حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
وطن فروشی به معنی واقعی!

August 03, 2012

جمعه 13 مرداد 2571 = August 3, 2012

الاهه بقراط الاهه بقراط
 

حکومت دینی در ایران با در اختیار قراردادن بهترین زمین‌های کشور به تاجران خارجی به روند «جهانی شدن» پیوست، اما در مسیر برعکس: جهانی شدن، توانمندی ملی را بر اساس استفاده از منابع ارزان کشورهای دیگر افزایش می‌دهد، حال آنکه جمهوری اسلامی با حراج منابع ایران، بر توانمندی ملی کشورهای دیگر می‌افزاید! این نظام نالایق و منحط، به مثابه عقلِ نارسِ جامعه ایران، با مسخِ خبری جامعه و ادامه هرزگی‌های اقتصادی، کشور را بیش از پیش به سوی فروپاشی و نابودی همه جانبه می‌راند.

*****

اصطلاح «وطن‌فروشی» کنایه‌ای است از سیاست‌هایی که دست در دست بیگانگان داشته باشد و منافع کشور را بر اساس سود و زیان آنها تعریف کند و یا از این منافع به سود بیگانه چشم‌پوشی کند و یا با سیاست‌های نادرست، آگاهانه یا ناآگاهانه، اقداماتی انجام دهد که به زیان کشور و سود دیگران تمام شود. در تاریخ معاصر ایران چه بخشی از روحانیت و آخوندها و مذهبی‌های مکلا و چه گروه‌هایی از چپ و راست وجود داشتند که به درجات مختلف مشمول این کنایه می‌شدند. امروز نیز این کنایه در چهارچوب و اشکال دیگری وجود دارد. اما اینکه بشود «وطن» را واقعا اجاره داد و فروخت، تنها از نظامی مانند جمهوری اسلامی بر می‌آید!

مسخِ خبری

تردید نباید داشت که انبوه خبرهای ناگوار و فلاکت‌هایی که در افکار عمومی و میان مردم دهان به دهان نقل و تکرار می‌شود، از یک سو آنها را به موضوعاتی بدیهی و طبیعی تبدیل می‌کند و زشتی و ناروا بودن آنها را به حاشیه می‌راند، و از سوی دیگر، خیلی زود با آمدن انبوهی از خبرهای مشابه و زشت‌تر و نارواتر، آنها را به فراموشی می‌سپارد. این یک ویژگی مؤثر روانی در مثلثی است که دو ضلع آن را انبوه خبر و فقط یک ضلع آن را جامعه تشکیل می‌دهد.

چنین جامعه‌ای‌ که مشکلاتش، خود مضمون اصلی خبرهاست، بدون آنکه در یک مناسبات آگاهانه بتواند فاصله بین خود و خبر را تشخیص دهد و موقعیت خویش را در خبرها باز یابد، زیر بارِ آن از نفس می‌افتد. جامعه چهره بیمار و رنجور خویش را در این خبرها باز نمی‌یابد و با آنها به گونه‌ای برخورد می‌کند که گویی مربوط به کسانی غیر از اوست و اساسا ربطی به آن ندارد! تکوین این پدیده از همان آغاز جمهوری اسلامی با بمباران خبر اعدام‌ها و پاکسازی‌ها آغاز شد و به تدریج مسخ خبری جامعه به طور کامل شکل گرفت. در این حالت، افراد جامعه، حساسیت لازم در یک مناسبات منطقی را نسبت به خبرهایی که می‌شنوند از دست می‌دهند. جامعه‌ای که زمانی خود را در افتخارات تاریخی و جغرافیایی و تلاش‌اش برای آرمان‌های والای بشری تعریف می‌کرد، چنان در مسخ خبری همه آن چیزهایی که بر سر خودش دارد می‌رود، غرق می‌شود که قهقرا و پس‌رفت خویش را در نمی‌یابد و آن قدر عقب‌عقب می‌رود که سرانجام در چاه جمکران سقوط می‌کند. نیروی اندیشه و امکانات عملی آن گروه اندکی که همواره در تاریخ نقش ریسمان نجات و چرخ بیرون آوردن یک جامعه غلتیده در انحطاط را بازی می‌کنند، کافی نیست. در چنین شرایطی حتما باید اتفاقی روی دهد و معمولا نیز چنین می‌شود. جنبش سبز در فراگیرترین معنای آن، تلاشی برای بیرون آمدن از این موقعیت بود. لیکن بنیه ذهنی جامعه و توان کسانی که هدایتِ جنبش به آنها محدود ماند، در موقعیتی نبود که بتواند دیوارِ مسخ را فرو ریزد.

این روزها، به ویژه پس از «ماجرای مرغ» باز هم تکرار «خلایق هر چه لایق» و بیان دلخوری از این جامعه‌ در خود غرق شده بسیار شنیده می‌شود. به نظر من اما، درست است که حرف آخر را همواره نه حاکمان بلکه مردم می‌زنند، و درست است که نیروی هیچ حکومتی با نیروی مردم، که می‌تواند سازنده یا ویرانگر باشد، برابری نمی‌کند، ولی حاکمان پست و منحط، جامعه پست و منحط پرورش می‌دهند. دلیل‌اش روشن است: زیرا تنها با جامعه‌ و زیردستانی مانند خود، می‌توانند در قدرت باقی بمانند! پس حاکمان هستند که لیاقت خلایق را تا حد حقارت خویش پایین می‌آورند. چنین حاکمانی همواره هنگامی از قدرت رانده می‌شوند که جامعه دیگر نخواهد به پستی و انحطاطِ تحمیلی تن در دهد. از همین رو، بخش عظیمی از سرمایه‌گذاری چنین رژیم‌هایی برای سکون جامعه در انحطاط به کار می‌رود. این یک واقعیت تاریخی در تمام کشورهایی است که حکومت‌های توتالیتر و فاسد داشته‌اند. بیهوده نیست که شیوه‌های آنها نیز با وجود تفاوت‌های فکری، فرهنگی و تاریخی به شدت به یکدیگر شبیه است. از برپایی نهادهایی مانند بسیج و سپاه تا تطمیع جامعه به وسیله سهمیه‌های ویژه و دامن زدن به رقابت برای نابودی مخالفان رژیم توسط افراد خود جامعه! اگر در آلمان نازی، مردم می‌دیدند که همسایه و همکاران‌شان گروه گروه غیب می‌شوند و کسی صدایش در نمی‌آمد، در جمهوری اسلامی نیز این کار به شکل دستگیری‌ها و اخراج و پاکسازی‌های گسترده صورت گرفت و کسی صدایش در نیامد. مسخ خبری جامعه از همان دوران آغاز شد و به از دست دادن حساسیت در برابر صحنه سنگسار و طناب‌های دار در خیابان‌ها انجامید.

عقلِ نارس

این است که هر چه فاصله از آن جامعه بیشتر می‌شود، عمق فاجعه بیشتر توی چشم می‌زند. با این همه خبرهایی هست که نباید اجازه داد به این آسانی به فراموشی سپرده شوند. این خبرها در هیچ یک از چهارچوب‌های فعالیت‌های اجتماعی، مانند حقوق بشر، نیز نمی‌گنجند که مورد توجه ویژه قرار گیرند. اجاره و فروش زمین‌های کشاورزی، یعنی بهترین زمین‌های ایران که یک کشور خشک و کوهستانی است، یکی از آنهاست!

فروش و اجاره زمین، به تبعه کشورهای دیگر در همه جهان دارای قوانین ویژه است چه برسد به زمین‌های کشاورزی و منابع طبیعی. «منابع طبیعی» را در اینجا به تأکید آوردم زیرا این منابع، از منابع زیرزمینی تا جنگل و مراتع، جزو ثروت ملی به شمار می‌روند و کسی حق دست درازی به آنها ندارد ولی سالهاست این منابع به تیول خانواده‌های مافیایی تبدیل شده و آنان حتا مراتع و جنگل‌های کشور را نیز جزو اموال خود به حساب آورده و هر بلایی که دلشان بخواهد بر سر آنها می‌آورند.

هنگامی که روز سی تیر «خبرگزاری مهر» اعلام کرد که زمین‌های کشاورزی کشور از هشت ماه پیش به تاجران قطر اجاره داده می‌شود، نخستین چیزی که به ذهن می‌رسید همان وطن‌فروشی بود!

جالب اینجاست که با وجود افشای نامه پراکنی‌ بین نهادها و دستگاه‌های دولتی، مسؤولان رژیم خیلی راحت یا ابراز بی اطلاعی کردند و یا از اساس منکرِ آن شدند! حال آنکه سفیر قطر به کنایه به خبرنگار «مهر» گفت: «شما چرا خبرها را آنقدر دیر می‌خوانید، چون زمین‌های مورد نیاز در حدود 7 تا 8 ماه پیش از ایران اجاره شده است»! او که از محل دقیق زمین‌های اجاره‌ای اطلاع نداشت، گفت که فقط می‌داند با هواپیما به آنجاها می‌روند.

مهم‌ترین پرسش این است: مالکان این «زمین‌های کشاورزی» کیستند؟ کشاورزانی که از هستی ساقط شده و به حاشیه شهرها رانده شده‌اند یا خانواده‌های مافیایی زمین‌خواری که یک قلم از برادرانش در رأس قوه مقننه و قضاییه جا خوش کرده و «افتخار» می‌کنند که «کشاورز» هستند؟!

«خبرگزاری مهر» بر غیرقانونی بودن اجاره بلندمدت زمین به کشورهای دیگر تأکید و نامه رییس سازمان جهاد کشاورزی استان تهران را منتشر کرد که از «متقاضیان» خواسته تا 15 مردادماه سال جاری برای اعلام «درخواست مشارکت» خود با قطری‌ها فرصت دارند! ظاهرا تنها فکری که به ذهن زمامداران رژیم و «جهاد کشاورزی» برای جلب سرمایه گذاری خارجی رسیده چیزی جز اجاره و فروش ایران به کشورهای دیگر نیست. آنها با این کار از روند شتابنده «جهانی شدن» نیز پیشی گرفته‌اند، اما مانند همیشه در مسیر برعکس: جهانی شدن توانمندی ملی را بر اساس استفاده از منابع ارزان کشورهای دیگر افزایش می‌دهد! حال آنکه جمهوری اسلامی با وطن‌فروشی، قرار است بر توانمندی ملی قطری‌ها بیفزاید! حکومت اسلامی با این هرزگی اقتصادی درست پس از پنجاه سال، انتقام اصلاحات ارضی را که کشاورزان را صاحب زمین می‌کرد، می‌گیرد که رهبرش، خمینی، برای مخالفت با آن غائله به راه انداخت.

هیچ حکومتی در طول تاریخ ایران مانند جمهوری اسلامی این چنین چوب حراج به هست و نیست کشور نزده بود. کشیشان و مذهبی‌های قرون وسطا در اروپا در کنار همه جنایات تصورناپذیری که مرتکب می‌شدند، با بی شرمی حتا زمین بهشت را نیز به مردم می‌فروختند و جیب خود را می‌انباشتند. حکومت اسلامی نیز حاصل عقلِ نارَس جامعه‌ای بود که که ظاهرا تنها با تکرار تجربه قرون وسطا می‌توانست به بلوغ ذهنی برسد تا سرانجام نوزایی و «رنسانس» خویش را نه در دین، بلکه در تاریخ ملی بجوید.

حال، دیر یا زود، باز هم پوسته سختِ مسخِ خبری شکاف بر می‌دارد. جامعه، چهره خویش را با شرم و پشیمانی در خبرهای زشت و ناروا باز می‌یابد. عقلِ نارَس و ایمان کور جای خود را به عقلِ منتقد و اندیشه جستجوگر می‌دهد و همه اینها نشانه آن است که ما در حال گذار از قرون وسطای خود هستیم و جمهوری اسلامی به تاریخ سپرده خواهد شد.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

وقتی می گویم پرتِ پرتیم، فکر نکنم گزافه گفته باشم. نگاهی به مقاله اخیر آقای حسین باقرزاده بیاندازید خانم بقراط گرامی که بزرگترین خطر از هر چیز دیگری برای ایران را شخص خامنه ای معرفی می کند! انگار اگر بجای خامنه ای، رفسنجانی یا یک عمامه باز و آخوند دیگری بنشیند بزرگترین خطری که ایران را تهدید می کند برطرف می شود! و در آنصورت ایران صاحب آن ؛پدر مهربان؛ ای می شود که علی تیزقدم با قلمش به بارگاهش رفت و از او گدایی کرد که خود را با اسطوره ولی فقیه ؛پدر مهربان؛ وفق دهد! همان علی تیزقدم ای که بیکباره نور چشمی جناب مویدی و یارنش شد و نور چشمی نشریه اینترنتی ؛تلاش؛ که همگیشان تا داریوش همایون زنده بود ادای با او بودن را درمی آوردند.
آخر چند بار کسانیکه ادعای روشنفکری، خردگرایی، آزادیخواهی و حقوق بشر را دارند باید بدنبال سیاست بزک کردن این رژیم باشند تا بفهمند مردم با شعار ؛مرگ بر اصل ولایت فقیه؛ خود نشان دادند چه می خواهند و چقدر از این مدعیان جلوترند!؟ اینها حتما می دانند که مخاطبشان مردم نیستند پس مخاطبشان کیست و منافعشان در این بزک کردنهای رژیم چیست!؟ چگونه رفسنجانی ناجی ای شد که قادرست خطر را از سر ایران بدر کند! این چه جور ناجی ای است که شاپور بختیار و فریدون فرخزاد را کشت! فرق ناجی و قاتل پس در چیست!؟

August 08, 2012 02:30:35 PM
---------------------------

حق


1. واقعا که ما پرت پرتیم! در حالیکه رژیم کهریزکی: بخشهایی از خاک وطنمان را پنهانی تحت لوای اجاره به اجنبی حراج کرده، کشور را به استثمار و استعمار روسیه و چین درآورده، کشور را به ورطه جنگ و تجزیه می کشد، ایران را به شوره زاری تبدیل کرده اند و هولاکوستی در جریان است که ملت از گرسنگی و امراض ناشی از آلودگی آب و هوا ملت را دارد نابود می کند، با قانون اساسی وحشیانه شریعت اسلامی اش ملتی را فرو پاشیده و تجزیه کرده، با وجود تقلبی که در انتخابات کذایی شان در سال 88 کرد و جنبش سبز ملت ایران هر گونه مشروعیت و اعتبار و مقبولیت این رژیم کهریزکی را زدود ولی جهان این رای ملت را نپذیرفت و همچنان این رژیم کهریزکی را برسمیت شناخت و می شناسد،.. و ما چه پرتیم!!! پرتیم یا کوریم!!! نادانیم یا بی وطنیم!!! که دغدغه اول و آخر ما پس از 34 سال که از فاجعه شوم سال 57 می گذرد هنوز شاه و مصدق و 28 مرداد 32، ساواک و "از تهران تا قاهره" و مصاحبه شاهزاده با فوکوس آنلاین...است!!! آیا اینها دغدغه ملت ایران اند، ملتی که امروز با هولاکوست و سونامی قحطی، گرسنگی، بیماری، فحشا، بیکاری و و و روبروست!!! اولویت ها و دغدغه های این شکم سیران مرفه و بت پرستان و گیر کرده ها در گذشته کجا و اولویتها و دغدغه های امروز ملت ایران کجا!!! واقعا که پرتِ پرتیم!

August 07, 2012 01:41:13 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش پنج، بانو الاهه بقراط *****

۵۷یها به ملت می‌گویند طرفداران نظام پادشاهی دیکتاتور هستند. اما همین "دیکتاتور" که دارد این مطلب را مینویسد، جزو اولین ایرانیانی بود که به شاهزاده نامه نوشت و پیشنهاد "عفو عمومی‌ و آشتی‌ ملی‌" را مطرح کرد و اعلام کرد که این ایرانی‌ و خانواده او حاضر هستند اولین ایرانیانی باشند که پای آن سند را امضا و از آن پشتیبانی کنند، بشرط اینکه، افرادی که در این رژیم هستند اما بدنبال راه گریز و گذر از رژیم هستند، هر چه زودتر در کنار ملت قرار گیرند. و در ادامه نامه، توضیح دادم که هر که در کنار ملت قرار گیرد حتی اگر قاتل عزیزان من باشد، ما از حق او نیز دفاع می‌کنیم. اما اگر تا لحظه آخر در کنار این رژیم بماند، سرنوشت خود و خانواده اش، دست خودش و مردم است که در روز قیام ملی‌ با او چه کنند و ما هیچ دفاییی از آنها نخواهیم کرد.

به ۵۷ یها میگویم... هر زمان شما دمکرات‌های ۵۷، توانستید به ما دیکتاتور‌های طرفدار نظام پادشاهی برسید که به خاطر میهن و ملت بتوانید، قاتل عزیزان خود را ببخشید. آنوقت تشریف بیاورید ببینیم چه در چنته دارید...

آینده همه چیز را برای این ملت روشن خواهد کرد.

شیر و خورشید و تاج

August 03, 2012 04:48:23 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش چهار، بانو الاهه بقراط *****

به المپیک بدبختی‌های یک ملت اسیر در دست ۵۷یها خوش آمدید. اینجا ایران است سرزمین منشور حقوق بشر و مولوی و فردوسی‌ و کورش ها... که تبدیل شده به سرزمین کارتن خواب‌ها و اعتیاد و رو سری و یک گنجینه بی‌ حساب و کتاب برای کشور‌های جهان...

مهکمتر فریاد بزن یا حسین میر حسین، مهکمتر فریاد بزن الله و اکبر، محکمتر فریاد بزن مرگ بر شاه و زنده باد مارکس ... که راحت روشن است و آینده‌ا‌ت درخشان... هم چون ۳۳ سال گذشته...

با رای خودتان در ۵۷ دیدیم چه کردید، ببینیم با رای خودتان در "شورای رهبری" چه خواهید کرد؟ حتما آینده آن رای هم درخشان خواهد بود...

زنده باد آن دموکراسی که شما‌ها برای میهنم آوردید و خواهید آورد... آره حتما شما‌ها راست میگوئید و شاه بد بود و ما هم که میگوییم "تا ایران شاهنشاهی نشود درست نمیشه" از او بد تر، اصلا شما‌ها هر کدام یک گل معطر هستید که عطرش ایران را که هیچ، جهان را گرفته... دلم برای آب زرشک تنگ شده...

August 03, 2012 04:34:59 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش سوم، بانو الاهه بقراط *****

یکی‌ هم نیست بگوید، ملت بپاخیزید، نه برای خودتان، بلکه برای آن همه چهره معصوم که آینده‌ای‌ ندارند و فردا باید در برابر هر ملت و کشور دیگری دست کمک و التماس دراز کنند که روز و شب‌شان بگذرد. نمی‌دانیم کدام درد‌ناک تر است؟ آیا اینکه خنده و شادمانی را از نسل امروز گرفتند، یا اینکه خنده و شادمانی و امید را با این رفتار زشت و عقب افتاده‌شان دارند از نسل فردا هم میگیرند.

بعد هم به ما طرفداران نظام پادشاهی می‌گویند دیکتاتور...

این دروغ‌ها را نسل امروز خریدار است، اما نسل فردا خواهد دانست که دیکتاتور و بی‌ شرف ما بودیم یا آنها که با این ملت اینچنین کردند و میکنند...

August 03, 2012 04:32:41 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش دوم، بانو الاهه بقراط *****

۵۷یها بر سر چند نسل چه ها که نیاوردند و هنوز هم طلب کار هستند. چه نام تاریک و ننگی در جایگاه ایران فردا از خود بر جای گذاشتند. به این همه رو و بی‌ غیرتی نسبت به آنچه که با ایران ما کردند و هنوز هم ادامه میدهند، چه باید گفت؟

بعد هم به ما می‌گویند اتحاد کنید. ما هرگز به ملت خود پشت نکردیم که حالا بخواهیم اتحاد کنیم. اینها بودند که به این ملت و ما و میهن پشت کردند.. به اینها بگویید اتحاد کنند و به آغوش این ملت باز گردند و دست از این همه خیانت بر دارند.

بقدری خود‌پرست و خود‌ستا هستند که فکر نمیکنند در ایران فردا، فرزندان و نتیجه‌های اینها باید چه بار سنگینی‌ با خود بدوش بکشند، فقط صرفا بدلیل اینکه نام اینها را بر روی خود دارند.

بعد سخن از مبارزه برای نسل فردا هم میزنند. یکی‌ نیست بگوید شما به آبروی فرزندان خودتان هم رحم نمی‌‌کنید، حال نگران نسل فردا هستید؟

انسان بخواهد زبانش را باز کند، درد و درد دل‌ فراوان است از این همه مصیبت و خیانت و زشتی.

یکی‌ با افتخار پرچم کشورش را در المپیک بر دست می‌گیرد، آن یکی‌، برادر و خواهرش دارند در گوشه کنار این آب و خاک بفنا میروند.

August 03, 2012 04:31:22 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش اول، بانو الاهه بقراط *****

روزی که دیدم چگونه قلب پادشاهی زحمتکش و میهندوست را با شادمانی و پخش شیرینی‌ شکستند. روزی که دیدم این ۵۷یها چگونه دست مردکی را که احساسش را نسبت به میهن با کلمه "هیچ" بیان کرد، را می‌‌بوسند و او را در آغوش میگیرند. به تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود که "میهنم را فروختند".

از روزی که ایران را فروختند، با هر قطره خون و هر ریال - جهانیان آباد تر شدند، مخصوصاً کشور‌های همسایه ایران. المپیک ۲۰۱۲ لندن را نگاه می‌کردم، پرچم کشور‌های همسایه را میدیدم... با خود فکر می‌کردم، ما بدبخت شدیم که اینها با افتخار پرچم کشور خود را به نمایش در بیاورند. بجای برزگر و فیلابی و سوخته سرایی و پروین و حجازی‌های ما، اچ اغلو و زین چونگ چانگ نشسته... و این در حالی‌ است که جوانان ما در کهریزک‌ها می‌پوسند و زیر بار اعتیاد و فحشا و پس خیابان‌ها به فراموشی سپرده شده‌اند.

وقتی‌ میبینم امروز بر سر "تشکیل شورای رهبری یا ملی‌" رگ گردنشان بیرون میزند و به هر تفرقه و طرفند دست میبرند که مبادا یک پهلوی مطرح شود - از ملت خودم تعجب می‌کنم که هنوز هم اینها را تحویل میگیرند. هنوز هم به عمق فاجعه پی‌ نبرده‌اند... هنوز هم شاه خود را تنها در میان گرگ صفت‌های روباه چهره رها کرده‌اند...

August 03, 2012 04:29:53 PM
---------------------------

وجدانی


روزنامه نگارِ آگاه و مسئول یعنی شما خانم الاهه بقراط! (۲)

امروز کجا هستند آنانی که ادعا میکردند حزب مشروطه ایران خود را در برابر بلایایی که بر سر ایران و ایرانی می آید مسئول نمیداند؟ کجا هستند آن افرادی که این حزب خوشنام و امیدِ مردم ایران را متهم به سکوت دربرابر یگانگی و حفظ تمامیت ارضی ایران میکردند؟ آیا نمی بینند چگونه جمهوری اسلامی چوب حراج را بر آب و خاک ایرانشان زده و با گستاخی هر چه تمامتر آنرا در اختیار بیگانگان میگذارد؟ آیا از دست دادن بخش بزرگی از دریای مازندران، اروند رود و ... و در معرض خطر قرار نهادن جزایر ابو موسی، تنب کوچک و تنب بزرگ و غیره بس نبود که حالا خاک حاصل خیز و زمین های کشاورزی داخل کشور را حراج کرده اند؟ نکند خدای ناکرده آن دوستان این همه را در زمرۀ حفظ تمامیت ارضی ایران ندانسته و نمیدانند؟

August 03, 2012 12:23:45 PM
---------------------------

وجدانی


روزنامه نگارِ آگاه و مسئول یعنی شما خانم الاهه بقراط! (۱)

از اینکه بار دیگر این بانوی بزرگوار و خستگی ناپذیر با تلاش فراوانش دست به قلم برده و بر موضوع و نکتۀ بینهایت مهم و سرنوشت سازی انگشت نهاده و همگان را به چالش در برابر دسیسه های تازۀ جمهوری اسلامی طلبیده است و من غیر مستقیم خواهان بیداری و هشیاری ایرانیان در بزنگاهیست که دارند آب و خاک ایران را به دست بیگانگان میسپارند، بر همۀ ماست این فریاد و بیدارباش سرکار خانم الاهه بقراط را بگوشِ جان بشنویم. این بانوی شجاع چنین عنوان میکند:»... هنگامی که روز سی تیر «خبرگزاری مهر» اعلام کرد که زمین‌های کشاورزی کشور از هشت ماه پیش به تاجران قطر اجاره داده می‌شود، نخستین چیزی که به ذهن می‌رسید همان وطن‌فروشی بود!...« حال میبایتست در برابر این وطن فروشان خائن به ملک و ملت خاموش نباشیم و برابر با اصل دوم انقلابِ سفید شاه و مردم (ملی کردن جنگل‌ها و مراتع) در سال ۱۳۴۱-۲ چنین معاملات نادرست را باطل اعلام نماییم چرا که منابع و مراتع که آب و خاک را نیز در بر دارند ملی بوده و بصورت مشاع متعلق به تک تک ایرانیان میباشند.

August 03, 2012 12:16:21 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites