حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
شاهزاده ای که بیشتر چپ است تا راست!

June 01, 2012

جمعه 12 خرداد 2571 = June 1, 2012

الاهه بقراط الاهه بقراط
 

واقعیتی که با توجه به نظرات رضا پهلوی در برابر چشم قرار دارد، متناقض است: جامعه جهانی تا چه اندازه از سیاستمدارانی پشتیبانی خواهد کرد که «غرور ملی» را در رشد اقتصادی و فرهنگی جامعه خود و کشورهای منطقه‌شان می‌جویند؟! چنین اندیشه‌ و برنامه‌ای، از سوی هر جریانی که ابراز شود، تا چه اندازه می‌تواند کشورهای قدرتمند را به تغییر موضع در مماشات با رژیم وا دارد؟ رژیمی که آمده بود تا با پشتیبانی همین‌ کشورها مانع گسترش «خطر سرخ» شود، اما خود با آن «خطر» دست به یکی کرد و بنیادگرایی اسلامی را تا قلب جوامع آزاد گسترش داد.

*****

توصیه می‌کنم گفتگوی رادیو آلمان (دویچه وله) را که شهرام اسلامی با شاهزاده رضا پهلوی انجام داده حتما بخوانید. سخنان وی در این گفتگو یکی از مهم‌ترین، صریح‌ترین، و مهم‌تر از همه، روشن‌ترین نظراتی است که بدون پیچ و خم و دوپهلوگویی درباره اهداف و نگرانی‌های یک شخصیت سیاسی در رابطه با مسائل امروز و فردای ایران خوانده‌ام. آن هم با توجه به اینکه وقتی اعلام شد در انتخابات ریاست جمهوری مصر، با مشارکتی نرسیده به 55 درصد، ممکن است محمد مرسی نامزد گروه اسلام‌گرای اخوان المسلمین و احمد شفیق آخرین نخست وزیر مبارک به دور دوم راه یابند، تصویر کشورهای مسلمان نشین و فرهنگ تاریخی منطقه که جمهوری‌های خود را نیز به ترفندهای گوناگون، از رییس جمهوری مادام‌العمر تا بدعتی مانند ولی فقیه به حکومت مطلقه تبدیل می‌کنند، بیش از پیش ظرفیت ایرانِ کنونی را برای بر عهده گرفتن مسئولیت مؤثر در دموکراتیزه کردن منطقه، آن هم در کنار کشوری مانند ترکیه که مطلقا از ویروس فلج کننده اسلام‌گرایی در امان نیست، برجسته کرد*.

آشتی ملی، عفو عمومی، انتخابات آزاد

رضا پهلوی به همراه هیئتی که وی سخنگویی آن را بر عهده داشت برای یک دیدار چهار روزه و به دعوت کمیسیون حقوق بشر پارلمان آلمان به برلین آمد. ظاهرا به دلیل ملاحظه مذاکرات اتمی که همان روز پنجشنبه 4 خرداد 91 در بغداد جریان داشت و هم چنین «تدبیر» لابی‌‌گران جمهوری اسلامی و آن گروه از افراد ایرانی‌تبار که در احزاب مختلف این کشور فعال هستند و از سیاست «اصلاح‌طلبی» پیروی می‌کنند، غروب چهارشنبه به هیئت ایرانی خبر داده شد که نشست لغو شده است، اگرچه بعدا عنوان شد که لغو این نشست به معنای این نیست که در فرصتی دیگر برگزار نشود. گویا به این واقعیت توجه نشد که خبر «لغو» یک نشست برنامه‌ریزی شده اتفاقا برای هم سیاست و هم ژورنالیسم بیشتر «خبرساز» است تا برگزاری آن! نتیجه آنکه هیئت ایرانی توانست در روز موعود علاوه بر نمایندگانی از کمیسیون حقوق بشر، با نماینده‌ای از کمیسیون سیاست خارجی نیز به گفتگو بنشیند و توجه رسانه‌های مختلف را به خود جلب کند.
رضا پهلوی با هئیت همراه‌اش نیز دائم در گفتگوست. از طرفدار جمهوری و پادشاهی، از راست و چپ در این هیئت حضور دارند و عمدتا جوانانی که جمهوری اسلامی را با پوست و گوشت خود تجربه کرده‌اند. وی در هر فرصتی که پیدا می‌کند، ایران و سرنوشت مردم و به ویژه اقتصاد فروپاشیده کشور را مطرح می‌کند و این که چه باید کرد تا همه صرف نظر از اینکه ایران آینده چه نظامی داشته باشد، بتوانند این مملکت را از چاهی که در آن افتاده به در آورند. به نقش احزاب در ساختن کشور اعتقادی خلل‌ناپذیر دارد و جای ویژه‌ای برای احزاب «چپ»، آنهایی که در جوامع آزاد سوسیالیست و سوسیال دمکرات به شمار می‌روند، قائل است. می‌گوید، اگر یک نمودار از صفر تا ده را از راست به چپ در نظر بگیرید، من خودم را جایی بین شش و هفت می‌بینم! عدالت اجتماعی برایش اهمیت ویژه دارد و فکر می‌کند جامعه آینده ایران بدون همکاری چپ و راست نه می‌تواند ساخته شود و نه می‌تواند حاصل به دست آمده را به درستی در جامعه توزیع کند. تصور سیاسی‌اش برای ایران آینده از نظر حزبی، نه سیستم دو حزبی آمریکا و انگلیس، بلکه کشورهای اروپای مرکزی و شمالی است که احزاب مختلف در آنها فعالیت دارند. به همین دلیل معتقد است اپوزیسیون کنونی، چه در ایران و چه در خارج، باید خود را از نو تعریف کند تا بتواند این مسئولیت بزرگ را در آینده بر عهده بگیرد. با در جا زدن در گذشته و ساختارهای حزبی کهنه و عقاید کهنه نمی‌توان وظایف نوین بر عهده گرفت. وظایفی که نه برای جامعه ایران بلکه اساسا برای منطقه و در مواردی حتا برای احزاب جوامع باز نیز نو هستند.
شاهزاده رضا حاضر به گفتگو درباره همه چیز است و حاضر نیست هیچ پیش‌شرطی را برای گرد هم آمدن نیروهایی که ادعای تحقق دموکراسی و تأمین حقوق بشر در ایران دارند، بپذیرد. بر جایگاه خود بین بسیاری از ایرانیان و جامعه بین‌المللی آگاه است و نیز اهمیت نقشی را که می‌تواند در سرنوشت ایران بازی کند، می‌داند. نقشی که اتفاقا آینده‌اش برای شخصِ وی نامعلوم است و او این را نیز می‌داند ولی از آن هراسی ندارد.
رضا پهلوی پروژه خود و هئیت همراه‌اش و هم چنین اساس فعالیت کنونی خود را به تکرار چنین اعلام می‌کند: آشتی ملی، عفو عمومی، انتخابات آزاد! پروژه‌ای به پهنای ایران که همه، به جز متهمان به جنایت، در آن جای می‌گیرند و آنها نیز باید در یک دادگاه صالح و در شرایط عادلانه پاسخگوی مردم باشند. او برای پیشبرد یک آشتی ملی، موضوع عفو عمومی را تا رسیدن به مرز «خون» و «دست‌های آلوده» گسترش می‌دهد و در آنجا متوقف می‌شود. رضا پهلوی از آرمان‌های خود برای کشوری سخن می‌گوید که گویی هیچ چیز، مطلقا هیچ چیز، در جهان وجود ندارد که بتواند او را در راهی که به خاطر امروز و آینده آن در پیش گرفته است و خودش می‌داند که نمی‌داند برای خودِ وی به کجا خواهد انجامید، به توقف یا بازگشت باز دارد.

فریب و خطر انرژی هسته‌ای

و اما از میان آنچه در گفتگو با رادیو آلمان مطرح شد، نگاهی به موضوعی بیندازیم که رژیم آن را به مهم‌ترین معضل کنونی کشور در سیاست خارجی تبدیل کرده و رشد و شکوفایی طبیعی جامعه را در سایه و زیر بار سنگین آن قرار داده است. نظرات رضا پهلوی درباره انرژی هسته‌‌ای، انسانی‌تر و عاقلانه‌تر از آن است که بتوان با آن به مخالفت پرداخت:
«من طرفدار تکنولوژی هسته‌ای حتا به مفهوم غیرنظامی‌اش نیستم، چه برسد به نظامی‌اش... چند دلیل را برایتان می‌شمارم؛ اول از همه، من فکر می‌کنم که ایران کشوری است در منطقه که به شکل طبیعی، به خاطر موقعیت سوق‌الجیشی، منابع طبیعی و نیروهای انسانی‌اش، امتیازی طبیعی نسبت به همسایگانش دارد. نسبت به همه‌ همسایگان، حتا ترکیه. ما چرا بخواهیم با اتمی شدن به مفهوم نظامی‌اش، این آوانتاژ طبیعی را از دست بدهیم، وقتی بقیه ندارند! چون سعودی، مصر و دیگران این کار را خواهند کرد، و می‌کوشند با ما مساوی ‌شوند. در این صورت این امتیاز طبیعی را از دست می‌دهیم! دوم این‌که آن زمانی که دنیا هنوز در جنگ سرد بود، در آن دنیای دوقطبی، وقتی ایران در زمان پدرم، در آخر دهه‌ شصت میلادی، شروع به برنامه‌ریزی اتمی کرد، عده‌ای از متخصصین‌مان این سئوال را از پدرم کردند که ما می‌دانیم پاکستان دارد این کار را می‌کند [ساختن بمب اتمی] آیا ما هم بایستی این را در نظر بگیریم؟ منطق پدر من این بود که فایده‌اش چیست؟ بر فرض ما هم چندتا موشک داشته باشیم، ما که نمی‌توانیم جلوی چندین‌هزار موشک شوروی را بگیریم. آن موقع تهدید اصلی برای ما شوروی بود. همه‌ ایرانیان می‌دانند که ما صدام حسین را به شکل غیراتمی‌اش توانستیم کنترل کنیم که حتا آمد و قرارداد 1375 الجزایر را امضا کرد و تا زمان انقلاب، حداقل آخرین چیزی که می‌توانست جنبه‌ خطر و خصومت نسبت به ایران داشته باشد را تا زمان آمدن این حکومت بر سر کار کنترل کردیم. پاکستان هم دعوای اصلی‌اش با هند بر سر کشمیر است و ارتباطی به ایران ندارد. اسراییل هم که هیچ‌وقت تهدیدی برای ایران نبود که ما بخواهیم بگوییم چون اسراییلی‌ها دارند، ما هم داشته باشیم. سوم، من فکر نمی‌کنم که به عنوان یک ایرانی شب راحت‌تر خوابم ببرد، وقتی بدانم نصف این منطقه که اکثرشان کشورهای غیر دمکراتیک هستند، آن‌ها هم احتمالاً یک موشک به سمت من دارند!... چهارم، هزینه‌ داشتن تأسیسات اتمی سرسام‌آور است و برای کشورهایی مثل ما غیرقابل توجیه...»
به نظر شاهزاده رضا بدون تأسیسات و تسلیحات اتمی بهتر می‌شود صلحی را در منطقه فراهم آورد که «بتوانیم در منطقه‌ خودمان همکاری‌های استراتژیک هم نظامی و هم غیرنظامی داشته باشیم که اصلاً هزینه را برای کل این ممالک که ایران هم در آن سهم دارد، پایین بیاورد» و هزینه را به جای منابع اتمی و نظامی، صرف مسائلی کرد که منطقه سخت به آن نیاز دارد «مسائلی از جنبه‌ عدالت اجتماعی، وضع کارگران، بیمه‌های مختلف...»
آخرین نکته در مخالفت رضا پهلوی با انرژی هسته‌ای که رژیم با فریبکاری می‌خواهد آن را «غرور ملی» ایرانیان جا بزند این است که وی از زاویه محیط زیست با آن مشکل دارد: «ثابت شده که مهار کردن آن از نظر تکنیکی بسیار مشکل است. به ‌خصوص تکنولوژی‌ای که فعلاً ایران دارد! ایران یک کشور زلزله‌خیز با جمعیت زیاد است و دسترسی به آب در جاهای کم‌جمعیت خیلی کم است و اصلاً جور در نمی‌آید. حال ممکن است این پرسش پیش بیاید که پس چرا آن موقع شروع کردید. شاید علت آن این بود که در آن زمان می‌خواستیم نفت به عنوان فقط یک سوخت مصرف نشود. به همین دلیل بود که ایران رفت و قرارداد ان‌پی‌تی را امضا کرد. بهره‌برداری از رآکتور بوشهر قرار بود در سال‌های 1982-1981 میلادی، یعنی تقریباً سی سال پیش شروع بشود که هنوز هم که هنوز است، بعد از این همه هزینه، ما یک مگاوات برق هسته‌ای را نتوانسته‌ایم تولید کنیم... این پوپولیسم و سعی در بازی کردن با غرور ملی که بازی‌ای است با احساسات و بدون منطق، بازی‌ای است که ممکن است دنیا را سر این مسئله گمراه کنید که این مسئله برای ما جنبه‌ غیرتی دارد.» مشکل اما جای دیگریست: «ما این همه کارگر بیکار داریم، این همه کارخانه‌ تعطیل شده داریم. چین دارد این همه کالا وارد می‌کند که اصلاً تمام صنعت و تولید خودمان را کشته است. روس‌ها چه دارند با ما می‌کنند؟ یادمان نرود که مردم ایران باهوش‌اند. وقتی حکومت از مردم ایران می‌خواست که بگویند «مرگ بر آمریکا»، گفتند: مرگ بر چین. یا وقتی از آن‌ها می‌خواستند که مرگ بر اسراییل بگویند، گفتند مرگ بر روسیه. مردم این را فهمیده‌اند.».
واقعیتی که اما با توجه به این نظرات در برابر چشم قرار دارد، متناقض است: جامعه جهانی تا چه اندازه از سیاستمدارانی پشتیبانی خواهد کرد که «غرور ملی» را در رشد اقتصادی و فرهنگی جامعه خود و کشورهای منطقه‌شان می‌جویند؟! به راستی چنین اندیشه‌ و برنامه‌ای، از سوی هر کسی که ابراز شود، با وجود جذابیت در میان ایرانیان، تا چه اندازه می‌تواند کشورهای قدرتمند را به تغییر موضع در مماشات با نظام جمهوری اسلامی وا دارد؟ نظامی که آمده بود تا با پشتیبانی همین‌ها مانع گسترش کمونیسم و «خطر سرخ» شود، اما خود با «خطر سرخ» دست به یکی کرد و بنیادگرایی اسلامی را چنان گسترش داد که حتا منجر به تغییر مناسبات، دست کم از نظر امنیتی، درون جوامع آزاد شد. بر هم زدن این معادله و معامله، به سود منافع ملی و به زیان بنیادگرایی اسلامی، تنها در دست مردم منطقه است که جامعه ایران در آن نقش کلیدی بازی می‌کند.

--------------------------------------------------
*این مقاله پیش از آن نوشته شد که روز سه شنبه 29 ژوئن طرفداران اخوان المسلمین و احتمالا گروه‌های دیگر که از خطر اسلام‌گرایان آگاه نیستند و یا آن را دست کم می‌گیرند، در «اعتراض به نتیجه انتخابات» بریزند و ستاد احمد شفیق را که گفته می‌شود طرفدار یک نظام سکولار و جدایی دین از دولت است، و با اختلاف اندکی همراه با محمد مسری، نامزد گروه اسلام‌گرای اخوان المسلمین به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری راه یافت، آتش بزنند. اخوان‌المسلمین در گیر و دار سقوط حسنی مبارک، درست مانند آیت‌الله خمینی قول داده بود در سیاست دخالت نکند!

لینک گفتگوی رادیو آلمان با رضا پهلوی




در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

کشکساب

بخش دوم. خود را پیوند خورده خونی با رسول الله میدانند. همان نسبت خونی را که شما؛شعار میدهید{مردود است}اما برای دادن شمشیر ظلم بدست همین ضدایرانی بالفطره؛تمام تلاشتان را انجام دادید. برای بهبود قلب نفرت اندودش؛دعا کردید.در خاتمه ؛العاقل یکفیه الاشاره؛خردمند را یک اشاره بس است و آن همانست که آقا پیمان تمام کردند.((شعار))منسوخ شده.پاینده ایران؛سربلندایرانی.

June 02, 2012 02:32:15 PM
---------------------------

کشکساب

با پوزش ؛این عرایض در دو بخش است.با درودبرهمه ایرانیان.بااحترام بر خانم بقراط. با اجازه از همیهن مقاوم و قابل تحسین؛جناب ایرانی که از کنار برج تزویر و ریا؛جهل و جنایت؛و دزدی و غارت علی خامنه ای دزد؛(از درون میهنمان) تلاش مینمایند؛در پاسخ به آقای پیمان؛عرض میکنم؛گفتید شاه و شیخ؟ آیا میدانید؛جانورانی مثل خمینی دروغگو؛خود را شیخ نمیدانند؟ چون به سیاهی طول تاریخ تزویر؛ دستار سیاه بر سر ؛((که باید سفید اندیش باشد))میبندندو... پایان بخش یک.

June 02, 2012 02:31:06 PM
---------------------------

کاوه

مقاله بسیار جالبی بود.
من به عنوان یک چپ و کمونیست فکر میکنم در حال حاضر و با توجه به فرهنگ عامه حرکت و خیزش مردم نیاز به رهبری کاریزماتیک دار د و گمان میکنم که آقای رضا پهلوی در حال حاضر از هر نظر مناسب هستند.

June 01, 2012 11:42:19 PM
---------------------------

ایرانی

سرکار خانم بقراط
قلم توانای شما به همراه منطق و استدلال شاهزاده ایرانزمین که بنده ایشان را ولیعهد ایران نیز می دانم، امیدها را در دل آزادی خواهان زنده نگه می دارد. ایشان پدرش نیز چنین بود و کلمه عدالت احتماعی را در مصاحبه ها همیشه تکرار می نمود، مگر تصویب و اجرای آن همه خدمات اجتماعی که تحصیل مجانی رکن رکین آن بود، جز سوسیالیزم ایرانی نام دیگری داشت؟ از تعجب خشکتان خواهد زد اگر بگویم، هزینه ثبت نام و تحصیل یک ساله پایه اول ابتدایی در ایران به دوملیون و پانصد هزار تومان رسیده است آنهم تنها برای یک سال! حال می شود قدر تحصیل مجانی برای همه در همه مقاطع (از دبستان تا دانشگاه) را بهتر دانست. در ضمن پیمان خان، اینجا خیابان نیست که شعار می دهید، حرف منطقی دارید، بزنید، پاسخ بشنوید و الا اینجا شعار ندهید که سامانه جای شعور است.
پاینده ایران

June 01, 2012 08:51:23 AM
---------------------------

پیمان

هر اندیشه ای طول و اندازه ای دارد . هر چند بت کردن رضا پهلوی اندیشه نیست سیاست بازی خلص است . در هر حال اندیشه ای که بر وراثت و رابطه خونی بنا شود نه اینکه دمکراتیک نیست بلکه عقب مانده ترین عقب مانده هاست . در قرن 21 عصر کبیر آگاهی نمی توان یکی را قالب کرد به صرف اینکه فامیل و شهرت پهلوی دارد . از ویلای مجلل آمریکا به کاخ سعد آباد برد . دیگر آن زمان عوام فریبی تمام شد . نه شاه و نه شیخ هر دو عنصر به این ملت و تاریخ آن خیانت کردنده اند .

June 01, 2012 02:03:47 AM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites