در تاریخ 14 شهریور 1391 فراخوانی از طرف شاهزاده رضا پهلوی با عنوان "فراخوان رضا پهلوی برای اتحاد" انتشار یافت که با استقبال طیف ها ،گروهها و منفردین در اپوزسیون از جمهوری خواه تا مشروطه خواه و حتی مردم عادی قرار گرفت. استقبال از این فراخوان ویدویی بسیار زیاد بود.به نحوی که نزدیک 1000 مرتبه فقط از روی فیس بوک شخص شاهزاده این ویدیو اشتراک گذاشته شده بود و تلوزیون های اپوزسیون به صورت خودجوش این پیام را به دفعات پخش میکردند، انگار این همان پیامی هست که سالها انتظار آن را میکشیدند.
من در ایران نیز شاهد واکنش مثبت مردم بودم.جملاتی که از کوی و بازار و در و همسایه میشنیدی این بود : انگار بلاخره ولیعهد پا در میدان گذاشت و میخواهد همه را با هم متحد کند.در فضای وبسایتها و وبلاگها و مکانهایی که وبلاگها و وبسایتها را به اشتراک میگذارند مانند سایت بالاترین نیز استقبال از این پیام دیده میشد و اگر استقبال هم نبود مخالفتی از جانب سخت ترین مخالف شاهزاده دیده نمیشد چونکه شاید آنها نیز علارقم مخالفت ذاتی به دنبال راه نجاتی بودند که در پناه حرکت جدی شاهزاده رضا پهلوی صورت گیرد.حتی در پالتاک که محل گفتگوی افراد سیاسی هست هم نگاهی میکردید تنها با دوچیز مواجه میشدید یا استقبال یا سکوت.
دقیقا دو روز بعد از روزی که شاهزاده پیام ویدویی خود را انتشار داد منشور شورای ملی نیز با سر و صدای زیاد بر روی یک وبسایت به اسم فراخوان ملی آمد.مخالفت ها در برابر این شورا از چندی قبل از اعلام آن آغاز شده بود.شاید اولین مخالفان آن کسانی بودند که با این حرکت همکاری میکردند ولی چون به نقطه نظرهای آنها اهمیت داده نشده بود یا کنار گذاشته شده بودند مخالفت خود را ابراز میداشتند. نمونه های آن را میتوان به آقایان حشمت رئیسی و اسماعیل نوری اعلا اشاره کرد. اگر خوب بخاطر داشته باشید در برنامه یاران آقای میبدی در تلوزیون پارس به چه حرارتی از این حرکت دفاع میکردند ولی در ابتدا آقای نوری اعلا سرد شدن خود را نشان داد و بعد به کل اعلام کرد این آن مدینه فاضله ای نیست که من دنبالش بودم و آقای حشمت رئیسی که در یک برنامه هم حتی در مقابل آقای نوری اعلا مخالفت میکرد که نه این همان مدینه فاضله هست بعد از چندی غیبت بلاخره دوباره به روی صفحه تلوزیون آمد و گفت این همان مدینه فاضله ای نیست که دنبالش بودم. آقای علی میرفطروس نیز که در این سلسله برنامه ها از شورای ملی نام میبرد به صفحه تلوزیون آمد و گفت باید حرکت دیگری ایجاد شود و این آن حرکت نیست.از احزاب میتوان به حزب مشروطه اشاره کرد که آقای فواد پاشایی در کانال 1 در برنامه آقای همایون به صحفه تلوزیون آمد و آرزوی موفقیت برای شورا کرد و گفت این حرکت آن حرکت مورد نظر ما نبود. جالب هست که همه این افراد و گروهها از پیام شاهزاده استقبال وسیع کردند و امیدی خاص به آن پیام ویدویی داشتند. در واقع شاید در دل و در ذهن خود تصور این را داشتند که شاهزاده بعد از این پیام پا پیش گذاشته خود مستقیم وارد گفتگو با گروهها شود و طرح خود را که پیش نویس شده است و از نقطه A تا نقطه Z رسیدن به آزادی ملت ایران و برگزاری انتخابات آزاد هست را پیش روی این افراد گذارد و این افراد هم آن را بپذیرند و به حرکت بپیوند و کارها خیلی سریعتر از آنچه ما تصور میکنیم انجام شود.
از دیگر مخالفتهای از پیش از اعلام شورا میتوان به مخالفت افرادی مانند خود من (مبارز نستوه )اشاره کرد. من یک جوان ایرانی که از درون مرز شاهد و ناظر عملکرد گروههای اپوزسیون هستم از دیدن بی برنامگی و وعده و وعیدها خسته شده بودم.چون مدتها بود که این وعده روی کار آمدن شورای ملی را به استناد به سخنان شاهزاده که در تلوزیون و جلسات خصوصی و عمومی انجام میداد به دیگران در گفتگوها،نوشته های وبلاگم و حتی وقتی صحبت از مبارزه و روش عملی در حال حاضر میشد میدادم. وقتی دیدم اینقدر این روند و این روزها به تاخیر میافتد و وضعیت کشور هم در خطر هست و هیچکس پاسخگو نیست و اگر میخواستی حرکت جدیدی را آغاز کنی و به حرکتهای دیگر بپیوندی دال بر موازی سازی و تخریب شورای تشکیل نشده را داشت بر این میزان عصبانیت افزوده میشد. انگار که این شورا شده بود ترمزی برای جلوگیری از هر حرکت دیگر و مردم را منتظر نگه داشت بود تا بلاخره بیاید و معجره ای کند.اینقدر این ناراحتی از این بی برنامگی در شخص من زیاد شد که روز 15 شهریور مطلبی را انتشار دادم و گفتم آن دو فردی که مسئول تشکیل شورا شده اند انسانهای ناتوانی هستند که من و بسیاری دیگر از هموطنان عملگرا و مبارزمان را سر کار گذاشته اند. در روز بعد از این مطلب سایت فراخوان ملی به عنوان سایت رسمی شورا آمد و گروهی به اسم وبلاگ نویسان شورا شروع به تبلیغ کردند که این منتظران آن مدینه فاضله آمد بشتابید.در نگاه اول و بعد از این همه انتظار و توقع و سخنان از این طرف و آن طرف و حرفهایی مانند اینکه : ما اکثر گروههای اپوزسیون را متحد کرده ایم. تبلیغات شورای ملی از سی ان ان و بی بی سی انگلیسی و فاکس نیوز پخش خواهد شد.تمام کارها انجام شده و به محض آمدن کار تمام است. این صحبتهایی بود که از قبل در ذهن من و امثال من رفته بود ولی در عمل وقتی وارد این سایت شدم یک وبلاگ وردپرسی بود که به یک دامنه به اسم فراخوان ملی وصل شده بود و با استفاده از گوگل و به مانند پتیشن هایی که در این چند سال بوده است امضا جمع میکرد.خرج ساخت همچین وبلاگی دقیقا 25 دلار هست.حال شما حساب کنید من نوعی که توقع یک سیستم مدرن و پرقدرت برای تشخیص اتوماتیک شخصیت هایی که ثبت نام میکنند را داشتم با همچین سایتی برخوردم چه احساسی داشتم. در ضمن از هیچکدام از آن وعده ها و وعیدها هم خبری نبود نه از فاکس نیوز خبری بود نه از سی ان ان و نه از اپوزسیون استخوان دار از جمهوری خواه تا مشروطه خواه که در پیام هایی از این حرکت حمایت کنند.
همیشه بسیاری از فعالان امور تبلیغات میگویند که نیمی از انجام یک کار معرفی آن کار است. من ترجیح دادم تا در شوک این معرفی ضعیف بمانم و سکوت کنم و حتی منشور را هم بعد از امضای شاهزاده امضا کردم و دو مقاله حمایتی از این منشور نوشتم ولی آنقدر کار ضعیف بود که از آن شور و شوق اولیه برای حمایت از این شورا برخوردار بودم خبری نبود.چونکه میدیدم که بعد از یکسال چشم انتظار گذاشتن این همه انسان مبارز و فعال و دلسوز یک منشور 16 بندی را آورده اند و بعد هم میگویند این از درون ایران به دست ما رسیده است. سریعا این سوال به ذهن می آید که اگر از درون ایران امده است چرا این همه اتلاف وقت مردم و دادن وعده و وعید.بهتر نبود همان روز اولی یا لااقل ماه اول که به دست شما رسیده بود این را ارائه میدادید.از هر طرف که به قضیه نگاه میکنم یکسال زمان زیادی است حتی دولت موقت و دولت حقیقی را هم میشود در چند ماه ایجاد کرد.
اما بعد از روی کار آمدن منشور و باز شدن سایت منتقدین به چند دسته تقسیم میشدند :
1-منتقدین سیستماتیک : اشکال این منتقدین همیشه به روند اجرایی کار بوده است.این منتقدین شاید بیشترین طیف حامیان این فراخوان و منشور را در روزهای اول را تشکیل میدادند اما هر چه زمان گذشت شدت مخالفت های این دسته زیاد تر شد چون به انتظار ارائه سیستمی نشسته بودند یا مثلا ایمیلی به شورا زده بودند و جوابی نگرفته بودند و حتی نمیدانستند با چه کسی باید صحبت کنند و از چه کسی باید جواب بخواهند .چون تا امروزی که من برایتان این نوشته را مینویسیم(25 مهر 1391) هنوز نه اعضای کمیته موقت به طور رسمی در خود سایت این فراخوان معرفی شده اند نه آیین نامه داخلی دارد که بتوان فهمید که چگونه سلسله مراتب و قوانین در این کمیته پا برجاست.جالب هست مثلا شخصی در تلوزیون ظاهر میشود و از طرف کمیته صحبت میکند بعد از چند ساعت ایمیلی میرسد و میگوید این شخصی از طرف ما نبوده است اما گفته نمیشود خود شما چه کسی هستید.این غیر شفاف عمل کردنها باعث دلسردی بسیاری از اعضای خود کمیته موقت هم شده است. زیرا وقتی از آنها پرسش میشود خود هم نمیدانند که چه خبر است. ولی من به خوبی میدانم چه خبر است. من اسم این روش را بریدن سر دموکراسی با دموکراسی گذاشته ام. مثلا آقای پیرزاده و خانم گلستان به عنوان کسانی که مسئول این طرح شده اند چندین نفر دوست و آشنای خود را به جلسات کمیته میبرند و هسته اولیه کمیته را تشکیل میدهند.سپس از گروههای کمی قدیمی تر و استخوان دار تر دعوت میکنند که بیایید در کنار این جوانان کار کنیم. خوب اکنون اگر بخواهد روی موضوعی رای گیری شود مثلا 5 نماینده از 5 گروه قدیمی هستند در مقابل 20 نفر دیگر که به واسطه این دو نفر به جلسات می آیند در مقابل رای گیری قرار میگرند و طبیعتا رای اکثریت با آقای پیرزاده و خانم گلستان هست .بریدن سر دموکراسی با دموکراسی یکی از روشهای نوین در فرهنگ سیاسی ما شده است. من بسیار خوب با این روش آشنا هستم و اکنون خواستم این واژه سیاسی را به فرهنگ لغت سیاسی جامعه ایرانی معرفی کنم.
از اشکلات سیستماتیک دیگری که وارد این قضیه شده است هنوز برنامه ای برای اولین نشست اپوزسیون ارائه داده نشده است.احتمالا برنامه نشست هم نه از طریق کمیته و از همان طریق رسیدن از ایران به دست آن دو نفر مسئول انجام خواهد پذیرفت.در واقع یکی از روشهای جدید مغلطه اپوزسیون توسل جویی به داخل کشور است.وقتی بخواهند کاری را از طرف خود به ملت ایران غالب کنند سریعا این موضوع را بیان میکنند که این طرح از داخل کشور بدست ما رسیده است یا اکثر هواداران ما در داخل کشور هستند.مثلا وقتی میگوییم آمار هواداران شاهزاده رضا پهلوی میتوانیم به راحتی به فیس بوک ایشان مراجعه کنیم که تا کنون 109 هزار نفر هوادار ایشان در فیس بوک هستند و طبق آنالیز فیس بوک که قبلا در وبلاگ برایتان گذاشته ام بیشترین میزان هوادارها از ایران و شهر تهران و سن 23 تا 34 سال بوده اند .خب این یک حقیقت است و یک آمار پس میتوان به آن استناد کرد اما به هر سخنی که ما هر چیزی که به شما ارائه میدهیم از داخل کشور می آید پس باید آن را بپذیرید نه آمار هست نه استناد.
از دیگر مشکلات سیستماتیک عده ای به شورای ملی این هست که وقتی با هواداران این طرح وارد بحث میشوید میگویند شما بیایید و به این طرح بپیوندید و خودتان طرح را درست کنید ولی وقتی از اعضای کمیته هم پرسیده میشود که برنامه چیست یا آیین نامه چیست و چگونه میتوان پیوست هیچ برنامه ای ندارند و خود هم نمیدانند برای چه در آنجا هستند.
حال این سوال از شاهزاده مطرح است که از آن سه اصلی که در برنامه افق ذکر کردید که از یک حرکت حمایت کنید یکی از آنها شفافیت بوده است. آیا شفافیت خاصی در اینجا مشاهده کرده اید ؟
2-منتقدین شخص تشکیل دهنده : این نمونه منتقد ها یا مخالف ها از قدیم الایام در اپوزسیون وجود داشته اند من نام این نمونه منتقدین را منتقدین شخص تشکیل دهنده گذاشته ام چون اولین سوال بعد از نشان دادن طرح یا دعوت به پیوستن به یک طرح را مطرح میکنند این هست که : چه کسی مسئول تشکیل این طرح است ؟ این افراد خود شامل دو گروه میشوند .گروه اول کسانی هستند که ابتدا طرح را مطالعه کرده و در صورت موافقت سریعا این سوال را مطرح میکنند این طرح از طرف چه کسی است و چه کسی مسئول اجرای این طرح است.و دسته دوم کسانی که حتی طرح را نخوانده سریعا پرسش بالا را مطرح میکنند.از نظر من علت اینکه این پرسش در این 33 سال در برابر طرح های مختلف مطرح میشود تجربه تلخ خمینی و زدن حرفهای زیبا در زیر درخت سیب در فرانسه و بعد پایبند نبودن به آن سخنان بود.این تجربه باعث شده است که وقتی شخص جدید و یا حتی قدیم در اپوزسیون طرحی روی کار می آورد از زندگی شخصی و خصوصی اش بگیرید تا فعالیت سیاسی و حتی عضویتهایش در حزبهای مختلف و حتی گرفتن یک عکس با فلان شخصیت و حتی نوشتن یک کامنتش در فیس بوک و سرخ شدن رنگش در برنامه تلوزیون زیر ذره بین اپوزسیون که اندازه تلسکوپ هابل قدرتمند هست قرار بگیرد.وقتی به پای صحبت قدیمی ترهای اپوزسیون مینشستی یکی از علتهای امضا نکردن منشور و انتقاد به شورا این بوده که توسط دو فرد تازه وارد که بعضا سابقه اصلاح طلبی هم در آنها دیده میشود این کار انجام میپذیرد و مار گزیده نیز از ریسمان سیاه و سفید میترسد.چه بسا عده ای که شناختی از این دو فرد دارند دلایل دیگری چون حذف گرایی ، ناتوانی در امر کار تشکیلاتی و دادن اطلاعات غلط را نیز به کارنامه این دو فرد اضافه میکنند.شاید شما اسم این امر را حسادت بچه گانه بگذارید ولی من حق را به مردم میدهم که هر حرکت و هر شخصی را با کارنامه های آنها قضاوت کنند.برای بدست آوردن کارنامه آقای پیرزاده و خانم گلستان از جوانانی که عضو گروه جوانان دموکراسی خواه سبز بودند پرسش کنید. آنها به خوبی راهنمای شما خواهند بود که سرنوشت آن حرکت چه شد.
3-ناظران : ناظران از دیدگاه من افراد با تجربه سیاسی در اپوزسیون هستند. آنها در اکثر حرکات سیاسی سکوت میکنند و تا روزی که نبینند حرکتی به سرانجام مقصود رسیده و واقعا وارد فاز جدی شده و حداقل توانسته است دو کنفرانس بزرگ پشت سر هم برگزار کند و در دنیا وجه ای بدست آورد وارد حرکت نمیشوند. در واقع آنها نه عکس العمل مثبت نه منفی در مقابل این حرکت نیز از خود نشان نداده اند و بیرون نشسته اند تا ببینید سر انجام حرکتی به اسم شورای ملی به چه نتیجه ای میرسد. پس عملا روی کمک های این گروه نیز در این فازهای که هنوز جنگ و دعوا بر سر ساختار این حرکت پابرجاست نمی توان حساب کرد.جالب هست بدانید شاهزاده همیشه در حرکتهای قبلی جزو ناظران بودند ولی در این حرکت به حامیان پیوستند .
4-حمله های شخصی ،گروهی ،سازمانی : این نمونه حملات همیشه وجود داشته. مثلا به صرف داشتن مشکلات شخصی با یک فرد در کمیته موقت کل ماهیت شورا مورد حمله قرار میگرد یا به صرف بودن یک گروه در حامیان شورا کل شورا مورد حمله قرار میگرد. گاهی حملات از جانب گروههای رقیب هست و گاهی از جانب جمهوری اسلامی .البته باید ذکر کنم تا امروز یعنی 25 مهرماه 1391 نه سایت فراخوان ملی در داخل فیلتر شده و در جایی ندیده ام که جمهوری اسلامی به این حرکت حمله کرده باشد.
خوب تا بدینجای کار دو حرکت را برای شما بررسی کردم. یکی فراخوان ویدویی شاهزاده و واکنش ها به آن و یکی اعلام موجودیت منشور پیشنهادی برای تشکیل شورای ملی.حال باید سابقه تاریخی ملت ایران را بررسی کنیم.
حقیقتا از زمان کوروش بزرگ تا حوادث انتخابات 88 وجود رهبری کاریزماتیک بوده است که توانسته حکومتها را به زیر بکشید.حال گاهی این به زیر کشیدن به نفع ملت بوده مانند قیام کاوه آهنگر بر ضد ضحاک یا نادر شاه افشار بر ضد افغان ها و یا به ضرر ملت مانند رهبری کاریزماتیک خمینی در جریان شورش 57 .همیشه میگویند هر کس تاریخ خود را نشناسد به ناچار آن را تکرار میکند.من در زیر به برخی رهبری های کاریزماتیک اشاره میکنم.
رهبری کاریزماتیک کوروش و قیام بر علیه دولت ماد و بدست اوردن پادشاهی ایران و پیشرفت و آبادی کشور
قیام کاوه آهنگر بر ضد ضحاک مار دوش که در شاهنامه به آن اشاره است.کاوه آهنگر توانست با دلاوری یک روز بلند شود و مردم نیز پشت سر او به راه افتادند.او یکی از زشت ترین و مخوف ترین حاکمان ستمگر ایران که البته از علی خامنه ای کمتر ستمگر بود به اسم ضحاک ماردوش را شکست داد .
قیام ابومسلم خراسانی که از خراسان برخواست و انتقام ایرانیان را از خلیفه اموی گرفت.
قیام بابک خرمدین که خلفای عباسی را چندین سال مورد حمله قرار داد و آیین نیاکان را زنده نگاه داشت.
قیام نادر شاه افشار بر ضد افغان های که کشور را اشغال کرده بودند. جالب هست بدانید در یکی از جنگهای نادر بر علیه افغان ها پیرمردی بود که با دو دست شمشیر میزد و دلاورانه میجنگید نادر بسیار خوشش آمد و از او پرسید موقعی که محمود افغان به کشور حمله کرد تو کجا بودی؟ گفت من بودم ولی نادری نبود که در رکابش شمشیر بزنم. این باز خود نشانگر رهبری کاریزماتیک و نیاز تاریخی ایرانیان به چنین رهبری بوده است.
حرکت رضا شاه بزرگ بر علیه فساد و تباهی قاجار : در اواخر دوره قاجار مانند دوره کنونی مملکت به روز سیاه نشسته بود. قاجارهای بی لیاقت کشور را به تاراج برده بودند.حکومت ملوک طوایفی از یک سو و همچنین جدا کردن ذره ذره خاک ایران از سوی دیگر موجب نارضایتی شدید مردم شده بود. وضع اقتصادی مردم بسیار خراب بود تا جایی که ایرج میرزا در شعری میگوید:
تجارت نیست ،صنعت نیست ، ره نیست ...امیدی جز به سردار سپه نیست
سردار سپه همان رضا شاه بزرگ هست که در آن موقع سردار سپه بوده و با کودتایی که بر ضد حکومت خائن قاجار انجام داد این ننگ و ارتجاع را برای همیشه از این سرزمین پاک کرد و شروع به آباد کردن کشور نمود.درست است که مردم قدر زحمات را در آن مقطع ندانستند ولی تاریخ همیشه در یک مقطع قضاوت نمیشود. اکنون میتوانید احترام خاصی که مردم به رضا شاه بزرگ قائل هستند را در ایران ببینید.
رهبری کاریزماتیک خمینی : خمینی هر چه بود یک پیرمرد دیوانه بود که شهامت خاصی داشت و قدم جلو گذاشت بر ضد شاهنشاه فقید سخنرانی کرد و از حرکت باز نایستاد تا سرانجام انتقام و کینه خود را از شاه گرفت.درست است که این شورش صد در صد به ضرر ملت ایران شد ولی در اینجا منظور نمایان کردن نقش یک رهبری کاریزماتیک بوده است.
انتخابات 88 و نقش آقایان موسوی و کروبی: خوب زیاد هم دور نرویم تا زمانی که موسوی و کروبی بیرون از حصر خانگی بودند جنبش در ایران وجود داشت ولی به محض دستگیری و به حصر رفتن آن جنبش خوابید و فعلا به مانند آتشی به زیر خاکستر رفته است. درست است که موسوی و کروبی هم هیچگاه ادعای رهبری نمیکردند ولی وجود همین دو فرد با هر پرونده تاریخی باعث شده بود که هنوز شور و شوقی در بین مردم برای مبارزه وجود داشته باشد.
حال با این سابقه تاریخی و اینکه ملت ایران همیشه در طول تاریخ دنبال یک رهبری بوده اند که در آن مقطع آنها را حمایت کند یک اصل ثابت شده است. ولی متاسفانه نمیدانم چه کسی یا چه گروهی این فکر را در ذهن شاهزاده انداخته است که میگوید : من رهبر نمیشوم ولی سخنگو میشوم. سخنگوی چه کسانی میشوید؟ سخنگوی عده ای را که آقای پیرزاده دور هم جمع کرده است و شما را سخنگوی خود انتخاب کرده اند؟ وقتی که شما در برنامه افق یک جمله زیبا میگویید که "بزرگتری دشمن مردم ایران بی تفاوتی است " و فردا میبینیم مردم واکنش نشان میدهند و در کل فیس بوک و فضای مجازی و حقیقی این سخن انعکاس پیدا میکند و حتی فیس بوک و اشخاص غیر سیاسی عاشقانه این جمله را برای هم میفرستند نشان دهنده یک رهبری کاریزماتیک است. حال چرا نباید گام را مستحکم جلو بگذارید و میلیون ها ایرانی را از بدبختی نجات دهید ؟ آیا جان مردم ایران برای شما مهم هست یا جلوه دموکراتیک گرفتن ؟ من به عینه میبینم که حرکت آخر و تیری که شلیک کرده اید از هر طرف تلاش میشود که به هدف نخورد چون روش خوردنش به هدف مطابق میل مردم ایران نیست.
و اما پیشنهاد من :
شاهزاده رضا پهلوی باید سریعا برای خاتمه تمام این بحثها و مجادلات یک روش نما را خودش ارائه بدهد. این روش نما باید شامل نقطه A تا نقطه z رسیدن به یک انتخابات آزاد باشد و کار رهبری سیاسی خود را تا رسیدن به صندوق رای ادامه دهد.مطمئن باشد ملت ایران باهوش هستند و از کسی که نجات بخش آنها بوده تقدیر خواهند کرد.
وقتی که روش نما ارائه شد از گروهها دعوت شود که هر کس هر چه دارد برای آزادی در طبق اخلاص بگذارد. این دعوت نباید توسط هیچ شخصی به غیر از خود ایشان انجام پذیرد. تا جایی ممکن با افراد و گروههای اپوزسیون صحبت کند .برنامه ایشان باید شفاف و تا جای ممکن تغییر نا پذیر باشد. در برنامه باید جا برای فعالیت شورای ملی و سایر منشورها و شورها و سازمان ها و گروهها باز شود.اگر فردی یا افرادی را از طرف خود برای انجام کارها میگذارد به صراحتا اعلام کند. مردم ایران از مسائل پشت پرده ای بیزار شده اند. حملات وقتی شروع میشود که همه چیز به پشت پرده برود پس تا جای ممکن سعی شود همه چیز جلو روی ملت باشد. با این حرکت شاید بتوان سریعا جان تازه ای به پیکر بی جان مبارزات مردم داد و در آخر به آزادی رسید.
پینوشت :
1-هدف از نوشتن مقاله بررسی حوادث از منظر تاریخی و ارائه راه حل است.
2-بسیاری از اعضای کمیته موقت انسان های فرهیخته و وطن پرستی هستند که از سر دلسوزی و اخلاص در این حرکت آمده اند و من مشکلات سیستماتیک را تقصیر آنها نمیدانم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
با احترام، برای آقای جمشاد پرچمشاهی؛
صحبت من این نبود که مردم درون ایران شورای ملی ایران را بازتاب دهنده صدای خود "می دانند" جمله من دقیقا این بود که "رویکرد شورای ملی ایران پژواک صدای مردمان ساکن در ایران است و نه تصمیم گیری برای مردم، این تعارض نگرش هرگونه امکان همراهی را نامحتمل می کند. اساسا رویکرد گروههای مخالف شورای ملی با کارکردی که این شورا برای خود در نظر گرفته است به کلی متفاوت است و در نتیجه گروههای مخالف توانایی همراهی با شورای ملی ایران را ندارند."
سخن اینست که خود شورای ملی ایران برای خود این کارکرد را برگزیده است که پژواک دهنده صدای مردم درون ایران باشد. همانگونه که به روشنی شاهزاده هم در گفتگو با صدای آمریکا دقیقا همین موضوع را بیان کردند "صدای بی صدای ملت ایران". حال اینکه این کارکردی که شورای ملی ایران برای خود در نظر گرفته مورد پذیرش مردم درون کشور هم قرار می گیرد یا نه از همان راه امضاهای موافقان قابل تشخیص است و نهادهایی که بطور رسمی و یا برای گریز از برخورد قهری حکومت بطور غیر رسمی و غیر علنی با شورای ملی ایران همکاری کرده و یا خواهند کرد می تواند نشانه ای باشد از استقبال و یا عدم استقبال مردم داخل کشور.
میزان استقبال هم قطعا یک امر نسبی و با دیگر گروهها و جریانهای سیاسی خارج از کشور سنجیده می شود؛ که آیا نسبت به دیگر تشکل های سیاسی بیرون از کشور، مردمان داخل ایران با شورای ملی بیشتر همراهی می کنند و یا که خیر.
آنگونه که مشخص است شاهزاده به اندازه کافی برای همراهی گروههای سیاسی بیرون از کشور، و با ادبیات خودشان "اپوزیسیون کلاسیک" به اندازه کافی تلاش کرده اند، اما منتطر و معطل آنها نشده اند و با توجه به مخاطرات پیش روی ملت ایران، راهی را که صلاح می دانسته اند در پیش گرفته اند و تیر نهایی را رها کرده اند.
خوشبختانه حدسی که ما از داخل ایران درباره خودمحوری برخی مخالفان شورای ملی ایران زدیم در گفتگوی شاهزاده هم تاکید شد و مشخص شد که حدس بیراهی نبوده است!
October 20, 2012 08:38:21 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
جناب ساسان بهمن آبادی،
اگر دقت کرده باشید من در نوشته و نظر اخیرم نامی از شما و کسی دیگر نبردم. منظور و مخاطب سخنم درواقع همان کسی بود که این جملات را نوشته و ابراز کرده است.
درمورد دیدگاه تان در رابطه با عدم انجام همراهی برخی با شورای ملی ایران که آنرا نگاه "خودمحورانه" و ایستادن در موضع تعین تکلیف، و رویکرد شورای ملی ایران را پژواک صدای مردمان ساکن ایران نامیده اید، باید کمی تأمل و دقت بیشتر بخرج داد.
چرا باید عدم همراهی با تشکلی که هنوز موجودیت خارجی ندارد و فاقد اساسنامه و منشور تکمیلی (فقط پیشنهادی!) می باشد و معلوم نیست از کجا و از چه کسانی متشکل و هدایت می شود، نشان از خودمحوری و موضع تعیین تکلیف بوده و بدون چون و چرا از آن حمایت کرد؟ ما بارها و بکرات دراین رابطه و در همین سایت هم باندازه کافی گفت و گو کرده و سخن رانده ایم و من فکر می کنم که بیش از این نیازی به ادامه آن نیست.
تا آنجا که من شنیده و آگاه هستم، مردمان ساکن ایران (حداقل آنهایی که من می شناسم و با آنها تماسهای تلفنی و غیره داشته و دارم) چیزی از شورای ملی ایران نشنیده و نخوانده اند، تا چه برسد به اینکه این شورای موهوم را "پژواک دهنده" صدای خود بدانند!؟
شاید بتوان به جرئت گفت که آن دو سه نفری که قصد تشکیل و هدایت این شورای ملی! را در سر می پرورانند، خود افرادی "خودمحور" باشند که میخواهند با فرصت طلبی از آب گل آلود ماهی گرفته و برای مردمان ساکن ایران تعین تکلیف کنند؟!
October 20, 2012 04:29:40 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** پایان، اما ناتمام - تمام بحث ها، مقاله ها، مصاحبه ها، به یک جا ختم میشود. نقش شاهزاده رضا پهلوی *****
حال آنهائی که دوست میدارند نقش این شاهزاده را انکار کنند، خواهند گفت اینها سلطنت طلب هستند و میخواهند این شاهزاده را شاه کنند، که این حرفها را میزنند.
پاسخ ما به آن دسته بسیار ساده است البته "اگر خوب گوش کنید و این پاسخ را درک کنید":
حتی اگر این شاهزاده را مردم در یک همه پرسی و رفراندوم به پادشاهی بپذیرند ما بقول شماها "سلطنت طلبان" با این شاهزاده نه به سلطنتی که شما از آن سخن میگویید خواهیم رسید نه در این قرن و زمانه میخواهیم که با آن نوع "سلطنت" برسیم. هدف ما از طرفداری از نظام پادشاهی - یک چیز است و آن حفظ نهاد ( Institution ) پادشاهی است، زیرا شانس تضمین استقلال و تمامیت ارضی ایران را از این طریق خیلی بیش از هر نوع حکومت جمهوری میدانیم. شاهزاده وقتی گفتند: "اگر مردم به جمهوری رای دهند من به ۹۵% از آرزوهای خود رسیدهام"، همه جمهوریخواهان دوان دوان جار زدند که آی بیایید که این شاهزاده جمهریخواه است. اما نه شاهزاده و نه دیگران نگفتند که آن ۵% باقی مانده مهمترین اصل است اگر میخواهیم یک ایران یکپارچه را تضمین کنیم.
وقتی در مورد ایران فردا صحبت میکنیم، بحث ما شخص شاهزاده نیست، چون شاهزادهها میایند و میروند، بحث ما خود "نهاد" است که آن را با این حال و روز مریض ایران بهترین سرمایه ملی برای حفظ یکپارچگی میهن میدانیم. سرمایه ملی اصلی در این نکته نهفته.
البته مخالفان میگویند این بحثی است که امروز اهمیت و حقانیت آن را نمیشود ثابت کرد. ما میگوییم، چرا میشود. کافیست به لیست اسامی، کارنامه سیاسی گذشته و حال و عملکرد و پندار و گفتار و ترکیب جمهورخواهان بنگریم و در کنار آن حال و روز اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایران امروز را بسنجیم تا بدانیم یک ایران جمهوری (حتی از نوع دمکرات) کارش به کجا ها خواهد کشید...
ملت نگهدار ایران باد،
شیر و خورشید و تاج
October 20, 2012 04:22:37 AM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش سوم - تمام بحث ها، مقاله ها، مصاحبه ها، به یک جا ختم میشود. نقش شاهزاده رضا پهلوی *****
یا فرصت طلبها و خود شیفتگان باید دست از این بازیها بردارند و به سود این کشور و ملت از فردی که هم اکنون میشود در کنار او شرّ این رژیم را کند پشتیبانی کنند، یا ملت باید بجای شعار الله و اکبر - شعار فراگیر ملی تاریخی جاوید شاه را سر دهد که همه بدانند ملت رهبری شاهزاده را تا سرنگونی رژیم و رفراندوم پذیرفته.
بقیه بحثها و مقالهها و مصاحبه ها... فرصت از دست دادن و وقت کشی و اضافه گوییهای بی ثمر است.
این مبارزه یک رهبر ملی میطلبد نه هزار رهبر پرسش بر انگیز... حالا هی این توپ را به مردم در داخل پس بدهید و مردم در داخل به ایرانیان خارج... با این بازیها فقط رژیم برنده است و کشورهایی که در نبود مردم در صحنه برنامههای خود را پیاده خواهند کرد.
از ما گفتن و از "مشروعیت طلبان مردود سیاسی" هم همان بحثها و مقالهها و مصاحبههای پر از "هیچ".
October 20, 2012 04:19:23 AM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - تمام بحث ها، مقاله ها، مصاحبه ها، به یک جا ختم میشود. نقش شاهزاده رضا پهلوی *****
زمانی که سیاسی های ما شاهزاده را رسما بعنوان رهبر این مبارزه (تا سرنگونی رژیم و برگزاری رفراندوم) بپذیرند، آن زمان این رژیم سرنگون خواهد شد. یا اینکه مردم خودشان این سیاسیها را پس زده و شاهزاده را فرا بخوانند و او را بعنوان تنها رهبر این مبارزه انتخاب کنند. که در آن صورت شاهزاده نمیتواند به خواست اکثریت پاسخ مثبت ندهد.
تا یکی از این دو راه نشود، شاهزاده چاره دیگری ندارد بجز اینکه در ته لیستی که از طرف موازی سازان ارائه داده میشود، زیر تمام منشورها را امضا کند، و از همه آنها پشتیبانی کند.
مشکل در اینجاست که "موازی سازان رهبری و جلب اعتماد" میخواهند خود را به سطح شاهزاده برسانند، غافل از اینکه "حال یا از بد روزگار یا از لطف روزگار" به ایرانیان، ما این شخص را داریم که به دلایل بسیار نه تنها در ایران شناخته شده است بلکه در جهان شناخته شده و مطرح است. و چون زمان برای شناساندن دیگران نیست، باید با همین که داریم کار را تمام کنیم. مردم ایران، این حقیقت را بخوبی درک کردهاند، و به همین دلیل است که تمام بحثها به نقش شاهزاده رضا پهلوی در این مبارزه ختم میشود.
حال آنها که میخواهند نقش این ایرانی میهندوست را که خود را "فقط پهلوی" مینامد را دور بزنند، باز میتوانند به این داستان که باید همه با هم، و با همه اتحاد کنیم، و همه این منشور را امضا کنیم تا بعضیها بتوانند به خیال خودشان از این راه مشروعیت ملی پیدا کنند، و آن شورا را به سر مقصد منظور برسانیم، و و و... آنها میتواند تا هزار سال دیگر هم بحث کنند و این روش را ادامه بدهند. لابد، جای گرم و نرم و عجلهای هم در کار نیست... و همی راه اصلی و عملی که در جلوی چشمان همه است را انکار کنند... تا بلکه روزی تیرشان به هدف بخورد...
October 20, 2012 04:12:58 AM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول، تمام بحث ها، مقاله ها، مصاحبهها به یک جا ختم میشود. نقش شاهزاده رضا پهلوی *****
با اینکه صورت مسئله را برخی بسیار پیچیده کردهاند. موضوع بسیار ساده است. اگر دقت کنیم همه بحثها همیشه به یک جا ختم میشود، شاهزاده رضا پهلوی و نقش ایشان در این مبارزه.
برخی به دلایل مشخص و با اصرار فراوان میخواهند رهبر سازی و اعتماد سازی موازی کنند. اما از عکسالعمل کلی ملت و پرسشهایی که در مورد نقش شاهزاده مطرح است میشود به این نتیجه رسید که مردم "برای سرنگونی رژیم" بدنبال شعار معروف "همه با هم" نمیگردند.
بر خلاف اصرار برخی که میگویند اتحاد کنید، اما نپرسید، با کی و او کیست، یا گذشته سیاسی او چه بوده؟ باید گفت، که اتفاقاً شرکت نکردن اکثریت در بازیهای آن چنانی، حاکی از آن است که پس از تجارب مختلف ملت به اینجا رسیده که باید به کارنامه سیاسی افراد کار داشته باشد، و بنظر میرسد که مشکل در جا زدن این مبارزه در "اعتماد کردن یا اعتماد نکردن" است.
اگر هدف، سرنگون کردن رژیم است، و سپس نوع حکومت آینده را به همه پرسی گذاشتن، مردم با آن همه گرفتاری که با آن روزانه دست و پنجه نرم میکنند، نیازی در این نمیبینند که با این همه نابسامانی سیاسی، بخواهند پرونده یک شورا را بررسی کنند.
برای مردم حضور یک رهبر ملی که بتوانند به او اعتماد داشته باشند و دور او جمع شوند تا با تکیه بر خصوصیات ملی و سیاسی او جنبش را به سوی عبور از رژیم پیش ببرند کافیست.
اکثریت شاهزاده رضا پهلوی را قبول دارند، نه بدلیل اینکه او فرزند شاه فقید است. او را قبول دارند به این دلیل که در او تمام خصوصیات یک رهبر ملی بی طرف را میبینند که میتوانند به او اعتماد کنند و روی او حساب کنند تا در کنار او به سر منزل پیروزی برسند.
October 20, 2012 04:05:57 AM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
با احترام، برای آقای جمشاد پرچمشاهی؛
جمله من دیقیقا این بوده است که "مشکل نگاههای تنگ نظرانه و خودمحورانه مخالفان نیز همین است که خود را قیم ما می پندارند و بیش از آنکه در پی پژواک خواسته های ما باشند در پی تصمیم گیری برای ما هستند."
اشاره من درباره مواردی بود که نگارنده نوشتار پیرامون عدم همراهی مخالفان خارج از کشور با شورای ملی ایران بیان کرده است. در نوشتار اشاره به برخی گروههای سیاسی شده است و توضیح من هم در همان پیرامون است و نه ایرانیان بیرون از کشور. جنابعالی از یک جمله مشخص که خطاب آن هم به نمونه های مشخصی می باشد تعبیر اشتباهی کرده اید و از موضوع خارج شده اید.
از نگاه من آنچه به عدم همراهی برخی با شورای ملی ایران انجامیده است همین نگاه خودمحورانه است و ایستادن در موضع تعیین تکلیف و از آنجا که رویکرد شورای ملی ایران پژواک صدای مردمان ساکن در ایران است و نه تصمیم گیری برای مردم، این تعارض نگرش هرگونه امکان همراهی را نامحتمل می کند. اساسا رویکرد گروههای مخالف شورای ملی با کارکردی که این شورا برای خود در نظر گرفته است به کلی متفاوت است و در نتیجه گروههای مخالف توانایی همراهی با شورای ملی ایران را ندارند.
درباره کنشگران منفرد هم عرض کردم که پیشینه کوششهای سیاسی شان - جدا از تابناک و یا تاریک بودن - بدور از تجربه کار گروهی موفق می باشد و از اینرو حتی در صورت پیوستن به شورای ملی ایران، چندان نمی شد به نقش سازنده و مثبت آنان در یک ساختار گروهی امید بست.
دیدگاههایی که گذاشته ام مربوط به مواردی است که در همین نوشتار یاد شده است و نه کلیت فعالیت های سی و چند ساله گذشته! امیدوارم توضیحم روشن و بسنده باشد.
October 19, 2012 11:28:24 PM
---------------------------
حق
با درود، فکر کنم ۲ سال پیش در همین سایت پیشنهاد کردم که این حزب کادری شبیه یک کابینه دولت را تدارک ببیند.خلاصه کلامم این بود که با چنین کادر رهبری برنامه های لازم برای بازسازی ایران از تدوین پیش نویس یک قانون اساسی لیبرال دمکرات مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر گرفته تا یک برنامه اقتصادی منسجم برای بازسازی اقتصاد ایران را تدارک ببیند و آنرا به ملت ایران ارائه کند. حول و حوش یکسال پیش دوست ما از ایران با نام مستعار ؛ایرانی؛ که نظرات و نوشتارهای پر بارش را در این سایت همواره می بینیم، از شاهزاده خواست یک کادر رهبری از افراد خوشنام و کاردان تدارک ببیند و برنامه براندازی رژیم، و برنامه های سیاسی و اقتصادی برای سازندگی ایران پسا این رژیم تدارک ببیند و به ملت ارائه کند. هنوز بر این باورم بدون یک کادر رهبری متشخص خوشنام لایق و کاریزماتیک، و نه یک نفر کاریزماتیک، ما ول معطلیم. در همه این سالها بارها ثابت شده که بخش قابل ملاحظه ای از مردم ایران علاقه خاصی به شاهزاده و خاندانش داشته اند و اینان را محبوبترین و خوشنام ترین بخش آپوزیسیون واقعی جمهوری اسلامی می شناسند، شاهزاده با اتکا به این مردم می توانست به نمایندگی از آنان، قویترین جبهه را در آپوزیسیون شکل دهد. بدیهی است برنامه های سیاسی اقتصادی که اعتماد هواداران و ملت را بخود جلب کند، انگیزه جنبشی قوی می شود که نه مخالفان و نه رژیم و نه جهان قادر نخواهند بود در معادلات سیاسی خود نادیده بگیرند حتی اگر این جنبشها در درون مرز متشکل هم نباشند. وجود آن انگیزه ها در درون جامعه، از هر تشکلی برای ایجاد تغییر، تعیین کننده تر و موثرترست. واقعیت اینست که پایه اجتماعی شاهزاده در ایران و برون مرز بیش از هر شخصیت و حزب و تشکل سیاسی دیگریست. این پایه اجتماعی آماده حرکت است ولی محرک آن، شاهزاده، هنوز نتوانسته با اتکا و اعتماد بنفس به آن، آن کادر و برنامه سیاسی اقتصادی لیبرال دمکرات و برانداز را تدارک ببیند تا جنبش به پشتوانه اهداف آن قد علم کند، از آپوزیسیون نمایان عبور کند و تیر را به هدف بزند.
October 19, 2012 06:00:13 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
شماها ایرانیان درونمرزی "قیم" دارید و نیازی به "قیم" در خارج از کشور نیست. در داخل کشور "قیمی" با نام و عنوان "ولی فقیه" خود را بر همه ایرانیان درون مملکت تحمیل کرده - چه بخواهید چه نخواهید!؟
ایرانیان خارج کشور هیچ کدام خود را "قیم" هموطنان داخل کشور ندانسته و برای هیچکس هم تعیین تکلیف نمی کند. فراموش نکنید که تک تک ایرانیان برونمرز هریک با توجه به توان و موقعیت اجتماعی خویش "پژواک دهنده" صدا و ندای همه ایرانیان داخل کشور بوده و هستند. اگر بیش از این ها انتظار دارید، اعلام کنید و بگویید چی و چگونه ؟! بسیاری از ایرانیان شخصا یا بصورت گروهی و سازمانی از طریق مکاتبات و کانال های مجازی با سیاستمداران و اعضای احزاب و گروه های پارلمانی کشورهای محل اقامتشان مسائل و مشکلات ایران و ایرانیان درونمرز بارها مطرح ساخته اند؛ مباحثی که از درون کشور به خارج هرگز درز نکرده یا امکان انتقال و رساندن آنها به گوش جهانیان فراهم نبوده و نیست.
من خود مکرر از زبان و سخنان برخی ایرانیان درونمرز شنیده و میشنوم که می گویند: "ما نیازی به کمک و راهنمایی اپوزیسیون و ایرانیان خارج از کشور نداریم. آنها بهترست که همه مسائل و مشکلات را به خود ما در داخل ایران واگذار کنند و در تصمیمات ما دخالتی نکنند." از سوی دیگر اما بی وقفه شکوه و گلایه دارند که ایرانیان خارج از کشور خود در جای امن و امانی نشسته و ما را در داخل تنها گذاشته اند.
پس چه می خواهید اصلا؟ چه انتظارات و توقعاتی دارید که تاکنون برآورده نشده است؟ صاف و پوست کنده و شفاف بیان کنید ولی غر نزنید که هیچ دردی را دوا نمی کند!
October 19, 2012 05:00:55 PM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
دوست گرامی! کنشگران سیاسی بیرون از ایران هر گلی که می توانسته اند تا کنون به سر ما زده اند! سرنوشت تحولات پیش رو در درون کشور رقم خواهد خورد و اتفاقا مهمترین تأثیر را هم نسل ما بر روند تحولات خواهد داشت. کنشگران بیرون از کشور مهمترین کاری که می توانند انجام دهند آنست که صدای خواست حقیقی ما در مجامع جهانی باشند، نه قیم ما! مهمترین کارکردی که شورای ملی ایران خواهد داشت همین است و بس.
چرا که تجربه نشان داده است که برخی چون سید محمد خاتمی همواره در کمین نشسته اند تا مطالبات عمومی ما مردم داخل کشور را در راستای منافع باندی و گروهی خود گروگان بگیرند و در پایان، سرنوشت همه هزینه های متحمل شده و خونهای ریخته شده را به یک عذرخواهی ساده بیانجامند و جامعه را در دردهای خود و نیز سرخوردگی ناشی از ناکامی رها سازند!
دوست گرامی! قرار نیست در شورای ملی ایران فردی عصایی بیاندازد تا اژدها شود و همه معضلات جامعه ما را ببلعد، بناست تا صدای ما مردم داخل ایران پژواک شود تا ما در درون کشور برای خود تصمیم بگیریم. مشکل نگاههای تنگ نظرانه و خودمحورانه مخالفان نیز همین است که خود را قیم ما می پندارند و بیش از آنکه در پی پژواک خواسته های ما باشند در پی تصمیم گیری برای ما هستند.
دوست گرامی!
به مقصد می رسد جویای کار آهسته آهسته
ز دریا می کشد صیاد دام، آهسته آهسته
به مغرب می تواند رفت در یک روز از مشرق
گذارد هر که چون خورشید گام آهسته آهسته
تندرست باشید – پاینده ایران
تهران – ساسان بهمن آبادی – عضو حزب پان ایرانیست
October 19, 2012 01:35:16 AM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
دوست گرامی! اپوزیسیون خارج از کشور اگر توانمندی ویژه ای دارد که ظرف 33 سال گذشته ارایه نکرده است و دفعتا امروز در پی بروز آنست حرفی نیست، اما اگر براستی توانمندی ویژه ای در کار هست و ایده نوپردازانه ای در ذهن، چرا اینقدر تلاش می شود تا حتما شاهزاده مصادره شود؟ به هر روی شاهزاده نیز مانند هر یک ما برای پرداختن به دغدغه های میهنی اش راهی را در پیش گرفته که مورد پذیرش برخی از به قول شما اپوزیسیون قدیمی و استخوان دار (به گفته شاهزاده اپوزیسیون کلاسیک) نیست. بسیار خوب، این اپوزیسیون استخوان دار و با تجربه راه خویش را برای کمک به ایران در پیش بگیرد!
عجیب است که پس از فراخوان شورای ملی ایران، به ناگاه همه مخالفان شورای ملی به فکر برپایی شوراهای دیگری افتادند! برپایی یک شورا چیزی نیست که از سوی طراحان شورای ملی ایران ابداع شده باشد. اپوزیسیون استخوان دار (که مصداقی از آن ارایه نکرده اید) پیش از این هم می توانست چنین ایده ای را دنبال کند!
دوست گرامی! به نظرم می آید که بخشی از آنچه به عنوان اپوزیسیون با تجربه و استخوان دار نام برده ای، شخصیت های منفردی هستند که در همه سالهای فعالیت از کوچکترین کار گروهی ناتوان بوده اند، چه رسد به همراهی با شورای ملی ایران.
...ادامه
October 19, 2012 01:33:57 AM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
صحبت از قدیمی ترهای اپوزیسیون کردید که بخاطر انتقاد به دو نفر از اعضای کمیته موقت، منشور پیشنهادی را امضا نکرده اند. گمان کنم اشاره جنابعالی به بیرون از ایران است، چرا که در درون کشور تنها می توان از حزب پان ایرانیست و نیز جبهه ملی به عنوان اپوزیسیون نام برد. اپوزیسیون به گفته شما قدیمی که منشور پیشنهادی را امضا نکرده اند مشکلشان مربوط به پیش از برپایی تارنمای فراخوان ملی و وجود دو نفر با پیشینه و عملکرد قابل انتقاد در کمیته موقت است و اساسا ربطی به عملکرد کمیته موقت و یا برخی از اعضای آن ندارد که من دلیلی برای پرداختن به آن نمی بینم!
صحبت از ناظران کرده اید که از دید جنابعالی از روی تجربه تا روزی که نبینند حرکتی در "دنیا" وجهه ای بدست آورده و ... همراه آن نمی شوند. نخست اینکه مصداق مشخصی از این ناظران ارایه نکرده اید که بتوان به آن پرداخت. دوم اینکه همان ناظران باتجربه مورد نظر جنابعالی خودشان چه وجهه ای در "دنیا" دارند؟ اساسا "دنیا" برای کلیت ملت ایران وجهه ای قایل نیست و طرف حساب خود را تنها جمهوری اسلامی می داند که یا با وجود همه مسایلی که می دانیم از جمهوری اسلامی پشتیبانی می کند و یا دفعتا تصمیم به حمله نظامی می گیرد و کمترین ارزشی برای خواست مردم ایران قایل نیست. اساسا یکی از مهمترین جنبه های ایده تشکیل شورای ملی همین است تا خواست مردم داخل ایران از سوی صدای پر طنین بیرون از کشور پژواک شود و تلاش شود تا توجه "دنیا" به خواست های مردم ایران جلب شود.
درباره عدم فیلتر شدن تارنمای فراخوان ملی و رویکرد جمهوری اسلامی در اینباره هم برخلاف دیدگاه جنابعالی تا کنون صفحه فیسبوک شورای ملی چند بار خبر از حمله شدید سایبری به تارنمای خود را داده است که یکی از آن موارد درست پس از درج امضای خانواده گرانقدر پهلوی بود.
... ادامه
October 19, 2012 01:31:15 AM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
اینکه نوشته اید کار معرفی شورا ضعیف بود، باید بگویم که ضعف و قوت چنین کارهایی نسبی است و باید با شیوه شکل گیری و معرفی دیگر تشکلهای سیاسی ایرانی سجنیده و مقایسه شود که به نظر می آید کار معرفی شورای ملی ایران دستکم در مقایسه با دیگر نهادهای سیاسی ایرانی بهتر و قوی تر صورت گرفته است، چرا که در مدت کوتاهی – جدا از مخالفت و یا موافقت با آن – در میان همه کنشگران سیاسی ایران و نیز بخش قابل توجهی از ایرانیان شناخته شده است، اما برپایی و شکل گیری دیگر نهادهای سیاسی ایران هرگز اینگونه نبوده و چه بسا پس از سالها و یا حتی دهه ها قابل مقایسه و یا رقابت با شورای ملی نیست. اما اینکه توقعات جنابعالی چیز دیگری بوده است باز مسأله مسأله ای شخصی و سلیقگی است!
اینکه نوشته اید اعضای کمیته موقت مشخص نیستند، اتفاقا نام همه سازمانهای کمیته موقت در تارنمای فراخوان ملی درج شده است و اساسا عرف هم بر همین است که نام سازمانها درج شود و نه نام اشخاص. نام اشخاص عضو سازمانها نیز براحتی قابل شناسایی است. و نیز درباره اینکه ایمیلی زده شده و پاسخی دریافت نشده – صرف نظر از صحت و سقم آن – این مسأله در هر تشکیلات سیاسی دیگری نیز ممکن است روی دهد. به ویژه یک تشکیلات نوپای سیاسی آنهم وقتی با وجود همه محدودیت ها انتظارات و توقعات سر به فلک کشیده ای وجود دارد!
بدون ارایه هیچ مصداقی نوشته اید آقای پیرزاده و خانم گلستان شماری از دوستان خود را برای تشکیل هسته جلسه کمیته موقت دعوت می کنند، اولا که سازمانهای سیاسی عضو کمیته موقت کاملا مشخص هستند و نامی از دوستان آقای پیرزاده و خانم گلستان و هیچ کس دیگری در میان آن سازمانها دیده نمی شود؛ در ضمن اینکه برخی گروههای به قول جنابعالی قدیمی و استخوان دار مایل به همکاری با طیف جوان تر شده اند یک تصمیم داوطلبانه بوده و اجباری در آن وجود نداشته و هر زمان که تشخیص دهند تصمیم اشتباهی بوده، خود آن گروهها بهتر از من و جنابعالی می دانند چطور اشتباه خود را اصلاح کنند. البته اگر به چنین نتیجه ای برسند، که تا کنون نرسیده اند.
October 19, 2012 01:29:41 AM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
درباره فراخوان شاهزاده به همبستگی و استقبال برخی گروهها از آن باید عرض کنم که برداشت شما از چرایی این استقبال چندان درست به نظر نمی آید. نوشته اید که "شاید در دل و در زهن خود این تصور را داشتند که ..." در صورتیکه گروههای و افرادی که نام برده اید هیچ کدام هیچ تصوری از فراخوان شاهزاده در دل و ذهن خود نداشتند، بلکه پیشاپیش از روند کوششها و نیز تصمیمات اتخاذ شده آگاه بودند و نیز پیشاپیش مخالف همراهی و همسویی با آن تصمیمات بودند؛ حال اینکه علیرغم این امر چرا در بیانیه های صرفا کاغذی و اظهارنظرهای خشک و خالی فراخوان شاهزاده به همبستگی را تأیید کردند مورد بحث ما نیست و از آن در میگذرم!
اینکه تبلیغات یک تشکل سیاسی از سی. ان. ان. و فاکس نیوز پخش شود یا نشود نه تأثیری بر اهداف آن تشکل دارد و نه بر مواضع آن و نیز نه در جذب نیروهای داخلی. حال اگر جنابعالی تحت تأثیر چنین مسایلی قرار می گیرید بحث دیگری است و مسأله شخصی است و مربوط به خود جنابعالی.
اینکه با یک سامانه 25 دلاری بتوان به هدف مورد نظر در دریافت و درج موافقت و امضای همراهان یک تشکل سیاسی رسید اتفاقا نه نکته منفی که جنبه مثبت قضیه است و اساسا دلیلی برای برپایی یک سیستم جهت شناسایی اتوماتیک افراد وجود ندارد؛ که باز هم مربوط می شود به توقع نه چندان بجای جنابعالی.
...ادامه
October 19, 2012 01:27:17 AM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** The end - NASA we have a problem *****
در مورد آنچه که به "رهبری" و این مبارزه مربوط میشود ترجیح میدهم وارد جزئیات نشوم و فقط بگویم:
" NASA we have a problem "
به همین دلیل معتقد هستم که این مشکل را "هم" باید مردم داخل ایران "متأسفانه" با همت خود حل کنند. راههای اسلامی را رفتند، راههای جهانوطنی را هم رفتند، زمان این رسیده که راه ملی و اصل هویت خود را پیش بگیرند. این مردم خودشان میدانند مشکل این میهن در کجاست.
چیزی که مردم ایران شاید هنوز دقیقا متوجه نشدهاند این است که، ما در خارج با همان مشکلاتی که آنها در ایران از دید رهبری روبرو هستند به نوع دیگری روبرو هستیم. اما اگر بخواهیم بیش از این به آن بپردازیم، ممکن است تنها امید ایران آینده را هم با دست خود خراب کنیم. به همین دلیل معتقد هستیم، مشکل کلی "رهبری" را ایرانیان داخل باید حل کنند.
به زبان ساده، جواز رهبری را آنها در داخل که اکثریت ایرانیان را در جهان تشکیل میدهند، باید برای رهبری که فکر میکنند بیشتر بکار آنها و ایران فردا میخورد صادر کنند.
شیر و خورشید و تاج
October 17, 2012 04:41:07 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** part one - NASA we have a problem *****
مبارز نستوه،
با مقاله شما موافق هستم. البته در مورد اینکه چرا این مبارزه به یک "رهبری ملی" نیاز دارد دلایل من بسیار فراتر از دید تاریخی میرود، و بیشتر مربوط به بافت کنونی جامعه ایرانی، مخصوصا از دید سیاسی فرهنگی و فرقی که بافت کلی جمهوریخواهان را از بافت کلی پادشاهی خواهان تمیز میدهد، ارتباط پیدا میکند. که این بخودی خود یک بحث بسیار طولانی را طلب میکند.
مهمتر از همه اینکه، برای دوباره ساختن ایران (پس از عبور از رژیم کنونی)، و برای مقاومت در برابر فتنههای جدید سازمانهای اطلاعاتی خارجی و شرکتهای نفتی، ایران نیاز به یک پایه و اساس با روحیه ناسیونالیستی دارد.
کار دوباره ساختن ایران، کاری خواهد بود کارستان که جا برای شیطنتهای دوباره جهان وطنی و استقلال خواهان و و و... نمیگذارد. این بدین معنی نیست که حضور آنها در ایران آینده را انکار کنیم، اما اگر میخواهیم این میهن به کار دوباره سازی بپردازد، خط مقدم سیاست ایران و پایه آن ایران فردا، نباید دست همان ایدئولوژیهایی باشد که در ۵۷ دست بدست یکدیگر این مصیبت را بر سر ما خراب کردند.
دلیلش هم ساده است، از دید آنها (۵۷ یها) سیاست و اهداف شخصی اول مییاید بعد ایران، برای ما پادشاهی خواهان ایران و ملت اول میاید و سپس سیاست هم بدنبال آن، یا با آن میاید. ایران همه چیز ما است، اما سیاست نه. برای ۵۷ یها سیاست همه چیز است، اما ایران نه. این یک فرقی است که میتوانند تاثیر بزرگی بگذارد در اینکه ایران فردا را چگونه و با چه سرعتی دوباره بسازیم، بدون اینکه در میان راه دوباره دچار سکته ناقص شویم.
October 17, 2012 04:39:09 PM
---------------------------
همایون
درود بر شما هموطن گرامی
من با این نوشته شما کاملا موافقم و همیشه معتقد بودم که ما نیازمند یک رهبر هستیم، به همان دلای که شما به درستی به آن اشاره کردید. ولی در مورد شاهزاده باید بگویم به نظر من این هم بر میگردد به اپوزیسیون کذای ما. اینها هر روز یک سازی برای شاهزاده زدهاند و هرروز یک در خواست من در آوردی. اینها حتا لقب حقیقی وی را از او سلب کردهاند و وی را رضا پهلوی خطاب میخوانند. به نظر من شاهزاده نیز بیش از حد یک فرد دمکرات و لیبرالی هستند (برای اپوزیسیون ما که به قول شما با دموکراسی سر دموکراسی را میبرند)، که البته بسیار عالیست ولی اکثر این به اصطلاح اپوزیسیون از آن سوً استفاده میکنند. به نظر من باید ایشون کمی استوارتر وارد عمل شوند. من معتقد هستم که اگر در سال ۸۸ ایشون رهبری جنبش را بر عهده داشتن کار این رژیم همان موقعه تمام بود.
October 17, 2012 01:30:32 AM
---------------------------
|