درماه های گذشته فعالیت های تبلیغاتی و سیاسی شاهزاده رضا پهلوی افرایشی ملموس یافته است. با رکود جنبش سبز حجم فعالیت های مرتبط با افراد و گروه های نزدیک به فرزند شاه مخلوع نیز گسترش چشمگیری یافته است و آنها از توانایی وشایستگی رضا پهلوی برای رهبری جنبش اعتراضی مردم ایران سخن می گویند.
یکی از نزدیکان وی در سال گذشته مدعی شد که آنها در صدد راه انداختن یک شورای ملی با حضور دیدگاه های سیاسی و ایدئلوژیک مختلف از میان اپوزییسون ایرانی هستند تا این شورا به به عنوان جایگزین جمهوری اسلامی به دنیا معرفی کنند.(1) البته آقای رضا پهلوی در مصاحبه های مختلف و از جمله با رادیو دویچه وله در اردیبهشت ماه امسال متذکر شدند که "به دنبال رهبری نیستند بلکه می خواهند بر اساس انتظارات هم میهنان رسالت خود مبنی کمک به اتحاد و همبستگی به نیرو های سیاسی اپوزیسیون را عملی سازند."
البته وی قبلا اظهار داشته بود که تا کنون منتظر بوده دیگران همبستگی و اتحاد نیرو ها را جلو ببرند ولی از الان به بعد پس از روشن شدن ناکامی تجارب اصلاحی در درون نظام و تغییر جو سیاسی دنیا و خطرناک تر شدن تبعات استمرار حکومت، او می خواهد نقش جدی تری ایفا کند و به رسالتش عمل کند.
وی رسالتش را کمک به شکل دادن بدیل در خلاء موجود معرفی می کند تا نیرو های سیاسی انحلال طلب را وحدت بخشد. او تاکید زیادی دارد که فرم وشکل نظام سیاسی آینده در قبال محتوی اهمیت ثانویه دارد وباید گروه های مختلف از چپ وراست و جمهوری خواه و سلطنت طلب و مذهبی وغیر مذهبی برای حاکمیت انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، قوه قضائیه بی طرف و مستقل و جدایی دین از دولت همبسته گردند.
وی برر انتخاب مردم تاکید زیادی دارد اما در عین حال گزینه مشروطه و سلطنت پارلمانی را نظام دلخواه خود بر می شمرد و در صورت تمایل مردم ایران آمادگی دارد تا در جایگاه یک شاه مشروطه به وحدت اقوام و مذاهب متنوع ایرانی و حفاظت از حقوق مردم ایران بپردازد.
آخرین ولیعهد بدون تاج و تخت ایران اخیرا در مصاحبه با الهه بقراط مدعی شده است که شانس حاکمیت نظام مشروطه سلطنتی پس از جمهوری اسلامی به دلایلی چون سابقه تاریخی، آشنایی قبلی مردم و تجربه نظام غیر سلطنتی در کشور بیشتر است.
همچنین تاکید می کند که خیلی ها در ایران هستند که به احیاء نظام شاهانشاهی علاقمند هستند و حتی اگر او ادعای سلطنت را کنار بگذارد کس دیگری را پیدا می کنند که ممکن است مانند وی نظر مثبت نسبت به حقوق بشر وموازین دموکراسی نداشته باشد.
به باور وی تداوم زیست بلوچ ایرانی در کنار فارس، کرد و ترک و همچنین حفاظت از حقوق اقلیت های مذهبی نیازمند وجود پادشاه به عنوان یک نماد فرا مسلکی و پیوند دهنده است!
از بحث پیرامون درستی مدعیات وی بگذریم این روند قابل مشاهده است که رضا پهلوی در صدد نشان دادن قابلیت خود برای رهبری جنبش اعتراضی و ایجاد یک آلترناتیو سیاسی است که دستکم در ظاهر جنبه فراگروهی دارد.
اما وی در این آلترناتیو محوریت دارد و نفش هماهنگ کننده اصلی و حلقه اتصال را ایفا می کند.
قرائن و شواهد نشان می دهد که طرح سیاسی او شامل عناصر زیر است:
- او حق انتخاب نهایی پیرامون شکل وحدت سیاسی را به مردم می دهد و مسئله چگونگی نظام سیاسی آینده از نظر وی واجد اهمیت ثانویه است.
- نظام سیاسی مطلوب وی مشروطه سلطنتی است و خود نیز تمایل دارد تا در صورت موافقت اکثریت مردم تاج و تخت میراث پدرش را باز پس گیرد.
- در مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی او با هر نیرویی که شروطی از قبیل اعتقاد به انتخابات آزاد، دموکراسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و حفظ تمامیت ارضی ایران و جدایی دین از حکومت را بپذیرد ائتلاف می کند.
- وی برای خود در مسیر وحدت اپوزیسیون دموکرات نقش خاصی قائل است که دستکم نماد آن ائتلاف باشد.
در چهارچوب سرمشق دموکراسی او حق دارد چنین خواسته هایی را مطرح کند و بکوشد با عرضه کردن نظام حکومتی دلخواه خود به مردم، سیستم مشروطه سطنتی را بر پایه قرائت های کنونی اش در دنیا در ایران مستقر سازد. همچنین تلاش برای آلترناتیو سازی و رهبری نیز بشرط اینکه اصول و پرنسیب های کار را رعایت کند حق هر کنشگر سیاسی چون او است.
مردم ایران به عنوان داور نهایی حق دارند تا از همه دیدگاه های سیاسی آشنا بشوند تا بهتر بتوانند انتخاب سیاسی خو دشان را انجام بدهند.
اما اصول کار سیاسی درست اقتضاء می کند که هر فرد و جریان سیاسی به صورت شفاف و مبتنی بر آنچه واقعیت آن مجموعه است فعالیت های خودش را سازماندهی کند. بنابراین راه انداختن جریاناتی که در ظاهر اهداف دیگری مانند امور زنان، فعالیت های حقوق بشری و یا دموکراسی خواهی را دنبال می کنند اما در اصل گسترش دهنده عمق استراتژیک جریان سلطنت طلبی هستند، درست نیست.
البته این کار را اگر جمهوری خواهان نیز بکنند باز صحیح نیست. یک جریان سیاسی اگر می خواهد برنامه ای برای نیل به اهداف مشخص و دستیابی به قدرت سیاسی انجام دهد شایسته است بدون پرده پوشی و صریح این کار را انجام دهد.
همچنین در این راستا نباید شالکله و سامان گروه های سیاسی موجو درا با یار گیری در داخل آنها و هدایت از طریق عناصر نفوذی و یا تحریک عناصر همسو دست بزند.
اما همانطور که گفته شد آقای رضا پهلوی حق دارد در مسیری که مطلوب تشخیص می دهد فعالیت کند و سودای رهبری جنبش اعتراضی رادر سر بپرورد.
اما موضوع این یادداشت این است که تکلیف نیرو های جمهوریخواه در این میانه چیست؟ آیا باید به شورای ملی مورد نظر او بیپوندند و محوریت و رهبری وی در دوران گذار را بپذیرند؟ یا آنطور که عده ای مدعی شده اند جمهوری خواهان فردی برجسته در حد رضا پهلوی ندارند؟
برای پاسخ به این سئوالات باید جایگاه رضا پهلوی را مشخص نمود. او در اندیشه برقراری دوباره نظام مشروطه سلطنتی است. ادعای وی نیز درست است که در دنیای کنونی محمل برخی از دموکراسی ها، نظام های سلطنت پارلمانی مانند انگلستان، هلند، سوئد، ژاپن و غیره هستند.
وی در سال 1359 پس از مرگ پدر آمادگی خويش را برای قبول مسئوليتها و تعهدات خود به عنوان پادشاه قانونی ايران اعلام داشته و با توجه به وضع استثنايی آن روزگار ادای سوگند نامه مندرج در قانون اساسی را به زمانی موکول کرده بود که تاييدات الهی شرايط آنرا فراهم سازد. او در برابر پرچم سه رنگ پرافتخار ايران، به قرآن مجيد سوگند ياد کرد که در {مقام شاه قانونی ایران} زندگی خود را يکسره وقف خدمت به مملکت و دفاع از استقلال و حاکميت آن و حفظ حقوق مشروع ملت ايران کرده و همواره مجری قانون اساسی و عامل تحقق همبستگی ملی باشد.
وی تا کنون این سوگند را نقض نکرده است. حتی فعالیت های سیاسی فرا تر از اختیارات شاه در قانون اساسی مشروطه است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که وی کماکان خود را پادشاه مشروطه ایران می پندارد و برنامه سیاسی او پس از سرنگونی جمهروی اسلامی احیاء نظام مشروطه است. نظامی که برقراری آن به زعم وی" پاسخ به ندای شکوهمند هزاران سال افتخار تاریخی است!"
البته نظامی که در ان قرار است خواست مردم و اصول دموکراسی حاکم باشد.
بنابراین ما با فردی مواجه نیستیم که نظام جمهوری را پذیرا باشد و بخواهد همانند دیگر افراد شانس خود را در قالب یک رئیس جمهور امتحان کند.
بدینترتیب محوریت و رهبری او در دوران گذار عملا به تقویت گزینه نظام پادشاهی مشروطه منجر می شود. امری که نه تنها با آرمان جمهوری خواهی سازگاری ندارد بلکه در تعارض با آن است. حضور جمهوری خواهان در این پروژه در حکم خود زنی است.
جمهوریخواهان عرفی در ضرورت تغییر نظام سیاسی با مشروطه خواهان اشتراک نظر دارند ولی این بخشی از واقعیت است اما اختلاف نظر و رقابتی جدی برای نظام سیاسی جایگزین بین آنها برقرار است.
مقصد نهایی جمهوری خواهان با مشروطه خواهان یکسان نیست. جمهوری خواهان به دلایل مختلف تکامل مبارزات ملی ایران و رسیدن به دموکراسی پایدار و سعادت کشور و ملت را در تحول جمهوری اسلامی به جمهوری عرفی سکولار جستجو می کنند.
مخالفت آنها با سلطنت طلبی چه از نوع مطلقه وچه از نوع مشروطه هم از سر تعریف نظام مناسب برای پذیرش دموکراسی است و هم برای انها بی معنا است که در قرن بیست یکم بخواهد مقامی موروثی و غیر قابل تغییر در نظام سیاسی وجود داشته باشد.
این شکل از حکومت برای اعصار سپری شده است. بنابراین بر خلاف نظر آقای پهلوی مرزبندی ها تنها در شکل دو گانه نیرو های خواهان حفظ و اصلاح و یا تغییر و سرنگونی نظام سیاسی مستقر نیست. بلکه مرزبندی سلطنت و جمهوری مرزبندی غیر قابل خدشه ای است که تحت هیچ شرایطی نمی شود آن را فرو گذاشت و به تعلیق در آورد.
اتکاء به جنبه های مشترک و مقطعی در مبارزات سیاسی و عدم توجه به مقصد متمایز و سرمنزل مقصود منجر به خطای بزرگ انقلاب 1357 می شود که صرف همگرایی حول رفتن شاه باعث مسلط شدن آیت الله خمینی بر امور شد و فحایع بعدی رخ داد.
در حال حاضر مسئله اصلی برای نیرو های جمهوری خواه گذار از جمهروی اسلامی به دموکراسی مبتنی بر جمهوری خواهی است. شکل و سامان سیاسی مورد نظر جمهوری خواهی شکل بدیل و متضاد با مشروطه خواهی است این دو قبل جمع و یا تحویل به یکدیگر نیستند و در تحلیل آخر دو رقیب جدی هستند.
آقای رضا پهلوی و اساسا مشروطه خواهان برای جمهوری خواهان رقیب و آلترناتیو هستند. تحت هیچ شرایطی این خصلت رقابت و نا سازگاری بنیادین نباید به تعلیق در بیاید.
مشروطه خواهان نیز نگرشی مشابه را به جمهوری خواهان دارند. اما طبیعی است پس از انقلاب مردمی، ضد استبدادی و ضد سلطنتی مردم ایران و رفراندوم 1358 فضا برای حضور بلا واسطه ومستقیم سلطنت طلبی در فضای سیاسی داخل ایران مهیا نیست و مشروطه خواهان ناگزیر هستند در ابتدا از کریدور همکاری با نیرو های جمهوری خواه بگذرند. سلطنت طلبی چه نوع مشروطه و چه نوع مطلقه در ایران بار سنگینی بخصوص در بین نسل جدید دارد.
نتیجه همکاری نیروی های جمهوری خواه و سلطنت طلب اعم از مشروطه خواه و غیره و با محوریت رضا پهلوی آشکارا به نفع نیرو های مشروطه خواه است.
از این رو به لحاظ منطقی همکاری نیرو های جمهوری خواه با نیرو های مشروطه خواه که تمایز و جدایی آنها معلوم نباشد و بخصوص حضور در شورا و یا نهادی که محوریت آن باشاهزاده رضا پهلوی است نقض غرض محسوب شده و به نوعی خروج از دروازه جمهوری خواهی بحساب می آید.
جمهوری خواهان واقعی تنها در دفاع از حقوق شهروندی، تاریخ و فرهنگ ایران، نفس مشارکت سیاسی و رعایت قواعد رقابت منصفانه با مشروطه خواهان اشتراک نظر دارند. به طور طبیعی جمهوری خواهی دموکرات باید حق مشروطه خواهی همانند ایده مشروطه خواهی فقاهتی (اصلاح طلبان) و اساسا هر گروه سیاسی رقیب را در مشارکت در تعیین سرنوشت کشور به سمیت بشناسند. اما در زمینه تعیین آینده سیاسی ایران جمهوری خواهی رقابتی جدی و سرسخت با مشروطه خواهی و هر دیدگاه آلترناتیو دارد.
از اینرو شرایط کنونی کشور آزمونی مناسب برای تشخیص جمهوری خواه واقعی است تا معلوم شود چه کسانی تا آخر و محکم پای آرمان جمهوری خواهی ایستاده اند و چه کسانی متزلزل بوده و پابندی کامل ندارند.
کسانی که به همکاری با مجموعه ای بپردازند که رضا پهلوی و مشروطه خواهان در آن هژمونی دارند دیگر جمهوری خواه محسوب نمی شود بلکه فردی است که نظام مشروطه خواهی و جمهوری خواهی برای وی یکسان بوده و تناقض نمای "جمهوری مشروطه" را پدیدار می سازد.
برخی از حاملان جمهوری مشروطه کسانی هستند که بر اساس اعتقاد شان و یا شتاب برای وحدت نیرو های مخالف در برابر جمهوری اسلامی به این سمت رفته اند. اما در عین حال برخی از جمهوری خواهان شرمنده و خود کم بین نیز در این ضف حضور دارند.
نیروی محرکه آنان نه چهارچوب فکری وعملی منسجم و برخورداری از ایدئولوژی و رویکرد سیاسی با ثبات بلکه فرصت هایی است که برای عمل سیاسی و ارتقاء فردی پیدا می کنند.
ذکر دوباره این نکته ضروری است که تنها شکل همکاری که در آن رضا پهلوی و پیروانش هژمونی دارند و در صدد ایجاد آلترناتیو برای نظام سیاسی موجود هستند با جمهوری خواهی در تعارض است. و گرنه همکاری های مقطعی و تاکتیکی که طرفین وزن یکسان دارند، تمایز و تفاوت طرفین مشهود است و نتیجه کار به تقویت عمق استراتژیک و نفوذ سیاسی جریان رقیب منجر نمی شود و حالت همکاری استراتژیک و مستمر را ندارد لزوما بر خلاف اصول جمهوری خواهی نیست.
بر خلاف پندار عده ای از جمهوری خواهان، جمهوری خواهان از رضا پهلوی نمی ترسند. در بین نیروهای این جریان در داخل و خارج ضد ها نیرو تواناتر و مردمی تر از شاهزاده رضا پهلوی و یا هم طراز با او وجود دارند.مسئله اصلی برای آنها جلوگیری از اتلاف پتانسیل نیرو های جمهوری خواهی در پای جریانی است که با ان تضاد هویتی و سیاسی دارند.
نظام سلطنتی در ایران از سوی مردم در سال 1358 نمره مردودی گرفت. بعد از آن هم تا کنون هیچ نشانه و شاهد قابل اعتنایی مبنی بر اقبال دوباره مردم ایران نسبت به این شکل نظام سیاسی مشاهده نشده است. هیچ گروه سلطنت طلبی در سی و دو سال گذشته نتوانسته است در داخل ایران حرکت سیاسی موثری را مستقلا شکل دهد.
البته این جریان طرفدارانی داشته است و عده ای نیز برای دفاع از بازگشت سلطنت و مشروطه خواهی به ایران زندان رفته اند ولی تعداد انها در قیاس با دیگر خانواده های سیاسی ایران اشکارا کمتر بوده است.
به باور نگارنده بر خلاف نظر آقای رضا پهلوی تعداد کسانی که خواهان استقرار نظام مشروطه سلطنتی در ایران هستند کم شمار هستند.طبیعی است هم داوری وی و هم ارزیابی بنده هر دو ذهنی است و در نهایت در یک همه پرسی و یا نظر سنجی واقعی معلوم می شود که کدام برآورد به واقعیت نزدیک تر است.
اما این تصور غلط است که از منظر عده ای وجود تمایل زیاد به سلطنت و ظرفیت بالای شخص رضا پهلوی قطعی بشمار می آید.
اما حتی اگر فرض شود که مشروطه خواهی هواداران زیادی در ایران دارد باز دلیل نمی شود که نیرو های جمهوری خواه به دنبال رضا پهلوی راه بیفتند بلکه شایسته است تا آنان با صفی متمایز خود را در قالب یک اپوزیسیون سازمان بدهند.
تشکیل آلترناتیو با محوریت شاهزاده رضا پهلوثی فرصت مغتنمی برای نیرو های جمهوری خواه است تا چهره های مصمم و وفادار خود را بشناسند. یکی از نقاط آسیب پذیر هر جریان سیاسی وجود افراد مردد و نا پایدار است که موجب برآورد اشتباه از توان و شمار مدافعان آن جریان سر بزنگاه های مهم اجتماعی می شود.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
گوئا
علی افشاری کارنامه اش دست منه هنوز دست از مغلطه بر نميداره.
June 11, 2012 04:40:41 AM
---------------------------
جمهوری خواه
من جمهوری خواهم ، سخنان ایشون رو به هیچ وجه همراه با جمهوری خواهان نمیبینم ، کلا سعی کرده بدون مدرک رضا پهلوی رو از جمهوری خواهان جدا کنه، قصاص پیش از جنایت رو ول کنید، بچسبید به محاکمه جنایت کار، حتی اگه رضا پهلوی رییس جمهوری رو قبول نکنه، حتی اگر رضا پهلوی با خواست مردم یک نظام دموکرات مشروطه رو زنده کنه، باز ما جمهوری خواهان چیزی از دست نمیدیم
June 11, 2012 03:55:43 AM
---------------------------
حق
اولویت علی افشاری و همفکران جمهوریخواهش در این لحظات بحرانی ای که ایران گرفتار آنست و موقعیت اسفناکی که ملت ایران هر روز با آن دست و پنجه نرم می کند، نه سایه جنگ و نه تحریم و نه نجات ایران، بلکه آینده جمهوریخواهی اش در ایران است! اولویتش قوا بخشیدن به جمهوریخواهان در تبعید است که مبارزه مهمتر از همه چیز، مبارزه علیه شاهزاده است و جلوگیری از مطرح شدن و محبوب شدن بیشترش در میان ایرانیان و شانس بیشتر یافتن در فردای ایران! اولویتش جلوگیری از ریزش جبهه جمهوریخواهان است از وجود آن جمهوریخواهانی که نجات ایران، حفظ ایران، استقرار یک نظام دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر در ایران برایشان مهمتر از نام نظام است. اینها را خوب در مقدمه این نوشتار می بینیم. این ترس از ریزش بدنه جمهوریخواهان است که او را وامی دارد که آنها را متزلزل و سست و بی وفا و غیرقابل اطمینان و غیرخودی بنامد و تلاش کند آنها را بترساند که نزدیک شدنشان به رضا پهلوی تداعی گر نزدیکی به خمینی در سال ۵۷ است و نتیجه ای بد خواهد داشت. یعنی دوباره از چاله به چاه خواهید افتاد! جناب، نه سال ۵۷ قابل بازگشت است، نه این ملت سال ۸۸ آن ملت سال ۵۷ تان است. شعور ملت را خیلی کم گرفته اید. اولویت شما نجات ایران نیست بلکه جمهوریخواهیتان است!
June 11, 2012 02:30:30 AM
---------------------------
حق
جناب افشاری می گوید ؛تشکیل آلترناتیو با محوریت شاهزاده رضا پهلوثی فرصت مغتنمی برای نیرو های جمهوری خواه است تا چهره های مصمم و وفادار خود را بشناسند؛. آیا این شناسایی! پیام و تهدیدی به فعالان سیاسی جمهوریخواه نیست که هر گونه گوشه چشم نشان دادنشان به شاهزاده، بحساب ؛تزلزل و سستی و بی وفایی؛ شان گذاشته خواهد شد و آنها را اتوماتیک بعنوان غیرخودی از دایره جمهوریخواهان بیرون انداخته و منزوی خواهد کرد؟! این دیگر چه معیار و محک مسخره ای است که با آن جمهوریخواهی این و آنرا با آن می خواهید بسنجید؟! با اینهمه تحصیلات و کار و زندگی در جهان آزاد غرب اینست دستاورد شما؟! ؛جمهوریخواه سنج افشاری؛؟! این جمهوریخواه سنج تان را بگذارید بغل آن اسلام شیعی سنج خمینی و خامنه ای و خاتمی تان و بغل آن جمهوریخواهان عرفی تان از مهرداد درویش پور و هر چی ملت و ملیت ساز فدرالیست تان گرفته تا آن بنی صدرتان که هنوز نام سایتش ؛انقلاب اسلامی در هجرت؛ است! در نوشتارتان پاسخ! ای هم به پرسش کلیدی الاهه بقراط ؛از چه می ترسید!؟رفتن رژیم یا آمدن پادشاهی!؟ داده اید! آن جمهوریخواه سنج تان و آن حدودی که در آن تعیین کرده اید، نشان نه از ترس بلکه از وحشت و کابوس شما دارد!
June 11, 2012 02:02:54 AM
---------------------------
کوشان
دست و پا زدن نشانه های مختلفی را نمایندگی میکند!!خوب هست و البته این نوشتار قابل تمرکز:
جمهوری خواهان از این جنس دنبال اتحاد نیستند فقط چون احساس ضعف می کنند
باید به این نوشته با تامل و دقت نگریست
June 10, 2012 10:44:03 PM
---------------------------
کشکساب
بخش آخر:دورانش گذشته؛تاج و تخت هم که ندارد کاری هم از او ساخته نیست. که از توان دانشجوی سابقی مثل تو خارج است؛بپذیری؛ همان تحلیلخوانی در رادیو آمریکا و .... انجام بده. آقای افشاری ؛نظام پادشاهی ایران؛که نظام کیلویی و من درآوردی ولایت فقیه خمینی دروغگو نیست؛ریشه دارد. آن نظام امام درآوردی ولایت فقیه بود که با اینهمه کشتارو ایجاد خفقان؛به سی سال نکشید که تشت رسوایش از بام افتاد و چون بفکر تعمیرش افتادند ؛برای تربیت تعمیرکار ؛دانشجو به خارج اعزام کردند و شما آقای افشاری از اولین دانشجویان اعزامی هستید که هنوز مهندسی بست زدن نظام امام را نگرفته اید؛تا برگردید به آقا خدمت کنید.در خاتمه:گوش باز و؛ چشم باز و؛ وین عمی؟///حیرتم از چشمبندی خدا. پاینده ایران سربلند ایرانی.
June 10, 2012 09:12:48 PM
---------------------------
کشکساب
ایی؛بخش سه:لطفا چندبار بخوان ببین بجز آنچه که مینویسم؛معنی میدهد؟این نوشته میگوید{{شما حرکت کرده اید؟ پس ما چی؟ در حالیکه نمیخواهد حرکت کند؛میگوید شما هم حرکت نکنید}}و برای اینکه نگویند نویسنده در یک مقاله(یک جمله ای) اظهار مطلب کرده؛ کمی؛صغرا و کبری الکی نیز که بارها هادی غفاری ها و الله کرم ها و حاجی بخشی ها و لاجوردی ها و خاتمی ها و ...هاو..و ها در راهپیمایی ها و نماز جمعه ها بعنوان شعار دشمن شکن؛نعره کشیده اند؛در این مقاله وزین گنجانده شده. آقای افشاری؛بجای اینکه از این مأموریتهای سنگین {توقف دادن این حرکت بشدت رعشه آور }یک ایرانی که به ادعای خودت
June 10, 2012 09:10:55 PM
---------------------------
کشکساب
بخش دو: در این مقاله جامع! مطرح کرده ایی؟. آیا نظام پادشاهی امروز نابود شده و در جهان به تاریخ سپرده شده؟ که ادعا کرده ایی. پرسیده ایی تکلیف جمهوری خواران؛ببخشید؛خواهان؛چه میشود؟ میگویم آیا تو جمهوری خواه هستی؟ آیا دهسال طلائی خمینی دروغگو؛جمهوری بود؟ شاید کودک بودی و آنزمان را درک نکرده باشی؛از بزرگترهای خود بپرس.امام عظیم الشررتان گفت {کاری نکنید که به هرکه هرچه داده ایم؛پس بگیریم}.من همانطور که همیشه تأکید دارم سواد چندانی ندارم که توضیح بدهم. ولی آقای افشاری؛خداوکیلی؛اگر این مطلب را خودت ننوشته ایی و فقط بنام تو ارسال میکنند؛اجازه نده. کاردرستی نیست. اگر خودت نوشته
June 10, 2012 09:08:41 PM
---------------------------
کشکساب
با پوزش این نوشته چهار بخش است...بادرود بر همه ایرانیان. بنده کمسواد هستم ؛اما با اینهمه(اما؛و؛ ولی)که در این نوشته میبینم؛ کم سوادتر از خود یافتم نویسنده را. این نویسنده که بعنوان چرخ پنجم گاری گروه گنجی کدیورها ؛اتفاقا مثل آنها یکسر از کوی خرابات (زندان مخوف!؟! اوین) به بهشت(آمریکا) پرتاب شده. گاهی اوقات به چرخشش وامیدارندکه یک هآلو مثل من؛باور کند چرخ پنجم نیز مهم است.البته این جناب افشاری پیشکسوت اعضا کاروان اعزامی از اوین تا واشنگتن است. میپرسم؛آقای افشاری؛آیا ولیعهدهم باید تاج و تخت داشته باشد؟ چرا نوشته ایی؛(این ولیعهد بی تاج و تخت) آیا معنی مخلوع را میدانی؟که .
June 10, 2012 09:06:02 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
این مقاله پر از تضاد و تناقض است. حمهوری خواهان هزاران! شحصیت همتراز با شاهزاده دارند!؟ چرا محض نمونه نام یکی از آنها برده نمی شود؟. پادشاهی متعلق به قرون گذشته است؟ دلیل آن سلیقه آقای افشاری است یا دلایل ؛منطقی؛ نیز وجود دارد؟ مردم، پادشاهی نمی خوهاهند؟ کدام مردم؟ ایشان از جانب چه کسانی صحبت می کنند؟ بالاخره انقلاب ۵۷ را به رسمیت می شناسند یا خیر؟ جمهوری خواهی که در ایران صد سال سابقه ندارد مدعی تاریخ است؟، انسان انگشت به دهان می ماند!. انشایی پر از تناقض نوشتن، که بهمن خان نازنین به درستی موشکافی و تحلیل نمودند، تنها از عهده جمهوری خواهی مانند آقای افشاری بر می آید.
پاینده ایران
June 10, 2012 07:41:47 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
قسمت سوم
به باور من جمهوریخواهان و همه طیف های دیگر سیاسی که ایران ایران ایران وای ملت ایران می کنند باید آزمون تاریخی فراجناهیشان را به آزمون بگذارند نه گروهیشان یا جمهوریخواهی غیر دمکراتیکشان را به آزمون ملت ایران بگذارند. تشخیص این با توجه به شرایط بحرانی کشور و ملت ایران و وجود حکومت فاشیس اسلامی نیازی به متخصص تحلیلگر بودن ندارد و هر فرد عادی می تواند بحران را ببیند . پاک کردن صورت مسئله آزمون خوبی نیست . جمهوریخواهان محترم چه خوشتان بیاد چه نیاد طیف پادشاهی پارلمانی و شاهزاده رضا پهلوی پرونده خوبی در تاریخ ایران دارن و جمهوریخوان مشکلات بسیاری آفریدند و زیان جبران ناپذیر به ایران وارد کردند . بهتر است پیراهن عثمان 28 مرداد 32 را از تن درآورید و شاه و مصدق و رضا شاه را آسوده بگذارید و نشان دهید که خودشتان چند مرده هلاجید . اینکه گذشتگان چه بد و چه نیک کرده اند جزو تریخ هستند و نباید سد راه آینده باشند . از خودتان مایع بگذارید نه از کسانی که به تاریخ پیوسته اند .
شعر زیبایی دوست گرامی ایرانی نوشتند که جا دارد در اینجا برای آزمون جمهوریخواهی یاد آوری نمایم.
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری
پاینده ایران و ملت ایران
June 10, 2012 03:26:45 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
قسمت دوم
... به نقل از منشور حزب مشروطه ایران ( لیبرال دمکرات ) که بسیار می پسندم و همواره در فیسبوک نیز به اشترا می گذارم:
آغاز نقل قول
يک جامعه آزاد و نيرومند را نمیتوان ساخت مگر آنکه عموم مردم برسر پارهای اصول بنيادی یک جامعه شهروندی توافق کرده باشند و نظام سياسی نگهدارندة آن اصول باشد.
استقلال و تماميت ايران و يگانگی ملی، حاکميت مردم و حقوق بشر، اصولی هستند که عموم ايرانيان بر آنها توافق دارند. گرايش های سياسی گوناگون ممکن است برنامههای خود را برای سازمان دادن و ادارة جامعه داشته باشند. چنين اختلافنظرهايی مايه نيرومندی نظام سياسی است.
پایان نقل قول...ادامه
June 10, 2012 03:21:50 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به آقای افشاری گرامی و البته دوستان و هم میهنان
آقای افشاری صورت مسئله را نفرمودند .
صورت مسئله نجات ایران از حوادثی که ممکن است برای ایران از جمله حمله نظامی به ایران رخ دهد و در چنین شرایطی باید منافع گروهی یا فردی را کنار گذاشت و به مردم ثابت کنند که حفظ ایران و حقوق ملی و شهروندان ایران برایشان مهمتر از منافع گروهی می باشد . صورت اصلی مسئله نه آزمون جمهوریخواهی می باشد بلکه یک آزمون تاریخی و ملی ایرانیان از همه اقشار و گروه ها بویژه سیاسیون و روشنفکران می باشد . تا آنجایی که از شخص شاهزاده شنیده ایم همیشه به حاکمیت ملت تاکید داشته و آزادی ایران برایش بیش منافع گروهی بوده و می باشد و برقرار دمکراسی در کشور . اگر برای آقای افشاری و دیگر جمهوریخواهان باید برسر منافع گروهی چشم بر بحرانهای ملی بست بسیار جای تاسف دارد . می گویند سالی که نکوست از بهارش پیداست . وقتی از حالا به رای مردم در انتخاب شکل سیای کشور گردن نمی گذارند آیا در هنگام گذار به دمکراسی بر اصول پایه ای و ملی گردن خواهند گذاشت؟این ها آزمونهای این زمان تاریخی می باشند جناب افشاری گرامی ...ادامه
June 10, 2012 03:20:45 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
نوشتهاید: از اینرو شرایط کنونی کشور آزمونی مناسب برای تشخیص جمهوری خواه واقعی است تا معلوم شود چه کسانی تا آخر و محکم پای آرمان جمهوری خواهی ایستاده اند و چه کسانی متزلزل بوده و پابندی کامل ندارند.
تاکنون جمهوریخواهی واقعی نبوده؟! سپاسگذارم، که این نکته را مطرح کردید. در سیاست متزلزل بود معنی ندارد. زمانی انسان در سیر تکاملی خود به اشتباهات گذشته خویش پیخواهد برد. پایبندی به اصول اولیه مهمتر از پایبندی به آرمانهاست. سیاست مسابقه برای استقامت نیست بلکه استفاده درست و سازنده از ابزاهای قدرت سیاسی برای رسیدن به دموکراسی و رفاه اجتماعی میباشد.
از اینکه تمایلات استبدای خود را برای رسیدن به دموکراسی در ایران تشریح کردید باز هم سپاسگذارم.
برای ما مشروطهخواهان شکل نظام آینده کشور را مردم انتخاب خواهند کرد. شما به انتخاب مردم از هم اکنون اهمیتی نمیدهید، بلکه خواست خود را خواست مردمی میدانید. مردم پاسخ شما را خواهند داد و احتیاجی به نقد من بر نوشته شما پیش از این مجاز نیست.
ارادتمند
بهمن زاهدی
June 10, 2012 01:31:04 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
ناآگاهی شما تا بدان جا پیش میرود که جمهوریخواهی را تکامل مبارزات ملی ایران مینامید. در حالی که مشروطهخواهی ادامه اندیشه مبارزات ملت ایران برای رسیدن به دموکراسی میباشد نه شکل نظام! شما شکل نظام را به پیش میکشید در حالیکه دموکراسیخواهی به شکل نظام مشخصی وابسته نیست. اگر نظریه شما را قبول کنیم پس سوریه، کرهشمالی، چین و روسیه و حتا جمهوریاسلامی بهترین دموکراسیهای جهان خواهند بود و دیکتایوریهای انگلستان، سوئد، هلند و اسپانیا هیچگونه دموکراسی و حکومت مردمی ندارند!
به همین دلیل کوچک مردم نمیتوانند به جمهوریخواهان (اصلاحطلبان حکومتی) اعتمادی دوبارهای ببخشند ولی به اندیشه مشروطهخواهی که بیش از صد سال در راه تکاملی خود به موانعی زیادی برخورد کرده و از شکستهای خود تجربه بدست آورده، میتوانند اعتماد کنند.
نوشتهاید: بدینترتیب محوریت و رهبری او در دوران گذار عملا به تقویت گزینه نظام پادشاهی مشروطه منجر میشود.
دو تناقص در این جمله شما مرا سرگرم کرده،
یک: از دوران گذار صحبت میکنید دورانی که جمهوریاسلامی سرنگون شده است. این با اصلاحطلبی شما همخوانی ندارد.
دو: محوریت و رهبری: هیچکدام از اینها موجب تقویت گزینه نظام پادشاهی نمیشود، بلکه عملکردها را مردم خواهند دید و به آن سو خواهند رفت که به نغع منافع ملیشان باشد. اگر شما در دوران گذار از جمهوریاسلامی عمل کرد بهتری داشتید مردم به سوی شما جلب خواهند شد.
نگرانی شما برای مردم نیست، دغدغه شما این است که نتوانید در دوارن گذار توجه مردم را بخود جلب کنید، چون برنامه مشخصی ندارید.
باز هم ادامه دارد
June 10, 2012 12:48:41 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود خدمت آقای افشاری گرامی،
همانطور که عرض کردید در ایران شکل نظام جمهوری میباشد. پس فعالیت شما برای چگونه جمهوری میباشد؟ اشکال بزرگ جمهوریخواهان در همین است که نمیخواهند محتوای از شکل نظام مطلوب خود برای مردم ارایه کنند و باز مشکل اصلیشان پهلوی ستیزیست نه دموکراسیخواهی.
برای شما حفظ نظام جمهوریاسلامی و نه خواست مردم در الویت اولیه قرار دارند. برای اثبات کمی به متن نوشته شما می پردازم.
نوشتهاید: در اندیشه برقراری دوباره نظام مشروطه سلطنتی است..
در کدامین سخنرانی ایشان به این مطلب (مشروطه سلطنتی ) برخوردهاید؟
نوشته اید: پاسخ به ندای شکوهمند هزاران سال افتخار تاریخی است!
آیا شما ایرانی نیستید و اگر هستید تاریخ ایران از چه زمانی برای شما شروع میشود؟
نوشته اید: مقصد نهایی جمهوریخواهان با مشروطه خواهان یکسان نیست. جمهوریخواهان به دلایل مختلف تکامل مبارزات ملی ایران و رسیدن به دموکراسی پایدار و سعادت کشور و ملت را در تحول جمهوریاسلامی به جمهوری عرفی سکولار جستجو میکنند.
اتفاقا مشروطهخواهان بدنبال سعادت کشور و ملت هستند نه جمهوریخواهانی که در تعریف جمهوری خود در ماندهاند و میخواهند جمهوریاسلامی را ظرف چندین دهه آینده تغییری کوچکی بدهند، تا پایداری نظام جمهوریاسلامی همانند جمهوری کرهشمالی که تمام درها را به روی مردمش قفل است تضمین کنند.
ادامه دارد
June 10, 2012 12:01:08 PM
---------------------------
مریم
آقای افشاری شما چرا وحشت زده شدید. حداقل پادشاهی بهتر از دوران طلایی خمینی است.
بروید به سنای امریکا و بگید مرگ بر امریکا مرگ بر اسرائیل دوران طلایی امامتان پر از این شعارها بود. حالا چرا کم آورده اید.
پس چرا در امریکا به امریکایی ها نمیگوید مرگ بر امریکا
June 10, 2012 11:40:31 AM
---------------------------
|