به راستی تا به حال از خود پرسیده ایم در این33 سال که از عمر ننگین این نظام می گذرد، این همه عزیزان وفعالین ایران زمین فعایت کرده اند به خاطر چه چیز و برای رسیدن به چه هدفی بوده و هست؟ بنده به عنوان یک ایرانی از فعالین ، گروها، احزاب و طرفداران آنها دو سال دارم. اول با چه مبارزه می کنیم؟ دوم برای چه مبارزه می کنیم؟ مگر جز این است که شعار همه فعالین وگروها مبارزه با دیکتاتوری است و رسیدن به جامعه ای آزاد به دور از هر گونه تبعیض و دوری از هرگونه ظلم وتهمت ؟ مگر جز این است كه با دیكتاتوری وخودكامگی درحال مبارزه هستیم وبا حكومتی مبارزه می كنیم كه در تمام زوایای درونی وبرونی زندگی ما رخنه كرده واجازه ایی به كسی برای سخن گفتن وفكر كردن ، جز حرف خود وفكر خود را نمی دهد ؟ دوم مگر جز این است همه سعی وتلاش ما در این مبارزه رسیدن به یك جامعه آزاد وآرمانی كه هر انسان آزاد درفكر ونظر خود دارد ؟ آن هم بدون ترس وشنیدن توهین وتهمت ؟ چرا خود را مبارز با دیكتا توری و عاشق رسیدن به رهایی می دانیم ولی حاضر به شنیدن و یا خواندن مطلب مخالف خود نیستیم؟ چرا به هر گروه وجناحی انتقادی می شود طرفداران متعصب آن گروه ویا فرد بدون ذره ای اندیشه مشغول حمله و ناسزا گویی می شوند به فرد منتقد؟ حال اگر حرفی یا مطلبی به تعریف و تملق از آن شخصیت یا حزب و گروه نوشته شود هزاران به به وچه چه به سوی آن نوشته روانه می کنند؟ این به راستی آزادی است که به دنبال آن روان هستیم؟ یا مدل دیکتاتوری جمهوری اسلامی البته از نوع کت وشلوارش، به جای عمامه ونعلین؟ چرا گروها و افراد متعصب از هر قشرو گروهی از سلطنت طلب گرفته تا.....اصلاح طلب(افتضاح طلب) حاضر به شنیدن کلمه ایی درباره مخالفت با خود نیستند وفقط چشم به تعریف و تمجید دارند؟ خوب اگر دیکتاتوری می خواهیم بالای سر داریم چه فرق می کند عمامه ونعلین داشته باشد ویا کت وشلوارپوشیده باشد؟ اصل ذات دیکتاتور هست که فعلا برسر ما حاکم شده.
آیا جز این است كه ما قطره ایی ازدریای این جامعه هستیم ، هركدام از ما یك رای ویك نظر دارد، تحمیل فكر ونظر خود بر دیگران نوعی دیكتاتوری است . پس چرا به جای اتحاد و رسیدن به هدف مشترک به جان هم اُفتادیم ؟ به جای مبارزه بادیكتاتوری باخود مبارزه می كنیم ؟ ضربه به آن آرمان آزادیخواهی كه برای آن تلاش می کنیم می زنیم ؟ توهین میكنیم به فكر ونوشته دیگری واسم آن را اظهار نظر می گذاریم ، فكر خود رامی خواهیم به دیگران تحمیل كنیم ، واسم آن را فرهنگ سازی برای دموکراسی می گذاریم . كلیپی منتشرمی کنی یا مطلبی می نویسی به جای نظر دادن، در این میان هركس هر حرفی را به عنوان نظر می زند، بدون آن كه فكر كنداین نظری كه داده ام واقعا نظراست یاتوهین به شخص و گروهی خاص ،ازطرف دیگر طرفداران ویا همفكران آن شخص یا گروه به حمایت برمی خیزند بدون آن كه آنها اشتباه شخص ویاحزب وگروه مقابل رابا دلیل به او اظهار كنند مشغول به توهین كردند وناسزا گفتن می شوند دراینجا سوالی می ماند خوب كجای این كارما آزادیخواهی ورسیدن به جامعه آزاد است ؟ كار گروه اول بسیار زشت وناپسند چون بدون توجه به اینكه این حرف آنها یك نوع توهین است حرفی راگفته اند ،اما كارگروه دوم بسیاربدتر ازگروه اول چون به جای آن كه ازاهداف خود بادلیل وبرهان دفاع كنند وشخص ویا گروه مقابل راقانع كنند ، نشان دهند كار وهدف آنها صحیح است با تایید این عمل نوعی دیکتاتوری را حاکم می کنند. و بین جامعه درون وبرون مرز نوعی تفرقه ایجاد می کنند، ازتفرقه و چند دستگی ودراین میان جمهوری اسلامی وطرفداران آن بهترین استفاده رابرای شعله ور نگهداشتن این اختلافات می برند! زیرا هرچه اختلاف بین جریانها بیشتر طول بكشد نظام فاسد با خیال راحت تری به عمر ننگین خود ادامه می دهد.
به نظر بنده اگر مبارزه می کنیم منتی برسر کسی نداریم چون کسی کارت دعوتی برای ما نفرستاده، خود با میل و رغبت پا در میدان گذاشتیم و برای نابودی دیکتاتور مبارزه می کنیم. برای رسیدن به آزادی واقعی مبارزه می کنیم نه به ظاهر آزادی و درباطن ناسزا گویی به مخالف. مطلبی را درج می کنی به خاطر بی جوابی و نداشتن دلیل دوستان وهمفکران شخص را تحت فشار می گذارند که شما باید جلو تند روی را بگیرید. اما معلوم نمی کنند مرز تندروی و کند روی چیست؟ به نظر بنده تندروی یعنی رسوا کردن نظام ظالم، ویاد اوری کم کاری اقشار مختلف ، کند روی یعنی مجیز گویی نظام وانتقاد نکردن از حزب یا گروهی، یعنی یکی به نعل و یکی به میخ زدن! مطلبی می نویسی طرفداران حزب دیگری می گوینددرباره شخصیت حزب ما تند روی شده دوستان وهمفکران شما را تحت فشار می گذارند که پاسخگو باشد! خوب اگر تند روی به شخصیت ویا حزبی شده قلم در دست بگیرید و مطلبی در انتقاد بنویسید نه فغان وا مصیبتا راه بیندازید، شما که مدافع حزب وگروه خود هستید به جای اینکه مدافع وطن خود باشید کارتان فقط تهدید وشعار شده؟ اینگونه می توانیم با نظام ولایت وقیح مبارزه کنیم یا نوعی درجا زدن چه عرض کنم عفب گرد می کنیم؟
درآخر مطلبم اظهار می دارم در مورد خودم هیچ گونه گلایه ایی ندارم از مسیج وایمیلها که هر روز به سوی بنده روان است به اسم توده ایی، کمونیست، فاشیست، مجاهد، عامل نظام.......و از همه دوستان تشکر می کنم هر کس درباره بنده هر فکرونظری دارد بنده قبول دارم، مرا عضو هر گروه وسازمانی می خواند با دل و جان می پذیرم، اما خواهشی دارم. در فعالیت خود آن قدرعزت نفس داشته باشید که پاسخ شخص را بدهید نه فشار به دوستان وهمفکران شخص بیاوریدو مانند نظام ولایت وقیح عمل نکنید. وضربب المثل (گنه کرد دربلخ آهنگری به شوشتر زدن گردن مسگری) را انجام ندهید. یکی از شرایط فعال بودن شنیدن انتقاد و در صورت جواب نداشتن وصحیح بودن قبول آن است نه دشمن تراشی کردن و اختلافات را دامن زدن. بدانیم برای رسیدن به رهایی و برای نابودی دیکتاتورمبارزه می کنیم
زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
مناسبتر بنظر میرسید چنانچه پرسش براین بود که: "علیه چه کسی و چرا مبارزه می کنیم؟" پاسخ به آن هم البته ساده تر میبود: یعنی اینکه نه تنها علیه رژیم حاکم بر ایران و سرنگونی آن!
اینکه احزاب و گروه ها و شخصیت های به اصطلاح اپوزیسیون خارج از کشور بیشترعلیه یکدیگر به منظور پیشبرد مرام و عقاید سیاسی خود مبارزه می کنند تاعلیه رژیم، چیز تازه ای نیست و
سابقه تاریخی دارد. ایرانیان همیشه بر این باور بوده و هستند که دشنام و ناسزاگویی در مبارزات و مناقشات بخش لاینفک از تحمیل و زورگویی عقاید و نظرات شان می باشند، همانگونه که در بسیاری موارد تملق و چاپلوسی نابجا و بی مورد هم در چنته خیلی ها یافت می شود. اگر نگارنده این نوشتار کمی دقت بخرج داده بود، متوجه می شد که خود نیز نظرات و عقاید برخی گروه ها را برنتابیده و به آنها غیرمستقیم "توهین" کرده و سخنان "زشت" بر زبان می آورد وقتی اصلاح طلبان را "افتضاح طلبان" با قراردادن داخل پرانتز می نامد. باید توجه داشت که اصلاح طلبان هم به سبک وشیوه خود بخشی از مبارزان درصحنه سیاست اند!
August 26, 2012 07:10:56 PM
---------------------------
حق
با درود بر ستار گرامی، دو پرسش بسیار کلیدی کرده اید که اول باید شخصیتها و گروهها و احزاب و شبکه ها و جبهه های سیاسی بدهند و همواره آنرا تکرار و تبلیغ کنند و نه اینکه عمدا و سهوا از مردم انتظار داشته باشند که خودشان بروند پیدا کنند یا رجوعشان دهند به اسناد و اساسنامه ها و منشورهایشان. آپوزیسیون باید درک کند که درک مردم از این اسناد و مرامنامه ها و منشورها و اساسنامه ها خیلی کم است و بار حقوقی و تفاوت بین آرمانها و ممکنات و تفاوت بین شعارها و عملگرایی ها و تفاوت بین وعده ها و پایبند ماندن به آنها و عدول از آنها را اکثرا نمی داند مگر آنکه کارشناسان بی غرض و مرض روشنگریهای لازم را بزبانی که حتی بیسوادها هم می فهمند را بکند. در انگلیسی که من زندگی می کنم هیچ شخصیت سیاسی یا گروه و حزب و سازمان سیاسی ای و و و اینگونه که شخصیتهای سیاسی و گروهها و احزاب سیاسی و و و ما عمل می کنند عمل نمی کند. در انگلیس اینها بدنبال جذب مردم بهر طریق ممکن هستند چون مخاطبشان مردم هستند. خوب هم می فهمند که کار درک کردن خودشان بوسیله مردم را بدوش مردم نیاندازند و یا از مردم دوری کنند و در کنجی خود را قرار دهند که اکثر مردم از وجودشان آگاه نباشند. پرسشهای مردم چه موافق و چه مخالف را حمل بر خیانت هوادار یا ذات دشمن نمی کنند.
August 26, 2012 01:18:33 PM
---------------------------
|