تمدن جدید نیز بسان هر موجود زنده دیگری هم روح دارد و هم جسم ، هم كالبدی دارد و هم جانی ، روحی كه عامل حیات و سرزندگی آن و رمز بقایش می باشد و كالبدی كه بیشتر در چشم می آید و فزونتر رخ می نماید.پیكر و كالبد این تمدن جدید همان دستاوردهای علمی فنی است كه امروزه بیشتر مردم جهان هریك به نوعی و هركدام به درجه ایی از آن بهره مندند ، درك آن و پذیرش ضرورت وجودش امری ساده و بدیهی است امروز كمتر كسی از خود می پرسد كه چرا باید به دستاوردهای دانش پزشكی نوین اعتماد كند ؟ چرا باید از فناوری اطلاعات بهره ببرم ؟ چرا باید از ماشینهای متعدد و متفاوتی كه مرا را احاطه كرده اند استفاده كنم ؟
اما روح تمدن جدید چیست ؟
درك این روح كه بوجود آورنده ، گرداننده و پایدار كننده تمدن جدید است كاری است پیچیده و سخت ، كه در عین حال دقت نظر و تعمق موشكافانه و درعین حال تبین چرایی ، چیستی ، چگونگی و بایایی آن سخت مورد چالش و شك و انكار واقع گشته است !!
بسیاری از اندیشمندان و متفكران انسانی در باره آن به پرسشگری و شك و تفكر و نقد پراخته اند و بیشتر سوداگران و سیاست پیشه گان به فرا خور حال و اهداف خود از روح تمدن جدید سخن گفته اند و از آن بهره ها برده اند !
بنظرمن روح تمدن جدید عقلانیت است كه دست كم در دو بعد اقتصادی و سیاسی جلوه های ویژه آن دستاورد بزرگ تمدن جدید را به بار آورد . در اقتصاد عقلانیت اقتصادی موجب رشد تجارت و انباشت ثروت و نهایتا انقلاب صنعتی گردید و در سیاست نگرش عقلانی موجب تغییر رژیم های سلطه از سنتی و كاریزماتیك به قانونی و خردمندانه گردید كه این هردو دركنار هم از علل موجده و مبقیه تمدن جدید و نظام اجتماعی نوین به شمار می رود.
تغییر بینش ها و كنش ها در اقتصاد وضعیتی را بوجود آورد كه ماكس وبر از آن با نام عقلانیت اقتصادی یاد می كند از نظر وبر روح سرمایه داری ، سخت کوشی رضامندانه و کسب بیشترین درجه سود ممکن است و در نقطه مقابل سنت گرایی اقتصادی نوعی سوادگری آزمندانه و اکتفا به یک زندگی محدود عافیت طلبانه و آسایش خواه همراه با کمترین میزان تلاش می باشد . به نظر وبر در نظام فكری كه سرمایه داری پدید آورد ، سخت کوشی به مثابه فضیلت و درعین حال به مثابه تعهدی اخلاقی سبب انباشت ثروت و توسعه اقتصادی می گردد. این روح برآمده از اصلاحات دینی است که پیوریتن ها و کالون انجام دادند و کار و تولید را وظیفه ای مقدس شمردند و در عین حال تحمل سختی های کار تولیدی را امری اخلاقی و فضیلتی معنوی محسوب می کردند که به شرط آلود نشدن به حرص و آز و آسایش و تجمل طلبی امری مقدس خواهد بود . (بندیکس ، راینهارد ، 1382 ، سیمای فکری ماکس وبر ، ترجمه محمود رامبد ، هرمس ، تهران ، چ 1 : 64-61 )
به عبارتی مفهوم مخالف سخنان وبر آن است كه :
تا زمانی كه كار و تولید و كسب ثروت در فرهنگ ملتی بعنوان ارزشی پایدار و درخور ستایش و معنویتی بنیادین در نیاید آن ملت با روح تمدن جدید بیگانه است و هرچند ممكن است از دستاوردهای كالبدی تمدن جدید استفاده كند اما خود نمی تواند مولد و استمرار بخش آن باشد.
برای من كه همواره از واكاوی تاریخ بدنبال كشف علل توسعه و پیشرفت برخی ملت ها ، و توضیح گر عوامل و زمینه های انحطاط و عقب ماندگی برخی دیگر از ملل هستم این اشاره نغز زمینه ساز پژوهشی جدی و همه جانبه در فرهنگ و باور داشت های مردم ایران زمین است .
اگر با پیگری برشی از تاریخ - كه بنظرم یكی از مهم ترین مقاطع تاریخی ملت ایران است - این موضوع را دنبال كنیم ، در یك نگاه غیر سطحی متوجه می شویم كه همه ناكامی و عقب ماندگی ایرانیان در این برهه تاریخی ( سده 19 ) معلول دخالت بیگانگان استعمار گر و حاكمان استبداد خواه نیست ؛ نقش اساسی و پر رنگتر در گرو باورهای فكری و سنن فرهنگی است به بیان كوتاه تا زمانی كه ملتی كار و تولید را مقدس نشمارد و انباشت ثروت و گسترش تجارت امری مذموم به حساب آید ، نمی توان باور داشت كه آن ملت روح تمدن جدید را دریافته و شایسته پیشرفت و ترقی باشد .
برای نمونه یكی از حكایات مرتبط تاریخی را كه بیانگر طرز تلقی و نگرش ایرانیان سده 19 به كار و تولید و تجارت است از قول ژوبر می آورم :
از نظر ژوبر آموزه هایی از فرهنگ ایرانیان آن عصر كه " تسلیم و رضای كامل در برابر خواست خدا را دستور داده " باسستی طبیعی مردم شرقی راست می آید و ایشان را به وضعی بار می آورد كه خوشبختی و آسایش در نظر شان مترادف سستی و بی قیدی و تنبلی و عزلت می گردد " به چشم آنان لذت یعنی درد نداشتن . آنان بی قید و ولخرج هستند به خانواه خود كم و قطعا كمتر از آن به دیگران علاقه نشان میدهند . كشاورز به اندازه ایی بذر افشانی می كند كه نیاز سالانه اش را بدهد شهری ، جز ساختمانی موقتی برای خود نمی سازد . آنها از دارائی تنها شادمانی می خواهند " ایشان سودهای آنی و كم را خواهانند و برای یافتن سودهای بزرگ حاضر به ریسك نیستند " زنده ماندن یا نماندن برای آنها تقریبا بی تفاوت است " از رسوائی بیشتر از مرگ و از شكنجه و مدت و درد آن بیش از رسوائی می ترسند. (ژوبر ، پ.آمده ، 1347 ، مسافرت در ارمنستان و ایران ، ترجمه علیقلی اعتماد مقدم ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، تهران : صص 246-247 )
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|