حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نقش اندیشه شبه روشنفکران در شکل گیری انقلاب 57

July 28, 2012

شنبه 7 مرداد 2571 = July 28, 2012

آتش فروزان آتش فروزان
 

دکترمیـرفطـروس می گویـد: «مـن به بسیـاری از روشـنفکران زمان محمـدرضـاشـاه؛ لقـب روشـنفکران همیشـه طلبـکار داده ام؛ روشـنفکرانی که در دسـتگاه فکـری و فلسـفی شان نه تنهـا هیـچ طرح و برنـامه ای برای نوسازی کشـور و یا مهنـدسـی اجتماعـی نداشـته اند؛ بلکـه ضمـن چشـم بستن بر تحولات جـاری جامعـه؛ مسیـح وار؛ همـواره صلیـب یـک (( نـه بزرگ)) را برشانه های خویـش حمـل میکردنـد و همانطـورکه گفتم بی آنکـه بدانند یـک نظام سیاسی را تنهـا عوامـل آن نظـام تعییـن نمی کننـد؛ بلـکـه اپوزیسیـون و مخالفـان نیـز در سـازنـدگی و یـا تخـریـب آن نقـش دارنـد.»

بـا آن ((نـه بـزرگ)) و جبهـه امتنـاع بود که روشـنفکرانی مانند جـلال آل احمد در بـرابر اصلاحـات اجتماعـی شاه؛ یـا به نفـی و انکار پرداختنـد؛ و یا معتقـد شـدند کـه خلیـل ملکـی سوسیـالیسـم آن را در دهـان حکومت شـاه گذاشته اسـت و شـاه ایـن برنامه های (اصلاحات ارضی؛ حقوق زنـان و کارگران؛ تحصیل و تغذیه رایگان سـپاه دانـش و....... ) را از امثـال خلیـل ملکی دزدیـده است. و کسـی حتــا از رهبـران جبهـه ملی در آن میـانه نبود که بگویـد؛ بسیـار خوب چه مانعی دارد اکنون کـه شـاه طـرح و برنامـه های خلیـل ملکی را پـذیرفتـه و اجـرا می کند؛ چـرا ما از آن حمایــت و پشـتیبانی نکنیــم؟

دکتر میرفطـروس بایـن نتیـجه می رسـد که آل احمـد مشـکل روانـی داشـته و در برابر آس انقـلاب سفیـد شـاه؛ خلـع سـلاح و بی هـدف مانـده بـود و بـا خـودش نمی توانسـت کنـار بیـایــد.

و بسـیاری از نویسـندگان و روشنفکـران ما؛ هنـوز در فضـای سیاسی؛ ایدئولوژیـک پیش از انقلاب نفـس می کشـند. حـدود 12سـال پیش؛ در جلسـه کانـون نویسندگان ایـران در پـاریس؛ در پاسـخ به یک نویسـنده و شاعر انقلابـی که ضمن توهیـن به دکتـر خانلـری او را عامـل سرکـوب و سانسـور رژیـم شاه نامیـده بود!! گفتــم:

«آقـا!.. یکـی ازافتخـارات رژیـم شاه ایـن باید باشد که دکتـر خانلری وزیر فرهنگش بـود و نـه آل احمـد و امثـال او.....» وسپس جلسه راترک کردم و از کانون نویسندگان اســتعفا دادم!

پژوهشـگر فرهیخته دکتر میرفطـروس در بخشی از کتـاب ملاحظاتـی در تـاریـخ ایـران اعلامیـه ای از حزب تـوده ایران در آغاز فعالیــت خـود در سـال 1325 را آورده اسـت؛ که در آن نـوشـته شـده (رضـاشـاه بــرای تـرویـج مـذهب کشـف حجـاب کرد!) و اما چنـد سال پـس از مدرن تر شدن جهـان؛ خطـاب به ملـت ایران اطلاعیـه می دهد که حزب توده نه تنها مخـالـف مـذهب نیسـت؛ بلکه به مذهب بطورکلـی و مذهب اسـلام بویژه احترام می گذارد و هر کسـی را که بنـام حزب توده ایـران دم از مخالفـت با دیـن بزنـد؛ بی درنگ و سخت از صفـوف خـود بیرون خواهـد کـرد.

دکتر میرفطـروس؛ زنـده یـاد محمدعلـی فروغـی را بعنـوان نمونه درخشانـی از برتری روشنفکـر سیاسـی و میهـن دوستی نام می برد و می نویسـد: «در روز رخداد 3شهریـور ماه سال 1320 پـس از حمله متفقیـن به ایـران و کناره گیری تحمیلی رضـاشـاه و تبعیـد او؛ محمدعلی فروغـی برخـلاف بسـیاری از روشـنفکـران و سیـاستمداران ما (درانقلاب57) به جای شعار (تاشاه کفن نشود؛ این وطن؛ وطن نشود!) بـا اصالـت و نجابتـی استثنایی و با همه کدورتـی که از رضـاشاه در دل داشـت؛ تقاضـای او را برای نخسـت وزیری و سرپرسـتی امور کشور پذیرفت و با اینکه نقشـه انگلیسـی ها برای الغـاء سلطنـت و استقرار جمهـوری و حتـا با اینکه پیشـنهاد پست ریاست جمهوری به مرحوم فروغی؛ او اسـتقلال و حفـظ تمامیـت ارضـی ایـران را بر منافـع فردی خـویـش برتری داد و با سیاسـتی آگاهـانـه در آن لحظـات حساس تاریـخی و در شرایـطی که کشـور در اشـغال بیگانگان بود و خطـر تجزیـه ایران می رفـت؛ توانـست کشـتی توفـان زده ایران را به ساحل نجـات و عافیـت برسـانـد.

در ادامه ی اصلاحات ارضی و اجتماعی شاه (در سال های 1340) و رشد طبقۀ متوسط شهری در عرصۀ مناسبات اقتصادی-اجتماعی، این طبقۀ نوین، جهان بینی و دیدگاه های نوینی را در برخورد با طبیعت و انسان طلب می کرد که نمی توانست آن را در تعالیم اخلاقی و اجتماعی اسلام سنّتی پیدا نماید.

گسترش دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، ورود تکنولوژی و رونق دانش مدرن، نشر عقاید متفکران اروپائی و فروریختن بسیاری از دُگم ها و باورهای مذهبی، ضمن اینکه موقعیت اجتماعی و سلطۀ دیرپای روحانیون سنّتی را با خطر جدّی روبرو ساخت، باعث شد تا نسل جوان (بویژه روشنفکران و دانشجویان) به مطالعۀ آثار مارکسیستی و ماتریالیستی جلب و جذب شوند. این جریان، که در طول سالهای پس از رضاشاه (12320- 1332) نیرومند بود، پس از رفرم ارضی- اجتماعی قوی تر گردید. محمدخاتمی در این باره یادآور می شود: "مدارس جدید (دانشگاه ها) پایگاه های روشنفکری الحادی برای برداشتن آخرین مقاومت دین در مقابل تفکر و تمدن ضد دینی و ضدخدائی استکبار شرق و غرب بود و قهرمان این صحنه ها و این پایگاه ها، روشنفکران بی دین، غرب زده و مُلحد ... بودند.

نفوذ عقاید مارکسیستی در این دوران سبب پیدایش و پرورش نسل جدیدی از مارکسیست های ایرانی گردید که گروه بیژن جزنی و سپس گروه پرویز پویان و مسعود احمدزاده (از شاگردان نخستین کانون نشر حقایق اسلامی) از آن جمله اند. عقاید مارکسیستی و ماتریالیستی در این دوران، بویژه بر بخش مهمی از انقلابیون مذهبی تأثیر اساسی گذاشت. این تأثیر را می توان در عقاید نخستین بنیاد گزاران مجاهدین خلق (سعید محسن، محمد حنیف نژاد، ناصر صادق و ...) نیز مشاهده کرد. تأثیر این عقاید بر بخش عمده ای از کادرها و اعضای مرکزی سازمان مجاهدین خلق، بعدها به انشعاب بزرگ سال 54 و موجب پیدایش مجاهدین مارکسیست (سازمان پیکار) شد. دکتر علی شریعتی در همین دوران – ضمن تبلیغ "بازگشت به خویش" (یعنی اسلام) تأکید می کند: "بطور کلی مدرنیسم و مارکسیسم در دو جبهه و از دو سوی مختلف، آنچه را که شخصیت وجودی یا خویشتن تاریخی ملت ها می نامیم، مورد هجوم قرار داده اند".

محمد خاتمی نیز، ضمن یادآوری رونق مارکسیسم در این دوران و ضعف و زبونی اسلام در میان اقشار تحصیل کرده و دانشگاهی می نویسد: "دانشگاه ها، مرعوب هیاهوی تبلیغی الحاد بودند – بویژه الحاد مارکسیستی – بچه های مسلمان ما در دانشگاههای ایران قاچاقی زندگی می کردند".

پیدایش بنیادگرائی یا "اسلام راستین" fondamentalisme یا integrisme از سالهای 1330 و خصوصاً با رفرم ارضی- اجتماعی شاه در سالهای 40 – 50 و رشد خرده بروژوازی مدرن شهری همراه بوده است. همۀ انواع "اسلام راستین" خواستار بازگشت به حکومت صدر اسلام (حکومت زمان حضرت محمد و علی) می باشند و کوشش می کنند تا دگم ها و باورهای خویش را با توسل به علم، فلسفه و جامعه شناسی مدرن (ترمودینامیک، مارکسیسم، اگزیستانسیالیم و ...) ابراز نمایند.

فلسفۀ سیاسی "اسلام راستین" (در همۀ اشکال آن) اعتقاد به "ولایت" (سرپرستی) و گردن گذاشتن به سلطۀ مطلقۀ امام یا پیشوا است.

برخورد نظریه پردازان "اسلام راستین" با فرهنگ و تمدن غرب نیز از خصلت خودخواه و خودگرای نظام اسلامی بر می خیزد. بیشتر آنان بویژه دکتر علی شریعتی آنجا که مدنیّت، آزادی، دموکراسی و دیگر ارزشهای اجتماعی- سیاسی غرب مطرح است، یا به انکار می پردازند و یا به گرفتن و اسلامی کردن مفاهیم فلسفی، سیاسی و اقتصادی غرب می پردازند.

نخستین نظریه های گردآوری شده درباری غرب را می توان در کتاب "غرب زدگی" جلال آل احمد جستجو کرد. این کتاب، در حقیقت مانیفست روشنفکران اسلامی ایران در برخورد با تمدن و فرهنگ غرب است.

جلال آل احمد پس از سرگشتگی های سیاسی – فلسفی، سرانجام به اندیشه های اسلامی بازگشت. او "بعنوان مدافع کلیّت تشیّع اسلامی" کوشید تا عقل ستیزی خود را در پوشش غرب ستیزی و دشنام به روشنفکرهای غیرمذهبی (بعنوان غربزدگان) بپوشاند و از این راه، ضرورت "بازگشت به خویش" (یعنی بازگشت به فرهنگ تشیّع) را در جامعه ی در حال تحوّل ایران، توجیه و تبلیغ نماید. آل احمد ضمن درک نادرست از آزادی و دموکراسی غربی و تقلیل احزاب سیاسی اروپا تا حد "منبرهایی برای تظاهرات مالیخولیا آمیزِ آدم های نامتعادل" و ضمن ابراز تأسف از اینکه "ما نتوانسته ایم شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در برابر ماشین و هجوم فرهنگ غرب حفظ کنیم"، "روحانیت ایران را آخرین برج و باروی مقاومت در قبال فرنگی" می دانست و برای تدارک و تداوم این مقاومت علیه فرهنگ و تمدن غرب، "وحدت روحانی و روشنفکر" و "تدریس قصه های مذهبی و ملی در مدارس" را توصیه می کرد.

با چنین برداشتی از غرب و غربزدگی است که دکتر علی شریعتی نیز ضمن تأکید به "هجوم مدرنیسم به شخصیت وجودی و خویشتن تاریخی مان" کوشش می کند تا "نسل ما را از آن خیرگی و خودباختگی و احساس حقارت در برابر تمدن غرب" رهایی بخشد.

دکتر شریعتی در سال های 1960 (در اوج جنبش دانشجوئی و روشنفکری فرانسه) تحصیلات عالیه ی خود را در دانشگاههای پاریس به پایان رسانید و بنابراین طبیعی بود که او درک روشن تری از فرهنگ و تمدن غرب (بویژه فرانسه) داشته باشد. اما او شوربختانه بسان آخوندی که بهرحال از حجرۀ قدیمی و سنّتی خویش بیرون خزیده، در نخستین برخورد با غرب و ارزشهای علمی، عقلی و مادی آن، واکنشی شرم آلود و واپسگرایانه بروز می دهد. دکتر شریعتی بر اساس دگم های ایمانی و اصول اعتقادی خویش – که به عقیدۀ او "حقایقی ثابت و تغییر نیافتنی است". با پیشداوری، به داوری ارزشهای عقلی، مادی و فردی غرب می پردازد و می نویسد: "برای مصونیّت از میکرب غربزدگی ... و برای نیرومند شدن در برابر هجوم ارزش های عقلی، مادی و فردی غرب، خود را با حکایات مثنوی (مولانا) واکسینه کرده ام."

این "پرهیز" یا "واکسیناسیون فرهنگی" از این اعتقاد دکتر شریعتی برگرفته می شد که "نهضت تشبّه به غربی (غربزدگی) همچون طوفانی، برج و باروی تعصّب را که بزرگترین و قوی ترین حفاظ های وجود ملت ها و فرهنگ ها بود، فروریخت و راه را برای نفوذ غربی و ویرانی ارزش های تاریخی و سنّتی و اخلاقی ملت های شرقی باز شد و مردم ما – در برابر آن – بی دفاع ماندند".

برای بسیاری از نظریه پردازان "اسلام راستین" فرهنگ و تمدن غربی مقوله ای "فاسد"، گمراه کننده" و "ضداخلاقی" است. آنها، آزادی و مدنیّت غربی را تنها در "روابط جنسی"، "آزادی شهوات"، "آزادی همجنس بازی"، و "مجالس شب نشینی و رقص" خلاصه کرده، و نتیجه می گیرند که "جامعۀ متمدن امروزی (یعنی غرب) جامعه ای است منحط، فاسد و متعفّن" و لذا بر اخلاقیات و ارزش های اسلامی تأکید می کنند.

دکترعلی شریعتی نیز در توجیه انتصابی بودن امام (پیشوا) و عدم اعتبار آرا بیشتر مردم، ضمن منحط نامیدن بیشترین مردم جامعه، آنان را به گوسفندانی تشبیه می کند که فاقد عقل و اراده اند ،او با این پیشداوری کوشش می کند تا دربارۀ ضرورت ماهیت ضد دمکراتیک حکومت اسلامی داوری نماید: "جهل توده های عوام مقلدِ منحط و بنده واری که رأی شان را به یک سواری خوردن یا یک شکم آب گوشت به هر که بانی شود، اهدا می کند و تازه، اینها غیر از آرا اسیر گوسفندی است... آرا رأس ها (الاغ ها و گاوها)... رهبری نمی تواند خود، زاده ی آرا عوام و تعیین شده ی پسند عموم و برآمده از متن توده ی منحط باشد..."

هنگامی که بیشترین مردم جامعه ناقص، ناآگاه، کودک و گوسفند قلمداد شوند، لازم می آید که راهنما، شبان، ولی یا سرپرستی آنها را رهبری و هدایت نماید تا: "در پرتو هدایت او، امّت (جامعه) حرکت و جهت حرکت خویش را گم نکند".

اعتقاد به "ولایت" اساسی ترین اصل در باورهای شیعه است بطوریکه بسیاری از متفکرین شیعی آنرا "فطری" و "غیر قابل الغاء و تغییر" و "اهمال ناپذیر" می دانند که "برای همیشه در جامعۀ اسلامی باید زنده باشد". به گفته ی دکتر شریعتی: "قبول و ارزش همۀ عقاید و اعمال دینی ، منوط به اصل ولایت است".

دکترعلی شریعتی دربارۀ نقش سیاسی امام و ولی فقیه معتقد است: "امام در کنار قدرت اجرائی نیست. هم پیمان و هم پیوند با دولت نیست، نوعی همسازی با سیاست حاکم ندارد. او خود مسئولیت مستقیم سیاست جامعه را داراست و رهبری مستقیم اقتصاد، ارتش، فرهنگ، سیاست خارجی و ادارۀ امور داخلی جامعه با اوست یعنی امام، هم رئیس دولت است و هم رئیس حکومت و ... شیعه پیروی از امام را بر اساس آیه ی "اَطیعُوا الله و اَطیعوُا الرّسولَ و اوُلی الأمر مِنکُم" توصیه می کند و امام را "ولیّ اَمر" می داند که خدا اطاعتش را در ردیف اطاعت از خود و اطاعت از رسول شمرده است و این تقلید نیز برای رهبری غیر امام که نایب اوست در شیعه شناخته می شود (زیرا که) العلماء حکّام علی الناس".

مجاهدین خلق نیز ضمن تکرار سخن شریعتی، دربارۀ اهمیت رهبری و لزوم تقلید تأکید می کنند: "با وجود عامل هدایت کننده و سازمان پیشتاز، اختیاری برای توده ها و افراد جامعه بجا نمی ماند که خلاف رهنمودهای او، مسیر دیگری را برگزینند. آگاهی پیشتاز (یا امام و رهبر) به او ولایتی اعطاء می کند که سراسر جامعه را در برگرفته و در برابر آن، افراد جامعه، مکلّف به اطاعت و گردن گذاری هستند... توده های مردم بایستی از دستورهای این رهبر، اطاعت و پیروی کنند، یعنی : تقلید".

روشن است که در این "تقلید"، هرگونه تفکر، تعقل و تردیدی ممنوع و گناه کبیره خواهد بود. در چنین شرایطی، ایمان به سلطه با سلطۀ ایمان درهم می آمیزد و لذا: کنجکاوی کردن و امّا گفتن خطرناک است، به گفته ی دکتر شریعتی "باید اطاعت کورکورانه و تشکیلاتی داشت...این معنای تقلیدی است که در تشیع وجود داشت و همین تقلید نیز برای غیر امام (ولی فقیه) که نایب اوست در شیعه شناخته می شود. تقلید نه تنها با عقل ناسازگار نیست، بلکه اساساً اقتضای عقل، تعبّد و تقلید است".

بنابراین: امام یا ولی فقیه "اگر فرمان داد که فلان محل را بگیرید، فلان خانه را آتش بزنید، فلان طایفه را که مضرّ به اسلام و مسلمین و ملت ها هستند ، از میان ببرید، ( نه تنها حکم به عدل فرموده بلکه) برهمه لازم است که از او اطاعت کنند... هرکس تخلّف کند، خداوند بر او احتجاج خواهد کرد".

مسعود رجوی (همانند مرتضی مطهری، دکتر شریعتی و ...) تأکید کرده که: "امامت یعنی تداوم اصل نبوت و عنصر رهبری کننده در تاریخ ... مجاهدین را هیچ اختلافی با مجاهدین صدر اسلام نیست". با اعتقاد به اصل ولایت است که رجوی، انتخاب رهبری را مغایر اصول عقیدتی خویش می داند و تأکید می کند: "بطور کلی در سازمان ها و احزاب ... کمیته هایی در پائین ترین سطوح باید باشد که به ترتیب کمیته های بالاتری را انتخاب کنند... ولی ما بر اساس اصول عقیدتی خودمان و انتخاب چند درجه ای رهبری بیش از پیش پرهیز می کنیم... و اما رهبری که وجه مشخصه اش وجه عقیدتی و ایدئولوژیک است، در رأس رهبری دسته جمعی سازمان – به معنای رهبری عام – قرار دارد".

حکومت رضا شاه اگر چه بر سیادت قطعی علمای مذهبی خاتمه نداد، اما بر منافع مادی و معنوی آنان، ضربه های جدی وارد ساخت.اصلاحات اجتماعی سال های 40 محمدرضا شاه نیز سلطه ی بلامنازع علمای مذهبی در شهرها و روستاها خاتمه داد( کنترل املاک موقوفه، بودجه بندی مدارس مذهبی و مساجد از راه اداره ی موقوفات)...

نیروهای فعال سیاسی و فرهنگی در سال های 50 (روشنفکران و دانشجویان) بیشتر نیروهای غیر مذهبی بودند. رشد روزافزون نیروهای غیر مذهبی و انزوای نیروهای اسلامی در عرصه ی حیات سیاسی- فرهنگی جامعه آنچنان بود که به گفته دکتر شریعتی و محمد خاتمی دانشگاه ها مرعوب هیاهوی تبلیغی الحاد بودند و بچه های مسلمان در دانشگاه های ایران قاچاقی زندگی می کردند. در این دوران، مدرنیسم و مارکسیسم در دو جبهه، باورهای اسلامی را مورد هجوم قرار دادند...

با این ترکیب در رویدادهایی که به انقلاب 57 منجر شد، نخستین گروه های اعتراضی بر ضد رژیم شاه روشنفکران لائیک و دانشجویان بودند:« شب شعر کانون نویسندگان ایران» و ادامه ی آن در دانشگاه آریامهر (شب شعر سعید سلطان پور) به اعتراضات و اعتصابات دانشجویی دامن زد. برای نخستین بار شرکت کنندگان در این شب ها، به خیابان ها ریختند و مبارزه ی ضد دولتی را عمومی کردند، تنها پس از اعتراضات روشنفکران و اعتصابات دانشجویان بود که نیروهای مذهبی (بازاریان و طلاب) جرات یافتند و شروع به اعتراض، بستن بازارها و راهپیمایی کردند. شعارهای مردم تا دی ماه 57 بیشتر شعارهای دمکراتیک و غیراسلامی بود( آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی و...) تنها پس از چاپ نامه ی توهین آمیز و پرسش برانگیز «رشیدی مطلق» در روزنامه ی اطلاعات 18 دی ماه بر ضد آیت الله خمینی، ما شاهد شعار حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله و یا استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بودیم و... از این زمان بود که حاشیه نشین های شهری نیز قدم به میدان انقلاب گذاشتند.


"در آن فضای مترنم از خروش و خشم درونی و سپس
آماده ی انفجار سیاسی، از هیچ می شد
همه چیز ساخت و همه چیز را می شد
به هیچ بدل کرد. شایعه ها قوی تر از اسناد
و مدارک بودند. ما حتا نیاز به آن نداشتیم که
سرچشمه ی شایعه ها را بشناسیم.
شایعه ی منفی همیشه در مورد کسانی
که مخالف بودیم از حقیقت محض،
حقیقت تر بود و شایعه ی مثبت در باره ی
کسانی که هوادارشان بودیم، یک آیه ی
تردید ناپذیر آسمانی تلقی می شد." «اشکان آویشن»


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

اگر تا ابد آقای میرفطروس و امثال او با مدرک و سند نشان دهند که واقعیتهای تاریخی آنگونه که پهلوی ستیزان به پیروی از حزب توده سرسپرده شوروی و دنبالچه هایش در گذشته می گفتند و می گویند نبود و نیست باز همان مومن ها به تعبیر ایدئولوژیک خود از تاریخ معاصر ایران همان دروغها را تکرار می کنند. یک نگاهی به نظر ؛ایرانی آزاده؛ بیاندازید که یا خود یکی از همان مومنین است و یا فریب خورده همان مومنان. اگر از مومنان است، تکلیف مان روشن است ولی اگر فریب خورده مومنان لجوج است خوبست بداند که پیش از رضاشاه، آخوندها در مجلس شرکت داشتند. جلسات پر از آخوندها بود و با دعا و صلوات و تعارفات و و و معمولشان و تعلل ورزیدن. این در حالی بود که شیرازه کشور داشت از هم می پاشید و کشور فاقد امنیت داخلی و ثبات سیاسی و اقتصادی بود و آرمانهای مشروطه داشت از بین می رفت. این وضعیت وطنپرستان بواقع سکولار را مستأصل کرده بود. در این وضعیت بود رضاشاه بر سر کار امد و دُم هر چه آخوند را گرفت و از عرصه های سیاسی، اقتصادی، دادگستری و آموزش و پرورش بیرون پرتاب کرد. همین باعث کینه آخوندها شد که دیگر قادر نبودند هم در این عرصه ها حضور کامل و جاه و مقام و ثروت داشته باشند و هم کنترل ابدی ملت را برای تضمین و بیمه وضع موجودشان.

July 28, 2012 03:00:39 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites