روز یکشنبه اول ژوئیه، با قطع خرید نفت از سوی اتحادیه اروپا، همزمان با آغازتحریم بانک مرکزی، برای اقتصاد ایران روز ماتم و شکست تاریخی است. شاید از یک نقطه نظر برای پاره ای از مفسران جنبه سیاسی این فاجعه از جنبه اقتصادی آن فزونتر باشد.
کمتر در تاریخ اقتصادی و سیاسی جهان در زمان صلح با چنین پدیده ای برخورد می کنیم. چگونه است که بی لیاقتی، یاوه گوئی و عدم احساس مسؤولیت از سوی یک حکومت می تواند سرنوشت یک ملت و یک کشور را این چنین به بیراهه و بُن بست سیاسی واقتصادی بکشاند؟ زمانی که لجاجت و خودسری، با بی سوادی و وقاحت توأم شود نباید در انتظار نتیجه ای جز این بود.
شش ماه پیش که قرار بود قانون تحریم بانک مرکزی از سوی رئیس جمهور آمریکا امضاء شود، محمد رضا رحیمی معاون احمدی نژاد اعلام کرد : "اگر آقای اوباما این قانون را امضاء کند حتی یک قطره نفت از تنگه هرمز نخواهد گذشت". شاید در آن زمان دنیا هنوز برای اظهارات سران نظام اسلامی اندک اهمیت و اعتباری قائل بود، زیرا در پاسخ این تهدید مقامات آمریکایی اعلام کردند که تحت هیچ شرایطی اجازه اخلال در نقل و انتقال از تنگه هرمز را نخواهند داد.
بستن تنگه هرمز و تحریم نفت
این بسیار واضح است که تهدید به بستن تنگه هرمز، آبراهی که روزانه بیش از هفده میلیون بشکه نفت از آن می گذرد و بیست درصد ظرفیت نیاز جهانی به نفت را تأمین می کند، ساده و آسان نخواهد بود. این چنین یاوه گویی هایی از سوی مسؤولان جمهوری اسلامی برای منافع کشور و ملت ایران بسیار گران تمام شده است. پرزیدنت اوباما آن قانون را امضاء کرد و کوچکترین حادثه ای در تنگه هرمز رُخ نداد. اقدام به تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت از سوی کشورهای عضواتحادیه اروپا و همزمانی این دو فاجعه برای اقتصاد ایران از آنچنان عواقب و تبعاتی برخوردار است که جبران آن به این سادگی ها امکان پذیر نیست.
اگر به مسأله تحریم نفت از سوی اتحادیه اروپا بپردازیم روشن خواهد شد که دامنه ضایعات این اقدام بسیار گسترده تر از آن است که نظام جمهوری اسلامی مدعی می شود. طبق آخرین آمار منتشر شده، کشورهای اتحادیه اروپا مجموعاً نزدیک به پانصد هزار بشکه نفت در روز از ایران وارد می کنند. با کم شدن این مقدار از صادرات ایران مؤسسه بین المللی انرژی(IEA) اعلام کرده است که تولید نفت ایران به پایین ترین حد خود طی ده سال گذشته نزول خواهد کرد. حتی پیش از آنکه این تحریم ها انجام پذیرد، طبق گزارش همان مؤسسه ماهانه پنجاه هزار بشکه از تولید نفت ایران کاسته می شد و اگر وضع به همین منوال ادامه یابد دیری نخواهد پایید که تولید ایران به کمتر از سه میلیون بشکه در روز سقوط خواهدکرد. از آنجا که در آمد ناشی از صادرات نفت بیش از نیمی از درآمد دولت و قریب نود درصد صادرات کشور را تامین می کند تجسم عواقب چنین فاجعه اقتصادی مشکل نیست.
یکی از آفات جبران ناپذیراین رژیم اوضاع رقت بار صنعت نفت است. به دلیل عدم لیاقت و بی اعتنایی این حکومت به توسعه وحفاظت این صنعت، سرنوشت آینده اقتصاد کشور بسیار مایوس کننده است. کارشناسان صنعت نفت معتقدند که با تداوم روال فعلی میزان تولید ایران به سطح تولید بعد از جنگ ایران و عراق یعنی زیرسه میلیون بشکه در روز تنزل خواهد کرد. با آنکه ذخایر نفتی ایران، بر مبنای پاره ای تخمین ها، بعد از عربستان سعودی و ونزوئلا در مقام سوم جهانی قرار دارد،اگر فرسایش تولید وافزایش مصرف داخلی با سرعت رشد فعلی ادامه یابد، ممکن است در آینده ای نه چندان دور ایران قادر به صدور نفت نباشد. عدم بازسازی و پاسداری از چاه های نفت یکی از مهمترین دلائل این فرسایش مداوم است. در دیگر کشورها با استفاده از تکنولوژی های جدید به برداشت حداکثر از چاه های موجود موفق شده اند، اما متأسفانه به علت تحریم های آمریکا واروپا علیه صنعت نفت ایران چنین فرصتی برای ما وجود ندارد. در میان سال های نود و اوایل سال های دوهزار شرکت های توتال فرانسه، شِل هلند و رسپول اسپانیا که می توانستند در این موارد صنعت نفت ایران را نجات دهند ایران را ترک گفتند. کشوری که بر اثر بی لیاقتی حکومت اسلامی امروز بیش از همیشه نیازمند درآمد نفت است و در شرایطی که کوچکترین قدمی در ایجاد صنایع جایگزین انجام نشده است، در انتظار چگونه آینده ای می تواندباشد؟ اگر این همه زیان و خرابی در صنایع نفت برای ویران کردن کشور کافی نبود با تحریم بانک مرکزی نه تنها صنعت نفت بلکه تمامی پیکر اقتصاد ایران با یک بحران بی سابقه روبه رو خواهد شد. حکومتی که در شرایط عادی از عهده حل مسائل روزانه کشورعاجز است چگونه می تواند با چنین بحران دو جانبه و کم سابقه ای، آن هم در اقتصاد جهانی شده امروز، از یک فاجعه محتوم پیشگیری کند؟
اشکال کار در کجاست؟
بسیارند کشورهایی که حتی از شرایطی بسیار مشکل تر از آنچه کشور ما امروز با آن دست به گریبان است گذار کرده اند. شرایط کشورهای اروپایی بعد از جنگ دوم جهانی بسیار مشکلتر از شرایط کنونی ایران بود وعبور از آن غیر ممکن به نظر می رسید. بیکاری، فقر، خرابی و آشفتگی آنچنان بود که کسی گمان نمیبرد اروپا بتواند در کمتر از ده سال یک بار دیگر روی پای خود بایستند. اما یک تفاوت اساسی وجود دارد بین آن فاجعه که محصول یک جنگ جهانی بود و مسائلی که گریبانگیر کشور ما در طی سه دهه گذشته شده است. اروپای غربی جنگید وهزینه ای بسیار سنگین متحمل شد تا از آزادی و حقوق بشرعلیه یک ایدئولوژی بیمار ونژادپرست دفاع کند. باید از سران رژیم اسلامی پرسید در برابر این همه محرومیت که به ملت ایران تحمیل کرده اید چه سودی عاید ملت ما خواهد شد؟ در چه جنگی پیروز خواهید شد؟ چه نتیجه ای برای این همه محرومیت برای ملت ایران به ارمغان خواهید آورد؟ چرا با مردم صادقانه روبه رو نمی شوید؟ چرا به مردم دروغ می گویید؟ آمریکا، اروپا و دیگر کشورهای جهان کوچکترین عناد و دشمنی با مردم ایران ندارند. مسأله اساسی شما هستید. شما که به دنیا اعلان جنگ داده اید. شما که خود نمیدانید چه میخواهید وچه می کنید ویگانه راه تداوم حکومت خود را در بحران سازی پی در پی جستجو می کنید. صورت مسأله بسیار ساده است. چرا به سؤالات مردم پاسخ نمی دهید؟
اگر راست میگوئید؟
شما مدعی هستید که خیال ساختن سلاح هسته ای را ندارید و فتوا می دهید که چنین سلاحی خلاف اسلام است، اگر راست می گویید چرا اجازه نمی دهید ناظران بی طرف سازمان های بین المللی به ایران بیایند و به دنیا ثابت شود که زیر کاسه شما نیم کاسه ای نیست؟ آیا نمی دانید که به علت دروغهای پی درپی شما هیچ کشور معتبری درجهان امروزبرای سخنان شما، ادعاهایتان و تعهداتتان کوچکترین ارزشی قائل نیست؟ حتی همان روسیه که امروز مملکت را به نام آن ها قباله کرده اید یا همان کشور چین که منابع کشور را به ثمن بخس در اختیار آن ها قرار داده اید و با وارد کردن بنجل هایش به کشور اقتصاد مملکت را به ویرانی کشانده اید، ادعا های شما را باور نمی کنند و در شورای امنیت سازمان ملل چهار بار علیه شما رأی داده اند. چگونه تصور می کنید که دنیا سرانجام در برابر عناد و لجاجت شما تسلیم خواهد شد؟ آیا تا به این حد از فهم سیاسی کمبود دارید که نمی دانید هیج رهبری در کشورهای غربی امروز نمی تواند در برابر زیاده روی های شما تسلیم شود بدون آنکه مورد سؤال رأی دهندگان کشورخود قرار گیرد؟ امروز یکی از بزرگترین موانع تجدید انتخاب آقای اوباما برای شهروندان آمریکایی اتهام کوتاه آمدن او در برابر زیاده روی های شما است. چرا گمان می کنید با به خاک و خون کشیدن ایران خواهید توانست به حکومت نا مشروع و سلطه استبدادی خود تداوم بخشید؟ اگر ریگی به کفش خود ندارید چرا اجازه نمی دهید طبق تعهدات سند عدم کسترش سلاح های هسته ای که ایران از امضاء کنندگان آن است، بازرسان بین المللی بیایند وآزادانه بازرسی کنند و این همه خفت و دردسر و بدبختی برای ملت ایران پایان پذیرد.
پاریس
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کشکساب
با درود بر همه ایرانیان. پرسیدن مطلب از مشتی تروریست بی وطن که نام رژیم؛یاحکومت را بر آنها نهاده و برما و همه مردم جهان تحمیل کرده اند؛ به نوعی انحراف افکار عمومیست. با احترام به نویسنده محترم؛اولا امآر درصد انرژی که از تنگه هرمز ؛گذر میکند بسیار بیش از بیست هفت درصد؛اشاره شده میباشد. دوما و مهمتر اینکه؛آیا واقعا منتظر پاسخ باید ماندکه(رژیم؟!؟) چرا به مردم دروغ میگوید؟. آیا خمینی دروغگو؛از پیش از ورودش به ایران؛دروغ و دروغ و دروغ؛نگفت؟ آیا این راهزنان بی وطن ضد ایرانی ؛که در ایران قرارداده شده اند؛تا کنون دروغ نگفته؛و راست گفته اند؟ مردم برای رژیم منتخب معنی دارد. اینها دولت نیستند؛مسلط هستند. باید مردم ایران راخطاب قرار داد؛نه مشتی راهزن را. پاینده ایران؛سربلندایرانی.
July 01, 2012 08:22:59 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
قسمت دوم
... اگر واقعا هدفشان رهائی ایران و ملت ایران است باید آنقدر درک و درایت و سیاست داشته باشند که در چنین موقعیتی نمی باید به مسائل تاریخی و اختلافات گذشته پرداخت ، بلکه باید بر اساس اصولی که عموم مردم بر آنها توافق دارند اعتلاف نمایند و همکاری نمایند تا این رژیم نا ایرانی را سرنگون کنند و وفادار بر آن اصول جلوی ادامه فاجعه و طمع بیگانگان را بگیرند تا بتوانند ایران و ملت رنجدیده ایران را نجات دهند .
اپوزيسيون بايد به اين بلاهت سی و سه ساله توی سر و کله هم زدن پايان دهد و تکلیفش را با ملت ستمدیده و ایران روشن کند ، حال چه گروهها و شخصیت هایی مرد یا زن این راه هستند باید قدم پیش بگذارند . هر کس یا گروهی کنار بایستد یا به این بلاهت توی سر و کله هم زدن ادامه دهد ، مسئول می باشد ، چونکه شواهد و غرائن موجود در درون ایران و بر اساس سیاست های پلید بیگانگان و تعدادی فرصت طلب و تجزیه طلب نشان از انهدام ایران و ملت ایران می باشند . بیچاره مردم بیگناه و آن پیر و کودک و جوانان بی دفاع درون ایران .
June 29, 2012 12:11:43 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
سی و سه ساله که این رژیم نا ایرانی هر انچه خواسته گفته و ملت ایران نیز بهایش را پرداخته...
همه بلاهایی که بر سر ملت ایران آمده تقصیر سیاسیون به اصطلاح ملی ایران است و فرقی هم ندارد که از کدام طیف یا جناح باشند ، چه پادشاهی و چه جمهوری ، یکی کم و دیگری بیشتر تقصیرکارند ، اما در چنین شرایطی تقصیرکارترند ، چونکه هرگز قابل قبول نیست و شایسته نیست که به دنبال مقصر گشت ، بلکه باید ابتدا جلوی فاجعه بزرگتر را گرفت و ایران و ملت ایران را رهانید ، از این پس نیز هر بلایی بر سر ایران و ملت ایران آید باز هم تقصیرکار ملی گرایان ایران است و هیچ فرقی ندارد که از کدام جناح هستند ، جمهور یا پادشاهی هیچ فرقی ندارد ...ادامه
June 29, 2012 12:04:45 AM
---------------------------
پیروز
درسته که بی لیاقتی، یاوه گوئی و عدم احساس مسؤولیت از سوی یک حکومت می تواند سرنوشت یک ملت و یک کشور را این چنین به بیراهه و بُن بست سیاسی واقتصادی بکشاند؟
ولی با خودمان چه باید کرد؟
با تمام قدر ناشناسیها ، دوست را دشمن خواندنها و خود خواهیها ، خود شبفتگی و فرصت طلبیها و بیگانه پرستی و کمبود خوی میهن پرستی روشنفکر و سیاسی کار و جامعه شناس و رسانه دارمان ، و بیجاره مردمی خرافه پرست و ساده اندیش و دنباله رو که چشم امید به نامبردگان بالا دارند انتظار حگومن و گردانندگانی بهتر از این دارید.
آیا ابن ملت و کشور شایستکی همین حکومت و پشتیبانان مردم فریب و بیگانه پرست و اپوزیسیونی که پس از ۳۳ سال هنوز نمیداند چه میخواهد و چون رژیم آخوندی که شعارش مرگ بر امریکا و اسرائیل است ، خود را با رضا پهلوی مشغول کرده اند را ندارند؟
از ماست که بر ماست...نه از آخوند و پشتیبانان جهان وطن و فرصت طلبش.
June 28, 2012 10:17:53 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
اینها پاسخی ندارند که به سئوالات مردم بدهند. از نظر سران رژیم دینی اصلا مردمی وجود ندارند بلکه تمام موجودات عالم را بنام امت اسلامی می شناسند و بهمان شیوه اسلام قرون وسطایی هم با آنها رفتار می کنند. مگر نمی دانید که این موزیان تاریخ معاصر به بحران آفرینی و فتنه جویی همانند آبا و اجداد خویش خوی داشته و دارند؟ تمام تلاش شان بر پایه ایجاد مانند جنگ هشت ساله با عراق استواراست به این امید و خیال واهی که ملت به حمایت رژیم برخاسته و شاید از این طریق باز برای چند سالی به بقای نظام وحیاتشان ادامه دهند، غافل از اینکه نسل امروز دیگر نسل ۳۴ سال پیش نیست. انهدام و ویرانی اقتصاد و صنایع مملکت هم برای آنها هیچ اهمیتی ندارد زیرا که پیشاپیش اقدامات لازم برای نجات جان و مال خود و بستگان را از سال ها پیش تدارک دیده و بستر را آماده کرده اند، همان راه و کاری را که کسانی همچون خاوری در پیش گرفتند. هدف نهایی جماعت آخوند جلوگیری از تخریب و ویرانی ایران نیست بلکه نجات خودشان (بنام اسلام!) در صورت خطر بروز جنگ و عواقب فاجعه بار آن!
June 28, 2012 10:03:31 PM
---------------------------
|