حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
با منافع ملی و تمامیت ارضی بازی نکنید !

November 08, 2012

پنچ شنبه 18 آبان 2571 = November 8, 2012

آرش- صبحی از ایران
 

از همان روزنخست که منشور شورای ملی ایران منتشر شد و موضوعیت رسانه‏ای پیدا کرد، و اعلام شد که شاهزاده رضا پهلوی – و مادر گرامی شهبانو فرح پهلوی و همسر ایشان بعنوان شخصیت‏های شناخته شده، و بواقع بعنوان شهروندان ایرانی شناخته شده، از جمله شخصیت‏های اولیه‏ای بودند که ذیل این منشور را بعنوان یک سند سیاسی و شاید ا ز منظری تاریخی، و پیش از آن بعنوان یک سند اخلاقی و حقوق بشری و سیاسی درفضای بیمار و جنون گرفته و اپوزیسیون هزار تکه و همراه با صداها و سازهای ناهمگون ، و شاید بتوان گفت در تناقض با مطالبات اولیه ملت ایران امضاء کرده‏اند، صداهای ضد و نقیص، و در بسیاری جهات مغرضانه و کینه‏توزانه (عمدتا در محدوده اپوزیسیون خارج ازکشور) بلند و بلندتر شد، که طبق ارزیابی‏ها بازتاب گسترده‏ای نیز دربرداشت.

متاسفانه شاهد بودیم که در این اوضاع و احوالی که کشور و ملت در آن گرفتارند، و هر آینه میتوان صدای غرش موشکها و مانور هواپیماهای خارجی را تصور نمود، و بوی دود و باروت و تی‏ان‏تی را استشمام ، و از همه مهمتر شاهد ویرانی ساختارهای زیربنائی مملکت بود، بسیاری از افراد سیاسی شناخته شده و کمتر شناخته شده، و یا ناشناخته بلافاصله قطارشان را روی ریل بحرکت درآوردند تا اگر بشود و بتوانند بار دیگر همانند سی و سه سال گذشته با سنگ‏اندازی و بدگوئی و تحریف تاریخ با طرح این پرسش مغرضانه و شیطنت‏آمیز که این منشور را چه کسانی نوشته‏اند و اینکه متن با هزاران اشکال و ایراد روبروست، آنرا به بن‏بست بکشانند.
هدف پرسش کنندگان روشن بود، و هیچ نیازی هم به ارزیابی و تحلیل و تفسیر نداشته و ندارد.
آنچه مسلم مینمود، ماهیت پرسشها و ایرادات چون گذشته از سوی افراد و گروه‏ها و دستجات سیاسی منوروالفکر خاکستری صورت گرفته و میگیرد که در تمام دوران حکومت اسلامی بهر دلیلی که برشمردن آنها در این مقاله نمیگنجد، شمشیر قلم و زبان را از نیام بیرون آورده تا این بار دیگر گردن یک مولود تازه تولد یافته را پیش از اینکه اشکالات آنرا گوشزد نمایند، ببرند.
کنجکاو شده بودند و هستند تا مثل گذشته بتوانند بازهم با طرح پرسش‏های عجیب و قریب، با طرح موضوعاتی چون کودتای 28 مرداد و آمدن رضا شاه، و اینکه وقتی بعد از اشغال ایران توسط متفین و خروج اجباری رضاشاه که خود یک تاریخ است و روشنفکران ما همیشه آنرا وارونه جلوه‏اند، همه زمینهای ایران بنام او ثبت شده بود، و اینکه چون رضا پهلوی و شهبانو فرح ذیل این منشور را امضاء کرده‏اند در صددند تا پادشاهی و سلطنت را به ایران بازگردانند، و حاشیه پردازی‏هائی از این دست، در همان ابتدای راه این منشور را نیز چون همه اقدامات دیگر بی منطق و یکسویه و جهت‏دار بنفع یک شخصیت یا گروه خاص معرفی نمایند. که دیدیم بفاصله کوتاهی منشور 91 را بیرون دادند که این عمل هم میتوانست در نوع خود یک شیادی برنامه‏ریزی شده بحساب آید، و شاهد بودیم که هنروران رسانه‏ای چون نوری‏زاده و مشیری و امینی و محمدی و مجتبی واحدی و فرخ نگهدار و اتحاد جمهوری خواهان و اصلاح طلبان حکومتی و ملی مذهبی‏ها و توده‏ای‏ها و...در یک کمپین که میتوان حدس زد سر آن بکجا متصل و دمش زیر پای کیست، بازی جدید را آغاز نمایند، که خوشبختانه رضا پهلوی با درایت و هوشیاری خاص خود و اینکه اولویت اول او در این شرایط بجز آزادی ایران چیز دیگری نیست در برنامه‏ای که افق در صدای آمریکا ترتیب داده بود با صراحت اعلام نمود که منشور 91 را بدلیل اینکه یک منشور اخلاقی و سازنده است را امضاء خواهم نمود، که در واقع با این حرکت بسیار حساب شده توپ شفافیت و حقه‏بازی‏های سیاسی را به زمین همانانی انداخت که در طی این سی و سه سال از هیچ حقه وطرفندی دریغ ننموده‏اند.
در حقیقت از همان بازیهای روشنفکرانه، از همان نوع سیاست ورزیهای مخالفم اما نمیخواهم این رژیم برود.!! صد البته که طرح اینگونه پرسشها موضوع جدیدی نبود و بروشنی میشد دریافت که ادعاها چه معنا ومفهومی دارد، و چرا بمیان آمده . همه شواهد بیانگر این واقعیت بود که اولین هدف‏شان بلند کردن انگشت اشاره بسمت یک یا چند نفر از امضاء کنندگان شاخص بود تا اگر بتوانند بگویند این یکی وابسته به رژیم اسلامی است، آن کی طرفدار طاغوت - آن یکی از اصلاح طلبان حکومتی ، و آن دیگری از ملی – مذهبی‏ها و دیگری سلطنت‏طلب و کذا و کذا! که بلافاصله با همین طرفند رنگ باخته و نخ نما شده بار دیگر و برای اگر نگوئیم صدمین بار، برای حداقل دهمین بار منشور ملی را که فقط بعنوان یک پیشنهاد تنظیم شده بود را بزیر سئوال ببرند و آنرا مستمسکی برای فرار بجلو و توجیح عدم امضای خودشان قلمداد نمایند، غافل از اینکه نسل جوان امروز و حتی نسل دیروزی بعد از همه تجربیات تلخی که بدست آورده‏اند ، دریافته‏اند که چه کسانی مخالف واقعی هستند، و چه کسانی مخالفین ساختگی و عافیت طلبان حکومتی ظالم و غارتگر.
با اینکه انتشار این منشور دارای شناسنامه و تعریف ملی و بعنوان فقط یک پیشنهاد بمنظور برگزاری یک حرکت مسنجم و یک صدای واحد تحت لوای گنگره ملی جهت انعکاس فریاد ملت ایران در مجامع جهانی تنظیم گردیده و هیچ گروه و دسته و حزبی ، با هیچگونه مسلک سیاسی ، یا ایدئولوژی خاص مدعی انحصار این میثاق رهائی بخش نبوده ، نیست و نخواهد بود، اما بی اخلاقی سیاسی سی و سه سال گذشته نشان داده و میدهد که هنوز هم بسیاری شخصیتهای سیاسی – رسانه‏ای - حقوق بشری - برنامه سازان رسانه‏های لوس آنجلسی و...! بنا بدلائلی که خودشان بهتر از هر کسی میدانند، از همان لحظه نخست در صدد بر آمدند تا اگر بتوانند باز هم بصور مختلف و بهانه‏های واهی چوب لای چرخ این حرکت بگذارند .
پر واضح است که بسیاری از دست اندرکاران تهیه این منشور با علم به تمامی این کارشکنی‏ها و پیش‏بینی اینکه چه بامبولک بازیهائی بمیان خواهد آمد مبادرت به تنظیم و انتشار آن نموده که در نوع خود یک اقدام شجاعانه بود که جای تقدیر هم داشته و دارد. اما بفاصله کوتاهی مشاهده میشود که گروهی از روشنفکرانی که اسم بعضی‏شان حتی یکبار هم از رسانه‏های بین‏المللی و لوس آنجلسی شنیده نشده و شکل و شمایل‏شان نیز همینطور، به برنامه افق در تلویزیون صدای آمریکا دعوت میشوند و در نهایت بی ... صحبت از منشور 91 بمیان میاورند. جالب این بود که میهمانان مورد نظر که تصادفا" یکی‏شان آقای جهانبگلو بودند چنان از این منشور اخلاقی سخن بر زبان میراندند که گوئی منشور ملی یک منشور پادگانی است و برای قتل عام ملت ایران تنظیم گردیده و قرار است که در همان فردای پیروز ملت ایران بر حاکمان فعلی در جای جای ایران چوبه‏های دار بر افرازند و همه کارگزاران این نظام را مثل خیار چنبر آویزان نمایند، همانکاری که سی و سه سال است جمهوری‏اسلامی دارد میکند و همه این حضرات شاهد آن بوده ولی اکثرشان بنا بدلائل خودشان که سر در آبشخور داشتن این حکومت از مهمترین آنهاست، دیدند و لب فرو بستند و در مقطعی از زمان حتی در کنار و همراه کشتار گران حکومتی بوده‏اند..
اعجاز انگیزتر اینکه همه میهمانان برنامه مورد نظر 5 شنبه 23 شهریور 91 برابر با 13سپتامبر2012 تماما" در زمره فلاسفه و اساتید دانشگاه‏های معتبر آمریکا و کانادا و لابد اورپا بودند! سئوالی که در همان برنامه بر ذهن نگارنده متبادر گردید، (بنا به تعریفی که میهمانان از منشور 91 نمودند) چنین مینمود که منشور پیشنهادی آنها از آسمان نازل شده و مملو از برکت و رحمت و معرفت است و منشور شورای ملی یک دستورالعمل جنگی و قتل عام و انتقام‏جویانه است ، بدون اینکه به سخنان رضا پهلوی بعنوان یک امضاء کننده آن منشور کمترین توجهی کرده باشند.
بنظر میامد که دوستان دانشمند حاضر در برنامه مورد نظر حتی این اجازه را بخود نداده بودند که آن منشور را بخوانند و در این برنامه پیرامون اشکالات آن سخنی بر زبان برانند! و شاید مجری برنامه هم این اجازه را نداشت تا از میهمانان بپرسد نقاط ضعف منشور شورای ملی در چیست که شما حضرات بدون در نظر گرفتن کمترین توضیحی در مورد محتوای آن، و احتمالا" نقدی که برآن وارد است، یکسره مسیر تخریب افکار عمومی را در پیش گرفته و موجبات بدبینی ملت و زمینه‏ساز دگر بار یک جنگ حیدری – نعمتی را فراهم آورید؟؟ این آقایان فلاسفه و اساتید دانشگاه و دیگرانی چون آقای دکتر نوری اعلا و همراهان ایشان باید اعلام مینمودند و بنمایند که از نقطه نظرایشان چه ایراد یا کاستی‏هائی در منشور پیشنهادی شورای ملی هست که مطابق میل آنها نبوده و نویسندگان آن منشور در کدام بخش منشور خواست، یا دیدگاه‏های منطقی حضرات و امثال آنها را لحاظ نکرده‏اند؟ در ثانی مگر نه اینست که همه این خانمها و آقایان صحبت از اخلاقیات و چگونگی اخلاق در سیاست را مد نظر خود دارند؟ با در نظر گرفتن چنیین برداشتی که منبعث از تفکر آنهاست، این پرسش اساسی مطرح میشود، چگونه میسر است در کشوری که یک حکومت توتالیتر مذهبی هر روز تلاش در نابودی اخلاقیات جامعه دارد و سیر قهقرائی این نابودی را مردم دارند با همه وجودشان لمس میکنند، همه ما و آنها در چنین وضعیت اسفناک و هر روز سیر قهقرائی پیمودن چشم برهمه واقعیات ملموس جامعه ببندند و ببندیم، و یکسره بسراغ حوزه اخلاقیات و فلسفه سیاسی بروند که امروز اولویت اول این کشور و این ملت نیست؟؟ وقتی خانه دارد در آتش میسوزد، و بقولی از پای بست ویران است، و هر روز و هر ساعت هم دامنه فجایع اجتماعی – اقتصادی – سیاسی – فرهنگی با شیبی تند بسوی نابودی میرود، اول باید آتش را خاموش نمود؟ یا باید بسراغ مسائلی رفت که باید بعد از خاموش شدن آتش و چگونگی سازندگی کشور بدان فکر کرد؟ کدامیک منطقی‏تر بنظر میرسد؟
خانمها – آقایان کشور دارد نابود میشود. مردم ایران دارند هر روز بسمت و سوی نابودی میروند و شما سی و سه سال است که دارید در چهارچوبهائی مثل اصلاحات – تلطیف حکومت - ولایت فقیهی ملایم و نه مطلقه ت- اجرای بدون تنازل قانون اساسی - و بازگشت به دوران طلائی امام راحل و مقولاتی از این دست حرکت میکنید! بهتر است بگوئید دردتان چیست؟ عقل حکم میکند که یکبار برای همیشه بیائید و بصورت مشکل‏تان را با مردم ایران در درون کشور بصورتی شفاف در میان بگذارید. این بازیها برای اکثریت مطلق مردم ایران که دارند داخل این جهنم میسوزند رنگ و لعابی ندارد. بقول دکتر حسین لاجوردی درد این جامعه بی‏اعتمادی است که شما بخش اعظم آن بوده‏اید و هستید. داروی این بی‏اعتمادی، اعتماد است که هیچیک از شما حضرات متخصص تشخیص درمان نیستید و شوربختانه در طی سه دهه گذشته هم هر یک ساز خودتان را زده‏اید. اگر قرار بر این باشد که هر گروه خارج نشین، از سازمان‏های سیاسی گرفته تا گروه‏های جمهوریخواه و فدائی و مجاهد و غیر و ذالک هر یک بخواهند هراز چند گاه یک منشور راهی آشفته بازار اپوزیسیون نماید. میتوان تصور نمود که چه آب خروشانی بر آسیاب در حال ایستادن این رژیم میریزید، و چه قندی در دل خامنه ای و جنتی و مهدوی کنی و خاتمی و رفسنجانی و... و کلیت حاکمیت اسلامی آب میکنید، کمااینکه تا امروز چنین بوده است. آقای علیرضا نوری زاده میاید مینشیند پشت دوربین کلی از رضا پهلوی تعریف و تمجید، بعدش گریزی به صحرای کربلا و منشور شورای ملی میزند، که خوبست و عالیست والهی شکر که بالاخره کنشگران سیاسی آنسو نشسته توانستند بیک اتحاد نظر نیم بند دست یازند، و به ناگهان دچار فراموشی میشود و میگوید من منشور 91 را امضاء کرده‏ام.
یا آقای نوری علا و همفکران ایشان در گروهی که تشکیل داده‏اند . یا حسن شریعتمداری و گنج بخش و درویش پور و مشیری و علمداری و بنی صدر و مجتبی واحدی که نزدیک به سه دهه از زندگی خود را در گستره جمهوری اسلامی گذرانده و همه امتیازات و رانت‏های این حکومت بهره برده که هنوز ابعاد آن مشخص نیست، بعنوان یک مخالف بی‏خطر، در بی‏شرمانه ترین حالت ممکن بدون اینکه مرزها را بشناسد، در قیاسی کاملا" معنا دار و آگاهانه ، میاید یک ملازاده جنایتکار و دزد ، بنام (مجتبی خامنه ای) را که در حکومت ولایت فقیه از آنها با عنوان (آقازاده) نام برده میشود را با فردی چون (رضاپهلوی) که دو پشت او پادشاه این کشور بوده اند و عنوان شاهزاده یک عنوان حقیقی است را همطراز یک جرث.مه فساد میخواند، بدون اینکه آگاه باشد که خود حضرتشان ضمن اینکه یک ملازاده هستند باید در فردای رهائی ایران پاسخگوی این باشند که در طی سی سال همکاری با رژیم اسلامی فردی منزه بوده و دستش بخون هیچ ایرانی آلوده نگردیده . مجموعه این مسائل همان اگر و مگرهائی هستند که در طی فرمانروائی ملایان بر ایران همواره گریبانگیر این نلت و این سرزمین بوده ، و در هر زمانی بشکلی .
و امروز که بوی الرحمن رژیم اسلامی بمشام میرسد و نظام ولایت فقیه به نفس نفس افتاده و مرگ را در چند قدمی خود میبیند ، همه اینها بمثابه (ابر و باد و مه و خورشید فلک بگرد هم حلقه زده‏اند تا شاید بتوانند از این تحول بزرگ تاریخی جلوگیری نمایند) اما همه خانمها و آقایان در این گردونه نفاق باید بدانند که چقدر مذبوحانه در تلاشند.
یا همین تجمعات محرمانه بروکسل و استکهلم و اخیرا" جلسه جهموریخواهان در کلن آلمان . فرخ نگهدار بعنوان یک مهره سوخته و جیره‏خوار دوسویه (اجنبی و رژیم اسلامی) که ضعف شخصیت سیاسی حتی فدائیان اکثریت هم برای او پشیزی ارزش قائل نیستند، آنچنان وقیحانه میاید و خطاب به افراد حاضر در جلسه میگوید باید همه نیروی خودمان را متمرکز کنیم تا جلوی پیشروی و حرکتهای رضا پهلوی را بگیریم!! آقایان – خانمهای اپوزیسیونی فرسوده و از کار افتاده و سنگ‏انداز و مخرب، بیائید بجای چنین جلسات، و متمرکز کردن نیرو برای از میدان بیرون کردن یک شخصیت مقبول در نزد بسیاری از ایرانیان وزن سیاسی خودتان را در معرض قضاوت افکار عمومی قرار دهید، تا ببینید در کجا ایستاده‏اید، و مردم چقدر قبولتان دارند .
اضافه بر همه اینها با خودتان بیاندیشید که پویائی فکر و عقلانیت سیاسی و تسامح و تساهل در جهت محافظت از منافع ملی و ماندگاری ایران بعنوان کشوری یکپارچه فارغ از تمامی کینه‏ورزی‏های بی‏معنای تاریخی چه مقدار از ذهنیت شما حضرات را بخود مشغول داشته و چقدر میتوانید از تفکرات غلط خود فاصله بگیرید؟؟؟
در عین حال چقدر پسندیده و خردمندانه است، در این روزها که شاهد رقابت‏های انتخاباتی در کشور آمریکا هستید و خوشبختانه اکثریت قابل توجه‏تان نیز در آن کشور رحل اقامت گزیده‏اید و بر کرسی استادی و محقق تاریخ و برنامه‏ساز رسانه‏ای و .. هستید یاد بگیرید که در یک کشور دمکرات که متفکرین و نخبه‏های آن صحبت از دمکراسی و فرآیند پایداری آن میکنند، باید دارای چه خصوصیاتی باشند. پس از آنست که باید در خلوت با خودتان فکر کنید، این مشاطه‏گری‏ها ، این غرض‏ورزی‏ها و کارشکنی‏ها و این موازی کاریها، چه معنائی بجز دلگرمی دادن به رژیم خونخوار اسلامی میتواند داشته باشد؟ باید با خودتان فکرکنید، تنها چیزی که بازیچه همه این بازیها قرارمیگیرد، تکلیف مردمی گرفتار و دردمند است که معلوم نیست باید کدامین شما را قبول داشته باشد، در شرایطی که بسیاری از شما خود واقفید که از منظر یک ملت چه جایگاهی دارید.
این مردم –این نسل جوان و نسل‏های فردائی ایران را دستخوش سر درگمی نکنید که نداند شما چه میگوئید و چرا متوسل به این بازیهای بیهوده و اتلاف وقت میشوید، و آن دیگرانی که میایند با شفافیت حرفشان را میزنند چه هدفی دارند؟
همه تجربیات و برداشتها حکایت از این قضیه دارد که شما حضرات عمدتا" آنسو نشسته، در ارزیابی‏های خودتان دچار نوعی توهم روشنفکری هستید وکمتر توجه به خواست ملت ایران در درون مرزها دارید. چرا که اگر غیر از این میبود، باید مدتها پیش از این به این نتیجه میرسیدید (اتحاد و همصدائی) کلید موفقیت است، تا کار این ملک و ملت به اینجا‏ها نرسد. اگر با خاندان پهلوی و با شخص رضا پهلوی مشکل دارید، آنهم مشکل ژنتیکی این مشکل شماست، و نه ملت ایران. در ارزیابی‏های خودتان – در وزن کشی‏های سیاسی‏تان باید تمامی فاکت‏های گذشته و کنونی لحاظ نمائید و اقبال شخصیت‏ها‏ی اپوزیسیون در میان مردم را بخوبی تشخیص بدهید، عملی که همواره و عمیقا" بصورت تعمدی هیچ توجهی بدان نداشته‏اید. فراموش نکنید که این ملت چوب نادانی روشنفکران انقلاب‏سازی را هوز هم نمیخواهند حتی به اشتباه خودشان اذعان نمایند. اما همانها میایند و با وقاحت از رضا پهلوی میخواهند که بیاید و بجای پدر و پدربزرگش ار ملت ایران عذر‏خواهی نماید. عمق تکبر و خودخواهی و نادانی تا بکجا؟؟ خانمها – آقایان همراه انقلاب که خمینی را مظهر آزادی و بت‏شکنی میدانستید، بدانید که این ملت – این جوانان و نوجوانان بی تقصیر هنوز هم زخمهای چرکین ناشی از اشتباه شما را بر پیکر خود و جامعه‏ای که در آن زندگی میکند دارد حس میکند و هر روز هم این جراهات با اینگونه عملکردهای غلط عمیق و عمیق‏تر احساس میکند. باید درک کنید که اقدامات شما در میان مردم از چه مقبولیتی برخوردار است.
شکم گرسنه، و منحنی صعودی فقر با هیچ فلسفه‏ای قابل حل نبوده و نیست. (لامعاشه لامعاد) و هیچ فیلسوفی هم نمیتواند با انتشار منشور و موازی‏سازی‏های جهت‏دار مرحمی بر اینهمه جراحات بگذارد. فقط آزادی و رهائی است که میتواند التیام بخش آلام این ملت گرفتار و در بند باشد . بگوئید برای رهائی این ملت چه گامهائی بر داشته‏اید ، و در طی این سه دهه خون و جنون و غارت و شکنجه و زندان ، بجز ساخت و پاخت با رژیم و موازی‏سازی‏های کارشکنانه چه عمل مثبتی از دست‏تان ساخته بوده؟ این منشورها ولو هر روز یک منشور ، از سوی هر تشکلی هم که باشد دردی را درمان نمیکند، چون مردم بشما حضرات اعتمادی ندارند، ولی رضا پهلوی میتواند مقبول بسیاری باشد که هست. چرا که او همواره خود را تا مرحله فروپاشی این حکومت جبار ، یک شهروند عادی معرفی کرده ، و بکرات اعلام نموده تا روزیکه مردم در یک انتخابات آزاد و یک همه پرسی منطبق با استاندارهای شناخته شده بی‏المللی مسئولیتی را به او محول نمایند، هیچ مقام و نمادی را برای خود قائل نیست . چگونه باید حرف بزند که شما آقایان و خانمهای متوهم متوجه مواضع روشن ایشان باشید؟؟ نه او هر شخصیت دیگری هم که با چنین تفکری وارد این کترزار بشود با آغوش باز مردم مواجه خواهد شد .
بدانید که دوران (فقط جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر وبیشتر سپری شده) و هیچ شخصیت سیاسی نمیتواند در شرایط کنونی برای ایران و ملت ایران نسخه از قبل تعیین شده بپیچد . شاید هم بهمین دلیل است که بسیاری از روشنفکران همراه انقلاب و انقلاب‏ساز از شخصیت وارسته او هراس دارند و هراز گاهی میایند و یک توصیه جدید به او ارائه مینمایند . حتی بخاطر امضاکردن یک منشور که جنبه نمادین دارد و لاغیر. که باید آنرا لزوما" بعنوان یک سازوکار اتحاد تلقی نمود و نه چیزی بیش از این.
حا ل باید پرسید براستی تا چه زمانی باید شاهد اینگونه بازیهای معنا دارو موذیانه از سوی حضرات مدعیان آزادی و اخلاق سیاسی و استقرار دمکراسی ، و از همه مهمتر رهائی ملت ایران از چنگال این حکومت اهریمنی باشیم؟؟ آنهم بسیارانی از شما که بطور قطع میتوان ادعا نمود در نطفه‏بندی و نضج‏گیری و استقرار و استمرار این حکومت و آن انقلاب پلید نقشی پنهان و آشکارتان حالا مدتهاست که از پرده برون افتاده، که قضاوت در مورد آنرا باید به ملت ایران و تاریخ واگذار کنیم .
برای نمونه و توجیح این نوشتار و آنچه که در سطور بالا بدان اشاره شد باید به یک نمونه یا تجربه عینی اشاره کنم. تا پیش از اینکه بازی منشور 91 آشکار شود، چند تن از دوستان و عزیزانی که بنا بدلائل امنیتی نمیتوان نام آنها را بمیان آورد از نگارنده سطور که خواسته بودم به سایت مربوطه مراجعه کنند و با مطالعه منشور شورای ملی بعنوان یک پیشنهاد و نه یک مصوبه نگاهی بیندازند، و چنانچه آنرا منطبق با اهداف عالیه مبارزات ملت ایران تشخیص دادند، ذیل آنرا امضاء نمایند. نخستین پرسش آنها این بود که این منشور از کجا و توسط چه کسانی بیرون آمده؟ چون هیچ اطلاعی از هویت نویسندگان و متولیان این گام بسیار مهم نداشتم، جواب منفی بود و همین ندانستن و مشخص نبودن باعث گردید که یک نوع ابهام گیریبان دوستان را بگیرد. بهمین جهت بر آن شدم تا با نوشتن این مقال هم ایرادم به منشور نویسان 91 را بیان کنم ، و هم سخنی داشته باشم با مدعیان سی و سه ساله اپوزیسیون برون مرزی ، در همین حال میخواهم این پرسش اساسی را نیز مطرح نمایم که متولیان منشور شورای ملی تا چه زمانی میخواهند در تاریکی یا پشت پرده بمانند و همه پیکانهای زهراگین عناصر مشکوک و معلوم الحال اپوزیسیون قلابی بسوی رضا پهلوی شلیک شود؟؟ در حالیکه این عمل یک حرکت ملی و مردم پسندانه است و باید مسئولین و متولیان آن با شرکت در میزگردهای رسانه‏ای هم اهداف و نظرات خود را تشریح نمایند ، و هم بدون هیچ هراسی با توضیحات خودشان اهداف این منشور را در معرض افکار عمومی قرار بدهند . ما ایرانیان میدانیم که در طی مدت سی و سه سال گذشته ده‏ها منشور و بیانیه و مانیفست، از سوی افراد مشکوک و موجه صادر شد که بعد از یک موج آفرینی کاذب هنوز به ساحل نرسیده در گردباد آشفته بازار همین اپوزیسیون تکه تکه و هزار صدا از حرکت باز ماند و هر بار نتیجه معکوس بر بی‏اعتمادی مردم افزود تا جائیکه مردم درون کشور ، حتی کنشگران سیاسی نیز با دیده تردید بدانها مینگریستند و این همان نتیجه مطلوبی بود که جمهوری اسلامی طی دوران عمر خودش ولو با صرف هزینه‏های میلیون دلاری بدنبال آن میگشت.
حال بار دیگر با انتشار توامان دو منشور با فاصله‏ای بسیار اندک از سوی دو طیف متشکل از شخصیتهای شناخته شده، با اهدافی کاملا" روشن (انحلال جمهوری اسلامی) و گروهی تقریبا" نیمه شناخته شده و ناشناس با انتشار منشور 91 با همراهی عناصر اعزامی اصلاح‏طلب و همراهان خارج‏نشین باز هم بدنبال همان بازیها و موازی‏کاری‏هائی هستند که با ضربه زدن به منشور شورای ملی و بزعم خودشان کیش شخصیت یک عنصر فراجناحی و ملی بنام رضا پهلوی که بهمراه دیگر شخصیت‏های آزادیخواه ذیل آنرا امضاء نموده و در هر موقعیت و مناسبتی هم که لازم بوده در مورد محتوا و اهداف آن پاسخگو بوده‏اند ، اگر بتوانند ضربه خود را وارد نمایند .
با علم به همه این مسائل شاهد بوده‏ایم که شاهزاده رضا پهلوی در نهایت فروتنی و سخاوت در مورد همه آنچه که از منظر نویسندگان و امضاء کنندگان منشور 91 که خود شاهزاده نیز در زمره آنها هستند هیچ نقطه ابهامی را باقی نگذاشته‏اند، ضمن اینکه بکرات تاکید داشته‏اند که این منشور فقط بعنوان یک پیشنهاد مطرح گردیده و هر آینه میتواند اشکالات آن مورد بحث و بررسی قرار بگیرد و نسبت به رفع هر‏گونه ضعف یا کاستی و اشکالات احتمالی اقدام لازم بعمل آید .
حال اگر نویسندگان منشور91 و منشور شورای ملی و دیگر گروه‏ها و تشکل‏های سیاسی کوچک و بزرگ به موضوع آزادی کشور و فروپاشی حکومت توتالیتر مذهبی بعنوان اولویت اول فکر میکنند، ضرورت ملی ایجاب مینماید که همه ایران دوستان و آزادیخواهان واقعی بدون حب و بغض و بدون گروکشی و شرط و شروط‏های بی‏ربط ، دور هم جمع شوند و نیم‏کاسه‏های خود را یک کاسه کنند و هر چه سریعتر نسبت به اتخاذ یک تصمیم که در برگیرنده منافع ملی باشد بدون فوت وقت اقدام نمایند .
اگر واقعا"این حضرات مخالف ریگی در کفش ندارند و معتقدند که اولویت اول مبارزات ملت ایران باید رهائی میهن از چنگال ملایان باشد ، و نیز اعتقاد درونی و حقیقی دارند که مراحل بعدی کارها ، منجمله نوع انتخاب نظام آینده به رای فرد فرد ملت ایران بستگی دارد و آنها نیز احدی از آحاد ملت و دارای یک برگ رای میباشند و کسی برای (جمهوری یا پادشاهی پارلمانی) از هم اکنون از این نمد برای خود کلاهی ندوخته و قصد و غرض سلب دیگران را ندارند، باید در این مرحله ابتدا تکلیف خودشان را با ملت ایران بصورتی شفاف روشن نمایند . و بعد هم این منشور بازیها را بیک منشور تمام عیار ملی و مقبول بدل نمایند .
در غیر این صورت همه آنانیکه با هدفی بجز این اهداف عالیه و مردم پسند میخواهند با اندیشه‏هائی غیر از رهائی و آزادی ، و اعتقادی بجز رای مردم دارند و در مسیری غیر از حاکمیت و منافع ملی حر کت نمایند بازنده این بازی خواهند بود .
در نهایت بازنده واقعی آنانی خواهند بود که هنوز هم بدنبال اغفال مردم، و بزک کردن و آرایش و زیبا سازی نظام موجود در قالب کلمات و جملات فلسفی و پرطمطراق هستند . نویسندگان منشور91 و کلیه نیروهای مدعی آزادی باید این واقعیت را بپذیرند که تاریخ مصرف حکومت فاسد فعلی خاتمه یافته و مردم ایران با ادامه حیات حکومت اسلامی بهر صورتی، حتی حذف ولایت فقیه و اصلاح قانون اساسی، بعنوان فرضی محال مشکل بنیادی و اساسی و تاریخی دارند، و هرگونه تلاشی برای نگهداری این رژیم با هر طرفندی را بمثابه آب در هاون کوبیدن میدانند.
منشور شورای ملی تکلیف خود را با این موضوع با شفافیت روشن نموده، اما منشور 91 هنوز بدنبال با الفاظی فیلسوف مآبانه بدنبال آنست که شاید بتواند بنوعی نظام حاکم را از ورطه سقوط نجات دهد. فرضی محال که تصورش بسیار کمیک و تراژیک مینماید.

مصادف با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا- رامنی - اوباما


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites