مجتبا واحدی در صدای آمریکا :من در همکاری با آقای پهلوی مشکلی نمیبینم و اپوزوسیون درست برعکس وضعیت رژیم روز به روز وضعیتش بهتر میشود
دیروز به تاریخ 30 اکتبر 2012 برنامه افق صدای آمریکا به مدیریت برنامهساز توانای آن آقای دهقانپور میزگردی را با نام اتحاد اپوزسیون تشکیل داد طبق روال همیشگی برنامه افق، پرسشی نیز در فیسبوک مطرح شده بود که در آغاز این برنامه به سمع بینندگان این برنامه میرسد. پرسش این بار افق این بود؛ که چه اتفاقی باید رخ دهد تا اپوزسیون جمهوریاسلامی متحد شود؟ که اکثریت مطلق کاربران به " ظهور یک رهبر محبوب و فراجناحی "رای دادند.
در این میزگرد از آقایان واحدی، خادم و تقیزاده دعوت به عمل آمده بود تا نظرات خود را در رابطه با اتحاد اپوزسیون و شورای ملی ایران بیان کنند با وجود ایراداتی که به نظرات آقای واحدی دارم و در پایین به برخی از آنها اشاره خواهم کرد ولی در این گفتگو صحبتهای ایشان را مثبت ارزیابی میکنم آقای واحدی در بخشی از این برنامه عنوان کردند که حاضر به همکاری با نیروهای اپوزسیون هستند و اصولن اصلاحطلبان را درکل جزء اپوزسیون قرار ندادند ایشان در پاسخ به پرسش آقای دهقاننژاد که نظرشان در رابطه با همکاری با آقای رضا پهلوی چیست پاسخ دادند که در این راستا با آقای رضا پهلوی هیچگونه مشگلی ندارند ولی ایشان از برخی هواداران شاهزاده گلهمند هستند که در ذیل به اختصار به آن حواهم پرداخت، آقای تقیزاده مهمان دیگر این برنامه نظرات بسیار مثبتی نسبت به اتحاد در اپوزسیون اتحاذ کردند و به عنوان مهمان کمیته موقت، نظزات بسیار شفاف و اصولی را عنوان کردند که در کل با نظرات ایشان موافقم.
ولی موضوع این نوشته نوع برخورد و مواضع چند پهلوی آقای خادم و خادمها میباشد
در قسمتی از برنامه افق، آقای خادم به شرکتشان در نشست اتحاد جمهوریخواهان اشاره کردند و اظهار داشتند که با وجود دعوت نشدن او و آقای آهی با این وجود آنها در آن نشست شرکت کردند، آقای دهقانپور از ایشان میپرسند که وقتی شما میروید به کنفرانسی که اساسن اعتقادی به براندازی ندارند و هریک اعتقادی را مطرح میکنند هدف شما از این کنفرانسها پس چیست آیا همینکه هر از مدتی از پایتختی به پایتخت دیگری بروید و کنفرانسی برگزار بکنید و 50-60 نفر بیشتر یا کمتر دور هم جمع بشوید و صحبتی انجام دهید و دوباره پایتخت دیگری را انتخاب بکنید، برای شما کافیست؟ پاسخ آقای خادم این بود که قصد ما همفکریست و در تمام این مدت هم گفتیم که قصد ما براندازی نیست.
اینجا از آقای جواد خادم باید پرسید که اگر شما هدفتان براندازی نیست و با صدای رسا هم این را عنوان میکنید که در تمام این سالها چنین قصدی نداشتید پس کنفرانسهای شما برای چیست؟ نکند میخواهید در استکهلم دموکراسی را نهادینه کنید چرا که میگویید سفری به پراگ دارید و آنجا هم میخواهید کنفرانسی تشکیل دهید و بعد هم دوباره به استکهلم بر میگردید.
انسان واقعن مات و مبهوت میگردد از این نوع پاسخها و از این نوع "نخبگان اپوزسیون ایران" و در میماند که با این همه هوش و ذکاوت، چگونه تا کنون دانشگاههای معتبر جهان و ناسا این شخصیتهای نخبه اپوزسیون ایران را کشف نکردهاند آقای خادم و آقای آهی به عنوان رهبران این کنفرانسها باید مراقب باشند تا با این فراست و ذکاوتشان دزدیده نشوند و اپوزسیون ایرانی چنین چهرههای شخیصی را از دست ندهد.
من همیشه چشم بر بسیاری ضعفهای نیروهای موجود در اپوزسیون بستهام و بار اساسی نوشتههایم را بر محور اتحاد و همبستگی بین جریانات سیاسی گوناگون قرار دادهام ولی عدهای گویا هدفشان به سخره گرفتن مردم مظلوم و عصیان زده ایران است این افراد نه میخواهند رژیم را ول کنند و نه نیروهای برانداز را، اینها فرصتطلبانی هستند که میخواهند از هر دو جریان متنفع گردند. با چنین جاه طلبانی باید رک و راست سخن گفت بخصوص وقتی مشاهده میگردد که اینها از وطنپرستان که 33 سال است مشغول مبارزه با رژیم میباشند ، طلبکار نیز میشوند.
برخلاف این تیپ سیاسیکاران ولی هستند افراد دیگری نیز که در کمال صداقت در پی رسیدن به مواضعی میباشند که از آنها خود را عقب میدانند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکنند یکی از این افراد آقای واحدی هستند که او هم در این میزگرد تلویزیونی شرکت داشتند همانطور که در بالا ملاحظه گردید، پاسخهای صریح و شفاف آقای واحدی، اگر چه مخالف نظراتم بود، استقبال کرده و میکنم با وجودی که میدانم آقای واحدی سه دهه جزو مسئولین و کارگزاران این حکومت بوده است و هنوز هم، هر مصاحبهای را با نام خدا شروع میکند ولی ایشان در بسیاری مسائل مواضع صادقانهای داشتهاند و صریحن اعلان نمودهاند که خواهان برکناری این رژیم میباشند و تمام مشکلات ایران را هم از شخص خامنهای و ولایت فقیه میدانند در چنین تکوینی میشود، برخی مغالطات افراد را ناشی از پروسه تغییر و تحولشان دید، و آنها را آگاهانه زیر زره بین نگذاشت، چرا که برخی زیگ زاگها در این روند کاملن طبیعیست، ولی وقتی افرادی مثل آقای خادم به صراحت میگویند که خواهان براندازی نیستند و به طریقی خود را هم اصلاحطلب نمیدانند آدمی میماند که چه زبانی را باید برای برخورد با این قشر انتخاب کرد. من تازه دارم میفهمم که چرا جمهوریاسلامی سی و سه سال در حکومت باقیمانده است. باید دقت کرد که کنفرانسهای این آقایان 1 سال است برگزار شده و بعد از یک سال نتیجه کارشان صفر است و این روند را هم میخواهند مرتب کش دهند اینها خود و ما را گویا میخواهند سر کار گذارند و دنبال آن نخود سیاه معروف بفرستند و تازه میخواهند 3 ماه دیگر در پراگ هم ما را دنبال نخودهای پراگی بفرستند و ختم مجلس را بعدن در استکهلم جشن بگیرند، دقت کنید که چه کارهایی میخواهند انجام دهند و این نخود سیاه ما چه سرانجامی خواهد داشت.
در ادامه برنامه افق ایشان متذکر میشوند که در ایران فروپاشی اتفاق خواهد افتاد و این معجزه را دو سال پیش تشخیص دادهاند وی میگوید ما باید از دنیا بخواهیم که کشور ما وارد این مرحله نشود و اگر فروپاشی بشود در چنین شرایطی ممکن است خدای نکرده کشور دست مافیا بیفتد، چون این مافیا هم پول دارد و هم اسلحه و جنگ داخلی میشود گویا امروز کشور دست یک حکومت غیر مافیاییست و در کشور یک حکومت عرفی حاکم است و جالب اینجاست که تمام این احتمالات را هم با اگر و مگر بیان میکنند و میخواهند که کشور وارد فاز فروپاشی نشوند. ایشان نظر آقا فرخ نگهدار را بسیار درست ارزیابی میکنند که باید با رژیم وارد مذاکره شد و نگذاشت که حکومت فروپاشی گردد در اینجا حوصله آقای دهقانپور هم سر میرود و صحبت ایشان را قطع میکند و میپرسند که این اگرها را سالهاست بسیاری طرح کردهاند و در این سه دهه دیگران هم بارها صحبت فروپاشی را انجام دادهاند و از آقای خادم نظرشان را در رابطه با شاهزاده رضا پهلوی و منشور پیشنهادی شورای ملی میپرسند و از آقای خادم میخواهند که دلیل عدم پیوستن گروه ایشان به این شورا را جویا شوند و اینکه چرا آنها سعی در موازی سازی دارند؟
پاسخ آقای خادم این است که شورای ملی باید مشروعیت داشته باشد و نام شورای ملی برازنده آنها نیست. اینجا از آقای خادم که تازه 2 سال است فعال سیاسی شدهاند، باید پرسید که جناب خادم شما تا دو سال پیش کجا بودید که امروز از دیگران طلب کار هم هستید؟ و جالب اینجاست که ایشان همه جا خود را سخنگوی عدهای که بر خود نام اپوزسیون گذاردهاند هم معرفی میکند، او در ادامه میگوید که این شورا میخواهد آقای رضا پهلوی را به سخنگویی شورای ملی انتخاب کند و این یکی از دلایل مخالفت ایشان در پیوستن به شورای ملیست. حال آیا باید به خود این اجازه را داد و از آقای خادم پرسید که جناب جواد خادم نگرانی شما از اینکه رضا پهلوی سخنگو بشود یا نشود چیست؟
من اینجا از خود میپرسم که آقای خادم با کدام مشروعیت و سابقه مبارزاتی از دیگران میخواهد که رضا پهلوی چرا محبوب و مطرح است و نگران از سخنگو شدن ایشان است. این حسادت اینها به رضا پهلوی از کجا نشات میگیرد و اصولن مشکل چنین افرادی با ایشان چیست؟ باید از چنین افرادی که نه درد میهن دارند و نه درد آن جوان بیکار در وطن را دارند، پرسید که کیستند و چه کردهاند؟ و برای پاسخ به این سوالات باید کمی به گذشته برگشت به آن سالهایی که در خیابانهای تهران و سایر شهرستانهای ایران خون جوانان این مرز و بوم به مانند همین سالها ریخته میشد، و آنوقت باید از این افراد پرسید که شما چرا 30 سال سکوت کردید؟ و یا بدتر از ایشان، آنهایی هستند که ابزار این جنایات بودند و امروز اصلاحطلب شدهاند.
جناب خادم برای اینکه بدانبد مبارزه یک امر مقدس است و تعطیل بردار نیست از شما و افرادی مثل شما خواهش میکنم
به یکی ازسخنرانیهایی که آقای رضا پهلوی در بیش از 20 سال پیش، زمانی که هنوز جوانی بیست و چند سالهای بیش نبودند گوش فرا دهید، تا درک کنید که مشغله فکری وطنپرستان در آن سالهای سیاه چه بوده و شما آن سالها در چه فکری بودید و امروز طلبکار هم شدهاید.
ما نسل سوحته آیا این حق را داریم از همه آن کسانی که بانی و باعث این سیاهکاریها شدهاند بپرسیم که آقایان شما چه کردهاید تا اینکه ایران ما ملیونها معتاد نداشته باشد تا اینکه برای جوانان نگونبخت ایران روزنه امیدی را ایجاد کنید آقایان محترم چرا شما با هر کس و هر جریانی که میخواهد این اپوزسیون پراکنده و داغون را سر و سامانی دهد به کارشکنی میپردازید هدفتان از این موازیسازیهای قلابی چیست و شما اگر واقعن قصد خیر دارید چرا سینه خود را باز نمیکنید چرا نمیگویید که در 3 سال گذشته چه کردهاید و امروز چرا سکوت اختیار کردهاند و با حتا بدتر از آن افرادی مثل مزروعیها و امیر ارجمندها که در سیستم سرکوب رژیم سالها خدمت کردهاند در جنایات این رژیم سهیم بودهاند و دوباره به مانند 1357 میخواهند امروز هم بر گرده همان نسل سوخته سوار شوند و بار دیگر ما را به قهقرایی بدتر از آن سالها ببرند؟
آیا ما مردم کوچه و بازار این حق را داریم که از این آقایان بپرسیم که شمایی که امروز طلبکارانه از قربانیان دیروز خود میخواهید تا خود را مطرح نکنند و دیگران هم حق ندارند سخنگویی برای خود انتخاب کنند، که تمام این آقایان در قتل عام زندانیان سیاسی چه میکردند و چرا سکوت کردند؟ هزاران انسان در این سالها به قتل رسیدند و زندانی شدند، ملیونها ایرانی آواره شدند و یا در راه فرار از جهنم اسلامی در دریاها غرق گردیدند! نقش شماها در تمام ایی نسالها برای مقابله با این جنایات چه بوده است؟ ما 18 تیرها را شاهد بودیم و سرکوبهای جنایتکارانه کوی دانشگاهها را از با خون دل نظاره کردیم، صدها مبارز سیاسی را رژیم در خارج از کشور قلع و قمع کرد، چگونه است که در تمام این وقایع شماها در خواب بودید؟ آیا شمایی که امروز دوباره فرصت را غنیمت شمردهاید برای سوار شدن بر گرده ما آیا نباید از خود بپرسید که لیاقت چنین کاری را دارید یا خیر؟
شما آقای خادم میفرمایید که آقای شاهزاده خوب 30 سال است سخنگوست دیگر چرا این شورا او را سخنگو کند اولن ایشان احتیاجی به سخنگو شدن ندارد چرا که هم محبوبیت و هم مشهوریت کافی در جهان و ایران دارد، تا اینکه از طریق به عهده گرفتن چنین پستی مثل بسیاری از شماها بخواهد ابتدا خود را به معروفیت برساند.
دومن چنین پستی برای ایشان امتیازی محسوب نمیگردد پس اگر هم از ایشان بخواهیم که بار چنین مسولیتی را به عهده گیرند، این نه برای این است که عقدههای خودکمبینی ایشان برآورده شود و یا اینکه از این بابت به معروفیتی و پس از آن از قبلش به منافعی برسد، خبر، هیچیک از اینها نیست بودن ایشان باعث موفقیت هر کمپاینی است که چنگ در چنگ رژیمی وحشی و خونریز افکنده است، و گریبان آدمکشان اسلامی را گرفته است چنین پروژه و شورایی یک هدف دارد آنهم بهزمین زدن اهریمن بیرحم و خونریز در کشور بلازده ماست
در این راستا نه ترقهبازیهای مسلحانه دیروزیان، دیگر کارساز است و نه سخنرانیهای 4 ساعته لیدرفلان حزب 70 ساله میتواند موفقیت به همراه آورد، امروز نه شناسنامه پر از اشتباه دکانهای سیاسی که در خارج از کشور بر خود نام حزب و سازمان گذاردهاند و 33 سال است دارند از قبل این دکانهای سیاسی نان میخوردند، میتواند اعتماد ملی را برانگیزاند و نه تجمع چند نفر که بر خود نام شخصیت استخواندار گذاردهاند ، امروز نه میشود با سیستمها و ابزار دیروزین این پراکندگیها را از بین برد و بدیلی ملی و دموکراتیک برپا ساخت و نه کپی مبارزات و موفقیتهای دیگر ملل به نام طرح فیلادلفیا و طرح اتحاد جمهوریخواهان قلابی و اصلاحطلب.
منظور من از آقایان همانهایی هستند که در سال 57 خود از آتشبیاران معرکه حکومت دینی خمینی بودند و اکنون در خارج از کشور هر از چند ماهی با تعدادی از هم پالکیهای خود گپ و گفتگویی راه میاندازند و اخیرن بعد از طرح تشکیل شورای ملی به جنب و جوش افتادهاند و کنفرانس و نشست در کلن و استکهلم و پراگ راه میاندازند و تقریبن همه در یک محور مشترکند. آنهم توافق بر حفظ رژیم و مقابله با براندازان سکولار و دموکرات.
همینها 33 سال است کارشان شده است کنفرانس گذاری و عدهای را مدتی به خود مشغول کردن و بعد هم نخود نخود هر که خانه خود و نتیجه کارشان ناامیدی عده بیشتر و مایوس شدن تعدادی دیگر، همینها خود به بی عملی و شکست خود بارها و بارها صحه گذاردهاند از منشور 81 در برلین تا همایش برلین و لندن و بلژیک، از همایش استکهلم و کلن تا کپنهاک و اخیزن منشور 91 و کنفرانس اصلاحطلبان استکهلم و واشنگتنن این بازار مکاره را باید تخته کرد و ما دیگر نخواهیم گذاشت رژیم خونریز حاکم با چنین روشهای مزورانهای با مردم جنگ روانی راه اندازد ما وبلاگنویسان فعال تصمیم داریم افرادی که آگاهانه در مسیر اتحاد اپوزسیون سنگاندازی میکنند را با نام و سازمان به مردم معرفی کنیم افرادی که میخواهند در چهارچوب رژیم به تخریب اپوزسیون بپردازند.
ما قصدی جدی داریم که در مقابل آنها بایستیم در مقابل کسانی که به دروغ اتحاد درست میکنند و هدفشان نه به هم پیوستن این همایشها که پراکندن آن است. البته باید اینجا متذکر شد که به قول آقای پهلوی اگر هدف از این موازیسازیها به هم پیوستنشان در فرآنید کار باشد باید از آن استقبال کرد.
ولی اگر هدف این است که با موازیسازی چوب لای چرخ اتحاد ملی ایرانیان بگذارند باید در انگیزه و اهداف اینها شک کرد باید دقت کرد که آقای رضا پهلوی در تمام این سالها هیچگاه نخواست در مقابل اینها قرار گیرد او همیشه تمام نیروی خود را برای کمک به این کنفرانسهای همبستگی به کار انداخت. شاهزاده رضا پهلوی بعد از بی عملی این مردان سیاسب در تمام این سالها و پس از قرار گرفتن کشور در شرایط بسیار خطرناک جنگ و پراکندگی اپوزسیون، سعی نمود تا با همکاری تنگاتنگ با شورای ملی، برای اولین بار آلترناتیوی سکولار دموکرات را ایجاد کند و متاسفانه میبینیم که ناگهان تمام افراد مورد نظر دوباره مغازههاشون را باز کردند و به فکر کنفرانس بازی و سفرهای پایتختی افتادهاند.
در قرن اینترنت و ماهواره قهرمانان واقعی گفتمانها هستند و نه افراد و سازمانها و احزاب ستنی که به دیروز تعلق دارند اگر چه اندیشه محوری و گفتمانسازی به وسیله افراد متبلور میگردد ولی در پایان هر گفتمان و اندیشهای باید فرد یا افرادی آنرا نمایندگی کنند اینجا ولی باید فریاد زد که فرق شورای ملی با تمام این کنفرانسهای 33 سال گذشته که به شکست انجامیدهاند در این است که این گفتمان از پایین به بالاست و عضویت محبوبترین چهره اپوزسیون ایران، آقای رضا پهلوی هم در این گفتمان شورای ملی امتیازی ویژهای برایشان محسوب نمیشود و ایشان هم به مانند بقیه از حقوق مساوی برخوردارند.
چرا و چگونه اعتماد و محبوبیت به وجود میآید
و چگونه این اعتماد با رای مردم به مشروعیت تبدیل میگردد؟ فرد یا گفتمان مورد اعتماد باید دورنمای پیروزی و تمرکز قدرت را نوید دهد تا جذب کند هیچ جریانی به نیرویی کوچک و بدون آینده نخواهد پیوست امروز قدرت و تمرکز آن یکی از شاحصههای هر گفتمان یا شخصیتیست او باید بتواند در قدرتمند شدن آلترناتیو سیاسی از دیگران متمایز باشد چنین فردی اگر با رهبران جهان به تعامل نشست باید از چنان معروفیتی برخوردار باشد که او را به سخره نگیرند. فردی میتواند منافع ملی ایرانیان را در این دنیای غولهای سیاسی درست تشخیص دهد و برای ایران با آنها به تعامل نشیند که برای چنین کاری ساخته و پرداخته شده است. چنین فردی باید بتواند از چندین زبان زنده دنیا بهرهمند باشد ، او باید نیرویی باشد که در پرونده دیروز و امروزش اشتباهاتی هر چند کوچک هک نشده باشد او باید در زندگی مبارزاتیش در این 30 سال حتا یک برگ سیاه هم نداشته باشد باید با خبرگان جهان سیاست گفتگو کردن بداند باید در جهان سیاست از احترام ویژهای برخوردار باشد چنین فرد و گفتمانیست که امروز میتواند احترام و اعتماد ایجاد کند و فقط در چنین حالتی است که ملیونها جوان و پیر ایران او را بار و باور خود خواهند شناخت همینهاست که امروزه اعتماد و موفقیت به ارمغان میآورد و نه افرادی و سازمانهایی که با رژیم سالها همکاری کردهاند و یا این همه جنایت و تبهکاری را دیدهاند و دیده بستهاند.
البته برای افرادی که نمیخواهند با این هیولا در بیفتند و به طریقی با انگیزه با بدون آن میخواهند عمر را سپری کنند احتیاجی به چنین شخصیت همه فن حریفی نیست ولی اگر عدهای طلبکارانه از دیگران انتظارات عجیب و غریبی دارند ابتدا باید به خود برگردند به سال 57 خود به سال60 یا 67 و 88 و امروز و تمام این سالها را مرور کنند و ببینید چه کردهاند پس از آن به خود جرعت دهید که با دیگرانی که در تمام این سالها پروندهای پاک داشتهاند وارد کارزار شوید البته این خواستههای ما مردم است آنهم برای روزی که بخواهیم به شما نمایندگی و وکالت بدهیم ولی آیا این نظر آقای رضا پهلوی هم هست؟ فکر نکنم.
آقای رضا پهلوی میگویند او فقط یک شهروند با حقوق یکسان با هر ایرانی و در هر جایگاهیست و بدون در نظر گرفتن گذشته افراد حاضر به همکاری با تمام گروههای سیاسیت و هر ایرانی بدون در نظر گرفتن گذشتهاش، که خواهان پذیرفتن آن حداقلهای مطرحه در منشور پیشنهادی میباشد، میتواند دستها را بالا زند و در این اتحاد ملی سهمی را به عهده گیرد. ایشان حتا میگویند آن نیروهای حکومتی هم که میخواهند همراه شوند، میتوانند با ما همراه شوند و برای رهایی ایران کوشش کنند و در ایران آزاد همین نیروها هم میتوانند از منافع مساوی شهروندی با دیگران برخوردار شوند شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه با تلویزیون اندیشه در همین رابطه یادآور شدند که در فردای ایران، دادگاههای قانونی و تحقیقی باید حتا به تمام مسائل قبل از 57 و بعد از 57 بپردازند و آنها را مورد بررسی قرار دهند و اگر فردی و افرادی مورد مواخذه قانونی باید قرار گیرد ،باید چنین شود. ولی متاسفانه تعدادی ظرافت طبع و سخاوت گفتار ایشان را دلیل بر ضعف و "ناآگاهی " ایشان میانگارند و چپ و راست میخواهند به ایشان توصیه و راه کار نشان دهند و طوری برخورد میکنند که گویی ایشان به وسیله عدهای محاصره گردیده و وظیفه اینهاست که به داد ایشان برسند، غافل از اینکه اگر چنین بود او هم به مانند بسیاری از همینها در تمام این سالها دارای اشتباهات و خطاهای عدیدهای میشد. همینجا مثل همیشه و دوباره باید متذکر شوم که قصدم به هیچ وجه دفاع از آقای رضا پهلوی نیست چرا که دفاع ماها از رضا پهلوی اگر به ضرر نباشد به نفع ایشان نیست.
ولی وقتی میبینیم فردی مثل آقای خادم که بیشتر باید مرهم زخم باشد و نه نمک بر آن، بیانصافانه مواردی را طرح میکند که فقط دشمنان ما از آن سود میبرند ناچارن وادار میشویم که با این" نخبگان استخواندار و شناسنامهدار" ، سفری نستالژیک به گذشتهها بکنیم تا بدانیم که چه بودیم؟ چه کردیم؟ چه گفتیم؟ و امروز چه میکنیم و چه میگوییم و در این رابطه دوباره به گفته دیگری از آقای خادم میپردازم آنجایی که میگوید همکاری تنگاتنگ آقای پهلوی با شورای ملی باعث میشود که محبوبیت وی خدشهدار گردد. این نوع نظرات آدمی را یاد مثل معروف کاسه داغتر از آش میاندازد و اینجا میخواهد راه دایه مهربانتر از مادر را بازی کند و به فرزند خواندهاش نصیحت کند گه مبادا سخنگو شود. من نمیفهمم شما چرا ناراحتید مگر قرار نیست انتخابات آزاد همه معضلات اینچنینی را حل کند پس ترس شماها از چیست؟
همینجا باید متذکر شد که این شورا هنوز تشکیل نشده است و هیچ مصوبهای را قطعی نکرده است و تصمیمی نهایی را اتخاذ ننموده است تمام ارگانها و مکتوبات تا کنونی موقتی و پیشنهادیست.
شورای ملی ایران تنها ارگان عالی ملت ایران خواهد بود که در آن تصمیمات نهایی گرفته خواهد شد و نمایندگان ملی به وسیله انتخابات از پایین به بالا تعیین خواهند شد.
مشکل آقای خادم ولی این نبود مشکل ایشان گویا همان محبوبیت رضا پهلویست موضوعی که به مذاق آقای واحدی هم خوش نمیآید ایشان هم میگویند با آقای رضا پهلوی هیچ مشکلی ندارند و اضافه میکنند که عدهای از هوادارن ایشان هستند که میخواهند او را مطرح کنند تو گویی هوادارن آقای واحدی میخواهند کسی دیگر را مطرح کنند.
آقای واحدی ایراد دیگری هم داشتند که چرا عدهای از هوادارن آقای پهلوی به افکار و نطرات سیاسی او برخورد میکنند در پاسخ باید خدمت شما آقای واحدی گرامی عرض کنم که من هم با برخوردهای ناهنجار و پرخاشگرانه عدهای که خود را به آقای رضا پهلوی منتسب میکنند هیچ سنخیتی ندارم و هیچ کس نمیداند که آیا این نوع افراد به واقع هواداران شاهزاده رضا پهلوی باشند یا خیر؟ ولی اگر منظور آقای واحدی این است که نباید کسی نظرات او و امثال ایشان را نقد کند باید پاسخ داد که من اجازه نقد نظرات افرادی مثل آقای واحدی را هم جزو حق آزادی بیان خود میشمارم و خود را برای رضای خاطر آقای واحدی یا فرد دیگری سانسور نخواهم کرد.
ایشان به خود اجازه میدهند که شاهزاده رضا پهلوی را با جنایتکاری مثل خامنهای و پسرش که فرماندهی سرکوب جنبش سبز را به کمک طائب و نقدی و مرتضوی و سایر آدمخوران حکومتی مقایسه کند مقایسهای کاملن مغرضانه، و همی او ولی دیگران را از نقد این سخنهای به غایت غیر واقعی بر حذر میدارد با این دلیل واهی که گویا عدهای هتاک در طیف گسترده هوادران شاهزاده و پادشاهی پارلمانی مسکن گزیدهاند
در پایان بار دیگر از آقای دهقانپور بابت مدیریت پر توان چنین میزگردهایی، کمال سپاسگزاری را دارم
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سپاس از بهمن خان
حق عزیزم، من هم با اندک اختلاف سلیقه ای، مقاله فوق را پسندیدم. نظریات ارزشمند تو دوست گرامی نیز مانند همیشه، مایه سرافرازی است. درست است که وقت کم است، اما با تو موافقم که آقایان هرچه بشتر افاضه کنند، بیشتر شناخته می شوند. تلاش ما از این پس باید این باشد که هر کس را که از واژه های تعریف نشده استفاده می کند، به چالش بکشیم و سعی کنیم، واژه مورد استفاده اش را تعریف کند. مثلا" اگر می گوید آزادی، بپرسیم منظورش از آزادی چیست؟ اگر می گوید حقوق بشر، بپرسیم منظورش چیست و الی آخر. در سال 57، بزرگترین مشکل، انبوه کلمات تعریف نشده ای بود که هر کس از ظن خود یارش شده بود و چپ ترین چپ تا راست ترین راست، برداشت خودش را از آنها داشت. بنابراین، همانگونه که هوشمندانه قلمی کردی، این بحث ها دو فایده دارد، ابتدا شناخت افراد و گروه ها و سپس به تعریف کشیدن آنچه گنگ مطرح می شود.
پاینده ایران
November 01, 2012 04:34:27 PM
---------------------------
حق
بخش ۳...علیه بشریت در ایران بوده اند. وقتی بچه ای 2 ساله در آذربایجان از سرما یخ می زند و می میرد چون رژیم کهریزکی نه خود به این بچه زلزله زده کمک می کند و نه می گذارد مردم خود به او کمک برسانند را نمی توان چیزی بجز جنایت و جنایت علیه بشریت در ایران تلقی کرد. یکی از مهمترین دلائل استمرار این رژیم مدیون لابی هایش در صف آنچه آپوزیسیون نامیده می شود است. هر چه زودتر این آپوزیسیون نمایان و شیادان سیاسی شریک جرم جنایات در ایران را افشا و از صف آپوزیسیون واقعی با رسوایی تمام به بیرون پرتاب کنیم زودتر ایران نجات پیدا خواهد کرد.
مسلما با یک آپوزیسیون پالایش یافته ما زودتر خواهیم توانست در ایران یک نظام لیبرال دمکراتیک پارلمانی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر مستقر کنیم تا یکبار برای همیشه هم به امنیت و آزدی و رفاهی برسیم که بیش از 100 سالست یعنی از زمان انقلاب مشروطه بدنبالش بودیم و 5 میلیون ما در فرانسه و انگلیس از آن لذت می بریم، و هم برای یکبار برای همیشه تمامیت ارضی ایران و ایران یک کشور و یک ملت و یک ملیت را تضمین و بیمه کنیم تا هیچ بی سر و پای دیگری جرئت نکند ایران را کشوری "کثیرالمله و کثیرالملیته" ای معرفی کند که بر حسب آن ایران فدرالیزه و عراقیزه و افغانیزه و پاکستانیزه شود.
نوشتار فرید را فراموش نکنید بخوانید. توانمندی او در این نوشتار دست کمی از توانمندی سیامک دهقانپور در آن برنامه سه شنبه افق صدای امریکا ندارد. در رابطه با این برنامه افق بنظر من، فرید های دیگر وظیفه دارند که جلو بیایند و نوشتارهایشان را در همه جا منتشر کنند. اینگونه نوشتارها نباید محدود فقط به یکی دو سایت باشد وگرنه بجز اندکی بقیه ملت ایران ناآگاه خواهند ماند.
برنامه افق صدای امریکا "آپوزیسیون-افق سه شنبه ۹ آبان ۹۱" را باید حسابی کش دهیم تا حسابی آپوزیسیون نمایان رسوا شوند!
پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
November 01, 2012 02:43:13 PM
---------------------------
حق
2. در رابطه با برنامه افق مذکور، به نوشتاری بسیار مفید و مسئولانه از نویسنده ای توانا و رک و راست با نام "فرید" برخوردم که در اینجا با شما هموطنان به اشتراک می گذارم. عنوان نوشتارش "اکثریت مطلق کاربران افق : بک رهبر محبوب و فراجناحی متحد کننده اپوزسیون خواهد شد" است که در سایت حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) امروز منتشر شده است. امیدوارم که دیگر نویسندگان توانا و متعهد به ایران و ملت و ملیت یگانه ایران در این راستا وارد گود شوند. این کمک بزرگی مبارزه ای است در شناساندن آپوزیسیون قلابی و مغرض به ملت ایران که تاکنون چوب لای چرخ نجات ایران و ملت کرده اند و در نتیجه شریک جرم در همه جنایات جمهوری اسلامی کهریزکی علیه بشریت در ایران بوده اند. وقتی بچه ای 2 ساله در آذربایجان از سرما یخ می زند و می میرد چون رژیم کهریزکی نه خود به این بچه زلزله زده کمک می کند و نه می گذارد مردم خود به او کمک برسانند را نمی توان چیزی بجز جنایت و جنایت علیه بشریت در ایران تلقی کرد. یکی از مهمترین دلائل استمرار این رژیم مدیون لابی هایش در صف آنچه آپوزیسیون نامیده می شود است. هر چه زودتر این آپوزیسیون نمایان و شیادان سیاسی شریک جرم جنایات در ایران را افشا و از صف آپوزیسیون واقعی با رسوایی تمام به بیرون پرتاب کنیم زودتر ایران نجات پیدا خواهد کرد.
در رابطه با برنامه افق مذکور، به نوشتاری بسیار مفید و مسئولانه از نویسنده ای توانا و رک و راست با نام فرید برخوردم که در اینجا با شما هموطنان به اشتراک می گذارم. عنوان نوشتارش "اکثریت مطلق کاربران افق : بک رهبر محبوب و فراجناحی متحد کننده اپوزسیون خواهد شد" است که در سایت حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) امروز منتشر شده است. امیدوارم که دیگر نویسندگان توانا و متعهد به ایران و ملت و ملیت یگانه ایران در این راستا وارد گود شوند. این کمک بزرگی مبارزه ای است در شناساندن آپوزیسیون قلابی و مغرض به ملت ایران که تاکنون چوب لای چرخ نجات ایران و ملت کرده اند و در نتیجه شریک جرم در همه جنایات جمهوری اسلامی کهریزکی...
November 01, 2012 02:39:31 PM
---------------------------
حق
با درود و سپاس خدمت فرید گرامی، در واکنش به این نوشتارتان، من نظرم را در ۳ بخش در اینجا می گذارم. این نظر در بخش نظرات سایت پارس دیلی نیوز هم گذاشته ام.
بخش ۱. با درود بر هموطنانم، بنظر من، بحثهای بسیاری در مورد برنامه افق صدای امریکا "آپوزیسیون-افق سه شنبه ۹ آبان ۹۱" باید درگیرد و این موضوع حسابی کش پیدا کند تا حسابی تشت رسوایی آپوزیسیون نمایان/آپوزیسیون قلابی که اکثرا دمکراسی و حقوق بشر را فقط یدک می کشند از بام بیفتد. بایستی که اینکار یعنی افشای این سیاسیکاران شیاد سالها پیش آغاز می شد تا تشخیص آپوزیسیون واقعی از آپوزیسیون نمایان برای ملت ایران آسان می گردید. چنین پالایشی در آپوزیسیون می توانست خیلی زودتر ما را به مقصد برساند و از تلفات بیشتر مردم در ایران جلوگیری کند. مماشات با این آپوزیسیون قلابی تحت لوای "حق و حقوق دمکراتیک و احترام به دگراندیشان" بوسیله سیاسیون و رادیو تلویزیونها و نشریات ایرانی که نمی دانستند و نمی دانند دگراندیشی در میدان عمل سیاسی حد و حدودی دارد، و دمکراسی و حقوق بشر به معنای هرج و مرج سیاسی و کار سیاسی نیست، تاکنون فقط و فقط بنفع رژیم و بیگانگان و مزدورانش بوده که چوب لای چرخ نجات ایران از بختک جمهوری اسلامی کهریزکی قرار داده است. این چوب را باید از لای چرخ درآورد و این بنظر من، اولین گام در دور جدید نجات ایران است. این پالایش آپوزیسیون تا انجام نگیرد ما همچنان در این برزخ باقی خواهیم ماند.
آپوزیسیون واقعی ما ضعفهای جدی دارد و این عدم تشخیص آنها از اهمیت پالایش آنچه بنام آپوزیسیون معرفی شده و می شود است. من وظیفه آپوزیسیون واقعی می دانم که تعارفاتی را که با آپوزیسیون قلابی داشته به امید اینکه آنها را براه بیاورد را کنار بگذارد و از آنها فاصله ای نجومی بگیرد تا مردم را بیش از این گیج و واگیج نکند. بیش از این رایزنی و مماشات و تحمل این چوب لا چرخ کن ها که نام آپوزیسیون را روی خود گذاشتند، بنظر من خیانت محض به ایران و ملت یگانه ایران است و شرکت در جرم و جنایت جمهوری اسلامی کهریزکی.
November 01, 2012 02:24:56 PM
---------------------------
|