حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
گناه نابخشودنی = رهبرم کردی خری دیگر نمی‏بخشم ترا

September 22, 2012

شنبه 1 مهر 2571 = September 22, 2012

دانشجو
 

در یک داستان‌ِ* قدیمی آورده‌اند که صدها سال پیش از این، بازرگانی ثروتمند و مهربان زندگی می‌کرد. او کالاهای ایرانی را به هندوستان و چین می‌برد و می‌فروخت. ادویه هندوستان و ابریشم چین را درکشورهای خلیج فارس داد وستد می کرد و در کارخویش منصف و موفق بود. این بازرگان پس از سالها تلاش در سفری بیمار و بسیار ضعیف شد ونا چار به خانه بازگشت. روزی که مرگ خود را نزدیک می دید با همه خویشان و کارکنان خود دیدار کرد. به هریک از آنها هدیه و پاداشی مناسب داد و با آنها خدا‏حافظی کرد. سپس به اصطبل خود رفت تا از چارپایانش قدردانی کرده و با آنها نیز خدا‏حافظی کند. پیرترین شترخود را دید. این شتر در همه سفرها همراهش بود و تجربه بسیار داشت. بهتر از همه راه‏ها را می‏دانست و جلودار کاروان بود. بازرگان سر او را درآغوش گرفت. شتر را بوسید و از او بخشش خواست. شتر گفت چنانکه خود میدانی تو سال‏ها بارهای سنگین بر پشتم گذاشتی، مرا به راه‏های دشواربردی، و در معرض باد و توفان و خطر راهزنان قرار دادی. من آن خطرها را ندیده می‏گیرم، سختی‏ها را فراموش می‏کنم و بارها‏ی سنگینی که بر پشتم نهادی می‏بخشم، ولی تو را بخاطر یک چیز نمی‏بخشم. بازرگان پرسید آن چیست؟ شترگفت در آخرین سفر چین وقتی یکی از شترهای کاروان مرد، تو از روستای میان راه خری خریدی، بار شتر مرده را بر پشت خر گذاشتی و او را در جلو کاروان قراردادی و افسار مرا بر پالان او گره زدی. من تو را بخاطر اینکه افسارم را به نادانی سپردی و او را رهبر من کردی نخواهم بخشید. من نمی‏خواهم مُقلِد باشم و قَلاده‏ی خری را به گردن بیاندازم. من می‏دانم که دنباله روی از نادان گناهی نابخشودنی است و دنباله‏رو نادان، از او نادان‏تر است. شتر این را بگفت و سرش را با قهر از آغوش بازرگان برون کشید و بیت زیر را چندان با فریاد تکرار کرد تا سرانجام همه‏ی چارپایان آگاهانه و نا‏آگاه با او همصدا شدند:
رهبرم کردی خری، هرگز نمی‏بخشم ترا
حاکمم شد عنتری، هرگز نمی‏بخشم ترا

گروهی از ایرانیان متدین که شرایط غیر قابل تحمل زمان حاضر را تجربه کرده، و شکایت‏های ملت ناراضی را شنیده، و سخنان ضد و نقیض آخوندها و دولتمردان را گوش داده و حرکات غیر انسانی جیره خوارانشان را اینجا و آنجا دیده بودند، ولی هنوز هم به دین الفتی داشتند، دو دل بودند که چه راهی در پیشگیرند و چه کنند. اینها داستان " بازرگان و شتر" را خواندند. داستان را بروز و پر معنی یافتند. در مسجدی دور هم جمع شدند. ساعت‏ها گفتگو کردند که چرا و چگونه به این سرنوشت دچار شده‏اند. اکنون تکلیفشان چیست؟ از خود پرسیدند که: اگر شتر اعتراض می‏کند ما چرا ساکت بنشینیم!؟ خود را نجیب، مقاوم، صبور و پرکار و صاحب تخصص می‏دیدند و چنین رژیم و رهبر و حکومت بی‏آبرویی را سزاوار خود نمی‏دانستند. سرانجام، پس از جدل‏های طولانی، برآیند گفتگوهایشان این شد که آنچه شده خواست خداست. آیت‏الهو‏ها‏یی که کشور را به این روز نشانده‏اند، صد البته نمایندگان خدایند!. استدلال کردند که این آیت‏الهب‏ها درع مسایل دینی بالاترین درجه را دارند. شاید آنها بهتر از هر کسی می‏دانند که دستورات دینشان خیلی تو خالی است که چنین به دنیا چسبیده‏اند. شاید می‏دانند که بهشت و جهنمی نیست که ترسی از عواقب سفاکی‏های خود ندارند. شاید هم کارشان چنان عالمانه است که ما حکمتش را نمی‏دانیم!! شاید اصلا کارهایشان شقاوت نیست و عین عنایتست. شاید این ماییم که فکرمان قد نمی‏دهد و همه چیز را نمی‏بینیم و نمی‏دانیم!!!. به هر روی ما نباید کاری کنیم که آخرتمان هم چون دنیایمان خراب شود!. پس همه چیز را به خدا واگذار میکنیم. این نتیجه‏گیری موقتا آرامشان ساخت. چون پاسی از شب گذشته بود و امید داشتند که در خانه‏ی خدا خوابی ببینند و به آنها الهامی شود، در همان مسجد خفتند. هنور در حالت خواب و بیداری بودند که صدایی بلند و پر نفوذ و طنین دار این خستگان حیران را بخود آورد:

گفت یزدان با صدایی پرخروش خود خدایی، پَرده بَرعقلت مَپوش
بهرِ من گولِ ریا‏کاران مخور خیز و آتش زن بساطِ دین فروش

صدا ادامه داد که:
ریاکاران به کمک خارجیان و به نام من و دین کشورتان را واژگون کردند، نفهمیدید و پذیرفتید.
ریا‏کاران بزرگان و خدمتگزاران کشورتان را کوچک و بد نام شمردند و شما با آنها همزبان شدید.
ریاکاران آشکارا به شما وعده‏های دروغ دادند و عمل نکردند و سکوت کردید. ریا‏کاران رشیدترین سربازان میهن‏تان را در جلو چشمانتان کشتند، و سکوت کردید. ریاکاران برخلاف خواسته من، پیروان ادیان دیگر را سرکوب کردند و می‏کنند و شما می‏پذیرید. ریاکاران بهترین فرزندان شما را به عنوان راستی، چپی، میانه، مجاهد، توده‏ای، فدایی، سلطنت‏طلب، روشنفکر، بهایی، از مسلمانی برگشته، گرفتند و پرپر کردند و شما سکوت کردید. ریاکاران برای رونقِ دکانِ خود هر عرب زاده‏ای را به عنوان امام‏زاده به شما معرفی کردند و شما برچشم گذاشتید.

ریاکاران نام کشورتان را در دنیا زشت کردند و سکوت کردید.
ریا کاران رسوم ایرانی را "مال احمق‏ها" دانستند و سکوت کردید.
ریاکاران تاریختان را وارونه نوشتند و شما سکوت کردید.
ریاکاران ثروت‏های ملی شما را چپاول کردند و شما سکوت کردید.
ریاکاران کشور ثروتمند شما را به گداخانه ی یارانه‏ای تبدیل کردند و شما اینکار را بخشش دانستید.
ریاکاران که تاب دیدن موی زنی راندارند، دخترانتان را به فحشا کشاندند و سکوت کردید.
ریا کاران فرزندانتان را، معتاد کردند و سکوت کردید.
ریا کاران دلاوران کشورتان را به زندان انداخته و مورد تجاوز قرار دادند و سکوت کردید.
ریاکاران پنهان و آشکار مردم شما را به دار می‏کشند و ساکتید.
ریاکاران ندا، سهراب، اشکان،.هاله.............. را کشتند و هنوز ساکتید.
ریاکاران درمیان شما تخم تفرقه پاشیدند و شما در دامشان افتادید.
ریاکاران کشورتان را به سوی جنگ و تجزیه می‏کشانند و ساکتید.

بیاد داشته باشید که تجاوزگران ریاکار تا زمانی ایستاده‏اند که شما نشسته‏اید. بیاد آورید که خونخواهان پراکنده‏ی بهزادان ( ابو مسلم ) قرن‏ها پیش ثابت کردند که پیروزی تنها درگروِ اتحادست.

هرکه بنشیند چنین زار و زبون
بند برپا، بی صدا، و غرقِ خون
چون بمیرد هم همین احوال اوست
روح او حیران و مات و سرنگون

هنوز روشن نیست که آن گروه بعد از دریافت این پیام راستین کی بر می‏خیزند اما تردیدی نیست که سکوتشان آرامش قبل از توفان است.


***داستان "شتر و بازرگان" با تغییرات و اضافاتی ، باز نویسی داستانی زیبا و قدیمی است.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

irankhah

امان از ابومسلم و ابو مسلم ها ...!!
ابو مسلم خراسانی که خلافت امویان را بر انداخت و عباسیان را بجای شان نشاند در نوزده سالگی به فرمان ابراهیم امام زمام امور خراسان بزرگ را بدست گرفت . او هنگامیکه به دستور منصور دومین خلیفه عباسی بقتل رسید فقط 36 سال داشت . ابومسلم در هفده سالی که بر خر مراد سوار بود بین سیصد تا ششصد هزار نفر از ایرانیان مخالف خود را کشت ....
- لابد اگر عمری به درازای عمر امام خمینی -لعنت الله علیه - میداشت دستکم یکی دو میلیون نفر را به دیار نیستی میفرستاد ..!!!
http://gilehmards.blogspot.de/2012/09/blog-post_4829.html

September 25, 2012 11:45:42 PM
---------------------------

گل آقا

همیشه هر وقت صحبت مبارزات ایرانیان میشود میرویم سراغ آقای ابو مسلم خراسانی .
لطفا برای طرفداران خودتان بیشتر در مورد ایشان توضیع بدهید .
بفرمایید که شاهکار ایشان قیام بر علیه امویان و تقدیم حکومت ایران به عباسیان بود چون عقیده داشتند که حاکم باید کسی از اعقاب محمد باشد . این کجایش به ایران و ایرانی مربوط میشود ؟

September 25, 2012 10:06:42 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites