یکی از دلایل شرایط امروز در ایران؛ ترویج توهم اصلاحات و شکست این توهم است. مردم ایران امروز هزینه ایی سنگین برای این شکست می پردازند. چگونه می خواهید در کنار خط امامی ها بایستید و انتظار داشته باشید که مردم به شما اعتماد کنند؟ چگونه باور دارید که ادامه چنین روندی به تغییر شرایط منجر خواهد شد؟ ...
***
بنام خداواند بخشنده مهربان
ستایش می کنم افریدگار جهان افرین را که تنها او شایسته ستایش است
جنبش چپ و احوال پرسی از روحانیون غیر حکومتی
شکی نیست که در هر صنفی استثنا وجود دارد اما سی و چند سال حاکمیت جمهوری اسلامی ضروت ان را ایجاد می کند که برخورد با روحانیت را در ابعادی بزرگتر از تعدادی معدود انجام داد. نوشته ذیل نظری است کوتاه به نقش جهانی مذهب و پاسخی ؛ به بحث تفکیک روحانیت که در راستای نظریه "امکان" مطرح می شود.
از انتخابات تا دفاع از اسلام
تقلب در انتخابات دو سال پیش نقطه عطفی بود در روند تغییر ساختار اقتصادی سیاسی نظام. حاکمیت با جایگزینی بازار با سپاه و خط امام با ولایت مطلقه دست به یک تحول ساختاری زد. اکنون بیش از دو سال است که "بخشی" از بهای گسترش قدرت سپاه و جناح خامنه ایی را خط امامی ها و روحانیون غیر حکومتی می دهند.
در همین ارتباط اعتراضات روحانیون سالخورده غیر حکومتی تا مرز مردود شماردن نظریات خامنه ایی از دو سال پیش شدت گرفته است. اشارات اقای رفسنجانی و دیگران به فاصله گرفتن نظام از روحانیت نیز گواه ناراضیتی بخشی از روحانیت از روند تغییرات است.
این اختلاف بر سر قدرت برای برخی این شبه را بوجود اورده است که باید به تقسیم روحانیت به حکومتی و غیر حکومتی پرداخت. این تقسیم با روند تحول جامعه بسیار متفاوت است. سی وچند سال پیش جامعه ایران نیمه مذهبی و حکومت شاه نیمه سکولار بود اما امروز جامعه بسیار بیشتر سکولار و حاکمیت کاملا مذهبی شده است . در چنین شرایطی متحد شدن (با هر توجیهی) با خط امامی های اصلاح طلب و توافق بر سر تقسیم روحانیت به حکومتی و غیر حکومتی خلاف روند حرکت جامعه است.
احوال اسلام روحانیت!
عموی سالخورده من که در دوران کودکی نزد روحانیون تحصیل کرده است تعریف می کند که معلمان روحانی او در برخورد با یکدیگر پس از سلام؛ با لبخند "حال اسلام" یکدیگر را جویا می شدند. یک روز عموی خردسال من ازسر کودکی ازیکی این معلمان روحانی خود "حال اسلام" او را می پرسد و به جای پاسخ؛ تنبیه می شود. کودک حیران و گریان به دادخواهی نزد روحانی دیگر که از اقوام نزدیک بوده می رود. کوتاه سخن؛ این خویشاوند روحانی در پاسخ به عموی من توضیح می دهد که اصلاح "حال اسلام شما چطور است" مزاحی است در میان روحانیون در اشاره به درامد و مبالغ دریافتی.
اینکه اصلاح طلبان تلاش می کنند جویای احوال اسلام مقامات روحانی غیر حکومتی باشند بیش از هر چیز بر گرفته از ساختار اجتماعی این طرفداران دوران طلایی خمینی است. اما چپ و جمهوری خواه نباید به شبه دامن بزنند.
در هنگامی که نسل جوان با خطر کردن در برابر مقامات مذهبی ایستاده اند و هر روز به تابو شکنی جدید می پردازند؛ تلقین این نکته که مشکل استبداد مذهبی تنها بخاطر روحانیت طرفدار خامنه ایی است اقدامی است علیه گسترش سکولاریسم در جامعه است.
روحانیت به مفهوم صنف عرضه کنندگان مذهب
بنظر من روحانیت به مفهوم صنف عرضه کنند گان مذهب مانند اصناف دیگر دارای ساختار اداری - مالی و نیاز های خود است. تنها تفاوت اساسی این صنف با اصناف دیگر کالای؛ عرضه شده توسط این صنف است اما این تفاوت کالا تفاوت چندانی میان این صنف و اصناف دیگر ایجاد نمی کند.
بعنوان نمونه صنف عرضه کنندگان مذهب در امریکا مانند دیگر اصناف در این کشور به غول های اقتصادی تبدیل شده اند. در غرب بویژه امریکا عرضه کنندگان مذهب به مانند عرضه کنندگان دیگر کالاها مانند سلاح ویا نفت از ابزارهای مالی سیاسی تبلیغاتی استفاده می کنند تا سیاست های خود را به حاکمیت و جامعه تحمیل کنند. شرکت مذهبی چند ملیتی "سپاه نجات" (سلویشن ارمی) یکی از عرضه کنند گان جهانی مذهب است(۵). این شرکت از میلاردها دلار سرمایه و تشکیلات گسترده اداری در سر تاسر جهان برخوردار است و از توانایی های سیاسی – اقتصادی بسیاری برخوردار است. این شرکت تنها یک نمونه از مجموعه گسترده شرکت های بزرگ مذهبی غرب است.
در اقتصاد ایران هنوز شرکت های چند ملیتی بوجود نیامده است و عرضه کنندگان کالاهای مختلف از جمله مذهب همه در اندازه هایی در محدوده ایران و حداکثر کشورهای همسایه خودنمایی می کنند. ضمن انکه جامعه ایران و صنف فروشندگان مذهب در ایران هنوز به تجربه ایی نظیر شکست دوران انگیزاسیون دست نیافته است.
اگر صنف فروشندگان مذهب در غرب با توجه به تجربه جامعه از انگیزاسیون؛ سیاست های خود را تغییر می دهد. در ایران روحانیت رفتارهای خود را بر اساس تجربه چند صد ساله فریبکاری و سرکوب سی سال گذشته تنظیم می کند.
در غرب تجربه مردم از سلطه مذهبی دوران انگیزاسیون و نیاز اقتصادی مجموعه های چند میلارد دلاری با صد ها هزار نفر کارمند بدون تردید بر تصمیم گیری های این مجموعه موثر است. در همین رابطه تصمیم گیری های این شبکه نیرومند بر شکل گیری افکار عمومی وروند تحولات در جامعه بسیار موثر است. در کشورهای دمکراتیک بخاطر فرهنگ دمکراسی و نیاز مجموعه های مذهبی به مردم؛ این مجموعه ها (هر چند غالبا عقب تر از جامعه) خود نیز بطور متوالی دچار تحول است.
اما متاسفانه در کشور ما که هنوز در نوعی انگیزاسیون اسلامی بسر می برند روحانیون در برابر حرکت جامعه ایستاده اند. همین برخورد سبب فاصله گرفتن روفزون جامعه از این صنف و حتی شکست باورهای مذهبی توسط نسل جوان است. سرعت فاصله گیری نسل جوان از مذهب و فروشندگان مذهب با افزایش فشار برای مذهبی کردن جامعه افزایش یافته و جامعه جوان سکولاری را در ایران پدید اورده است.
مذهب؛ اخلاق و جامعه
روحانیون یک جامعه سکولار را یک جامعه فاسد بشمار می اورد. در حالیکه بنظر من جوامع سکولار می توانند از فساد بسیار کمتری نسبت به جوامع مذهبی برخوردار باشند. در همین رابطه نمونه جامعه ژاپن بسیار قابل توجه است. در اینُ کشور امپراطورسمبل مذهب بوده و تا زمان شکست نظامی از امریکا عنوان فرزند خدا را یدک می کشید اما برخلاف این سمبل هم حاکمیت و هم جامعه بسیار سکولار می باشند (۱). جامعه ژاپن بعنوان یک جامعه تولیدی و سخت کوش ضمن حفظ بخش محدودی از اعتقادات مذهبی خود؛ برای مذهب به عنوان یک کالا ارزش چندانی قایل نیستند. این عدم خریداری مذهب توسط جامعه سبب شده که موسسات مذهبی نتوانند گسترش پیدا کنند.
.اما جالب تر از همه؛ امار بسیار پایین جرایم در این کشور در قیاس با جمعیت این کشور با کشورهای غربی است. امار سرقت در امریکا تقریبا ۲۰۰ برابر؛ در انگلستان ۶۰ در المان ۴۰ برابر بالاتر از ژاپن است (٣). ژاپن را شاید بتوان یکی از امن ترین کشورهای جهان بشمار اورد. این در حالی است که هفتاد درصد ژاپنی ها به مذهب اعتقادی ندارند(۱) و قریب به هشتاد درصد امریکایی ها خود را مذهبی بشمار می اورند (۲). مقایسه امار جرایم و مذهب در امریکا و ژاپن ثابت می کند که گسترش توانایی فروشندگان مذهب در جامعه کمکی به گسترش اخلاق ننموده است.
اگر وظیفه فروشندگان مذهب بالاتر بردن سطح اخلاق در جامعه است؛ چگونه می توان به توجیه اماربالای جرایم و فساد در ایران اسلامی و امار بسیار پایین جرایم در ژاپن سکولار پرداخت. چگونه می توان به توجیه ۶۰ درصد امار تجاوز به جوانان پسر زیر پانزده سال(۴) در جامعه اسلامی پرداخت؟ میلاردها دلار فساد مالی را چگونه می توان توجیه کرد؟
اگر وظیفه روحانیت ایجاد ارتباط میان خالق و مخلوق است که روند فاصله گرفتن مردم ایران از مذهب خلاف ان را اثبات می کند.
اگر دوستان ملی مذهبی مانند من اعتقاد داشته باشند که پرودگار مظهر تعالی؛ نیکی و مهربانی است. پس تلاش در راه رسیدن به رضایت پروردگار باید در جهت خدمت به تعالی افریده باشد. اعدام و زندان؛ گسترش اعتیاد و جرایم؛ نابودی محیط زیست؛ و هزاران تباهی دیگر طی سی سال گذشته ثابت می کند که روند حکومت مذهب فروشان "علیه تعالی" جامعه؛ محیط زیست؛ اخلاق و تمامی مظاهر نیکی است. ادامه چنین روندی تحت هر عنوانی "طلایی و غیر" خلاف اعتقاد به تعالی است. کشور ما تا کنون بجای تعالی بسوی تباهی سوق داده شده است. بنظر من ادامه چنین حکومتی تنها تلاشی است برای پر کردن کیسه ها به روش های تبهکارانه ایی که به اعتقادات مردم ایران لطمات جدی خواهد زد..
تجربه را تجربه کردن خطاست
رژیم ولایت فقیه ثمره؛ سی و چند سال تجربه جمهوری اسلامی و قریب به چهار صد سال تجربه هویت گرایی با توسل به مذهب است. جامعه ما امروز از این روند پشتیبانی نمی کند. در دورانی که نسل جوان علیه مذهب گرایی ایستاده است همصدایی با جریان هایی که خواهان بازگشت دوران طلایی هستند نه یک قدم عقب تر از جامعه بلکه موضع گیری علیه این نسل است.
دست در دست ملی مذهبی ها شعار "عدم امکان انقلاب" را در پی شعار اصلاحات تکرار کردن؛ نه به پیشرفت جامعه بلکه به از بین بردن امکان تحول در ایران منجر خواهد گشت.
خط امامی ها تا کنون یک بار انقلاب ۵۷ را سرقت کرده و دو بار مردم را به امید اصلاحات به خیابان ها اوردند و دو بار انان را سرخورده به خانه ها فرستاده اند. بار اول زنده یاد اکبر محمدی و جنبش دانشجویی و بار دوم ندا اقا سلطان و دیگر جان باختگان بهای بزرگ این سو استفاده را پرداختند. من دلیلی نمی بینم که اگر صد بار دیگر هم مردم به خیابان بیایند؛ اصلاح طلبان حاضر به عبور از خط قرمز نظام بشوند. اصلاح طلبان خود به روشنی هدف خود را بازگشت به دوران طلایی امام خمینی اعلام می کنند. درک این نکته که جمهوری خواهان می خواهند با اتحاد با این گروه دست به سرنگونی نظام بزنند بسیار مشکل است.
ضمن انکه مسیری که اصلاح گرایان و امکان گرایان وعده ان را می دهند؛ بسیار خطرناک؛ پرهزینه و بی سرانجام است. بنظر من اینده ایی که اصلاح طلبان از ان سخن می گویند در بهترین نوع ان چیزی بیش از یک مدل اسلامی پوتین – مددوف نیست. این اقایان منتظرند که پس از سقوط سوریه؛ خامنه ایی از روی ترس و نیاز؛ بار دیگر این گروه را به سفره غارت ایران دعوت نماید تا دوران طلایی اصلاح طلبان تکرار شود. ایا این اینده ایی است که مردم ایران خواستار ان هستند؟ ایا لیاقت مردم ایران بیش از بازگشت به دوران طلایی خط امامی ها نیست؟
تحول جامعه در پی شکست توهم اصلاحات
دو سال پیش؛ اصلاح گرایان با پیروی از نظریه مبارزه کم هزینه و مذاکره از بالا و شعار اصلاحات تلاش کردند که به نظام فشار وارد کرده و ان را به عقب نشینی وادار کنند. میلیون ها مردم؛ به امید تغییر به این اقایان فرصت دادند. اینکه با این فرصت میلیونی چه شد امروز بخشی از تاریخ و تجربه ایی است تلخ برای مردم ایران.
اکنون پس از گذشت دو سال جامعه ایران در پی این شکست دچار دگرگونی بسیار شده است. دو سال پیش دعوت رهبران اصلاح طلب به تظاهرات به مانند وظیفه محترم شمارده می شد. مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور به ملی مذهبی و اصلاح طلبان اعتماد کردند اما این اعتماد به ارامی از دست رفت تا جاییکه امروز حتی در فضای مجازی هم از ان وضع گذشته خبری نیست.
اصلاح گرایان از چهارده سال پیش تا تا کنون با مطرح کردن نظریات گوناگون یکی پس از دیگری با اصرار در مقابل انحلال گرایان ایستاده اند. ازشاخه گاندی به شاخه انسانگ سوچی؛ از نظریه عدم امکان سرنگونی به نظریه بافت اجتماع استبدادی پرداخته اند.
اکنون قریب به چهارده سال است که این نظریات مطرح می شود اما خبری از اصلاح نظام نیست. شرکای روحانی این اقایان اکنون قریب به چهارده قرن است که وعده امدن نجات بخش انسانیت را می دهند و من جسارت نمی کنم که ان را مورد سوال قرار دهم اما نظریات اصلاح طلبان که مقدسات مذهبی نیست که مردم ایران باید به جای چهارده سال؛ چهارده قرن برای ان صبر کنند.
ادعا نمی کنم که در اینده اگر فرصتی ایجاد شود مردم ایران به خیابان ها نخواهند ریخت اما ادعا می کنم که این به خیابان ریختن برای سرنگونی نظام است و نه حمایت از اصلاح گرایان. ادعا نمی کنم که ملی مذهبی ها در ایران از هیچ حمایتی برخوردار نیستند اما ادعا می کنم که اصلاح گرایان حمایت بخش نسل جوان و حتی بخش بزرگی از میانسالان را از دست داده است و این روند ادامه دارد.
نظریه عدم امکان انقلاب و تداوم تفکر هزینه کم
می پذیرم که رژیم تا کنون دست به اعدام اصلاح طلبان نزده و وجود انان را در حاشیه تحمل کرده است. این بنظر من این یک موفقیت اصلاح طلبان است که تاکنون توانسته اند از پرداختن هزینه ایی سنگین پرهیز نمایند و من امیدوارم که این اقبال همچنان ادامه یافته و ما حتی روزی شاهد ازادی همه زندانیان سیاسی بویژه اقای کهروبی؛ اقای موسوی و خانم زهرا رهنورد باشیم.
اما ایا فکر نمی کنید که تاوان این هزینه کم را دیگر مردم ایران می پردازند؟ ایا اعدام دیگر مردم ایران به عنوان مجاهد؛ سلطنت طلب؛ کرد؛ ترک؛ بلوچ؛ و عرب هزینه ایی سنگین نیست؟ ایا تحریم اقتصادی میلیون ها ایرانی و ورشکستگی کشور هزینه ایی سنگین نیست؟. ایا بالاترین امار اعدام؛ اعتیاد در ایران در کنار ویرانی محیط زیست؛ به خطر انداختن تمامیت ارضی کشور؛ واگذاری اقتصاد ایران به سپاه؛ شبه مستعمره کردن ایران؛ و ضربه زدن به اعتقادات مردم هزینه ایی سنگین نیست؟.
اگر فردا کردستان بخاطر کشتار جوانان اش به تنهایی دست به قیام زد چگونه به توجیه "هزینه کم" خواهید پرداخت؟ ایا بخاطر دفاع از تمامیت ارضی و نظریه هزینه کمتر حمایت از قتل عام مردم کردستان را مطرح خواهید کرد؟ اگر حاکمیت ارضی ما در جنوب بخاطر سیاست های تنش گرایانه ایران و انزوای جهانی ما بخطر افتاد؛ هزینه کم و "امکان" را چگونه توجیه خواهید نمود؟ اگر اسراییل ایران را بمباران کرد و فاجعه ایی اتمی بوجود امد؛ چه توجیهی وجود دارد؟ به نظر من هم صدایی با اصلاح طلبان برای مقابله با انقلاب به نوعی شراکت در ادامه ویرانی کشور است و توجیه برای ان وجود ندارد.
دلسردی مردم؛ اعتماد ملی و جنبش
برخی از دوستان هنوز خشونت رژیم و خصوصیات مردم ایران را عامل سکوت مردم را عنوان می کنند. تجربه روی مین رفتن؛ خطر کردن و کشته شدن در راه دفاع از میهن در برابر صدام گواه شجاعت مردم ایران است. تاریخ مبارزه مردم کردستان و شیعه عراق در برابر صدام؛ کنار مبارزه دیگر مردم جهان در برابر دیکتاتوریهای خشنی نظیر لیبی و سوریه گواه ان است که مردم بخاطر خشونت دست از مبارزه نمی کشند.
اگر بپذیریم که این تنها خشونت رژیم نیست که باعث خاموشی خیابان ها شده است. اگر باور داریم که عوامل دیگر نیز در این واکنش نقش دارند؛ چه عوامل دیگری را باید مقصر شناخت. من فکر می کنم انگیزه های بسیاری برای انقلاب وجود دارد اما انچه مشکل است عدم اعتماد مردم به رهبران جنبش و اینده ان است. دریافت خواست مردم و احترام به این خواست پیش شرط جلب اعتماد و حمایت انان است.
برخی از دوستان جمهوری خواه و چپ با حمله به اقای رضا پهلوی تلاش می کنند تا از بازگشت سلطنت به ایران جلوگیری نمایند. اما انچه این دوستان به ان کمترتوجه می کنند دلایل مطرح شدن "جدی" اقای رضا پهلوی در عرصه سیاست و افزایش محبوبیت ایشان "پس ازشکست اصلاحات" است.
سی سال پیش بخش بزرگی از طبقه متوسط و جوان جامعه با پیوستن به سازمان چریکهای فدایی و مجاهدین خلق پیوست تا مقابل یورش خمینی را بگیرد. انچه گذشت امروز صفحه دیگری از تاریخ تلخ ماست. امروز متاسفانه دیگر سازمانی با جذابیت چریکهای فدایی خلق و یا مجاهدین ان دوران وجود ندارد. دوستان فدایی من در خارج از کشور یا بسیار محتاط شده اند و یا مانند مجاهدین بسیار غریبه با انچه نسل جوان جستجو می کند. امروز جمعیت ایران دو برابر سی سال پیش است و میلیون ها ایرانی در خارج کشور زندگی می کنند اما از ان موج بزرگ حمایت نسل جوان از نیروهای چپ و جمهوری خواه خبری نیست.
جامعه جوان ما به طبع جوانی نیازمند رهبرانی است پر شور و توان. اما امروز در فقدان نیروهایی با جذابیت فداییان خلق سی سال پیش انتخاب چندانی برای مردم وجود ندارد. مردم یا باید اقایان خط امامی را انتخاب کنند و یا شاهزاده پهلوی را. شما فکر می کنید که مردم چه کسی را انتخاب خواهند کرد؟ فکر می کنید دلایل این انتخاب چیست؟ ایا فکر می کنید با حمله به اقای رضا پهلوی می توانید جایگزینی برای او ایجاد کنید؟
بنظر من بجای حمله به اقای رضا پهلوی؛ باید در پی پاسخگویی به نیاز اجتماعی بود تا هم جایگاه شایسته چپ و جمهوری خواهی حفظ شود و هم در ترقی جنبش موثر بود. مشکل چپ؛ رضا پهلوی و یا عدم امکان انقلاب نیست. مشکل فقدان تفکر مبارزه و باور به ان است.
فرض کنیم که امکان انقلاب وجود ندارد. ایا این توجیه مناسبی برای پذیرفتن شراکت ویا رهبری خط امامی هایی است که می خواهند به گذشته بازگردنند؟ فرض کنیم مردم ایران حاضر نیستند در تظاهرات چپ شرکت کنند؛ ایا ما به این دلیل می توانیم پشتیبانی از دست اندرکاران اعدام و سرکوب دوران سالهای شصت را توجیه کنیم؟ فرض کنیم که امروز شرایط انقلابی وجود ندارد؛ ایا این دلیل موفقیت نظریه اصلاحات است؟ فرض کنیم که امروز امکان انقلاب وجود ندارد؛ ایا همکاری با ضد انقلاب به ایجاد امکان انقلاب کمک خواهد کرد؟
امکان در پی دستیابی به ابزار مناسب و ایجاد شرایط پدید خواهد امد. یکی از دلایل شرایط امروز در ایران؛ ترویج توهم اصلاحات و شکست این توهم است. مردم ایران امروز هزینه ایی سنگین برای این شکست می پردازند. چگونه می خواهید در کنار خط امامی ها بایستید و انتظار داشته باشید که مردم به شما اعتماد کنند؟ چگونه باور دارید که ادامه چنین روندی به تغییر شرایط منجر خواهد شد؟
تجریه ثابت کرده است که مردم نسل پس از نسل بپاخاسته اند. شکی در این نیست که این دلسردی مردم برای همیشه نخواهد بود و دیر و یا زود مردم رژیم را به چالش خواهند کشید. وظیفه انسانی ما چیست؟ ایا ما باید بار با ترویج توهم دوران طلایی و هزینه کم مردم را به نرمش و خاموشی دعوت نماییم تا انها را دوباره دچار دلسردی نماییم؟ ایا وظیفه نداریم که با تفکری مانند روز بیست ویکم بهمن ماه ۵۷ دست به دست انان داده و رژیم را ساقط کنیم؟ بنظر من تا فرصت هست باید به تعریف بهتری از جایگاه شایسته چپ و جمهوری خواه پرداخت و در مسیر ایجاد امکان انقلاب قدم گذاشت. ما می توانیم با نقد رفتارهای خود به بازیابی اعتماد ملی و شور مبارزه در جامعه یاری رسانده و رژیم ولایت فقیه را سرنگون سازیم.
به امید پیروزی
امیر فاضلی
References:
(۱) About ۷۰% of Japanese profess no religious membership, according to Johnstone (۱۹۹٣:٣۲٣), ٨۴% of the Japanese claim no personal religion.
en.wikipedia.org
(۲) The majority of Americans (۷۶% to ٨۰%) identify themselves as Protestants or Catholics, accounting for ۵۱% and ۲۵% of the population respectively.] Non-Christian religions (including Judaism, Islam, Buddhism, Hinduism etc.), collectively make up about ۵% of the adult population. Another ۱۵% of the adult population claims no religious affiliation. When asked, about ۵.۲% said they did not know, or refused to reply. According to the American Religious Identification Survey, religious belief varies considerably by region. The lowest rate is in the West with ۵۹% reporting a belief in God, and the highest rate in the South (the "Bible Belt") at ٨۶%.
en.wikipedia.org
(٣) In ۱۹٨۹ Japan experienced ۱.٣ robberies per ۱۰۰,۰۰۰ population, compared with ۴٨.۶ for West Germany, ۶۵.٨ for Great Britain, and ۲٣٣.۰ for the United States; and it experienced ۱.۱ murder per ۱۰۰,۰۰۰ population, compared with ٣.۹ for West Germany, ۱.۰٣ for England and Wales, and ٨.۷ for the United States that same year.
en.wikipedia.org
(۴)
استقبال از صیغه ساعتی، رشد تجاوز به مردان
رمانده ناجا خبر داده ۹۰۰ پرونده تجاوز در سال ۹۰ به ثبت رسیده که ۶۰درصد آن مربوط به "لواط" و معمولا علیه افراد زیر ۱۵ سال و با "اغفال" صورت گرفته؛در همین حال یکی از کارشناسان مسائل اجتماعی درباره رواج تجاوز مردان به مردان و تبعات آن هشدار داده و وزارت بهداشت هم اعلام کرده در دو سال اخیر تعداد مبتلایان به ایدز در ایران، از راه برقراری روابط جنسی دو برابر شده است
www.roozonline.com
انحرافات جنسی در میان مردان متاهل: تجاوز به مردان بیش از زنان!
www.entekhab.ir
(۵) en.wikipedia.org
As of ۲۲ May ۲۰۱۲ the Salvation Army operates in ۱۲۵ countries and provides services in ۱۷۵ different languages....
The Salvation Army is one of the world's largest providers of social aid, with expenditures including operating costs of $۲.۶ billion in ۲۰۰۴
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|
|