مردم مهم ترین سرمایه کشور هستند اما همین سرمایه ارزشمند بدون کشور معنی پیدا نمی کند. مسئولیت شهروندان نسبت به کشور خود موضوع حیاتی است که متاسفانه در ایران امروز کمتر مورد توجه است. بخش عمده ای از فعالان سیاسی و تحلیل گران داخلی و خارجی توجه خود را بیشتر معطوف به وظایف دولت و نهادهای سیاسی حکومتی نسبت به مردم نموده اند.
حال آنکه کشور متعلق به تمام انسانهایی است که در آن زندگی می کنند و در شرایط دشوار همگان به نسبت نقش اجتماعی خود هزینه پرداخت خواهند نمود. با چنین نگاهی دیگر نمی توان مسئولیت تمام کاستیها و دشواریهای امروز و آینده را فقط متوجه دولت و نهادهای حکومتی دانست.
نقش مردم در انتخاب نمایندگان سیاسی خود برای اعمال قدرت مهم ترین رفتار سیاسی و مسئولیت اجتماعی آن مردم شناخته می شود. جامعه ای که مردمان آگاه اش توان تاثیر گذاری ندارند و در برابر خشونت و ظلم و بی عدالتی سکوت پیشه می کنند یا مصالح کوتاه مدت و انفرادی خود را نسبت به مصالح کلان و اجتماعی اشان اولویت می بخشند مسئول مشکلات و معضلاتی هستند که پیش رویشان قرار می گیرد.
فارغ از چنین قضاوتی باید بپذیریم وظابف نیروهای تحصیل کرده و مطلع در تمام کشورهای جهان نسبت به دیگر طبقات جامعه بسیار پر رنگ تر است. هر روز میلیونها انسان برای تحصیل علم و اندیشه راهی مدرسه و دانشگاه می شوند تا مهم ترین عملکرد انسان خود یعنی اندیشیدن را بیاموزند و در چنین مسیری در رشته های متفاوت متخصص شوند. چنین رفتاری هزینه مالی گزافی در بر دارد که از جیب تمام جامعه پرداخت می شود.
حالا همین طبقه اجتماعی بزرگ و تاثیر گذار به هر بهانه ای اگر از مسیر تاثیر گذاری اش خارج شود و به تدریج به این باور برسد که نقش و اهمیتش در سرنوشت ملی بی تاثیر است یا حضو معترضانه اش بر علیه تخلف و فساد و ظلم پر خطرشده دیگر از کدام بخش از جامعه می توان انتظار تغییر داشت؟
به نظر بسیاری بزرگترین مانع بر سر راه مشارکت سیاسی مردم در کشوری با مشخصات ایران خشونت و ظلم حاکمیت یا حداقل بخش عمده ای از آن در محدود کردن فضای سیاسی است. اما نگارنده این یادداشت بر این باور است ریشه تمام این توجیهات در ترویج هوشیارانه موضوع اصلی یعنی عدم تاثیر گذاری نیروهای نخبه و طبقه اجتماعی تحصیل کرده در کشور است.
ترویج موضوعاتی از قبیل بی اهمیتی نقش مردم در مناسبات مهم سیاسی و حضور دست های پشت پرده و توطئه دشمن خارجی همگی در راستای دور کردن مردم از صحنه سیاست بوده و خواهد بود. جامعه ایران بعد از جنگ در مسیر بازسازی و توسعه سیاسی همواره فضای حضور سیاسی مردم را می طلبیده و مردم با تمام محدودیتهای آن ایام می کوشیدند تا تاثیر گذار باشند. چنین تلاشی تن خسته ایران را جان دوباره ای داد و غرور و افتخار آسیب خورده ملی را تا حدی ترمیم نمود.
پیکره ایران به مفهوم کشور و نه فقط دستگاه قدرت و نهادهای سیاسی، در تمام دورهای تاریخی اش همواره در رنج کم خردی و فساد و خیانت مجروح بوده است و چه بسا در آینده هم چنین دردی با او بماند اما نقش و حضور صاحبانش در درمان چنین دردهایی تنها راز پایداریش بوده و خواهد بود.
امروز در ایران سالیانه بیش از بیست هزار نفر از جمعیت در جادهای میان شهری و خیابانهای پایتخت و شهرهای بزرگ راهی دیار باقی می شوند و بیش از صدها هزار نفر از نیروهای جوان آن در مواجهه با اعتیاد و بی کاری و خود کشی و تبهکاری حاصل از فقر از دست می روند.
به نظر می رسد چنین جامعه ای تحلیل سود و زیان خود را از دست داده است و عملا دچار بیماری بی تفاوتی شده است. مسئولیت هر شهروند نسبت به منافع ملی کشورش نمی بایست به بهانه نبود فضای سیاسی مناسب نادیده گرفته شود که اگر چنین بود امروز تاریخ سیاسی کشور تهی از هر نام و نشانی بود. ایران در تمام دوران حیاتش هیچ گاه از شرایط سیاسی مناسبی برخوردار نبوده است و چنین استدلالی هم دلیل سکوت و بی تفاوتی نیروهای آگاه و هوشیار نبوده است. هوشیاری و آگاهی مسئولیت شهروندان را نسبت به خود و جامعه اشان افزایش می دهد و هرگز دلیل عافیت طلبی و خود پرستی آنها نمی شود.
شرایط امروز ایران بحرانی است و نهادهای سیاسی و اقتصادی و امنیتی دچار بی برنامه گی و توطئه و فساد شدید شده اند و شاید جنگ ویرانگری هم واقع شود و گرفتاریها از این هم بیشتر شود اما نهایتا با تمام این مشکلات ایران کشور و آشیانه ایرانی است و ساخت وساز و روبه راه کردنش وظیفه ایرانی است.
متاسفانه بخش عمده ای از نیروهای سیاسی داخل و خارج از کشور آگاهانه انگشت اتهامات را فقط به سوی دولت منتصب رهبری نشانه گرفته اند و کمتر در خصوص مسئولیت رهبری و اشتباهات ایشان در سیاست داخلی و خارجی سخن به میان می آوردند. بدون شک مسئولیت دولتها و شخصیتهای اجرایی بسیار مهم و حیاتی است اما نه در کشوری که تمام تصمیمات اصلی به یک شخص سپرده شده است.
جامعه ای که تمام اختیارتش را بعهده یک نفر می گذارد به شددت بیمار است. بیماری فرار از مسئولیت و کم کاری در اندیشیدن بسیار خطرناک تر وبا و سرطان است. بسیاری از جوامع شبیه به ایران در مبارزه با این بیماری هزینه ها داده اند که البته از کشتار سالیانه جاده های ایران کمتر بوده است. بسیاری از جوامع در بحرانهای جدی و طولانی قرار گرفته اند اما نهایتا جان بیمار خود را شفا بخشیدن.
مردم ایران به نسبت حضور اجتماعی اشان و تصمیمات شخصی اشان مسئول وقایع کشورشان هستند فارغ از اینکه این مسئولیت را فهمیده باشند یا نه خواسته یا ناخواسته همین مردم مال و جان و امنیت خود را در چنین مسیری هزینه خواهند نمود. فجایع امروز نتیجه سکوت و مصلحت اندیشی سالهای گذشته است. سکوت در برابر حذف نیروهای سیاسی و شخصیتهای دانشگاهی و مطلع و زندانی شدن منتقدین شجاع و تبعید میلیونها هم وطن آواره. سکوت در برابر ظلمهای که دیدند و دم بر نیاوردند. هشدارهایی که شنیدن و جدی نگرفتند و رهبرانی را که تنها در حصر رها کردند.
اگر عده ای هنوز بر این باورند که مردم در قبال چنین سیاستهایی معترض نیستند پس نمی بایست نگران بحران داخلی باشند چراکه با حمایت واقعی مردم هرگز حکومت سیاسی سقوط نمی کند درست مثل همان زمانی که تمام دنیا در حمایت از عراق و حکومت بعثی اش بر علیه ایران و ایرانی بود و ملت با دست خالی پاسخ آن همه نا برابری و ظلم را جانانه می داد و هرگز سخنی از بر اندازی حکومت در میان نبود اما اگر سیاستهای مقام رهبری و اندک مدعیان باورمند به ایشان مشکل آفریده و شرایط را بحرانی کرده و حمایت ملی و اعتماد مردم را خدشه دار نموده پس نمی توان و نمی بایست طوفان پر هزینه پیش رو را نادیده گرفت و با گلایه کردن و ناله از اوضاع و مقصر شماردن عده ای مامور توقع تغییرو بهبود فوری داشت.
فساد فراگیر در دستگاههای دولتی و سوء استفادهای سیاسی پر هزینه اشخاص قدرتمند و تحمیق سیستماتیک روزانه جامعه نمی بایست با سکوت پاسخ داده می شد حتی برای یک روز که در غیر این صورت قدرت ظلم بیشتر می شود و توان مظلوم کمتر و نهایتا پایه های اقتدار ملی سست و شکننده، یعنی درست همین وضعیتی که در آن هستیم واقع می شود و در نهایت مردم باید مسئولیت پرداخت هزینه های گزاف آن را بپذیرند حتی اگر خود را مسئول ندانند.
کاهش هفتاد و پنج درصد ارزش پول ملی نتیجه سیاستهای غلط حاکمی است که با سکوت و مصلحت اندیشی مردمانش مواجهه است. بروز یک جنگ نا برابر که انهدام تمام اعیار ساختارهای اقتصادی و اجتماعی را در بر خواهد داشت نتیجه همان سیاستهای غلطی است که مردم نسبت به آن بی تفاوت روزگار طولانی را طی نمودند.
چنین مردمی مسئولیتهای اصلی خود را به حاکم واگذار می کنند البته نه از سر رضایت بلکه به بهانه وحشت از خشونت اما غافل از این که وظایف آنها نسبت به کشور و منافع ملی اشان قابل واگذاری نیست. متاسفانه چنین مردمی مال و جان باخته پیش از اینکه قربانی حاکم و حکومت مستبدانه آن باشند قربانی جهل و وحشت خود هستند.
برای توقف چنین روند کشنده ای باید هوشیارانه فعال بود و منفعت طلبی فردی و شخصی را کنار گذاشت و یاد همان داستان معروف بود که همه در یک کشتی مسافر هستیم و غرق شدن آن برای هیچ ایرانی منفعت به بار نمی آورد حتی اگر تمام تقصیرها را به گردن نا خدا بیاندازیم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|