گفت آخوندی که ما نان آوریم
برق و خانه مُفت و ارزان آوریم
کوی و بَرزن را چراغان می کنیم
مِهر و آزادی فراوان می کنیم
گرگ را همسایه با بُز می کنیم
دشت را پُراز گلِ رُز می کنیم
جسم وروح جملگی پَر می دهیم
هرچه جویی ما از آن سر می دهیم
خود رویم و خانه در قم می کنیم
در عبادت نفسِ خود گُم می کنیم
مردمان مسحورِ گفتارش شدند
سر به سر راهی بدرگاهش شدند
مدتی بگذشت و او رهبر بشد
نفس اماره تو گویی چیره شد
وعده هایش جملگی وارونه گشت
شهرها باجنگ او ویرانه گشت
هرچه بودی شدگران اندرگران
غیرِ خونِ مردمِ پیر و جوان
عقل و دانش گوییا بازنده شد
رسمِ تازی بارِ دیگر زنده شد
زن دوباره زیر چادر شد نهان
تیره شد در نزد او هفت آسمان
شد شتر معیار و مقیاس عمل
مُلک و ملت دستِ ملای دغل
نوکرانِ تازیان افسر شدند
از همه ایرانیان برتر شدند
واژه ی میهن پرستی شدخطر
نخبگان صد جای دنیا دَر بدَر
درس تاریخی ما تغییر کرد
هرچه ملاخواست خود تحریرکرد
دزدی و فحشا وطن را در گرفت
اعتیاد اینجا و آنجا را گرفت
کشور خوشنام ما بدنام شد
ضدِ ما هر دشمنی همگام شد
بازگو کردم که تا یاد آوری
نسل ما را سوخت این خوشباوری
روی آور بر خرد ای هوشیار
شیخ و ملا را نباشد اعتبار
کشورت از دست نادان بازگیر
در چنین دامی مشو دیگر اسیر
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ایرانی
بخش 4: خواننده محترم خود قضاوت کند، ما که گفته بودیم این نعلین ارتجاع است، ما که گفته بودیم این اتحاد نامقدس ارتجاع سرخ و سیاه است، ما که گفته بودیم با چراغ دنبال ما می گردید در آینده، ما که ....
شاغلام: قربانت بروم، دیشلمه نیمروزی یخ کرد، این حرف ها را هم که نمی توانی در ستون دوکلمه حرف حساب مجله بچاپی!، پس بیا چیزی بنویس که بشود چاپ کرد.
گل آقا (قب): نگران نباش غلام جان، حرف حساب روی زمین نمی ماند، حتی اگر برای شنیده نشدن، زیر زمین دفنش کنند، روزی برملا خواهد شد.
با یادی از گل آقای ملت ایران
پاینده ایران
September 01, 2012 12:46:43 PM
---------------------------
ایرانی
بخش 3: ما که مقام گل آقایی باشیم، اگر جلویش را نمی گرفتیم، تا صبح که حرف می زد هیچ چی، بقیه هیکل ممصادق را نیز به سرنوشت یقه اش دچار می ساخت!.
گل آقا (قب): غلام، پدرجان، گفتم، گفتی، گفت!. گفتیم، گفتید، گفتند!
شاغلام: ادبیات تدریس می کنی فدایت شوم؟
گل آقا (قب): نه پدرجان، می گویم همه گفتند و سودی نبخشید. امروز نیز می گویند و سودی نمی بخشد، فردا نیز...
شاغلام: آو....، آنقدر سرمان را گرم کردی که ممصادق با یقه دریده از پنجره آبدارخانه، فرار را بر قرار ترجیح داد!، حالا بیا این قبض آب را از دست ما بگیر تا ما بروریم بقیه اش را هم بیاوریم!
گل آقا (قب): مگر بقیه دارد پدرجان؟
شاغلام: کجایش را دیده ای!، این هوا! قبض آمده از نوع مجانی هدفمندی یارانه ای خدعه ای تقیه ای و ...
September 01, 2012 12:45:58 PM
---------------------------
ایرانی
بخش 2: ممصادق: لاکن ما ...
شاغلام: آن چاک دهان بی صاحب مرده ات را لحظه ای ببند، خودم به عرض می رسانم. قربانت بروم، بحث از آنجا شروع شد که این قبض آب آبدارخانه مبارکه رسیده، شما که مقام شامخ گل آقایی هستی بفرما، این مبلغ که بر روی آن نوشته شده، هوش از کله آدمی زاد نمی برد؟ حال ما می گوییم آب و برق مجانی کجا رفت، آزادی یقه درانی کجا رفت، این (منظورش ممصادق است!) می گوید خدعه کردم!، تقیه کردم!، (حال او کلمه درست تقیه را به کار برد که ما به جهت رعایت مکارم اخلاق سانسور نمودیم) ای غلط کردی، ای بی جا کردی! قربانت بروم، آن روز که با وعده چای مفتکی، اذناب را به آشوب در آبدارخانه فراخواند، همین شما نبودی گفتی، کتره ای و قضاقورتکی حرف می زند این ملعون؟ همین شما نبودی گفتی با وعده چای مجانی، جانتان را هم از شما می گیرد؟ دیشلمه تو سرش بخورد، امروز با گفتن خدعه کردم، می گوید شما هالو بودید، من هم استفاده کردم!
September 01, 2012 12:45:09 PM
---------------------------
ایرانی
بخش 1: اندر احوالات روزگار، همین بس، ما که مقام شامخ گل آقایی باشیم، چارشاخ و حیران، لدالورود به آبدارخانه مبارکه، در همان اصناع در، خشکمان زد. حال خواننده محترم ایراد نگیرد که این چه جمله بلندی بود، در آن حال گیرافتادگی، جمله ای بهتر از این ساختنش کار آن حضرتی است که افتد و دانی. قضیه از این قرار (و بلکه آن قرار!) بود که درست در میانه آبدارخانه، شاغلام یقه درانی می کرد و پیش از آن یقه ممصادق را درانیده بود به چه بزرگی!.
گل آقا (قب): غلام!، چه می کنی پدر جان، مگر آبداخانه مبارکه جای یقه درانی است؟
شاغلام: قربانت بروم، مگر در این سال ها که مقام عظمای گل آقایی تشریف داری، چیزی غیر از این عمل از ما دیده ای!؟ عینا" مانند این است که بگویی، غضنفر که مسئول کوبیدن مشت محکم به دهان و همه جای! امپریالیزم است، دست از بوکس بازی بردارد!
گل آقا (قب): حال ماجرا چه بود که ما را اینطور در بدو ورود شوکه کرد؟
September 01, 2012 12:44:23 PM
---------------------------
|