حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نظاره‏گران تباهی ایران و ایرانیان

October 01, 2012

دوشنبه 10 مهر 2571 = October 1, 2012

دکتر بهرام آبار
 

چگونه میتوان در خارج ایران، بدور از حکومتی مردم ستیز در امنیت و آزادی زیست و نظاره گر تباهی ایران و ایرانیان بود؟
ایران کشوریست که مردمانش پس از صد سال مبارزه با استبداد چند صد ساله برای آزادی, دمکراسی و قوانینی مدرن, بدام رژیم حیله گری گرفتار آمده، به قرون وسطی بازگردانده شده و در زندانی بزرگ با از دست دادن تمامی آزادیها، در یک قیومت مذهبی قانونی دست و پا میزنند. بنیانگذار رژیم فقاهتی خود آشکارکرد که این قیومت قیومت شرعی قیم بر صغیراست و قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت فرقی ندارد و میگفت؛ مردم جاهل, ناقص و ناکاملند, آنها شرعن نیازمند و محتاج یک قیم هستند. او و پیروانش برای احیاء اسلام اثنی عشری و قوانین بیابان‌گردان، به تخریب تمدن و فرهنگ ايرانيان که آنرا بیارزش و بیمقدار میداشتند پرداختند.
دکتر عبدالحسين زرين کوب در کتاب دو قرن سکوت چنین مینويسد: جزیره خشک و بی آب و گیاه عربستان برای زیست انسان جای مناسبی نبود. از اینرو از دیر باز تمدن و فرهنگ در آنجا جلوه ای نداشت و شهر نشینی رونقی نیافته بود. در سراسر صحرا قبائلی وحشی گونه، شهوتران، حریص و مادی با قوانین زور و شمشیر خود میزیستند. با خوی وحشی و درنده طبعی جز قتل، غارت و رهزنی کاری نمیکردند. هنگامیکه آنان به ايران حمله کردند فاتحانه، گريختگان را پی میگرفتند؛ کشتار بيشمار میکردند. تاراج گيری آنها باندازه ای بود که تنها سيصد هزار زن و دختر به بند کشيده شدند. نهصد بار شتر زر و سيم بابت خمس به دارالخلافه اسلامی فرستادند و شست هزار تن از زنان را در بازار های برده فروشی اسلامي به فروش رسانيدند؛ با زنان دربند به نوبت همخوابه میشدند و فرزندان پدر ناشناخته برجا مینهادند. این جور، ستم، کشتار و تجاوز صد ها سال تا متمدن شدن آنان ادامه داشت.
گرچه نمیتوان از تمدن و فرهنگی بنام تمدن و فرهنگ اسلامی سخن گفت, زیرا بنیان گذاران آن ایرانیان و یونانیان بودند و اعراب سهمی در آن نداشتند یا سهم آنها بسیار ناچیز بود. باروری "فرهنگ اسلامی" بخاطر محیط مساعدی بود که سلاطین نوخاسته عرب برای پیشرفت و بهره گیری از علم و دانش در اختیار فرهنگسازان ایرانی, سریانی, اندلسی و مصری و بطور غیرمستفیم یونانی, هندی و چینی قرار داده بودند. فیلسوفان و متکلمان ایرانی، افکار و اندیشه های خود را بعربی نوشته، به شرح و بسط و ایجاد هماهنگی آنها با اسلام میپرداختند و اگر نمیپرداختند مورد طعن لعن قرار گرفته کشته میشدند.
تمدن و فرهنگ ايرانيان با پيشینه ای هفت هزار ساله, یکی از مهمترین تمدن های دیرینه و راهگشائی برای تمدن و فرهنگ اسلامی بوده است. اسلام در میان بیابان‌گردان عرب و قبائل تهاجم کار، بیفرهنگ و تمدن شبه جزیره عربستان، 1400 سال پیش شکوفا شد. بیابان‌گردان و قبائل تهاجم کار شبه جزیره عربستان, در جنگ وجدال و غارت قبائل دیگر به فرزندان ذکور توجه داشته, فرزندان دختر برایشان سرشکستگی بود, بطوریکه نوزادان دختر را بطرزی وحشیانه‌ زنده بگور ‌میکردند و حقوق زن را به نیمی از حقوق مرد تنزل میدادند. فقدان مراجع دادرسی، محاکم شخصی و خودسر را در بریدن انگشتان و دست دزدان یا کشتن خطاکاران محق میداشت. بیابان‌گردان همخوابگی زنان یا دختران خود با مرد غریبه را, بعنوان دفاع از ناموس با سنگسار مجازات میکردند. این قوانین بیابان‌گردان را بنام قوانین اسلامی برگزیدند و در کشورهائیکه بزور شمشیر و جنگ و خونریزی مسلط میشدند باجرا میگذاردند.
آنان از تمدن هائیکه با فرهنگ پیچیده ای از آداب, رسوم, عادات, اندیشه, هنر, شیوه های تفکر, شیوه زندگی, احساس و عمل که در طی تجربه تاریخی اقوام متمدن شکل میگیرد و به نسل های بعدی انتقال مییابد بی بهره بودند. فرهنگ دارای معانی وسیع و پیچیده است که یک کل تجزیه ناپذیر و پویا را تشکیل میدهد. تمدن مجموعه دست آوردهای مادی و معنوی انسانهای اجتماعیست, که در منطقه ای برای نیکو زیستن باهم، در صلح و آرامش بوجود میآید. شکوفائی تمدن با پیشرفت سازمان یافته علم و دانش, اندیشه و تفکر, هنرهای زیبا و سیاست های صلح آمیز اجتماعی افزایش میابد. به سخنی ديگر فرهنگ، بنیان و شالوده تمدن است و هرگز بدون بنیاد فرهنگی تمدنی بزرگ بوجود نیآمده و نخواهد آمد. تمدن وجه مادی پدیدار شدن فرهنگ است که در عین حال توسعه فرهنگی هم مدیون اوست. بنابر این، فرهنگ و تمدن لازم و ملزوم یکدیگرند. بیابان‌گردان اسلامی کوچکترین تماسی با آن پدیده های بنیادی، نداشتند. از اینرو قوانین رایج بادیه نشینان را بنام قوانین الهی به جهان اسلام تحمیل کردند. این قوانین هرگز مورد تائید ایرانیان قرار نگرفت و اکنون هم جوابگوی خواسته های مردمان قرن بیست و یکم نیست! اما حکومت اسلامی بسرعت در دشمنی با تمدن ایرانی، با ضربه های کاری و زور حامیان متعصب به ویرانی فرهنگ و ادب ایرانی ادامه میدهد. کتابهای درسی و دانشگاهی را با دروغ و فریبکاری تغیر میدهد. با بی اعتنائی به حفظ آثار میراث فرهنگی به تخریبشان کمک میکند.

ادبیات ایرانی دستکاری میشود و آنچه که بادستکاری مورد پسند نیست نابود میگردد.

مخالفین و مبارزین حکومت اسلامی، بویژه در خارج کشور، پس ازده ها سال ناکامی در تلاش برای برکناری حکومت فقاهتی، لازم است در نهایت خلوص نیت، شفافیت، راستی و درستی در گردهمآئی ها علل شکست های پی در پی را نقد و بررسی کنند. چه نیکو و پسندیده خواهد بود که ازخود بپرسند؛ آیا بطور جدی و کوشا با دل و جان وپشتکار، خواستار نجات ایران و ایرانیان هستند؟ آیا با تکرویها میتوان از عهده این کار برآیند و شیوه در پیش گرفته راهی بسوی پیروزی و کامروائیست؟ آیا بیش از بیست سال تلاش بی ثمر برای سرنگونی حکومت اسلامی بسنده نیست؟ آیا برای نبرد باهیولای هفت سرحکومت اسلامی، انتشار فراخوان و نشست های اروپا و آمریکا برای تشکیل کنگره، شورا و آلترناتیوهائیکه، هرگز به نتیجه نرسیده، بدون اتحاد نیروها کافیست؟ آیا این نتیجه فرهنگ قبیله ای ماست که اجازه نمیدهد بیک اتحاد عمومی برسیم؟ در یکماه گذشته دو فراخوان و دو منشور به نامهای "منشور شورای ملی" و دیگری به نام "منشور91" منتشر شده و در آینده نزدیک "منشور نوع فیلادلفیائی" (۵۵ نماینده از۱۲ ایالت بجز رودآیلند درسال 1787 قانون اساسی فدرال ایالات متحده آمریکا را درفیلادلفیا تصویب کردند که هنوز هم معتبر است) هم عرضه خواهد شد. باید پرسید؛ موازی سازی چرا مد روزاست؟ چرا دست کشیدن از خودخواهی، خود محوری، خود بزرگ بینی، همکاری در رفع کم و کاستی های یکدیگر، اتحاد و همبستگی و همرزم شدن طرفداری ندارد؟ افشاگریهای بیربط و ناموزون, انتشار اعلاميه های مبهم, محکوم کردن بدون محاکمه و انتقاد و ایرادهای بی اساس از طرف ایادی وابسته به نظام فقاهتی با هدف ایجاد اختلال در کار مخالفین نظام و همبستگی آنها, باندازه کافی مشکل میآفرینند! در عینحال، تا کی باید با سوء تعبیرها وسوع تفاهم ها وایرادهای بی اساس و اعتراض های بیمورد به کناره گیریهای فعالان سیاسی و از هم گریزیهای کنشگران دامن زد؟ تاکی؛ هرحزب، گروه، سازمان، نهاد و انجمنی میخواهد طلایه دار جنبش سرنگونی حکومت اسلامی باشد؟ در موقعیت خطیر کنونی با این نگاها، نفقط کارائیها مختل میشوند, بلکه با به چالش کشیدن حیثیت سیاسی آنها، انرژی لازم برای مبارزه با نظام فقاهتی، هزینه ایجاد روابط خسمانه میان نیروهای همسو میشود. آیا بقاء حکومت اسلامی نتیجه این ناکارآمدی اپوزیسیون خارج نیست؟ آیا اعتماد سازی در میان نیروهای مبارز را نباید صدر کارها قرارداد؟ بدون جبهه گیری و پيشداوری، نزدیکی نیروهای همسو، رایزنی و گفتمان برای بیرون راندن عوامل نفوذی وابسته به نظام فقاهتی ضروری نیست؟ آیا در غیر اینصورت پیروزی و برتری در این کشمکش با مزدوران و نفوذیهای حیله گر و فتنه کار نظام اسلامی و برنده نهائی رژیم فقاهتی نخواهد بود؟


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites