بار دیگر جنجال بپاشد و گرد و غبار فضای کشور را فرا گرفت. حرف گرانی و بیکاری، سقوط پول ملی و بازار پر تلاطم ارز و طلا، تحریمات و خطر جنگ و نهایتا فقر و پس روی و عقب ماندگی، از زبانها افتاد. توجه همه بسوی دعوا و مرافعه علنی بین روسای سه قوای جمهوری، متمرکز گردید. چه زد و خوردی. شکوه که رئیس جمهور، استقلال قوا و تفکیک آنها را وقعی نمی نهد و پس از رفتن یکی از نزدیکان او به زندان، هوای سرکشی زندان ها به سرش افتاده است. مجرمی محکوم شده است و هم اکنون کیفر خود را میگذراند. رئیس جمهور را توجه دادند که وضع اقتصادی خراب و معیشت مردم در خطر است، چه وقت بازدید است از زندان اوین. بازدید در چنین شرایطی اصلا مصلحت نیست.
رئیس جمهور، بانگ بر آورد که چه میگویید. این فرمایش ها در پنهان و پشت و پرده از برای چیست؟ من نماد اراده ی مردم ام. سوگند خورده ام که قانون را به اجرا در آورم. قبل از آنکه یقه ی رئیس جمهور را بچسبید بروید قانون اساسی را با دقت بیشتری ملاحظه کنید، ببینید که رئیس جمهور را از اجرای قانون منع کرده است؟ قانون گریزی از شماست نه از رئیس جمهوری. غفلت و قصور در اجرای قانون را چندین بار محرمانه شفاهآ و کتباً تذکر دادم اما مورد اعتنا قرار نگرفت. باضافه چه مصلحتی ارجح تر است از اجرای آنچه قانونی ست. این دعوا، یک دعوای خصوصی نیست، بگذارید که ملت ببینند و بشنوند و قضاوت کنند.
بدرستی روشن نیست که احمدی نژاد در این هشت سال گذشته رئیس جمهور کدام کشور بوده است. بنظر میرسد سرا سیمه بیدار شده، از چیزهایی سخن میگوید که نباید بگوید. اما فرصت از دست رفته است. چرا که وقتی تن به حقارت دادی و بوسه بر دست ولایت زدی، همیشه حقیر میمانی حتی زمانی که از حقیقت سخن رانی.
طولی نکشید که "آیت الله " صادق لاریجانی، یکی دیگر از فرشتگان مقرب بارگاه ولایت، رئیس قوه ی قضائیه، مشت محکمی بر پیکر ریاست جمهوری فرود آورد که به ریاست جمهوری اجازه سر کشی به زندان اوین داده نخواهد شد، مگر با همآهنگی با نهادهای قضایی.
در همین هنگام هم مجلس شورای ولایت نیز در حال تدارک سوال از رئیس جمهور است. بنظر میرسد که مجلسیان نگران یک تف سر بالایی دیگر نیستند. فکر میکنند که اینبار تکرار دفعه پیش نخواهد بود. شاید هم هنوز نمایندگان مجلس ولایت نفهمیده اند که تا چه حد و اندازه ای در دست احمدی نژاد به استهزا کشانده شدند. که در زیر سوالاتی سراسر ترس و زبونی، چگونه احمدی نژاد توانست با بکار گیری زبان و رفتار لومپنی، دوست های قدیمی خود، جوجه لومپن های درون مجلس ولایت را به شرم و خجالت دچار نماید.
در این میان یکی دیگر عربده میکشد که به هوش باش که "ایستادن در برابر ولایت عزت " نیست. نگفت، تسلیم و اطاعت مطلق است از اراده ی ولایت، نه سرکشی و نا فرمانی. بر این آتش از نقطه ای دیگری شعله های بیشتری افزوده گردید.اعتماد در صفحه اول خود(اول آبان 91) تصویر بزرگی از نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران،علی سعیدی چاپ نموده و از وی نقل میکند که گفته است که آیت الله ها و مدرسین حوزه از جمله آموزگار مقدس، مصباح یزدی در شناخت احمدی نژاد دچار اشتباه بوده اند. چرا که وی اعتراف میکند و میگوید که "ما که علم غیب نداشتیم." چنانکه گویی اگر چنین علمی می داشتند راه صعود به قله ی قدرت را برای احمدی نژاد هموار نمیکردند. شاید در فهم قصد و نیت یک انسان علم غیب نیز کافی نباشد، بویژه در نظامی که تعظیم و تکریم، حمد و ستایش، عبودیت و بندگی از کرامت های انسانی بشمار میآید. مسلم است که آن "ما " که آقای سعیدی بدان اشاره میکند تمام خصایل برجسته تسلیم و اطاعت و فرمانبری را در احمدی نژاد بخوبی مشاهده کرده بودند. بهمین دلیل او را برای ریاست برگزیده بوده اند. هرگز انتظار سرکشی و نافرمانی را از او نداشته اند. بزرگان اما در باره ی احمدی نژاد نیست که اشتباه کرده اند. بعید نیست که ارزیابی آنها درست بوده باشد. اشتباه بزرگان در مورد رای و اراده مردم بوده است. آنرا به هیچ میگیرند. حال آنکه این رای و اراده ی مردم است که منشا مشروعیت و مقبولیت است، و همیشه میتواند رای ولایت را به چالش کشد. تصاحب این رای است که رئیس جمهوری های پیشین را همیشه در برابر ولایت قرار داده است. احمدی نژاد نیز خود را صاحب رای مردم میداند و در پشت آن است که سنگر گرفته است، سنگر ی که نتوان آنرا به این سادگی تسخیر نمود.
کسی نمیتواند با اطمینان آینده ی این دعواها را که در راس ساختار دین و قدرت به تناوب بوقوع می پیوند و به پدیده ای عادی در نظام ولایت تبدیل شده است، پیش بینی نماید. مهم نیست که برنده و بازنده بازی قدرت کیست، زیرا که بعید بنظر میرسد که نظام را به ضعف و رنجور ی دچار نماید، بلکه تاریخ نظام ولایت نشان میدهد که این نوع مرافعه های درونی ست که نظام خود را علیه ظهور هرگونه پیش آمدی، واکسینه میکند. سر انجام تجربه ریاست جمهوری احمدی نژاد، مجلس قانون گزاری را بر آن داشت که برای حفظ تمرکز اقتدار در ولایت به وضع قانون جدید انتخابات بپردازد، قوانینی که بتواند التزام و فرمانبرداری نامزدهای انتخاباتی را تضمین نماید، قانونی که حلقه ی انتخاب شوندگان را چنان تنگ میکنند که تنها تعداد معدودی از "خودی "ها میتوانند بدان راه یابند، آنانی که بتوانند اراده و خواست حضرت ولایت را بر اراده و خواست ملت ارجحیت دهند.
این ولایتمدار ان مجلسی با ابزار قانون گزاری، مرهم بر درد مینهند، مریض را معالجه نمی کنند. چرا که ساختار نظام جمهوریت با دستگاه ولایت سازگار نیست. یکی بر مسند قدرت جلوس یافته است بر اساس رای مردم، دیگری بر اساس اراده خدای یکتا و یگانه، الله. رای مردم در تضاد است با اراده ی الله. مردم خواستار حق و حقوق هستند و همچون انسان جوینده ی آزادی و رهایی. الله خواهان بنده است و عبودیت. رعیت میخواهد و فرمانبر. حال آنکه راهکار برون رفت از این مشکل آن است که این ساختار باسمه ای و تزئینی جمهوریت را بر چینند و حزب ولایت را جانشین آن کنند. مجلس شورای ولایت بشود همان چیزی که در واقع هم اکنون هست، کمیته ی مرکزی حزب ولایت. ولایت نیز میشود همان چیزی که هست، فرمانروای مطلق و نهایی، حاکم بر هست و نیست مردم.
بسیاری از متخصصین و روزنامه نگاران هم اکنون به فهم و درک و تحلیل این در گیریها، پرداخته اند. برخی در اصالت و خلوص نیت احمدی نژاد در اراده سرکشی از زندان اوین با سوء ظن میگیرند. چرا که به سادگی نمیتوان از نزدیک به هشت سال بی اعتنایی رئیس جمهور به زندانها، گذشت، به ویژه بی تفاوتی که نسبت به ماجرای جنایت بار کهریزک از خود بروز داد. بعضی بهره ور ی سیاسی -از سوی طرفین- را سبب این دعواها میدانند . برخی دیگر بر آنند که احمدی نژاد هیاهو بپا میکند، و گرد و غبار زیاد که توجه را از مسائل اساسی، گرانی و بیکاری، فرور ریزی و کاهش ارزش پول ملی و صعود قیمت طلا، "سوء مدیریت " در نهادهای اقتصادی و تجاری و مالی و تحریمات و خطر جنگ، منحرف سازد. بعضا نیز مشکلات موجود را به ناشی گری و ندانم کاری در سیاستهای داخلی و خارجی نسبت میدهند که از یک طرف سبب عمیق شدن نابرابری ها در سطح جامعه گردیده است چنانکه در شرایط تحریمات، ورود بعضی از داروها برای امراض نادر غیر ممکن ساخته است در همان حال ناظر ورود افزایش ماشین های گران قیمت پورشه هستیم، ماشین هایی که با دلارهای یک هزار 226 تومنی، خریداری شده از بانک مرکزی، به کشور وارد شده اند. همچنین شخصیت احمدی نژاد نیز از علت این مرافعه ها بشمار رفته است که برغم خود شکنی و پذیرش خواری در برابر ولایت، شخصی است مغرور و بسیار کینه ورز و سبع. هم اکنون مثل حیوانی زخم خورده است، به زندان افکندن مشاور او تنها میتواند خشم برانگیز باشد و انگیزه ای برای انتقام جویی. بعضی دیگر رفتار هیاهو بر انگیز احمدی نژاد را ناشی از مدیریت "توده گرایانه " او میدانند، مدیریتی که تنش هایی را در اداره ی مملکت بوجود میاورد که به آشفته ساختن اوضاع، بیشتر کمک میکند.
