آنچه اینروزها درباره "اپوزیسیون نظام اسلامی" به گوش میرسد ، چهرهای مبهم را از تعریف ماهوی این گروههای سیاسی در پیش روی ما قرار میدهد. چرا که اگر تعریفی تطبیقی از اپوزیسیون نظام حاکم بر ایران امروز را در ذهن خود مرور کنیم ،قاعدتا باید ورای تمام اختلافهای ماهیتی و عقیدتی و ایدئولوژیک این گروهها، یک فصل مشترک را میان تمام این گروهها در پیش چشم خویش متبلور ببینیم که این مشترکات، قدرت و پتانسیل تبدیل این گروهها را به یک گروه واحد و یگانه برای دستیابی به استراتژی مشترک بر مبنای آرمانی ملی و آزادیخواهانه تعریف خواهد کرد.
پرسش اینجاست چه عواملی باعث میشوند که این " من " های مخالف نظام به یک " ما " ی واحد بدل نگردند؟ آیا عدم اعتماد متقابل موجبات این انشقاق را فراهم کرده؟ یا آنچه میتوان هژمونی طلبی گروههای سیاسی مخالف نظام اسلامی خواند این معضل را ایجاد کرده؟ عافیت طلبی اشخاص برجسته سیاسی تا چه حد در این پروسه نقش بازی کرده است؟ و صد البته نقش نفوذیهای حرفهای نظام اسلامی به نام اپوزان و همرنگ اپوزیسیون ولی در حقیقت جزو بدنه حافظین منافع و موجودیت نظام جمهوریاسلامی را هرگز نمیتوان نادیده انگاشت و لحظهای نباید از ذهن تحلیلگر خویش دور بسازیم.
شاید یکی از نمودهای مسلم برای برآورد میزان و نوع ارتباط و نزدیکی و همدلی میان اجزای اپوزیسیون را ورای ادعاهای همیشگی آنها مبنی بر لزوم اتحاد، در مواقعی بتوان تخمین زد که وارد فاز عملی در پروسه ائتلاف و اتحاد گروههای سیاسی میشویم.
یکی از نقاط برجسته این خواست مورد ادعای همگان همانا قضیه تشکیل شورای ملی میباشد. مسلما در این بین میتوان تفاوت دیدگاهها را در چگونگی تشکیل چنین شورایی درک کرد ولی قطع یقین برای دستیابی به خط مشترک گروههای مختلف سیاسی باید اساس چنین شورایی بر پایه کف خواستهای مشترک و آمال ملی میهنی تمام این گروهها پایهریزی گردد.
تا همین سطح از قضیه هنوز ما شاهد این حقیقت تلخ هستیم که گروههای مختلف سیاسی قدرتطلبی و سهمخواهی سیاسی را ورای تمام ادعاهای ملی میهنی خود ارج مینهند و حتی در چنین بحثی موازیسازی موج میزند.
هنوز چند روزی از خبرهایی درباره ارائه پیشنویس فرخوان ملی * برای تشکیل شورای ملی بیشتر نگذشته است که برخی جریانهای موازی که گویی مترصد اعلان این فراخوان بصورت رسمی بودهاند اساسنامههای از پیش آماده را بر روی میز کار اپوزیسیون قرار دادند و هل من ناصر به سبک خود طلبیدند. آنچه میتوان با مرور بندهای برخی از این اساسنامهها دریافت حاکی از دو نکته است: اول نگاه سیاسی از نوع قدرت طلبی از سوی ارائه دهندگان این پیشنویسها هست و دوم و شاید مهمتر عدم درک صحیح این اشخاص یا گروهها از لزوم باز تعریف یک " شورای ملی " در این برهه خاص تاریخ ایران میباشد. طرفه اینکه مثلا در یکی از این منشورها شاهد هستیم که در همان بند اول این شورای ملی، در اصل شورای ائتلافی جمهوریخواهان ایران را نمایندگی میکند و نه شورای ملی تمام ایرانیان. اگر به دیده اغماض بنگریم این چنین پیشنویسی نشان میدهد بیشتر محور ائتلاف جمهوریخواهان آن هم از نوع همفکران ملی – مذهبی را شامل میشود تا یک شورای ملی ایران شمول.
اولین نکته مهم در این بین خویشگرایی در تهیه این پیشنویسها است که قطعا وقتی در سر فصل یک پیشنویس یا اساسنامه تنها و تنها تکیه داشتن بر یک مشرب سیاسی یا تفکر گروهی و ایدئولوژیک موج میزند مفهوم ملی بودن را از دست میدهد صد البته برای چنین مواردی نیاز است از فرد یا گروه محوری دوری گردد و این پیشنویس متناسب با نام شورای ملی با یک نگاه شورایی و توسط اندیشههای رنگارنگ سیاسی مورد بازبینی قرار بگیرد و قلمی شود.
البته ممکن است در پاسخ این نقدها، پاسخهایی داده شود مبنی بر اینکه اصولا تعریف شورای ملی از دید برخی پویشگران سیاسی چیز دیگری باشد و یا این تفسیر خاص از این پیشنویسها صحیح نبوده است ولی نمیتوان کتمان کرد که زمان و نوع ارائه برخی از این اساسنامههای اولیه ( که اگر چه معدود بود ولی وجود دارد)، ایستادن در برابر طرح شورای ملی ایران و به عبارتی واضحتر موازیسازی در برابر این جریان است که این خود ثابت میکند علاوه بر ادعاهای موجود ، بسیارانی از گروههای سیاسی هنوز منیت و هژمونی طلبی ایدئولوژیک خود را ورای هر اتحاد سیاسی با دیگر گروهها میدانند و حاضر به نشستن با دیگر اندیشههای سیاسی نیستند و منظور اینها از "بودن با هم برای نجات میهن " بیشتر همانا " بودن با من برای نجات ایدئولوژی خودی " میباشد. و جالب اینکه همین اشخاص و گروهها برای تبرئه خود نوک تیز اتهام را بسمت دیگران وارونه نمایی میکنند تا به عبارتی دست پیش گرفته باشند تا پس نیفتند ولی هرگز نمیتوان یک خط استدلال عینی از مدعی خود ارائه دهند در پروسه تهیه و تدوین فرخوان ملی برای تشکیل شورای ملی.
در منظر دیگر برخی گروههای سیاسی و فعالین سرشناس هستند که با حسن نیت در این راه گام نهادهاند. حتی در مراحل اولیه تدوین پیشنویس شورای ملی همکاری داشته و در ادامه بعلت اختلاف نظر از همکاری سر باز زده و تصمیم دارند منشورهای نوینی را ارائه دهند که از دید خود آنها جامعیت بیشتر را شامل هستند. به غایت اهمیت دارد که بدنبال چرایی و علل و ریشههای چنین اختلاف نظرها و انشقاقهایی باشیم تا با شناخت صحیح از آن بدنبال راه حل بگردیم.
این موارد را هرگز جزو مصادیق موازیسازی نمیتوان قلمداد کرد بلکه حاصل بروز اختلاف نظرها و دیدگاههای رنگارنگی هست که همانا عامل اصلی عدم اتحاد اپوزیسیون در این سالیان بوده و نیاز مبرم به ماهیتی به نام شورای ملی از همین اختلاف نظرها سرچشمه گرفته است.تلاش اصلی باید در این راه باشد که علت و عامل ایجاد این انشقاقها را شناسایی و در رفع و رجوع آن کوشید و نمیتوان با انگ زدن و نفی دیگری این اختلاف نظرها را حل کنیم یا به اشتباه آنها را پنهان کرده و نادیده انگاریم. باید به این نکته توجه داشت که هنوز شورای ملی شکل نگرفته و طبعا تمام این تلاشها و نگاشتن منشور برای رسیدن به نقطهای است که اپوزیسیون بتواند چنین شورایی را شکل دهد بنابراین ارائه دهندگان این منشورها نباید فکر کنند با در اختیار داشتن یک منشور نمایندگی شورای ملی را در دست داشته و دیگران به پیوستن به آن دعوت کنند. بلکه از دل این منشورهاست که قرار است شورایی ملی شکل گیرد. و آنچه حائز اهمیت است گام نهادن در این راه شروع شده است.
منتها آنچه مهم هست نحوه نگرش و ورود نیروهای سیاسی برای تبدیل این کثرت منشوری به یک وحدت عملی میباشد. به عبارتی اگر این منشورها و بندهای مندرج در آن برپایه یک نگرش ملی و اپوزیسیون شمول و بدون محوریت ایدئولوژیک و گروهی تهیه شده باشند مسلم میتوان از دل این اختلاف نظرها جزئی ( حتی شاید برخی موارد معدود کلی ) به یک وحدت مورد نظر دست یافت و این مستلزم این مهم است که از منیتها و تخریب و ایجاد تشکیک درباره دیگران دست برداریم و برای رسیدن به یک نقطه اشتراک با هم بسوی آن گام برداریم و نه اینکه خود را محور فرض کنیم و منتظر آن باشیم دیگران تنها بسوی ما بیایند و بعد با ژست تحمل و مدارا مدعی شویم که ما با آغوش باز از این ورود دیگران استقبال خواهیم کرد!
شاید بزرگترین مشکل اینجا باشد که همگان، خود و تشکیلات خود را محور قرار میدهند و منتظر هستند دیگران از میهمان نوازی آنها حسن استفاده کرده و به جمع آنان بپیوندند.این خیالی بیش نیست و میسر نخواهد بود مگر اینکه حرکت از طرف تمام گروهها بسوی برپایی یک محور مشترک باشد.به عبارتی این محور اشتراک بصورت پیش فرض شکل نگرفته و نمیگیرد بلکه حاصل حرکت افراد و رسیدن به این نقطه اشتراک با گمانهزنی و بحث و تبادل نظر میباشد.
ولی چیزی که بیشتر از مسائل و اختلاف دیدگاهها و تشتت عملکردها، آزار دهنده است همانا عافیت طلبی برخی اشخاص موجه و سرشناس است که به نام حقوق بشری بودن یا شخصیت فرهنگی بودن ( و لابد سیاسی نبودن ) و و یا روزنامهنگار مستقل بودن کنج عافیت گزیده و به عبارتی بیمسئولیتی این افراد نسبت به سرنوشت ملی ایرانیان و آینده ایران است . به عبارتی این افراد وجاهت ملی خود را ( در هر اندازهای که برای خود فرض میکنند ) ورای آسایش و سعادت یک میهن و یک ملت پاس میدارند و از آن صیانت میکنند. و شاید دقت ندارند که در این دوره خاص از تاریخ ایران مسئولیت فرهنگی، اجتماعی و یا حقوق بشری متضمن سیاسی بودن شخص برای عینیت بخشیدن به این خواستههای ارزشمند است.
پرسشی که از این گروه الیت ایرانی میتوان مطرح کرد اینست که آیا ایستادن در برابر این حکومت جز برای نجات یک فرهنگ ملی معنی دیگری دارد؟ هزاران پشته کتاب درباره فرهنگ ایران که توسط این دوستان نگاشته شود چه تضمینی برای نگاهداشت فرهنگ ملی ما دارد؟ جز اینکه حکومت اسلامی با موجودیت نامشروع خود فرهنگ ایران را به درجهای از سقوط و هبوط کشانیده است که خرواری نوشته نتواند به اندازه یک ارزن از آن را احیا کند؟ مگر نه اینکه حقوق بشر در مقام عمل در ایران، در سایه وجود و حضور این نظام استبدادی به چیزی در حد یک طنز تلخ بدل گشته است؟ چگونه است که شخصیتهای فرهنگی و بعضا به اصطلاح حقوق بشری با بهانه سیاسی نبودن، از التزام ماهوی مورد ادعای آنها کنار میکشند؟ آیا میتوان در سایه یک حکومت ایدئولوژیک و ضد ایران و ایرانی، ما نقشی برای احیا و تقویت مفاهیمی چون حقوق بشر و یا فرهنگ ایران برای خود قائل شویم؟
کنار کشیدن این گروه از هم میهنان فرهیخته آیا نشان از این حقیقت تلخ ندارد که مدعی حقوق بشر بودن برای اینان تنها یک ادعا برای تقویت وجهه اجتماعی اینان است و لاغیر. آیا براستی در سایه چنین نظامی میتوانیم خود را شخصی غیر سیاسی بدانیم و با تعریف و دفاع تئوریک از مفاهیم فرهنگی و یا حقوق بشری گمان کنیم رسالت خویش را در راه میهن و هم میهنان خود به انجام رساندهایم ولی در حقیقت دامان خود را از عواقب فردی سیاسی بودن منزه نگاه داریم؟ این چیزی جز رفع تکلیف توام با عافیت طلبی شخصی میتواند نام بگیرد.؟
آنچه این گروه از هم میهنان از آن واهمه دارند عواقب این نوع حرکات سیاسی می باشد. نگرانی اینها در حفظ پرستیژ اجتماعی و هویت شخصی – حرفهای این افراد است. چیزی که مسلم است هیچ راه سیاسی قابل ترسیم نیست که فرجام آن بصورت قطع یقین قابل پیش بینی باشد. حضور سیاسی اشخاص قطعا میتواند شخصیت اجتماعی اینان را خدشه پذیر سازد چون عرصه فعالیت سیاسی در اصل سپهری فراتر برای خرج کردن داشتهها و پس انداز معنوی و شخصیتی یک انسان هست آنهم در شرایطی که فقدان یک سامانه سیاسی دموکرات و با عملکردی معارض با منافع ملی ایرانیان، علت العلل اکثر مصائب ملی امروز ایران است.
امروز هر مرد و زن ایرانی که به واقع دغدغه ایران را دارد موظف است یک ایرانی سیاسی باشد. شاید این مطلوب و خوشایند به نظر نرسد ولی حقیقتی غیر قابل کتمان به نظر میرسد. این را وضعیت امروز ایران حاصل از حضور سیاسی نظام اسلامی به ما نشان میدهد. تمام آمالی که ایرانیان برای فرهنگ و جامعه مدرن و پیشرفته آرزو دارند در سایه این حکومت سرابی بیش به نظر نمیرسد.
قطعا کنار هم قرار گرفتن طیفی تا این حد رنگارنگ و با باورها و سلیقههای سیاسی متنوع و مختلف، تا حدی سخت و دشوار به نظر میرسد ولی حس تکلیف ملی، این راه دشوار را با اندکی اندیشه ملی و گذشت شخصی عملی خواهد کرد. و گامی مهم در بالفعل کردن تمام پتانسیلهای بالقوه اپوزیسیون متکثر ایران برداشته خواهد شد.
*
• http://www.farakhanmeli.org/
کوشان م
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
اگر منظور جنابعالی صفحه ایست که نام گروههای عضو کمیته موقت شورای ملی ایران در آن درج شده، در لینک زیر قابل دسترسی است:
https://www.farakhanmeli.org/committee
همانگونه که عرض کردم در اینجا تنها به نام گروههای عضو کمیته موقت اشاره شده و نام افراد و اندامان آن گروهها آورده نشده که کار معمول و رایجی است و اساسا قاعده بر همین است.
من در گروههای عضو کمیته موقت، تنها با اندامان محترم و حقیقتاً میهن پرست حزب پان ایرانیست (برونمرز) آشنا هستم. در فیسبوک اطلاعات و تصاویری منتشر شد از همایش جنبش کوروش (از گروههای عضو کمیته موقت) در پشتیبانی از شورای ملی. پس این دوستان هم مشخص هستند. کمپین سفارت سبز (از گروههای عضو کمیته موقت) هم که گمان نمی کنم نامشخص باشند و سخنگوی مشخصی دارند. تا آنجا که در فیسبوک دیده ام کارزار ائتلاف ایرانیان و سوری ها ... (از گروههای عضو کمیته موقت) نیز به فراخور مسایل گوناگون نمایندگان مشخصی را گسیل می کند و پنهان و ناشناخته نیستند. جبهه متحد بلوچستان ایران (از گروههای عضو کمیته موقت) هم دست کم یکی از اندامان براستی میهن پرستش برای همه شناخته شده است: دکتر عبدالستار دوشوکی. با دیگر گروههای عضو کمیته موقت من چندان آشنا نیستم اما گمان نمی کنم آشنا شدن ناممکن و یا حتی دشوار باشد. به هر روی در همین صفحه ای که لینک گذاشتم ایمیل مشخصی برای ارتباط با کمیته موقت درج شده که می توان از راه آن جویای اطلاعات بیشتر شد.
در برنامه پالتاک مورد اشاره یکی از اندامان حزب محترم شما با برخی از افراد دیگر کمیته موقت آشنا بود و نام برد. اتفاقا دوستمان کوشان هم در اواخر آن برنامه پالتاک حاضر بودند. آقای پاشایی هم که در گفتگو با آقای فروزنده - که ویدیوی آن روی همین تارنما در دسترس می باشد - به روشنی گفت که با اعضای کمیته موقت آشنا هستند، اما آنها را نمی پسندند و نمی توانند با آنها همکاری کنند. با این حال برای این مجموعه آروزی موفقیت کردند.
نتدرست باشید
پاینده ایران
October 06, 2012 01:10:34 PM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
آقای بهمن زاهدی گرامی، نخست آنکه تنها یک شوخی بود و نه قصد کدورت خاطر جنابعالی. دوم آنکه اعضای شورای ملی امضاهای مشخصی دارند و تنها کسانیکه در درون ایران هستند بنا به ضرورت رعایت مسایل امنیتی با نام مستعار امضا کرده اند که گمان کنم به ایشان حق می دهید. به هر حال از فشارها و احکام قضایی مربوط به مرتبطین حزب محترم مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در درون کشور آگاهید. شورای ملی ایران هم چنین وضعی دارد.
احتمالا تمایل جنابعالی به شناخت اعضای کمیته موقت می باشد و نه اعضای شورای ملی ایران. نهادها و گروههای عضو کمیته موقت هم نامشان در تارنمای فراخوان ملی درج شده است. اما گویا جنابعالی (همانند من) تمایلی بجایی برای شناخت افراد کمیته موقت دارد. افرادی که منطقا و قطعا در میان امضا کنندگان منشور پیشنهادی هستند. من شخصاً تنها چند نفر از آنها را میشناسم. پس از امضای منشور پیشنهادی توسط خانواده ارجمند پهلوی، یک برنامه پالتاک از سوی برخی هواداران شاهزاده برگزار شد که یکی از اندامان حزب محترم شما هم در آن پالتاک بود، ایشان با اعضای کمیته موقت بیش از من آشنا بود. گفتگوهای تلویزیونی دبیرکل ارجمند حزب محترم شما نیز به روشنی مشخص میکند که ایشان به این افراد کاملا آشنا هستند. پس نتیجتا جنابعالی از من خوش شناس تر هستید که به راحتی می توانید پاسخ پرسش بجای خود را بیابید. من از آنجا که به اندازه جنابعالی خوش شانس نیستم فعلا ترجیحاً صبر میکنم.
هرچند که اصلا مهم نیست، اما مسجد جمکران منسوب به امام زمان است، جماران اقامتگاه آیت الله خمینی بود.
تندرست باشید
پاینده ایران
--------------------
لطفا لینک صفحه را بدهید. من تا کنون نتوانسته ام پیدا کنم!.
ارادتمند
بهمن زاهدی
October 06, 2012 01:33:16 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود،
مسئله این نیست که به کسی مضنون باشیم. مشکل در این است که این شورای ملی مانند «امام زمان» در چاه جماران خود را پنهان کرده. اگر اعضای این شورا شفافیت و شجاعت داشتند که با این مسائل روبرو نمیشدیم!
آیا برای اینکه با اعضای این شورا آشنا شویم باید کفاره بدهیم و یا سفره حضرت رقیه پهن کنیم!؟
ارادتمند
بهمن زاهدی
October 06, 2012 12:25:51 AM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
اگر مایه کدورت خاطر نباشد شوخی پیشین را باز تکرار میکنم که آقای بهمن زاهدی هر جوان هوادار شورای ملی را به چشم یکی از مظنونان تنظیم کننده منشور پیشنهادی می بینند. فعلا کوشان سومین نفر است!
October 05, 2012 10:48:00 PM
---------------------------
کوشان
درود بر شما دوست گرامی.
البته شایان ذکر است بنده بنا به دلایل بسیاری حامی منشور هستم و آرزوی من تشکیل یک شورای ملی هست ولی در هیچ مرحله ای از تهیه پیش نویس و مراحل این پروسه دخیل نبوده و حضور بالفعل نداشته ام و تنها به عنوان ناظر نظر ارائه میدهم و به همین جهت تعصب خاصی ندارم و بیطرف قضاوت میکنم و خواهم کرد.در همین راستا از تمام منشورهایی که دلسوزانه و با حسن نیت تهیه میشوند و قرار است ارائه شوند به عنوان یک ایرانی حمایت خواهم کرد و تنها دغدغه من شهروند ایرانی اینجاست که اینها بتوانند همه با هم وارد شور شوندو تبادل نظر انجام شود و نه اینکه هر یک شاخابی جدا باشند که با تعصب به منشورخود مینگرند.همانطور که اشاره کردم در نوشتار
خدای ایران تحمل همه ما را زیاد کند و از منیت های همه ما بکاهد!
به هر حال درود بر شما و لطف همیشگی شما جناب زاهدی گرانمایه
October 05, 2012 03:45:45 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر کوشان عزیرم،
زمانیکه نوشته شما را خواندم به غم نهفته در دل شما نزدیکتر شدم. فعالیت شما، حمایت شما از این منشور و بالاتر از همه ایراندوستی شماست، که مرا به خود جلب کرده است. تلاش برای رسیدن به هدفی مشترک شما را به نوشتن وادار کرده. نیار به همیاری و همکاری شما را به اندیشه فرو برده، اگر به غیر از این است مرا از این توهم بدر آورید.
در بررسی بایدها و نه بایدها نگاهی هم به روند یک سال گذشته بکنید. چند گروه و سازمان و حزب و شخصیت سیاسی آمدند و برای نوشتن منشوری ملی دست همکاری بسوی شما دراز کردند؟ چرا آنان دیگر نیستند؟ چرا آنانی که امروز هستند نرفتند؟ و چرا هستند کسانیکه که دیگران را مائوس کردند و خود را هنوز در این شورا همکاره میدانند؟
ضعف در افرادیست که نخواستند به اندیشه دیگران اهمیت بدهند! دیگران را رقیب شخصی خود به شمار بردند و از گردانه گفتگوها به بیرون پرتاب کردهاند! همانهای که نخواستند قدرت بوجود نیامده را با دیگران تقسیم کنند و از موقعیت خود سوءاستفاده کردند. همانهای که تا کسی سخنی میگفت که با خواست آنان برابری نداشت، میخواستند که استعفا بدهند و با لجبازی بچهگانه خود این شورا را بدین جا رساندهاند که غم در دل شما پرورش یافته.
راه نجات همیشه وجود دارد و نباید ناامید شد. کاری که شما کردهاید را باید ارج گذاشت. خسته نشوید، نارحت نباشید، دل شاد از این باشید که شما توانستهاید طاقت بیاورید و بدین اینجا برسید! بهترین موقعیت را شما دارید تا آن همه کمبودها، اشتباهات و ندانمکاریها را بتوانید جبران کنید.
ایران، امروز به شما احتیاج دارد همانگونه که این منشور را بدین جا رساندهاید، ادامه دهید. ما هم با شما هستیم و نه با آنان که فقط بفکر خود هستند. آنان زیر آفتاب حقیقت پژمرده خواهند شد و زمین را برای رویش دیگران رها خواهند کرد و اگر هم رها نکردند جبر زمانه آنان را فنا خواهد کرد. شما به نظر من میتوانید، تمامی کسانیکه امروز با این شورا دیگر همکاری نمیکنند دوباره به این شورا جلب کنید.
زنده و سرفراز و ایرانی باشید
ارادتمند
بهمن زاهدی
October 04, 2012 07:22:52 PM
---------------------------
|