او ( لیلی داستان لیلی و مجنون) محكومِ محیط حرمسرایی تازیان است و جرائمش بسیار. یكی آنكه زن به دنیا آمده و چون زن است، از هر اختیار و انتخابی محروم است. گناه دیگرش زیبایی و زندگی در محیطی است كه بهجای تربیت مردان به محكومیت زنان متوسل میشوند.
سعیدی سیرجانی
من با این نظر مخالفم كه شكل، تاثیری در محتوا ندارد و یا اساسا مقولهی شكل و محتوا از ارتباطی دوطرفه باهم تهی هستند. شكل ظرفی است كه محتوا را در درون خود میپیراید و به نمایش میگذارد. خانهای كه براساس معماری سنتی اندرونی و بیرونی ساخته شده باشد، نمیتواند عموما جایگاه و منزلگاه زنانی باشد كه جرات كنند قائم به خود در جامعه حضور یافته، برای تحصیل حقوقشان بجنگند. به همین دلیل هم شكل، تاثیری عینی و اساسی بر محتوا دارد و محتوا نیز ـ هر محتوایی ـ نمیتواند در نهایت بیشكل بماند، و شكل طبیعی خودش را كه نماد همان محتواست، پیدا خواهد كرد. شكلِ پوشش و برخورد با زنان در جوامع اسلامی یكی از همین محتواهاست. به بیانی دیگر حكومتی كه زن را بر اساس شكل زنانگی و موضوع تحریكش از مردان تعریف میكند، ناچار است كه ظرف وجودی این تعریف را هم ـ اجبارا ـ اعمال كند. در همین حكومت اسلامی فعلی ایران، شكل ظاهری پوشش زنان ـ و حتا مردان ـ براساس همان تحلیل از جنسیت به این وضعیت رسیده است. در نگرش متولیان شیعه: زنان جامعهای كه حجاب ندارند و در پوشش این تعریف خاك نمیشوند، روسپیانی هستند كه كارشان ـ فقط ـ خوابیدن با مردان غریبه است. و كشور ایشان روسپیخانهی بزرگی است كه اهالی آن همه فاسدالاخلاقند و به دلیل شیعه نبودن، كشورشان هم جامعهی فساد و تبهكاری است. و لابد در تعریف این جماعت، مردان مسلمانِ جوامعی هم كه حجاب زنانِ آن اجباری نیست، با دیدن هر زنی مرتبا تحریك میشوند. به بیانی دیگر این مردان در این كشورها هیچكاری ندارند، جز این كه فقط مواظب بند تنبانشان باشند.
رضا شاه یكی از كسانی بود كه دریافت: برای تغییر در عمق جامعه، تغییراتی در شكل كشور لازم است؛ چون شرایط ویژهی جهانی در آن دوران به او فهمانده بود كه به طور اتودینامیك تغییر از شكل شروع شده، در نهایت به دگرگونی در محتوا میانجامد.
شاید كسانی مثل بازماندگان فكری حزب توده و همسنخان شیعهشان به رضاشاه ایراد بگیرند كه این تغییرات را از بالا و بالاجبار اعمال كرده است؛ اما اگر جامعهی آن روز ایران را بشناسیم و درك كنیم كه ارتجاع تا عمق رگ و پی جامعه نفوذ كرده، ملت را بالاجبار و طی قرنهای متوالی به آن شكل ارتجاعی تغییرِ شكل داده بود، درك این ضرب و فشار زیاد هم عجیب و غیرعادی به نظر نخواهد آمد.
به بیانی صریحتر امروزه و با شناختی كه از مكانیسم اعمال نفوذ رهبری شیعه ـ برای در منگنه نگه داشتن مردم ـ به طور مادی و ملموس داریم، دركِ آن شیوهی تغییر چندان هم مشكل نیست.
به نظر من برای تغییر شكل جامعه از آن صورت بدوی و اجباری، شیوهی شناخته شدهی دیگری هنوز هم موجود نیست. و اگر كسی بخواهد جامعه را از درون متحول كند، ناگزیر به جنگی اساسی با فسیلهای رسوب شده در متن جامعه است. این فضولات را جز با چكش و فشار نمیتوان از متن جامعه پاك كرد. متاسفانه جنگ رضا شاه برای كمرنگ كردن نقش مخرب علمای شیعه در متن جامعه عملا ناموفق ماند. و این تغییر شكل نتوانست در جامعه نهادینه شود؛ بالطبع رضا شاه هم نتوانست، حتا با اعمال فشار، شكلِ جامعه را ـ كه ارتجاع در متن و بستر آن جریان دارد ـ تغییر دهد؛ و دیدیم كه رهبری شیعه توانست پس از چند دهه ، در یك فرصت تاریخی ویژه دوباره جامعه را به همان شكل ارتجاعی دیرین بازگردانده، فشارِ مضاعفی را بر كلِ مدنیتٍ جامعه وارد آورد. كما اینكه به دلیل همان محتوای ارتجاعی جاری در متن جامعه، پس از خروج رضاشاه از ایران، به قول آن فرزانهی عزیز، پسرش همین دستآورد نازل او را به باد داد و رهبری شیعه با كوششهایی پیگیر موفق شد، شرایط اجتماعی را مجددا به وضعیت پیشین بازگرداند. اما همین تغییر شكل و همان تلاش زمینهای شد كه اولا به قدرت و تقدس حاكمیتٍ علما ضربهای شكلی وارد آید، ثانیا این تغییر شكل پیش زمینهای شد كه زنان بسیاری ـ چه در آن دوران و چه بعد از آن ـ به متن جامعه كشانده شوند. به بیانی دیگر همان تلاش [اگر بیانصاف نباشیم] مقدمهی وضعیتی شد كه زن ایرانی امروز كماكان درگیر آن است. این سالها با اینكه حكومت فعلی ایران دینی است و علما تمام و كمال به قدرت حكومتی دست یافتهاند؛ اما تلاششان برای تغییر شكل مجدد جامعه به روال دوران قاجار و قبل از آن عملا ناموفق مانده است. به این دلیلِ كاملا واضح كه: تغییر ماهیت و تعویض هویت جامعه و تعریف جدید از آن از موضوع زن و حق و حقوقش دیگر برگشتپذیر نیست و متولیان جمهوری اسلامی ـ خود ـ به عدم توفیقشان در تغییر شكل جامعه كه با محتوای ارتجاعیشان همخوانی داشته باشد، اذعان دارند.
البته باید توجه داشت كه تلاش تكتك زنان ایرانی طی صد سال اخیر و حتا پیش از آن ـ با هر اندیشه و هر نقطه عزیمتی ـ برای دریدن این كفن سیاه و همچنین ارتباط اجباری جامعه با غرب و شناختٍ تعریف جدید از موضوع زن نمیتوانست در مقاومت جامعه در برابر علماء بیتاثیر باشد و نمیتواند سدِِ حجاب را سوراخ نكند و در نهایت به ریزش این سدِ ـ یعنی مذهب حاكم ـ منجر نشود.
تا آنجا كه تاریخ معاصر ایران خبر میدهد، اولین بانویی كه توانست ـ علیرغم داشتن درجهی اجتهاد مذهبی ـ این كفن سیاه را از سر بردارد و تعریف كاملا تازهای از زن ایرانی حاضر در متن فعالیتهای سیاسی و اجتماعی دورانش بدهد، طاهره قرهالعین ـ زرینتاج قزوینی ـ از رهبران بابیه بود كه 150 سال پیش به این مهم همت گماشت. طاهره توانست با شجاعتی بینظیر با آن تعریف كهنه از زن ایرانی بجنگد و در نهایت سرش را نیز بر سرِ آرمانش بگذارد. حركتی كه ما حالا به آن انتخاب آزادانهی پوشش یا آزادی انتخاب پوشش میگوییم. هرچند ناصرالدین شاه تلاش بسیار كرد كه این بانوی آزاده را به حرمش بكشاند و او را ـ به تعبیر خودش ـ بانوی حرم گرداند و در نهایت همان تعریف زن حرمسرایی را در مورد او و بالطبع بقیهی زنان ما القاء كند؛ اما این بانوی شاعر و سنتشكن ـ اگر بتوان شرایط حاكم بر جو جامعهی 150 سال پیش ایران را تصور كرد ـ به پیشنهاد شاه جواب منفی داد و در پایان هم جانش را در راه آرمان آزادیخواهانهاش گذاشت. نتیجه از پیش معلوم بود: او را به دستور رهبری شیعه خفه كردند و در چاه انداختند.
طاهره توانست این اصل اصولی را ثابت كند كه: بدون برافكندن این شكل، تصورِ تغییر در محتوا نیز باوری كمدی بیشتر نیست و چون اندیشهاش بر پایهی برابری همهی انسانها ـ بیتفریق زنانه و مردانه ـ استوار بود، در بدو امر باید آن شكل كهنه را نفی میكرد. از نظر او راه ترقی ملت كه الزاما از بستر رهایی زنان میگذرد، دریدن، سوختن و رفع حجاب اجباری بود، پیامدٍ در افتادن با آن رسوبات كهنه هم از پیش معلوم و ناگزیر بود. حدود 85 سال پس از این تحول ـ یعنی برافكندن حجاب از چهرهی طاهره ـ و البته با پیش زمینههایی كه از سال 1300 آغاز شده بود، رضا شاه در تلاشی مستمر برای تغییر شكل جامعه، زنان و مردان را به برداشتن حجاب و رها شدن از شكل سنتی تحمیلی موجود در جامعه مجبور ساخت. این حركت در سیر تكاملی خود زمینهای شد كه زنان بتوانند از زیرزمینها، اندرونیها، پشت پردهها و آنسوی دیوارهای مردسالاری ناشی از تسلطٍ مذهبِ شیعه بیرون بیایند و شكل جامعه را كمی تغییر بدهند.
به نظر من تمام حركات غیرارگانیك و حتا ارگانیك زنان ایرانی بدون گذار از آن مرحلهی ویژهی تاریخی رفع حجاب نمیتوانست كامل و موثر باشد. این امكان هم به تنهایی و در آن شرایط خاص با فشارِ از بالا ممكن شد. زن ایرانی پس از این مرحلهی تاریخی توانست از زیر یوغ مذهب وارداتی رسوب كرده در متن جامعهی مردسالار ما فقط كمی رها شود و به متن جامعه پای بگذارد و برای تحصیلِ حقوقش به مبارزه برخیزد. به همین دلیل رفع حجاب تاثیری جدی در فهم جامعه و بخصوص فهم زنان ما از موضوع آزادی و حقوقشان گذاشت.
راه دیگری نبود كه بتوان چهرهی ایران عقب مانده را از چهرهی افغانستان طالبان متمایز كرد. این تحول به ما یاد داد كه میتوان ایرانی ماند، اما همزمان ارتجاع و واپسگرایی را از متن جامعه شست. در شرایط فعلی جامعه وجودِ همین فرهنگٍ مذهبی مردسالارِ حاكم بر متن جامعه است كه مانع هر نوع تحولی در شكل و محتوای جامعه میشود. جامعهی سترون و نازا را متاسفانه باید با تلقیح مصنوعی و از بیرون و بالاجبار به بستر جامعهی جهانی كشاند؛ تا امكان یابد در جریان سرنوشت خویش راهی پیدا كند.
به نظر من همین یك تلاشِ رضا شاه برای ثبت او در تاریخ به عنوان كسی كه كوشید ایران را به شاهراه تمدن بكشاند و از عقبماندگی ایران جلوگیری كند، كافی است.
من با نظر آن پژوهشگر آوانگارد ایرانی موافقم كه: هركسی را باید با توجه به معدل اعمال و بازتاب اقداماتش شناخت. اساسا نفس كشاندن زنان به بیرون از خانهها و شركت دادنشان در ساختن سرنوشت خودشان ـ با شناختی كه این روزها به طور عینی و مادی از رهبری مذهب شیعه داریم ـ خود به تنهایی دل شیر میخواهد و از عهدهی هر بزی هم برنمیآید. تنها مردی كهن میخواهد. كما اینكه شاه بعدی نهتنها نتوانست در راه آزادی زنان قدم موثری بردارد كه خود زمینه ساز به حكومت رسیدن ماموتهایی شد كه پس از آن حركت ـ اگر استمرار مییافت ـ میباید تا بحال هفتاد كفن هم پوسانده باشند. در واقع محمد رضا شاه به دلیل عدم درك درست از شرایط و تحلیل مشخص از شرایط مشخص و تمایل روز افزونش به چند روزی بیشتر برسر كار ماندن، زمینه سازِ به قدرت رسیدن بنیاد ارتجاع مذهبی و آپارتاید دینی شد. و این ادعا كه: ولیعهد محمدرضا شاه پهلوی نه پسرش كه شخص سید روح الله خمینی بود، زیاد هم غیرمنطقی نیست.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|