------
حق
با درود، برخیها در مورد منشور جهانی حقوق بشر دچار کژفهمی گردیده اند. حق تعیین سرنوشت، از آن یک ملت در چارچوب کشوری است که جغرافیای آن بوسیله سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شده باشد. ایران یک کشور با یک ملت همیشه محسوب شده و می شود و این در سازمان ملل متحد هم شناخته شده است. بنابراین حق تعیین سرنوشت در ایران از آن ۷۵ میلیون شهروند و برای ۷۵ میلیون در یک ملک مشاع به مساحت ۰۰۰ ۶۴۸ ۱ کیلومتر مربع است. این یعنی یک کردستانی در تهران و یزد و خراسان و خرمشهر و غیرو همانقدر سهم و حق دخالت دارد که اهالی دیگر نقاط کشور در آن سهم دارند و همگی با هم بوسیله حکومت مرکزی منتخب کشور در مورد کل کشور تصمیم می گیرند. کارهای محلی تا حد دهستان بوسیله منتخبین آن محل می توانند انجام شوند تا آنجایی که با قانون اساسی کشور هیچ منافاتی نداشته باشند. همینها امروز در کشور فرانسه انجام می گیرند و فرانسه فدرال نیست و در عین حال عدم تمرکز هم در این کشور بسیار خوب رعایت می شود. این مدل برای ایران بهترین مدل و به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و حقوقی کم هزینه ترین مدل است بدون آنکه ایجاد کوچکترین تنشی بکند. برخیها ولی یا نمی دانند و یا مقاصد دیگری را دنبال می کنند و از دل منشور جهانی حقوق بشر تعبیری را در می آورند که اگر درست بود هیچ کشوری پای این منشور را از آغاز پیدایش اش امضاء نمی کرد. مگر کشورها مرض دارند پای چنین پیمانی را امضاء کنند تا زمینه تکه و پاره شدن کشورشان را بصورت ؛دمکراتیک!؛ با دست خودشان فراهم کنند؟! ایران یکی از کهنترین کشورها و ملتها در تاریخ بشریت است و حالا برخیها می روند و کشورهای جدیدالتاسیس ای را برای ما نمونه می آورند که اکثرشان تا ۶۰ سال پیش نه کشور و نه ملت بودند! ایران یک هویت ملی و تاریخی و تمدنی قدیمی دارد و حالا برخیها می روند و قبیله ای را در افریقا و آمازون پیدا می کنند که قانونی که برای آنها به لحاظ شرائطشان وضع شده را برای ایران هم تجویز می کنند! در ضمن ایران دارای گروههای اتنیکی نیست چون این مردم در کنار هم قرنهای بیشمار و هزاره هاست در هم ادغام و تنیده شده اند. پاکستانی ها در انگلیس یک گروه اتنیکی هستند چون هنوز ادغام نشده و مهاجرینی بوده اند که در ۴ یا ۵ دهه اخیر به این کشور امده اند. هیچکسی اهالی ولز یا اسکاتلند را در انگلیس گروه اتنیکی محسوب نمی کند با اینکه اسکاتلند ۳۰۰ سالست که به انگلیس چسبانده شده است. در ایران ما نه ملیتها داریم و نه گروههای اتنیکی. در ایران ما می توانیم افغانها را یک گروه اتنیکی تلقی کنیم چون کشورشان جدا از کشورمان است و مهاجرتشان به ایران به بیش از چند دهه نمی رسد. من ولی افغانها را ایرانی و هموطن مان می دانم. این واژه ها را بیمورد می خواهند برخیها وارد ادبیات و فرهنگ ما کنند تا از آب گل الود کرده شان ماهی بگیرند وگرنه به این پرسش پاسخ می دادند که: با یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر در ایران، بفرمایید که کدامین حقوق حقه احدی در ایران پایمال می شود؟!
منشور جهانی حقوق بشر درباره حقوق فردی شهروندان در یک کشورست و نه حقوق قوم و قبیله عشیره و یک گروه و چند گروه خاص! برخیها می خواهند که ملت ایران را از حالت ملت بدرآورده و آنرا بدوران بدوی قوم و قبیله و عشیره ای درآورند و اینگونه عقربه ساعت را به عقب برگردانده و ایران را افغانستان و پاکستان و عراق کنند. با فریبکاری فدرالیسم آلمان و آمریکا را به ما نشان می دهند ولی خوب می دانند که نتیجه اش واپسگرایی و ایران را به سان کشورهای همسایه اش کردن است. اگر راست می گفتند بدنبال کسان نمی گشتند تا با آنها در برونمرز توافق کنند بلکه بر سر اصول توافق می کردند که مهمترینش یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران است که قابل مقایسه با قانون اساسی فرانسه باشد. اینگونه تمامیت ارضی ایران تضمین شده بود چون هیچکسی شکی در آن نمی داشت یا آنرا به طرق پنهان و آشکار قابل مذاکره فرض نمی کرد و بیخودی از دل ملت ایران بدلخواهشان هر روز یک ملت و ملیت درنمی آوردند. اینها همه بهانه سازیهایی است برای چوب لای چرخ آپوزیسیون ملی و متعهد ایران. یعنی چه که هر خودخوانده ای خود را نماینده این قوم و آن قوم و این عشیره و قبیله کرد باید همینجوری او بعنوان نماینده این و آن استان ایران پذیرفت!!! در کدام انتخاباتی اینها شرکت کرده و انتخاب شده اند مگه که ما همینجوری قبولشان کنیم بویژه اینکه روح ملت ۷۵ میلیونی در ایران و میلیونها ایرانی برون مرزی از وجود این عناصر خبر هم ندارد! اینها نمایندگان خودشان هستند و طرز فکر فقط خودشان را نمایندگی می کنند و بس! پاینده ایران و ملت ایران
May 24, 2012 11:21:06 PM
---------------------------
کاوه یزداني
با درود جناب موسی گرامی
تعریف ماده های منشور حقوق بشر را باید به متخصصین واژه شناس واگذار کرد . اما تا آنجایی که از بزرگان سیاست شنیده ام تفاوت دارد با تعریف جنابعالی از واژه ( ملیت ها ) درماده دو منشور حقوق بشر که تعریف جنابعالی گمراه کننده است ، به دلیل اینکه در این ماده اشاره به ملیت ها به منظور حقوق بشر افرادی است که ازیک سرزمین دیگری آمده اند و دارای یک ملیت دیگری هستن همچنانکه ما از ایران به کشورهای دمکرات مهاجرت کرده ایم و در قوانین این کشورها بر اساس وضع سیاسی قضاداری و قضایی طبق قوانین بین المللی حقوق بر ما به عنوان بشر تعلق دارد و توانسته ایم از موقتا از دست رژیم اسلامی در امان باشیم .و به همین دلیل نیز در بخشی از همین ماده دو در اشاره می کند و می گوید:
به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که ( مبتنی بر وضع سیاسی ، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد .) گواه این کشور مستقل ، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.
فرمودید استبداد و دیکتاتوری باعث تجزیه می شود . من نیز موافقم. آیا در افغانستان و عراق و پاکستان کنونی گل و بلبل می باشد ؟ استبدادی می باشد که سالیان سال است که هر روز چندین نفر بی گناه از پیر و جوان باید در بمب گذاریها و جنگ های فرقه ای ، قومی و مذهبی جانشان گرفته شود ؟ آیا فدرالیسم برایشان دمکراسی و حقوق بشر بهمراه آورد ؟ چرا نمی گویید که در کجای منشور حقوق بشر نامی از واژه فدرالیسم نوشته شده است یا نه ؟ و اینقدر بالا و پایین و چپ و راست می کنید ؟ یکبار راست و درست و صادقانه بگویید که جوابی چنین واژه ای وجود ندارد و وجود هم ندارد و اگر وجود داشت ما هم فارسی بلدیم بخوانیم و پیدایش می کردیم. راست حرف بزنید هم خودتونو و هم دیگران را خلاص کنید و اینقدر شعور دیگران را به مسخره نگیرید که این رسم هموطنی نمی باشد و راه بجایی نمی بریم . اگر قرار باشد به دمکراسی و حقوق آدم برسیم باید ابتدا راستگو باشیم و این تنها راه رستگاری ما ایرانیان است .
پاینده ایران و ملت یگانه ایران
May 24, 2012 10:52:23 PM
---------------------------
جواد موسوی
درود
اقای کاوه بحث من این است که که اگر به اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیونها حقوق بشر اعتقاد داریم تمام این مباحث در انجا کنجانده شده و قوانینش موجود است ...اما بحث شبکه سکولارها هم در همین مقوله که میگوید نمیشود حقوق تک تک مردم ایران را نادیده گرفت ...در مورد ملیت ها هم قوانینی وجود دارد ما نه میتوانیم کتمان کنیم ونه میتوانیم طرفه برویم....ما باید از حقوق همه دفاع کنیم ...تجزیه طلبی خطوط قرمز اکثریت ایرانیان هست...اما اگر بخواهیم به مطالبات انان گوش فرا ندهیم مواضع تجزیه طلبان تقویت میشود ..من و شما باید بکوشیم رفع تبعیض نماییم...این قوانیم را در اینجا میاورم ...حق تعيين سرنوشت : (The Right of self-Determination)
یکی از اساسی ترین موازین حقوق بشر ، حق مردم برای تعیین سرنوشت خودشان است . اهمیت این حق تا بدانجا است که همگی آن را پایه و اساس حقوق بشری می دانند . در حقیقت برای نیل به سایر حقوق بشری تحقق اصل حق تعیین سرنوشت اهمیت به سزائی دارد و در صورتی که این اصل اجراء نگردد نمی توان از دولتی غیر منتخب انتظار چندانی داشت تا نسبت به اصول حقوق بشری متعهد باشد.
ماده 1 ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي (1966)[3] و ميثاق بين المللي حقوق اقتصادي اجتماعي و فرهنگي (1966)[4] به نحو كاملاً يكسان با عبارات زير از حقي به نام حق تعيين سرنوشت حمايت مينمايند: ماده 1:« 1.تمامي ملتها داراي حق تعيين سرنوشت خود ميباشند. به موجب حق مزبور، ملل وضعيت سياسي خود را آزادانه تعيين و توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود را آزادانه تأمين ميكنند. 2. همه ملتها مِیتوانند براي دستيابي به هدفهاي خود در منابع و ثروتهاي طبيعي خود بدون اخلال به الزامات ناشي از همكاري اقتصادي بين المللي مبتني بر منافع مشترك و حقوق بين الملل آزادانه هر گونه تصرفي نمايند، در هيچ مورد نميتوان ملتي را از وسايل معاش خود محروم كرد. 3. كشورهاي طرف اين ميثاق از جمله دولتهاي مسؤول اداره سرزمينهاي غيرخود مختار و تحت قيمومت، مكلفند تحقق حق خود مختاري ملتها را تسهيل واحترام اين حق را مطابق مقررات منشور ملل متحد رعايت كنند».
در سطح منطقهاي نيز ماده 20 و 21 منشور آفريقايي حقوق بشر و ملتها[5] بطور مفصل درباره حمايت از حق تعيين سرنوشت سخن راندهاند. اما پيش تر از اين اسناد در بند 2 ماده 1 و مواد 55، 73 و 76 منشور سازمان ملل متحد،[6]حق تعيين سرنوشت را مورد حمايت قرار گرفتهاند و پس از آن نيز اين حق در بسياري از قطعنامههاي مجمع عمومي سازمان ملل متحد گنجانده شد.[7]....دوستان این قوانین وجود دارند ما باید راه حلی ارایه دهیم که چگونه میتوان بدون تبعیض همه در ایران هم زندگی کنیم....
May 24, 2012 10:01:31 PM
---------------------------
جواد موسوی
درود کاوه یزدانی این مصوبه شبکه است اگر مطالعه نمایید متوجه عرایض بنده میشوید ...اتفاقا تمام اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر رعایت شده است....
مادهء يک ـ ارتباط مذاکره با اهداف شبکه
الف ـ با توجه به ضرورت داشتن زبانی تعريف شده و واحد، ما هيچ گاه باب «گفتگو» با کسان و گروه ها را مسدود نخواهيم ساخت اما برای «مذاکره» شأن جدی تری قائليم. در فرهنگ زبانی ما «گفتگو» برای آشنائی از عقايد همديگر است و «مذاکره» برای رسيدن به توافق در راستای تشکيل يک «نهاد هماهنگ کننده»
ب ـ ما همه جا خود را بصراحت با عنوان «سکولار ـ دموکرات های سبز انحلال طلب و آلترناتيوساز» معرفی می کنيم و در راستای رسيدن به هدف اصلی خود، که «ايجاد يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی در خارج کشور و برای تسهيل انحلال آن حکومت» می کوشيم.
پ ـ ما برای همراهی با ديگر گروه های سکولار ـ دموکرات و انحلال طلب برای ايجاد يک «نهاد هماهنگ کننده» که بتواند اعضاء خود را، برای حصول به يک مفاهمهء سازنده، روبروی هم نشانده و به طرح های پيشنهادی آنان برای تسهيل انحلال حکومت اسلامی رسيدگی کرده و چند طرح را بصورت های اصلی و پشتيبان برای اجرا انتخاب نمايد، آماده ايم.
ت ـ ما در هر گونه نهاد هماهنگ کننده ای که از اين طريق بوجود آيد ارائه دهندهء طرح شبکه در مورد «ايجاد يک کنگرهء ملی انتخابی در خارج کشور و برساختن يک آلترناتيو سکولار دموکرات بوسيلهء کنگرهء مزبور» خواهيم بود.
ث ـ ما بايد هرچه زودتر مشغول آماده سازی قبلی خود برای ارائهء راه های اجرای اين طرح، در صورتی که نهاد هماهنگی طرح ما را انتخاب نمايد، بشويم.
مادهء دو ـ شرايط مذاکره
الف ـ شرط اصلی ما برای مذاکره با ديگران سکولار دموکرات و انحلال طلب بودن آنها و پذيرش اعلاميه حقوق بشر، تماميت ارضی ايران و اعتقاد به ادارهء غيرمتمرکز کشور است.
پ ـ ما احزاب، گروه ها و شخصيت های برآمده از گروه های اتنيکی کشورمان را پايه های اصلی مذاکره شناخته و نهايت تمايل را به حضور آنان در نهاد هماهنگ کنندهء مورد نظر داريم و، لذا، مذاکره نکردن با آنها را بخاطر آنچه در گذشته پيش آمده و اعلام شده بعنوان شرط مذاکره با ديگر گروه ها نمی پذيريم.
ت ـ همين مسئله در مورد گروه های دينی و مذهبی صادق است و ما آماده ايم با نمايندگان هر گروه دينی و مذهبی که سکولاريسم را (به معنی جدائی کامل حکومت از مذهب) بپذيرند مذاکره کنيم و خواهان پيوستن آنها به نهاد هماهنگی مورد نظر خواهيم بود.
ث ـ از آنجا که «حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی ايران، همراه با اعتقاد به اصل عدم تبعيض و عدم تمرکز» از اعتقادات اصلی ما محسوب می شوند و يکی از صورت های عدم تمرکز هم «فدراليسم» نام دارد، ما آماده ايم تا در راستای رسيدن به تعريفی جامع و مانع از فدراليسم و حکومت فدرال، که متضمن حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی کشور در حال و آينده باشد، به بحث و مذاکره بنشينيم. بعبارت ديگر، ما آماده ايم که با هر معتقد به اصل «حکومت فدرال» که اصل «حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی کشور در حال و آينده» را تأييد و تضمين کند به مذاکره بنشينيم.
ج ـ ما از عبارت «مليت های ايرانی» نيز هراسی نداريم و واژهء «مليت» را يکی از ترجمه ها و برابرنهاده ها برای اصطلاح sub-nation که از جانب سازمان ملل متحد به تصويب رسيده تلقی می کنيم.
چ ـ ما اما بکار بردن تعبير «ملت های ايران» را در مذاکرات از جانب ديگران به نوعی زمينه سازی کلامی برای تجزيه طلبی تلقی کرده و کار برد آن را خط قرمز خود می دانيم.
ح ـ ما در پيرامون مسائلی که تصميم گيری در موردشان در خارج کشور ممکن نيست با کسی يا گروهی وارد مذاکره نمی شويم. اموری همچون تعيين نوع حکومت آيندهء ايران از اين دست محسوب می شوند.
خ ـ ما حکومتی را که در ايران بر سر کار است «جمهوری» نمی ناميم و آن را «جمهوری اسلامی» نمی خوانيم و معتقد نيستيم که چون اين حکومت با اين نام شناخته می شود از نظر حقوقی لازم است ما هم آن را به اين نام بخوانيم. در عين حال، در مواقعی که بکار بردن اين نام ضروری باشد از تعبير «حکومت موسوم به جمهوری اسلامی» استفاده می کنيم.
مادهء سه ـ روش کار ما در انجام مذاکرات
الف ـ از آنجا که در برنامه های ما ايجاد اين «نهاد هماهنگ کننده» نخستين قدم لازم محسوب شده و اجرای بقيهء مراحل، تا رسيدن به آلترناتيو منتخب کنگرهء ملی، منوط به وجود اين نهاد است، لازم است بدون کنار نهادن برنامه های پيشنهادی خود تا حد ممکن دارای قابليت انعطاف بوده و عملی انجام ندهيم که اين نهاد هماهنگ کننده در نطفه خفه شود؛ چرا که ايجاد آن در اولويت ما است و حضور در آن به ما امکان می دهد که بصورتی همدلانه و رقابتی طرح های خود را با ديگران در ميان بگذاريم.
ب ـ ما تنها زمانی از ادامهء عضويت در چنين نهادی خودداری می کنيم که ديگران نتوانسته باشند ما را در بهتر بودن طرح های خود در راستای انحلال حکومت اسلامی قانع کنند.
مادهء چهار ـ تمهيد مقدمات برای انجام مذاکرات
الف ـ برخی ار افراد يا گروه ها ـ با واسطه و يا بی واسطه ـ برای مذاکره به برخی از ما مراجعه می کنند. در اين صورت هنگامی که هر يک از ما با چنين خواستی روبرو شود نخست بايد ار چند و چون مقاصد و اهداف مراجعه کننده آگاهی يابد و سپس لازم است گزارشی از اين «مذاکرات اوليه» تسليم رئيس شورای هماهنگی شبکه که مسئووليت تعيين هيئت های مذاکره بر عهدهء اوست، بشود.
ب ـ در حالت ديگر اين وظيفهء ما خواهد بود که برای مذاکره به گروه ها و شخصيت های واجد شرايط مراجعه کنيم. در اين مورد نقش انجمن های شهری برای شناسائی شخصيت ها و گروه های اجتماعی ـ سياسی در محل تشکيل شان بسيار اهميت دارد و نهاد هماهنگی هر چقدر نمايندگانی از اين دست را در بر بگيرد کارش ممکن تر و مفيدتر و گسترده تر خواهد بود.
الف ـ اشخاص می توانند نام گروه و يا شخصيت مورد نظر خود را به رئيس شورای هماهنگی شبکه تسليم کرده و متنی را مبنی بر دلايل تشخيص خود در اين گزينش تسليم او کنند.
پ ـ رئيس شورای هماهنگی شبکه، بر اساس اين گزارشات و پيشنهادات، در مورد اينکه مذاکرات انجام شود و يا نه، و اينکه چه کسانی در مذاکرات شرکت کنند، تصميم گيری می کند.
مادهء پنج ـ روند اداری مذاکرات
ت ـ هيئت مذاکره کننده مرتباً گزارش مذاکرات خود را به اطلاع رئيس شورای هماهنگی شبکه می رساند.
ث ـ تشخيص اينکه چه مقدار از جزئيات مذاکرات و نتايج احتمالی آنها در جلسات شورا مطرح شود با رئيس شورای هماهنگی شبکه خواهد بود.
ج ـ هنگامی که مذاکرات به نتيجه ای ملموس برسد، کل ماجرا به تشخيص رئيس شورای هماهنگی شبکه و بوسيلهء مسئوول هيئت مذاکره کننده به اطلاع شورای هماهنگی شبکه خواهد رسيد.
چ ـ هيچ توافقی بين هيئت های مذاکره کننده و طرف های مقابل شان قبل از تصويب در شورای هماهنگی شبکه رسميت نداشته و قابل اجرا نخواهد بود.
اين آئين نامه در جلسهء يکشنبه 16 مرداد 1390 شورای هماهنگی شبکه به اتفاق آراء به تصويب رسيد.
اين متن جانشين متنی می شود که در تاريخ سوم شهريور 1389 به تصويب شورای موقت هماهنگی شبکه رسيده بود.
May 24, 2012 09:44:21 PM
---------------------------
حق
با درود. در پایان این بیانیه امده است که، "«فتوا» ضد آزادی های مصرح در اعلاميهء جهانی حقوق بشر و خواستاری آزادی بی حد و حصر (نه محدود و نه انحصاری) انسان ها در بيان مکنونات قلبی خويش است". بخش اول این جمله که ما را رجوع می دهد به منشور جهانی حقوق بشر، کاملا درست است ولی کار با بخش دوم این جمله خراب می شود وقتی که او ما را رجوع می دهد به باورش که "خواستاری آزادی بی حد و حصر (نه محدود و نه انحصاری) انسانها در بیان مکنونات قلبی خویش" است. من با 30 ماده منشور جهانی حقوق بشر هیچ مشکلی ندارم ولی با کجا در این منشور از "آزادی بی حد و حصر" بعنوان یک حق سخن رانده است؟! "بی حد و حصر" یعنی بدون هیچ مرزبندی ای. قانون و قانون اساسی کشورها تعیین کننده حد و مرزهاست. مرزبندی یعنی قانونمندی و قانونمندی یعنی تعیین کردن حد و مرزها. آقای موسوی گرامی، شما که 30 ماده منشور جهانی را خوانده اید و احتمالا تجربه کار و زندگی در یک کشور لیبرال دمکرات غربی را داشته اید به من بگویید که در کجای منشور جهانی و قانون اساسی کشوری که در آن زندگی می کنید آمده است که "آزادی بیان بی حد و حصر" یک حق است و آیا در کشوری که شما در آن زندگی می کنید چنین حقی وجود دارد؟! شما این پاسخها را بمن بدهید و در صورتیکه توانستید بمن نشان دهید که اشتباه می کنم همه حرفهایم را پس می گیرم و از شما پوزش خواهم خواست. اگر توجه کرده باشید در نظر پیشینم هم همین پرسشها و درخواست و همین قول را به جناب نوری علاء دادم. این گوی و این میدان هم برای جناب نوری علاء و هم برای شما. بی صبرانه در انتظار پاسخهای شما هستم. با احترام. پاینده ایران و ملت ایران
May 24, 2012 09:39:55 PM
---------------------------
جواد موسوی
درود
من در مطالب قبلی عرض نمودم ..شما به پاکستان و عراق و ... اشاره نمودید ایا این کشورها در قالب فدرالیزم تجزیه شده اند...خیر ..تنها چیزی که باعث تجزیه ایران میشود استبداد و دیکتاتوری است..اینکه نخواهیم مطالبات همه مردم را در نظر بگیریم...اما متوجه شدم مخالفت شما با شبکه سکولارهای سبز بحث فدرالیزم است ..اما اگر به خود زحمت دهید و سایت شبکه را در خصوص این صحبت مطالعه فرمایید متوجه میشوید که هدف شبکه فقط این نیست ..اما اگر بخواهیم کتمان کنیم و حقوق اقوام و ملیت ها را نادی ده بگیریم این خود از اصول دموکراسی بدور است...اگر شما منکر این بحث هستید پس اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض کرده اید ..شما علنا دارید حقوق خیلی از افراد را در گوشه گوشه ایران نادیده میگیرید...اما من برای اینکه شما متوجه هدف شبکه سکولارهای سبز بشوید مصوبات تصویب شده را برای شما ارسال مینمایم...تفکر شما مثل این میماند که کسی به شما بگوید چرا مشروطه خواه هستید ..مگر میشود تفکر کسی را نادیده گرفت ..در اخر این مردم ایران هستند که تصمیم میگیرند من و شما یک نظر و یک رای داریم...
May 24, 2012 09:39:01 PM
---------------------------
کاوه یزداني
با درود به جناب جواد موسوی گرامی
جواد جان در باره کامنت کوتاه جنابعالی می باید چندن مقاله و کتاب می توان نوشت همچنانکه در سه سال گذشته بسیاری از مقالات و کتابها در حول و حوش وطالب کامنت جنابعالی بوده است و همچنان نیز خواهد بود . بهطور خلاصه به آنهایی که از نظر من درست و نادرست می باشند اشاره می کنم .
من هیچ نفرتی به شبکه سکولارها نداشته و ندارم و هیچ پدر کشتگی هم بجز رژیم اسلامی با کسی ندارم. بلکه سه سال است که کم و بیش فعالیتها و مقالات چند تنی از این شبکه را دنبال می کنم و همچنین چندین سایت و رسانه های دیگر را.
حق با شماست که من سیاسی نیستم و مطالعه من نیز می تواند کمتر از بسیاری دیگر باشد.
دستاوردهای شبکه را هم تا حدودی حس میکنم ولی ویرانی های ایران سرعتش بسیار بیش از دستاوردهای شبکه سکولارها و بطور کلی اپوزیسیون می باشد .
فرمودید شبکه هدفش اتحاد است...، اتحاد برای چه هدفی؟ و توافق یا همکاری و تعهد بر سر کدامین اصول ؟ آیا اتخاذ تصمیم بر سر اینها آنقدر پیچیده است که سالها بطول می انجامد ؟ مگر دمکراسی مبتنی برمنشور حقوق بشر جز خواستها و هدف و شعارهای ملت ایران در سه سال گذشته نبودند؟ سکولارها بر آزادی بی در و پیکر یعنی بی حد وحصر معتقد هستند آیا جز این است ؟ کجای منشور حقوق بشر آزادی بی حد و حصر را نوشته است؟ آیا در کشورهای پیشرفته جهان آزادی بی حد و حصر می بینید ؟
وانگهی آیا در جایی از منشور حقوق بشر نامی از فدرالیسم نوشته شده است که بتوان آن را به رای گذاشت ؟ در آن صورت باید فدرالیسم و منشور حقوق بشر را در یک رای گیری به مردم سپرد که آیا منشور حقوق بشر را می خواهند یا اینکه فدرالیسم را می خواهند ؟
مورد فدرالیسم را بویژه نام بردم چونکه آقای دکتر اسمائیل نوری علاء در همین جمعه گذشته 18 مِی در برنامه آقای علیرضا میبدی گفتند که ایران آینده را در شکل فدرال می بیند و چندین سال است که در این راه می نویسد . پیش از این خانمی بنام فریده یا فریما از ایران با برنامه تماس گرفتند و نگرانی عمیقشان در ارتباط با حفظ تمامیت ارضی ایران را در شکل فدرالیسم ابراز نمود و بسیاری از ایرانیان این نگرانی عمیق را دارند . پرسش اینجاست که در جایی که جاده صاف و بی خطر و بدون گردنه های پیچیده وجود دارد مثل عدم تمرکز قدرت و حقوق برابرشهروندی و اقوام و مذاهب ایرانی و تقسیم مسئولیت ها وجود دارد ، چرا و با چه انگیزه ای باید چندین سال برای فدرالیسم با هزار اما و اگر را نوشت وکوشش کرد ؟
مگر همان امریکایی که ایشان زندگی می کنند که فدرال است مگر آمریکا از یک کشور واحد یکپارچه شکل فدرال را انتخاب کرده است یا اینکه در ابتدا 13 سرزمین جدا و مستقل از یکدیگر تحت مستعمره انگلستان بودند که توافق کردند در زیر چتر فدرالیسم یک شکل اداری فدرال را تشکیل دهند . در زمان جورج واشنگتن . این فقط یک نمونه از کشورهای فدرال در غرب می باشد . اما در مورد کشورهای فدرال در همسایگی مان .کدامیک از چند کشور فدرال افغانستان پاکستان عراق ملتشان به دمکراسی و حقوق بشر و حقوق شهروندی رسیدند ؟ آیا عراق کنونی تجزیه اش بر سر زبانها هست یا اینکه نیست ؟ چندن و چند ده مقاله و کتاب در باره تاریخ و چگونه و به چه دلیلی فدرالیسم به عنوان یک شکل سیاسی بوجود آمد در دست می باشند . ایا نباید تاریخ این کشورهای فدرال را کمی نگاه کرد و از هر گونه روزه شکدار پرهیز نمود ؟ آیا می شود یک کشور یکپارچه را بسوی فدرالیسم سوق داد و نامش را انتخابات و بخشی از منشور حقوق بشر محسوب کرد ؟ کجای منشور حقوق بشر از فدرالیسم نام برده شده است؟ در آن صورت پس باید از اسلامیون هم دمکراسی و حقوق بشر اسلامی را قبول کرد و به رای گذاشت . آیا این با حقوق بشر سازگار می باشد ؟
ایران متشکل از اقوام یا تیره ها با باور و زبان های گوناگون می باشد اما همه اینها در هم تنده اند . چگونه ؟ در طول هزاره ها و صده ها در کوچها و جنگها و صلها و غمها و شادیها ایرانیان در هم تنیده اند و اینگونه نیست که جنابعالی یا دیگران خود را از اقوام ویژه یا بطور کلی از اقوام بداند و عده ای را غیر از اقوام بدانند. خیر همه ایران و ایرانیان متشکل از اقوام و تیره های گوناگون می باشد که تشکیل یک ملت واحد را داده است و این از هزاران سال پیش بوده است و هم اکنون نیز وجود دارد . در بسیاری خانواده ها از چندین دین و مذهب و زبان و هر کدام از استانی از ایران با هم خویشاوند هستند . این فدرالیسم چه مزیتی را برای اینها با خود خواهد آورد؟ به مفهوم اینکه من کردزبان هستم و یک رگ ترکی دارم و با خانواده فارس ازدواج کردم و از خراسان تا تهران و تا کردستان و تبریز خویشاندان بسیاری داریم هم چنین در سیستان بلوچستان نیز قوم و خویش داریم. فدرالیسمی که در حقوق بشر شما به رای گذاشته می شود چگونه تعادلی را در همه جهات زندگی بین این مسائل پیچیده برقرار می کند ؟ چگونه ؟ وای بحال ملتی که با دستان خودش خود را به چندین ملت تقسیم نماید .
در جایی دکتر نوری علاء در گفتگو با سعید بهبهانی فرمودند که داریوش همایون عمدا به مفهوم نادرستی از فدرالیسم دامن زدند ؟ امیدوارم ایشان در فرصت مناسبی توضیح دهند که کجای پاسخ دکتر داریوش همایون به مفهوم فدرالیسم نادرست می باشد و ثابت نماید که مفهومی که خودش ارئه می نماید درست می باشد . جناب جواد موسوی عزیز لطفا قطعنامه کنگره پنجم حزب مشروطه ایران ( تیبرال دمکرات ) را در باره حقوق اقوام و مذاهب و حقوق اقوام و مذاهب ایرانی رابخوانید . در عدم تمرکز بخوانید و نطرتان را بفرمایید که چه منافاتی با منشور حقوق بشر دارد ؟ آیا با وجود جنین طرح مدرنی مگر مجبوریم که روزه با هزار شک و تدردید فدرالیسم را برای خود شاخ نماییم . نامش را هم بگذاریم عقلانیت و منشور حقوق بشر ؟ مثل همسایگانمان عراق و افغانستان و پاکستان ؟
May 24, 2012 08:29:46 PM
---------------------------
جواد موسوی
درود
دوستان اگر شما به همین اعلامیه حقوق بشر اعتقاد داشتید اینقدر بدون مطالعه به شبکه سکولارهای سبز حمله نمیکرید ..نمیشود گفت من به اعلامیه حقوق بشر اعتقاد دارم اما در عمل خلاف ان عمل نمایم..این چند بند را مجددا مطالع نمایید ....ماده 1
تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند .
ماده 2
هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز ، خصوصا از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، مذهب ، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت ، وضع اجتماعی ، ثروت ، ولادت یا هر موقعیت دیگر ، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است ، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی ، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد . گواه این کشور مستقل ، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.
ماده 3
هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد .
ماده 4
احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.
ماده 5
احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.
ماده 6
هر کس حق دارد که شخصیت حقوق او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود.
ماده 7
همه در برابر قانون ، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند.همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند......مخوصا ماده 2 اعلامیه که به حقوق ملیت ها احترام میگذارد......
May 24, 2012 01:59:08 PM
---------------------------
جواد موسوی
درود
کاوه جان من مطالب شما را دنبال میکنم ..نفرت عجیبی در دل شما نسبت به شبکه سکولارهای سبز وجود دارد و نیدانم این هم کینه از کجا میاید....شما واقع بین و فرد سیاسی نیستید و مطالعه کافی هم ندارید ..کمی هم به دستاوردهای شبکه بنگرید که در این 33 سال خیلی از افراد و احزاب نتوانستند...شبکه میگوید نوع حکومت و نوع مدیریت کشور باید به دست مردم ایران تعیین شود و هدفش اتحاد نیروهای سکولار و دموکرات و انحلال طلب هست ایا این نظر منافات دارد با اعلامیه حقوق بشر و...افرادی مثل شما درک درستی از اقوام ایرانی ندارید ..شبکه میگوید همه باید در اینده ایران و تقسیم قدرت سهیم باشند و باز تولید استبداد نشود...سکولارهای سبز میگوید همان قدر که مشروطه خواهان و جمهوری خواهان باید در اینده ایران نقش داشته باشتند اقوام ایرانی و ملیت های ایرانی که در اعلامیه حقوق بشر هم امده باید دراینده ایران و تقسیم قدرت در یک سستم مدیریتی نامتمرکز نقش داشته باشند تا خطر تجزیه ایران کم شود...شبکه نگران انحصارطلبی هایی است که منجر به تجزیه ایران میشود...ما خواستار تمامیت ارضی ایران هستیم و خواستار تقیسم قدرت در ایران اینده میباشیم...اتفاقا اگر شما درک درستی از مقالات اقای نوری علا داشتید ایشان با گفتمان سیاسی در قالب فدرالیسم دست تمام تجزیه طلبان را رو کرد و کنگره ملیت ها را با بن بست مواجه کرد چرا که برخی از ان دوستان به دنبال فدرالیزم قومی و زبانی بودند و شبکه و اقای نوری علا اعلام نمودکه این خط قرمز شبکه هست .سعی کنید با مطالعه نظر ذهید نه با غرض ورزی ..بله دوستان اینها همه انحلال و سکولاریزم و فدرالیزم و سیستم نامتمرکز همه از دستاوردهای شبکه سکولارهای سبز است ...با کفتمان سیاسی است که میتوان مسائل را حل نمود ...به مناظره های سیاسی اقای نوری علا با دیگران نگاه کنید و متوجه شوید که نظر چه کسانی مورد استقبال است..و هرگز هم نترسید که بک نیرو سازنده بخواهد رقیب سیاسی شما و دیگران شود ....نگران اینده ایران باشید گه خطر جنگ و تجزیه ان را تهدید مینماید ..نه حمله به اقای نوری علا و شبکه که با طرح و برنامه میخواهد یک الترناتیو بسازد ....حسادورزی باعث شده است هنوز برخی از دوستان در توهم باشند....
May 24, 2012 01:37:54 PM
---------------------------
جواد موسوی
درود
این بیانیه شبکه سکولارهای سبز را خواندم و پر محتوا و احترام به ازادی بیان میباشد.نکته مهم فتوا بر علیه شاهین نجفی نکته ایی است که هر از گاهی جمهوری اسلامی میخواهد در جامعه ترس را رایج کند.و این بیانیه جمهوری اسلامی را نشانه گرفته است .دومین نکته اینست اگر شبکه سکولارهای سبز بیانیه نمیداد عده ایی میگفتند چرا بر علیه این فتوا ها هیچ عکس العملی نشان داده نشده است .اگر هم بیانیه صادر می شود عده ایی مثل همین دوست که کامنت گذاشته به شبکه و اقای نوری علا حمله میکند و این بیانیه را زیر سوال میبرد..مشکل این دوستان اینست که یا از روی اگاهی یا نا اگاهی به شبکه سکولارهای سبز حمله می کنند و هیچ دلیلی هم نیماورند..اگر محکوم کردن جمهوری اسلامی و محکوم کردن فتوا که منجر به قتل کسی شود کار درستی نیست این مشکل این دوستان است نه شبکه سکولارهای سبز....از اینکه به شبکه سکولارها حمله می شود دلیلش اینست که کارهای شبکه مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته است و این جای بسی خوشحالی است...مشکل امروز بدفهمی و کج فهمی است نه نوری علا و شبکه سکولارهای سبز...امروز تنها شبکه ایی که طرح انحلال جمهوری اسلامی و سکولاریسم را پیش میبرد همین شبکه سکولارهای سبز است...امروز خیلی از مباحث حل نشده در اپوزیسیون را همین شبکه تبدیل به گفتمان سیاسی کرده است..دستاوردهای این شبکه بیشتر از انتقادهای بی مورد و بی اساس است ...امیدوارم دوستان اگاهانه نظر دهند...غرض ورزی و افترا چیزی را درست نمیکند....
May 24, 2012 01:21:52 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
دو کلام حرف حساب
مگه ایران شده آزمایشگاه؟
به شبکه سکولارهای سبز و اصغر آقا و خانمها و آقایان محترم
اصغر آقا فدرالیسم از یک واحد بوجود نمی آید ، بلکه چند واحد جدای از یکدیگر می توانند یک فدراسیون یا فدراتیو یا فدرالیسم را بوجود آورند . نمی شود یک کشور یکپارچه را فدرالیسم کرد . اما می شود و باید قدرت و مسئولیت را بین همه نقاط کشور تقسیم کرد یعنی عدم تمرکز قدرت و مسئولیت . روزه شکدار نگیرید . مگر ایران شده آزمایشگاه که هر سیستم غیر مطمئن را در ایران آزمایش کنیم ؟ سودان ، یوگسلاوی ، عراق ، افغانستان ، پاکستان ، همه فدرالیسم شدند ، چه گلی بسر ملتشان زردند ؟ به دمکراسی و حقوق بشر رسیدند؟ آیا به حقوق شهروندی رسیدند؟آیا به آزادی رسیدند؟
آقایان ، خانم ها ، لطفا برید خودتونو رنگ کنید . گذشت سال پنجاه و هفت ننگین که مردم بیچاره از همه جا بی خبر گول اتوبوس مجانی و آب و برق مجانی را خوردند. آنها قدر عافیت را ندانستند و گرسنگی نکشیده بودند و با دستان خودشان کشور و فرزندان و نوه هایشان را زنده بگور کردند . این مخلص و هم نسلانم را سوزاندند به اضافه چند نسل بعدی را هم سوزاندند . مگر بالاتر از سیاهی هم وجود دارد ؟ مگر سیاهتر از این روزها هم وجود دارد که بخواهیم به هر جفنگیاتی تن دهیم ؟ مگر چیزی هم برای باختن باقی مانده است که به این متناقضات بی سرو ته تن دهیم .
از لجاجت بپرهیزید كه آغازش جهل و پایانش پشیمانی است
( ناشناس )
راستگو باشید.
میراثی گران بهاتر از راستی و درستی نیست
( شکسپیر )
صداقت نخستین فصل دفتر دانایی است
( تامس جفرسن )
تنها نادانی.جرم جهان ماست
( کوروش کبیر )
داوری به عهده دوستان و هم میهنان میهن پرست .
پاینده ایران و ملت ایران
زنده باد آزادی
May 24, 2012 12:45:29 PM
---------------------------
حق
با درود بر هم میهنان، آزادی بیان بی حد و حصر توهمی بیش نیست ولی آقای نوری علاء به آزادی بیان بی حد و حصر باور دارد. با چنین باوری که دارد چگونه می تواند فتوای آخوندها را با آزادی بیان بی حد و حصرش در منافات ببیند؟! آیا این تناقض در حرف و عمل نوری علاء نیست؟! او باید این ابهاماتی را که در باورش در ازادی بیان بی حد و حصرش است را از میان ببرد. از کجا می داند که آزادی بیان بی حد و حصر چه کسانی دفاع می کند و یا نمی کند که این خود باز مشکل ساز برای خودش می شود چون باید معیار سنجش اش را ارائه کند که حتما قوانینی هستند که حد و مرزی تعین کرده اند برای چنین ازادی ای! آنوقت همین آزادی با چنین معیار و قوانینی دارای حد و مرز می شوند و آنوقت ثابت می شود که برخلاف باور نوری علاء چیزی بنام آزادی بیان بی حد و حصر وجود خارجی ندارد و یک توهم است. آیا آقای نوری علاء فرد متوهمی است که به آزادی بیان بی حد و حصر باور دارد؟ بنظر من، بلی.
وقتی آزادی بیان بی حد و حصر شد، هر کسی حق دارد هر چه دلش خواست بگوید و یا نگوید؟! این شامل فتوای قتل علیه شاهین نجفی و قیمت گذاری بر سر او هم می شود؟! اینطور نیست؟! چنین آزادی بیانی یعنی بی در و پیکر بودن قانونی برای یک حق و قبول نکردن مسئولیت در برابر آن حق. این یعنی هرج و مرج. آزادی و دمکراسی معادل هرج و مرج نیستند. بنابراین در یک جامعه ازاد و دمکراتیک آزادی بیان بی حد و حصر وجود ندارد. من در انگلیس زندگی می کنم و مثل هر شهروند دیگری در این کشور اجازه ندارم که هر چه دلم خواست را بگویم مثلا ایجاد نفرت علیه دگرباشان کنم و دیگران را تشویق به ازار و اذیت شان کنم و و و و
اگر نوری علاء آزادی بیان بی حد و حصر می خواهد یعنی اینکه امثال هیتلر و خمینی و خامنه ای و گلپایگانی و صافی و و و هر حرف و حکم غیر انسانی را بگویند و بدهند و جایزه هم در قبال اجرایشان بگذارند، اشکالی نباید داشته باشد. با ازادی بیان بی حد و حصر، چه اشکالی دارد که خمینی روابط جنسی با بچه شیرخوره ها را در کتابش نوشته باشد؟! او از همین ازادی بیان بی حد و حصر خود استفاده کرده و باید از این حقش! دفاع کرد هر چقدر هم که مشمئز کننده باشد، نه؟!
آزادی بیان بی حد و حصر یعنی قانون جنگل و در هیچ کشوری تا بحال نه آزمایش شده و نه اجرا! جناب نوری علاء در مورد آنچه در بالا نوشتم بمن نشان دهد که ؛آزادی بیان بی حد و حصر؛ اش را عوضی فهمیده ام و همانطور یک کشور در جهان را نشان دهد که در آن آزادی بیان بی حد و حصر وجود داشته باشد تا من همه حرفهایم در بالا را پس بگیرم و از او پوزش بخواهم. نمی شود که با آزادی بیان بی حد و حصرش شاهین نجفی هر چه خواست را بصورت ترانه هایش بگوید ولی ایت الله صافی نتواند از همان آزادی بیان بی حد و حصری که نوری علاء برای تک تک احاد بشریت قائل است بی بهره بماند؟! این می شود سیاست یک بام و دو هوا که!
پاینده ایران و ملت ایران
May 23, 2012 03:25:17 PM
---------------------------
کاوه یزداني
خانه از پای بست ویران است.
فتواها با حکم اسلام و توسط آخوند صادر می شوند و عده ای دین خو نیز از روی باورهای گوسفندوار بَع بَع کنان تایید می کنند . اسلامی که توسط دزدان مدینه به زور شمشیر بر ایرانیان تحمیل شد و آخوند نیز صدها سال است که توسط انگلسلام ساخته و پرداخته شد تا امروز که نتایجش به نسل ما رسید و به همه دارو ندارمان تا شرف و ناموس و حیصیت مان تجاوز می کنند . اسلام سرطانزا و ایران ویرانگر و آخوند پست فطرت نمک بحرام و جنایتکار کودک آزار که زخمهای عمیقی بر ایران و ایرانی وارد کرده را نمی توان به این زودیها درمان کرد ، بطول عمر چندین نسل زمان می برد تا اسلام سرطانزا را بتوان از سرزمین ایران و مغزهای پوسیده پاک کرد.
اما دلیل اینکه مردم معترض ناامید شدند و دیگر به خیابانها نمی آیند عدم اعتماد به گروههای سیاسی می باشد که یکی از همان گروههایی که ملت ایران نمی تواند اعتماد نمایند همین شبکه سکولارهای سبز می باشد . هر ایرانی نیز بی اعتمادیش را به این شبکه ابراز می دارد جناب نوری علاء با دلایل بی پایه و اساس توجیح می کند و اینگونه می پندارد که مردم توضیح و توجیهش را باور کرده اند و ایشان همچنان به موضعشان اسرار می ورزند . به بی اعتمادی مردم به شبکه سکولارهای سبز دلایل محکم وجود دارد . اگر جناب نوری علاء و اعضای شبکه سکولارهای سبز مایل هستند بدانند با کمال میل خواهم گفت . و اگر هم مایل هستند همچنان آب در هاونگ بکوبند خود دانند. گروههای بسیاری هستند که قابل اعتماد نیستند و شبکه سکولارهای سبز فقط یک از آنهاست.
May 23, 2012 10:25:22 AM
---------------------------
|