حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
تنهایی روسو

July 17, 2012

سه شنبه 27 تیر 2571 = July 17, 2012

نوشتۀ مصطفی خلجی ار اف ای
 

امسال، سال بزرگداشت ژان ژاک روسو است. در شهرهای ژنو و پاریس، به مناسبت سیصدمین سال تولد این اندیشمند عصر روشنگری، برنامه‌هایی تدارک دیده شده است؛ از چاپ دوباره تمامی آثار روسو از سوی یک انتشارات سوئیسی گرفته تا برگزاری یک نمایشگاه در پانتئون. درباره اندیشه‌های اجتماعی و فلسفی این متفکر بسیار نوشته شده، اما روسو به لحاظ شخصیتی چگونه بود؟

«من روی زمین تنهایم، بیگانه، بدون پدر و مادر، نه برادری، نه دوستی، نه آشنایی، نه جامعه‌ای مثل خودم.» (تخیلات یک پرسه‌زن تنها)

«تنهایی» یکی از مهم‌ترین مضامین آثار و یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های شخصیتی ژان ژاک روسو است. این نویسنده نه تنهاگوشه‌گیری را در آثارش توصیه می‌کند، بلکه از منزوی‌ترین نویسندگان عصر خود نیز به شمار می‌رود.

مرگ مادر، در لحظه تولد روسو، در روز 28 ژوئن 1712، تأثیر مهمی بر روحیه او گذاشت و همواره در زندگی شخصی و آثارش، نوعی از احساس گناه دیده می‌شود: «زندگی من به قیمت زندگی مادرم تمام شد، و تولدم اولین بدبختی من را رقم زد.» (اعترافات)

روسو بی‌مادر به دنیا آمد و در 2 ژوئیه 1778 هم در تنهایی درگذشت. او در حالی که پیشتر فرزندانش را به یتیم‌خانه سپرده بود، روزهای پایانی عمر خود را نزد مارکی دو ژیراردن یکی از ثروتمندان فرانسوی ایتالیایی‌‌تبار، در ارمنونویل، یکی از حومه‌های پاریس گذراند.

در پارک ارمنونویل بود که روسو توانست در خلوتی که داشت سه کتاب نیمه‌تمام خود را به اتمام برساند: «اعترافات»، «مکالمات؛ روسو ژان ژاک را داوری می‌کند» و «تخیلات یک پرسه‌زن تنها».

در هر سه این کتاب‌ها که پس از مرگ روسو انتشار یافت، مضمون «تنهایی»، نسبت به باقی آثار این نویسنده، بیشتر مشهود است.

تنهایی روسو، گاهی او را تا مرز دنیای عرفانی می‌کشاند. او در کتاب «اعترافات»، که شرح زندگی‌اش از تولد تا تبعید در انگلستان است، با جدا شدن از جامعه و غیرمتعارف جلوه دادن خود، سعی در تصفیه و تزکیه نفس دارد.

در واقع روسو از نوشتن به عنوان چاره درد تنهایی استفاده می‌کرده است، گرچه به عقیده برخی، نوشتن کتاب «اعترافات» علاج تنهایی روسو نبود و برای رسیدن به آرامش، کتاب «مکالمات» را نوشت.

کتاب «مکالمات» گفت‌وگوی سه‌جانبه «مرد فرانسوی»، «روسو» و «ژان ژاک» است. روسو در این کتاب در جست‌وجوی گنجینه‌های وجود خویش است.

میشل فوکو در مقدمه‌ای بر «مکالمات» نوشته که روسو در این کتاب در نهایت به یک چیز می‌رسد که از نظر او لایق ایمان قطعی است و آن «وجدان بشری» است.

اما آرامش روسو در آخرین کتابش یعنی «تخیلات» بیشتر است. این کتاب، تک‌گویی‌های یک انسان آرام است که در سکوت و خلوتِ پارک زیبای ارمنونویل نوشته شده است: «ژان ژاک هرگاه به خلوت خویش باز می‌گردد، از بیگناهی و معصومیت خود لذت می‌برد.»

روسو در کتاب «تخیلات» زنجیره زمان را می‌گسلد و گذشته و حال را در هم می‌آمیزد، و همه آثار و اندیشه‌هایش را مرور می‌کند؛ اینجاست که او خود را بیش از همیشه در مقابل «من» واقعی‌اش تنها می‌یابد.

تنهایی طبیعی

وجود واقعا خوشبخت، وجود تنهاست. خدای تنها از خوشبختی مطلق لذت می‌برد. (امیل، کتاب پنجم)

«تنهایی» در مرکز تفکر مذهبی روسو قرار دارد. به اعتقاد روسو، خداوند انسان را با «تنهایی خدای‌گونه» خود آفریده است. از همین روست که روسو همواره با نوستالژی عمیق تنهایی، آن گونه تنهایی‌ای که انسان بدوی داشته، زندگی کرده است.

از نظر روسو، انسان طبیعتا تنها آفریده شده، اما همین طبیعت است که او را به سمت زندگی اجتماعی سوق می‌دهد. اینجاست که تضادی شکل می‌گیرد.

بر خلاف نظر برخی از متفکران که ساده می‌گویند اجتماعی بودن انسان ذاتی است و فقط با وجود «دیگری» به اثبات می‌رسد، دیدگاه اجتماعی روسو ظاهرا کمی پیچیده و مبهم است.

از نظر روسو اگر انسان در زندگی و تاریخ، اجتماعی می‌شود و سیاست می‌ورزد، به این دلیل است که او «تنها» زاده شده است.

روسو در کتاب «گفتاری درباره نابرابری» می‌نویسد که انسان آرمانی، «این گونه است که باید از دستان طبیعت رهایی یابد»، آن گاه خود را در «طبیعت درخور» خویش می‌یابد و «به طور طبیعی» در یک تنهایی مطلق زندگی می‌کند.
در واقع، به اعتقاد روسو، دنیای متمدن نظم احساسات و عواطف طبیعی را بر هم زده است و جامعه آرمانی روسو، جامعه‌ای است که در آن طبیعت و تمدن با یکدیگر آشتی کرده‌اند.

همچنین از نظر روسو، برابری یعنی نظم طبیعی. و اساسا اندیشه سیاسی روسو بر مبنای همین دو کلیدواژه استوار است: طبیعت و مساوات.

طبیعت و یا جزئی‌تر، تنهایی، سرشار از پاکی و معصومیت است، اما با پا گذاشتن انسان به جامعه، تاریخ دیگری رقم می‌خورد: «ای انسان، من سرگذشت تو را نه در کتاب‌های تاریخ که نوشتۀ هم‌نوعان دروغ‌گوی توست، بلکه در طبیعت خوانده‌ام؛ طبیعتی که هرگز دروغ نمی‌گوید.»

از نظر روسو، غرور و خودبینی در اجتماعی شکل می‌گیرد که هر کس تلاش می‌کند خود را «بنمایاند». این میل به نمود و دیده شدن در اجتماع است که تضادی بین «وجود» و «نمود» را پدید می‌آورد و در نهایت نظم اولیه انسانی را بر هم می‌زند و موجب عدم مساوات می‌شود.

روسو در کتاب «امیل» نیز گریزی به تنهایی می‌زند. آنجایی که «رابینسون کروزوئه»، مشهورترین رمان دانیل دِفو نویسنده انگلیسی را تحسین، وتوصیه می‌کند که همه جوانان آن رابخوانند.

تنهایی اجتماعی

روسو در کتاب «قرارداد اجتماعی» نیز به نوعی از تنهایی انسان ستایش می‌کند. در این کتاب، انسان به طور تنها، نیک است. شر و بدی را نه در انسانِ تنها، بلکه باید در تجمع انسان‌ها و به عبارت دیگر «جامعه» جست‌وجو کرد.

شاید همین نیک بودن انسان تنهاست که باعث می‌شود روسو در نظراتش در باره دولت، بر آزادی‌های فردی و تحمل عقاید مخالف تأکید کند. همچنین نتیجه بگیرد که انسان موجودی است اخلاقی و نیازمند یک نظام اخلاقی.

در همین کتاب است که روسو، راه‌حلی را برای انسان اجتماعی امروز پیش می‌کشد؛ انسانی که حالت اولیه خود را از دست داده، چاره‌ای ندارد که تبدیل به یک «شهروند» شود در یک «قرارداد اجتماعی».

تمامی مفاهیم وابسته به انسان اولیه در نظریه شهروند هم بازیافت شده است؛ آزادی، مالکیت، استقلال، برابری و در نهایت اخلاق. انسان تنهای آزادِ مستقلِ اخلاقی، تبدیل می‌شود به شهروند آزادِ مستقلِ اخلاقی.

یعنی روسو در کتاب «قرارداد اجتماعی»، به کمک سیاست، خصوصیات تنهایی از دست رفته انسان را احیا و در واقع «تنهایی اجتماعی» را بنیان می‌کند.

تنهایی منتشر

از تنهایی نوشتن کار تازه‌ای نیست. نویسندگان بسیاری چه پیش و چه پس از روسو درباره خود و تنهایی‌شان نوشته‌اند.

اما در مورد روسو، یک چیز تازه است؛ او تلاش می‌کند همه تجارب ادبی‌اش را با شرح تنهایی خود بیامیزد. از این نظر، روسو یک الگو برای نویسندگی است.

همچنین بی‌اساس نیست اگر بگوییم که تنهایی، محور نظام فلسفی روسو است. درک تنهایی روسو، ما را به درک تازه‌ای از آثار او می‌رساند.

برعکس این گزاره نیز صادق است؛ یعنی با فهم آثار روسو، تنهایی معنای تازه‌تری می‌یابد؛ یک تنهایی وجودی که در همه چیز و همه جا منتشر است.

منابع:

- Brunel, Pierre. (1972). Histoire de la littérature française. Bordas.
- May, Georges. (1961). Rousseau. Seuil.
- Polin, Raymond. (1971). La politique de la solitude. Sirey.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites