حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نوری علا: انزوا و عدم ائتلاف به نفع حکومت اسلامی است

November 12, 2012

دوشنبه 22 آبان 2571 = November 12, 2012

خودنویس خودنویس
 

دکتر اسماعیل نوری علا ضمن دفاع از تعدد گروه‌های سیاسی، معتقد است که اگر این نهادها در جهت ائتلاف بزرگ اپوزيسيون حرکت نکنند، جدا ماندن و انزوای گروه‌های سیاسی برانداز موجب تفرقه‌ای می‌شود که به ضرر مردم ایران است و به نفع حکومت اسلامی.

هفته آینده، بخشی از نیروهای اپوزیسیون که روزنامه‌نگارانی را نیز به خدمت گرفته‌اند به همراه مهمان‌های‌شان در پراگ، کنفرانسی دیگر برپا می‌کنند. گروهی از نیروهای اپوزیسیون نیز درگیر راه‌اندازی «شورای ملی» هستند. اما بحث‌های مختلفی در رابطه با نحوه همکاری گروه‌ها و رفع سو تفاهم‌های پیشین برای تشکیل ائتلافی بزرگ‌تر در جریان است که بعضا منتهی به همکاری و ائتلاف نخواهد شد.

هنوز راه‌کاری برای همکاری با گروه‌هایی مثل مجاهدین خلق نیز ارائه نشده، چه، این گروه، شاید متشکل‌ترین گروه مخالف جمهوری اسلامی نیز باشد، اما برخی از نیروهای سیاسی به خاطر همکاری‌ سازمان مجاهدین خلق با دولت عراق در سال‌های جنگ، مایل به همکاری با این گروه نیستند.

از سوی دیگر اما، گروه برگزار کننده کنفرانس پراگ نیز، جواد خادم را در خود دارد که در ارتباط با عملیات کودتای نوژه، با دولت عراق در سال ۱۳۵۹ همراه بوده است. بنیان‌گذار رادیو بغداد و همکار شاپور بختیار در پروژه‌ی کودتای نوژه، از دست‌اندرکاران گروهی است که برگزار کننده کنفرانس‌های غیرعلنی لندن و پاریس و کنفرانس نیمه علنی استکهلم و علنی بروکسل بوده است. تحقیقات انجام شده در مورد مدارک بازمانده از آغاز جنگ نشان می‌دهد که شاپور بختیار از جمله کسانی است که در باره آغاز جنگ هشت ساله عراق علیه ایران به صدام حسین مشورت داده است. جواد خادم اما از عملیات «کودتای نوژه» دفاع می‌کند. این گروه اما، شهریار آهی را نیز در خود دارد که سال‌ها با رضا پهلوی همراه بوده و دیگر نیست.

هم‌زمان، گروه‌ها و کسانی هم هستند که معتقدند باید از پتانسیل رضا پهلوی برای مقابله با رژیم جمهوری اسلامی ایران بهره برد. این مساله اما مخالفان زیادی نیز دارد که معتقدند رضا پهلوی تا زمانی که نقض حقوق بشر در حکومت ۳۷ ساله پدرش و همچنین نقش او در کودتای ۲۸ مرداد را علنا محکوم نکند، امکان ائتلاف فراگیر را از میان برده است. عده‌ای نیز می‌گویند که آخرین ولی‌عهد باید علنا بگوید که دنبال تاج و تخت نیست.

یکی از کسانی که وجود رضا پهلوی را برای اپوزیسیون مثبت می‌داند، اسماعیل نوری علا است، که گفته می‌شد به «شورای ملی» خواهد پیوست، اما این عضو «شبکه سکولارهای سبز» می‌گوید که نسبت به عملکرد «کميتهء موقت برای برگزاری شورای ملی» که نزدیک به رضا پهلوی است، معترض است و نحوهء اقدامی که «شاهزاده» در راستای تشکيل شورای ملی کرده را درست نمی‌داند.


در رابطه با تشکیل مجموعه‌های متفاوت اپوزیسیون و «شورای ملی» با دکتر اسماعیل نوری علا گفتگوی کوتاهی کرده‌ایم:


آقای دکتر نوری علا، در حال حاضر گروه‌های متعددی در حال تشکیل شورا و کمیته و کنگره هستند. طبیعتاً هر گروه خط مشی ویژه‌ای را طی می‌کند. آیا تعدد این مجموعه‌ها به نفع دموکراسی است یا می‌تواند پیام از عدم توانایی اتحاد و ائتلاف اپوزیسیون بدهد؟


پاسخ من ملغمه‌ای از مثبت و منفی است. اينکه صاحبان عقايد مشترک گرد هم آيند و حزب و شورا و کميته و کنگره‌ای از آن خود تشکيل دهند قدمی به سوی بلوغ سياسی محسوب می‌شود؛ آن هم در ميان مردمی که اغلب به وابسته نبودن به نهادهای سياسی افتخار می‌کنند و عضويت در نهادهای سياسی را خلاف حفظ آزادی خود می‌دانند. اين قاعده البته در همهء احوال صادق است؛ چه حکومت اسلامی باشد و چه نباشد.
اما، در وضعيت فعلی، که هنگامهء مبارزه برای براندازی حکومت اسلامی و استقرار يک حکومت سکولار دموکرات در ايران است، اگر اين نهادهای جديد الولاده در پيلهء تنگ انزوا بمانند و در جهت ائتلاف بزرگ اپوزيسيون حرکت نکنند ـ آن هم نه در جهت حل اختلافات‌شان در خارج کشور بلکه در راستای استقرار حاکميت ملی و توانمند کردن مردم در تعيين سرنوشت خود و گزينش نوع نهادهای حکومتی‌شان ـ مسلماً تفرقه‌ای بوجود می‌آيد که در مجموع به ضرر ملت ايران و اپوزيسيون مدعی حفظ منافع آن بوده، و مآلاً به نفع حکومت اسلامی، در صور مختلف بنيادگرايانه و اصلاح طلبانه‌اش، تمام خواهد شد.


آیا سابقه‌ای که از نظر بخش بزرگی از جامعه داخل ایران، منفی به شمار می‌آید، می‌تواند به راحتی فراموش شود و اعتماد عمومی را جذب کند؟ مثلاً، همکاری با رژیم عراق؟ و آیا گروه‌ها برای تاثیر گذاری بر داخل کشور باید مراقب وجهه خودشان باشند یا نه؟


باز هم پاسخ من مثبت ومنفی است. سابقهء هيچ کس و هيچ گروهی فراموش نخواهد شد. اما هم شخص و گروه، و هم شرايط اجتماعی، همواره در معرض تغييرند. مثلاً، شاهزاده رضا پهلوی که بهر حال بازماندهء رژيم سلطنتی سابقی هستند که به دست ملت ايران برانداخته شده، امروزه شاخص‌ترين چهرهء اپوزيسيون سکولار دموکرات انحلال‌طلب محسوب می‌شوند و نسل کنونی ايشان را با معيارهای امروزی خود قضاوت می کند و، در نتيجه، بر خلاف کنشگران سياسی انقلابی گذشته، از ورود ايشان به صحنهء عمل سياسی هراسی ندارند.
البته کار برای سازمان هائی چون حزب توده، چريک‌های فدائی و مجاهدين خلق بسيار مشکل‌تر است؛ بخصوص که اينگونه سازمان‌ها هنوز هم هيچگونه تغييری در ساختارهای عقيدتی خود نداده و تغييری هم اگر رخ داده باشد از آبشخور همان «سابقه‌ها» آب می‌خورد. پس پرسش را اينگونه تغيير دهم که «آيا ممکن است روزی، مثلاً، مجاهدين تبديل به اميد مردم برای رهائی از استبداد شوند؟» پاسخ من آن است که اين امر به تغييراتی وابسته است که هم در مردم، هم در حکومت استبدادی و هم در مجاهدين صورت خواهد گرفت. می‌خواهم بگويم که احتمال وقوع هر چيزی هميشه وجود دارد اما بين احتمال و واقعيت آنچه که اکنون جريان دارد فاصله ها متفاوتند.


شما قاعدتاً به شورایی که رضا پهلوی هم نقشی در آن داشت نزدیک بودید اما از آن دور شده‌اید. چرا؟


من معنای واژهء «قاعدتاً» را در پرسش شما درک نمی کنم. اتفاقاً، اعتقاد من به سوسيال دموکراسی از يکسو، و حکومت غيرمتمرکز استانی ـ که من از آن به حکومت فدرال تعبير می کنم ـ قاعدتاً بايد مرا از اين شورا دور کند. اما دوری من از اين شورا در حال حاضر دارای مبانی عقيدتی نيست و من، از يکسو، شاهزاده رضا پهلوی را يک سرمايهء ملی می دانم و اعتقاد دارم که هر کجا کار درست پيش رود بايد از ايشان ـ نه بعنوان پادشاه آيندهء ايران بلکه بعنوان سرشناس ترين شخصيت سياسی اپوزيسيون انحلال طلب ـ حمايت کرد، و از سوی ديگر، اعتقاد دارم که ايشان نيز بعنوان يک انسان ـ البته در درک من ـ در معرض خطا و اشتباه هستند و، در نتيجه، نحوهء اقدامی که در راستای تشکيل شورای ملی کرده اند درست نبوده است. در اينجا وارد بحث در آن خطا ها نمی شوم چرا که آنها را طی مقالات متعددم شرح داده ام. اما معتقدم که در دو ماههء اخير اين مسير روز به روز بيشتر تصحيح شده است بطوری که، مثلاً، «شورای ملی» اکنون جای خود را به «کميتهء موقت برای برگزاری شورای ملی» داده است. دوری من از اين جريان بيشتر بخاطر عدم موافقت با روش های متخذهء اجرائی بوده که هنوز هم برخی شان ادامه دارند. مثلاً، اکنون هم با خطای ديگری روبرو هستيم و آن اينکه اين «کميتهء موقت»، با اذعان تلويحی به اينکه تا کنون هيچ راهکاری برای تشکيل شورای ملی نداشته و وقت خود را بيشتر صرف نوشتن منشور کرده است، اعلام داشته که: «از همهء هم میهنان و سازمان‌هایی که تا به این لحظه منشور پیشنهادی برای تشکیل شورای ملی ایران را امضا نموده اند، دعوت بعمل می‌آید، تا ... پیشنهادات سازندهء خود را برای تکمیل این منشور و نحوهء برگزاری اولین نشست مجمع عمومی شورای ملی ایران و معیار و شیوهء مشارکت دادن علاقمندان اعلام کنند...» يعنی روی در بسته دو سه تا قفل بزرگ تر زدن. نتيجه‌اش را هم خواهيم ديد.
در عين حال، شايد بد نباشد در مورد اين شايعه که بوسيلهء برخی از اعضاء «کميتهء موقت برای برگزاری شورای ملی»، مثلاً آقای دکتر دوشوکی، دامن زده می‌شود، مبنی بر اينکه من، تا قبل از انتشار منشور برای شورای ملی، در بطن مشورت‌ها و رایزنی ها قرار داشته‌ام و بسیاری از پیشنهادات من در بطن منشور گنجانده شده است، توضيحی بدهم. من هرگز نه قبل و نه بعد از انتشار منشور مزبور در هيچ مشورت و رايزنی در مورد آن شرکت نداشته‌ام و اگر نظراتی از من در منشور منعکس است لابد بايد ناشی از استخراج آن نظرات از نوشته‌ها و مقالاتم باشد. من فقط يک بار، در ملاقات با شاهزاده رضا پهلوی، کوشيدم توضيح دهم که چرا «روش» متخذه برای تشکيل شورای ملی از جانب دفتر ايشان در پاريس درست نيست و ايشان هم از من خواستند تا با حضور آقای دکتر رضا پيرزاده نظراتم را با آقای دکتر عليرضا نوری‌زاده ـ که گويا در نوشتن منشور مورد مشورت ايشان بوده‌اند ـ در ميان بگذارم که وقتی، قبل از تشکيل اين جلسه، با آقای دکتر نوری‌زاده صحبت کرده و توضيح دادم که «ايراد من به متن منشور نيست بلکه متوجه نحوهء تشکيل شورا است» ايشان ـ با تصديق سخنانم ـ برگزاری آن جلسه را به بعد موکول کردند و ديگر هم از ايشان خبری نشد.
باری، سخنم را با اين نکته تمام کنم که من نه مخالف شاهزاده‌ام و نه مخالف اينکه ايشان پا به ميدان نهاده و بکوشند تا، در متن پراکندگی فعلی اپوزيسيون، شورائی را تشکيل دهند که، اگر بتواند اعتماد مردم را جلب کند، از جانب آن مردم سخن بگويد. اما بخود حق می‌دهم که در مورد اينکه چرا روش متخذه برای رسيدن بدين مقصود غلط است اظهار نظر کرده و آرزو کنم که ايشان، با درايتی که تاکنون از خود نشان داده‌اند، قطار اين حرکت را بر روی ريل درستی قرار دهند که آن را به مقصد و مقصود برساند.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

درین گفتگو نوری علاء از ؛ اين نهادهای جديد الولاده ؛ می گوید انگار شبکه سبز سکولارهای سبزش یکی از همین ؛جدیدالولاده؛ ها و متشکل از ملت سازان و ملت تراشان فدرالچی ای نیست! انگار که ما نمی فهمیم که او و رفقایش از یکپارچگی ملی در جنبش سبز که در شعارهای ملت متبلور شدند انقدر بوحشت افتادند و به دست پاچه شدند که با کمک مهرداد مشایخی شان، جنبش سبز را ۳ تکه کردند. مشایخی در مقاله ای که در اخبارروز منتشر کرد، جنبش سبز را ۳ تکه کرد؛ قشر نازک حامیان موسوی کروبی، قشر لاغر و نازک مجاهدین خلق و سلطنت طلبان و دیگر سرنگون طلبان، و قشر چاق و چله ای در وسط که سکولاردمکرات است. دیری نپایید که نوری علا شبکه اش و سکولاردمکراسی اش را علم کرد. او پشت نقاب سکولاردمکراسی و موج سواری و سوء استفاده از جنبش سبز، شبکه اش را ساخت تا دستور کار و موجودیت و اهداف ملت سازان و ملیت تراشان فدرالچی اش را پنهان کند. با سخن راندنهایش از آلترناتیو سازی هم این فرصت را به او داد تا در چانه زنی ها هواداران و اعضاء شبکه اش متشکل باشند تا منافع خود را بهتر دنبال کنند و بزیر سیل جنبش سبز له و لورده نشوند. نوری علاء نگذاشت که جنبش سبز کمر این ملت سازان و ملیت تراشان فدرالچی را هم همانطوری بشکند که کمر کلیت جمهوری اسلامی را شکست و راست بشو هم نیست! این خدمت بزرگ نوری علاء به خامنه ای و اصلاحاتچی های حکومتی و همانطور به همه آن توده ای ها و فرزندان خلف و ناخلفش بوده که ۷۰ سالست برای تکه پاره کردن ملت ایران تلاش کرده اند تا زمینه را برای تکه پاره کردن ایران مان فراهم کنند. نوری علاء اینها را نجات داد.

جناب نوری علاء، آلترناتیو سازی تکه کلامتان شده و می گویید شبکه تان در اینراه بنا شده ولی موجودیت ملت سازان و ملت تراشان فدرالچی برهبری شما در شبکه سکولارهای سبزتان ثابت می کند که هیچکدامتان فراحزبی و فراگروهی و بیطرف نیستید که تشکیلات تان مناسب برای الترناتیو سازی باشد و یا شما بیطرف باشید. شما برای حفظ منافع خودتان متشکل شده اید، منافعی که هیچ ربطی به جنبش سبز ندارد.

November 15, 2012 09:50:09 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان
کاوه جان، ابتدا بسیار خرسندم که دوباره اینجا در کانون گفتگوی لیرال دموکراسی با ما هستی. تو خود سهم به سزایی در رونق این کانون داشتی و این بسیار ارزشمند است. نمی خواهم وارد بحث تو دوست گرامی با بهمن خان شوم، اما این را به یاد داشته باش، امروز روز اتحاد است و باید اختلافات را کنار گذاشته و بر روی مشترکات تکیه کنیم. اکر نتوانیم این کار را انجام دهیم، از اپوزیسیون چه توقعی داریم. پس آنکه، بحث تو و دوست گرامی دیگرمان حق را دنبال می کنم و تأیید. دوچیز است که در اپوزیسیون مانع اتحاد است، کینه و علاقه. کینه از هر آن چیزی که به خاندان پهلوی و دوران او تعلق دارد و علاقه به پس از حکومت پهلوی. به خاطر می آورم که لینک سخنان مریم فیروز را خودت اینجا گذاشتی، آنجا که می گفت من به خمینی علاقه دارم زیرا برای همیشه! به پادشاهی در ایران خاتمه داد. اینها از هر چیزی که مربوط به گذشته است تنفری کور دارند که از مخالفت کورشان بر می خیزد. این جمله آخر را از مصاحبه اخیر اسماعیل خویی به آریت گرفتم. بنابراین، به نظر من باید فکر اتحاد حداکثری اپوزیسون را کنار گذاشت زیرا هرگز امکانپذیر نیست. وقتی مدت هاست به آقای نوری علا گفته می شود این سینه زنی زیر علم فدرالیسم را به عنوان مقدمه تجزیه کنار بگذار و او لجوجانه نمی پذیرد، در مقابل او چه استدلالی کارگر است؟ او در قاطبه انقلابیون بود، امروز در برابر آنچه خلق کرده است پاسخگونیست که هیچ، در فردای تجزیه ایران پس از فدرالیسم چه خواهد کرد؟. به نظر من باید تنها به این بحث اعتراض کرد، زیرا آنچه درباره فدرالیسم باید گفته می شد، گفته شده و همه این ها در تاریخ ثبت می شود. اما مورد مهم تر، من فکر می کنم باید بحث و نقد منشورها را هرچه زودتر بیاغازیم. درباره عدم تمرکز و تفاوت آن با فدرالیسم، در قالب منشورها صحبت کنیم بهتر است. امیدوارم به زودی در ایران و آن مکان موعود یکدیگر را ببینیم و از این روزگاران سخت برای خود و ایران یادکنیم و تلخی آن را با جرعه ای و ابریقی نوشانوش فراموش کنیم.
جاوید ایران

November 15, 2012 08:29:02 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

با درود حق گرامی
سپاس از ابراز لطف جنابعالی .
ضمن تایید مواردی را که شمردید باید عرض کنم که هم خودنویس و هم جناب دکتر نوری علاء خوب می دانند که زنده یاد شاپور بختیار یک میهن پرست بود ولی مسعود رجوی یک میهن ستیز بود که گلوله هایش را در سینه سربازان ایران خالی کرد . به باور من آنچه آقای دکتر و خودنویس توجه ندارند این است که :
انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند كه خیال می‌كند دیگران را فریب داده است. ناشناس

November 15, 2012 08:14:07 PM
---------------------------

حق

جناب نوری علاء می فرمایید ؛اتفاقاً، اعتقاد من به سوسيال دموکراسی از يکسو، و حکومت غيرمتمرکز استانی ـ که من از آن به حکومت فدرال تعبير می کنم ـ قاعدتاً بايد مرا از اين شورا دور کند؛.

بفرمایید که:-
۱. کدام ماده در منشور پیشنهادی شورای ملی با سوسیال دمکراسی و فدرالیسم شما منافات دارد که باید شما و شبکه سکولارهای سبزتان را ؛از این شورا دور کند؛؟

۲. مبانی این سوسیال دمکراسی تان را شرح دهید تا با سوسیال دمکراسی در چین و کوبا و با سوسیال دمکراسی در کشورهای اروپایی مثلا سوئد مقایسه کنم؟ لطفا یک کشور سوسیال دمکرات ایده آل تان را در میان کشورهای جهان نشان دهید تا برایم ملموس شود و منظورتان را بفهمم. آیا این سوسیال دمکراسی شما یکی از نوع از نظامهاست و یکی از زیر مجموعه های سکولاردمکراسی شماست یا نه هرکدام یک نظام مشخص و متفاوت از دیگریست؟ اگر بلی لطفا نام دیگر نظامها در این زیرمجموعه را ذکر کنید؟

۳. آیا مفاهیم سیاسی و حقوقی را باید به تعبیر این و آن واگذار کرد که می فرمایید ؛ حکومت غيرمتمرکز استانی ـ که من از آن به حکومت فدرال تعبير می کنم؛!؟

پس تفاوت بین کتابهای آسمانی و اسناد و کتابهای سیاسی و حقوقی چیست، اگر هرکسی از دل هر دو تعابیر خود را بیرون بکشد؟ بنظر من این حرف شما بسیار خطرناک است چون اگر چنین روندی را پیش بگیریم که هر کسی تعابیر خود را از اسناد مباحث سیاسی و حقوقی خود را داشته باشد با یک هرج و مرج عظیم سیاسی روبرو خواهیم شد که اولین و مهلک ترین قربانیش ثبات سیاسی ایران و تجزیه و نابودی ایران خواهد بود. این حرف شما عمیقا غیرمسئولانه است که باعث جنگ میان مردم بواسطه تعابیر گوناگونشان از اسناد و مدارک سیاسی و حقوقی می شود. این چه فرقی با جنگهای دینی و مذهبی خواهد داشت؟ این چه نوع سکولاریسم و سکولاریسم نو و سکولاردمکراسی شماست که برای اسناد و مباحث تعاریف سیاسی و حقوقی مثلا فدرالیسم تان، تعابیر متفاوت قائل است!؟ اینکارتان چه فرقی دارد با دعوا بین آیت الله بروجردی و سید علی خامنه ای بر سر تعبیر اسلام و قرآن!؟

November 15, 2012 08:04:47 PM
---------------------------

حق

درود بر ایران مداران، خوشحالم کاوه که دوباره به ما پیوستی. برنامه های قابل توجهی که لینکهایشان را در اینجا می گذاشتی جایشان خالی بود چون این دست چین کردنهایت کمک بزرگی بمن بود.

۱. موانع ائتلاف: اصلاحاتچی ها، عناصر ملت و ملیت تراش فدرالچی، و پادشاهی خواهان و جمهوری خواهان افراطی

۲. وقتی این نوشتار خودنویس را خواندم انقدر در آن دروغ و تناقض دیدم که با خودم اندیشیدم ؛یعنی خودنویس نمی داند دارد حرفهایی را قالب می کند که خوب می داند از واقعیات بدورند و دروغهای سیاسی برای پیشبرد سیاست هایی که بنفع همه است بجز منافع ملی ایران!؟؛ فقط یک نمونه از غرض ورزی خودنویس را در زیر می آورم که عین حرفهای بنی صدر است که برای تطهیر خود پخش و پلا می کند و خودنویس از قول خودنویس آنرا تکرار می کند:-

؛تحقیقات انجام شده در مورد مدارک بازمانده از آغاز جنگ نشان می‌دهد که شاپور بختیار از جمله کسانی است که در باره آغاز جنگ هشت ساله عراق علیه ایران به صدام حسین مشورت داده است. جواد خادم اما از عملیات «کودتای نوژه» دفاع می‌کند؛.

- یعنی نوری علاء و خودنویس نمی فهمند معادل قرار دادن شاپور بختیار با مسعود رجوی و معادل قرار دادن کودتای نوژه با ؛فروغ جاویدان؛ مجاهدین خلق، شیادی سیاسی است!؟

۳. یعنی خودنویس و نوری علاء نمی فهمند ایجاد شبکه سکولارهای سبز، یک موازی سازی برای تضعیف جنبش سبز ملت ایران و ارائه قدرت چانه زنی در بالا یرای هر چه ملت و ملیت تراش در هر ائتلاف و شورای ملی بود و هست!؟ یعنی اینها نمی فهمند که این شبکه یک لابی برای حفظ منافع ملت و ملیت تراشان فدرالچی است و نوری علاء رئیس اش است که دم هر کسی را برای رسیدن به اهدافش می بیند منجمله دم شاهزاده را!؟

یعنی خودنویس و نوری علاء و شبکه اش نمی دانند حتی یک سند ندارند که نشان دهد که حتی یکی از شعارهایی که ملت ایران طی ۸ ماه تظاهراتش داد، ایجاد شبکه سکولارهای سبز این ملت سازان و ملیت تراشان فدرالچی را توجیح می کند.

دوستان عزیز، اگر در این ۳ مورد اشتباه می کنم، لطفا کمکم کنید.

November 15, 2012 03:44:47 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

با درود حق گرامی
گاهی ویرانی ها و اعدامها و ضررهای اقتصادی و جنایت های رژیم ننگین اسلامی رافقط از تاریخ قیام 1388 جنبش ملی را مرور می کنم و به تئوری بافی و رفتارها و فعالیتها و کنفرانس های مختلف سیاسیون و روشنفکر نمایان ایرانی قرن 21 اپوزیسیون می نگرم حس می کنم دوتا شاخ بر سرم درآمده اند . حس تنفر عجیبی به احزاب و گروههای سیاسی و روشنفکرنمایان پیدا می کنم . جنبش ملی ایران یک جنبش صلح طلب و بدور از خشونت بوده و هست ولی رژیم ننگین اسلامی با رفتار وحشیانه اش این جنبش را مجبور می کند تا برای نجات کشور و ملت به خشنونتهای رژیم پاسخ خشنی بدهند . لشگر گرسنگان روزی که به خیابانها بیایند هیچ نیرویی جلودارشان نخواهد شد خشونت ویرانگری را شاهد خواهیم بود که امیدوارم کار به آنجا نرسد . اما متاسفانه اپوزیسیون خارج کشور منتظر است تا آن روز برسد و فکر می کند در آن زمان حلوا پخش می کنند که بخشی نیز نسیب آنها خواهد شد . رفتار گروهها و احزاب سیاسی و روشنفکران اپوزیسیون در خودمحوری چندان بهتر از رفتار رژیم ننگین اسلامی نبوده است که تا کنون نتوانستند به آن اعتلاف بزرگ بقول جناب دکتر برسند . اصلاح طلبان حکومتی و مبلغین فدرالیسم و مجاهدین خلق و کمونیستها و سلطنت طلبان شش آتیشه و چپهای روفوزه 57ی به خاطر خودمحوی شان در جنایتها و ویرانگری رژیم ننگین اسلامی شریک جرم هستند . دلیلش نیز بسیار ساده است . اگر سال 88 هنگام قیام جنبش ملی این گروهها و احزاب و سیاسیون مثل بچه آدمیزاد کنار هم می نشستند و برای نجات ایران و ملت ایران اعتلاف می کردند بسیاری از فجایع چهار سال پیش تاکنون اتفاق نمی افتادند . مثلا اگر جناب نوری علاء بجای تبلیغ فدرالیسم و حمایت از گروههای قومگرا این گروهها را متقاعد می کرد که به صندوق رای در آینده احترام بگذارند و با بقیه اپوزیسیون اعتلاف نمایند امکان داشت که اعتلاف بزرگ بوجود آید و مردم و کشور متحمل جنایات رژیم نشوند . به باور من این افراد و گروهها بسیاریشان دروغگویانی چون خمینی منحوس هستند . بی دلیل نبود که داریوش بزرگ 2500 سال پیش گفت اهورمزد سرزمین ایران را از دروغ و خشکسالی در امان بدار .


November 15, 2012 11:38:05 AM
---------------------------

حق

درود بر کاوه نازنین،

؛دکتر اسماعیل نوری علا ضمن دفاع از تعدد گروه‌های سیاسی، معتقد است که اگر این نهادها در جهت ائتلاف بزرگ اپوزيسيون حرکت نکنند، جدا ماندن و انزوای گروه‌های سیاسی برانداز موجب تفرقه‌ای می‌شود که به ضرر مردم ایران است و به نفع حکومت اسلامی؛.

عجبا این سخنان از دهان کسی بیرون می آید که خود مسئولیتهای بزرگی بر دوش دارد در جلوگیری از شکل گیری آن ؛ائتلاف بزرگ آپوزیسیون؛ با آن پافشاریهاش بر دو موضوع کاملا انحرافیش که تاکنون ؛موجب تفرقه ای؛ شده ؛که به ضرر مردم ایران و به نفع حکومت اسلامی؛ تمام شده!

موانع شکل گیری آن ؛ائتلاف بزرگ آپوزیسیون؛ چیستند و کیستند؟ اول ایندو را مشخص کنید تا چهره های یکایک آن فعالان سیاسی مسئولی را ببینید که تاکنون ؛موجب تفرقه؛ ای شده اند ؛که به ضرر مردم ایران و به نفع جکومت اسلامی؛ تمام شده است.

دو مانع بزرگ:- دو موضوع کاملا انحرافی ؛فدرالیسم؛ و ایران کشوری است ؛چند ملت و ملیتی؛ هستند! یک شقه از به اصطلاح آپوزیسیون با پیش کشیدن ایندو موضوع انحرافی عمدا جلوی شکل گیری ؛آن ائتلاف بزرگ؛ را گرفته و می گیرد و عملا با اینکارش به نفع جمهوری اسلامی کار کرده و می کند. ایندو موضوع کاملا انحرافی را وجهه معامله خود با دیگر بخشهای آپوزیسیون قرار دادن را فقط بحساب گروکشی می توان گذاشت و بس! اینها ترجیح می دهند رژیم بماند ولی دست از ایندو موضوع انحرافی خود برندارند! وحشت شان، ایرانی است با نظامی لیبرال دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر در آینده که در قانون اساسی اش ؛ایران یک کشور و یک ملت؛ قید شود، و اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران، کوچکترین دلیلی برای فدرالیسم و تجزیه طلبی حضرات باقی نگذارد. اینها از آن ایرانی می ترسند که مثل کشور فرانسه غیرفدرال باشد و دارای عدم تمرکز قدرت فرانسوی باشد! حضرات فدرالچی و تجزیه طلب از چنین ایرانی وحشت دارند! وگرنه کدام آدم با وجدانی جلوی چنان ایرانی را می گیرد آنهم فقط بخاطر فدرالیسم اش و این دروغ پوچش که ایران کشوری ؛چند ملت و ملیتی؛ است!؟

November 15, 2012 03:05:38 AM
---------------------------

کاوه یزدانی

با درود با عرض پوزش از اینکه در کامنت قبلی لینک اشتباه ارسال کردم .
برنامه یاران مورخه : دوشنبه ، ۱۲ نوامبر ۲۰۱۲
لینک
http://www.voinews.net/archive/program/3511/

November 14, 2012 12:48:20 PM
---------------------------

مهدی مفخمی


دوستان ، با درود
عرضه اینگونه تبادل آرا و افکارواقعا مرا به وجد میآورد. به نظر اینجانب قطعنامه کنگره پنجم حزب مشروطه در مورد عدم تمرکز پاد زهر اینگونه جدل هاست. این قطعنامه به همت زنده یاد همایون به کنگره عرضه شد و با قاطعیت به تصویب رسید و به منشور حزب پیوست. متن آن در سامانه موجود است. پیشنهاد میکنم دوستان به جای پیچیدن به پر وپای دیگران آن را مورد توجه قرار دهند و با باز کردن هر چه بیشتر این موضوع بحثی مفید و سازنده را در باره اش بگشایند. واضح است که حکومت دموکراتیک آینده ایران نمیتواند بدانگونه متمرکز که تا بحال اداره شده است ادامه یابد. ارادتمند
مهدی مفخمی

November 14, 2012 04:32:17 AM
---------------------------

حق

پوزش از اشتباهم! در جمله آخر نظر پیشینم اشتباهی نوشتم ؛جمهوری ایران؛ بجای آنکه بنویسم ؛جمهوری ایرانی؛. شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی نه تنها رژیم و لابی شبکه سکولارهای سبز را سخت برآشفت، در سایت اخبار روز، بسیاری از خوانندگان آنرا ؛جمهوری ایران؛ در ضدیت با پادشاهی و امیال چپی خود نامیدند. همه اینها از هویت ایرانی و برجسته شدنش همیشه ترسیده و می ترسند چون در تضاد کامل با سیاست ملت و ملیت ترای و فدرالیسم قومی زبانی/فاشیسم/بنیادگراست که برای ایران می خواهندش.

اگر روزی روزگاری ملت یگانه ایران خواست که فدرال شود بایستی پس از استقرار کامل دمکراسی پارلمانی در ایران باشد و پس از اجرای کامل قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشرش و زمانیکه خطر تجزیه، ایران را تهدید نمی کند و فدرالیسم اش برحسب قوم و زبان / فاشیسم نباشد. تا آنروز دهها سال پس از نجات ایران از شر این رژیم کهریزکی فاصله است. فدرالیستهای همگرا می توانند تا آنزمان صبر کنند ولی فدرالیستهای واگرا هرگز چون خوب می دانند که شانسی نخواهند داشت. حتی تا روز بعد از نجات ایران هم حاضر نیستند صبر کنند چون پاسخشان را ملت ایران با آن دو شعار دادند. برای همینست که فدرالیستهای واگرا به گروکشی متوسل شده اند و پیش از نجات ایران در قبال توافق و همکاری خود با اپوزیسیون واقعی ایران، ضمانتهای لازم را می خواهند تا در قانون اساسی نوین ایران ذکر شود که ایران کشوری ؛کثیرالمله و کثیرالملیته؛ است و برای خودمختاری و رفع تبعیض از آنها فدرالیزم باید به اجرا درآید. فقط گرفتن همین تضمین امروزشان، پس از رفتن رژیم به احزاب سیاسی چریکی مثل حزب دمکرات! کردستان مجوز می دهد که سرزمینی را که ؛اقلیم کردستان؛ خود می دانند را بزور اسلحه تسخیر کنند و مادام العمر در آنجا یکه تازی و فرمانروایی. شورای ملی ایرانیانی که چنین تضمینی به آنها بدهد چه پنهانی و چه آشکار و چه تلویحی، خیانت بزرگی به ایران و ملت دربند ایران کرده و زمینه برادرکشی و تجزیه ایران فردا را چیده است. فدرالیست واگرا همه چیز را الان میخواد!

November 13, 2012 11:04:50 PM
---------------------------

حق

الان موقع فدرالیسم واسه ایرانه آخه!؟

جناب اسماعیل نوری علاء، شما خیلی بهتر از هر کسی می دانید که یکی از دلائل ؛انزوا و عدم ائتلاف؛ که بدرستی می گویید ؛به نفع حکومت اسلامی است؛ کسانی اند که با پیش کشیدن دو مقوله که کوچکترین ارتباطی با نجات ایران و دمکراسی و آزادی و امنیت و رفاه ملت ایران ندارد، اپوزیسیون ایران را اخته کرده اند و با عث تداوم عمر همین رژیمی شده اند که ادعا می کنند مخالفش هستند. اینها با پیش کشیدن دو اصل در هم تنیده شده خودشان ؛یا فدرالیسم یا هیچ؛ ، و یا با ؛یا ایران چند ملت و چند ملیتی باید برسمیت شناخته شود یا هیچ و مانیستیم؛ ، مثل خود رژیم سهم بسزایی را در به گروگان گرفتن ملت ایران داشته اند. اینها تا به ایندو خواسته خودخواهانه شان تضمین داده نشود جلوی هر اتحاد اپوزیسیونی را که حول محور زیر باشد را سد کرده و می کنند:- ؛تمامیت ارضی ایران قابل مذاکره نیست؛ ، ؛ایران یک کشور و یک ملت است؛ ، ؛استقرار دمکراسی پارلمانی برای ایران پس از سرنگونی رژیم کنونی؛ و ؛تدوین یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی به آن؛ .

حال نشان دهید شما و شبکه سکولارهای سبزتان یکی از همین گروکشان نیستید و مسئول ؛انزوا و عدم ائتلاف به نفع حکومت اسلامی؛ تان نیستید! توضیح دهید چرا فدرالیسم را علم کرده اید و هر روز از دل ایران یک ملت و ملیت بیرون کشیده و می کشید! کجای فدرالیسم قومی زبانی/فاشیسم/بنیادگرایی/قومپرستی و ایران را چند ملت و ملیت کردنهایتان کوچکترین ارتباطی با نجات ایران و مبارزه ۱۰۰ ساله ایران برای رسیدن به امنیت و آزادی و دمکراسی دارد!؟

وقتی تظاهراتهای جنبش سبز ملی ایران در ایران و جهان در اوج خود بودند شما برای حفظ منافع فدرالیستهای ملت و ملیت تراش تان، شبکه سکولارهای سبزتان را راه انداختید چون منافعتان بخطر افتاد وقتیکه شعارهای نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، و جمهوری ایران (جمهوریت/حاکمیت ملی ملت یگانه ایران بر سرنوشت خویش با تکیه بر هویت ایرانی=ناسیونالیسم تدافعی ایرانی) داده شدند.

November 13, 2012 10:35:32 PM
---------------------------

وجدانی


داریوش همایون: فدرالیسم در ایران قابل رای گیری نیست/فدرالیسم در ایران مقدمه تجزیه است!

از آنجایی که هر اندازه و حتی به دفعات متمادی در بارۀ مضرات و بدی های فدرالیسم برای ایران مطلب بنویسیم و اعتراضات خود را به گوش همگان و بویژه ملت غیور و میهن پرست ایران برسانیم باز کم است و هنوز حق مطلب را اداء ننموده ایم، لذا فعلآ فقط به یادآوری بخش کوچکی از سخنان و بیانات کم نظیر رایزن فقید حزب مشروطه ایران، روانشاد دکتر داریوش همایون، در خصوص فدرالیسم و خطرات آن برای میهنمان اکتفاء مینماید:

…»» یک بحث اساسی دیگر این است که فدرالیسم قابل رای‌گیری هست یا نه. راه حل دموکراتیک هست یا نه. مسلما راه دموکراتیک است. هر چه نظر مردم باشد که باید درباره‌اش رای گرفت دموکراتیک است. اما قابل رای گیری نیست، عقیده ماست. نه اینکه هیچ جای دنیا قابل رای گیری نیست، نه، ما می‌گوئیم شرایط کشور ما طوری است که یک چیزهایی را نمی‌توانیم به رای بگذاریم. این نظر ما است ولی فردا اگر مجلس موسسان تشکیل شد و تشخیص دادند که راجع به فدرالیسم صحبت کنند کی می‌تواند جلوشان را بگیرد؟ معلوم است که حق دارند منتها قبل از آن ما باید نظر بدهیم که مردم به آن چه به صلاح‌شان است رای بدهند؛ افرادی را انتخاب بکنند که به آن مسایل توجه کنند. نمی‌شود گفت بگذارید هر چه هست در همان چند هفته مجلس موسسان بحث شود. این‌طور نیست. قبل از مجلس موسسان باید موضع گرفت ... خلاصه مطلب این است که فدرالیسم در ایران – دوستان خوب بیان کردند – مقدمه تجزیه است بی تردید...««

مشروح بیانات رایزن فقید را میتوانید در منابع زیر مطالعه فرمایید:

http://www.irancpi.net/sokhanrooz/matn_167_6.html

http://www.irancpi.net/sokhanrooz/matn_156_7.html

November 13, 2012 09:35:33 PM
---------------------------

بهمن زاهدی

با دورود خدمت آقای جمشاد پرچمشاهی،

از تاریخچه فدرالیسم قبل از جنگ جهانی دوم می‏توانیم متوجه بشویم که از فدرالیسم برای به هم پیوستن کشورهای (فئودال‏های) کوچک، برای محیا کردن قدرتی منطقه‏ای استفتده شده است، همان فدرالیسم همگرا که شما می‏فرمائید. بعد ار سرنگونی نظام اتحاد جماهیر شوروی، ولی فدارلیسم جدید (فدرالیسم نو)، مخصوصا در خاورمیانه به عنوان فدارلیسم واگرا، سیاست غرب برای از بین بردن قدرت‏های منطقه‏ای و ضعیف کردن حاکمیت‏های ملی بوده (یوگُسلاوی قدرتی در منطقه جنوب شرقی اروپا بود که آلمان و فرانسه آن را از بین بردنند تا در اروپا رقیبی نداشته باشند). در عراق و افغانستان فدارلیسم وارداتی از غرب حتا در نوع فئودالی خود پاسخگوی نیازهای مردم آن کشورها نبوده و نیست.

نه اروپا و نه امریکا حق ندارند برای کشور ما تعیین تکلیف کنند، قدرتش را ولی دارند ( مانند بی‏بی‏سی بچه‏باز در اثر همنشینی با آخوندها ).

آن دسته از ایرانیانی که از فدارلیسم صحبت می‏کنند و در کشورهای با شکل فدارل زندگی می‏کنند، عوامل فرهنگی، تاریخی و اقتصادی آن کشورها را با ایران یک مقایسه کوچک بکنند کافیست.

مردم ایران به عدم تمرکز قدرت، با چند صورت متفاوت نگاه می‏کنند. سوتفاهم هایی که بوجود می‏آیند از اینجا شروع می‏شود که آیا مردم ایران با فرهنگ آلمانی زندگی‏ می‏کنند؟ آیا فرهنگ رانندگی در آلمان و ایران یکی می‏باشد؟ و یا سیستم دولتی و صنایع آلمان و ایران در یک سطح می‏باشند؟

فدرالیسم تنها سیستمی می‏باشد که بعد ار نابودی ایران بوسیله دول غربی بوسیله جنگ در ایران برقرار خواهد شد (گزینه دیگری ندارند). آیا می‏خواهید ایران مانند دولت عراق و افغانستان جمهوری سلطنتی بشود؟ و خارج‏نشینان ایرانی که امروزه فدارل فدرال می‏کنند، جمهوری سلطنتی فدارلی با حمایت ارتش‏هایشان تاسیس ‏کنند. هستند کسانیکه آینده‏نگری به این صورت می‏کنند، و دستی پنهانی به غرب داده‏اند!

ارادتمند
بهمن زاهدی

November 13, 2012 07:34:31 PM
---------------------------

جمشاد پرچمشاهی


تنفر از واژه فدرالیسم

.برخی ها از شنیدن واژه فدرالیسم موی بر اندامشان سیخ شده و چنان دوآتشه در برابر آن واکنش نشان می دهند که گویی آسمان درحال فرود آمدن بر روی زمین است
فراموش نکنیم که ما از دونوع فدرالیسم سخن می گوییم؛ یکی فدرالیسم واگرا و دیگری فدرالیسم همگرا. حامیان نظام فدرالیستی که من خود یکی از آنها هستم، هرگز خواهان فدرالیسم واگرا برای ایران نیستند. این نوع نظام فدرالیستی همان است که موجب جدایی و به اصطلاح تکه پاره شدن خاک کشوری می شود. اما در فدرالیسم همگرا نه فقط تکه پاره شدن خاک کشوری مطرح نیست بلکه برعکس جذب بخش های دیگری و پیوستن آنها به خاک کشور و یا استمرار و تحکیم وجود تمامی مناطق و استانها و ایالات های آن کشور برای متشکل شدن یگانگی و یکپارچگی سرتاسر کشور است که ما این را و فقط این را برای نظام آینده ایران می خواهیم. مهمتر از همه اینکه هیچ یک از ما چه در داخل و چه در خارج از ایران نمی توانیم و حق هم نداریم به تنهایی یا بصورت گروهی درمورد اشکال و نوع نظام و حکومت برای آینده ایران تصمیم گرفته یا بصورت تحمیلی به همه بقبولانیم که این یا آن نظام غیرقابل تصور و یا اصولا برای کشوری چون ایران ناممکن است. چنین تصمیمی را باید همه مردم و ملت ایران طی رفراندوم عمومی و انتخابات آزاد در آینده گرفته و درعملی شدن یا نشدن برنامه ها و ساختارهای حکومتی نقش اصلی را ایفا کنند.
درضمن بارها شنیده شده و میشود که ما یک ایران فدرال همانند افغانستان وعراق نمی خواهیم. اگر این دو کشور دارای نظام فدرالیستی هستند پس چرا رسما به آنها جمهوری فدرال افغانستان یا عراق نمی گویند؟
به تصور من در نظام جمهوری فدرال (همگرا) نه تنها لزومی به تفکیک و جدایی هیچیک از مناطق و استان های کشور از یکدیگر نیست بلکه در تحکیم و گردآوری آنها به زیر سقف اتحاد و یکپارچگی کاملا
موثر خواهد بود.
تنفر و کینه از هرنظامی که مورد دلخواه و سلیقه مان نیست را کنار بگذاریم و ضمن احترام به مرام سیاسی و عقاید هر فردی تلاش کنیم که بجای پرخاش و حملات لفظی به این و آن با حفظ عفت و حرمت کلام عقاید و نظرات خود را بیان کنیم. تخریب شخصیت و هتک حرمت هنر نیست. با منطق و استدلال متقاعد کردن "مخالفان" هنریست لایزال و فناناپذیر.

November 13, 2012 04:39:42 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

با درود آقای بهمن زاهدی
آدمیزاد قابل تغییر است اگر خودش بخواهد .
از مهمان نوازی تان درکامنت قبلی تان معلوم شد که چقدر مهمان نوازید و تبریک عرض می کنم و از ابراز لطفتان خیلی ممنونم آقا معلم . من بجز خمینی منحوس و آخوند دروغگو و ایرانی تجزیه طلب و ایرانی وطن فروش و مزدور بیگانگان از هیچکس کینه نداشته و ندارم . اگر احیانا فرصت پیدا کردید در لینک پایین به سخنان بینندگان تلویزیون پارس گوش کنید شاید بدرد شما به عنوان عضو فعال یک حزب سیاسی بخورد . این مخلص نیز بخشی از حرفهای دلم را از طریق تلفن به زبان ساده عرض کردم .
پانزدهمین سالگرد تاسیس تلویزیون پارس
گفتگوی بینندگان تلویزیون پارس با آقای علی رضا میبدی و آقای امیر شجره
ارتباط با بینندگان از دقیقه 72. بیننده ای در دقیقه 92 شعر زیبایی می خوانند که شنیدنش خالی از لطف نیست . ارادتمند کاوه
لینک
http://www.irancpi.net/nezar/nazhrhaa.php

November 13, 2012 04:30:48 PM
---------------------------

بهمن زاهدی

با دورود خدمت آقای کاوه یزدانی گرامی،

بازگشت شمارا به کانون لیبرال دموکراسی ایران شادباش می‏گویم. در این مدتی که کامنت‏های شما را اینجا و آنجا دنبال می‏کردم، متوجه شدم که در نوشته‏ها و دیدگاه‏هایتان «تجددی» همراه با نوآوری پیدا شده، که کینه‏ورزی را شکست داده است.

آقای نوری‏علا مانند هر شخصیت دیگری بهمراه نظریه‏های خود، منظرگاه‏های سیاسی از پیش تعریف شده‏ای را به حراج می‏گذارد که شاید به آن اعتقادی هم نداشته باشد ولی بوسیله آن کسانی به وی نزدیک می‏شوند و رفاهی برای ایشان فراهم می‏کنند. زمان حقیقت را بازگو خواهد کرد.

همانطور که حضوری و در دنیای واقعی و نه مجازی و انگاری با شما گفتگو کردم، تکیه بر اشتراکاتمان مهمتر است تا پرداختن به اختلافاتمان.

در باره آقای داریوش همایون فرمودید. تنها تجربه سیاسی آقای همایون، خیلی بیشتر از آن بوده که کسی بخواهد خود را با آن به سنجش بگذارد. هفتاد سال سابقه و تجربه سیاسی توام به عمل‏گرائی به هر نوع آن را، رایزن و پایه‏گذار این حزب را بر این واداشت که بگوید: فدراليسم دمیدن به شیپور ار سوی دیگریست!(خلاصه از طرف من است)

به آشتی ملی زمانی خواهیم رسید که اشتراکاتمان بجای اختلافاتمان در گفتگوها جایگزین کنیم.


ارادتمند
بهمن زاهدی

November 13, 2012 03:08:19 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

قسمت سوم
جناب بهمن خان زاهدی من به حزب مشروطه ایران انتقاد دارم . انتقادم این است که چرا شما با وجود اینکه گفتگوی آقای نوری علاء با آقای سعید بهبهانی را دیدید و شنیدید که جناب نوری علاء پس از در گذشت زنده یاد داریوش همایون ایشان را متهم به ارائه تعرف نادرستی از فدرالیسم کردند و شما نیز به هر مصلحتی که من نمی دانم سکوت کردید و هیچ پاسخی به آقای نوری علاء ندادید . خوشتان بیاید یا نیاید من هنوز این انتقاد را دارم و شما نیز هنوز هیچ پاسخی به انتقاد من ندادید یعنی پاسخی ندارید. این شما هستید که در برابر انتقاد بجای پاسخ بارها من را متهم به رفتارهای ناشایست کردید . این رفتار شما یعنی قد علم در برابر آزادی بیان . مشکل شما نه ابزار فدرالیسم قرار گرفتن من می باشد و نه کشتن یا سر بریدن آقای اسماعیل نوری علاء می باشد، بلکه مشکل شما نداشتن پاسخ به انتقادم و گفتگو در باره آقای نوری علاء می باشد که به پندار شما گفتگو در باره نظر ایشان یعنی اعتبار بخشیدن به ایشان می باشد . برای اطلاع جنابعالی بنده بجز فدرال طلب بودن آقای نوری علاء به بیشتر کوششها و نظرات ایشان اعتبار قائل هستم . با سکولار دمکرات ایشان هم مشکلی ندارم چونکه برای رسیدن به آزادی سکولاریسم یکی از مهمترین ضرورتها می باشد و اگر آقای نوری علاء قانع شوند که فدرالیسم بر ضد منافع ایران و ایرانی می باشد بیش از پیش زحمات و کوششهای ایشان را معتبر می دانم .

November 13, 2012 11:29:00 AM
---------------------------

کاوه یزدانی

قسمت دوم
آقای بهمن زاهدی با وجود اینکه جنابعالی می دانید من مخالف هرگونه خشونت وخشونت طلبی و مخالف هر گونه کشت و کشتار و سربریدنها هستم و مخالف ترور و ترور شخصیت هستم ، با وجود این دانسته ها ولی بنده را متهم به فردی خشونت طلب می نمایید، متهم به ترور شخصیت می کنید ، متهم به ابزار برای تبلیغ فدرالیسم می کنید ... این دلیل تاب نیاوردن شما احزاب و سیاسیون در برابر انتقاد افراد عادی چون من می باشد و دلیل تاب نیاوردنتان نیز این است که افراد عادی چون من را بسیار ناچیز می شمارید البته من نیز ادعایی نداشته و ندارم جز اینکه یک فرد عادی هستم و یک رای دارم . بقول زنده یاد دکتر داریوش همایون جامعه سیاسی که شما نیز بخشی از پرمدعیون سیاسی هستید هنوز دوران کودکی را طی می کنید که تاب و تحمل شنیدن انتقاد را ندارید و منتقدانتان را متهم به انواع رفتارهای ناشایت می نمایید . باشید تا امورات تان بگذرد و تردید نداشته باشید که من و امثال من هیچ باکی از این تهمت ها نداشته و نداریم ...ادامه

November 13, 2012 11:27:23 AM
---------------------------

کاوه یزداني

با درود آقای بهمن زاهدی
آیا بخاطر دارید قدیما به پپسی می گفتند پپسی کولا؟...
سال 57 مردم نا آگاه فریب خمینی و ناروشنفکران ایرانی نا آگاه و اجیر شده بیگانگان را خوردند . مردم بی خبر از همه جا نمی دانستند چه آشی برایشان پخته شده با هفت وجب روغن روش . مردم بی خبر از قوانین اسلام حکومتی اسلامی و نقشه های شیطانی خمینی و بیگانگان ...
بعد از سی و چهار سال و تحمل هزینه های بسیار سنگین و ویرانی های بجای مانده از حکومت اسلامی تازه مثل اون حیوان زبان بسته در گل گیر کردیم و در فکر چه کنم چاره کنم هستیم ...
فدرالیسم برای ایران همان جمهوری اسلامی ناشناخته سی و چهار سال پیش است که مردم در دامش افتادند .
هیچ پدر کشتگی یا دشمنی با آقای نوری علاء و بسیاری از مخالفین رژیم اسلامی نداشته و ندارم ، تنها مشکل من با آقای نوری علاء و همه فدرالیسمها این است که با دیدن سرنوشت کشورهای افغانستان و عراق که فدرال هستند و نقشه های بیگانگان در جهت تکه پاره کردن ایران یکپارچه و چندپاره کردن یگانگی ملی ایرانیان که یکی از راههایش از فدرالیسم می گذرد باز هم این حضرات در هر فرصتی می کوشند شکل سیاسی فدرالیسم را مدینه فاضله بنمایانند و به نوعی واژه فدرال را در سخنانشان یادآوری نمایند و چنگ به دل دیگران می زنند ...ادامه

November 13, 2012 11:24:28 AM
---------------------------

وجدانی


نمونۀ جوابی که حدودِ ۱۰ ماهِ پیش داده شد! (۲)

...امروز حکایت ما و آنانی که بدنبال پاره پاره کردن ایران و یا بقولشان ایران فدرال هستند بیشباهت به همین داستان دو چشم بینا و طبیعی و آن چشمان مصنوعی که شرحش گذشت نیست. ما هزاران سال است از میهنی یکپارچه و ملتی یگانه و متحد برخورداریم. این یکپارچگی و یگانگی نمونه و تاریخی را سهل و آسان بدست نیاورده ایم بلکه در این راه قیمت بس بالا و سنگینی ، چه مادی و چه معنوی، را متحمل گشته و پرداخته ایم. برای بدست آوردن و محقق نمودن ایران واحد و یگانگی طبیعی، غیر اجباری، بر آمده از اراده ملی و آمیخته با روح و روان ایرانیان چه جانهایی که نثار نشده و جهت بر قراری پیوند و پیمان مابین اجزاء و اعضاء این پیکر چه خونهایی که با هم یکی نشده اند و در همیشه تاریخ در سرتاسر وجود و قامت ایران جریان نیافته اند. بهمان گونه که خاکها و آبهای ایران همانند تار و پود مثلآ یک قالی در سرتاسر آن امتداد داشته اند و در هم تنیده شده و جدا ناپذیرند، اجزاء و اعضای ملت ایران نیز بهمین گونه یک وجود واحدی را تشکیل داده اند که جدا کردن هر جزء آن بمنزله قطع عضوی از یک بدن و پیکر است...

نظر و کامنت فوق از مقالۀ مبسوط و مفصلِ زیر گرفته شده است:

http://www.irancpi.net/nevshtar/matn_194_0.html

November 12, 2012 03:16:47 PM
---------------------------

وجدانی


نمونۀ جوابی که حدودِ ۱۰ ماهِ پیش داده شد! (۱)

...آن هنگام که فردی، گروهی، عده ای، سازمانی، حزبی و یا تیره (قومی) و جمعی از ایرانیان شریف ندا سر میدهند که بیائید برای خاطر میهنمان ایران و حفظ کیان و موجودیت آن با هم باشیم و عهد و پیمانی را از این بابت ببندیم که در سایۀ آن بتوانیم از یک پارچگی، استقلال و تمامیت ارضی ایرانمان حراست و دفاع نماییم بی شباهت به آن نمیباشد که به نابینا گفته شود؛ بیا تا برایت دو چشم بینا دهیم و ترا به نهایت آرزویت برسانیم. اما بلافاصله این حقیقت را به یاد میآوریم که ما در این میان نابینا نیستیم بلکه صاحب چشمانی سالم، صحیح و طبیعی خویشیم و نیازی به چشمان مصنوعی نداریم. چه لزومی دارد ما این چشمان طبیعی، حقیقی و غیرقابل جایگزین را از خود دور بیندازیم و بجایشان چشمانی مصنوعی، ساختگی و غیر طبیعی و بیگانه با هستی و وجودمان دریافت کنیم؟ آیا این عمل عاقلانه است و عقل سلیم اجازه انجام آنرا خواهد داد؟ کدام آدمیست که به اینچنین پیشنهادی تن در دهد و چشمان سالم، طبیعی و بی عیب خود را با چشمان هر چند بینا ولی مصنوعی و نامتاجانس با تن و پیکرش معاوضه کند؟ اگر چشمان کسی نقصی و عیبی پیداکنند و در قدرت دید آنها اشکالی پیدا شود و نیازی به جراحی و بر طرف نمودن آن نقص باشد، در آن صورت با مراجعه به پزشگ تمامی دردها و عیبها برطرف میشوند. پزشگ برای معاینه و مداوای چشمان آن شخص دست به هر عملی خواهد زد الاّ یک عمل و آن هم تعویض آنها با چشمان مصنوعی است چرا چون چشمان بیمار فقط نیاز به معاینه و مداوا دارند و نه تعویض...

November 12, 2012 03:15:08 PM
---------------------------

بهمن زاهدی

با دورود خدمت کاوه یزدانی،

آزادی بیان، یکی از آزادی‏های می‏باشد که نباید برعیله آن قد علم کرد. زمانیکه مواضع ما در باره واژه ناهماهنگ «فدرالیسم» مشخص می‏باشد، و بارها درباره خطرات این واژه در آینده ایران گوش‏زد کرده‏ایم، احتیاجی نیست که خودمان را مشغول سازی که دیگران (برای منافع شخصی خود و نه منافع ملی) می‏نوازند، بکنیم.

هر کسی نظری دارد و می‏تواند با امکاناتی که در اختیار دارد برای پیش‏بُرد نظریه خویش اقدام کند.

اگر شما مخالفتی با نظریه شخصی دارید، با ترور شخصیت به آن شخص و آن نظریه در میان مردم (طبق فرهنگ اسلامی، آلمانی) اعتبار کاذبی می‏بخشید. و این درست همان چیزی می‏باشد، که شما را ناخواسته، ابزاری برای تبلیغ «فدارلیسم» تبدیل کرده است.

ما اعضای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) برای سرنگونی جمهوری‏اسلامی نیروی خود را مصرف می‏کنیم، و زمانی را که برای بحث‏های نظری پیرامون واژه «فدارلیسم» گذاشته‏ایم، کافی می‏دانیم. مواضع ما در اسناد حزبی هست و تغییری نکرده‏اند.

هدف ما مبارزه با آقای نوری‏علا نیست. هدف شما اگر مبارزه با آقای نوری‏علا می‏باشد، هدف را اشتباه گرفته‏اید. این اشتباه را ما نمی‏کنیم.

ارادتمند
بهمن زاهدی

November 12, 2012 12:58:02 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

آقای اسماعیل نوری علاء حکومت غیرمتمرکز استانی را فدرال می نامد . آیا نوری علاء شایستگی دارد که او را روشنفکر بنامیم ؟ مگر می توان یک کشور یکپارچه را بدلیل تقسیمات استانی فدرال نامید ؟ منظور نوری علاء از اسرار بر بکار بردن واژه فدرال چیست ؟ به چه دلیلی نوری علاء در جهت جاانداختن واژه فدرالیسم در جامعه ایرانی خارج کشور چندین سال است که می نویسد و واژه فدرال را همواره تکرار میکند؟ آیا این فرد پر مدعا مفهوم فدرال را هنوز نمی داند یا اینکه نمی خواهد بداند که فدرالیسم از واحدهای جدا و مستقل از هم بوجود می آید ؟ پرسش دیگر از مدیر و معاون و اعضای حزب مشروطه ایران این است که مگر شماها چندین سال در کنار زنده یاد دکتر داریوش همایون نبودید و نیاموختید که مفهوم فدرالیسم چیست ؟ اگر هنوز نیاموختید لااقل ویدئوها و نوشته های دکتر همایون را مرور کنید تا بیاموزید و بتوانید پاسخ فقط یک نوری علاء را بهید بقیه پیش کشتان . من کم سواد یکبار سخنان دکتر همایون را در باره فدرالیسم شنیدم و خواندم کافی بود تا مفهوم فدرالیسم را بفهمم. اما گویی شما اعضای حزب مشروطه ایران نیز از فدرالیسم بدتان نمی آید که تاکنون جرات نکردید پاسخ نوری علاء را بدهید . اسماعیل نوری علاء مثل کبکی است که سرشو زیر برف کرده نه چیزی از دیگران می شنود و نه دیگران را میبیند و هر چه هم در باره فدرالیسم برایش توضیح می دهند انگار که با دیدار حرف میزنند نه با اسماعیل نوری علاء . این حضرت یعنی آقای اسماعیل نوری علاء خودش را پاسخگوی هیچکس نمیداند و در آینده ایران چنین افراد غیرپاسخگو هیچ جایی در بین مردم عادی چون من نخواهند داشت .

November 12, 2012 12:04:04 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites