اسلامگرایان و مارکسیستها در چندین دهه تبلیغات منفی علیه لیبرال دمکراسی این نظام سیاسی را نظامی بدون مبانی اخلاقی یا دارای بنیادهای اخلاقی ناسازگار و متناقض معرفی کردهاند. آنها نظام لیبرال را مساوی با تبعیض، بردگی، از خود بیگانگی، قانون جنگل، فساد، بیعدالتی و زیر پا له شدن ضعفا معرفی کردهاند. همهی این تبلیغات منفی در جهت خلع لیبرالیسم از اخلاق و تعهد به ارزشهای عام انسانی بالاخص عدالت بوده است.
دورهی گذار از نظام اقتدارگرای تمامت خواه به نظام لیبرال دمکرات علاوه بر نظریهپردازی، تعیین راهبردها، برنامه ریزی، آگاهی رسانی، سازماندهی، شبکه سازی و فراهم کردن منابع به بازیگرانی ماهر نیاز دارد تا نیروها را در این جهت متمرکز و این وضع حمل را مدیریت کنند تا بنیادهای دمکراسی لیبرال با کمترین هزینه گذاشته شده و مردم در مناطق و جوامع مختلف با دیدن نتایج و میوهها، بدان دل بندند و آن را تحکیم کنند. بازیگرانی که میتوانند این گذار را تسهیل کرده و تداوم بخشند چه ویژگیهایی دارند؟
باور به مبانی اخلاقی لیبرال دمکراسی
اسلامگرایان و مارکسیستها در چندین دهه تبلیغات منفی علیه لیبرال دمکراسی این نظام سیاسی را نظامی بدون مبانی اخلاقی یا دارای بنیادهای اخلاقی ناسازگار و متناقض معرفی کردهاند. آنها نظام لیبرال را مساوی با تبعیض، بردگی، از خود بیگانگی، قانون جنگل، فساد، بیعدالتی و زیر پا له شدن ضعفا معرفی کردهاند. همهی این تبلیغات منفی در جهت خلع لیبرالیسم از اخلاق و تعهد به ارزشهای عام انسانی بالاخص عدالت بوده است.
لیبرال دمکراتها در برابر این امواج منفی باید بتوانند بالاخص در دوران گذار با باور به مبانی اخلاقی این نظام فکری و سیاسی، آنها را در عمل به مخاطبان و افکار عمومی بنمایانند. این مبانی عبارتاند از فضیلت حق انتخاب از میان چندین گزینه، برابری در برابر قانون، طبیعی بودن حقوق بشر، استقلال و خود مختاری فرد، خنثی بودن ایدئولوژیک و مذهبی دولت برای زمینهسازی گزینههای بیشتر برای آدمیان، آزادی ادیان در برگزاری مراسم و شعائر خود و داشتن معبد، و نقش تجارت و کسب و کار آزاد در افزایش رفاه و سعادت تک تک آدمیان. بازیگران دورهی گذار خود باید در زندگی شخصی خود این ارزشها را به نمایش بگذارند تا اعتماد عمومی به تاثیر آنها را افزایش دهند.
درک خط باریک میان آزادیهای مذهبی و آزادیهای دیگر
تعداد قابل توجهی از مردم ایران (تعداد آنها را دقیقا نمیدانیم و در شرایط امروز نمیتوانیم بدانیم) باورهای مذهبی (نه فقط شیعی) دارند. هر سیاستمداری در جامعهی ایران بالضروره این موضوع را درک میکند. اما آنچه سیاستمدار لیبرال دمکرات را از انواع دیگر آن جدا میکند آن است که لیبرال دمکرات به اندازهی آزادی مذهبی (که شامل آزادی غیر دیندار بودن نیز هست) به آزادی بیان، تشکل، تجمع و رسانهها اهمیت میدهد و یکی را قربانی دیگری نمیکند.
همان قدر که دینداران در بیان اعتقادات و انجام مراسم و شعائر خود آزادند بقیه نیز آزادند این گونه مراسم را نقد کنند، نتایج منفی آنها را بیان کنند و حتی در آثار هنری مورد کنایه و تمسخر (به هر معنایی که شما میخواهید) قرار دهند. بدون آزادیهای دیگر آزادی مذهب نیز از میان میرود. دینداران باید باید متجه شوند که آزادی یک طرفه وجود ندارد و سیاستمداران لیبرال باید شجاعت بیان این موضوع را داشته باشند.
پشت سر گذاشتن تابوها
برای ایجاد اعتماد در میان نیروهای لیبرال و دمکرات، بازیگران سیاسی دورهی گذار به لیبرال دمکراسی باید شجاعت نقض تابوها را داشته باشند: این بازیگران به صراحت باید با نظریهی توطئه و بیگانه هراسی مخالفت کنند (هر چند گروههایی در جامعهی ایران ممکن است هنوز به آن باور داشته باشند)، از حقوق بهاییان و سنیان و کردها و بلوچها دفاع کنند، شیعان و سنیان را در یک غرفه در بهشت جای دهند، با تفکرات ضد یهودی به صراحت مخالفت کنند، مذهب را حیطهی شخصی آدمیان و قابل احترام بدانند و به مضرات دخالت نهادهای دینی در سیاست و جامعه هشدار دهند، و از رابطهی سیاسی با همهی کشورها و ملل و جوامع دنیا از جمله اسرائیل و ایالات متحده دفاع کنند.
کسانی که مخاطب این سخنان و مواضع قرار میگیرند هرچند ممکن است با برخی از آنها مخالف باشند اما از امانت و صداقت این گونه بازیگران خشنود شده و به آنها اعتماد خواهند کرد. کسانی که بیشترین سهم را در شکستن تابوهای اسلامگرایان در سه دههی اخیر داشته باشند ظرفیت بیشتری برای نمایندگی لیبرال دمکراتها و مردمی که دمکراسی و آزادی میخواهند خواهند داشت.
رویی گشاده به جهان لیبرال دمکرات
کسانی که فکر میکنند تاسیس نظامی دمکرات و لیبرال در ایران بدون یاری گرفتن از لیبرال دمکراتهای عالم ممکن است (در حالی که اقتدارگرایان و تمامیت طلبان با یکدیگر همکاری میکنند و به بقای یکدیگر یاری میرسانند) در خواب و خیال به سر میبرند. در دنیای امروز چنین رویاهایی محقق نخواهد شد. بیان این نظر که مردم ایران به تنهایی میتوانند از پس دولت اقتدارگرا و تمامیت طلب اسلامگرایان بر آیند صرفا گذاشتن هندوانه زیر بغل آنها و غفلت از روابط همپیمانی میان دولتهاست. دولت بشار اسد بدون حمایت نظامی روسیه و بدون حمایت مالی و تدارکاتی و نظامی جمهوری اسلامی پس از ۱۶ ماه به احتمال زیاد فروریخته یا حداقل بشار اسد جای خود را به فردی دیگر داده بود. در جهانی که اکثر دولتها به دنبال گسترش فضای حیاتی خود هستند و در ارتباط با دیگر کشورها زندهاند نمیتوان تاثیر همپیمانان لیبرال دمکرات را برای لیبرال دمکراتهای ایران نادیده گرفت.
ریشه در بخش خصوصی و شهروندی
بازیگران دورهی گذار نمیتوانند کسانی باشند که دههها به امتیازات و رانتهای دولتی خو کردهاند و آرام گرفتن در آغوش بخش دولتی هدف آنهاست. کسانی که به دولتمداری خو کرده و دولت را مبدا همهی فضایل و خوبیها میدانند اصولا برای چنین نقشی مناسب نیستند. بازیگران عصر گذار به لیبرال دمکراسی باید به دولت و نقش و حجم آن بدبین باشند تا از قدرت آن در برابر قدرت مردم بکاهند.
از همین جهت قشر حاکم بر جامعهی ایران در جمهوری اسلامی که تا بن دندان به رانت و امتیاز دولتی خو کردهاند نمیتوانند بازیگران دورهی گذار باشند. فرماندهان سپاه و روحانیت در گیر در حکومت بیشترین بهره را از این امتیازات داشتهاند. تنها نقشی که روحانیت بهرهمند از قدرت و فرماندهان سپاه در گذار به دمکراسی ایفا خواهند کرد نقش سلبی است به این معنی که آنها با نزاع با یکدیگر بر سر قدرت و رقابت با یکدیگر بر سر دسترسی به منابع حتی با فساد و پنهانکاری از نهاد مذهب و قوای قهریه برای ادارهی جامعه سلب مشروعیت خواهند کرد. در صورت نزول دائمی منزلت و اقتدار این دو نهاد که در طی سه دههی اخیر در جریان بوده (بجز دوره جنگ برای سپاه) نیروهای مدنی که به لیبرال دمکراسی باور دارند میتوانند به عنوان بدیل هم در دورهی گذار و هم در دورهی پس از گذار مطرح باشند.
انفصال از رژیم سابق
برخی ممکن است تصور کنند که بازیگران دورهی گذار باید پایی در رژیم سابق و پایی در رژیم لاحق داشته باشند. این سخن بالضروره درست نیست. تجربه در ادارهی جامعه یک وجه مثبت نخبگان سیاسی رژیم سابق است؛ البته این امر فقط بر افرادی که در کار خود کارایی و موفقیت داشتهاند صدق میکند. اما جمهوری اسلامی مدیران خود را صرفا با ملاک کارایی انتخاب نکرده و آنها را در یک مقام تثبیت نمیکرده است. تنها کسانی که در شرایط بحران رژیم را ترک و به همین علت پلهای پشت سر خود را خراب میکنند میتوانند در دورهی گذار بازیگرانی موثر باشند.
البته لیبرال دمکراتها قرار نیست تصفیهی انقلابی راه بیندازند. ردههای بالای مدیریت کشور (مثل وزرا و معاونان، نمایندگان مجلس، مقامات بالای قوهی قضاییه، فرماندهان قوای مسلح، و سفرا) قرار است در یک دورهی انتقالی به طور مستقیم و غیر مستقیم توسط مردم انتخاب شوند. اما در دورهی کوتاه گذار به داوطلبانی نیاز است که یا از مخالفان سرسخت یا از جدا شدگان رژیم در شرایط مخاطره آمیز باشند تا نه تنها به رژیم سابق وفاداری نداشته باشند بلکه رجوع آنها بدان عملا غیر ممکن باشد. کسانی که هنوز به نظام جمهوری اسلامی وفادار هستند (علی رغم مخالفت با خامنهای) افراد مناسبی برای دوران گذار به دمکراسی نیستند چون نه تنها نوید دوران تازهای نمیدهند بلکه حضور آنها موجب اختلافات بیثمر در میان مخالفان میشوند.
نیروهای خارجی
اگر به مشخصات ذکر شده یا هر دسته از مشخصات عقلانی و منطقی برای ایفای این نقش نگاهی بیندازیم اثری از ملیت و قومیت و مذهب و جنسیت و گرایش جنسی نمیتوانیم مشاهده کنیم. بازیگران دورهی گذار به دمکراسی درجامعهی ایران ضرورتا شناسنامه و گذرنامهی ایرانی ندارند. هر کس در هر کجای دنیا که خواهان دمکراسی و آزادی در ایران باشد و برای این ایده کار کند بازیگر دوران گذار است. تنها میهن پرستی کور، قومگرایی، زن ستیزی و دینگرایی و انسان هراسی است که بازیگری سیاسی را به افراد یا گروههای خاصی محدود میکند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|