رفتار یک حکومت با کودکان از شاخصهای بسیار مناسب برای داوری عملکرد آن است. کودکان به علت شکننده بودن و عدم بلوغ عقلانی، نیاز به سرپرستی و نگهداری دارند و اگر خوب نگهداری و پرورش نمی شوند یا از انها سوء استفاده می شود حتما کاستیهایی در خانواده، جامعه و دولت به چشم می خورد. از روزی که حکومت بشار به کودک کشی و شکنجهی کودکان رو کرد قساوت و خونریزی آن بر جهانیان (غیر از مقامات جمهوری اسلامی، روسیه و چین) آشکار شد. وجود کودکان جنگجو در برخی مجادلات در قارهی آفریقا چهرهی زشت جنگهای داخلی و منطقهای در این قاره را به نمایش می گذارد. استفادهی جمهوری اسلامی از کودکان و نوجوانان بسیجی در سرکوب آزادیها و حقوق مردم از بدترین انواع سرکوب است که هم سرکوب شده و هم سرکوب کننده را در مقام قربانی قرار می دهد. قاچاق کودکان در برخی کشورهای آسیای جنوب شرقی نیز وضعیت حقوق بشر در این منطقه را روشن می سازد.
مشکلات امروز کودکان (در این نوشته افراد زیر ۱۸ سال که نوجوانان را نیز شامل می شود) در ایران چیست؟ و چه اقدامات پیش گیرانهای برای عدم بروز این مشکلات یا کاهش آنها صورت می گیرد؟ دولت در این میان چه نقشی دارد؟ کارنامهی جمهوری اسلامی در مواجهه با حقوق و بهزیستی کودکان چگونه است؟
ازدواج کودکان
در سال ۸۵، حدود ۹۰۰ هزار کودک ۱۰ تا ۱۸ ساله ازدواج کرده وجود داشته است. بیش از ۵۵ درصد این ازدواجها در نقاط شهری و مابقی در نقاط روستایی بوده است. البته رشد این ازدواجها در نقاط روستایی بیشتر بوده است. در سال ۸۴ در ایران ۲۲۶ هزار دختر زیر ۱۹ سال ازدواج کردهاند که این رقم در سال ۸۹ به ۳۴۲ هزار رسید. ۲۶ هزار مورد از این ازدواجها در سال ۸۴، ازدواج کودکان ۱۰ تا ۱۴ سال بوده است. در سال ۸۹، ازدواج این رده سنی ۴۲ هزار مورد بوده است. در سال ۸۹، ۷۱۶ کودک زیر ۱۰ سال ازدواج کردهاند اما این رقم در سال ۸۶، ۳۷۰ مورد بوده است. ازدواج کودکان زیر ۱۵ سال در سال ۸۹، ۴۵ هزار بوده که ۴۲ هزار مورد آن مربوط به دختران بوده است. سال ۸۴ این رقم ۲۶ هزار عدد بوده که نشانگر رشدی معادل ۶۵ درصد در سالهای ۸۴ تا ۸۹ بوده است. (فرشید یزدانی عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان، فرارو، ۳۱ تیر ۱۳۹۱)
“جمعاً ۱۰۱۸۲۹ ازدواج در سال ۹۰ در استان تهران داشتهایم. در این مدت ۷۵ دختر یا پسر که کمتر از ۱۰ سال داشته اند در استان تهران ازدواج کردهاند، ۳۹۲۹ دختر و پسر ۱۰ تا ۱۴ ساله پای سفره عقد نشسته اند، ۱۹۲۳۷ عروس و داماد ۱۵ تا ۱۹ ساله ها بودند.” (الف، ۲۷ خرداد ۱۳۹۱)
خردسالان مطلقه و بیوه
براساس آمار سال ۸۵ حدد ۲۵ هزار کودک مطلقه وجود داشته است. از این میزان ۱۵هزار در نقاط روستایی و مابقی در نقاط شهری بوده است. حدود ۱۲ هزار کودک نیز در این سال مشاهده شدهاند که همسرشان فوت کرده است که آمارش در نقاط شهری بیشتر است. از ۲۵ هزار کودک مطلقه نزدیک به ۱۵ هزار تایشان پسر هستند و مابقی دختر. در رده سنی ۱۰ تا ۱۴ سال در سال ۸۵ در مجموع قریب به ۱۴ هزار کودک مطلقه وجود داشته است که با احتساب بیش از ۴ هزار کودک همسرمرده میتوان گفت که حدود ۱۸ هزار کودک بیوه در سال ۸۵ زندگی میکردهاند. اگر سنین ۱۰ تا ۱۸ سال را مدنظر قرار دهیم تعداد ۳۷ هزار بیوه کودک در کشور وجود دارد. براساس آمار سالهای ۸۶ تا ۸۹ در میان دختران هرسال به طور متوسط ۸۰۰ کودک ۱۰ تا ۱۴ سال طلاق گرفتند و حدود ۱۵ هزار کودک ۱۵ تا ۱۹ سال طلاق گرفتهاند. آمار مربوط به پسران نیز براساس همین نسبت تغییر میکند. هر چند طلاق گرفتگان زیر ۱۵ سال عمدتا دختران بودند. (فرشید یزدانی عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان، فرارو، ۳۱ تیر ۱۳۹۱)
کودکان سیگاری
سه درصد نوجوانان ۱۳ تا ۱۵ ساله ایرانى سیگارى هستند. ۶۶٫۷ درصد افراد سیگارى در ایران اظهار کردهاند که اولین سیگار را در سن ۱۴ سالگى درصد تجربه کردهاند. (آفتاب، ۴ خرداد ۱۳۸۴) بر اساس آمار سال ۲۰۰۶ سازمان بهداشت جهانی بیش از ۴۰ درصد کودکان و نوجوانان ایرانی در معرض استنشاق دود تحمیلى سیگار والدین خود هستند.
کودکان معتاد
بنا به برخی تخمینها حدود هشت میلیون کودک در خانوادههایی زندگی می کنند که یکی از والدین معتاد هستند. درصدی از این کودکان با خرید و فروش مصرف مواد مخدر درگیر می شوند که تا حدود یک سوم تخمین زده می شود. سن اعتیاد به ۱۲ یا برخی گزارشها به ۱۰ سال رسیده است. (مصطفی اقلیما، سلامت نیوز، ۶ مهر ۱۳۹۰) اسمهایی مانند شوره سر شیطان، سوخت موشک و نمک هاوایی برای مواد مخدر صنعتی جذب نوجوانان و جوانان را به اعتیاد هدف قرار می دهند.
کودکان کار
“از مجموع ۱۳ میلیون و ۲۵۳ هزار کودک رده سنی ۱۰ تا ۱۸ سال کشور در سال ۸۵، سه میلیون و ۶۰۰ هزار کودک خارج از چرخه تحصیل و یک میلیون و ۷۰۰ هزار کودک به صورت مستقیم درگیر کار بودند.” (مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودکان، مردم سالاری، ۱ مرداد ۱۳۸۷) این رقم رو به افزایش بوده تا آنجا که بنا به گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۹ بیش از ۲میلیون و ۵۰۰ هزار کودک کار در ایران وجود دشته که در معرض جدی کودکآزاری جسمی و جنسی و اعتیاد قرار دارند. تحقیقى در جنوب تهران نشان مىدهد که ۶۶ درصد کودکان خیابانی به بیمارى عفونتهاى انگلى روده، ۱۰درصد به عفونتهاى ادراری، ۹۶ درصد به پوسیدگى دندانها و بیمارىهاى لثه و ۲۴ درصد به عفونتهاى پوستى مبتلا هستند. (ابتکار، ۱۹ اسفند ۱۳۸۹) گدایی، ولگردی، آدامسفروشی، گلفروشی، دستفروشی و تنفروشی کارهایی است که این کودکان بدانها تن می دهند.
خشونت علیه کودکان
موارد خشونت علیه کودکان در ایران ثبت نمی شود و از این جهت آمار دقیقی در این موضوع وجود ندارد. (سعید مدنی، ) اما اولا روشن است که بخش قابل توجهی از والدین به تنبیه بدنی کودکان خود اقدام می کنند و ثانیا حکومت هیچ برنامهای برای کاهش آن ندارد.
اعدام کودکان
ایران تحت جمهوری اسلامی نه تنها بالاترین اعدام در واحد جمعیت را داراست در اعدام کودکان و نوجوانان نیز در بالای فهرست اعدام کنندگان قرار می گیرد. جمهوری اسلامی در اعدام کودکان از چین، سودان و پاکستان نیز پیشی گرفته است.
محرومیتها
جمهوری اسلامی کودکان ایرانی را از آموزش موسیقی محروم کرده است؛ دختران حتی در سنین قبل از بلوغ به حجاب اجبار شدهاند، آنها نمی توانند از بازی با جنس مخالف لذت ببرند، مدارس کودکان ایرانی در کشوری ثروتمند اکثرا از کتابخانه و تاسیسات ورزشی و آزمایشگاه و دسترسی به اینترنت و حتی دسترسی به آفتاب محرومند، و کودکان در مدرسه تحت تبلیغات حکومتی قرار می گیرند. کتب درسی مملو است از آموزههای ایدئولوژیک و تبلیغات مذهبی، و بخشی از کودکان نیز برای پر کردن مواضعی در چرخدندههای ماشین سرکوب آماده می شوند.
هدر دادن سرمایههای انسانی
هر هشت موضوعی که ذکر شد منتهی می شود به هدر دادن سرمایههای انسانی در ایران. دولت کودکان را به حال خود واگذاشته یا از آنها سوء استفاده می کند. سرمایههای انسانی بخشی در کودکی به روالهای فوق هدر می روند، بخشی در جوانی به خارج فرستاده می شوند، بخششی در داخل سرکوب می شود، و بخشی نیز برای معیشت یا زیاده خواهی به ابزار رژیم تبدیل می شود که آن هم اتلاف سرمایههای انسانی است.
در هر هشت موضوع حکومت مقصر اصلی است و نمی توان هزینهها را به گردن خود مردم انداخت. این دولت است که سن ازدواج را در سالهای پس از انقلاب پایین آورد و برخی از آنها را در سنین کودکی با صدمات ناشی از بیوگی رها کرده است؛ این دولت است که به سیگار فروشان اجازهی فروش سیگار به کودکان را می دهد (در جهان توسعه یافته این امر ممنوع است)؛ در ایران هیچ نظارت و کنترلی بر فروش سیگار اعمال نمی شود و کودکان و نوجوانان به راحتی می توانند آن را خریداری کنند؛ این دولت است که هیچ برنامهای برای جداسازی کودکان از والدین معتاد خود و سپردن آنها به خانوادههای سالم ندارد؛ این دولت است که هیج چتر حمایتی برای خانوادههای نیازمند فراهم نمی کند و کودکان این خانوادهها به جای رفتن به مدرسه مجبور به کار می شوند؛ دولت جمهوری اسلامی نه تنها با خشونت علیه کودکان مبارزه نمی کند بلکه خود به اعدام آنها به خاطر ارتکاب جرم در شرایط عدم بلوغ اقدام می کند. محرومیتهای کودکان نیز نتیجهی اقدامات مستقیم دولتاند. جامعه حتی اگر بی تقصیر نباشد (که نیست) بدون کمک قانونی و سخت افزاری حکومت نمی تواند این مشکلات را حل کند یا اصولا از وقوع آنها جلوگیری کند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|