به روایت خبرنگاران، امدادگران و شهروندانی که به محل رفتهاند، میزان یاری مردم به زلزله زدگان آذربایجان، در مقایسه با حوادث مشابه بینظیر بوده است. بیراه نیست اگر برای بعضی از زلزلهزدگان و همزبانان آنها این سوال پیش آمده باشد که آیا این حجم از کمکها و همدردیها از سوی همان کسانی است که برای تُرکها جُک میگویند؟! بدبینترها، یعنی آنهایی که در پس هر “یه روز یه ترکه…” دسیسهای برای تحقیر ترکزبانان ایران – بخش بزرگی از ایرانیان – میبینند، حتی شاید شگفت زده هم بشوند: چطور ممکن است همان آدمهایی که بیجهت و “فقط از روی خنده” جکهای آزارندهای درباره “ترکها” میگویند، برای یاری به چند روستای آسیبدیدهی آذربایجان بشتابند؟!
جکها و ترکها
چند ماهی پس از انتخابات جنجالی سال 88 و وقتی که اعتراضها و سرکوبها در اوج بود از دوستی تبریزی که در تهران زندگی میکرد و تازه از سفری به زادگاهش برگشته بود از حال و هوای شهری که نامش با قیامها و جانفشانیها در انقلاب مشروطه پیوند خورده پرسیدم. آنچه میگفت برای هردویمان نگرانکننده بود. میگفت تا آنجا که با اقوام و خویشان و دوستان تبریزیاش صحبت کرده متوجه شده که آنها آنقدر از سرکوب اعتراض آذریزبانها در جریان وقایع سال 85 عصبانی و دلگیرند که سرکوبهای خونین جنبش سبز را بیشتر مسالهی “فارسها” می دانند و نه خودشان! حتی با حیرت میگفت از چند نفری شنیده که چندان هم بدشان نمیآید چنین زد و خوردهایی باعث ضعف فارسها شود. هر دو ترجیح دادیم اینطور فکر کنیم که چنین طرز فکری محدود به همان چند دوست و آشنای راوی است و از موضوع گذشتیم. اما دلگیری عمیق آذریها چیزی نبود که بعدا بارها به چشم کسی که کارش در ارتباط با طنز است نیاید.
سرآغاز غائله سال 85 در مناطق ترک زبان ظاهرا روشن و جزئی بود: در کارتونی که مانا نیستانی در “ایران جمعه” کشیده بود و به روال بیشتر کارهای او دنبالهدار بود، به تفصیل به زندگی سوسکها پرداخته شده بود و در کادری کوچک درباره زبان سوسکها از زبان سوسکی که مشغول گفتگو با دیگری بود نوشته شده بود “نمنه؟”. واژهای ترکی که به خاطر کثرت استفاده تقریبا فارسی محسوب میشود و میتوانست ارتباط قومی آن نادیده گرفته شود؛ همانطور که کاربرد کثیری از کلمات عربی و مغولی و فرانسوی در فارسی، دیگر با اعراب و مغولها و فرانسویان ارتباطی ندارد. با این حال، به دلایل مختلفی و از جمله امدادهای غیبی که سودشان در اغتشاش و سرکوب تامین میشود اعتراضها و اغتشاشات بزرگی نواحی آذری زبان را فراگرفت. از جملهی این امدادها یکی آنکه مشخص شد در حالیکه ایران جمعه کلا در تیراژ 30 هزار چاپ شده و سهم آن برای مناطق آذری زبان در حدود 3000 نسخه بوده فقط در طول یک شب 300 هزار نسخه از روزنامه در تهران چاپ و به مناطق آذریزبان ارسال شده بود.(1)
اسناد و مدارک بیشتر و همچنین خاطرات شاهدان عینی آن ماجرا این گمان را تا مرحلهی یقین پیش میبرد که یک پای ثابت آن غائله، نیروهای امنیتی حکومتی بوده اند که از یک سو مردم را تحریک به شورش میکردهاند و حتی خودشان به اموال عمومی آسیب میرساندهاند (کاری که به وضوح در جریان سرکوبیهای پس از انتخابات سال 88 رخ داد) از سوی دیگر به سرکوبی و تسویه حساب با فعالان سیاسی و اجتماعی ترکزبان و آذری میپرداختهاند. شهرآشوبیهای بعضی پانترکیستها و تجزیهطلبها که علیه فارسها نفرت پراکنی میکردند هم البته قابل انکار نیست.
با این حال مشخص است که دلگیری بسیاری از ترک زبانهای ایران نمیتواند یکسره مربوط به آن سرکوبی باشد، همانطور که واضح است بدون یک پیشینه ذهنی، محال بود “صرفا” به خاطر کارتونی کودکانه و کم اهمیت اعتراضاتی به آن بزرگی انجام گیرد. معترضان معتقد بودند ظلم و تبعیض علیه آنها ریشه دار و حساب شده است. با این حال از فهرست بلندبالای اجحافها، از محرومیتهای اقتصادی و ممانعت از آموزش زبان مادری در مدارس و بیتوجهی به فرهنگ مردم منطقه و غیره، تقریبا هیچکدام نبود که سایر اقوام و خرده فرهنگهای ایرانی از آن کمتر بهره برده باشند. سهل است که در مقایسه با آنچه بر کردها و بلوچها و ترکمنها و دراویش و سنیها میرود، وضعیت در آذربایجان و سایر مناطق ترکزبان خوب هم باشد. همشهری و همزبان و هممذهبِ رهبر فعلی و نخست وزیر سابق و یک دوجین وزیر و سردار اگر از تبعیض چنان به تنگ آید که ایستگاه اتوبوس آتش بزند، درویش کُردِ سنی حق دارد خودش را به جای ایستگاه آتش بزند. تازه همهی اینها در حالیست که بسیاری از فارسیزبانهای شیعه دوازده امامی هم که متهمند تبعیضها به نفع آنها صورت میگیرد، از تبعیضهایی که به نفع بسیج و روحانیون و سپاهیها انجام میشود در فغانند. به هر حال حکومت عدل اسلامی در هر چه کمکاری کرده باشد در ظلم باالسویه با استاندارد مطلوبی مشغول انجام وظیفه است.
به نظر میرسد در این زمینه تنها در یک چیز است که ترک زبانها با سایر ایرانیان فرق دارند و آن همان چیزیست که چه در اعتراضات سال 85 و چه در سایر موقعیتها مکررا به آن اشاره شده است. جکهایی درباره ترکها، که اتفاقا به نظر نمیرسد حکومت در ساختن و اشاعه آنها نقشی داشته باشد.
اگر این حجمِ بسیارِ ابراز همدردیها و کمکهای مادی و معنوی ایرانیان به هموطنان زلزلهزدهی آذری، فضای بدبینی را تا حدودی رفع کند، جا دارد در فضای کمتر ملتهب و دوستانهتری به مسائلی بسیار مهم در این زمینه پرداخت. از جمله پیشینهی جکهای نژادی و قومیتی در سایر کشورها، سابقهی “ترکها” در ادبیات طنزآمیز ایران، مسائل اخلاقی طنزهای نژادی و قومیتی، ارتباط بین ترکها و آذریها، نقش کلیشه ها و پروتوتایپها در ادبیات فکاهی، و نظایر آنها.
پانوشت:
1) ادعای رسمی غلامحسین اسلامیفر مدیر مسئول روزنامه ایران در دادگاه که از کلیه اتهامات تبرئه شد. چنین حجمی از چاپ روزنامه در یک شب فقط از چاپخانههای بزرگ و معمولا نیمه ـ حکومتی (نظیر چاپخانه روزنامههای کیهان و اطلاعات) برمیآید.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
نوشته:
"زنده باد آذربایجان!"
"مرگ بر شووینیزم فارس!"
----------
جمشاد پرچمشاهی سپاسگذارم.
منظور را تقریبا فهمیده بودم ولی اشکالی ندارد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
September 14, 2012 10:07:53 PM
---------------------------
آراز
ياشاسين آذربايجان
اولوم اولسون فارس شووينيزمينه
-----
من نمیدانم چه نوشته اید. ولی اشکالی ندارد.
بهمن زاهدی
September 14, 2012 07:10:55 PM
---------------------------
|