بیش از یکصدوبیست سال از زمانی میگذرد که میرزاحسن تبریزی که بعدها به “رشدیه” شهره شد، مبادرت به تاسیس “مدرسه” همگانی به سبک مدرن در محلّهی ششگلان تبریز کرد. هر چند که دوام و قوام این مدرسه به یکسال نپایید و به فتوای پیشنماز محل، در ِ مدرسه تخته شد و دانشآموزان را از مدرسه بیرون کردند و رشدیه مجبور شد به مشهد بگریزد. رشدیه دست از تلاش برنداشت و در آنجا نیز مدرسهای برپا کرد. “مکتب”داران به عنوان حامیان و حاملان نظام سنتی ِ آموزش هیچگاه او را تحمل نکردند و دستانی که به ساختن چنین مدارسی اقدام کرده بود را شکستند.هر چند با جدّ و جهد رشدیه و مداومت او و دیگران، مدرسه در ایران فراگیر شده است اما این نزاع ِ تاریخی ِ رشدیه و مکتبیان نزاعی است که تا هنوز ادامه دارد.شاید بتوان نام این جدال را از برخی لحاظ جدال ِ حق و تکلیف نام نهاد. نزاعی که هر چند تلاش شد به گونهای سر بر ساحل آرامش بگذارد اما توفیق چندانی حاصل نشد. شعار وحدت حوزه ودانشگاه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی سر داده شد ادامهی همین تلاش عقیم است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تصفیه گسترده معلمان و تغییر کتابهای درسی و گنجاندن مفاهیم و دروس ایدئولوژیک ناکارآمد و به صف کردن دانشآموزان پیش از ورود به کلاسهای درس به منظور سردادن شعارهایی که حاوی ایدئولوژی نظام اسلامی در ستیز با جهان بود و …در دستور کار نظام آموزشی ِ برآمده از دل انقلاب قرار گرفت.در میان همهی تغییراتی که در شکل و شیوهی آموزش در مدارس، پس از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد میتوان برگزاری “جشن تکلیف” را برای نمونه برگرفت که به شکل آشکاری سمت و سوی آموزش و پرورش در ایران امروز را نشان میدهد.
برای کودکان در مدارس ایران پس از رسیدن به سنی که آن را سنّ ِ تکلیف شرعی مینامند، مراسمی برگزار می شود که نام ِ جشن دارد هر چند که در آن نشانهی چندانی از شادیهای مرسوم در یک جشن نیست. این سن برای دختران در ۹ سالگی و برای پسران ۱۵ سالگی است. در این مراسم به کودکان یادآور می شوند که از این روز به بعد باید به زندگی و انسان و به زنانگی و مردانگی ِ خود نگاهی متفاوت با قبل داشته باشند. اگر با کودکانی که در این مراسم شرکت کردهاند گفتوگو کنیم، نشانههای ترس و اضطراب و نگرانی را در گفتارشان به وضوح خواهیم دید.ترسی که تا مدتهای مدیدی و گاه تا همیشهی عمر خواهد پایید.ترس از خداوندی که بر بام آسمان نشسته است و همواره و در همه حال ناظر حال آنان است. ناظر و ناظمی سختگیر و کمترحم که با بهانههایی هر چند کوچک آدمی را با عذاب و عِقاب مواجه میسازد. برخی از این عذابها در همین جهان به سراغ شرکتکنندگان ِ در این جشن خواهد آمد و بعضی در عالم پس از مرگ. به دختران میگویند از این روز به بعد یک تار مویشان که به دید ِ نامحرم برسد کیفری سخت در پِی خواهد داشت.باید در مراوده و سخن گفتن با پسران و مردان از این پس بسیار دست به عصا باشند تا مبادا خشم خدا برانگیخته شود و پسران نیز از این به بعد نمیتوانند به رویهی گذشته زندگی کنند و هر دو – دختر و پسر- مکلفاند که پس از این عادات و عباداتی را به جاآورند تا بتوانند دل خشمگین و دائمن ناراضی ِ خداوند را به دست آورند.هر چند در میان دختران باید بسیار مبادی ِ آدابتر باشند از آن رو که خداوند بر روی این جنس حساسیت ویژهای دارد!
در یک کلام چنین شیوهی آموزشی تلاش دارد که یک وجه را برجسته سازد و مقابل چشمان کودکان و نوجوانان قرار دهد: “مکلّفبودن” و اساسن از همین رو این مراسم را “جشن تکلیف” مینامند. چنین شیوهی آموزشی قصد دارد از کودک، انسانی رام و مطیع و سربهزیر بسازد. کودکان باید از همین روز یاد بگیرند که در مقابل خدا و همچنین پدر و مادر که بخشی از قدرت خداوند در آنها به ودیعت نهاده شده و همچنین حکومتگران که سایهها و نمایندگان تامالاختیار خداوند هستند سر تسلیم فرود آورند تا از خشم خدا دور شوند.
شیوههای آموزشی سنتی –مکتب و حوزه- به درستی از ترویج و تعلیم این ویژگیها برمیآیند: ساختن ِ انسانی منقاد و مطیع و بیپرسش و شاید بتوان سرّ ِ مخالفت مکتبداران و روحانیون با رشدیه و تکفیر او به عنوان بانی ِ مدرسه مدرن در ایران را در تفاوت مکتب-مدرسه وکارکردهای آن جُست.
جهان جدید جهان “حق” است. “در دوران کلاسیک تقریبا هیچ اهمیتی به مفهوم حق داده نشد. مفهوم حق که احتمالا اول بار توسط اکام به طور روشن تعریف شد تا انتهای سدهی شانزدهم از وضوح و شفافیت کاملی برخوردار گردید و یکی از اصطلاحات محوری گفتمان اخلاقی و سیاسی شد. طی سدههای هفدهم و هیجدهم “حق” به یک شعار انقلابی تبدیل شد و امروزه قدرت شعاری و سیاسی این مفهوم عامل مهمی در هر دو صحنه داخلی و بینالمللی میباشد.”
از اینرو نهادهایی که حاملان سنت شناخته میشوند نیز تا حدود زیادی با واژه و مفهوم “حق” بیگانهاند. نهاد مدرسه به عنوان نهادی مدرن و از آنجا که برآمده از نیازهای انسان مدرن است بیشتر با حق سروکار دارد تا با تکلیف. جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی که همواره تلاش کرده که در مقابل ابزار و تکنیک و نهادهای مدرن مقاومت کند و هر گاه مقاومت را بیفایده دید، آنها را به استخدام معارف و ارزشهای سنت و شیوههای زیست سنّتی درآورَد به درستی دریافته است که باید این تلاش را از مدرسه بیاغازد.
“جشن تکلیف” به راستی یکی از وجوه و از سمبلهای چنین خواستهای است. پرورش شهروندان مطیع باید از مدرسه و از کودکی آغاز شود. نظام آموزشی باید بتواند به کودک بیاموزد که او به دنیا آمده است تا اوامری را نجام دهد و از نواهیای بپرهیزد تا روی سعادت ببینید. ناظم در مدرسه نمونه و نمودی از ناظم هستی است. برای داشتن نمرهانضباطی قابل قبول و داشتن کارنامه در دست راست باید گوشبهفرمان بود و تسلیم. چنین شیوه آموزشی حق دارد کودک را به فلک ببندد و تنبیه کند و کتک بزند و یا با “جشن تکلیف” در دل کودک برای هرگونه نافرمانی و حقخواهی، وحشت بیافکند.
از آنجا که حاکمیت با الگوها و ارزشهایی که مبلغ آن است و همچنین با قدرت ِ نامسئول و غیرپاسخگو در تمامی نهادهای اجتماعی از جمله مدرسه نظارت تام و تمام دارد و شهروندان ایرانی ناگزیرند و ناگریز که فرزندان خود را به چنین مدرسههایی بفرستند و کودکان و نوجوانان در سنین پایینتر که از قضا سنّ ِ تاثیرپذیری بیشتر نیز هست در هجوم آموزههای ایدئولوژیک ِ ناسودمندِ زیانبار قرار میگیرند، بر پدران و مادران فرض است که در این موارد دقت و دغدغهی بیشتری به خرج دهند.
یکی از راههای این محافظت و مراقبت میتواند این باشد که فرزندان خود را با زبان ساده با آموزهها و ارزشهای انسان عصرجدید آشنا سازند. به آنها آموزش دهند که انسان جدید، انسانی “حقمدار” و “محق” است. حقوق و همچنین مسئولیتهای او را در یک جامعه مدرن به کودک بیاموزانند. قدرت تعقل و خردورزی را در فرزندان خود تقویت کنند و از مطیع بودن و منقاد و سربهزیر بودن ارزشزدایی کنند و روحیهی چونوچرا کردن را پرورش دهند.
آموزش منشور جهانی حقوق بشر به زبانی ساده به کودکان و نوجوانان راهکاری مناسب جهت خنثاکردن پیامدهای نادرست آموزههایی است که در مدارس در قالب باورهای ایدئولوژیک به آنان آموزش میدهند.والدین میتوانند در دورهای مشخص مفاد اعلامیهی جهانی حقوق بشر را به فرزندانشان آموزش دهند و پس از پایان این دوره برای کودک و نوجوان خود جشنی هم راه با شادی و اهدای جوایز سودمند جهت تشویق – نه مانند جشنهای مدرسهای خشک و بی روح- ترتیب دهند و میتوانند نام آن را “جشن حق” بگذارند تا مِهر حق و ارزشمندی ِ مطالبهی حقوق را در دل فرزندانشان بنشانند. شاید بشود به این شکل گامی هر چند کوچک در جهت خنثاساختن برخی از آموزهها و تعالیم ایدئولوژیک ناکارآمدِ مدارس برداشت.
--------------------------
(۱) حق و مصلحت محمد راسخ/ مقالهی ؛مفهوم حق:درآمدی تاریخی نوشتهی: مارتین پی.گلدینگ / طرح نو ۱۳۸۷ ص ۱۹۸
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|