حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
اکثریت مطلق کاربران افق : بک رهبر محبوب و فراجناحی متحد کننده اپوزسیون خواهد شد

November 01, 2012

پنچ شنبه 11 آبان 2571 = November 1, 2012

فرید
 

مجتبا واحدی در صدای آمریکا :من در همکاری با آقای پهلوی مشکلی نمی‏بینم و اپوزوسیون درست برعکس وضعیت رژیم روز به روز وضعیتش بهتر می‏شود

دیروز به تاریخ 30 اکتبر 2012 برنامه افق صدای آمریکا به مدیریت برنامه‏ساز توانای آن آقای دهقان‏پور میز‏گردی را با نام اتحاد اپوزسیون تشکیل داد طبق روال همیشگی برنامه افق، پرسشی نیز در فیسبوک مطرح شده بود که در آغاز این برنامه به سمع بینندگان این برنامه می‏رسد. پرسش این بار افق این بود؛ که چه اتفاقی باید رخ دهد تا اپوزسیون جمهوری‏اسلامی متحد شود؟ که اکثریت مطلق کاربران به " ظهور یک رهبر محبوب و فراجناحی "رای دادند.
در این میز‏گرد از آقایان واحدی، خادم و تقی‏زاده دعوت به عمل آمده بود تا نظرات خود را در رابطه با اتحاد اپوزسیون و شورای ملی ایران بیان کنند با وجود ایراداتی که به نظرات آقای واحدی دارم و در پایین به برخی از آنها اشاره خواهم کرد ولی در این گفتگو صحبتهای ایشان را مثبت ارزیابی می‏کنم آقای واحدی در بخشی از این برنامه عنوان کردند که حاضر به همکاری با نیروهای اپوزسیون هستند و اصولن اصلاح‏طلبان را درکل جزء اپوزسیون قرار ندادند ایشان در پاسخ به پرسش آقای دهقان‏نژاد که نظرشان در رابطه با همکاری با آقای رضا پهلوی چیست پاسخ دادند که در این راستا با آقای رضا پهلوی هیچگونه مشگلی ندارند ولی ایشان از برخی هواداران شاهزاده گله‏مند هستند که در ذیل به اختصار به آن حواهم پرداخت، آقای تقی‏زاده مهمان دیگر این برنامه نظرات بسیار مثبتی نسبت به اتحاد در اپوزسیون اتحاذ کردند و به عنوان مهمان کمیته موقت، نظزات بسیار شفاف و اصولی را عنوان کردند که در کل با نظرات ایشان موافقم.
ولی موضوع این نوشته نوع برخورد و مواضع چند پهلوی آقای خادم و خادم‏ها می‏باشد
در قسمتی از برنامه افق، آقای خادم به شرکتشان در نشست اتحاد جمهوری‏خواهان اشاره کردند و اظهار داشتند که با وجود دعوت نشدن او و آقای آهی با این وجود آنها در آن نشست شرکت کردند، آقای دهقان‏پور از ایشان می‏پرسند که وقتی شما می‏روید به کنفرانسی که اساسن اعتقادی به براندازی ندارند و هریک اعتقادی را مطرح می‏کنند هدف شما از این کنفرانس‏ها پس چیست آیا همین‏که هر از مدتی از پایتختی به پایتخت دیگری بروید و کنفرانسی برگزار بکنید و 50-60 نفر بیشتر یا کمتر دور هم جمع بشوید و صحبتی انجام دهید و دوباره پایتخت دیگری را انتخاب بکنید، برای شما کافیست؟ پاسخ آقای خادم این بود که قصد ما همفکریست و در تمام این مدت هم گفتیم که قصد ما براندازی نیست.
اینجا از آقای جواد خادم باید پرسید که اگر شما هدفتان براندازی نیست و با صدای رسا هم این را عنوان می‏کنید که در تمام این سالها چنین قصدی نداشتید پس کنفرانس‏های شما برای چیست؟ نکند می‏خواهید در استکهلم دموکراسی را نهادینه کنید چرا که می‏گویید سفری به پراگ دارید و آنجا هم می‏خواهید کنفرانسی تشکیل دهید و بعد هم دوباره به استکهلم بر می‏گردید.
انسان واقعن مات و مبهوت می‏گردد از این نوع پاسخ‏ها و از این نوع "نخبگان اپوزسیون ایران" و در می‏ماند که با این همه هوش و ذکاوت، چگونه تا کنون دانشگاه‏های معتبر جهان و ناسا این شخصیت‏های نخبه اپوزسیون ایران را کشف نکرده‏اند آقای خادم و آقای آهی به عنوان رهبران این کنفرانس‏ها باید مراقب باشند تا با این فراست و ذکاوتشان دزدیده نشوند و اپوزسیون ایرانی چنین چهره‏های شخیصی را از دست ندهد.
من همیشه چشم بر بسیاری ضعف‏های نیروهای موجود در اپوزسیون بسته‏ام و بار اساسی نوشته‏هایم را بر محور اتحاد و همبستگی بین جریانات سیاسی گوناگون قرار داده‏ام ولی عده‏ای گویا هدفشان به سخره گرفتن مردم مظلوم و عصیان زده ایران است این افراد نه می‏خواهند رژیم را ول کنند و نه نیروهای برانداز را، اینها فرصت‏طلبانی هستند که می‏خواهند از هر دو جریان متنفع گردند. با چنین جاه طلبانی باید رک و راست سخن گفت بخصوص وقتی مشاهده می‏گردد که اینها از وطن‏پرستان که 33 سال است مشغول مبارزه با رژیم می‏باشند ، طلبکار نیز می‏شوند.
برخلاف این تیپ سیاسیکاران ولی هستند افراد دیگری نیز که در کمال صداقت در پی رسیدن به مواضعی می‏باشند که از آنها خود را عقب می‏دانند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی‏کنند یکی از این افراد آقای واحدی هستند که او هم در این میز‏گرد تلویزیونی شرکت داشتند همانطور که در بالا ملاحظه گردید، پاسخ‏های صریح و شفاف آقای واحدی، اگر چه مخالف نظراتم بود، استقبال کرده و می‏کنم با وجودی که می‏دانم آقای واحدی سه دهه جزو مسئولین و کارگزاران این حکومت بوده است و هنوز هم، هر مصاحبه‏ای را با نام خدا شروع می‏کند ولی ایشان در بسیاری مسائل مواضع صادقانه‏ای داشته‏اند و صریحن اعلان نموده‏اند که خواهان برکناری این رژیم می‏باشند و تمام مشکلات ایران را هم از شخص خامنه‏ای و ولایت فقیه می‏دانند در چنین تکوینی می‏شود، برخی مغالطات افراد را ناشی از پروسه تغییر و تحولشان دید، و آنها را آگاهانه زیر زره بین نگذاشت، چرا که برخی زیگ زاگها در این روند کاملن طبیعیست، ولی وقتی افرادی مثل آقای خادم به صراحت می‏گویند که خواهان براندازی نیستند و به طریقی خود را هم اصلاح‏طلب نمی‏دانند آدمی می‏ماند که چه زبانی را باید برای برخورد با این قشر انتخاب کرد. من تازه دارم می‏فهمم که چرا جمهوری‏اسلامی سی و سه سال در حکومت باقی‏مانده است. باید دقت کرد که کنفرانس‏های این آقایان 1 سال است برگزار شده و بعد از یک سال نتیجه کارشان صفر است و این روند را هم می‏خواهند مرتب کش دهند اینها خود و ما را گویا می‏خواهند سر کار گذارند و دنبال آن نخود سیاه معروف بفرستند و تازه می‏خواهند 3 ماه دیگر در پراگ هم ما را دنبال نخودهای پراگی بفرستند و ختم مجلس را بعدن در استکهلم جشن بگیرند، دقت کنید که چه کارهایی می‏خواهند انجام دهند و این نخود سیاه ما چه سرانجامی خواهد داشت.
در ادامه برنامه افق ایشان متذکر می‏شوند که در ایران فروپاشی اتفاق خواهد افتاد و این معجزه را دو سال پیش تشخیص داده‏اند وی می‏گوید ما باید از دنیا بخواهیم که کشور ما وارد این مرحله نشود و اگر فروپاشی بشود در چنین شرایطی ممکن است خدای نکرده کشور دست مافیا بیفتد، چون این مافیا هم پول دارد و هم اسلحه و جنگ داخلی می‏شود گویا امروز کشور دست یک حکومت غیر مافیاییست و در کشور یک حکومت عرفی حاکم است و جالب اینجاست که تمام این احتمالات را هم با اگر و مگر بیان می‏کنند و می‏خواهند که کشور وارد فاز فروپاشی نشوند. ایشان نظر آقا فرخ نگهدار را بسیار درست ارزیابی می‏کنند که باید با رژیم وارد مذاکره شد و نگذاشت که حکومت فروپاشی گردد در اینجا حوصله آقای دهقان‏پور هم سر می‏رود و صحبت ایشان را قطع می‏کند و می‏پرسند که این اگر‏ها را سالهاست بسیاری طرح کرده‏اند و در این سه دهه دیگران هم بارها صحبت فروپاشی را انجام داده‏اند و از آقای خادم نظرشان را در رابطه با شاهزاده رضا پهلوی و منشور پیشنهادی شورای ملی می‏پرسند و از آقای خادم می‏خواهند که دلیل عدم پیوستن گروه ایشان به این شورا را جویا شوند و اینکه چرا آنها سعی در موازی سازی دارند؟
پاسخ آقای خادم این است که شورای ملی باید مشروعیت داشته باشد و نام شورای ملی برازنده آنها نیست. اینجا از آقای خادم که تازه 2 سال است فعال سیاسی شده‏اند، باید پرسید که جناب خادم شما تا دو سال پیش کجا بودید که امروز از دیگران طلب کار هم هستید؟ و جالب اینجاست که ایشان همه جا خود را سخنگوی عده‏ای که بر خود نام اپوزسیون گذارده‏اند هم معرفی می‏کند، او در ادامه می‏گوید که این شورا می‏خواهد آقای رضا پهلوی را به سخنگویی شورای ملی انتخاب کند و این یکی از دلایل مخالفت ایشان در پیوستن به شورای ملیست. حال آیا باید به خود این اجازه را داد و از آقای خادم پرسید که جناب جواد خادم نگرانی شما از اینکه رضا پهلوی سخنگو بشود یا نشود چیست؟
من اینجا از خود می‏پرسم که آقای خادم با کدام مشروعیت و سابقه مبارزاتی از دیگران می‏خواهد که رضا پهلوی چرا محبوب و مطرح است و نگران از سخنگو شدن ایشان است. این حسادت اینها به رضا پهلوی از کجا نشات می‏گیرد و اصولن مشکل چنین افرادی با ایشان چیست؟ باید از چنین افرادی که نه درد میهن دارند و نه درد آن جوان بیکار در وطن را دارند، پرسید که کیستند و چه کرده‏اند؟ و برای پاسخ به این سوالات باید کمی به گذشته برگشت به آن سال‏هایی که در خیابانهای تهران و سایر شهرستان‏های ایران خون جوانان این مرز و بوم به مانند همین سال‏ها ریخته می‏شد، و آنوقت باید از این افراد پرسید که شما چرا 30 سال سکوت کردید؟ و یا بدتر از ایشان، آنهایی هستند که ابزار این جنایات بودند و امروز اصلاح‏طلب شده‏اند.
جناب خادم برای اینکه بدانبد مبارزه یک امر مقدس است و تعطیل بردار نیست از شما و افرادی مثل شما خواهش می‏کنم
به یکی ازسخنرانی‏هایی که آقای رضا پهلوی در بیش از 20 سال پیش، زمانی که هنوز جوانی بیست و چند ساله‏ای بیش نبودند گوش فرا دهید، تا درک کنید که مشغله فکری وطنپرستان در آن سال‏های سیاه چه بوده و شما آن سال‏ها در چه فکری بودید و امروز طلبکار هم شده‏اید.
ما نسل سوحته آیا این حق را داریم از همه آن کسانی که بانی و باعث این سیاه‏کاریها شده‏اند بپرسیم که آقایان شما چه کرده‏اید تا اینکه ایران ما ملیونها معتاد نداشته باشد تا اینکه برای جوانان نگونبخت ایران روزنه امیدی را ایجاد کنید آقایان محترم چرا شما با هر کس و هر جریانی که می‏خواهد این اپوزسیون پراکنده و داغون را سر و سامانی دهد به کارشکنی می‏پردازید هدفتان از این موازی‏سازی‏های قلابی چیست و شما اگر واقعن قصد خیر دارید چرا سینه خود را باز نمی‏کنید چرا نمی‏گویید که در 3 سال گذشته چه کرده‏اید و امروز چرا سکوت اختیار کرده‏اند و با حتا بدتر از آن افرادی مثل مزروعی‏ها و امیر ارجمندها که در سیستم سرکوب رژیم سال‏ها خدمت کرده‏اند در جنایات این رژیم سهیم بوده‏اند و دوباره به مانند 1357 می‏خواهند امروز هم بر گرده همان نسل سوخته سوار شوند و بار دیگر ما را به قهقرایی بدتر از آن سال‏ها ببرند؟
آیا ما مردم کوچه و بازار این حق را داریم که از این آقایان بپرسیم که شمایی که امروز طلبکارانه از قربانیان دیروز خود می‏خواهید تا خود را مطرح نکنند و دیگران هم حق ندارند سخنگویی برای خود انتخاب کنند، که تمام این آقایان در قتل عام زندانیان سیاسی چه می‏کردند و چرا سکوت کردند؟ هزاران انسان در این سال‏ها به قتل رسیدند و زندانی شدند، ملیونها ایرانی آواره شدند و یا در راه فرار از جهنم اسلامی در دریاها غرق گردیدند! نقش شماها در تمام ایی نسال‏ها برای مقابله با این جنایات چه بوده است؟ ما 18 تیرها را شاهد بودیم و سرکوبهای جنایتکارانه کوی دانشگاه‏ها را از با خون دل نظاره کردیم، صدها مبارز سیاسی را رژیم در خارج از کشور قلع و قمع کرد، چگونه است که در تمام این وقایع شماها در خواب بودید؟ آیا شمایی که امروز دوباره فرصت را غنیمت شمرده‏اید برای سوار شدن بر گرده ما آیا نباید از خود بپرسید که لیاقت چنین کاری را دارید یا خیر؟
شما آقای خادم می‏فرمایید که آقای شاهزاده خوب 30 سال است سخنگوست دیگر چرا این شورا او را سخنگو کند اولن ایشان احتیاجی به سخنگو شدن ندارد چرا که هم محبوبیت و هم مشهوریت کافی در جهان و ایران دارد، تا اینکه از طریق به عهده گرفتن چنین پستی مثل بسیاری از شماها بخواهد ابتدا خود را به معروفیت برساند.
دومن چنین پستی برای ایشان امتیازی محسوب نمی‏گردد پس اگر هم از ایشان بخواهیم که بار چنین مسولیتی را به عهده گیرند، این نه برای این است که عقده‏های خودکمبینی ایشان برآورده شود و یا اینکه از این بابت به معروفیتی و پس از آن از قبلش به منافعی برسد، خبر، هیچیک از اینها نیست بودن ایشان باعث موفقیت هر کمپاینی است که چنگ در چنگ رژیمی وحشی و خونریز افکنده است، و گریبان آدمکشان اسلامی را گرفته است چنین پروژه و شورایی یک هدف دارد آنهم بهزمین زدن اهریمن بی‏رحم و خونریز در کشور بلازده ماست
در این راستا نه ترقه‏بازیهای مسلحانه دیروزیان، دیگر کارساز است و نه سخنرانی‏های 4 ساعته لیدرفلان حزب 70 ساله می‏تواند موفقیت به همراه آورد، امروز نه شناسنامه پر از اشتباه دکانهای سیاسی که در خارج از کشور بر خود نام حزب و سازمان گذارده‏اند و 33 سال است دارند از قبل این دکانهای سیاسی نان می‏خوردند، می‏تواند اعتماد ملی را برانگیزاند و نه تجمع چند نفر که بر خود نام شخصیت استخواندار گذارده‏اند ، امروز نه می‏شود با سیستم‏ها و ابزار دیروزین این پراکندگی‏ها را از بین برد و بدیلی ملی و دموکراتیک برپا ساخت و نه کپی مبارزات و موفقیت‏های دیگر ملل به نام طرح فیلادلفیا و طرح اتحاد جمهوری‏خواهان قلابی و اصلاح‏طلب.
منظور من از آقایان همانهایی هستند که در سال 57 خود از آتشبیاران معرکه حکومت دینی خمینی بودند و اکنون در خارج از کشور هر از چند ماهی با تعدادی از هم پالکی‏های خود گپ و گفتگویی راه می‏اندازند و اخیرن بعد از طرح تشکیل شورای ملی به جنب و جوش افتاده‏اند و کنفرانس و نشست در کلن و استکهلم و پراگ راه می‏اندازند و تقریبن همه در یک محور مشترکند. آنهم توافق بر حفظ رژیم و مقابله با براندازان سکولار و دموکرات.
همینها 33 سال است کارشان شده است کنفرانس گذاری و عده‏ای را مدتی به خود مشغول کردن و بعد هم نخود نخود هر که خانه خود و نتیجه کارشان ناامیدی عده بیشتر و مایوس شدن تعدادی دیگر، همینها خود به بی عملی و شکست خود بارها و بارها صحه گذارده‏اند از منشور 81 در برلین تا همایش برلین و لندن و بلژیک، از همایش استکهلم و کلن تا کپنهاک و اخیزن منشور 91 و کنفرانس اصلاح‏طلبان استکهلم و واشنگتنن این بازار مکاره را باید تخته کرد و ما دیگر نخواهیم گذاشت رژیم خونریز حاکم با چنین روشهای مزورانه‏ای با مردم جنگ روانی راه اندازد ما وبلاگ‏نویسان فعال تصمیم داریم افرادی که آگاهانه در مسیر اتحاد اپوزسیون سنگ‏اندازی می‏کنند را با نام و سازمان به مردم معرفی کنیم افرادی که می‏خواهند در چهارچوب رژیم به تخریب اپوزسیون بپردازند.
ما قصدی جدی داریم که در مقابل آنها بایستیم در مقابل کسانی که به دروغ اتحاد درست می‏کنند و هدفشان نه به هم پیوستن این همایش‏ها که پراکندن آن است. البته باید اینجا متذکر شد که به قول آقای پهلوی اگر هدف از این موازی‏سازی‏ها به هم پیوستن‏شان در فرآنید کار باشد باید از آن استقبال کرد.
ولی اگر هدف این است که با موازی‏سازی چوب لای چرخ اتحاد ملی ایرانیان بگذارند باید در انگیزه و اهداف اینها شک کرد باید دقت کرد که آقای رضا پهلوی در تمام این سال‏ها هیچگاه نخواست در مقابل اینها قرار گیرد او همیشه تمام نیروی خود را برای کمک به این کنفرانس‏های همبستگی به کار انداخت. شاهزاده رضا پهلوی بعد از بی عملی این مردان سیاسب در تمام این سال‏ها و پس از قرار گرفتن کشور در شرایط بسیار خطرناک جنگ و پراکندگی اپوزسیون، سعی نمود تا با همکاری تنگاتنگ با شورای ملی، برای اولین بار آلترناتیوی سکولار دموکرات را ایجاد کند و متاسفانه می‏بینیم که ناگهان تمام افراد مورد نظر دوباره مغازه‏هاشون را باز کردند و به فکر کنفرانس بازی و سفرهای پایتختی افتاده‏اند.
در قرن اینترنت و ماهواره قهرمانان واقعی گفتمان‏ها هستند و نه افراد و سازمان‏ها و احزاب ستنی که به دیروز تعلق دارند اگر چه اندیشه محوری و گفتمان‏سازی به وسیله افراد متبلور می‏گردد ولی در پایان هر گفتمان و اندیشه‏ای باید فرد یا افرادی آنرا نمایندگی کنند اینجا ولی باید فریاد زد که فرق شورای ملی با تمام این کنفرانس‏های 33 سال گذشته که به شکست انجامیده‏اند در این است که این گفتمان از پایین به بالاست و عضویت محبوبترین چهره اپوزسیون ایران، آقای رضا پهلوی هم در این گفتمان شورای ملی امتیازی ویژه‏ای برایشان محسوب نمی‏شود و ایشان هم به مانند بقیه از حقوق مساوی برخوردارند.
چرا و چگونه اعتماد و محبوبیت به وجود می‏آید
و چگونه این اعتماد با رای مردم به مشروعیت تبدیل می‏گردد؟ فرد یا گفتمان مورد اعتماد باید دورنمای پیروزی و تمرکز قدرت را نوید دهد تا جذب کند هیچ جریانی به نیرویی کوچک و بدون آینده نخواهد پیوست امروز قدرت و تمرکز آن یکی از شاحصه‏های هر گفتمان یا شخصیتیست او باید بتواند در قدرتمند شدن آلترناتیو سیاسی از دیگران متمایز باشد چنین فردی اگر با رهبران جهان به تعامل نشست باید از چنان معروفیتی برخوردار باشد که او را به سخره نگیرند. فردی می‏تواند منافع ملی ایرانیان را در این دنیای غول‏های سیاسی درست تشخیص دهد و برای ایران با آنها به تعامل نشیند که برای چنین کاری ساخته و پرداخته شده است. چنین فردی باید بتواند از چندین زبان زنده دنیا بهره‏مند باشد ، او باید نیرویی باشد که در پرونده دیروز و امروزش اشتباهاتی هر چند کوچک هک نشده باشد او باید در زندگی مبارزاتیش در این 30 سال حتا یک برگ سیاه هم نداشته باشد باید با خبرگان جهان سیاست گفتگو کردن بداند باید در جهان سیاست از احترام ویژه‏ای برخوردار باشد چنین فرد و گفتمانیست که امروز می‏تواند احترام و اعتماد ایجاد کند و فقط در چنین حالتی است که ملیونها جوان و پیر ایران او را بار و باور خود خواهند شناخت همین‏هاست که امروزه اعتماد و موفقیت به ارمغان می‏آورد و نه افرادی و سازمان‏هایی که با رژیم سال‏ها همکاری کرده‏اند و یا این همه جنایت و تبهکاری را دیده‏اند و دیده بسته‏اند.
البته برای افرادی که نمی‏خواهند با این هیولا در بیفتند و به طریقی با انگیزه با بدون آن می‏خواهند عمر را سپری کنند احتیاجی به چنین شخصیت همه فن حریفی نیست ولی اگر عده‏ای طلبکارانه از دیگران انتظارات عجیب و غریبی دارند ابتدا باید به خود برگردند به سال 57 خود به سال60 یا 67 و 88 و امروز و تمام این سال‏ها را مرور کنند و ببینید چه کرده‏اند پس از آن به خود جرعت دهید که با دیگرانی که در تمام این سال‏ها پرونده‏ای پاک داشته‏اند وارد کارزار شوید البته این خواسته‏های ما مردم است آنهم برای روزی که بخواهیم به شما نمایندگی و وکالت بدهیم ولی آیا این نظر آقای رضا پهلوی هم هست؟ فکر نکنم.
آقای رضا پهلوی می‏گویند او فقط یک شهروند با حقوق یکسان با هر ایرانی و در هر جایگاهیست و بدون در نظر گرفتن گذشته افراد حاضر به همکاری با تمام گروه‏های سیاسیت و هر ایرانی بدون در نظر گرفتن گذشته‏اش، که خواهان پذیرفتن آن حداقل‏های مطرحه در منشور پیشنهادی می‏باشد، می‏تواند دستها را بالا زند و در این اتحاد ملی سهمی را به عهده گیرد. ایشان حتا می‏گویند آن نیروهای حکومتی هم که می‏خواهند همراه شوند، می‏توانند با ما همراه شوند و برای رهایی ایران کوشش کنند و در ایران آزاد همین نیروها هم می‏توانند از منافع مساوی شهروندی با دیگران برخوردار شوند شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه با تلویزیون اندیشه در همین رابطه یادآور شدند که در فردای ایران، دادگاه‏های قانونی و تحقیقی باید حتا به تمام مسائل قبل از 57 و بعد از 57 بپردازند و آنها را مورد بررسی قرار دهند و اگر فردی و افرادی مورد مواخذه قانونی باید قرار گیرد ،باید چنین شود. ولی متاسفانه تعدادی ظرافت طبع و سخاوت گفتار ایشان را دلیل بر ضعف و "ناآگاهی " ایشان می‏انگارند و چپ و راست می‏خواهند به ایشان توصیه و راه کار نشان دهند و طوری برخورد می‏کنند که گویی ایشان به وسیله عده‏ای محاصره گردیده و وظیفه اینهاست که به داد ایشان برسند، غافل از اینکه اگر چنین بود او هم به مانند بسیاری از همین‏ها در تمام این سال‏ها دارای اشتباهات و خطاهای عدیده‏ای می‏شد. همینجا مثل همیشه و دوباره باید متذکر شوم که قصدم به هیچ وجه دفاع از آقای رضا پهلوی نیست چرا که دفاع ماها از رضا پهلوی اگر به ضرر نباشد به نفع ایشان نیست.
ولی وقتی می‏بینیم فردی مثل آقای خادم که بیشتر باید مرهم زخم باشد و نه نمک بر آن، بی‏انصافانه مواردی را طرح می‏کند که فقط دشمنان ما از آن سود می‏برند ناچارن وادار می‏شویم که با این" نخبگان استخوان‏دار و شناسنامه‏دار" ، سفری نستالژیک به گذشته‏ها بکنیم تا بدانیم که چه بودیم؟ چه کردیم؟ چه گفتیم؟ و امروز چه می‏کنیم و چه می‏گوییم و در این رابطه دوباره به گفته دیگری از آقای خادم می‏پردازم آنجایی که می‏گوید همکاری تنگاتنگ آقای پهلوی با شورای ملی باعث می‏شود که محبوبیت وی خدشه‏دار گردد. این نوع نظرات آدمی را یاد مثل معروف کاسه داغتر از آش می‏اندازد و اینجا می‏خواهد راه دایه مهربانتر از مادر را بازی کند و به فرزند خوانده‏اش نصیحت کند گه مبادا سخنگو شود. من نمی‏فهمم شما چرا ناراحتید مگر قرار نیست انتخابات آزاد همه معضلات اینچنینی را حل کند پس ترس شماها از چیست؟
همینجا باید متذکر شد که این شورا هنوز تشکیل نشده است و هیچ مصوبه‏ای را قطعی نکرده است و تصمیمی نهایی را اتخاذ ننموده است تمام ارگان‏ها و مکتوبات تا کنونی موقتی و پیشنهادیست.
شورای ملی ایران تنها ارگان عالی ملت ایران خواهد بود که در آن تصمیمات نهایی گرفته خواهد شد و نمایندگان ملی به وسیله انتخابات از پایین به بالا تعیین خواهند شد.
مشکل آقای خادم ولی این نبود مشکل ایشان گویا همان محبوبیت رضا پهلویست موضوعی که به مذاق آقای واحدی هم خوش نمی‏آید ایشان هم می‏گویند با آقای رضا پهلوی هیچ مشکلی ندارند و اضافه می‏کنند که عده‏ای از هوادارن ایشان هستند که می‏خواهند او را مطرح کنند تو گویی هوادارن آقای واحدی می‏خواهند کسی دیگر را مطرح کنند.
آقای واحدی ایراد دیگری هم داشتند که چرا عده‏ای از هوادارن آقای پهلوی به افکار و نطرات سیاسی او برخورد می‏کنند در پاسخ باید خدمت شما آقای واحدی گرامی عرض کنم که من هم با برخوردهای ناهنجار و پرخاشگرانه عده‏ای که خود را به آقای رضا پهلوی منتسب می‏کنند هیچ سنخیتی ندارم و هیچ کس نمی‏داند که آیا این نوع افراد به واقع هواداران شاهزاده رضا پهلوی باشند یا خیر؟ ولی اگر منظور آقای واحدی این است که نباید کسی نظرات او و امثال ایشان را نقد کند باید پاسخ داد که من اجازه نقد نظرات افرادی مثل آقای واحدی را هم جزو حق آزادی بیان خود می‏شمارم و خود را برای رضای خاطر آقای واحدی یا فرد دیگری سانسور نخواهم کرد.
ایشان به خود اجازه می‏دهند که شاهزاده رضا پهلوی را با جنایتکاری مثل خامنه‏ای و پسرش که فرماندهی سرکوب جنبش سبز را به کمک طائب و نقدی و مرتضوی و سایر آدمخوران حکومتی مقایسه کند مقایسه‏ای کاملن مغرضانه، و همی او ولی دیگران را از نقد این سخن‏های به غایت غیر واقعی بر حذر می‏دارد با این دلیل واهی که گویا عده‏ای هتاک در طیف گسترده هوادران شاهزاده و پادشاهی پارلمانی مسکن گزیده‏اند
در پایان بار دیگر از آقای دهقان‏پور بابت مدیریت پر توان چنین میزگردهایی، کمال سپاسگزاری را دارم


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان و سپاس از بهمن خان
حق عزیزم، من هم با اندک اختلاف سلیقه ای، مقاله فوق را پسندیدم. نظریات ارزشمند تو دوست گرامی نیز مانند همیشه، مایه سرافرازی است. درست است که وقت کم است، اما با تو موافقم که آقایان هرچه بشتر افاضه کنند، بیشتر شناخته می شوند. تلاش ما از این پس باید این باشد که هر کس را که از واژه های تعریف نشده استفاده می کند، به چالش بکشیم و سعی کنیم، واژه مورد استفاده اش را تعریف کند. مثلا" اگر می گوید آزادی، بپرسیم منظورش از آزادی چیست؟ اگر می گوید حقوق بشر، بپرسیم منظورش چیست و الی آخر. در سال 57، بزرگترین مشکل، انبوه کلمات تعریف نشده ای بود که هر کس از ظن خود یارش شده بود و چپ ترین چپ تا راست ترین راست، برداشت خودش را از آنها داشت. بنابراین، همانگونه که هوشمندانه قلمی کردی، این بحث ها دو فایده دارد، ابتدا شناخت افراد و گروه ها و سپس به تعریف کشیدن آنچه گنگ مطرح می شود.
پاینده ایران

November 01, 2012 04:34:27 PM
---------------------------

حق

بخش ۳...علیه بشریت در ایران بوده اند. وقتی بچه ای 2 ساله در آذربایجان از سرما یخ می زند و می میرد چون رژیم کهریزکی نه خود به این بچه زلزله زده کمک می کند و نه می گذارد مردم خود به او کمک برسانند را نمی توان چیزی بجز جنایت و جنایت علیه بشریت در ایران تلقی کرد. یکی از مهمترین دلائل استمرار این رژیم مدیون لابی هایش در صف آنچه آپوزیسیون نامیده می شود است. هر چه زودتر این آپوزیسیون نمایان و شیادان سیاسی شریک جرم جنایات در ایران را افشا و از صف آپوزیسیون واقعی با رسوایی تمام به بیرون پرتاب کنیم زودتر ایران نجات پیدا خواهد کرد.

مسلما با یک آپوزیسیون پالایش یافته ما زودتر خواهیم توانست در ایران یک نظام لیبرال دمکراتیک پارلمانی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر مستقر کنیم تا یکبار برای همیشه هم به امنیت و آزدی و رفاهی برسیم که بیش از 100 سالست یعنی از زمان انقلاب مشروطه بدنبالش بودیم و 5 میلیون ما در فرانسه و انگلیس از آن لذت می بریم، و هم برای یکبار برای همیشه تمامیت ارضی ایران و ایران یک کشور و یک ملت و یک ملیت را تضمین و بیمه کنیم تا هیچ بی سر و پای دیگری جرئت نکند ایران را کشوری "کثیرالمله و کثیرالملیته" ای معرفی کند که بر حسب آن ایران فدرالیزه و عراقیزه و افغانیزه و پاکستانیزه شود.

نوشتار فرید را فراموش نکنید بخوانید. توانمندی او در این نوشتار دست کمی از توانمندی سیامک دهقانپور در آن برنامه سه شنبه افق صدای امریکا ندارد. در رابطه با این برنامه افق بنظر من، فرید های دیگر وظیفه دارند که جلو بیایند و نوشتارهایشان را در همه جا منتشر کنند. اینگونه نوشتارها نباید محدود فقط به یکی دو سایت باشد وگرنه بجز اندکی بقیه ملت ایران ناآگاه خواهند ماند.

برنامه افق صدای امریکا "آپوزیسیون-افق سه شنبه ۹ آبان ۹۱" را باید حسابی کش دهیم تا حسابی آپوزیسیون نمایان رسوا شوند!

پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران

November 01, 2012 02:43:13 PM
---------------------------

حق

2. در رابطه با برنامه افق مذکور، به نوشتاری بسیار مفید و مسئولانه از نویسنده ای توانا و رک و راست با نام "فرید" برخوردم که در اینجا با شما هموطنان به اشتراک می گذارم. عنوان نوشتارش "اکثریت مطلق کاربران افق : بک رهبر محبوب و فراجناحی متحد کننده اپوزسیون خواهد شد" است که در سایت حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) امروز منتشر شده است. امیدوارم که دیگر نویسندگان توانا و متعهد به ایران و ملت و ملیت یگانه ایران در این راستا وارد گود شوند. این کمک بزرگی مبارزه ای است در شناساندن آپوزیسیون قلابی و مغرض به ملت ایران که تاکنون چوب لای چرخ نجات ایران و ملت کرده اند و در نتیجه شریک جرم در همه جنایات جمهوری اسلامی کهریزکی علیه بشریت در ایران بوده اند. وقتی بچه ای 2 ساله در آذربایجان از سرما یخ می زند و می میرد چون رژیم کهریزکی نه خود به این بچه زلزله زده کمک می کند و نه می گذارد مردم خود به او کمک برسانند را نمی توان چیزی بجز جنایت و جنایت علیه بشریت در ایران تلقی کرد. یکی از مهمترین دلائل استمرار این رژیم مدیون لابی هایش در صف آنچه آپوزیسیون نامیده می شود است. هر چه زودتر این آپوزیسیون نمایان و شیادان سیاسی شریک جرم جنایات در ایران را افشا و از صف آپوزیسیون واقعی با رسوایی تمام به بیرون پرتاب کنیم زودتر ایران نجات پیدا خواهد کرد.

در رابطه با برنامه افق مذکور، به نوشتاری بسیار مفید و مسئولانه از نویسنده ای توانا و رک و راست با نام فرید برخوردم که در اینجا با شما هموطنان به اشتراک می گذارم. عنوان نوشتارش "اکثریت مطلق کاربران افق : بک رهبر محبوب و فراجناحی متحد کننده اپوزسیون خواهد شد" است که در سایت حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) امروز منتشر شده است. امیدوارم که دیگر نویسندگان توانا و متعهد به ایران و ملت و ملیت یگانه ایران در این راستا وارد گود شوند. این کمک بزرگی مبارزه ای است در شناساندن آپوزیسیون قلابی و مغرض به ملت ایران که تاکنون چوب لای چرخ نجات ایران و ملت کرده اند و در نتیجه شریک جرم در همه جنایات جمهوری اسلامی کهریزکی...

November 01, 2012 02:39:31 PM
---------------------------

حق

با درود و سپاس خدمت فرید گرامی، در واکنش به این نوشتارتان، من نظرم را در ۳ بخش در اینجا می گذارم. این نظر در بخش نظرات سایت پارس دیلی نیوز هم گذاشته ام.

بخش ۱. با درود بر هموطنانم، بنظر من، بحثهای بسیاری در مورد برنامه افق صدای امریکا "آپوزیسیون-افق سه شنبه ۹ آبان ۹۱" باید درگیرد و این موضوع حسابی کش پیدا کند تا حسابی تشت رسوایی آپوزیسیون نمایان/آپوزیسیون قلابی که اکثرا دمکراسی و حقوق بشر را فقط یدک می کشند از بام بیفتد. بایستی که اینکار یعنی افشای این سیاسیکاران شیاد سالها پیش آغاز می شد تا تشخیص آپوزیسیون واقعی از آپوزیسیون نمایان برای ملت ایران آسان می گردید. چنین پالایشی در آپوزیسیون می توانست خیلی زودتر ما را به مقصد برساند و از تلفات بیشتر مردم در ایران جلوگیری کند. مماشات با این آپوزیسیون قلابی تحت لوای "حق و حقوق دمکراتیک و احترام به دگراندیشان" بوسیله سیاسیون و رادیو تلویزیونها و نشریات ایرانی که نمی دانستند و نمی دانند دگراندیشی در میدان عمل سیاسی حد و حدودی دارد، و دمکراسی و حقوق بشر به معنای هرج و مرج سیاسی و کار سیاسی نیست، تاکنون فقط و فقط بنفع رژیم و بیگانگان و مزدورانش بوده که چوب لای چرخ نجات ایران از بختک جمهوری اسلامی کهریزکی قرار داده است. این چوب را باید از لای چرخ درآورد و این بنظر من، اولین گام در دور جدید نجات ایران است. این پالایش آپوزیسیون تا انجام نگیرد ما همچنان در این برزخ باقی خواهیم ماند.

آپوزیسیون واقعی ما ضعفهای جدی دارد و این عدم تشخیص آنها از اهمیت پالایش آنچه بنام آپوزیسیون معرفی شده و می شود است. من وظیفه آپوزیسیون واقعی می دانم که تعارفاتی را که با آپوزیسیون قلابی داشته به امید اینکه آنها را براه بیاورد را کنار بگذارد و از آنها فاصله ای نجومی بگیرد تا مردم را بیش از این گیج و واگیج نکند. بیش از این رایزنی و مماشات و تحمل این چوب لا چرخ کن ها که نام آپوزیسیون را روی خود گذاشتند، بنظر من خیانت محض به ایران و ملت یگانه ایران است و شرکت در جرم و جنایت جمهوری اسلامی کهریزکی.

November 01, 2012 02:24:56 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites