آقای محمد امینی برای سیاهنمایی شخصیت شاهزاده رضا پهلوی بدون توجه به تاکید ایشان در مورد قیام مردم که شاید آقای امینی به آن اعتراض داشته باشند تلاش کرده تا به ایشان این نظر را نسبت دهد که ایشان طرفدار حمله نیروهای بیگانه به ایران است.
میشل فوکو در کتاب نظم اشیا از سه اپیستمه نام میبرد و در مورد آن بحث میکند به نظر میشل فوکو تفاوت آنچه ما عصر روشنگری مینامیم و دوره قرون وسطی در این نکته است که در آن دوران دانش جستجوی شباهتها بود. او مورد دون کیشوت را مثال میزند که در دورهای بدنبال شباهت متن با واقعیات بود و تلاش میکرد این شباهت را با اعمال قهرمانانه خود نشان دهد در واقع بنظر فوکو دون کیشوت چیزی نبود جز متن کتابی که آن را میخواند. اما در دوره بعدی معرفتشناسی تغییر کرد و دانش تبدیل شد به فهم تمایزات و تفاوتها. بنظر فوکو ویژگی عصر ما قبل مدرن آن بود که انسانها به دنبال شباهت بودند و دانش آن عصر با این شبیهانگاریها عجین شده بود. بسیار عجیب است که در عصر مدرن طلایهداران عرصه سیاسی هنوز بدنبال شباهتها و شبیهانگاریها هستند شباهت محمد علی شاه به شاهزاده رضا پهلوی را نیز باید در این اپیستومولوژی (معرفتشناسی) جستجو کرد. تالکوت پارسونز جامعهشناس صاحب سبک، ویژگیهای جوامع مُدرن و غیرمُدرن را بر میشمارد یکی از این ویژگیها زبان است. زبان مُدرن زبان تحلیل است اما زبان سُنتی زبان تمثیل و تشبیه. جدا از این اشارات آیا تشبیه محمد علی شاه بدون در نظر گرفتن ساختاری که این بازیگر در آن بازی میکرد امکانپذیر است؟ ساختاری به شدت صلب و سُنتی. اما آیا ساختاری که شاهزاده رضا پهلوی در آن بازی میکند ساختاری سُنتی است؟ شاید درک مفهوم ساختار و کاگزار برای آقای محمد امینی میسر نباشد پس بهتر است تا با زبانی با ایشان صحبت کنم که بیشتر برای ایشان قابل فهم باشد. جناب آقای محمد امینی شما نمیتوانید دو شخص را که در دو دوره متفاوت تاریخی برای دو هدف متفاوت مبارزه میکردند و زبان سیاسی متفاوتی بکار میبرند مقایسه کنید این قیاس بیشتر به داستان طوطی و درویش مولانا شبیه است .
در ابتدا نمیخواستم چیزی راجع به مقاله آرزوهای محمد علی شاهی بنویسم زیرا افرادی هستند که برای معروف شدن پنجه در پنجه سرمایههای سیاسی مردم ایران میافکنند تا از این راه به شهرتی برسند. اما بعضی از این افراد با نقدی آگاهانه و شجاعانه موفق میشوند تا بنحوی خود را بعنوان شخصیت سیاسی مطرح کنند اما این مقاله جناب آقای محمد امینی از آن دسته مقالههایی است که اینجانب فقط برای کمک ایشان و این که بیش از این به حیثیت خود ضربه نزند مجبور شدم جوابیهای برایش بنویسم .
در ابتدا این پرسش مطرح است که آیا انتقاد از شاهزاده زضا پهلوی بعنوان شخصیت سیاسی مجاز است یا نه؟ جواب صد در صد آری است. هر شخصیتی که وارد عرصه سیاست میشود باید نقد شود و شاهزاده رضا پهلوی هم از این امرر مستثنا نیست لازم به توضیح نیست که در سُنت ایرانی هم شاهان از نقد مصون نبودند و در صورت بزهکاری فره ایزدی از آنان دور میشد و دیگر شاه نبودند (مورد جمشید و کاووس). در مورد مدرنیته، خود نقد از ویژگیهای اساسی آن است و بنابر این نقد شاهزاده رضا پهلوی نه تنها بد نیست بلکه از ضروریات است. اما پرسش دوم این است که ویژگیهای نقد چیست؟ یا نقد باید چگونه باشد؟ اصلا برای چه هدفی نقد میکنیم؟
منتقد در درجه اول باید متن و گفتار درست را نقد کند بعبارت دیگر باید آنچه را نقد کند که در گفتار و یا نوشتار دیده است اگر شخصی با تحریف گفتار و نوشتار دیگران چیزی را به آنها نسبت دهد و بعد همان را نقد کند چه اتفاقی میافتد؟ من فکر میکنم در این حالت دو پاسخ اساسی وجود دارد. اول اینکه منتقد در ذهن خود چیزی داشته و میبایست بیان میکرده و فرصت آن را نداشته بنابر این آن را به دیگری نسبت داده و از این طریق موفق به بیان آن چیز شده است. در مقاله آرزوهای محمد علی شاهی تحریف، و تغییر فراوان در جملهها و سپس و پاسخ دادن به جملههای تحریف شده بسیار زیاد است. حتی متن پارسی البته متن پارسی نیز به گفته دفتر شاهزاده از تحریف مصون نبوده ) مقاله نیز با موارد مورد ادعای آقای محمد امینی بسیار متفاوت است. در ادامه چند مورد از جملههای تحریف شده از مقاله آقای امینی را میآورم .
نمونه اول : متن مقاله آقای محمد امینی‟ پدرم براین باور بود که باید ابتدا به مردم تا حدی آموزش بدهد تا دمکراسی امکانپذیر شود. میخواست ابتدا جامعه مدنی ایجاد کند‟
متن اصلی مقاله :
پرسش : فوکوس آنلاین: در سنجه با اسپانیا البته ایران در زمان پدر شما کشورِ چندان دمکراتیکی نبود.
پاسخ: پدرم براین باور بود که باید ابتدا به مردم تا حدی آموزش بدهد تا دمکراسی امکانپذیر شود. میخواست ابتدا جامعۀ مدنی ایجاد کند. نظامش اصلاحپذیر بود و درآخر هم با اصلاحات مؤافقت کرد.
با یک نگاه سطحی به دو جمله دو معنای متفاوت در ذهن انسان متبلور میشود. در جمله اول کامل بودن نظام پیشین و در جمله دوم کامل نبودن و نقص داشتن. چرا که در جمله دوم تاکید بر اصلاح و اصلاحپذیری است اما در جمله اول تاکید بر این است که یک راه وجود داشته و محمد رضا شاه پهلوی آن راه را دنبال میکرده است .
مورد دومی که در این مقاله به چشم میخورد گویا آشنا نبودن مصاحبهگر با تاریخ اسپانیاست محدودیتهای اجتماعی(تفکیک جنسیتی مدارس...) و سیاسی که در اسپانیانی دوره فرانکو وجود داشت اصلا با آزادیهای اجتماعی که در زمان محمد رضا شاه در ایران بود قابل مقایسه نیست چون این مورد از مقصود من در این مقاله دور است به آن نمیپردازم .
مورد سومی که در این متن به چشم میخورد عدم آشنایی آقای محمد امینی با مفهوم دموکراسی و ترمهای علومانسانی است که البته با توجه به رشته تحصیلی ایشان که تاریخ است و گویا ایشان موفق نشدهاند که تز دکترای خود را بنویسند بیش از این از ایشان انتظار نمیرود در حالی که در تمام دانشگاههای جهان فرایند توسعه و توسعه سیاسی و اقتصادی و ابعاد مختلف آن هر روزه مورد پژوهش قرار میگیرد به باور آقای محمد امینی و همفکران ایشان دموکراسی فقط با به شرط وجود شخصیت کاریزماتیک دموکرات شکل میگیرد. اگر از آنها پرسش شود که چرا در فضای باز 20-32 یا فضای باز قبل از انقلاب 57 نتواستیم به دموکراسی برسیم آنها به پاسخ سادهای متوسل میشوند که همانا تئوری توتئه است. در مورد شخصیت کاریزماتیک دموکرات که از ابداعات بعضی سیاسیهای ایران است شما نمیتوانید حتی یک مورد در تئوریهای توسعه سیاسی چه از نوع مارکسیستی مانند بارینگتون مور یا پولانزاس و چه از نوع غیر مارکسیستی مانند پارسونز یا آلموند ... آن پیدا کنید . علت در تناقض خود واژه است. دموکراسی از نظر وبر عقلانیت حکومت است و از نظر مارکسیستها ویژگی نظام کاپیتالیستی و سوسیالیستی است. اما کاریزما با عقل میانهای ندارد .
اما نمونه دوم جالبتر است آقای محمد امینی برای سیاهنمایی شخصیت شاهزاده زضا پهلوی بدون توجه به تاکید ایشان در مورد قیام مردم که شاید اقای امینی به ان اعتراض داشته باشند تلاش کرده تا به ایشان این نظر را نسبت دهد که ایشان طرفدار حمله نیروهای بیگانه به ایران است.
متن آقای امینی :
"آقای رضا پهلوی اگرچه نگفتهاند که شورای زیر رهبری او با کدام نیرو و از چه راهی بنا است به «هر اقدامی» دست بزند تا از دست حکومت راحت شویم، پاسخ را در جای دیگری دادهاند: برگرده نیروهای نظامی خارجی. پرسشگر آلمانی میگوید که مداخله نظامی غرب در ایران میتواند به شکست بیانجامد و جمهوریاسلامی را تقویت کند. او به جای این که پاسخ دهد که با دخالت نظامی درایران از بنیاد مخالف است (چیزی که پیشتر گفته بود)، این بار در پاسخ به این ارزیابی روزنامه نویس، حرف دل خود را میزند:
خیلی این حرف درست نیست. بسیاری از ایرانیها حتی برای خلاصی از حکومت طرف مهاجمان خارجی را خواهند گرفت "
متن اصلی مقاله :
فوکوس آنلاین: بسیاری از کارشناسان معتقدند که هر اقدام غرب محکوم به شکست است و حکومت را بیشتر تقویت خواهد کرد
پهلوی: خیلی این حرف درست نیست. بسیاری از ایرانیها حتی برای خلاصی از حکومت طرف مهاجمان خارجی را خواهند گرفت. وقتی مردم بعد از انتخابات مخدوش سال ۲۰۰۹ به خیابان رفتند و «اوباما – اوباما» سردادند و پلاکاردهایی به زبان انگلیسی رو به دوربین گرفتند این کار را نکردند که تمرین زبان کنند: پیامی بود که به غرب فرستادند.
در متن اول با تغییر جملات و دگرگونی در آن شما دعوت از نیروهای خارجی را میبینید و لی در متن دوم به یک واقعیت تلخ اشاره میشود. در نبود یک آلترناتیو قدرتمند ایرانی که تمام جریانهای فکری را در برگیرد، مردم برای خلاصی از اوضاع حتی به نیرو های بیگانه متوسل میشوند. من که در ایران زندگی میکنم و این شرایط سیاه را از نزدیک به چشم خود میبینم هر روز در خیابان و کوچه با مشاهده زندگی اسفبار مردم و جو ناامیدی با این واقعیت تلخ مواجه میشوم. هیچ خواننده بیطرفی از جملات شاهزاده رضا پهلوی دعوت از نیروهای بیگانه را برداشت نمیکند. آنچه ایشان به آن اشاره میکنند جو ناامیدی و یاسی است که بدلیل یک حکومت اشغالگر بر کشورمان حاکم شده است. از میهنپرستان مائویست این انتظار میرود که برای اثبات میهندوستی خود با این اشغالگری پیشین که خود نیز در بوجود آمدن دخالت داشتهاند و امروزه واقعیت عینی دارد مبارزه کنند و سپس سراغ مبارزه با احتمال اشغال شدن کشور توسط غرب بروند. چون بنظر میرسد اولی عقلانیتر باشد. کدام انسان عاقلی خطر عینی را فراموش میکند و سراغ خطر احتمالی میرود؟ آز آقای امینی که تاریخ خواندهاند و شرایط دوران شاه سلطان حسین و دوران پیش از حمله مغول را مطالعه کردهاند بیش از این انتظار است. من خود در جمع گروهی از جوانان بودم. در آن شرایط که بسیار بهتر از امروز بود (دوره جرج بوش) شعار میدادند " ای بوش کربلایی-- مشتی بشی الهی) . آقای امینی بدون اشاره به اصل مشکل که نبود یک آلترناتیو قدرتمند و جدی در برابر نظام ولایت فقیه است یک ژست اخلاقی خاص گرفته و بدون در نظر گرفتن سیاستهای جمهوریاسلامی که در نهایت کشور را چه با جنگ و چه بدون جنگ به سمت ویرانی هدایت میکند هم حمله بیگانه را محکوم میکند و هم تشکیل یک آلترناتیو قدرتمند را و گویا ایشان به معجزه اعتقاد دارند. ایشان نمیتوانند بدون اعتقاد به معجزه گذار از جمهوریاسلامی را توضیح دهند مگر آنکه ایشان تلویحا بپذیرند که وضعیت موجود چندان هم نامطلوب نیست به نظر من پاسخ شاهزاده یک پاسخ بینهایت شجاعانه در اشاره به یک واقعیت تلخ بود.
اما مورد سوم که گویا تلخترین اشاره آقای محمد امینی و گویا کم آزارترین جمله شاهزاده برای ایشان بوده است .
شاهزاده رضا پهلوی در پاسخ به پرسش خبرنگار چنین میگوید
فوکوس آنلاین: کوتاه زمانی بعد در گذشت پدرتان شما در مصر به جانشینی او برگزیده شدید.
پهلوی: این مراسم در بیستمین زادروز من برگزار شد. طبق قانون اساسی ما میبایستی به این سن رسیده باشم تا بتوانم شاه شوم. البته بعد میبایست در مجلس ایران هم سوگند پادشاهی یاد میکردم. بنابراین میتوان گفت که «بنا به قانون» شاه ایرانم.
اولین پرسشی که مطرح میشود این است که کسانی که تمام معلوماتشان تاریخ مشروطه است و از این دریچه واقعیتهای ایران را برررسی میکنند، چرا مشروعیت قوانین آن را به زیر سوال میبرند؟ اگر انقلاب مشروطه دستاورد بزرگ مردم ایران است چگونه قانون بر آمده از آن مشروع نیست؟ آیا بر اساس قانون مشروطه مدعی دیگری برای پادشاهی ایران جز شاهزاده رضا پهلوی سراغ داریم؟ اگر آقای محمد امینی شخص دیگری را میشناسند لطفا معرفی کنند اما شاید ایشان به انقلاب اسلامی 57 باور دارند و قوانین آن را مشروع میدانند؟
همانطور که ایشان اشاره کردهاند آن رفراندومی که در شرایط احساسی بعد از انقلاب سبب حاکمیت اسلام و شریعت بر کشور شد از نظر جناب آقای امینی مشروع است و ایشان حق دارند از آن دفاع کنند. نگارنده هم حق دارد تا از نظام جمهوریایرانی دفاع کند. لازم به توضیح است که من طرفدار نظام جمهوری ایرانی هستم و اگر روزی آن رایگیری که شاهزاده رضا پهلوی بدرستی در این مصاحبه به آن اشاره کردهاند انجام شود قطعا به جمهوری ایرانی رای خواهم داد . اما آیا شاهزاده رضا پهلوی و طرفداران نظام پادشاهی این حق را ندارند که طرفدار نظام مشروطه پادشاهی باشند؟ اگر طرفداران جمهوری این ادعا را مطرح کنند که در زمان پدر ایشان چنین شد و چنان شد (بیشتر ادعاهای ایشان نقد از موضع واپسگرایی است و در این مقاله به آن نمیپردازم ). آیا طرفداران پادشاهی نمیتوانند ادعا کنند که در زمان جمهوری این همه مصائب بر مردم رفته و تمام منافع ملی به تاراج رفته و ما در جهت معکوس در تاریخ حرکت کردهایم پس جمهوری نمیخواهیم و اگر طرفداران جمهوری بگویند که این جمهوری با جمهوریاسلامی متفاوت است آیا طرفداران مشروطه این حق را ندارند که از مشروطه دیگری گفتگو کنند؟
اما دلیل دیگری هم برای تحریف جملات و نقد متن تحریف شده وجود دارد که آن هم برخورد شخصی است به نظر میرسد دلیل دوم قانع کنندهتر باشد زیرا نگارنده از نزدیک با آقای محمد امینی در فضای مجازی آشنا هستم و ایستارها و علائق ایشان را بخوبی میشناسم. در هر صورت چون جهتگیری عاطفی از ویژگیهای انسان سُنتی است به ایشان پیشنهاد میکنم برای جولان در عرصه سیاست از این جهتگیریهای عاطفی دوری کنند و مصلحت کشور را بر آن مقدم دارند .
موارد دیگری نیز همچون نسبت دادن شاهزاده به دریافت پول از کشورهای عربی و... وجود داشت که در مقاله بعدی به آن میپردازم و دیگر اینکه شاهزاده رضا پهلوی سرمایه سیاسی مردم ایران است در تحلیل محتوای سخنرانیهای ایشان کلمات کلیدی ایران، شهروند، حقوق بشر، آزادی سیاسی، تمامیت ارزی، مخالفت با حمله بیگانگان بیش از دیگر سیاسیهای خارج از کشور نمود پیدا میکند شاید نقدی که بر تمام اپوزیسیون امروز وارد است این است که آنها موفق نشدهاند تا یک استراتژی توسعه و همچنین یک تصویر مطلوب از ایران بعد از جمهوریاسلامی ارائه دهند که با توجه از شناختی که اینجانب از شاهزاده رضا پهلوی دارم امید است تا با تشکیل اتاقهای فکر و کمکگیری از کارشناسان و صاحبنظران در جهت رفع این نقص هم اقدام کنند.
به امید ایرانی آباد و آزاد و نیرومند
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
بهمن زاهدی گرامی، اگر این جمهوریخواهان! کابوس شان افشایشان در ایران آزاد نبود مثل شاهزاده از داوری نهایی ملت ایران درباره تاریخ معاصرمان نمی ترسیدند. در چند سال اخیر از جدایی حوزه سیاسی از حوزه تاریخ نوشته ام که در کشورهای غربی رعایت می شود. خوشحالم که علی میرفطروس پذیرفته در برنامه میبدی هفته ای یکبار حضور یابد. او در این برنامه ها از ؛ملی کردن؛ تاریخ معاصر ایران سخن رانده است. این بسیار مهمست چون بایستی تاریخ را از بند سیاست بازانی مثل مشیری و بنی صدر و محمد امینی و توده ای ها و اسلامیستها و و و بیرون آورد و بدست پژوهشگران ایرانی تاریخ که مستعد و بی غرض و مرض اند سپرد تا در دانشگاههای مستقل در ایرانی آزاد تاریخ ملی ما را بنویسند. وحشت مشیری و امینی و بنی صدرهای جمهوریخواه! از چنین پژوهشگرانی است که آنچه در همه این دهه ها گفته و نوشته اند عین همان دروغ معروف ؛هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران؛ کدیور درآید. اینها بخاطر منافع و کابوس هایی که دارند هم از رفتن رژیم می ترسند، هم از آمدن پادشاهی با رای ملت می ترسند و هم از آمدن جمهوری واقعی می ترسند. دانشگاههای مستقل در یک ایران آزاد هیچ آبرویی نه برای اسلامیستها می گذارد و نه برای هیچ جمهوریخواه قلابی که شیشه عمر این رژیم تا مرز نابودی ایران شدند.
July 04, 2012 01:25:40 AM
---------------------------
حق
با درود بر بهمن زاهدی گرامی، فرامرز فروزنده یک جمهوریخواه واقعی با وطن است که من برایش احترام خاصی قائلم. چندی پیش او مصاحبه ای با بهرام مشیری در برنامه همصدائی اش داشت. قرار بود که برنامه در باره هویت ملی ایرانیان باشد ولی مشیری آنرا به پهلوی ستیزی تبدیل کرد. فروزنده با تعبیر او از دوران پهلوی توافق زیادی نداشت ولی مشیری برنامه را غصب کرد و به فروزنده اجازه نمی داد که او را به چالش بگیرد. دست پاچگی مشیری بوضوح دیده می شد که خیال می کرد با به سکوت کشاندن فروزنده و تکرار حرفهای ده ساله اش علیه پهلوی ها او را نجات می دهد! امشب هم مصاحبه ای را که مشیری چند ماه پیش با حشمت رئیسی کرده بود را هم دیدم که مشیری فقط می خواست از زیر زبان رئیسی بیرون بکشد که تنها عامل همه بدبختیهای ایران از روزی که رضاشاه آ مید بخاطر استبداد بوده است و بس! تعبیر او از تاریخ هیچ تفاوتی با تعبیر بنی صدر ندارد. من اینگونه ساده اندیشی و ببازی گرفتن های تاریخ یک کشور را در پیشبرد اهداف شخصی و گروهی و سیاسی بوسیله مشیری و امینی و بنی صدر ها را درست برعکس جمهوریخواهی و میهندوستی شان می دانم. اینها از دم مسئولیت ناپذیرند. کابوس شان افشا شدن سفسطه ها و دروغهایشان در یک ایران آزاد در پیشگاه ملت ایران است.
July 04, 2012 12:44:25 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود بر حق گرامی،
چندین دلیل مختلف موجود میباشد که نمیتوان به جمهوریخواهان ایران اعتماد کرد.
یک: آنها ایران را برای جمهوری خودشان میخواهند و نه جمهوری را برای ایران.
دو: جمهوریخواهی برای ایرانیان یعنی پهلویستیزی
سه: جمهوریخواهان همان انقلابیون سال 57 هستند که در آن زمان برنامهای نداشتدند و اکنون هم از بیبرنامهگی خود رنج میبرند.
چهار: ایدولوژیک هستند و به کثرتگرائی بغییر از خودشان اعتقاد ندارند.
پنچ: ایران را بصورت ابزاری برای به قدرت رسیدن میبینند.
شش: در میان خودشان هم نمیتوانند به اتحادی برسند.
هفت: الگوبرداری از سیستمهای ورشکسته را هنوز فراموش نکردهاند.
هشت: از همه مهمتر مردم را فقط برای رایگیری از آنان میخواهند.
نه: ارزشی برای ایران قائل نیستند.
ده: جمهوریاسلامی را پدر خود برمیشمارند.
یازده: اندیشهای را پذیرا نیستند، مطلقگرا هستند.
رنجی را که شما بعنوان جمهوریخواه از جمهوریخواهان ایران میبرید را فقط مشروطهخواهان درک میکنند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
July 01, 2012 08:16:28 PM
---------------------------
حق
سپاس کاوه گرامی، از داریوش همایون و این گفته های پر مغز و منطقیش یاد کردی که بایستی آویزه گوش همگان می شد صرفنظر از اینکه از دهان چه کسی درآمده باشد چون در برابر منطق و حرف درست باید سر تعظیم فرود آورد. محمد امینی و بهرام مشیری ها که امروز رژیم را ول کرده و به شاهزاده بند کرده اند، آیا حاضر بودند وقتی داریوش همایون زنده بود با او همکاری کنند بویزه که او هیچیک از کاستی های شاهزاده را هم نداشت و یک سیاستمدار و اندیشمند بغایت استخواندار هم بود!؟ مگر مشیری و محمد امینی و پرویز دستمالچی نبودند که پارسال ارشهای لیبرال دمکراسی، ایران یک کشور با یک ملت و اصل تمامیت ارضی ایران، و قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران را در برنامه مشیری هر سه تبلیغ می کردند و مگر دو آخری نبودند که در این رابطه تور دو نفره در امریکا و اروپا برای اشاعه این اصول راه انداختند!؟ چرا اینها که مدعی این اصول اند با داریوش همایون که همه این اصول را قبول داشت همکاری نکردند!؟ گیریم شاهزاده کاستی ها دارد، آیا همایون کاستی ای بیش از خودشان داشت یا اصولش با آنها تفاوتی داشت که این آقایان او را قابل خود نمی دانستند که با او بخاطر ایران درین اصول توافق و همکاری کنند! همایون درست گفت جمهوریخواه ایرانی یعنی گمراه.
July 01, 2012 07:36:27 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
قسمت دوم
...و اولویت ها را نادیده می گیرند .
آغاز نقل قول
«صدای بلند یک سال و نیم پیش در زیر سرکوب خونین، به یک گفتگوی ملی فراروئیده است که بنیاد نه تنها جمهوری اسلامی بلکه یک جهانبینی مسلط پانصد ساله را به لرزه میاندازد. یک "نقطه جابجائی" واقعی روی داده است. رای من کو دیگر جز گوشه کوجکی از تصویر دگرگون شونده این بحث ملی نیست. تاریخ و فرهنگ من کو، بزرگی و سروری من کو، هویت ایرانی من کو، آزادی و حقوق من کو، شادی و زیبائی زندگی من کو، بهروزی و سهم من از این کشور کو؟ این پرسشهاست که در یک سال و نیم گذشته ذهنها را گرفته است.» پایان نقل قول
دکتر داریوش همایون
لینک گفتگوی تلاش دکتر داریوش همایون
http://www.d-homayoun.net/HTfile/Talash_101211.html
دسامبر ۲۰۱۰
باید به این پرسش ها پاسخ داد که سود وزیان این همه دعواهای بین گروه های اپوزیسیون از جمهوریخواه و پادشاهی خواه و بقیه گروه ها چه کسانی سود و زیان می بینند . هر کس سود می برد پس به این دور باطل نیز همچنان می دمد. یا اینکه راه عقلانی تری را پیش می گیرد .
July 01, 2012 03:08:22 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود حق گرامی
زنده یاد دکتر داریوش همایون در یکی از گفتگوهایش خیلی خوب صدای قیام ملت ایران را بیان کرد و اضافه می کنم به سخنان جنابعالی و همچنین باید گفت که چوب لای چرخ یکدیگر گذاشتن در درون اپوزیسیون از هر طرف و توسط هر شخصی باشد صدا و خواست های جنبش را در سایه قرار می دهد ...ادامه
July 01, 2012 03:07:07 PM
---------------------------
حق
کاوه نازنین، می گویی دلیل تداوم عمر رژیم تا حالا بخاطر این بوده که ؛مخالفینش بجای اینکه با رژیم بجنگند ، با یکدیگر می جنگند؛. فکر کنم با من موافقی که کثیری از نامیانی که خود را مخالف رژیم می نامند، نه مخالف رژیم اند و نه با آن در جنگ و فقط ادای مخالفت با رژیم را در می آورند.این فریبکاران فقط حافظ رژیم بوده اند وگرنه یقه رژیم که تمامیت ارضی ایران را در رابطه با دریای مازندران و سه جزیره ایرانی در خلیج فارس و حتی نام این آبراه را بخطر انداخته، و سایه جنگ و تجزیه ایران را هر روز بر سر ایران سنگینتر کرده، و ملت ایران را به فقر و فحشا و اعتیاد و و و کشانده را ول نمی کردند تا به یقه شاهزاده بچسبند و همه ما را سر کار بگذارند و مبارزات ملت ایران علیه این رژیم و نجات ایران را عمدا به انحراف بکشانند با آن چرندیاتشان که شاهزاده حق ندارد خود را با گاندی و ماندلا مقایسه کند و حق ندارد خود را شاه قانونی بداند و و و، آنهم با جعل و تحریف یک مصاحبه از میان ۱۵ مصاحبه شاهزاده در ماههای اخیر کرده. واکنش شان به شکایت شاهزاده علیه خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت که شاهزاده حق چنین شکایتی علیه آن جلاد را ندارد، ثابت کرد که اینها برای حفظ رژیم شان حاضرند از این جلاد حمایت کنند و ایران و ملت ایران را در زباله دانی تاریخ بریزند.
July 01, 2012 12:42:29 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
عجیب نیست که سی و سه سال است رژیم بی خرد اسلامی بر ایران و سرنوشت ملت ایران حکومت می کند.
چونکه مخالفینش بجای اینکه با رژیم بجنگند ، با یکدیگر می جنگند ، درست است که شاهزاده با دیگران نمی جنگد ، ولی دیکران با او سر جنگ دارند و چوب لای چرخ او می گذارند . چیزی که هر دو طیف پادشاهی و جمهوری متوجه نیستند این است که مسئله ملت ایران اصلا و ابدا آنها نیستند منظورم این است که مسئله ملت ایران نه پادشاهی است و نه جمهوری استن. نه محمد رضا شاه پهلوی و نه دکتر محمد مصدق هیچکدام مسئله عموم ملت ایران نیستند و این را باید هر دو طیف بفهمند . از طرف کسی حرف نمی زنم ولی بیشتر دوستانم که بیشتر شان گرایش به طیف خاصی ندارند مسئله شان نه پادشاهیست و نه جمهوری است . بلکه مسئله اصلی نجات ایران و ملت ایران از چنگال رژیم جمکرانی و متعفن است . متاسفانه مسلئه بساری از اپوزیسیون خارج کشور هنوز پادشاهی یا جمهوری است و مثل دهها سال پیش همچنان در این کلاف سر در گم دور خودشان میچرخند و از چند نسل بعد از خودشان غافل ماندند .
July 01, 2012 09:35:48 AM
---------------------------
|