جمهوری اسلامی در تنگناهای بسیاری گرفتار آمده است و تنها امیدش که همانا مذاکره با غرب برای گرفتن تضمین امنیتی هم , دارد به شکست کامل می انجامد. در اثر این سیاستهای مخرب رژیم , کشور ما به حساسترین مرحله خود در طول 33 سا ل گذشته وارد می شود. هر آن ممکن است جنگی خانمانسوز کشور ما را به خاک وخون بکشد! در چنین شرایطی هر ایرانی مسئول و وطنپرستی که دل در گرو آزادی ایران دارد, از خود می پرسد که چه باید کرد ؟ چه وظیفه ای را باید به عهده گرفت ؟ چه کار می توان کرد که تا کنون از انجام آن قاصر مانده است ,چگونه می شود , بدون جنگ و هزینه های زیاد , رژیم مستبد و چنایتکار حاکم بر کشورمان را به زیر کشید و مردم را به سرنوشت خود حاکم کرد
آیا غیر از این است که هر آنچه در توان داریم باید قبل از وقوع حادثه انجام داد ؟ آیا در همین لحظه ها و ساعتها , آن دیگرانی که به منافع خود می اندیشند و برای آن با همه به مذاکره می نشینند مشغول تصمیمگیری نیستند ؟ , این دیگران ممکن است , جمهوری اسلامی باشد و یا این یا آن دولت جهانی در شرق و غرب جهان ! .دولتها همه به فکر منافع استراتژیک خود هستند و متاسفانه ما ایرانیان دارای دولتی هستیم که به تنها چیزی که فکر نمی کند همان منافع ملی ایران است. برای رژیم حاکم بر کشورمان فقط حفظ حکومت چند آخوند ارتجاعی مهم است .همه ما به خوبی می دانیم که حکومت جمهوری اسلامی , منافغ 70 ملیون ایرانی را 33 ساله , فدای افکار عقب مانده و ارتجاعی خود کرده و می کند این بن بست سیاسی که رژیم به وجود آورده است ما را به چه سرانجامی می رساند ؟ اگر روزی از خواب بر خیزیم و صدای آژیر بمباران هوایی در تهران ,مشهد, شیراز , اصفهان و.. را از رادیو و تلویزینها بشنوید و یا در همان رسانه ها , صدای آخوندکی را بشنوید که می گوید , امام زمان مهدی موعود , قبل از ظهورش به کشور اسلامی شیعه ما, بمب اتمی را هدیه داده است , چه می کنید ؟ آیا در خاور میانه ای که تنفر از دین و مدهب و قومیتها بی داد می کند عربستان, ترکیه و مصر هم در جهت برقراری موازنه تسلیحاتی , خود را به بمب اتمی مجهزکنند ؟ چه باید کرد ؟ دقیقن در همین روزها و در جستجوی پاسخ به تمام پرسشهای بالا, ایرانی وطن پرستی به نام رضا پهلوی در کنار بسیاری دیگر آستینها را بالاتر زده است , تا قبل از اینکه آن دیگران , در پشت آن درهای بسته کذایی برای سرنوشت من توتصمیم نهایی را بگیرند ! کاری انجام دهند و انجام دهیم ! دوباره تکرار می کنم , علاج واقعه را باید قبل از انجام آن چاره کرد. بعد از وقوع حادثه دیگر همه چیز دیر خواهد شد
شاهزاده رضا پهلوی به مانند پدری که از وقوع حادثه ناگواری برای فرزندش(ایران) آگاه شده است, بر کمییت و کیفیت فعالیتهایش افزوده است. او در راس یک هئیت حقوق بشری به آلمان می رود. با وجود مشکلاتی که بر سر راهش می نهند ولی از پای نمی نشیند.. سنگ اندازی در مسیر این سفر, رضا پهلوی را مصممتر می کند (چرا که ایشان نیک می دانند و بر این امر واقف هستند که دولتها به خصوص در غرب وبر خلاف حکومت داران خلافت اسلامی , نمایندگان مردم خود هستند ) او در آلمان از هر امکانی برای رساندن فریاد در گلوخفته ملتش به جهانیان ,استفاده کرده و برای مقابله با نقض حقوق بشر در کشورمان, با نمایندگان پارلمان آلمان به گفتگو می نشیند. او از جامعه حقوق بشری در آلمان می خواهد که به جای گزینه جنگ , گزینه کمک به مردم ایران را انتخاب کنند. این گزینه می تواند منافع بشریت متمدن و بشردوست را فراهم آورد. چرا که این گزینه, ملت ایران را نیز به سرنوشت خود حاکم می گرداند. رضا پهلوی در جریان این سفر و در مصاحبه ای که ,روزنامه بیلد, پرتیراژترین روزنامه آلمانی زبان در اروپا با 23 ملیون تیراژ روزانه با ایشان انجام دادند, مطرح کردند«من امروز با بسیاری از گروههای اپوزیسیون که از همان زمان ماندهاند، چون کمونیستها، سوسیالیستها و جهموریخواهان، همکاری میکنم، چون هدف ما مشترک است: رژیم حاکم بر ایران باید سرنگون شود«پایان نقل قول, ایشان از آلمان جمهوری به هلند پادشاهی پرواز می کند. در آنجا هم علاوه بر مذاکره با نمایندگان پارلمان هلند , جلسات پرسش و پاسخی نیز با بسیاری از هموطنان ایرانی مقیم در هلند برگزار می کنند, با روزنامه نگاران ایرانی و هلندی به مصاحبه می نشینند. شاهزاده رضا پهلوی در این سفر, دیداری پر ثمر نیز با آقای لوئیس مورنو اوکامپو، دادستان دادگاه بین المللی کیفری لاهه برای پیگیری طرح شکایت از خامنه ای ,داشتند
هموطن عزیز, من و شما به عنوان فعالان سیاسی و مبارزان وطنپرست راه آزادی ایران چه کردیم و می کنیم؟ آیا واقعن مضحک نیست که برخی همچنان بر طبل توخالی, جنگ , بین جهوری و پادشاهی می کویند ؟ آیا در شرایطی که میهنمان در زیر پنجه استبداد مذهبی اسیر است و روزی نیست که خبر اعدام چندین ایرانی را نشنوید, که به اتهامات واهی در این یا آن شهر به چوبه های دار سپرده می شوند , در شرایطی که , خامنه ای و باندهای گوناگون حکومتی به خاطر سیاستهای به غایت نابخردانه و ضد میهنیشان ,کشور ما را در مرحله ورود به یک جنگ خانمان برانداز وارد ساخته اند, آیا ما باید همچنان بر منافع گروهی و ائدئولوژیک خود پای فشرده و چوب لای چرخ فعالیتهای افرادی گذاشته, که به خاطر رهایی ایران از خود ومناقع خود سالهاست که عبور کرده اند
چه کسانی با چه اهدافی می خواهند تفرقه ایجاد کنند و چرا ؟ واقعن کدام ایرانیست که شرایط لحظه را در نیابد و در این مراحل تعیین کننده به جای دراز کردن دست یاری و همکاری به سایر ایرانیان آزادیخواه ,سعی در ایجاد درگیریهای مسخره و به پراکندن تخم نفاق و نفرت اقدام می کند؟ آیا اینها خواب هستند یا خود را به خواب زده اند؟ چرا که به خواب رقته بیدار می شود و خود به خواب زده هرگز. البته مخاطب من اینجا آن افراد و نیروهایی نیستند که بابت حماقت و در خواب ماندن خود پول دریافت می کنند ! من به عنوان یک ایرانی, وقتی می بینم در کشورم ابتدایی ترین حقوق زن ,مرد ,بچه و پیر, بهایی و مسیحی, کرد و ترک و فارس و در یک کلام اتسانیت و بشریت ضایع می شود نمی توانم به مغضلاتی بپردازم که مشکل امروزم نیست برای من, امروز نه جمهوری ارزش دارد و نه پادشاهی, این دو واژه برایم آنموقع عزیز خواهند شد که باعث همگرایی ایرانیان و ایجادهمبستگی ملی برای زدن نحجر واستبداد دینی در کشورم شوند. متاسقانه بسیاری از هموطنان ایرانی, از این واژهه ها برای ایجاد درگیری و پرداختن به همان جنگهای زرگری سالهای گذشته سوءاستفاده می کنند. آقای رضا پهلوی شاخصترین فردی هستند که بر این مشکل اشراف دارند. اگر آن عینک تیره و تار ایدئولوژی را به دور اندازیم و چشم بصیرت را تمیز کنیم و با آن به جهان بنگریم در خواهیم یافت که ایشان چگونه سعی می کنند , حتی آن ترمنولوژی را انتخاب کنند و از واژه هایی برای بیان افکار و عقاید خود بهره ببرند که آسیبی به هیچ اقلیت قومی و دینی وسیاسی نخورد کاش ما در صقوف مبارزان و فعالان ایرانی شاخص , 100 نفر مثل ایشان می داشتیم. من از ایشان سپاسگزارم چرا که درخواست از جامعه بین ا لمللی برای کمک به مردم ایران خواست من نیز هست. من هم به مانند ایشان با صدای بلند فریاد می زنم که ملت نجیب و مظلوم ایران 33 سال در زیر یوغ استبداد مذهبی دردها و رنجها کشیده است و حالا چرا باز هم مردم باید تاوان حماقت رهبرانش را بپردازند و مورد بمباران فرار گیرد .اگر کسی باید مجازات شود این نه مردم ایران که رهبران این نظام اند. این خامنه ای و رفسنجانی و…هستند که باید در دادگاههای قانونی محاکمه و سپس به جزای اعمال ننگین و خائنانه خود برسند. این خواست ملیونها ایرانیست. محاکمه شخص خامنه ای که با شکایت شاهزاده در جریان افتاد و خامنه ای را به عنوان مقصر اصلی تمام جنایات اتفاق اقتاده در ایران به جهانیان مغرفی کرد. این یک خواست ملیست, قبل و بعد از ایشان نیز بسیاری این خواسته را در مجامع بین المللی مطرح کرده و می کنند. این خواست همه ایرانیان وطنپرست است. حال نمی فهمم عده ای چرا از این بابت پای بر زمین می کوبند و جیغهای بنفش می کشند و مرتب بیانیه و اعلامیه می دهند که آقا شما که نمی توانید خامنه ای را به محاکمه بکشید. اینها به جای همکاری سعی می کنند در چشم مردم خاک بپاشند. در پاسخ به اینها آقای رضا پهلوی در جواب خبرنگار هلندی که به اختلاف عقیده شدید در بین ایرانیان برای رویارویی با حکومت اشاره کرد، گفت: «به نظر من ایرانیان هیچگاه تا این اندازه با یکدیگر همبستگی نداشتهاند «وادامه می دهد«برای نمونه جنبش هجده تیر را در نظر بگیرید. بسیاری از جوانان احساس کردند به آنها خیانت شده، آن هم از سوی کسی که بیست میلیون رای ملت را با خود داشت. خاتمی در آن زمان این موقعیت را داشت که تبدیل به یک قهرمان ملی شود. اما او پشت جوانان را خالی کرد. همین وضعیت دوباره رخ داد، میرحسین موسوی از بازگشت به دوران طلایی امام صحبت میکند. مشکل رهبران هستند نه مردم« پایان نقل قول, در اینجا باید متذکر شد که اکثریت مطلق مردم ایران خود را با این گفته ها همگام و هم رای می دانند. اگر افرادی به این حکم اعتراض دارند باید شرایط یک رفراندم آزاد را قراهم کنند و از مردم همه پرسی شود قدرت و دولت دست شماست این گوی و این هم میدان
در مدتی که بالاترین را به عنوان پلاتفرم درج افکار و اندیشه هایم انتخاب کرده ام با بسیاری دوستان آشنا شدم که زمانی از خاتمی و اصلاخطلبان پشتیبانی می کردند. همین ها به خاطر مماشات و دو دوزه بازی اصلاحطلبان و پس از آشنایی بیشتر با افکار ارتجاعی خمینی و خامنه ای دیگر اغتقادی به آنها ندارند. برخی از اینها مردد باقی مانده اند و برخی نیز با ارسال لینکهایی باعث ایجاد درگیریهای بی مورد می شوند و روز خود را با تمسخر دیگران و آزار و اذیت این و آن به شب می رسانند و نمی دانند چرا وارد کارزار سیاسی شدند؟چرا اصلاحات را ناآگاهانه انتخاب کردند وحالا که پی به اشتباه خود بردند چرا تصمیم صحیح را نمی گیرند؟ ممکن است سریع جواب دهند که تصمیم صحیح چیست؟ آیا هر نظری که مورد قبول من نباشد صحیح نیست؟ حقیقت چیست و یا چه کسی جقیقت و حقانیت را نمایندگی می کند؟ البته اینجا نمی خواهم وارد تئوری شناخت شوم , ولی این سوال هم جایز است که در اینجا از خود بپرسیم چه می کنیم چرا و هدف چیست ؟ آیا واقعن هدف برگشتن به دوران خمینی است که باید همینجا توضیخ داد به هر آنچه که اعتقاد دارید فسم ؛ تعداد اعدام شده های آزادیخواهان ایران در دوران همین سید علی جنایتکار و جبار بسیار کمتر از آن دوران حلبی امام هستند .این دیگر فاکت است. پس اگر خاتمی و شرکا می خواهند یرای رسیدن به آن دوران فریبمان دهند باید در مفابلشان ایستاد باید به اینها گفت که شما 33 سال وقت داشتید این رژیم را اصلاح کنید اگر اصلاحی در کار بوده به مانند همان انقلاب بهنمن 57 ,رو به خرابی و ویرانی بوده , اینها اصلاحشان برابر با بیچارگی و خرابی کشور و فقیری ملت است. ما امروز در ایران رژیمی داریم که نه می خواهد اصلاح شود و نه می تواند. این حکومت نه ولی فقیه اش را از قانون اساسی حذف می کند, نه زندانیان حتی غیر برانداز و مذهبی را آزاد می کند نه با جهان از در تغامل سازنده در می آید و نه انتخابات آزاد برگزار می کند. دقت کنید که اینها حتی خاتمی و رفسنجانی یا احمدینژاد را تحمل نمی کنند. دلیلش کاملن مبرهن است به یک مورد آن اشاره می کنم : شما فرض بگیرید , زندانیان سیاسی را آزاد کنند ,آزادی اینها به معنی این است که دیگر کسی را بعد از این دستگیر و زندانی هم نکنند ,اگر در روزنامه ها کسی خواست بدون سانسور بنویسد و بسیاری از دزدیها و فساد اداری سران حکومت را بر ملا کند, مثلن بنویسد که خامنه ای و فرزندانش سالانه چندین ملیارد از پول نفت رابدون حسابرسی دقیق, از فروش نفت بر میدارند, آیا با چنین فردی چق خواهند کرد ؟ کافیست مردم این حقایق را در روزنامه ها و صدا وسیمای رژیم بشنوند و بخواهنداعتراض کنند, باید بیان در خیابانها آیا اگر اینها را دستگیر نکنند چیزی از رژیم خواهد ماند؟خیر نتیجه می گیریم که آزادی زندادیان و عدم دستگری مردم برابر است با نابودی رژیم در چنین صورتی دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان ! فقط به این دلیل ساده تا وقتی جمهوری اسلامی با این مشخصات موجود است, زندانی سیاسی ,شکنجه, اعدام و نقض همه جانبه حقوق بشر هم موجود است .در نتیجه سیاست مزورانه خاتمی و شرکا جزء دروغ و فریب چیزی برای ارائه به مردم در خود نهفته ندارد. علاوه بر این سیاست مذاکرات رژیم با غرب را هم اگر به عنوان مثال دوم در نظر گیریم می بنیم که شکستی همه جانبه در انتظارشان است..
در رابطه با این نوع مذاکرات بی نتیجه شما را رجوع می دهم به مقاله ای که با عنوان,( چرا هر نوع مذاکره رژیم با عرب محکوم به شکست است)؟ نگاشته ام( 1)
اقتصاد ویران است و بحرانی, نقت و فروش آن دیگر نمی تواند هزینه های لبنان, سوریه, عراق, فلسطین و دزدیهایشان را فراهم کند. اینها در جهان حتی یک کشور دوست ندارند هر چه هست یا دشمن اند و یا دهان باز کرده اند برای بلعیدن سرمایه های ما ,اینکه سیاست استحاله رژیم یه شکست کامل انجامیده است ,مقصر فقط خود اصلاح طلبان هستند. حال تعداد قلیلی به جای قبول این واقعیتها و نقد این سیاستها و اتخاذ روش وراه جدید و کارآمد, تمام نیروی خود را صرف مثلن افشای رضا پهلوی کنند و از آنجایی که رضا پهلوی دارای آنچنان نظزات مدرن و دموکراتیست که اینها هیچ نمی یابند تا به افشای آن بپردازند در نتیحه وادار به اراجیف گویی می شوند و یا از شیوه های کیهان شریعتمداری استفاده کرده با دروغ و تهمت می خواهند به اهداف مزبزب خود دسترسی پیدا کنند. شیوه دیگری هم اخیرن پیدا کردند, یعنی سعی می کنند که یک اشتباه بسیار جزعی را زیر زره بین گذاشته آنرا بزرگ کنند و مرتب در این یا آن رسانه لینکش کنند. این روشها را جمهوری اسلامی سالهاست که با هزینه های ملیونی بر علیه خاندان پهلوی انجام داده. ما به خوبی می دانیم که نتایج این تهمت و افتراها به عکس خودش تبدیل گشته است. من تعجبم از دوستانیست که ادعای مبارزه با استبداد مذهبی دارند و دست به چنین تشبثاتی می زنند. واقعن چه کمکی به ما خواهد کرد اگر که مثلن به 28 مرداد بپردازیم و یا خود را با مقولاتی سرگرم کنیم که امتیازش در جیب خامنه ای و رفسنجانی ریخته شود. اینکه به یکدیگر تهمت و افترا زده و مثلن به 60سال پیش برگردیم که آیا مصدق حق داشت یا پهلوی؟ آیا کدامین مشکل امروز ما را حل خواهد کرد امروز این ما هستیم که باید کشور را ابتدا از چنگال دزدان مستبد دینی رها ساخته و سپس در باز سازی آن به کمک هم اقدام نماییم .باید در فکر این باشیم که در فردای آزاد ایران چگونه می توانیم مشگل بیکاری و اعتیاد جوانان را حل کنیم؟ چرا امروز فارغ التحصیلان ارزشمند ما باید تازه بعد از سالها درد و رنج ورود به دانشگاه و تحصیلات در زیریوغ بسیج ضد مرمی دانشگاه و مشکلات زندگی واتمام تحصیل, تازه بعد از دانشگاه هم باید با معضل بیکاری دست و پنجه نرم کنند؟ هیچ می دانید این سرمایه های کشور و سرآمدان این مرز وبوم هزار هزار در حال جذب به کشورهای دیگر هستند ؟ ایران فردا و ویران را چه کسی باید بسازد؟با مدامین تخصص و دانشمند و معلم ؟ به جای پرداختن به همدیگر باید در فکرایران آزاد بود و باید امروز اندیشید در فردا, ما چگونه سیستم داشگاهی را دوباره تاسیس کنیم که متخصصین زبده تربیت کند ؟ تا بتوانند در جهان گلوبال کنونی با دیگر کشورها به رقابت بپردازد؟ سیستم اقتصادی ما به خاطر احاطه اجناس بنجل چینی به کلی در حال نابودبست. صنعتگران ما کارخانه داران و کارگران ما دیگر نمی توانند حتی با پاکستان به رقابت بپردازند از چین وکشورهای غربی و هند می گذریم در اینجا هم شما را به آماری که از رسانه های خود جمهوری اسلام در بالاترین لینک زده ام , مراجعه می دهم (2)
دوستان عزیز کشور ما هزاران مشکل و معضل دارد که در این 33 سال به تدریج روی هم تل انبار شده است و با رفتن جمهوری اسلامی برای من و شما به ارث باقی می گذارند در سال 57 ملیاردها دلار ذخیره ارضی,اقتصادی شکوفان و بالنده را اینها تحویل گرفتند در اینجا هم طبق آمار سخن می گویم
در سال 56 اقتصاد ایران از نظر رشد جزو10 کشور اول جهان بود ما از کره جنوبی جلوتر بودیم, هزاران کره ای و فلیپینی و…..در کشور ایران مشغول کار بودند ایران یکی از کشورهایی بود که کارگر ومتخصص وارد می کرد! امروز ما فقط 6 ملیون آواره داریم. بیبنید با این کشور چه کردند؟
و یا موضوع اساسی دیگر, سکولاریزم, اینکه وقتی از سکولاریزم صحبت می کنیم دقیقن به چه معناست چرا دین نباید تعین کننده باشد و چرا باید به امر خصوص تبدیل شود؟
چه نوع ابزاری در اخنتیار داریم برای کنار زدن این حکومت؟ آیا جامعه جهانی ابزاریست قابل استفاده یا خیر؟ اگر نه ابزارهای دیگر ما کدامهایند؟
اصولن کدامین جریان سیاسی مقبولیت جهانی و اعتماد ملی را بر می انگیزد تا به نمایندگی از طرف ما بتواند با جهان وارد مذاکره شود؟ کدامین مکانیزمهایی باید بر این نعاملات حاکم باشند؟ من در اینجا فقط به چند مولقه اشاراتی کوتاه کردم و اگر این گفتمانها را عمیقن به بحث وبررسی بگذاریم لازمه دهها ساعت مباحثه است .
چرا به جای جدلهای بی مورد و به قول شما رو کم کنی و آزار دهنده به این مقولات پرداخته نمی شود؟ چرا باید افکار و سیاستهای مردگان دیروزما, که امیدوارم روح همه شان شاد باد, بر امروز زندگان ما احاطه داشته باشد ؟دیروزیان , مشکلات دیروزی داشتند آنرا حل کردند یا نه در دیروز تمام شد. مشکل امروز ایرانیان به دست افرادی باز خواهد شد که فکر واندیشه امروزین و مدرن داشته باشند اگر توانستیم امروز را در اولویت و ارجهیت قرار دهیم می بریم ولی اگر خود را در سردابهای تنگ و تاریک 28 مرداد به فراموشی سپردیم و خواستیم باختهای دیروز را در و هم و خیال و با اسرار بر کینه های باقی مانده از شکستهای دیروز تداوم ببخشیم ,دیروز را باختید امروز را می بازید فردا را هم خواهید باخت ! درد جوان امروز ایرانی نه انقلاب مشروطه است و نه حتی انقلاب 57 .جوان امروز می داند چه می خواهد و خیلی خوب تشخیص می دهد چه کسی از او و امید و آمال هایش پشنیبانی می کند. ما ایرانیان نباید به خاطر نظرات سیاسی مربوط به گذشته , امروز خود را فدا کنیم! ما امروز یک مشگل اصلی و اساسی داریم این مشکل حکومنیست که حداکثر با5% طرفدار بر 95% ملت ایران به خلاف خلافت می کند و به کمک سرنیزه وسنگسار قدرتش راتداوم می بخشد.به کسی هم جوابگو نیست.هر صدای اعتراضی را هم با حداکثر شرارت وسبعیت در نطفه خفه می کند. حالا هم می خواهد در تخیلاتش با تسلیح اتمی ,عمر حکومتش را جاودانی کند و به جهان هم زور بگوید. دنیا ولی ملت بی کس ونجیب ایران نیست با همان روشها آشناست ودر مقابلش ایستاده است.هوسیار باشیم که سرنوشت همه ما به زودی زود در فرآیند تعاملات و چالشهای سه نیروی عمده رقم خواهد خورد در سپهر سیاسی ایران این سه نیرو به چالش یکدیگر می روند
ملت ایران و تمامی جریانات سیاسی که خواهان ایرانی دموکرات و سکولار با هدف رسیدن به حقوق بشر یک نیروی این معادله است. حکومت جمهوری اسلامی و تمام جناحهای اصولگرا و اصلاح طلب که خواهان حفظ حکومت اسلامی هستند نیروی دوم این معادله می باشند. و نیروی سوم هم سازمانها و دولتهای خارجی می باشند که بین دو نیروی مردم و حکومت اسلامی در نوسانند. اگر ما بتوانیم جنگهای عاشورای 28 مرداد و تاریخ معاصرایران را (در رابطه با تاریخ قدیم اختلافات کم است) به تاریخدانان مستقل و به آکادمیهای علوم تاریخ واگذاریم و خود را به این قانع کنیم که : پهلوی ها 57 سال به این کشور خدمت کردند در ظمن اشتباهاتی هم داشتند .خود را از این و هم و انحرافات بینشی دور کنیم و با تمام پدیده ها با حکم :یا همه چیز یا هیچ و سفید یا سیاه برخورد نکنیم و خود محوری و سکتاریسم گروهی را کناری گزارده و ابزار اصول پایه ای تبادل نظر یعنی منظق و استدلال را جایگزین بینشهای انحرافی نماییم , از افراط و تفریط بپرهیزیم ,بپذیریم که مصدق یک ملی گرای وطنپرست بود. البته او هم دارای اشتباهاتی بود,جمهوری خواهی و پادشاهی را به فردای ایران و ملت ایران واگذاریم تا آنها برای خود سیستم مور نظر خود را انتخاب کنند و آنموقع خواهیم توانست با این چند اصل ساده که مورد توافق همگان قرار بگیرند ما می توانیم بنای همکاری و کنزنس ملی را بنا نهیم. فقط در پرتو چنین تمهیداتیست که جهان را هم به کمک وا می داریم
در پایان این تذکر را هم ضرور می دانم
در عصر گلوبالیسم, اینترنت , ماهواره و ساتلیت نه جمهوری اسلامی چند سال دیگر دوام خواهد آورد و نه بعد از جمهوری اسلامی نیرویی می تواند به تنهایی قدرت را قبضه کند و با خودکامگی و استبداد سیاسی حاکمیت کند دوران دوام چنین حکومتهایی به پایان رسیده است! بحثهایی که خود را بر روی این محور استوار می سازد دارای برهانهای قوی نیستند در این جهان باید بیشتر از فروپاشی و تجزیه نرسید تا تمرکز قدرت سیاسی ! دوران جنگ سرد سالهاست که تمام شده است خود را به فرداهای دور نایامده مشغول نکنیم اگرچه نباید آنرا از حافطه مان هم پاک کنیم
چرا هر نوع مذاکرات هسته اي غرب با جمهوري اسلامي محکوم به شکست است
http://faridc.blogcenter.de/2012/05/29/712/ .(1)
از چین وارد می کنیم: میخ و پونز، شلنگ پلاستیکی، بند شلوار,دسته بیل,رب گوجه,فلفل خورد نشده ,شال و دستمال گردن، چادر و روسري,سير,سير خشك شده و…..! و
http://faridc.blogcenter.de/2012/05/22/701/ .(2)
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
درود بر شما فرید گرامی. نوشته اید ؛در چنین شرایطی هر ایرانی مسئول و وطنپرستی که دل در گرو آزادی ایران دارد, از خود می پرسد که چه باید کرد ؟ چه وظیفه ای را باید به عهده گرفت ؟ چه کار می توان کرد که تا کنون از انجام آن قاصر مانده است ,چگونه می شود , بدون جنگ و هزینه های زیاد , رژیم مستبد و چنایتکار حاکم بر کشورمان را به زیر کشید و مردم را به سرنوشت خود حاکم کرد؛؟ اینها دغدغه های وطنپرستان در همه این دهه ها و بویژه اخیرا بابت شکایت شاهزاده علیه سید علی خامنه ای بوده است. تعجب آور نیست که برخیها را آنچنان بوحشت انداخت که این شکایت را مساوی با دعوت ناتو به حمله نظامی علیه ایران تعبیر کرده و می کنند؟! انگار که نمیشد از این شکایت بعنوان فرصتی غنیمت استفاده کرده،هم از آن حمایت کنند و هم اعلام کنند که این شکایت نباید بهیچ عنوان بوسیله ناتو و دیگران مورد سوء استفاده قرار گرفته و حمله نظامی به ایران توجیح کند! انگار نمیشد اعلام کنند، این شکایت توجیحی برای غرب است که رژیم را از سازمان ملل و معادلات سیاسی بیرون انداخته و با ملت ایران وارد مذاکره شوند! انگار نمیشد حول تمامیت ارضی ایران و یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشرتوافق کنند و سخنگوی ملت ایران شوند! انگار نمیشد...
June 06, 2012 10:22:59 PM
---------------------------
|
|