در این درگیری ، در این هیاهو و جنجال، البته حرفی از حضرت ولایت نیست. بدرستی معلوم نیست نقش او در کشاندن جامعه بسوی نابودی چیست؟ حال آنکه بیت رهبری و یا حزب ولایت، لانه فتنه گران است. و حضرت ولایت خود یکی از فتنه گران بزرگ است. نه تنها در پس درگیری های قوای سه گانه، میتوان حضور ولایت را مشاهده نمود، بلکه در پس هر بحران اقتصادی و سیاسی، در غارت و چپاولگری ثروت ملی. در سرکوب و کشتار مخالفین، در گسترش نفوذ جمهوری اسلامی با هزینه هایی بسیار سنگین، به قیمت تخریب و ویرانی و آوارگی و نابودی مردم سوریه بدست دیکتاتوری سفّاک، در براه اندازی غنی سازی هسته ای، بر انگیختن غرب و افزایش ستیز و خصومت با آمریکا، سیاست هایی که منجر به ضعف ماشین دولتی و گسترش توسعه ی ماشین ولایت، گردیده است. گریز حضرت ولایت، "رهبر معظم " از مسئولیت سبب گریز تمام مراکز تصمیم گیری از هر گونه مسئولیتی بوده است. هنوز معلوم نیست که مسئول این بازار آشفته کیست؟ آری، خرده دلال های ارز خیابان فردوسی هستند که باید دستگیر شوند نه آن شخصی که معرف حضور معاون رئیس جمهور است بنام «جمشید بسم الله.» که کنترل ارز را در اختیار دارد. قدرتمداران چه خوب مسئولان را شناسایی میکنند. در دعوای بین سه قوا، نقش مرکزی حضرت ولایت را نباید نادیده گرفت. میتوان تقریبا با یقین گفت که بدون تایید و تصدیق خامنه ای، علی اکبر جوانفکر را به زندان اوین نمی بردند. این بار اول نیست که حضرت ولایت، کار گزار سرکش خود را مورد توبیخ قرار میدهد. عزل و نصب وزارت اطلاعات را به یاد دارید که رئیس جمهور را برای یازده روز به گوشه عزلت فرستاد. حضرت ولایت آن کسی را که خصم خود می پندارد بی سر و صدا خفه و خاموش نمیسازد. او را در انظار عمومی خوار و ذلیل میکند. از آنان انتقام می ستاند. و نیز از میر حسین موسوی و مهدی کروبی و بسیاری از روزنامه نگاران و مدافعان حقوق بشر وکلاء زندانیان سیاسی. چه انتقام جویی از خصال برجسته ی ولایت است چون او جلوه ی الله است.
حذف نقش خامنه ای بعنوان فرمانروای نهایی، یک چیز دلبخواهی نیست. در شرایطی که دین و قدرت در یک فرد تبلور مییابد، آنچه حضرت ولایت گفته است و میگوید، تصمیمات و تهدیدات و تحریکاتی که مرتکب شده و فرمان ها و فتوا هایی که صادر کرده است، هر آنچه که مربوط است به ولایت، خط قرمزی ست که عبور از آن بسیار خطرناک است. در حالیکه زیر بنای اقتصادی کشور در حال ویرانی ست، حضرت ولایت از راهکارهای برون رفت از مشکلات موجود داد سخن میدهد، در باره "پیشرفت، " پیشرفت همه جانبه نه مثل پیشرفت غربی ها که همه مادی گرایی و لذت خواهی و شهوت بار گی است بلکه پیشرفتی همراه با معنویات و اخلاقیات، پیشرفتی با روحیه عبودیت و بندگی. تنها یک فتنه گر بزرگ است که میتواند از "پیشرفت همه جانبه " سخن بگوید اما بسوی قهقرا روان شود. برای آینده های دور برنامه بریزد که بگذشته های دور تر باز گردد. که مست و مدهوش از باده ی قدرت در نفی مادی گرایی و دنیا پرستی، دار مجازات را در معابر عمومی بر پا نماید که بر فراز آن احترامی که اسلام برای شان انسان قائل است، به معرض نمایش بگذارد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|