این روزها بحثهای داغی در ارتباط با شاهزاده رضا پهلوی در رسانهها و بخصوص اینترنت در جریان است. یک پای ثابت این بحثها هم طرفداران شاهزاده، مشروطه خواهان، و دوستداران خانواده و میراث پهلوی [۱] هستند که پرشور و احساس در مقابل لودگیهای اراذل و اوباش انقلابی و پسافتادههای آنها از حزباللهی و سبز گرفته تا تودهای و اکثریتی و از ملی مذهبی تا کمونیست کارگری [۲] ایستادهاند. واقعیت این است که ضدیت با پهلوی امر جدیدی نیست و طرفداران نباید بیهوده درگیر این جدالها شوند. به عنوان یک دوستدار خانواده پهلوی و محمدرضاشاه نظرم این است که عمده وقت و توان ما در این شرایط باید صرف نگاه نقادانه به جبهه خودی، شناخت ضعفها و ایرادات و در نهایت چاره جویی برای رفع آنها شود.
یکی از ضعفهای بزرگ این است که شاهزاده رضا و اعضای نزدیک خانواده هیچ خواسته و برنامهای برای بازگرداندن پادشاهی به ایران ندارند و غیر مستقیم اعلام انصراف کرده اند [۳]. ازاین رو صرف تمام امکانات برای مطرح کردن و دفاع از شاهزاده به عنوان یک آلترناتیو [۴] ریسک بسیار بالایی دارد . فرض کنید فردا صبح ایشان اعلام بازنشستگی کند یا در نتیجه حادثه ای توان ادامه کار سیاسی را از دست بدهد. در این شرایط تکلیف ما و شما به عنوان کسانی که تمام تخممرغهای خود را در سبد رضا پهلوی گذاشتیم چیست؟ آشفتگی و تفرّقی مهار نشدنی در صف طرفداران پدیدار میشود. هلهله و پایکوبی وحوش انقلابیِ پیشتر ذکر شده نیز قابل وصف نخواهد بود. آیا پیش بینی این شرایط شده است؟ تا جایی که من میدانم حزب یا سازمان سیاسی وجود ندارد که طرفداران را متشکل کرده باشد و در این شرایط ویژه مدیریت بحران را بر عهده بگیرد [۵].
پانوشت:
[۱] برخی صرفاٌ طرفدار رضا پهلوی هستند. گروهی علاقه به مشروطه پادشاهی دارند و برایشان تفاوت چندانی ندارد که پادشاه چه کسی باشد. اکثریت اما مشخصاً طرفداران خانواده پهلوی هستند. خطاب من بیشتر به این گروه آخر است که خودم هم یکی از آنها هستم.
[۲] فصل مشترک تمام مخالفان پهلوی ابراز ارادت به مصدق است. خنده دار است که مثلا یک کمونیست ارتدکس و یک ترک ضد ایرانی و یک ملی مذهبی در کنار هم برای کربلای ۲۸ مرداد و امامزاده احمدآباد روضه خوانی میکنند.
[۳] چون ناشناس هستم تلاش برای اثبات این ادعا از طریق ارجاع به منابع خبری بیفایده است. اما شواهد و قراین هم بطور واضح این ادعا را پشتیبانی می کنند. مثلا سرباز زدن از تعیین جانشین و معرفی آن به مردم در یک سال گذشته و بعد از از دست رفتن شاهزاده علیرضا در حالی که انتظار این بود این معرفی در همان روزهای اول انجام شود. دلیل دیگر اینکه خود شاهزاده همواره تاکید میکند که به وی نه به عنوان جانشین و فرزند محمدرضا شاه بلکه به عنوان فرد مستقل با افکار و نظرات خودش برخورد شود که این رسماً در تضاد با فلسفه پادشاهی یعنی مشروعیت از طریق رابطه فرزندی با پادشاه قبلی است. دیگر اینکه وی هر از چندگاهی برای طرفدارانش شرط و معیارتعیین کرده و فراموش میکند که اکثر طرفدارانش نه به خاطر چشم و ابرو و نه بخاطر سواد و دانش ایشان و نه هیچ دلیل دیگری طرفدارش هستند جز اینکه او فرزند و جانشین محمدرضا شاه است. تمام اینها البته آگاهانه است و هدف همان است که گفتم. اعلام انصراف در لفافه. واقعیت این است که این خانواده حتی قصد بازگشت و زندگی در ایران را هم ندارند. البته تصمیم درستی هم هست. وضعیت ایران آنقدر نابسامان و نا امید کننده است که خرج کردن از اعتبارِ نام و خانواده پهلوی به امید بهبود اوضاع اصلاً عاقلانه نیست.
[۴] توضیح اینکه شاهزاده مدتها است بر نقش خود نه به عنوان آلترناتیو فردا بلکه به عنوان کسی که امروز درگیر مبارزه برای بهبود شرایط کشور است تاکید میکند و طرفدارانش هم بهتر است این حد و اندازه را رعایت کنند و بپذیرند که شاهزاده مایل به برآورده کردن آروزی آنها مبنی بر بازگشت پادشاهی به ایران نیست.
[۵] یک حزب مشروطه است که فعلاً در این حد و اندازهها نیست و خود را سرگرم مغازله با چریکهای استالینیست سابق و اولترا لیبرالهای فعلی کرده. البته همین حزب میتواند با تدوین ایدئولوژی مناسب محورِ وحدت سیاسی بسیاری از پهلوی دوستان بر اساس ارزشهای ایران گرایانه و تجدد طلبانه دوران شاهان پهلوی باشد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
قسمت دوم
كسی كه دوبار از روی یك سنگ بلغزد، شایسته است كه هر دو پایش بشكند . ناشناس.
سال 57 اگر نهاد پادشاهی بجای براندازی اصلاح می شد بی تردید به چنین سرنوشت سیاهی دچار نمی شدیم. لعنت بر همه آنهایی که ایران و ملت ایران به این سرنوشت دچار کردند. اگر اکثریت جمهوریخواهان ایران به آن حد از پختگی سیاسی و میهن پرستی رسیده باشند که ایران در قالب یک کشور و یک ملت می تواند بقایش را حفظ نماتید و برایش با جان و دل بکوشند شاید آنوقت نقش نهاد پادشاهی کمرنگ شود و شاید هم نسلهای آینده به آن حد برسند که هر یک خود بسان یک شاه یا شاهزاده از ایران و تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران محافظت نمایند ، در انصورت شاید دیگر نیازی به چنین نهادی برای حفظ اتحاد در جامعه ایران نباشد و آنرا به عنوان یک سنبل حفظ نمایند. اما در شرایط کنونی بی تردید این نهاد برای ایران بسیار لازم و سودمند است. چونکه متاسفانه بسیاری از جمهوریخواهان هنوز به آن حد از پختگی و میهن پرستی نرسیده اند و البته نباید دست های پنهان و نقش بیگانگان و مزدورانشان را در درون طیف جمهوریخواه نادیده گرفت.
پاینده ایران و ملت ایران
June 22, 2012 10:56:57 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به دوستان و هم میهنان
چیز خوب یا بد وجود ندارد، اندیشیدن، آن را خوب یا بد میسازد
کریستوفر مارل.
پادشاهی یک نهاد است و برای کشوری چون ایران و ترکیب جمعیتی ایران می تواند بسیار با ارزش باشد . در سه سال گذشته نقش مثبت نهاد پادشاهی را با حضور فعال شاهزاده رضا پهلوی دیدیم . ایران با ترکیب جمعیتی و جغرافیائی که دارد و با توجه به سیاستهای قدرتهای جهانی برای تکع پاره کردن ایران... می توان به اهمیت نهاد پادشاهی در ایجاد اتحاد بین ایرانیان پی برد که چرا نهاد پادشاهی می تواند برای ترکیب جامعه ایران بسیار سازنده و با ارزش باشد. بهتر است نگاهمان را نسبت به این نهاد با واقعیت های موجود ایران آنگونه که هست تطبیق دهیم. جامعه ایران به چنین نهادی احتیاج دارد وضروریست که اشکالات گذشته این نهاد را برطرف کرد و وظایف نه فقط سمبیلک برای این نهاد قائل شد تا بهتر بتوان از این نهاد بهره برداری نمود. این دیگر بستگی به درایت اندشمندان و روشنفکران ایرانی دارد...ادامه
June 22, 2012 10:55:39 AM
---------------------------
حق
با درود بر هموطنانم، در مورد اولویت چهارمی که در نظر پیشینم از آن یاد کردم مایلم به بخشی از نوشتار "واقعیات میدان و واقعیات تاریخ" از داریوش همایون توجه کنید چون بنظرم بسیار پر اهمیت است.
لینک:- http://www.irancpi.net/homayoun/matn_267_0.html
زنده یاد داریوش همایون نوشته است که "یک مایه قدرت دیگر جنبش سبز را هم نمیباید از نظر دور داشت. از آنجا که این "انقلاب آگاهی" اساسا به آگاهی و ارتباط و نه به رهبری و سازمان بسته است، این نزدیک به دو میلیون ایرانی بیرون همین بس که دسترسی آشنایان خود را در ایران به آگاهی، و ارتباط آنان را با یکدیگر بیشتر سازند. ما اگر تنها چندگاهی دست از گریبان یکدیگر و تاریخ پنجاه شصت ساله گذشته برداریم و به آن خدمت بیخطر و بیهزینه پردازیم بسیاری از بیخدمتیهای خود را جبران خواهیم کرد".
لحظه ای باید اندیشید که چه اتفاقی در جناح پادشاهی خواهان رخ خواهد داد اگر آنچه سردسیر درباره نگرانی هایش درباره شاهزاده می گوید روی بدهد. آیا این جناح همانقدر متفرق و بی اثر و سر در گم نخواهد شد و این بنفع جمهوریخواهان جهان سومی ما نخواهد بود و به زیان ایران!؟ باید برای هر رویداد احتمالی از پیش برنامه داشت همانطور که جهان اولی ها همیشه دارند و در سیاست و زندگی خود موفق می شوند.
June 21, 2012 08:20:42 PM
---------------------------
محمد
آیا فکر نمی کنید واعظ بی متعظ هستید؟ در همین نوشته آیا بند 3 بالا رعایت شده یعنی جز سلطنت طلب ها بقیه اوباش و اراذل هستند؟
June 21, 2012 07:33:30 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول از دو بخش*****
سردسیر گرامی،
نوشتید: "یکی از ضعفهای بزرگ این است که شاهزاده رضا و اعضائ نزدیک خانواده هیچ خواسته و برنامهای برای بازگرداندن پادشاهی به ایران ندارند و غیر مستقیم اعلام انصراف کردهاند."
پاسخ: در بازی شطرنج زمانی که شاه راه پیش و پس ندارد، کیش مات اعلام میشود و حریف بازی را میبرد.
شاهزاده رضا پهلوی، نه تنها هرگز کیش نمیشود که در خطر مات قرار گیرد، بلکه همواره در طی ۳۳ سال گذشته تنها رهبر سیاسی در صحنه است که با صبر و شکیبایی، با منطق و درایت، با متانت و نجابت هم رژیم را در کیش قرار داده، هم دیگر مدعیان رهبری در اپوزیسیون را مجبور کرده که قبول کنند راه کارهای او در مبارزه با رژیم را نمیشود ندید گرفت. کمااینکه هر گاه شاهزاده راهی را پیش قدم شده دیگر مدعیان رهبری در اپوزیسیون نیز (در طیف جمهوریخواه) مجبور بودهاند با تمام مخالفتهایشان با خاندان پهلوی و بالخص نظام پادشاهی، همان راهی را بروند که شاهزاده پیش قدم آن بوده.
June 21, 2012 03:12:29 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم و آخر از دو بخش *****
سردسیر گرامی،
چنین فرد قدرتمندی از دید سیاسی، فرهنگی، و شخصیت نیاز ندارد که برای نظام پادشاهی (و نوع نظام آینده) تبلیغ کند یا نوع نظامی را که میپسندد را در این برهه زمانی پی در پی به رخ بکشد.
آن که باید بداند که ایشان در کجای این معادله قرار دارد، میداند. شاهزاده، چه گووارا (el che) نیستند - آینده نگری و بینش ایشان خیلی بنیادین تر و اساسی تر از اینها است.
شاهزاده - آینده خود، میهن، و نظام پادشاهی را بدست تصمیم گیری مردم ایران سپردهاند. در واقع قدرت کیش مات در دست مردم ایران است. خواسته و برنامهای از این بالاتر سراغ دارید؟
شیر و خورشید و تاج
June 21, 2012 03:11:19 PM
---------------------------
حق
درود.بنظرم توضیح شفاف بهمن زاهدی که هدف این حزب رسیدن به لیبرال دمکراسی در ایران، و شاهزاده ابزاری برای رسیدن به آن هدف است هیچ تفاوتی با طرز تفکر شاهزاده ندارد که گفته از او در راه آزادی دمکراسی برای ایران استفاده کنیم. اگر هدف رسیدن به دمکراسی و آزادی یعنی لیبرال دمکراسی است باید از شاهزاده یاد بگیریم که منافع ملی کشور را ارجح بر جمهوریخواهی یا پادشاهی خواهی گذاشته. همنطور توضیح بهمن زاهدی از اهداف حزب بنظر من هیچ تفاوتی با طرز تفکر داریوش همایون هم ندارد که با رسیدن به لیبرال دمکراسی در ایران به ۹۵ درصد خواسته هایش می رسد. آیا امثال علی کشتگر و مهدی مویدی و فرخنده مدرس و حسن شریعتمداری و علی افشاری (؛آزمون جمهوریخواهی؛ اش را حتما بخوانید) طرز تفکر شاهزاده و داریوش همایون و این حزب را دارند یا دغدغه شان جمهوریخواهی و مطرح نشدن و حذف شاهزاده و پادشاهی خواهی است!؟ با دستیابی به لیبرال دمکراسی در ایران من بعنوان یک جمهوریخواه به ۹۵ درصد خواسته هایم می رسم. وجوه اشتراک جمهوریخواهان راستین با این حزب و شاهزاده تا ۹۵ درصد می تواند باشد بسته به اینکه سوسیال دمکرات باشیم یا لیبرال دمکرات و افسوس که ما حزب و شخصیت سرشناس سیاسی ای که معرف ما باشد را نداریم!
June 21, 2012 02:05:57 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
با سپاس از بهمن خان زاهدی برای توضیح اهداف حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) . همچنین از سایر دوستان برای شرکت در بحث. جناب سردسیر، تضارب آراء و اندیشه ها، موجب قوام فرهنگ سیاسی در ایران امروز در جهت تحقق خواست های سیاسی در مفاهمه ای متقابل و دموکراتیک، برای ایران آینده می شود. نقادی از خود نیز یکی از مهمترین راهکارهای پیشرفت در مسیر مبارزه است. بی صبرانه منتظر خواندن سایر نوشتارهای شما هستم.
پاینده ایران
June 21, 2012 09:42:49 AM
---------------------------
حق
سردسیر گرامی، نگاه نقادانه به خود و یافتن ضعفهای شاهزاده و پادشاهی خواهان مشروطه بنظر منهم خیلی مهمست. اما همزمان مبارزه هم با رژیم کهریزکی و هم با آنانی که نکات اشتراکشان با رژیم بیشتر از نکات اشتراکشان با پادشاهی خواهان مشروطه است، ضروریست. بنظرم، نبایستی هیچکدام را کنار گذاشت چون هر سه همزمان اولویت دارند. اولویت چهارمی هم هست و آن آگاهی بخشی در بطن جامعه است که در تیررس هم رژیم و هم دشمنان ژنیتیکی شاهزاده و هم دشمنان یکپارچگی ایران و یگانگی ملت ایران هستند. بدبختی ما یکی دو تا و چهارتا نیست. ایران و ملت ایران همانطور که می دانید از جبهه های زیادی مورد حمله قرار داشته است. بنظرم سرمایه گذاری روی هر ۴ اولویتها همزمان ضروریست. خیلی ها چشم نداشتند داریوش همایون را ببینند چون سیاستمدار و اندیشمند و مبارز استخوانداری بود. می خواستند نباشد شاید جا برایشان باز شود! امید و انتظارشان این بود که با رفتن همایون، حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) هم از هم بپاشد ولی شاگردان خوبی که تربیت کرده بود این حزب را نگه داشتند. تاکنون که حرف همایون درست از آب درآمده که این حزب را برای اکنون و آینده پایه ریزی کرد. شاهزاده هم می تواند اگر بخواهد که هم مرد اکنون و هم مرد آینده باشد.
June 21, 2012 02:41:17 AM
---------------------------
حق
درود بر هموطنان و بهمن زاهدی و همکارانش در این سامانه، شادمانم که نویسندگان مسئولیت پذیر در رابطه با نوشتارهایشان با خوانندگانشان در اینجا به بحث می نشینند؛ از یکایکشان سپاسگزارم. در میان اینها فرید و سردسیر دو نویسنده ای هستند که من بتازگی از طریق انتشار نوشتارهایشان در این سامانه با آنها آشنا شده ام. امیدوارم که همه این نویسندگان همیشه این ارتباط مستقیم خود را با مردم حفظ کنند. شاهزاده در گفتگویی که چندی پیش با آقای حشمت رئیسی نازنین در پالتاک ؛سایت انجمن سخن؛ داشت، گفت تا به آخر مبارزه خواهد کرد حتی اگر به مغزش گلوله شلیک کنند. امیدوارم شاهزاده پایدار و تندرست بماند تا در کنار ملت ایران در مبارزه با رژیم توتالیتر فاشیست مذهبی کهریزکی تا لحظه پیروزی و چیدن میوه های دمکراسی و آزادی سهیم باشد. امروزه بخشی از وظیفه هر کسی اندیشیدن تدبیر در فقدان خود است.من که کسی نیستم وصیت نامه ام را نوشته ام چه رسد به شاهزاده که تنها شخصیت سیاسی مبارز سرشناس و موثری است که داریم! شاهزاده یکبار گفت که از وجودش برای مبارزات مان استفاده کنیم. رفوزه های سال ۵۷ که هنوز دست بردار نیستند، از خود بپرسند که تا حالا چه استفاده ای از وجودشان به ملت ایران رسیده؟!
June 21, 2012 02:03:34 AM
---------------------------
سردسیر
آقا یا خانم ایرانی از پاسخ های شما سپاسگذارم. از نظرات بقیه دوستان هم آموختم. بهرحال نیت من خیر است و اگر فرصت شود نظرات خود را در ارتباط با طرح ایدئولوژی حزبی نوشته و منتشر خواهم کرد. از سایر علاقمندان هم دعوت میکنم در این ارتباط نظرات خود را به جزب مشروطه یا هر حزبی که میتواند محور وحدت سیاسی پهلوی دوستان شود ارسال کنند و همزمان در فضای عمومی برای بحث به استراک بگذارند.
June 21, 2012 12:25:27 AM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
... تنها درصورت سقوط رژیم یا کودتایی از نوع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که زمینه را برای بازگشت فراهم و هموار سازد، امکان بازگشت ایشان همانند بسیاری از ایرانیان که روی چمدان های بسته نشسته اند، احتمالا میسر خواهد بود. رضا پهلوی در بازار داغ مصاحبه های اخیر، مکررا بر آرای مردمی مبنی بر انتخابات آزاد و نوع حکومت آینده در ایران تاکید می ورزد و انتخاب و نقش خودش در حکومت آینده را علنا اعلام نکرده و به خواست و میل ملت و مردم ایران بسنده می کند. اما یقین دارم که ایشان بیش از کسب مقام ریاست جمهوری به پادشاهی پارلمانی علاقه مند تر بوده و تمایل فراوانی به ادامه یا از سرگیری نظام شاهنشاهی نه به صورت گذشته بلکه به شیوه نظام های پادشاهی سایر ممالک اروپایی مانند کشورهای اسکاندیناوی، اسپانیا یا هلند دارد.
June 20, 2012 10:43:28 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
واقعیت این است که شاهزاده رضا پهلوی در واپسین روزهای سلطنت و حکومت پدرش بیش از هفده هیجده سال سن نداشت و از زمان ترک اجباری خود و والدین اش از وطن، در سی و چهار سال گذاشته پس از آغاز انقلاب اسلامی درون کشور نبوده است، به اوضاع سیاسی و شرایط موجود همانند اکثر ایرانیان برونمرزی از طریق رسانه های همگانی و یا افرادی که به کشور رفت و آمد می کنند،
آگاهی داشته و فاقد تجربه شخصی ازنزدیک می باشند. ایشان به عنوان ولیعهد پادشاهی خاندان پهلوی کشور را ترک و بلافاصله پس از مرگ شاه فقید به عنوان جانشین و وارث تاج و تخت شاهی نامیده شدند. شکی نیست که رضا پهلوی درباطن به این وراثت متعهد است گرچه ظاهرا از بدست گرفتن تاج و تخت پادشاهی سخن نمی گوید. کاملا واضح است که ایشان در حالت و شرایط کنونی قصد بازگشت به ایران را به همراه اعضای خانواده اش ندارد و نمی تواند هم داشته باشد ... ادامه ...
June 20, 2012 10:42:17 PM
---------------------------
ایرانی
بخش 3: درباره وظایف حزب، وظیفه دیگری نیز به غیر از آنچه شما نوشتید، موجود است و آن، "آموزش سیاسی" است. این آموزش سیاسی در وحله اول از اعضاء و هواداران حزب شروع می شود و سپس کل آحاد جامعه را دربر می گیرد. یکی از مهمترین اولویت های امروز، آگاهی بخشی به فرد فرد اهالی ایران است. این آگاهی بخشی، موجب عدم گمراهی اجتماعی بزرگی می شود که در صورت عدم انجام آن، فاجعه ای مانند سال 57 به وقع می پیوندد. به بزنگاه تاریخی دیگری نزدیک می شویم، قطعا آگاهی است که ایران ما را از این گردنه سخت عبور خواهد داد.
June 20, 2012 07:56:45 PM
---------------------------
بابک
نام پهلوی دیگر متعلق
فقط به خاندان پهلوی نیست. مدرن ترین حکومت تاریخ ایران زمین است.
نام پهلوی با غرور و شکوه ایران عجین گردیده است
June 20, 2012 07:37:32 PM
---------------------------
بابک
با درود
من دختر بزرگ شاهزاده را به عنوان کاندیدا برای پادشاهی ایران به اتتخاب مردم ایران میگزارم
با احترام
بابک خرمدین
June 20, 2012 07:25:31 PM
---------------------------
سیامک شوروی
با درود به هم میهنان!
دوستان و هم میهنانی را که چنین سوالاتی دارند به خواندن مقالات رایزن فقید حزب، آقای داریوش همایون میخوانم که دیدگاه حزب را در تمامی موارد تشریح میکنند. خواندن این نوشتار ها نه تنها خالی از لطف نیست بلکه درسهای گرانبهایی را در دموکراسی و لیبرالیسم به ما می آموزد.
با درود دوباره
سیامک شوروی
June 20, 2012 07:08:52 PM
---------------------------
ایرانی
بخش ۲:البته بنده با روحیه ای که از ایشان (شاهزاده) سراغ دارم، اطمینان دارم تنها در صورت فوت ایشان است که مبارزه در راه میهن خود را ترک می کند. انصاف باید داد، هرکه با خانواده ایشان آن کرده بود که مردم! در سال 57، ایشان اکنون باید به زندگی خود می رسید و کاری با این ملت نداشت، اما در همان 21 سالگی عهد بست که به ملت پشت نکند. علیرضا و لیلای نازنینمان از دست رفتند، اما از خاندان پادشاهی پهلوی، هنوز کسانی باقی هستند. درضمن، همیشه و در تمام مقاطع تاریخی، مردان بزرگ تنها تا به انتهای کار پیش رفتند و مشت تاریخ و دست تقدیر پیششان باز بوده است. مگر رضاشاه کبیر زمانیکه سربازی ساده بیش نبود، جانشینی داشت؟
پاینده ایران
June 20, 2012 07:02:34 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
آقا یا خانم سردسیر گرامی
بخش ۱:مبارزه سیاسی، چهارچوب، اسلوب و قاعده خود را دارد. ابتدا اینکه، من هوادار نظام پادشاهی هستم. یعنی نهاد پادشاهی برای من اهمیت دارد و به دلایل روشنی اعتقاد دارم، تنها این نهاد ضامن قوام ملی و دوام و سربلندی ایران باستانی است. از سویی مشروطه را نیز می ستایم و نظام مشروطیت در ایران را که یادگار مردانی از جان گذشته است، مناسب تصمیم گیری های امروز می دانم. خاندان پهلوی در تاریخ معاصر ایران، نقشی بی بدیل دارد و خدماتی به مام میهن انجام داده است که همه می دانیم. بنده شاهزاده رضاپهلوی را ولیعهد قانونی ایران می دانم، اما به هر دلیل ایشان از انجام وظایف محوله سرباز زند، فردی دیگر را می توان جایگزین او دانست.
June 20, 2012 07:01:07 PM
---------------------------
سردسیر
آقا یا خانم کوشان،
تعریف پادشاهی پارلمانی چیست و چگونه تنها مصداق آن باید شاهزاده رضا باشد؟ چرا این تعریف منجر به طرفداری از یک شاهزاده قاجار نمی شود؟
به نظر من اینکه کسی صرفاً طرفدار نظام پادشاهی باشد و برایش فرق نکند کدام خانواده پادشاهی کند منطقی نیست. چرا من باید برای اینکه کسی را که اصلا نمیدانم کی است و از کجا آمده پادشاه شود تلاش کنم؟ چرا باید از اینکه خانواده قاجار پادشاهی کنند راضی باشم فقط به صرف اینکه حکومت پادشاهی داریم؟ خود من طرفدار خانواده پهلوی هستم به یک دلیل مشخص و غیر قابل انکار: کارنامه سیاسی دو پادشاه پهلوی. حال ممکن است کسی این کارنامه را منفی ارزیابی کند و لی نمی نواند آنرا انکار کند.
June 20, 2012 05:42:32 PM
---------------------------
کوشان
این تقسیم بندی ها خطاست.
اگر کسی پهلوی را دوست دارد بخاطر علاقه اش به نقش پهلوی ها در ایجاد پهلویسم که نماد مدرنیسم میباشد .
ولی علاقه طرفداران پادشاهی پارلمانی به این نظام و شخص رضاپهلوی دقیقا یک مفهوم دارد و مترادف است.وقتی کسی تعریف پادشاهی پارلمانی را بلد باشد خودبخود شاهزاده را گرامی میدارد در حد یک نماد ملی مگر اینکه " خلافش ثابت شود " که خوشبختانه میبینیم نقدهای به ایشان در چه حدی هست
June 20, 2012 04:27:56 PM
---------------------------
سردسیر
دوست عزیز آقا یا خانم ایرانی،
وظیفه اصلی یک حزب عضوگیری و سازماندهی نیروی انسانی برای رسیدن به هدف و تاثیرگذاری در ساخت سیاسی است. در ضمن سوال اصلی کماکان باقی است. اگر شاهزاده اعلام بازنشستگی یا ناتوانی از ادامه کار را اعلام کرد تکلیف چیست؟
June 20, 2012 02:20:30 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
متاسفانه نویسنده مقاله، دو موضوع را فراموش نموده اند. "سنجش موقعیت" و "تحلیل وضع موجود" دو موضوع مهم در تعیین اولیت های مبارزه هستند. چنانچه واقعگرایانه و نه از روی حب و بغض شرایط را تحلیل کنیم، هر مرحله از مبارزه اولویت های خود را دارد که تنها باید در جهت حرکت به جلو تا نیل به هدف باشد. پتانسیل سلسله پهلوی در ایران امروز، غیر قابل انکار است و اینرا هر که در ایران زندگی می کند می داند، باید برای برقراری ارتباط صحیح و گسترده بین شاهزاده و مردم برنامه داشت. درضمن، کاری که در حزب مشروطه ایران در روشنگری انجام می شود، بسیار مهم است. امروز صلاح نیست در مورد تأثیرگذاری مطالب و بحث های مندرج در سامانه و اعلامیه های حزب توضیح دهیم، اما یک نگاه کوتاه به واکش های مطرح شده در فضای رسانه ای (اعم از مجازی و دیداری و شنیداری)، قدرت سامانه حزب را در تأثیر گذاری نشان می دهد. مبارزه قلمی با عناصری که نام برده شد، از اولویت های مهم این بخش از مبارزه است.
پاینده ایران
June 20, 2012 09:36:30 AM
---------------------------
گوئا
چه اشکالی داره از خدمات اون خدابامرز سپاسگزاری بکنیم. مملکت درب داغون بعد جنگ رو اباد کرد رفاه و نعمت اورد.
June 20, 2012 02:08:00 AM
---------------------------
|