اگرچه بعد از اعمال تحریم های نفتی، ایران با بزرگترین بحران چالش اقتصادی خود در این سال ها مواجه شده است اما هنوز در رستوران های گرانقیمت شمال شهر تهران جای سوزن انداختن نیست.
برای ساکنان پولدار شمال شهر تهران، زندگی بطور عادی جریان دارد. آنها از آزادی های اجتماعی برخوردار هستند که محال است در کشورهایی مذهبی مثل عراق و افغانستان وجود داشته باشند. کفش های لژ دار به سبک لیدی گاگا، روسری های شل با علامت اسکلت و دماغ های سوراخ شده پوشش عادی زنان شمال شهر تهران است.
فقط بخشی از قشر مرفه ایران- شامل کارمندان دولتی و کسانی که پس انداز زیاد و دسترسی به ارز خارجی دارند- کمی تحت تاثیر تورم و قطع شدن یارانه ها که زندگی را در ایران سخت کرده است، قرار گرفته اند.
دولت از ماه آوریل حقوق کارمندانش را ۱۵ تا ۲۰ در صد افزایش داده است اما کالا هایی مثل نان و گوشت با سرعت بیشتری گران شده اند. ذخیره و سرمایه گذاری دولتی در پروژه هایی مثل گاز طبیعی برای جذب مشتری و مواجه با تورم ۲۱ درصدی، ۲۵ درصد کاهش داشته است.
سرمایه های کوچکی که طبقه متوسط جمع کرده است به آن این امکان را می دهد که با رکود اقتصادی، وضعیت بهتری داشته باشند. بی ارزش شدن پول رایج در برابری ارز خارجی که در ماه دسامبر به ۷۰ درصد رسید، باعث شد که ایرانیانی که دلار یا طلا در دسترس داشتند، ثروتی بدست بیاورند.
در بازار شلوغ تهران افراد زیادی هستند که فریاد می زنند: "ارز، انتقال ارز". یک دلال ارز می گوید که برای انتقال ۱۰۰۰ دلار به خارج از ایران ۲۰ درصد کارمزد بر می دارد. او می گوید: "لازم است که این مقدار کارمزد برداشته شود، زیرا تغییرات ناگهانی و غیر قابل پیش بینی در تبدیل ریال به ارز خارجی بوجود می آید. نرخ ارز دائما در حال تغییر است."
یک زن خانه دار چادری از شمال شهر تهران، هزار دلار از فروش طلا درآمد داشته است. او سکه هایی که از بانک خریده بود را در بازار به کسانی که از سقوط ارزش ریال به دنبال خرید سکه بودند، فروخت.
بقیه از طریق وارد کردن کالا هایی که ورودشان به ایران ممنوع است، پول در می آورند. این وارد کنندگان راهی برای دور زدن تحریم ها پیدا کرده اند، مقصد بعضی از این کالا ها ترکیه یا تانزانیا نوشته شده است تا نشان داده شود که به ایران صادر نمی شوند و همین باعث می شود که کالا ۷ درصد افزایش قیمت داشته باشد.
یک مشاور تجاری که با او در یک کافی شاپ شلوغ در شمال تهران دیدار کردیم، می گوید که این افزایش ۷ درصدی قیمت پول زیادی به جیب نو کیسه ها می ریزد. او می گوید: "اتومبیل های پورشه که زیر پای این افراد است، از همین تفاوت ۷ درصدی خریداری شده است."
در گوشه دیگر شهر، رستوران ایتالیایی بوکا، بابت یک شام در کشوری که درآمد طبقه متوسط آن ماهانه ۱۰۰۰ دلار است، ۲۵ دلار می گیرد.
رضا عبادی که در جنوب شهر تهران زندگی می کند، می گوید بعد از اینکه کارش را در کارخانه نساجی که تعطیل شده بود از دست داد، نظافتچی شده است. با وجود اینکه دو شغل دیگر هم دارد ماه را به سختی می گذراند. او باغبان یک پارک هم هست و می گوید هر ماه بعد از پرداخت اجاره خانه تنها ۳۰ دلار برایش باقی می ماند.
ایرانیانی مثل آقای عبادی باید به تغییرات ناگهانی در زندگی شان عادت کنند. برای مثال بالا رفتن قیمت مرغ که در رسانه های رسمی از آن بعنوان بحران ملی یاد می شود.
آقای عبادی می گوید: "قبلا می توانستم مرغ بخرم اما از این به بعد باید نان و پنیر بخورم. در ایران عدالت اجتماعی وجود ندارد."
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
اینطوری یک ملت ۸۰ میلیونی را کوچک میکنند.
چند خط مینویسند و "زندگی یک ایرانی" را در چند خط به این صورت معنی میکنند. نه سخنی از رژیم میگویند، نه سخنی از چوب و چماق و تجاوز و شکنجه و اعدام ووو ، نه از مقاومت ۳۳ ساله یک ملت در برابر ظلم، نه از پشتیبانان و حامیان خارجی رژیم...
پرسش این است که مخاطب این مقاله کیست و هدف از این مقاله چیست؟
پاسخ: مخاطب مردم کشور خودشان است. هدف؟ اگر فردا ایران را تجزیه کردند، با یک چهره حق به جانب بگویند... حقشان بود.
چرا حقشان است؟ چون روزی گزارش دادیم اینها چه ملتی هستند. گزارش دادیم این ملتی است که - بجای خیزش در برابر بی لیاقتی یک رژیم بحران آفر، کفش لیدی گاگا پا میکند و دماغ سوراخ میکند، راه ورود کالا را پیدا میکند و چند برابر کالا را به هم میهن خود میفروشد، و میرود در پنج جا کار میکند و فقط کمی از نبود عدالت اجتماعی ناله دارد...
اما آیا حقیقت زندگی ما چندین و چند میلیون ایرانی این است؟
نگرانی از چیزی که نوشته نیست.. نگرانی ما باید از آن چیزی باشد که ننوشته و نخواهد نوشت..
اینها همه زمینه چینی برای نابود کردن یک ملت است... و باید هشداری برای هر ایرانی آزاده باشد.
شیر و خورشید و تاج
July 31, 2012 04:07:02 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
مثل معروفی می گوید: "پول در جهان آقایی می کند!" کجا و در کدام کشوری چنین نیست که اگر پول داشته باشی، زندگی جریان ندارد!؟
نه فقط در رستوران های گرانقیمت شمال شهر تهران جای سوزن انداختن نیست بلکه در سایر مناطق شهر نیز شبها در اغذیه فروشی های مختلف پیتزا و همبرگر و رستوران های سنتی و بستنی فروشی ها و غیره صندلی خالی گیر نمی آید مگر اینکه گاهی اوقات دقایق بیشماری سرپا منتظر بایستی تا نوبت نشستن روی صندلی در کنار میزی برسد. بیشتر مشتریان آنها را هم نه افراد پولدار و میانسال بلکه نسل جوان که به قول معروف هنوز نافشان خشک نشده و اغلب با خودروهای شیک و مدل بالا تشکیل می دهند.
جماعت ایرانی از هنر و خلاقیت ویژه ای در گذراندن زندگی در سخت ترین شرایط برخوردار است. در عین حال نیز استاد شکوه و زاری در زندگی روزمره اش می باشند. دایم نق می زنند که همه چیز گران یا نایاب است. اما وقتی وارد منزلشان می شوی یا مهمان دعوت می کنند، سفره یا میزغذا مملو از انواع و افسام غذاهای گوناگون و رنگین است. و اگرهم دراین مورد سخنی به میان آوری، بلافاصله می گویند: "خدا بزرگ است و روزی رسان!" متاسفانه من خودم هنوز از روزی رسانی خدا چیزی تجربه نکرده ام!
July 30, 2012 09:00:32 PM
---------------------------
|