حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نقدی برعلی‌ شریعتی، نظریه پردازِ طرحِ ولایتِ فقیه

June 17, 2012

یک شنبه 28 خرداد 2571 = June 17, 2012

داریوش دولتشاهی داریوش دولتشاهی
 

پیشگفتار:
به راستی‌ انسان به شگفتی می‌‌آید که کشوری با چنین فرهنگِ غنی، ثروتی عظیم و دستاوردهایِ ارزنده در کِشَندِ (=طولِ) تاریخ، هنوز گام‌های ترقی‌ و پیشرفت را به نسبتِ دُوَلی که هتا (=حتی) نیمی از این سرمایه‌هایِ مادی و فرهنگی‌‌اش را ندارند، برنداشته است. این شگفتی زمانی‌ به نقطه‌ی اوجِ خود می‌رسد که آرامگاهِ یگانه مردِ بی‌ همتایِ تاریخ‌اش جولانگاه و چراگاهِ چهارپایان است اما، قبرِ تجاوزگرِ به خاک‌اش از فرسنگ‌ها چون نگینی میدرخشد و مقدس است. برایِ سالروزِ فوتِ فرزندزادگانِ دشمنان‌ اش سوگواری می‌کند و به غم و اندوه فرو میرود اما، هیچ از دلاورِ آذرپادگانی‌ اش که در مقابلِ پدران همین متجاوزین ایستاد و جان باخت، نمیداند. چرچیل در پاسخ به پرسشِ اینکه ابزارِ اصلیِ استعمارِ جهانی‌تان چه بوده است، پاسخ میدهد: " وجودِ اکثریتِ نادان و اقلیتِ خائن در آن سرزمین‌ها "، شاید این پاسخ، کلیدِ عللِ ناشناخته‌ی عقب‌ماندگیِ ما باشد.


یکی‌ از افرادی که در تاریخ معاصرِ ایران، بی‌ انصافانه به او ارج می‌نهند، بدونِ توجه به عمقِ تخریبگرِ مطالب‌اش و اثر‌گذاریِ شگفتاور سخنانِ سطحی و یا قصارِ (گاه شیرین و موزونِ) ادبی‌اش، علی‌ شریعتی است. البته گذراندن دورانِ سه‌ ساله‌ی تحصیل در دانشکده ادبیاتِ مشهد، به او قدرتِ قلمی بخشید تا بتواند مُراد‌ اش را در قالبِ وزنِ ادبی‌ عرضه دارد و گوشِ شنونده را مجذوب کند.
نمونه‌ی بارز را می‌توان این جمله دانست: "خدایا مرا از فاجعه‌ی پلیدِ مصلحت پرستی، مصون بدار تا به رعایتِ مصلحت، حقیقت را ذبحِ شرعی نکنم".
او توانسته است با عنوانِ چنین جملاتی "گاه پرمعنا" قشرِ عظیمی‌ از نسلِ جوانِ گذشته و امروز را جذبِ خود کند و این جذابیت به زیاده‌روی نیز کشیده شده است و هرآنچه سخنِ زیبا و دلنشین این سوی و آن سو میشنوند به ایشان منسوب میکنند.
برای نمونه ادعا میشود که ایشان گفته است:" ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم" که البته این سخنِ بسیار زیبا و دلنشینی است اما حقیقتِ امر این است که این سخن برگرفته شده از دیالوگ مارلون براندون در فیلمِ "یک وحشی" که در سالِ ۱۹۵۳ نمایش داده شده است، می‌باشد. سخنِ اصلی‌ گفته شده در آن دیالوگ اینچنین است: " من ترجیح میدهم سوارِ بر موتورسیکلت‌ام به خدا فکر کنم، تا اینکه در کلیسا بنشینم و به موتورسیکلت‌ام فکر کنم".

اگر محلِ نزاع به همین "قهرمان سازی‌هایِ کاذب" منتهی‌ می شد، هرگز واردِ این جستار نمیشدم، مساله اما، بسیار فرا تر از این سخنان است.

طرحِ ولایتِ فقیه و نقش مردمِ انتخاب کننده از نگاهِ شریعتی:

گرمیِ بازارِ شنوندگانِ علی‌ شریعتی، به اعتبارِ جملاتِ موزونِ گاه "پرمعنا اش"، فضا‌ی کافی‌ را برایِ ارائه نگاه‌های تئوریکِ سیاسی فراهم کرد، او از درگیریِ دولتِ وقت در جنگِ سرد و مقابله با نفوذِ کمونیست‌ها، بهره‌یِ بهینه برد، او توانست نگاهِ ایستایِ اسلامیانِ زمانِ خود را پویا کند.
نمونه‌ی بارز،سخنرانیِ ایشان در تاریخِ ۸ آبانِ ۱۳۵۰ در حسینیه ارشاد است ،که در کتابی‌ به نامِ "انتظار، مذهبِ اعتراض" چاپ شده است. علی‌ شریعتی‌ در این سخنرانی‌، طرحِ ولایتِ فقیه را روشن کرده و از دگر سو با کمالِ شگفتی "بی‌ اعتبار بودنِ حقِ رایِ مردمِ عامی" را در قبالِ ولیِ فقیه توجیه می‌کند!

- در دورانِ غیبتِ صغری، آقایِ مهدی تنها با چهار تن‌ "نایبِ خاص" که خودش انتخاب کرده بود در تماس بوده است و پس از اتمامِ آن دوران و مرگِ آن چهار تن‌، غیبتِ کبری فرا می‌رسد.[۱]

- در دورانِ غیبتِ کبری دیگر واسطه یا "نایبِ خاص" میانِ امام و عوام وجود ندارد از این روی تنها تماسِ مردم با آقایِ مهدی، "نایبِ عام" [= ولی فقیه] است. [۲]

- چگونگی‌ انتخابِ "نایبِ عام" را مردم با کمکِ "اهل خبره" [=مجلسِ خبرگان] صورت میدهند.[۳]

- توجیهِ عدمِ وجودِ دموکراسی آزاد در ولایتِ فقیه: "در این دوره‌ی غیبتِ کبری، یک نظامِ انتخاباتیِ خاص به وجود میاید و آن یک انتخاباتِ دمکراتیک است برای رهبر اما یک دموکراسی آزاد نیست!!! گرچه این انتخاب شونده به وسیله‌ی مردم انتخاب میشود، اما در برابرِ <<امام [=آقایِ مهدی]>> مسئول است و در برابرِ مردم نیز، بر خلافِ دموکراسی که منتخب به وسیله <<مردم>>، فقط در برابرِ <<خودِ مردم>> که انتخاب‌کنندگان و موکلین او هستند مسئول است. این است که مردم <<نایبِ عام>> را خودشان، با تشخیصِ آرایِ خودشان، بر اساس این ضوابط انتخاب کرده و رهبریِ او را می‌پذیرند و او را جانشینِ امام [=آقایِ مهدی ] تلقی‌ میکنند و این جانشین امام در برابرِ امام [=آقایِ مهدی] و مکتب و او مسئول است، یعنی‌ بر خلافِ نماینده‌ای که با نظامِ دمکراتیک انتخاب شده است، مسئولِ این نیست که ایده‌ها و ایده‌آل‌ها و نیازهایِ مردمی که او را انتخاب کرده‌اند بر‌آورده کند، بلکه مسئول است که مردم را بر اساسِ قانون و مکتبی‌ که امام[=آقایِ مهدی] هدایت کننده‌ی آن مکتب است، هدایت کرده و آنها را بر اساسِ آن مکتب تغییر و پرورش دهد."[۴]

- نقشِ رای دهندگان و چگونگی‌ رای دادن: " البته این انتخابات که یک انتخاباتِ مقیدی است، به این معنی‌ نیست که همه‌ی مردم بیایند و رای بدهند و هر کس شماره‌ی آرائش بیشتر بود به جانشینی امام منتخب شود و در مسندِ نیابتِ امام قرار گیرد، بلکه چون این فرد یک شخصیتِ اجتماعی است و در عینِ حال یک شخصیتِ علمی‌، بنابرین توده‌ی ناآشنا با علم، خود‌به‌خود شایستگی‌ انتخابِ او را ندارد و عقل حکم می‌کند کسانی‌ که آگاهی‌ و علم دارند و می‌دانند که عالم‌ترین و متخصص‌ترین و آشنا‌ترین فرد به این مکتب کیست، یعنی‌ <<عالم‌شناسان>> به این انتخابات مبادرت ورزند و مردم هم خود‌به‌خود با فضلا و روحانیون و علمایِ مذهبِ خودشان تماس و به آنها اعتقاد دارند و از آنها پیروی میکنند."[۵]

علی‌ شریعتی از یک سو طرحِ جانشینِ امام زمان را در بینِ روحانیت جا می‌اندازد و از دگر سو پیشاپیش غیرِ دمکراتیک بودنِ انتخابات را توجیه کرده و با شگفتی ولی فقیه را نه پاسخ گویِ ایده‌ها و ایده‌آل‌ها و نیاز‌های مردم بلکه پاسخ گویِ قانونِ امام زمان ارزیابی می‌کند.(چه تشابهِ نزدیکی‌ است بینِ عمل‌کردها‌ی آقایِ خمینی و خامنه‌ای در قبالِ مردم و تئوریِ علی‌ شریعتی)
نگاهِ ایستایِ چند سده‌ایِ اسلامی با شنیدنِ این مطالب بنیادین از قالبِ سنتی‌ تشریفاتی‌اش خارج شده و گروه‌هایِ اسلام‌شناسِ وقت، به تحقق‌ پیوستنِ این تئوری را همسانِ با قدرت رسیدن ارزیابی کرده و از آنجا که توده‌ها، خود اسلام پناه بودند، تحقق‌ِ تئوریِ بیان شده آنچنان دشوار نبوده است.

نگاهِ ضّدِ ایرانی‌ علی‌ شریعتی:

یکی‌ از دلایلِ اصلیِ شکستِ ما در کِشَندِ تاریخ، بی‌ارزش شمردنِ ایران در قیاسِ با ارزش‌هایِ مورد پسندِ فردی یا گروهی است. اگر در گذرگاهِ تاریخ به نگاهِ مارکس نزدیک می‌شویم و کمونیسم، افکارِ ما را مجذوب می‌کند به تندی در مقابلِ ایران و ایرانیت و تاریخ و پرچمِ خودمان جبهه‌گیری کرده و آن را فدایِ ارزش‌های موردِ پسنده فردی می‌کنیم و یا اگر باورمند به آقایِ محمد می‌شویم و نگاهِ اسلام ما را مجذوب می‌کند بی‌ پروا تیشه به ریشه‌ی هویت‌مان زده و اساسا خود را با هویتِ دینی‌مان معرفی‌ می‌کنیم و اگر جایی از دستاورد‌هایِ تاریخِ ایران در قیاسِ با اندیشه‌مان، ماهیتِ اندیشه‌ی ما را منحوس جلوه بدهد، کلا آن را از تاریخِ ایران قیچی می‌کنیم.

علی‌ شریعتی نیز از این مهم جدا نیست و در کتابِ "مکتب، وحدت، عدالت، علی‌" ، برایِ درس گرفتن از سوره‌ی روم در قرآن میگوید:
- " به نظرِ من، در همینجا است که قرآن نمی‌خواهد پیشبینی‌ کنید و غیب‌گویی و چشمبندی. زیرا پیامِ دیگری دارد و آن این که:<<‌ای کسانی‌ که مرعوب شده‌اید و ما را مسخره می‌کنید و میگویید محمد اصلا از دنیا اطلاعئ ندارد و نمیداند که روم هفصد هزار سربازِ مسلح و مدرن‌ترین ارتش را در اختیار دارد و ایران به بیش از یک میلیون نظامی مسلح، با بهترین ساز و برگ‌های جنگی مجهز است بدانید که این دوغول که دنیا را در تسلطِ خود دارند، آن‌قدر با هم خواهند جنگید و آنقدر لشکرکشی‌های بیهوده و بی‌ ثمر خواهند داد تا به قدری که خود را فرسوده کنند و از درون بپوسانند که با یک ضربِ شمشیرِ چند مسلمانِ پا‌برهنه، اما مؤمن، یعنی‌ آگاه، مصمم و مسئول، همه‌ی آن شکوه و عظمتِ ایران و روم به زانو درآیند>> " [۶]

ایشان از تازشِ اعراب به ایران با افتخار یاد می‌کند و مومن، مصمم و مسئول بودنِ آنها را میستاید، حمله‌ای را ارج می‌‌نهد که بازتاب‌اش کشتارِ دویست ساله‌ی بیرحمانه‌ی ایرانیان توسطِ اعراب را دربر داشت.( به کتابِ دو قرن سکوت، اثرِ عبدالحسینِ زرین کوب مراجعه شود).

ایشان پا را فراتر گذاشته و در کتابِ " بازگشت به خویشتن" می‌گوید:

- " من در کنفرانس‌های ارشاد نشان داده‌ام که اصولا ملیت ایرانی پس از حمله ی عرب به وجود آمد! علمای ملی شده ی اخیر هم بسیار زور زدند تا بجای نبوغ‌های جهان ، همچون ابوعلی و خوارزمی ، حتی یک چهره ی با ارزش علمی و اذبی در ایران باستان بیابند و نیافتند."[۷]
در پاسخِ به این سخنِ شگفت‌انگیز، پیشنهاد میشود که به کتابِ "تاریخِ تمدن" اثرِ ویل دورانت (فیلسوف و تاریخ‌شناس) که از جلدِ دهم به تمدنِ ساسانی پرداخته است مراجعه شود و دراینجا به چند نمونه از اشاره‌ی وی به تمدنِ ایرانِ پیش از اسلام خواهم پرداخت:
- از ثروت و جلال شاپورها ، قبادها و خسروها چيزی جز بقايای هنر دوران‏ ساسانی به جا نمانده است. اما همين مقدار كافی است كه ما را از دوام و قابليت انعطاف هنر ايران از زمان داريوش كبير و پرسپوليس تا دوران‏ شاه عباس كبير و اصفهان به شگفت آورد [۸]
- روی هم هنر ساسانيان نماياننده بازخيزی از چهار قرن انحطاط دوران‏ اشكانيان است، اگر ما به قيد احتياط از بقايای آن قضاوت كنيم بايد بگوييم كه در كمال و عظمت به پای هنر دوران هخامنشی نمی‏رسد. همچنين از حيث ابداع، ريزه كاری و ذوق با هنر ايران بعد از اسلام برابری نتواند كرد. [۹]

شیوه‌ای که علی‌ شریعتی در استدلال‌اش به کار گرفته "گریزِ به پیش (=فرارِ به جلو)" نام دارد، در این شیوه فردی که در دیدگاه دارایِ ضعفِ بنیاندین است، با حمله به رقیبِ فکریِ خود تلاش می‌کند تا آنچه او به عنوانِ اعتبار داشته را بی‌ارزش جلوه دهد تا بدین سان بر رویِ فقرِ اندیشهِ خود سرپوش گذاشته و یا در شرایط خاص آن را آراسته جلوه‌ساز کند.
به این دلیل است که او دم از "قیچی کردنِ تاریخِ ایرانِ قبل از اسلام" میزند.[۱۰]

آیا مبلغینِ بادیه نشینان میتوانند یک دستاورد از جهانِ اسلام نام ببرند که دستِ ایرانیان در آن دخیل نبوده باشد؟ نگاهی‌ به کشورِ امروزِ عربستان (پس از ۱۴۰۰ سال) بیندازید، آیا به راستی‌ اگر اسلام در ذات ایجادِ تحول و پیشرفت و علم و معرفت میکرد، وضع کشور‌های اسلامی از جمله عربستان چنین بود؟

یاوه گویی‌هایِ علی‌ شریعتی:

واژه‌ی یاوه به معنای بیهوده، بی‌ معنی‌ و مهمل به کار گرفته شده و در نوشتار و گفتارِ علی‌ شریعتی در کنارِ سخنانِ "پر معنا"، بسیار سخنانِ بی‌ معنا و یاوه به چشم می‌خورد که بیشتر از رویِ بازی با واژه‌هایِ ادبی‌ برای سردرگمیِ عوام در فهمِ نوشتارش به کار رفته است.

برایِ نمونه، در کتابِ "علی‌، حقیقتی بر گونه‌ی اساطیر" می‌گوید:
- " کیست که واقعا نداند که در عصمتِ ملکوتیِ سپیده، در زمزمه‌یِ جادوییِ چشمه‌سران، در نسیمِ پیام‌آورِ سحر، در چشمِ خون‌پالا‌یِ غروب، در نغمه‌ی آسمانیِ شباهنگ، در خلوتِ نیمه‌شبهایِ روشنِ کوچه باغ‌هایِ خاموش، در خمِّ خسته‌ی چشمی از تبِ عشق، در هم‌آغوشیِ پاکِ مه‌ و مرداب، در لبخند، در نگاه، در مهتاب، در بازیِ پنهان و پر غوغایِ باد بر سرِ شاخه‌هایِ بلندِ سپیدارهایِ مغرب در افق، در شفق و در هر چه ما را از خویش به در می‌‌برد، درست به همان اندازه عمق، معنی، راز و زیبائی نهفته است که در قیافه‌ی یک <<گوشت‌کوب>> و حتی در همان درزِ پر از گوشت‌کوبیده‌یِ شب‌مانده‌ی آن؟ این بیچاره انسان است که می‌خواهد دنیایش اینچنین باشد و نیست."[۱۱]

از آنجا که متن نوشته شده خود گویایِ روشنی از درکِ واژه‌ی "یاوه" است، از توضیحِ بیشتر خود‌داری می‌کنم.

فرامد (=نتیجه‌گیری):

نسلِ جوانِ دیروز از رویِ تأثیر‌پذیریِ نا‌آگاهانه سرنوشتی برایِ خود رقم زد که تاوانش، متحملِ دو نسلِ بعدی‌اش شد. میشود برایِ خطا‌ها بهانه تراشید و هزار و یک کمبود را نام برد اما حقیقتِ امر این است که نسلِ گذشته ما پایِ منبرِ کسانی‌ نشست که آموزه‌های آنها امروز به صورتِ سرراست(=مستقیم) در کشورمان اجرا میشود و با شگفتیِ هرچه تمام تر میبینیم که نسل جوانِ امروز مخالفِ اجرایِ این قوانینِ امروزی است (اصلِ ولایتِ فقیه، بی‌ اعتبار بودنِ رایِ مردم، اعتراض به بی‌اعتناییِ خواسته‌ها و ایده‌های مردم،...) اما نظریه‌پردازِ این قوانین را می‌ ستاید!
هر تحولی‌ در جامعه، بازنمودِ سطحِ بینشِ آن جامعه است، از این روی است که دستاوردِ تفکرِ ولتر (ده سال پس از مرگِ او) انقلابِ فرانسه است که مهدِ فرهنگ و تمدنِ مدرنِ جهان میشود، و در ایران، دستاوردِ تفکرِ آقایِ شریعتی (دو سال پس از مرگ او) انقلابِ اسلامی است که مهدِ صدورِ تروریسم، فتوایِ قتل و مرگ و کشتار، دیکتاتوری و جنایت میشود. دو جامعه، دو روشنفکر، دو انقلاب...
اینجاست که سخنِ فیلسوفِ بنام، راسل مصداق پیدا می‌کند: "جامعه‌ی گوسفندی، لایقِ حکومتِ گرگان است"، هرچند که آقای علی‌ شریعتی، در "مجموعه آثار" می‌گوید: "فیلسوفان پوفیوزانِ تاریخ اند".[۱۲]

با مهر

داریوش دولتشاهی


بن‌مایه‌ها (منابع):

[۱] انتظار، مذهبِ اعتراض، اثرِ علی‌ شریعتی، برگِ ۸
[۲] همان، برگِ ۸ و ۹
[۳] همان، برگِ ۹
[۴] همان، برگِ ۱۰
[۵] همان، برگِ ۱۱
[۶] مکتب، وحدت، عدالت، علی‌، اثرِ علی‌ شریعتی، برگِ ۱۰
[۷] بازگشت به خویشتن، اثرِ علی‌ شریعتی، برگِ ۳۲۵
[۸] تاریخِ تمدن، اثرِ ویل دورانت، جلدِ نخست، برگِ ۲۳۴
[۹] همان، برگِ ۲۵۵
[۱۰] بازگشت به خویشتن، اثرِ علی‌ شریعتی، برگِ ۱۸
[۱۱] علی‌، حقیقتی بر گونه‌ی اساطیر، اثرِ علی‌ شریعتی، برگِ ۱۵
[۱۲] مجموع آثار، اثرِ علی‌ شریعتی، شماره ۲۳، برگِ ۷۲


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

جاوید

یکی از عجایب تاریخ معاصر ایران، نحوه برخورد با این اندیشمند چپ اندیش بود که نظام سیاسی وقت، گویی توان مواجهه و پاسخ گویی به این افکار عجیب و غریب را نداشت و از سر اضطرار به غل و زنجیر متوسل شد و بر ضد خودش دشمن و قهرمان تراشید. با تمام مخارج تراشی دولتی (مثل تأسیس حزب رستاخیز) به باور من نظام وقت از افراد خبره در این زمینه تهی بود و گرنه باید چاره ای برای این افکار و قلم های عجیب و غریب پیدا می کرد که نکرد و شد آنچه شد!

June 18, 2012 06:38:13 PM
---------------------------

کشکساب

بادرودبرهمه ایرانیان.بنده نسبت به درغ گفتن افراد شناخته شده که در مقاطعی از تاریخ؛بر جامعه و رفتارو اقدامات مردم اثر گذار هستند؛خیلی حساسم. از همین روست که همیشه مینویسم(خمینی دروغگو) بر همین پایه ؛اصراردارم؛آرمانی ها؛که شریعتی را مراد میدانند و هر شخصیکه با حفظ کردن یک جمله از این استاد کذاب{علی شریعتی مزینانی}؛معلم؛معلم؛میکند؛باید بررسی نموده و توضیح بدهند؛{چرا شریعتی دروغ گفت؟} سپس بپردازیم به دروغهای مریدان این دروغگو. که میگویند:معلم شهید!؟!. از نویسنده این مطلب و شما که آنرا منعکس نمودید سپاسگزارم.پاینده ایران؛سربلندایرانی.

June 18, 2012 02:22:26 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites