حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
سفرنامۀ دنیای ارواح

June 24, 2012

یک شنبه 4 تیر 2571 = June 24, 2012

دکتر شاهرخ احکامی
 

از دوست عزیزم هوشنگ معین‌زاده تا به حال بیش از هشت کتاب به چاپ رسیده که با استقبال فراوانی روبرو شده است و چهار جلد کتاب نیز در دست انتشار دارد. شاید معروف‌ترین کتاب‌های منتشر شده‌اش «خیام و آن دروغ دلاویز» و «بشارت، خدا به زادگاهش بازمی‌گردد» باشد. البته نویسنده با ذوق و پرکار ما شاید با این نظر من زیاد موافق نباشد، چون خلاق هشت کتاب خواندنی و جالب، همه آنها را مانند فرزندان خود به حق دوست دارد و عمری را برای خلاقیت آنها با سختی و زحمت زیاد به سر برده است.
معین‌زاده در دیباچه‌ کتاب می‌نویسد: کتاب برای کسانی نوشته شده که خواهان پی بردن به حقیقت هستند، نه برای آنان که می‌خواهند همچنان با وعده‌های دروغ، اما فریبنده، عمر خود را به پایان برسانند. مخاطبین اصلی کتاب نیز نسل جوان امروز ایران و نسل‌هایی است که فردا پا به عرصه حیات خواهند گذاشت، چرا که جوانان مملکت ما نیز می‌باید مانند جوانان کشورهای مترقی جهان، این گونه نوشته‌ها را بخوانند، درباره‌اش فکر کنند و با واقعیت ها آشنا شوند تا گرفتار سرنوشت نسل ما نگردند… ای کاش هر یک از خوانندگان این کتاب در حد توان خود یکی از این انسان‌های متعدد عصرخود و آینده ‌سازان سرزمین ما و عالم بشریت باشد…..
تا به امروز هیچکس سری به دنیای ارواح نزده و هیچ سفرنامه‌ای هم از دنیای ارواح (مُردگان) نوشته نشده است… [چرا که] نخست دنیای مربوط به ارواح مُردگان در حوزه عملکرد ادیان است. اربابان دیانت با باب کردن روز قیامت و وصل کردن دنیای آخرت به روز رستاخیز، ورود به این حوزه را به خود اختصاص داده و به کسی هم اجازه اظهارنظر درباره ارواح مردگان و سرنوشت آنها را نداده و نمی‌دهند.
دوم: این که بسیاری از صاحب نظران، به روح و به دنیای ارواح مُردگان و حتی به دنیای دیگر باور ندارند. از این رو پرداختن به آن را یک عمل بیهوده و عبث می‌شمارند.
سه: دیگر اینکه اکثر مردم از اینکه درباره ارواح مردگان صحبت کنند و یا در این باره چیزی بنویسند، هراس و کراهت دارند….
با اینکه امروزه ثابت شده که بسیاری از حرف‌های پیغمبران نادرست از آب درآمده و داستان روز قیامت و رستاخیز مُردگان نیز ممکن است از جمله آنها باشد، شریعت‌مداران با سماجت می‌گویند: خیر، روز قیامت و رستاخیز مردگان سرجایش باقی است و به «حول قوه الهی» به همان صورت که پیغمبران گفته‌اند به وقوع خواهد پیوست و همه مراحل آن نیز بدون کم وکاست یک به یک برگزار می‌شود…
دنیای پس از مرگ، دنیایی است موهوم و زاده تخیل… هیچ انسانی، حتی باورمندان او، حاضر به ترک این دنیا و رفتن به بهشت خدا نیستند، چون در ضمیر ناخودآگاه خود به خدا و وعده هایی که از جانب او داده شده باور ندارند. آنها دنیای پس از مرگ را ساخته و پرداخته توهم و تخیل پیغمبرانی می‌دانند که می‌خواستند آیین خود را به مردم بقبولانند….
خدا به صراحت و به زبان ساده‌ای که نیازی به تعبیر و تفسیر نداشته باشد، فرموده است که «هیچ انسان مُرده‌ای را تا روز قیامت زنده نخواهد کرد.»… روح در مفاهیم دینی تنها موجودی است که علاوه بر خصلت فرشتگان مقرب، چهارمین خصلت خدا را که حیات بخشی است، دارا می‌باشد. خصلتی که مورد نیاز من برای این سفر افسانه‌ای بود… .خدا جهان را و روح حیات را آفریده است….. با این بینش می‌توانیم به درستی بگوییم که تنها عنصری که می‌تواند به هر چیزی جان ببخشد و در آن حیات ایجاد کند، روح است نه خدا!….
حیات یا دم یا نفس و یا روح پیش از خدا وجود داشته است…. روح زمانی دراز پیش از اینکه انسان‌ها خداسازی کنند وجود داشته و معرکه‌دار بسیاری از مسایل اعتقادی بشر بوده است...
مدیوم‌ها اگر راست بگویند، فقط ارواح مُردگان را احضار می‌کنند نه زندگان را… من یکی از آدم‌های استثنایی هستم که به این صرافت افتادم که روح خود را احضار کنم…. می خواستم روح خود را رو در رو ببینم و درخواست خود را با او مطرح کنم و بخواهم که مرا در سفر به محل تجمع ارواح راهبری کند… سفر به خویشتن خویش، سفر هیجان‌انگیزی است. سفر به دنیایی است در ظاهر کوچک در باطن به بزرگی و عظمت تمام عالم هستی.
… خدا دور از ما و غیرقابل دسترس است. هیچ انسانی هم تا به امروز نه خدا را دیده و نه سخنی از او شنیده و نه اثر ملموسی از بودنش را شاهد بوده است… اما روح چه؟ روح با تعاریفی که از او کرده‌اند خلاف خدا حضورش در زندگی انسان به گونه‌ای ملموس است….
ببین روح عزیز، قصد من رفتن به برزخ، محل تجمع ارواح مُردگان است و به این منظور سختی و مشقت دیدار تو را به جان خریدم. حاضرم هر سختی دیگر را هم هرچقدر طاقت‌فرسا باشد تحمل کنم. بی‌تو یا با تو، باید این سفر را به هر قیمتی که باشد انجام دهم. این که تو را برای هدایت خود انتخاب کرده‌ام به این دلیل است که می‌دانم این توانایی را داری. تنها مسأله‌ای که باقی می‌ماند، این است که آیا می‌خواهی این کمک را به من بکنی یا نه؟…
این روح می‌گفت: پیشترها سعی می‌کردم با ارواح دیگر بنشینم و صحبت کنم ولی خیلی زود از صحبت کردن با کسانی که نمی‌شناختم دلزده شدم. زیرا در اینجا تو فقط خودت را می‌شناسی که کی هستی و کی بودی. اما ارواح دیگر را نمی‌شناسی که چه کسانی هستند. چون ارواحی که اینجا می‌آیند هیچ مشخصه‌ای ندارند که قابل تمیز و تشخیص باشند. چه بسا با روحی می‌نشینی و صحبت می‌کنی که طرف قاتل فرزند توست. غارتگر اموالت، دزد ناموست یا حاکم خونخواری است که دودمانت را به باد داده و یا دین‌فروشی است که عقل و فهمت را دزدیده است… دراینجا گرفتار ارواحی می‌شوی که تمام وقت در حال کشمکش برای داشتن محل سکونت هستند یا این که به دلیل بیکاری به دنبال جر و بحث و جدال‌اند و در پی جیغ و داد و فحاشی و بی‌نزاکتی. بسیاری از آنها هم به هوای دنیای خاکی به دنبال گسترش نفوذ افکار و اندیشه‌های پلید خود می‌باشند و مشتی از ارواح اوباش را به گرد خود جمع کرده و برای خود سپاه و لشکر تشکیل داده‌اند….
روح پیر گفت: شنیدم که نادرستی بسیاری از گفته‌های پیغمبران که به ادعای آنها، وحی مُنزل و از جانب خدا قلمداد شده بود، با دلایل علمی و مستندات پژوهشی برملا شده است…. اگر خدا جهان و هستی را نیافریده و انسان را خلق نکرده باشد، پس نه او کاری به کار بشر و نه بشر تکلیفی از بابت خالق بودن او به گردن خود دارد….
داستان ساختن پیکر خاکی انسان و دمیدن روح یا حیات به آن افسانه‌ای بیش نیست که از ادیان پیشین میان‌رودان اقتباس گردیده و به یهوه نسبت داده شده است. در حالی که آنچه مربوط به حیات انسان و سایر جانداران می‌شود، این است که خود حیات همه آن ویژگی‌هایی که به غلط به روح نسبت می‌دهند در ذات خود دارد و نیازی به حضور مفاهیمی مانند روح ندارد….
روح پیر گفت: … واژه ماوراءالطبیعه ساخته و پرداخته کسانی است که برای پذیراندن تصورات و توهمات و تخیلات خود به دیگران آن را اختراع کرده‌اند و گرنه چیزی به عنوان ماورای طبیعت وجود ندارد….
من مانند موسی و عیسی و محمد و دیگر مدعیان نبوت با خیال‌پردازی خود به محل تجمع ارواح رفته بودم…
در فصل دوم: مرگ: با مقاله معروف صادق هدایت این فصل را آغاز می‌کند: «… کیست که شراب شرنگ‌آگین تو را نچشد؟ انسان چهره تو را ترسناک کرده از تو گریزان است. فرشته تابناک را اهریمن خشمناک پنداشته! چرا از تو بیم و هراس دارد؟ چرا به تو نارو و بهتان می‌زند؟ تو پرتو درخشانی اما تاریکَت می‌پندارند. تو سروش فرخنده شادمانی هستی، اما در آستانه تو شیون می‌کشند. تو فرستاده سوگواری نیستی، تو درمان دل‌های پژمرده می‌باشی. تو دریچه امید به روی ناامیدان باز می‌کنی. تو از کاروان خسته و درمانده زندگانی میهمان‌نوازی کرده آنها را از رنج راه و خستگی می‌رهانی. تو سزاوار ستایش هستی؛ تو زندگانی جاویدان داری…».
در قسمت پایانی می‌نویسد: … توانمندان ایرانی به جای اینکه به کمک دیگران بروند، لازم است که نخست به فکر جامعه خود باشند و به یاری هم میهنان خود که می‌کوشند رنسانس فرهنگی کشورمان را به سر منزل مقصود برسانند، بشتابند.

معرفی کتاب

نوشته هوشنگ معین‌زاده
بقلم دکتر شاهرخ احکامی
در شمارۀ 66 میراث ایران


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites