حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
گذر از جمهوری اسلامی آری ، گذر از ایران نه

September 12, 2012

چهارشنبه 22 شهریور 2571 = September 12, 2012

میهن میهن
 

اکبر گنجی نویسنده و فعال سیاسی مقیم آمریکا درباره احتمال حمله نظامی اسرائیل می گوید: . اگر مخالفت دولت اوباما- خصوصاً پنتاگون- نبود، نیروی هوایی اسرائیل به دستور تیم جنگ طلب ناتانیاهو- باراک، بارها ایران را بمباران کرده بود. آقای گنجی با تفکیک دو جریان اپوزیسیون ملی و اپوزیسیون همسو، دغدغه و اصل استراتژیک اپوزیسیون ملی را حفظ ایران و ایرانی میداند و تاکید میکند اپوزیسیون ملی مخالف رژیم جمهوری اسلامی و خواهان گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است و در عین حال این گروه مخالف هرگونه تحریمی است که به مردم صدمه وارد آورد، مخالف تهاجم نظامی هر دولت متجاوزی به ایران و مخالف تجزیه ی کشور است. مصاحبه مکتوب میهن با آقای اکبر گنجی را بخوانید.


جناب گنجی، در ماههای اخیر جنگ لفظی میان مقامات ایرانی و اسرائیلی اوج گرفته، به نظر شما تا چه اندازه چنین اظهاراتی می تواند علامت وقوع جنگی قریب الوقوع باشد و در این نزاع لفظی که مسبوق به سابقه هم بوده ، نشانه های وخامت تازه ای می توان یافت؟


جنگ روانی/رسانه ای بخش مهمی از جنگ است. این فرایند کارکردهای متعددی دارد. یکی از کارکردهای آن آماده کردن فضای ذهنی برای حمله ی نظامی است. کارکرد دیگرش در اضطراب دائمی نگاه داشتن طرف مقابل است که هر لحظه باید در انتظار آغاز تهاجم باشد. دولت اسرائیل،علاوه ی بر اینها، از این راه از دولت های غربی باج گیری می کند. یعنی از یک سو بر تحریم های فلج کننده علیه مردم ایران می افزاید، از سوی دیگر مدرن ترین سلاح ها و حمایت ها را دریافت می کند، برای این که همین الان ایران را بمباران نکند. اگر مخالفت دولت اوباما- خصوصاً پنتاگون- نبود، اگر مشارکت بعدی آمریکا در جنگ قطعی بود، نیروی هوایی اسرائیل به دستور تیم جنگ طلب ناتانیاهو- باراک، بارها ایران را بمباران کرده بود. فعالیت های خوب جنبش ضد جنگ اسرائیل از یک سو، و مخالفت مقامات بلندپایه ی اسرائیلی از سوی دیگر، مانع تحقق سوداهای- به تعبیر روزنامه ی هاآرتص- “لات های محله” ای چون ناتانیاهو و باراک شده است.

در عین حال، هیچ تضمینی در کار نیست و دولت اسرائیل همه ی مقدمات بمباران ایران را فراهم آورده است. روزنامه ی ساندی تایمز ۱۹/۶/۹۱ نوشته است دولت اسرائیل بمب هایی برای بمباران ایران آماده کرده که ایران را به “عصر حجر” باز خواهد گرداند. ژنرال بنی گانتس- رییس ستاد کل ارتش اسرائیل- نیز اخیراً خطاب به زمامداران ایران گفته است: “شما بزودی شمه ای از توانایی های خیره کننده ی ما را خواهید دید”[۱].


شاهد بودیم که در اسرائیل تظاهراتی عیله جنگ و حمله به ایران به راه افتاد و کمپین ضد جنگی فعال بود، چرا در میان ایرانیان خارج از کشورشاهد اقداماتی علیه جنگ نیستیم ؟


آنها که از طریق گفتار و نوشتار و فعالیت های دیگر در قلمرو عمومی حضور دارند به سه دسته تقسیم می شوند. اول- مدافعان و فعالان حقوق بشر. دوم- روشنفکران قلمرو عمومی. سوم- گروه های اپوزیسیون. اپوزیسیون، سازمان ها و احزاب سیاسی هستند که می خواهند رژیم را پائین کشیده و جایگزین آن شوند. دست یابی به حکومت یکی از ارکان اپوزیسیون در همه ی دنیاست، این امر نه تنها منفی نیست، بلکه اگر به روش های دموکراتیک صورت پذیرد، مطلوب و موجه هم است. اما سرشت و کارکرد “مدافعان حقوق بشر” و “روشنفکران قلمرو عمومی” چیز دیگری است که آنها را ناقد دائمی قدرت های اقتصادی/سیاسی/فرهنگی/نظامی/دینی/اجتماعی می سازد. روشنفکر قلمرو عمومی حتی اگر رژیم سرنگون شود و رژیمی دموکراتیک جایگزین آن شود، وارد قدرت سیاسی نمی شود، بلکه رژیم جدید را به نقد می کشد. اگر فعلاً بحث را به اپوزیسیون محدود سازیم، دو نوع اپوزیسیون وجود دارد:

الف- اپوزیسیون ملی: که مخالف رژیم جمهوری اسلامی و خواهان گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. این گروه مخالف هرگونه تحریمی است که به مردم صدمه وارد آورد. به طریق اولی مخالف تهاجم نظامی هر دولت متجاوزی به ایران است. مخالف دریافت کمک مالی اپوزیسیون از دولت های خارجی و مخالف تجزیه ی ایران است. حفظ ایران و ایرانیان برای این گروه اصلی استراتژیک است. پروژه ی اینها توانمند سازی مردم ایران برای گذار به دموکراسی است. برای خود نیز به دنبال پایگاه اجتماعی در میان مردم ایران هستند. بر این باورند که قدرت باید از میان مردم ایران بجوشد، نه دولت های خارجی. دموکراسی محصول موازنه ی قوا میان دولت و جامعه ی مدنی است، نه موازنه ی قوا میان دولت و دولت های خارجی.

ب- اپوزیسیون همسو: این گروه ها که فاقد پایگاه اجتماعی در میان مردم ایران هستند ، می خواهند از طریق اتصال به دولت های خارجی خود را قدرتمند سازند. پروژه هایی چون لیبی و سوریه مد نظر اینان است. هیچ نوع دلبستگی خاصی به لیبی یا سوریه ندارند، لیبی و سوریه بریا آنها طریقیت دارد، نه موضوعیت. آنها خواهان این هستند که تکلیف سوریه هرچه سریع تر یکسره شود تا نوبت اجرای این پروژه در ایران فرا رسد. هدف آنها تبدیل خود به اپوزیسیونی همانند اپوزیسیون لیبی و سوریه است. سرنگونی جمهوری اسلامی و تسخیر قدرت به هر روشی مطلوب است. اگر وضعیتی چون سوریه برای ایران پیش آید، آن هم مقبول است. خشونت های سوریه را خشونت موجه قلمداد می کنند و از آن دفاع می کنند. اگر سوریه تجزیه و میلیون ها تن کشته و زخمی و آواره شوند، مهم نیست. این احتمال را در نظر بگیرید که تجربه ی سوریه بخواهد در ایران- با این وسعت و جمعیت- تکرار شود، چه فاجعه ی عظیمی رخ خواهد داد؟

اینها نه تنها سخنان جنگ طلبانه ی تیم ناتانیاهو- باراک را محکوم نمی کنند، بلکه ایران را پیشاپیش برای تجاوز اسرائیل محکوم می کنند. می گویند اگر اسرائیل ایران را بمباران کند، ایران مقصر است. چون سرنگونی جمهوری اسلامی به هر راه و روشی هدف اینان است، با گروه های تجزیه طلب ائتلاف می کنند. با کمال تأسف باید اعتراف کرد که نفرت از رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی منتهی به نفرت از ایران شده است. بدین ترتیب از این نوع گروه ها نه تنها نمی توان انتظار داشت که جنگ طلبی اسرائیل را محکوم سازند، بلکه با توجه به اصل تنظیم کننده ی “دشمن دشمن من، دوست من است“، دولت اسرائیل را دوست خود می دانند.

ایهود باراک- وزیر دفاع اسرائیل- در ۱۷/۶/۹۱ از “حملات پیشگیرانه ی نظامی” به ایران سخن گفته است[۲]. اگر زمامداران سرکوبگر حاکم بر ایران از “حمله ی پیشگیرانه ی نظامی به اسرائیل” سخن بگویند،، واکنش جامعه جهانی و اپوزیسیون ایران چه خواهد بود؟ ایرانی که خاک هیچ کشوری را اشغال نکرده و به هیچ کشوری تاکنون حمله ی نظامی نکرده محکوم می شود، اما “اپوزیسیون همسو” دولت اسرائیل را به خاطر ایراد دائمی این گونه سخنان جنگ طلبانه حتی به طور لفظی محکوم نمی کند. این خود بهترین ملاک برای شناخت و تمایز “اپوزیسیون ملی” از “اپوزیسیون همسو” است. چگونه کشور دارای دویست- سیصد بمب اتمی که تحت نظارت و کنترل آژانس هم قرار ندارد، می تواند خود را مجاز قلمداد کند که کشور فاقد بمب اتمی را به دلیل غنی سازی اورانیوم تحت نظارت و کنترل آژانس بین المللی هسته ای، به طور پیشگیرانه بمباران کند؟ ناتانیاهو به دولت آمریکا فشار می آورد تا “خط قرمز” برای برنامه ی هسته ای ایران تعیین کند. “خط قرمز” مد نظر او، غنی سازی اورانیوم بالای ۲۰ درصد است [۳]. اولاً: NPT چنین شرطی برای اعضا قائل نیست. غنی سازی اورانیوم برای مصارف صلح جویانه حق اعضای آژانس است. ثانیاً: همین “خط قرمز” نشان می دهد که کلیه ی مدعیات دولت اسرائیل تاکنون دروغ بوده است. برای این که محل نزاع این نیست که ایران در حال تهیه ی بمب اتمی است، محل نزاع این است که ایران نباید به طرف غنی سازی بالای ۲۰ درصد برود. ثالثاً: ایران عملاً هیچ خطری برای اسرائیل ندارد. سخنان دن کیشوت وار زمامداران جمهوری اسلامی درباره ی نابودی اسرائیل، تنها دستاوردی که داشته، خدمات عظیم به دولت اسرائیل و زیان های بیشمار برای ایران بوده است. اما چرا ایران هیچ خطری برای اسرائیل ندارد؟ چون توان نظامی نابودی اسرائیل را ندارد، آن هم در جهانی که کشورهای غربی به طور یک پارچه پشت اسرائیل ایستاده اند. خامنه ای بارها و بارها طرح عملی خود درباره ی نابودی اسرائیل را توضیح داده است. می گوید مانند افریقای جنوبی، به همه ی فلسطینیان- از جمله آوره شدگان به دیگر کشورها- حق رأی داده شود. سپس یک رفراندوم برگزار گردد، با توجه به این که آنان اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند، انتقال قدرت از اسرئیلی ها به فلسطینیان صورت خواهد گرفت و اسرائیل نابود خواهد شد. این طرح غیرعملی است، اما اگر هم عملی بود، ایران نمی خواست یا نمی خواهد اسرائیل را نابود سازد، بلکه نابودی اسرائیل محصول فرایند آرای تک تک فلسطینیان خواهد بود. عقلانیت و مصلحت حکم می کرد و می کند که ایران از طرح چهار جانبه ی آمریکا، اروپا، روسیه و سازمان ملل حمایت به عمل می آورد.


دولت دموکرات اوباما، آن گونه که از اخبار بر می آید به شدت با نتانیاهو و اسرائیل بر سر اقدام علیه ایران تفاوت دیدگاه دارد و حداقل اینکه تمایلی به حمله ندارد، به نظر شما آیا اوباما آخرین بخت ایران برای مذاکره با آمریکاست و برآمدنِ جمهوری خواهان، جنگ علیه ایران را قطعی خواهد کرد؟


در مقاله ی “دیدار خامنه ای و دیپلمات سابق آمریکایی” در این خصوص توضیح داده ام که سیاست دولت اوباما و دولت اسرائیل یکسان نیست و دولت آمریکا از سال ۲۰۰۷ تاکنون بارها گفته است که برنامه ی هسته ای ایران از سال ۲۰۰۳ به بعد فاقد جنبه های نظامی بوده است[۴]. در عین حال، ایران برای حل مسائلش چاره ای جز گفت و گوی مستقیم با دولت آمریکا ندارد. در واقع ممانعت از جنگ گفت و گوی مستقیم با آمریکا را ضروری می سازد. خامنه ای اگر کمترین علاقه ای به ایران دارد، باید در اسرع وقت مذاکره ی مستقیم با آمریکا را آغاز کند. مسأله ، مسأله ی نجات ایران و ایرانیان است، نه هیچ موضوع دیگری. خامنه ای می گوید ایران به دنبال تولید بمب اتمی نیست، اگر این مدعا حظی از حقیقت می برد، می تواند از طریق مذاکره ی مستقیم با دولت آمریکا بر سر “نظارت ویژه”(یعنی بیش از معمول ان پی تی) به توافق رسد تا هم “حق مسلم ایران” حفظ شود و هم نگرانی بین المللی مرتفع شود. البته سایت های اصول گرایان- چون رجانیوز، جهان نیوز،پارس نیوز و…- در واکنش به این مقاله نوشتند که “کاخ سفید دست به دامان گنجی شد“[۵]. گویی دولت آمریکا به شدت نیازمند گفت و گو و رابطه ی با ایران است و برای دست یابی به این هدف به من متوسل شده است.

امیدوارم که خامنه ای و دیگر زمامداران جمهوری اسلامی اسیر چنین توهماتی نباشند. خطر- یعنی خطری که موجودیت ایران را تهدید می کند- جدی است و “راه صلح از واشنگتن می گذرد“. اگر نگویند اوباما دست به دامان گنجی شد، می گویم: اگر ایران نمی خواهد که میت رامنی- دوست چند دهه ای و بسیار نزدیک ناتانیاهو- به کاخ سفید راه یابد، می تواند هم اکنون چراغ سبزی به اوباما نشان داده و اثبات کند که شعار “حل دیپلماتیک مسأله ای هسته ای ایران”- طرح شده از سوی اوباما- درست بوده است. چنین اقدامی در شرایط کنونی از یک سو قطعاً به نفع اوباما تمام می شود، و از سوی دیگر خطر حمله ی نظامی به ایران را به شدت کاهش می دهد.

اما در عین حال این نکته را نباید فراموش کرد که اصول کلی سیاست دولت آمریکا در خاورمیانه میان دو حزب دموکرات و جمهوری خواه مشترک است. “تأمین برتری استراتژیک اسرائیل تحت هر شرایطی” هدف مشترک هر دو حزب است.


تحریم های اقتصادی ایران هر روز تشدید می شود و تا همین امروز اقتصاد ایران را زمین گیرکرده، به نظر شما، بانیان تحریم منتظر چه اقدامی از سوی ایران هستند و آیا تحریم ها با هدف سقوط رژیم و احیانا تضعیف جمهوری اسلامی برای روز موعود جنگ طراحی شده و یا اینکه هدفی جزئی تر را پیگیری می کند؟


نمی توان مدعی شد که همه ی دولت ها هدف واحدی را تعقیب می کنند. دولت اسرائیل نه تنها با جمهوری اسلامی، که باموجودیت ایران بزرگ نیز مشکل دارد. تحریم های فلج کننده برای این دولت برنامه ای است که نابودی جامعه ی ایران را دنبال می کند. کوچک شدن ایران خواست این دولت است.

دولت های غربی اگر چه مخالف جمهوری اسلامی هستند و سرنگونی این رژیم آنها را خشنود می سازد، اما نمی توان مدعی شد که هدف آنها از تحریم ها لزوماً سرنگونی رژیم است. هدف عاجل آنها تعطیل کردن برنامه ی هسته ای ایران است. اگر سازشی صورت نگیرد و تحریم ها هم کارساز نیفتد، قطار تحریم ها به تجاوز نظامی به ایران منتهی خواهد شد.

تحریم ها صدمات جبران ناپذیری به مردم ایران وارد می سازد. در واقع مردم به جای رژیم مجازات می شوند. من می توانم در کشورهای توسعه یافته در ناز و نعمت زندگی کنم و در عین حال فرمان صادر کنم که “مردم ایران باید هزینه بدهند و تحریم ها را بپذیرند تا ایران آزاد شود”. خوب اگر این حکم صادق است، چرا شامل حال خود من نمی شود؟ چرا به ایران نمی روم تا در این هزینه دادن مشارکت داشته باشم؟ آیا من که حتی حاضر نیستم یک هفته در غرب از اتومبیل شخصی خود استفاده نکنم، یعنی در این حد هزینه بدهم، اخلاقاً مجازم به طور دائمی تحریم های فلج کننده را توصیه نمایم؟


برخی معتقدند که تنها یک نیروی خارجی و تهاجم نظامی می تواند بن بست سیاسی و احیانا اقتصادی ایران را بگشاید، به نظر شما جنگ و سقوط جمهوری اسلامی به این طریق برای ایران آزادی و دموکراسی به ارمغان خواهد آورد ؟


تهاجم نظامی به دموکراسی و آزادی و حقوق بشر منتهی نمی شود. تجربه ی افغانستان، عراق، لیبی و سوریه در پیش ماست. در خصوص ایران، اگر بمباران ایران به جنگی همه جانبه منتهی شود، نیروهای گریز از مرکز از فرصت برای تجزیه ی ایران استفاده خواهند کرد. این نیروها اینک نیز وجود داشته و برای رسیدن به این مقصود خواهان وضع “منطقه ی پرواز ممنوع” در ایران توسط سازمان ناتو شده اند.

جنگ و تجزیه، کنش های به شدت خونبار خواهند بود که به کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها تن خواهد انجامید. در این شرایط تمامی فرصت ها از دست خواهد رفت. ایرانی باقی نخواهد ماند تا از دموکراسی و آزادی اش سخن گفته شود. جنگ فرصت سوز است، نه فرصت ساز. به عراق عملاً متلاشی شده بنگرید که هر روز باید شاهد چندین انفجار و کشته شدن ده ها تن باشیم. کردستان عراق عملاً مستقل شده و دولت مرکزی هیچ کنترل و نظارتی در آنجا ندارد.

دولت اسرائیل سال های زیادی است که هدف تشکیل دولت بزرگ کردستان- مرکب از کردستان ایران و عراق و ترکیه و سوریه- را تعقیب می کند. فرانسه هم از سابق مدافع تأسیس کشور کردستان واحد بوده است. در این شرایط گروه هایی کردستان ایران را “کردستان شرقی” کردستان بزرگ می خوانند که باید به مادر خود باز گردد چرا که “به این نتیجه رسیده اند که ادامه ی حیات در چهارچوب مرزهای ایران برای ملت کرد غیر ممکن شده است“. جمهوری آذربایجان هم خود را “آذربایجان شمالی” و آذربایجان ایران را “آذربایجان جنوبی” می نامد که این دو باید یکی شوند. نماینده ی ایالت کالیفرنیا در کنگره ی آمریکا نیز به وزارت خارجه خود نامه می نویسد که از تجزیه ی آذربایجان ایران و پیوستن آن به آذربایجان شمالی حمایت به عمل آورید. بدین ترتیب، بلوچستان ایران هم “بلوچستان غربی” بلوچستان بزرگ است. خوزستان ایران هم حتماً بخش شمالی عربستان سعودی است.

اگر یک آمریکایی مخالف تجزیه ی آمریکا باشد، ناسیونالیست و عقب مانده و مرتجع نیست، اما اگر یک ایرانی مخالف تجزیه ی ایران باشد، بدترین موجود روی زمین است. اگر یک فرانسوی مخالف تجزیه ی فرانسه باشد، هیچ کس او را دیکتاتور و ناسیونالیست نمی نامد؛ اما اگر یک ایرانی مخالف تجزیه ی ایران باشد، از سوی تجزیه طلبان به استبداد و شونیسم متهم خواهد شد. اگر یک آلمانی مخالف تجزیه ی آلمان باشد، نازیست و طرفدار هیتلر نیست، اما اگر یک ایرانی بگوید مخالف تجزیه ی ایران هستم طرفدار جمهوری اسلامی و خامنه ای قلمداد می شود.

تکرار می کنم، “تجزیه در منطقه ی ما عملی به شدت خونین و دردناک خواهد بود”. این گزاره ای تجویزی/توصیه ای نیست، گزاره ای توصیفی/تبیینی است. دولت هایی که منطقه را کلنگی کرده اند، سوادی دموکراسی ندارند، مسأله ی آنها بسط هژمونی خود و تأمین برتری استراتژیک اسرائیل بر کل منطقه است. جنبش دموکراسی خواهی ایران معطوف به گذار از رژیم کنونی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است که در آن حقوق تک تک ایرانیان- مستقل از زبان و قومیت و مذهب و جنسیت- به رسمیت شناخته خواهد شد. یک جمهوری پلورالیستی صلح طلب که در آن نهاد دین از نهاد دولت هم جدا خواهد بود. اما برخی اگر ایران صد درصد هم دموکراتیک و پلورالیستیک شود، باز هم راضی نشده و تجزیه و تشکیل کشورهای جدید با دیگران را تعقیب می کنند. می گویند، ایران دموکراتیک و پلورالیستیک و حقوق بشری شده، چه خوب، حالا تحت نظارت سازمان ملل یک رفرنداوم برگزار شود تا ما از طریق حق تعیین سرنوشت این مناطق را از ایران جدا کرده و به جایی که می خواهیم اضافه کنیم تا دولت جدیدی با مرزهای جدید تشکیل دهیم. راه حل مسائل و مشکلات ایران دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و کثرت گرایی است، نه استبداد و دامن زدن به نزاع های قومی و مذهبی[۶].

پاورقی ها:

[1] لینک: http://www.radiofarda.com/content/f4_saundaytimes_claim_israel_new_bomb_iran/24702698.html

[2] لینک: http://www.dw.de/dw/article/0,,16226979,00.html

[3] لینک: http://www.dw.de/dw/article/0,,16229867,00.html

[4] لینک: http://www.radiofarda.com/content/f7-commentary-iran-usa-feltman-ban-khamenei-nuclear/24699784.html

[5] لینک: http://jahannews.com/vdcc41qis2bq0m8.ala2.html

[6] تجزیه طلبی در چهار منظر: http://news.gooya.com/didaniha/pdf/tajziehtalabiAG.pdf


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

برای درک ایرانیت و مبارزه با آنچه شما "آپوزیسیون همسو" می نامید، حتما به سخنان حشمت رئیسی در سایت "انجمن سخن" او گوش کنید. او در "روحانیت شیعه،دشمنان ایرانیت" خود لینک:- http://raisi-online.com ، به تاریخ شکل گیری هویت ایرانی از حمله تازیان به ایران بطور مستند و بسیار شیرین سخن می گوید. ایکاش تلویزیون پارس و اندیشه که به شما و بهرام مشیری انقدر وقت می دهند تا حرف بزنید به حشمت رئیسی هفته ای دو نیم ساعت می دادند تا نوار این سخنرانی هایش را پخش کند! محتوای این سخنرانی فوق العاده مهم و جذاب و قابل استفاده علیه همه کسانیست که در مورد تاریخ مان بما دروغ می گفتند که اسلام به دعوت ایرانیان به ایران آمد. سخنرانی مستند حشمت رئیسی مقاومت ایران و تلاش اعراب برای زدودن هویت ایرانی که در اثر حمله شان بوجود آمده بود را تشریح می کند. به دوران صفوی و سنی کشی تا دروران فتحعلی شاه می رسد که چطور دخالتهای روحانیون شیعه ی ایران و ایرانی ستیز باعث شد نیمی از ایران از دست برود و چگونه با همکاری "روشنفکران" ایرانیت ستیز، فاجعه 57 را آفریدند و امروز کشور را دوباره در خطر جنگ و تجزیه قرار داده اند. درود بر حشمت رئیسی. باشد که این سخنرانیش مورد توجه رسانه ها قرار گیرد و در سایت بالاترین و خبرنت منتشر شود.

September 13, 2012 03:25:10 PM
---------------------------

حق

حفظ ایرانیت یعنی شناخت، حفظ و گسترش هویت ایرانی که مهمترین و موثرترین سلاح برای حفظ ایران و حفظ و گسترش منافع ملی ایران در تمام دورانهاست. اگر کسی بواقع درک درستی از عنوان نوشتارتان "گذار از جمهوری اسلامی آری، گذر از ایران نه" داشته باشد، باید تکلیف خود را در وهله اول با ایرانیت یعنی هویت ایرانی اش معین کند. اگر هویت ایرانی را ارجح بر هر هویت دیگر خود مثلا اسلام یا مذهب شیعه یا هر ایدئولوزی دیگر سکولار و غیرسکولار قرار دهد و ایرانیت را فدای این ایدئولوژیها و علائق شخصیش نکند، گذر از ایران غیرممکن می شود. گذر از هویت ایرانی باعث گذر از ایران می شود. تا اینرا "روشنفکران دینی" و چپهای ملت و ملیت ساز فدرالچی چه فاشیستش و چه کمونیست هویت ایرانی ستیز نفهمند به گذر از ایران خدمت کرده اند. این همسو با منافع بیگانگان است و مزدورانشان که شما انها را در این نوشتار "آپوزیسیون همسو" نامیده اید. کسانیکه برای جلوگیری از گذر از ایران، هویت ایرانی/ایرانیت را سپر قرار نداده و نمی دهند، خائنان به ایران و ایرانیت هستند و آنچه شما "آپوزیسیون همسو" نامیده اید. آپوزیسیون همسو با جنبش سبز ملت ایران مشکل اساسی داشت و دارد بویژه با شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران و پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان و سرود ای ایران.

September 13, 2012 02:25:56 PM
---------------------------

جمشاد پرچمشاهی




... والا تا پیش از آن سخنی از بمباران و حملات نظامی در پیش نبود بلکه برعکس، اسراییل حتا منت بر سر رژیم و مردمان ایران می گذاشت مبنی براینکه با بمباران تاسیسات اتمی عراق در زمان صدام حسین، ایران را از خطر نابودی توسط بمب های هسته ای احتمالی عراق "نجات" داده است. حتا شایع شده بود که اسراییل در زمان جنگ ایران و عراق بطور پنهانی یا غیرمستقیم سلاح و مهمات جنگی در اختیار سپاهیان ایران قرار می داده است!؟
از دیدگاه من تنها راه حل مساله و رفع مشکلات سیاسی و اقتصادی و گذار از رژیم جمهوری اسلامی و نیل به آزادی و صلح و دمکراسی در ایران و منطقه خاورمیانه فقط از میان برداشتن بساط حکومت اسلامی و رژیم دینی در ایران است ... حال چه با یا بدون کمک های دولت های غربی، البته فارغ از هرگونه جنگ و خشونت و پیامدهای فاجعه بار برای ملت و کشور یکپارچه ایران.

September 12, 2012 07:27:27 PM
---------------------------

جمشاد پرچمشاهی



جناب گنجی، من راستش شما را تا کنون یکی از عوامل همین رژیم اسلامی می دانستم و هنوزهم متاسفانه این شک و تردید را در خود می بینم؛ بهمین جهت از شما می پرسم که بدون تعارف و طفره رفتن، همینجا روشن و شفاف بگویید که شما خودتان به کدامیک از این سه دسته که نام بردید، تعلق دارید؟
اما گذشته از همه اینها، متن سخنان شما در این مصاحبه را پسندیدم و به آن ارج می نهم. آنچه که گفتید از دید من و، تصور میکنم، بسیاری ازهموطنان درست و بجاست. ولی فراموش نکنید که سرنخ تمام تهدیدات به نابودی اسراییل و متعاقبا تهدیدات متقابل اسراییل به بمباران تاسیسات هسته ای ایران، نخست از جانب مقامات رژیم دینی ایران شروع شد و آن اینبود که هاشمی رفسنجانی در یکی از خطبه های نماز جمعه برای اولین بار سخن از نابودی "تمامی" اسراییل تنها با یک بمب اتمی اسلامی راند که همین تهدید تا به امروز در مغز مقامات اسراییلی بویژه راستگرایان افراطی حک شد و ریشه دوانده است ادامه ...

September 12, 2012 07:26:41 PM
---------------------------

کوشان

دو پرسش

اول ایا حزب مشروطه مواضعش را درباره شورای ملی(که شاهزاده هم به عنوان یک شخص حقیقی امضا نموده پیش نویس اساسنامه اش را) بطور علنی و روشن اعلام میکند؟(طبعا این شورا فی ذاته نمیتواند الزاما شورای ملی مد نظر تمام ایرانیان باشد و باید به بلوغ ماهوی برسد)

دوم ایا اقای شاهین فاطمی عضو حزب مشروطه ایران شده اند؟

کوشان

September 12, 2012 06:18:22 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites