سخنرانی مهرداد درويشپور عضو شورای هماهنگی جنبش جمهوری خواهان دموکراتيک و لائيک ايران در بروکسل پيش از آن که تلاشی باشد برای وحدت ايرانيان يک بيانيهی "چپ سابق" شرمگين از نوع جديد است. دو نکته در سخنرانی آقای درويشپور بسيار برجسته است.
۱- «اين عضو شورای هماهنگی جمهوری خواهان دمکرات ولائيک ايران تاکيد کرد که جمهوری خواهی تنها پروژه ای در باب شکل حکومت نيست، بلکه گرايش سياسی و فرآيندی است که از نزديکی سه خانواده سياسی در ايران - چپ های دمکرات، ملی گرايان و دين باوران لائيک- با فاصله گيری و نفی اقتدارهای موروثی، دينی و مسلکی پديد آمده است. او اشاره کرد گروه های اتنيکی نيز اساسا جمهوری خواه و طرفدار جدايی دين و دولتند و بخشی از خانواده جمهوری خواهان به شمار ميروند و از آنجا که بسياری از جمهوری خواهان مخالف تبعيض جنسيتی، دينی و اتنيکی اند، گروه های اتنيک های تحت ستم به مراتب با جمهوری خواهان نزديک ترند تا نيروهايی که اصولا به وجود چنين ستمی در جامعه ايران باور ندارند» [سخنرانی درويشپور در بروکسل]
آقای دوريشپور به سادگی فقط خود و يارانش (البته يارانی که قبلاً در سازمانهای چپ طرفدار شوروی سابق بودهاند) را میبيند. از نظر او «جمهوریخواهی»، که معلوم نيست تحت عنوان «جمهوری» چه درکی دارد، فقط از عهدهی سه نيرو تشکيل میشود يعنی «چپهای دمکرات، ملیگرايان و دينباوران لائيک» و خودسرانه نتيجه میگيرد که «از آنجا که بسياری از جمهوری خواهان مخالف تبعيض جنسيتی، دينی و اتنيکی اند، گروه های اتنيک های تحت ستم به مراتب با جمهوری خواهان نزديک ترند تا نيروهايی که اصولا به وجود چنين ستمی در جامعه ايران باور ندارند» نيروهای ديگر به نظر آقای درويشپور «اصولا» به چنين ستمی در جامعه ايران باور ندارند!
اگر ما جملهی بالا را از پوستهی دروغين خود خارج کنيم متوجه میشويم که آقای درويشپور با زبان بیزبانی میخواهد بگويد که فقط «چپهای سابق» میتوانند «نجات دهندهی» ايران باشند. زيرا صيغهی «دينباوران لائيک» [بگذريم که مفهومی اشتباه است] را فقط برای «دکوراسيون» آنجا گذاشته وگرنه ما «دينباور لائيک» نداريم!!
اگر آقای درويشپور با زبان ساده و شهامت میگفت که چپهای سابق بايد خود يک جبهه يا اتحاد بسازند بسيار واقعیتر و حقيقیتر بود تا خود را پشت يک چنين فرمول ناموفق و حذفکنندهای مخفی کند.
۲- «درويش پور بديل سازی در خارج و تشکيل دولت در تبعيد و يا کنگره ملی ايرانيان با کمک قدرت های بيگانه را رد کرد و آنرا نوع آراسته تری از چلبيسم خواند» [همانجا]
آقای درويشپور بیپروا و خودسرانه تمام کسانی را که به نوبهی خود تلاش میکنند برای يک ايران آزاد و دموکراتيک مبارزه کنند در رديف وابستگان به «قدرتهای بيگانه» و «نوع آراستهتر چلبيسم» خوانده است. او به خود اجازه میدهد بدون مدرک و شواهد و بدون آن که بچه را به نام اصلی صدا کند، هر کس را که مثل او فکر نمیکند، وابسته به قدرت بيگانه بداند.
ولی آن چه در سخنان آقای درويشپور نهفته است و قابل تأکيد میباشد، اين است که او هنوز در دام تبليغات جمهوری اسلامی است. تاکنون چنين بوده که جمهوری اسلامی يعنی پوزيسيون برای اپوزيسيون تصميم میگرفت که با چه نيرويی وارد مذاکره بشود يا نشود و آيا اپوزيسيون اجازه دارد که در سطح بينالمللی با نيروهای همسويش وارد مذاکره بشود يا خير. خط قرمزی که جمهوری اسلامی برای اپوزيسيون کشيده بود. «غرب» برای جمهوری اسلامی و آقای درويشپور هنوز همان «امپرياليسم خونخوار» است که بايد عليه آن مبارزه کرد. و آقای درويشپور در اين خانهی ايدئولوژيکی (ضد امپرياليستی) احساس بسيار مطبوعی دارد.
آقای درويشپور! اين هيچ اشکالی ندارد که شما همفکران خود را برای اتحاد فرا بخوانيد و بخواهيد يک جمع خودی داشته باشيد، ولی برای اثبات حقانيت خود اساساً لازم نيست که «ديگران» را يک مشت آدم خودفروخته و وابسته معتقد به چلبيسم معرفی کنيد. شما میتوانيد مانند گذشته به مبارزات ضد امپرياليستیتان ادامه بدهيد، ولی اگر کسی از اپوزيسيون با «امپرياليستها» وارد گفتگو شد، اين به خودی خود به معنی «خودفروختگی» نيست. اين فرمول اتحاد شوروی سوسياليستی سابق و جمهوری اسلامی است که شما هنوز آن را تکرار میکنيد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|