حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
سربازان گمنام وزارت اطلاعات

May 31, 2012

پنچ شنبه 11 خرداد 2571 = May 31, 2012

شاهین فاطمی شاهین فاطمی
 

چندی پیش دوستی دیرینه و کارکشته می گفت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را دست کم نگیرید. این دستگاه با سازمان های اطلاعاتی قدیمی نظیر ساواک ایران و مخابرات عراق قابل مقایسه نیست. این ها زیر نظر و توجه جاسوس های اِستازی سابق، کا- گ -ب و آدمخوارهای کوبایی و کره شمالی تربیت شده اند وامروز جمهوری اسلامی یکی از مجهزترین و خوفناک ترین دستگاه های امنیتی را در اختیار دارد.

در مسیر ایجاد این سازمان و توسعه و تکمیل آن نه از نظر مادی محدودیتی داشته اند و نه از نظر اخلاقی و قانونی متعهد به ملاحظه هیچگونه اصولی بوده اند. از توانایی هایی برخوردارند که حتی برای مجرب ترین افراد مطلع در این امور تعجب آور خواهد بود. نمی دانم آیا این دوست مرعوب شده بود و یا اغراق می گفت. تا آنجا که او را میشناسم بسیار با تجربه و جهاندیده است و به این سادگی ها مرعوب و مجذوب نمیشود. از اینرو به گونه ای ناخودآگاه تصوراتم از حیطه عمل، شیوه کار، امکانات و فعالیت های محتمل وزارت اطلاعات تغییر یافته است.

اگر شما وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی بودید؟

حالا فرض کنیم اگر حتی نیمی از توصیف های این دوست هم واقعیت داشته باشد، چنین سازمانی در شرایط فعلی چه روش و شیوه کاری را برای خود انتخاب خواهدکرد؟ در شرایط اختناق و خفقان حاکم بر درونمرز که کوچکترین تلاش و فعالیتی را با شدیدترین و بیرحمانه ترین وسایل سرکوب میکنند و در شرایطی که به بهانه های پوچ و مجعول مانند بدحجابی و یا استفاده از کراوات با قدرت نمایی شخصیت کشی می کنند، در مورد امکان ایجاد نیروی مقاومت موثر در خارج از کشور چه عکس العملی از خود نشان خواهند داد؟ به عنوان مثال اگر شما امروز وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی بودید و یا در آن سازمان مسؤولیت برنامه ریزی داشتید و از همه امکانات بیسابقه مادی و معنوی این وزارت خانه برخوردار بودید، اکنون که خیالتان موقتاًاز درونمرز آسوده شده است، در مورد مخالفان خارج نشین چه برنامه و نقشه ای را اجرا میکردید؟ آیا اجازه می دادید که با استفاده از تمام آزادی های بدیهی در کشورهای دمکراتیک، ایرانیان برونمرز بتوانند گرد هم آیند و با تشکیل کانون ها و سازمان های گوناگون به هم نزدیک شوند؟ و شاید بالقّوه به آن توافق هایی برسند که از این جمع پراکنده قدرت و نیرویی مؤثر ایجاد شود؟ آیا اجازه میدادید آن ها به سادگی و در نهایت حسن نیت اختلافاتشان را کنار گذارند و همگی در مسیر مبارزه با نظام جمهوری اسلامی متحد و موفق به ایجادسازمان ها، نشریات و تشکیلات پویا شوند؟ آیا به آن ها فرصت میدادید که در کمال حسن نیت با هم همکاری کنند؟

مشکل به نظر میرسد که در چنین شرایطی سازمانی با این همه امکانات و تشکیلات عریض و طویل آرام بنشیند و اجازه دهد میلیون ها ایرانی مهاجر بتوانند همانند دیگر گروه ها و ملیت ها در کمال صلح و صفا گرد هم آیند و در پی چاره جویی برای مسائل مشترک خود بر آیند. اگر این فرض درست باشد سوأل بعدی که پیش می آید این است که در چنین حالتی که حکومت در درونمرز موفق شده است همه صدا ها را خفه کند، همه سازمان های سیاسی، صنفی ، محلی ، مذهبی، آموزشی و هر چه هست و نیست را سرکوب کند با ایرانیان خارج از کشور چه می کرد؟

در سال های نخست استقرار نظام جمهوری اسلامی، زمانی که هنوز مجهز به شیوه های اطلاعاتی "مدرن" نشده بودند،تروریست قصاب و آدمکش به فرنگ می فرستادند و با خشن ترین روش مخالفان واقعی و یا تخیلی خود را به قتل می رساندند. شهریار شفیق، عبدالرحمان برومند،دکتر شاهپور بختیار، دکتر قاسملو، شرفکندی، کوروش آریا منش، فریدون فرخزاد و ده ها تن دیگر قربانیان جلاد های نظام اسلامی، حماسه های قهرمانی و تندیس های شهامت و وطن پرستی شده اند. پس از حادثه تروریستی رستوران میکونوس و اخطارهای بی سابقه کشورهای غربی و پس از آنکه تمام کشورهای اروپایی سفرای خود را از تهران فرا خواندند ناگهان نظام به خود آمد و متوجه شد که آن شیوه رویارویی با ایرانیان خارج از کشور دیگر امکان پذیر نیست. نقشه بعدی محمد خاتمی، سید خندان، و سفرهای او به خارج بود. آن ها گمان می کردند که با در باغ سبز نشان دادن و جلب پاره ای از ایرانیان خواهند توانست میان مخالفان نظام ایجاد شکاف کنند (والبته تا حدودی هم موفق شدند) از آن زمان تاکنون تعدادی از جیره خواران دستگاه در اروپا و آمریکا به عنوان مشاطه گرهای نظام در ازای پاداش ها ی سرشار مالی روز و شب خود راصرف دگرگون نشان دادن چهره واقعی نظام به جهانیان صرف می کنند.
پس از شکست استراتژی گفتگوی تمدن ها و خوشنمایی های آقای خاتمی نوبت به احمدی نژاد رسید که او هم سعی کرد با افزودن بر تعداد مزدوران نظام در خارج از کشور پایگاهی برای رژیم ایجاد کند و حتی جمع کثیری را به خرج ملت ایران به تهران برد و به قول خودشان کنگره ایرانیان خارج از کشور را در تهران تشکیل دادند. عاقبت آن جمع هم چندان بهتر از هواداران آقای خاتمی نبود و با تشدید اختلافات درون نظام و خارج شدن گوی احمدی نژاد از مدار "امام"، دار و دسته ای هم که آقای مشایی از خارج به ایران برده بود با حقارت از زندان سردرآوردند و سپس رهسپار برونمرز شدند.

"مدعی العموم های برونمرزی"

در کنار همه این تلاش ها، که هیچکدام از دید ناظران صحنه مقاومت در برابرنظام جمهوری اسلامی پنهان نماند، یک شیوه بسیار موذیانه تری را نیز ابداع کردند. این شیوه جدید عبارت است از تأمین مالی و پشتیبانی رسانه ای از تعدادی افراد که همانند "مدعی العموم" های قدیم آماده نشسته اند تا هرکس سخنی گفت و قدمی در راه ایجاد اتحاد برای مبارزه با جمهوری اسلامی برداشت بیرحمانه بر او بتازند وبرایش پرونده سازی کنند. پاره ای از این مدعی العموم های نظام اسلامی در برونمرز در ظاهر خود را مخالف جمهوری اسلامی قلمداد می کنند ولی هرگز نگفته اند که اگر صمیمانه با این نظام مخالف هستند برای بازگرداندن حق حاکمیت به ملت ایران چه نسخه و راه حلی پیشنهاد می کنند. آن ها مدعی هستند که در خارج نباید هیچکار کرد زیرا خیالشان از درونمرز راحت است، چون در آنجا نظام توانسته است در نهایت سبعیت و پشت کردن به ابتدایی ترین حقوق و موازین جوامع متمدن حتی کوچکترین آزادی های فردی از نوع پوشش و آمیزش افراد را نیز فرمانی و فتوایی کند. نظام نیک آگاه است که اگر به این انبوه ایرانیان میهن پرست، آگاه و فعال در برونمرز فرصتی داده شود آن ها خواهند توانست نقطه امیدی برای مردم درونمرز شوند و عدم مشروعیت حکومت استبداد و ظلم را به جهانیان بهتروبیشتر بشناسانند.

این چنین است که فرهنگ انحصار طلب و متجاوز جمهوری اسلامی به گونه ای به ایرانیان برونمرز نشت کرده است و این چنین است که جمعی حاشیه نشین به خود اجازه میدهند که حتی در فضای آزاد برونمرز هم عقاید و تعصبات خود را به دیگران تحمیل کنند و در پوشش اسامی مستعار به هرکس و هر چیز که مخالف جمهوری اسلامی باشد ناسزا بگویند. مگر این چنین نیست که در جوامع آزاد هر گروه، دسته، فرقه و جمعی حق دارند متشکل شوند و برای عقاید خود تبلیغ کنند و دیگران هم اگر دموکرات باشند و به مبانی حقوق بشر، نه تنها در گفتار بلکه در رفتار هم پایبند باشند سد راه تلاش دیگران نشوند؟ چگونه جماعتی به خود حق می دهند که در دنیای آزاد دیگران را از گرد هم آمدن، به هر اسمی و عنوانی، منع کنند و به آن ها ناسزا بگویند و اتهام بزنند؟ این ایرانی نما ها در فضای آزاد دنیای غرب نیز آزادی و استفاده از ابتدایی ترین حقوق بشری را در مورد هموطنان خود منع می کنند. باید از آن هایی که از علائم هر تلاشی برای تشکل و مبارزه علیه جمهوری اسلامی عصبی می شوند و به زمین و زمان میتازند پرسید، شما چه کرده اید؟ راه حل شما چیست؟ اگر حرف مثبتی دارید چرا ساکت نشسته اید و تنها در ذم دیگران قلم فرسایی و سخن پراکنی می کنید؟ در درونمرز اختناق حکومتی سد راه مردم است و در برونمرز شما دانسته و یا ندانسته نقش عوامل مخرب وزارت اطلاعات را ایفا می کنید.آیا نگران نقش تخریبی خود و سود آن به جمهوری اسلامی نیستید؟

شما نگران موفقیت آن ها هستید نه شکست!

چگونه است که هر ایرانی در کشورهای خارج حق دارد در مورد هر مسأله و موضوعی که دلش می خواهد اظهار عقیده کند و متشکل شود و کسی هم مزاحم او نمی شود اما تا اندک فرصتی پیش آید و گروهی بتوانند گرد هم آیند و برای میهن در مخاطره افتاده خود چاره اندیشی کنند آماج هزارها دشنام، کینه و تهمت و بدگویی می شوند؟ چگونه است که می شود در مورد محیط زیست متشکل شد و یا درمورد این حزب و یا آن حزب خارجی طرفداری و یا مخالفت کرد و کسی از کسی ایراد نمی گیرد، اما کوچکترین تلاشی برای تشکل و گردهمایی ایرانیان در ارتباط با نجات کشور این چنین حساسیت برانگیز شده است؟ اگر معتقد هستید که این تلاش ها به جایی نمی رسد پس چرا اینقدر عصبی می شوید و این چنین به این و آن می تازید؟ آیا غیر از این است که شما نگران موفقیت این گروه ها هستید؟ چگونه می شود دانست که عقیده و یا گروهی شانس موفقیت دارد یا نه بدون آنکه به آن ها فرصتی داده شود؟ اگر گمان می کنید گردهمایی این دسته و یا آن دسته بی حاصل و بی نتیجه است چرا انرژی خود را صرف مبارزه،کارشکنی، و حمله به آن ها می کنید؟ بگذارید آن ها هم مانند سازمان ها و گروه هایی که معتقد به انواع و اقسام مذاهب،عقاید و افسانه های گوناگون هستند به مشغله خود بپردازند. آیا اینگونه عکس العمل های شدید و اغلب غیر منطقی نشانه آن نیست که شما نگران موفقیت آن ها هستید و نه شکست آن ها؟

مگر آلترناتیو سازی جرم است؟

به تاریخ سی سال گذشته رجوع کنید، لااقل به همین دوران بعد از جنایات کهریزک نظر افکنید، ده ها تلاش گوناگون از سوی افراد و جمعیت های مختلف در اروپا و آمریکا انجام شده است و هربار که کسی سعی کرده است قدمی در مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی بردارد مورد حمله و هجوم همان دسته و گروه شناخته شده قرار گرفته است. یکی از مطالبی که بسیار این روزها مُد شده است استفاده از سوژه آلترناتیو سازی به عنوان یک دشنام واتهام است. گمان می کنند وقتی این برچسب را به کسی یا گروهی زدند دیگر کار تمام است و سند محکومیت صادر شده است. حتی تفکر امکان ایجاد آلترناتیو بیش از همه چیز این سربازان گمنام وزارت اطلاعات را نگران می کند. مگر آلترناتیو سازی جرم است؟ این حق هر ایرانی و هر گروه و دسته ای است که برای نجات خودش و کشورش و اداره آن برنامه داشته باشد و خود را کاندید کند. چه کسی به شما اجازه داده است که جَواز آلترناتیو سازی بدهید و یا بگیرید؟ کدامیک از ما و بر مبنای چه اصولی بر دیگران وجه تمایز دارد که دیگران را از کاری که در حیطه حقوق اساسی هر شهروندی است منع کند؟ یا به آن ها اتهام زند و سعی کند هر گروه و دسته ای را که در برابر جمهوری اسلامی میایستد به انحاء گوناگون تخطئه کند؟

باید هشیار بود و ماهیت کسانی را که این چنین بیرحمانه به تلاش های صمیمانه دیگران ناجوانمردانه حمله ور می شوند به زیر سؤال برد. باید از آن ها پرسید اگر این نوع تلاش ها بیفایده است اگر شما معتقد هستید که در خارج از کشور هیچ کاری نمی شود کرد و در درون هم به لطف وزارت اطلاعات امکان هیچ فعالیتی وجود ندارد سرنوشت مملکت چه خواهد شد؟ آیا شما به انتظار حمله خارجی نشسته اید و یا بر عکس معتقد هستید ملت ایران لیاقت حکومتی بهتر از جمهوری اسلامی را ندارد؟این نظام جمهوری اسلامی است که بر اثر شقاوت آن مردم از حقوق اولیه خود محروم شده اند و بیش از سه دهه این نظام قرون وسطایی توانسته است یکی از پیشرفته ترین کشورهای خاورمیانه را به خاک سیاه بنشاند. حساب آنانی که صمیمانه ارائه طریق می کنند، پیشنهاد می دهند و یا انتقاد سازنده می کنند از حساب آن هایی که جز بدگویی، اتهام زنی و ناامید کردن مردم هیچ نوع کارنامه دیگری ندارند جدا است. امروز زمان آن رسیده است که در برابر عوامل نظام ونفاق افکنان ایستادگی شود و در ملاء عام، نه با ایما و اشاره بلکه با نام و نشان، آنان را به دیگران معرفی کنیم و از آن ها بخواهیم که در محکمه افکار عمومی پاسخگوی گفتار و رفتار خود باشند.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

جمشاد پرچمشاهی


این سربازان گمنام وزارت اطلاعات چندان هم "گمنام" نیستند. در میان آنها کسانی بوده و هستند که به این نظام متعهد بودند یا هنوزهم هستند. برخی از آنها به دلایلی مورد غضب نظام قرار گرفته و به نحوی سربه نیست یا ازگردونه خارج شدند. مابقی به خدمت وزارت اطلاعات رژیم گماشته شده و مأموریت های گوناگونی را به منظور همان اهدافی که در این مقاله ذکر شده است، بر عهده گرفتند.
افترا، تهمت، ناسزاگویی و تهدیدات لفظی متاسفانه از خصایل بسیاری از ایرانی ها بشمار می آید. نمونه های زیادی درهمین سامانه و سایت های مختلف به وفور دیده می شود. در محافل و مجالس خصوصی هم بارها شاهد بیان اینگونه ناسزاگویی ها گاهی تا حد توهین به شرف و حیثیت برخی حاضران در جلسات و میهمانی ها بوده ایم. تا زمانی که این پدیده زشت و ناپسند در جامعه ما حکمفرماست، تشکل و همدلی و هماهنگی فیمابین که شالوده آن احترام به عقاید و گرایش های دیگران از هر صنف و قوم و نژاد و ملیتی است، امکان ناپذیر می باشد. مأموران یا سربازان گمنام وزارت اطلاعات رژیم هم مجهز به همین ابزار تفرقه افلکنی و ایجاد شکاف بین گروها و تشکل های ایرانیان برونمرزی جهت ممانعت از اتحاد و همبستگی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی شده اند و به مأموریت شان عمل می کنند.

June 01, 2012 04:28:43 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites