حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
جنگ و جمهوری اسلامی هر دو مسئله هستند نه راه حل!

September 20, 2012

پنچ شنبه 30 شهریور 2571 = September 20, 2012

الاهه بقراط الاهه بقراط
 

در شرایط حساس کنونی ساده‌ترین راه این است که به یکی از جبهه‌های سنتی موجود پیوست: یا به جمهوری اسلامی برای مقابله با «تجاوز» و «تجزیه» یا به «متجاوزان» برای رهایی از «جمهوری اسلامی»! حال آنکه نتیجه پیوستن به یکی از این دو جبهه را داریم در برابر چشم خود در افغانستان و عراق و لیبی و مصر می‌بینیم! دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا با تشکیل یک جبهه مدرن و مستقل در برابر جنگ‌افروزان داخلی و خارجی، کسی مجبور نباشد به جمهوری اسلامی یا به بیگانگان پناه ببرد؟!

*****

در سال‌های گذشته نیز هر بار که خطر جنگ و نگرانی از تجزیه ایران، که از سوی خود جمهوری اسلامی نیز به شدت به آن دامن زده می‌شود، نه تنها به عنوان یکی از پیامدها بلکه به مثابه یکی از اهداف یک جنگ احتمالی ، جدی می‌شد، زبان‌ها و قلم‌ها به کار می‌افتاد تا در جنگی که اصلی‌ترین جبهه‌اش علیه مردم ایران گشوده خواهد شد، از جمله علیه کسانی که در استان‌های مرزی کشور زندگی می‌کنند، افرادی «غیور» از اروپا و آمریکا به میدان بیایند و برای «حفظ وطن» جانب جمهوری اسلامی را بگیرند! بدون آنکه هرگز پاسخ دهند که اولا این «غیرت» را در کدام جبهه می‌خواهند به نمایش بگذارند و ثانیا، چگونه می‌توان علیه یک جنگ و جنگ افروزانش با مسببانِ آن همراه شد!

این جنگ، آن جنگ نیست!

نه این جنگ احتمالی، که در مورد افغانستان و عراق و لیبی و سوریه از احتمال به واقعیت تبدیل شد، مطلقا به آن جنگ واقعی که 32 سال پیش در 31 شهریور 1359 آغاز شد، شباهت دارد، نه این جهان، آن جهان سه دهه پیش است، نه حکومت آن حکومتی است که هنوز دستش برای همگان رو نشده بود و مهم‌تر از همه، نه ایرانیان دیگر آن ایرانیانی هستند که زن و مرد، پیر و جوان، از سراسر کشور و از هر قوم و مذهب و با هر عقیده سیاسی، علیه تجاوز به خاک ایران بسیج شدند. این بار، هم «متجاوز» و هم «جبهه»، چه کسی را این واقعیت خوش بیاید چه نیاید، با آن «تجاوز» و آن «جبهه» تفاوت هم کمّی و هم کیفی دارد. کسانی که نمی‌خواهند این تفاوت را ببینند، طبیعتا با عوضی گرفتن موقعیت گمان می‌کنند، برای اثبات میهن‌دوستی‌شان راهی جز قرار گرفتن در «جبهه جمهوری اسلامی» وجود ندارد. ولی همانقدر که میهن دوستی طرفداران طالبان و صدام و قذافی و اسد ثابت شد، عشق اینان نیز به وطن جایی در این جنگ احتمالی خواهد یافت!

پیوستن به جبهه‌ای که خود مسببّ اصلی جنگ است، گذشته از آنکه جز ننگِ ابدی به دنبال نخواهد داشت، اساسا خلاف عقل سلیم است! این سیاست جمهوری اسلامی و مدافعان آن است که از یک سو با جنگ ‌افروزی و ماجراجویی، نفت بر آتش درگیری‌های منطقه و تهدید علیه ایران می‌ریزد و از سوی دیگر با بزرگ کردن خطر تجزیه (که واقعا محافلی مدافع آنند) تلاش می‌کند حتا از میان مخالفانش که به اندازه کافی دچار پراکندگی هستند، به یارگیری بپردازد. ارائه این تصویر که ایران پس از جمهوری اسلامی قطعا و بی‌تردید دچار وضعیتی بدتر از امروز خواهد شد، باید جامعه و هم چنین برخی مخالفان، معذرت می‌خواهم، دمدمی مزاج، بی‌عرضه و بی‌کفایت رژیم را از یک سو نسبت به ناتوانی و بی‌برنامگی خود و از سوی دیگر درباره اقتدار محتوم جمهوری اسلامی متقاعد سازد.

این طلسم را البته می‌توان شکست لیکن به پشتوانه آگاهی و خردی که متأسفانه هنوز حدّ لازمِ آن در میان ایرانیان مدافع دمکراسی و حقوق بشر دیده نمی‌شود. سیاست و اقدام سیاسی کاریست عظیم که به تجربه خود ایرانیان از چهار نسل موجود و به تجربه تطبیقی زمانی (تاریخ) و مکانی (کشورهای دیگر) نیاز دارد. از توان همه، زن و مرد، پیر و جوان، چپ و راست، قومی و مذهبی، سبز و آبی، سرخ و سفید، بریده از رژیم و معترض به آن و مخالف سرسختِ آن، باید بهره گرفت. این هنرِ سیاست و سیاستمدار است که بتواند همه کسانی را که به برقراری دمکراسی (با یک تعریف مشترک) در ایران اعتقاد دارند، زیر یک چتر گرد آورد و جبهه‌ای وسیع علیه جمهوری اسلامی بگشاید، آن هم پیش از آنکه جبهه جنگی چون افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و... در ایران گشوده شود. هنری که هنوز هنرمندان خود را نیافته است!

جبهه ایران، جبهه جمهوری اسلامی نیست!

اول شهریور بود که روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف به نقل از منابع امنیتی اعلام کرد سیدعلی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، به فرماندهان سپاه قدس که همان گونه که از نام‌اش پیداست، هدفی فراتر از مرزهای ایران را دنبال می‌کند، دستور داد با توجه به وضعیت سوریه و احتمال سقوط رژیم بشار اسد و پیامدهای آن برای جمهوری اسلامی، عملیات علیه غرب و هم پیمانان آن را که از مخالفان بشار اسد حمایت می‌کنند، گسترش دهد. منظور از «هم پیمانان غرب» از یک سو کشورهایی مانند ترکیه و عربستان و قطر، و از سوی دیگر حکومت‌های تازه به قدرت رسیده در کشورهای مسلمان نشین آفریقا، به ویژه مصر و لیبی است. به گزارش دیلی تلگراف، در جلسه شورای امنیت ملی که با حضور خامنه‌ای برگزار شد حتا بر این موضوع تأکید گشت که باید به کشورهای غربی مانند آمریکا و بریتانیا و متحدان آنها هشدار داد که در صورت سرنگونی رژیم اسد، از «مصونیت» برخوردار نخواهند بود.

در هفته‌های گذشته، همراه با افزایش عملیات تروریستی در افغانستان و عراق و حتا ترکیه و هم چنین آنچه در سالروز 11 سپتامبر در قاهره و طرابلس و سپس در یمن و کشورهای اسلامی دیگر در حمله به سفارت‌خانه‌های آمریکا روی داد، می‌توان این نتیجه را گرفت که از یک سو جمهوری اسلامی نسبت به سرنگونی رژیم بشار اسد اطمینان یافته و از سوی دیگر، سپاه قدس در فاصله اندکی، عمل به رهنمودهای «رهبر» را آغاز کرده است!

به این ترتیب توجه سیاسی و رسانه‌ای از سوی رژیم بشار اسد و برنامه اتمی رژیم که در کشاکش این هیاهو قطعنامه تازه‌ای علیه خود از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دریافت کرد، به سوی کشورهای «بهار عربی» و یا متحدان تازه و اسلام‌گرایان دوستِ غرب معطوف شد! موج سازمان‌یافته نفرت‌پراکنی و سخنرانی‌های تبلیغاتی علیه آمریکا و غرب در جمهوری اسلامی بالا گرفت. منظره‌ای که پیش روی ماست اما برخلاف توهمات جمهوری اسلامی، سیاست جهانی را نسبت به رهنمودهای ترکیه و عربستان سعودی درباره رژیم ایران بیشتر متقاعد می‌کند: رژیم‌های دوقلوی سوریه و ایران را باید از سر راه برداشت! آیا در این میان، نمایش فیلم جنجالی «بی‌گناهی مسلمانان» در اتحاد ناخواسته اما ناگزیرِ افراطیون اسلامی و یهودیان افراطی، پوست خربزه‌ای است که به زیر پای باراک اوباما انداخته شده تا او را در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر با سر به زمین بزند؟ مگر نه اینکه اوبامای «دمکرات» همان سیاهِ مسلمان‌زاده هر دو سر طلاست که نه اسلامیست‌ها از وی دل خوشی دارند و نه یهودیان افراطی و نه «جمهوری‌خواهان» مسیحی؟!

فعل و انفعالات این کلاف سیاسی درهم پیچیده همراه با تشدید تحریم‌های سیاسی و اقتصادی که با قطع یکجانبه روابط دیپلماتیک از سوی کانادا ابعاد تازه‌ای یافت، برای ایران می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد. ساده‌ترین راه برای هر کسی این است که به جای گشودن یک جبهه ملی و مدرن، خیلی راحت به یکی از جبهه‌های سنتی موجود بپیوندد: یا به جبهه جمهوری اسلامی برای مقابله با «تجاوز» و «تجزیه» یا به جبهه «متجاوزان» برای رهایی از «جمهوری اسلامی»! این هر دو اما خود مسئله هستند نه راه حل! نتیجه پیوستن به یکی از این دو جبهه را داریم در برابر چشم خود در افغانستان و عراق و لیبی و مصر می‌بینیم! دیگر چه باید گفت و چه باید کرد و دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا ایرانیان، جبهه مستقل خویش را در برابر جنگ‌افروزان داخلی و خارجی بگشایند، تا کسی مجبور نباشد در نبود این جبهه به جمهوری اسلامی و یا به بیگانه پناه ببرد؟!

بیش از شش سال پیش در شرایطی که تازه یک سال از ریاست جمهوری احمدی نژاد می‌گذشت و اصلاح‌طلبان می‌خواستند برای مقابله با خطرِ جنگ به دلیل مسئله هسته‌ای، «جنبش صلح» را «استارت» بزنند بدون آنکه اجازه داشته باشند درباره برنامه اتمی در جامعه روشنگری کنند، در مقاله «نه جنگ، نه جمهوری اسلامی» این نگرانی را مطرح کردم که با این سیاست‌ها سرانجام به «هم جنگ، هم جمهوری اسلامی» خواهیم رسید! امروز، شش سال دیگر با جمهوری اسلامی گذشت و جنگ نیز ظاهرا ناگزیر می‌شود!

پس از درگرفتن یک جنگ، که مانند جنگ ایران و عراق نیست و جبهه جمهوری اسلامی نیز همان جبهه ایران نیست، برای هر اقدامی دیگر بسیار دیر خواهد بود! پیش از آن باید جبهه دیگری را در برابر جنگ‌افروزان داخلی و خارجی گشود. نه در فضای مجازی و فیس بوک و تویتر و کمپین‌هایی که میلیون‌ها نام و امضای مجازی و غیرمجازی از آنها یک نیروی مادی و واقعی نمی‌سازد، بلکه در واقعیت و با نیروهای عملا موجود و یک دوجین فعال واقعی که خوشنامی و کارشناسی در رشته‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علوم اجتماعی را در کارنامه خویش دارند و می‌توانند مورد اعتماد مردم قرار گیرند. اگر ایرانیان قادر به چنین اقدامی نیستند، پس نباید توقع داشته باشند تغییر مثبتی در شرایط موجود حاصل شود! درک این موضوع بسیار ساده است! می‌توان تا ابد حرف زد و نوشت و در بسیاری از آنها «خودشیفتگی» بیمارگونه خویش را در مصاف با «شاه» و «خمینی» ارضاء کرد. اگر «شاه» و «خمینی» کفایت نکرد، «خامنه‌ای» و «احمدی نژاد» را نیز بر آنها افزود، اگر باز هم کم بود، «تجزیه‌طلبان» و «فارس‌های شوونیست» و «یک وجب خاک» و «تمامیت ارضی» و «غرب» و «آمریکا» و «روسیه» و «چین» و پنجاه و هفتی‌ها و دهه شصتی‌ها و هشتاد و نودی‌ها را هم به آنها اضافه کرد. و نهایتا هم مسئله را با راه حل عوضی گرفت! جنگ، مسئله است. جمهوری اسلامی، مسئله است. تجزیه، مسئله است. راه حل را تنها در یک جبهه ایرانیِ متحد و ملی برای دمکراسی و حقوق بشر می‌توان یافت. برای تشکیل این جبهه، فردا دیر است زیرا هنگامی که دو هموطن به روی یکدیگر آتش می‌گشایند، دیگر فرصتی برای گفتگو نیست! پس «حق تعیین سرنوشت» چه می‌شود؟ آن را نه این «هموطنان» بلکه کسانی تعیین خواهند کرد که اسلحه در اختیار آنها گذاشته‌اند!

------------------------------------------------------------
*لینک خبرگزاری «العربیه» درباره گزارش دیلی تلگراف:
http://www.alarabiya.net/articles/2012/08/22/233618.html
*مقاله «نه جنگ، نه جمهوری اسلامی!»:
http://alefbe.com/Articles/2006/articleNoWar.htm


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** پایانی ناتمام، یا جمهوری اسلامی یا متجاوزین، اما پادشاهی نه *****

با عرض ادب و احترام به جمهوریخواهان گرامی‌، من و دوستانم خریدار این داستان نیستیم که شما به فکر ملت هستید... عملکرد شما تنها چیزی که نشان میدهد این است که "نوع نظام آینده" به همان اندازه برای شما حیاتی‌ است، که "دست رسی‌ به بمب اتمی‌" برای رژیم اسلامی حیاتی‌ است.

که آلترناتیو سنتی ما این است که یا در کنار جمهوری اسلامی باشیم یا در کنار متجاوزین؟ به به... پس از ۳۳ سال بدبختی چشم ما به این آلترناتیو‌های ملی‌ و میهنی و جذاب و راه گشا روشن.

اینجاست که آدم یاد... "به دیوار می‌گویند که در هم بشنود"، می‌افتد... خیر آلترناتیو سنتی این است که رهبر را بر روی شانه‌‌هایمان بگذاریم و این رژیم را سرنگون کنیم.... سپس در یک رای گیری آزاد نوع حکومت را به همه پرسی‌ بگذاریم. این راه سنتی دموکرات و فرا رژیم ما است.

اما زمانی که به رای آزاد و همه پرسی‌ اعتقادی نداشته باشیم، آنوقت آلترناتیو موازی و مصنوعی درست می‌کنیم... که یا به هدف خورد و ایران جمهوری شود یا اینکه تجزیه شود و خیال همه راحت. در هر حال جمهوریخواه پیروز است، اگر ایران پادشاهی نشود. غیر از این است؟

شیر و خورشید و تاج

September 21, 2012 04:33:39 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش چهارم، یا جمهوری اسلامی یا متجاوزین، اما پادشاهی نه *****

شما جمهوریخواهان عزیز هنوز هم وقتی‌ از هر پادشاهی سخن میگویید از کلمه "دیکتاتوری" استفاده می‌کنید. ۳۳ سال است که دست بدست رژیم سعی‌ کردید به این ملت اینطور تفهیم کنید که پادشاهی برابر است با دیکتاتوری. در حالی‌ که هم شما هم ما بهتر میدانیم که چنین نیست.

اما برای اینکه منصف باشیم، تمام مشکل فقط شما جمهوریخواهان نیستید. یک مشکل هم آنهایی هستند که به امثال شما باورمند هستند، و به همین دلیل سعی‌ میکنند با همه کنار بیایند. این منشور "عزیز" نشانه همین با همه کنار بیاییم و همه را راضی‌ کنیم است که چنین به ذلت افتاده کارش.

اما بعضی‌‌ها باید بیاموزند که همه را نمیشود راضی‌ کرد... مخصوصا اگر میخواهید دموکراسی‌ را نهادینه کنید. بعضی‌‌ها دموکراسی‌ را با همه را راضی‌ کردن به اشتباه گرفته‌اند.

بنظر ما، در شرایط کنونی، مردم ایران باید تصمیم خود را از همین الان بگیرند و خودشان آستین‌ها را بالا بزنند... و هم آلترناتیو را از دست این ۵۷ یها نجات بدهند و هم خودشان را...

وگرنه باید خود را برای تجربه بیشتر از نوع همان ۳۳ سال گذشته، یعنی‌ جمهوری... اسلامی... و متجاوزین... آماده کنند. واضح تر از این نمی‌شود توضیح داد... متأسفانه...

September 21, 2012 04:30:33 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش سوم، یا جمهوری اسلامی یا متجاوزین. اما پادشاهی نه *****

دلیل دوم ما پرسشی است که جمهوریخواهان بار‌ها از شاهزاده بعمل آورده‌اند که "آیا ایشان می‌پذیرند که روزی رئیس جمهور شوند یا باشند؟".

همین نشان میدهد که شما با شاهزاده هیچ مشکلی‌ ندارید بجز اینکه ایشان نماد پادشاهی هستند. مشکل همان مشکلی‌ است که شما در ۵۷ با پادشاهی داشتید. پادشاهی نباشد هر چه باشد مهم نیست. و این جریان تا امروز هم ادامه دارد... "در کنار جمهوری اسلامی باشیم بهتر است تا اینکه در کنار نماد پادشاهی باشیم".

از فرا مسلکی و فرا حزبی و فرا عقیدتی‌ و فرا سازمانی و و و سخن می‌گویند، و همه از شرایط حساس کنونی سخن می‌گویند.. اما اولویت آنها این است که پادشاهی به ایران باز نگردد. وگرنه اگر جمهوریخواهان به برقراری دموکراسی‌ و فرا این و فرا آن اعتقاد دارند - مگر نمیگویید شاهزاده بسیار هم دموکرات است؟ آیا الان زمان این نیست که در کنار شاهزاده قرار بگیرید و رهبری را رسما به ایشان واگذار کنید؟ آیا این بهتر از قرار گرفتن در کنار جمهوری اسلامی و متجاوزین نیست؟

این ملت و این میهن هم آلترناتیو دارد، هم راه نجات دارد، هم راه عبور از رژیم، فقط مشکل در این است که این آلترناتیو حاضر نیست به تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران پشت کند. آیا غیر از این است؟

September 21, 2012 04:24:53 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش دوم، یا جمهوری اسلامی یا متجاوزین، اما پادشاهی نه *****

مشکل در اینجاست که شما و امثال شما حاضر هستید در کنار قاتل این ملت قرار بگیرید اما حاضر نیستید در کنار کسی‌ که خود شما جمهوریخواهان دست کم قبول کرده‌اید‌ که ایشان یک "سرمایه ملی‌" است قرار بگیرید.

به باور من و یارانم، جمهوریخواهان ایران اهدافی‌ را دنبال میکنند که این اهداف هیچ ارتباطی‌ به آزادی میهن، به دموکراسی‌، و رهایی این ملت از دست این رژیم خونخوار ندارد.

بنظر من و یارانم، جمهوریخواهان بدنبال بثمر رساندن "انقلاب شکوهمندشان" هستند، که ۳۳ سال پیش از آنها بقول خودشان "ربوده" شد.

اگر شاهزاده رضا پهلوی، فرزند پادشاه ایران نبود. جمهوریخواهان بجای راه سنتی اول و دوم از همان اول این راه سنتی سوم که در "شرایط حساس کنونی" راه درست و منطقی‌ تر است را می‌رفتند و پیشنهاد میکردند.

پافشاری شما بر شهروند کردن شاهزاده رضا پهلوی دلیل بر این ادعای ما است. ایشان یک شهروند هست چه ایشان (به هر دلیلی‌ که این را مطرح کردند) این را می‌گفتند و چه نمی‌‌گفتند، اما ایشان در وحله اول یک رهبر ملی‌ قابل اعتماد است که میتواند ملت را بر ضد رژیم بسیج کند. به شرط اینکه جمهوریخواهان دست از این موازی سازی مصنوعی بردارند.

September 21, 2012 04:15:27 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش اول، یا جمهوری اسلامی یا متجاوزین، اما پادشاهی نه *****

بانو الا‌هه بقراط،

کماکان مقالات شما را می‌خوانم حتی اگر در برخی‌ موارد با شما هم فکر نباشم، و حتی اگر گاه ناکامل ارائه می‌دهید یا حتی گاه اشتباه.

در این مقاله نوشتید: ""در شرایط حساس کنونی ساده‌ترین راه این است که به یکی‌ از جبهه های سنتی‌ موجود پیوست: یا به جمهوری اسلامی برای مقابله با "تجاوز" و "تجزیه" یا به "متجاوزان"برای رهایی از "جمهوری اسلامی"! ""

از زمانی‌ که این منشور "عزیز" اخیرا چاپ شد جریان "یا جمهوری اسلامی یا متجاوزین" دوباره سر باز کرده. اما در شرایط حساس کنونی... راه نه این است و نه آن.

اگر شما و امثال شما جمهوریخواهان واقعا معتقد هستید که شرایط کنونی حساس است...

راه سوم راه بهتری است... هم برای میهن، هم برای ملت، و هم برای نسل امروز و فردا... راه سوم این است که همه شما بجای اینکه زور‌تان را بگذارید و آلترناتیو سازی موازی (که ما آن را آلترناتیو مصنونی میخوانیم) راه بیاندازید، همگی‌ تشریف ببرید پیش آلترناتیو سنتی واقعی‌ و مسئولیت رهبری این مبارزه را بر دوش او بگذارید. سپس در کنار هم بلند گوی‌ها و مقالات را بسوی مردم داخل کشور هدف بگیرید و آنها را قانع کنید که زمان خیزش ملی‌ برای سرنگونی رژیم فرا رسیده است.

September 21, 2012 04:11:17 PM
---------------------------

فروغ

درود فراوان خدمت بانو الاهه بقراط که با قلم شیوا و زیبایشان حتی یک نکته را از قلم نمی اندازند.در نهایت همانطور که الاهه عزیز فرمودند باید مردم ایران اتحاد را در عمل پیاده کنند اما چنانچه پیداست ما دچار یک سیر قهقهرایی شده ایم که با در گیریهای حزبی فقط آب به اسیاب جمهوری اسلامی می ریزیم.نمنه ی بارز دعوت شاهزاده رضا از گروه ها و احزاب برای اتحاد و پیوستن به شورای ملی است اما مشاهده می کنیم که نه تنها احزاب این دعوت را نپذیرفتند بلکه طبق معمول با چوب لای چرخ کردن انجام وظیفه می کنند.این تمامیت خواهی در تمام امور بین اکثریت اپوزسیون نهادینه شده(به خصوص مجاهدین.سبزهای اصلاح طلب و اعوان و انصار آقای بنی صدر)
راه حل اساسی چیست؟(فرهنگ سازی.گذر زمان.حذف اندیشه ها و افراد دیکتاتور از اپوزسیون)
با تشکر

September 21, 2012 10:47:32 AM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites