حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
فدرالیسم و فرصت ها و تهدیدهای آن؛ بحثی که همچون هر موضوعی نباید تابو شمرده شود

November 14, 2012

چهارشنبه 24 آبان 2571 = November 14, 2012

دکتر کاوه احمدی علی آبادی خبرنامه ملّی ایرانیان
 

فدرالیسم و شناخت آن بی شک یکی از اصلی ترین سوژه های اساسی پس از انقلاب های منطقه است که مثل سایر گزینش های یک ملت، نه باید به شکل تابو بدان نگریسته شود و نه بدون شناخت مکفی در آن مسیر گام گذاشته گردد، چون گاه می تواند امکان بازگشتی وجود نداشته باشد.

بی شک نظام فدرالی در بسیاری از کشورهای دنیا، موفق ترین در سال های اخیر نشان داده و به خصوص در راه توسعه به عنوان بهترین گزینه ارزیابی شده است، اما آیا این بدان معناست که به صرف نظام فدرالی، کشور توسعه شتابان می یابد؟ شناخت متغیرهای موثر بر توسعه کشورها با نظام های مختلف و صور گوناگون نظام های فدرال در مناطق و کشورهای مختلف می تواند به نتیجه گیری های صحیح و دقیق تری منتهی گردد.

نخستین مشکلی که در میان سیاسیون و فعالان مدنی خاورمیانه دیده می شود، عدم تشخیص و تفکیک نظام فدرالی با نظام خودمختاری است و عمدتاً به اسم نظام فدرالی به سوی نظام خودمختاری می روند که منجر به آن خواهد شد که نه نتایج فدرالیسم، بلکه دستاوردهای اقلیم های خودمختار عایدشان شود، که یکی از بزرگترین تاوان هایش، تجزیه کشورها و دومین، رشد قومیت گرایی و تأکید روی هویت خودی که منجر به درگیری های قومی و قبیله ای و حتی منطقه ای می شود و افراط بر تأکید بر روی هر چیز خودی، منجر به نابینایی برای هر ملتی می گردد که به جای پذیرش نقد مداوم خود و آموختن از ملل و فرهنگ های دیگر، بر داشته های خود اکتفاء و تأکید ورزند.

بزرگترین تفاوت حکومت های فدرال با خودمختار آن است که تقسیمات نظام فدرالی عمدتاً برحسب تفاوت های قومی و هویتی نیست و جالب توجه تر آن که در مواردی که برحسب تفاوت های قومی، زبانی و هویتی صورت گرفته با خواسته های جدایی طلبانه همراه بوده و هست. ایالات متحده آمریکا که خاستگاه نظام های فدرال بوده، از تجمیع اقوامی که هر یک قوم یا زبان متفاوتی داشته و به هم پیوسته باشند، تشکیل نشده، بلکه ایالات حاصل تقسیماتی از سرزمین های مستعمره بریتانیا بوده که بتدریج استقلال یافتند و به هم پیوستند؛ گرچه نباید جنگ های شمال و جنوب و داخلی آمریکا را نیز نادیده بگیریم. در برخی از ایالات آمریکا، اقوام اروپایی یا بومیان سرخپوست ممکن است در اکثریت و اقلیت باشند یا در چند ایالت پخش باشند، ولی تقریباً در همه ایالات، ترکیبی از اقوام و ملل مختلف را می بینیم. اما در جایی مثل کبک کانادا که مهاجران فرانسوی زبان زندگی می کنند و با سایر ایالات کانادا فرق می کنند، می بینیم که خواسته های جدایی طلبانه هم وجود دارد (چون تفکیک ایالت کبک برطبق تمایز زبانی و هویت بوده) و هم به همه پرسی گذاشته می شود و یکبار رأی گیری شد و رأی نیاورد و برای سال های آتی نیز می تواند دوباره به رأی گذاشته شود. در اروپا نیز با آن که مسیر معکوس تجزیه، یعنی اتحاد کشورهای مختلف در قالب اتحادیه اروپا طی می شود، همزمان خواسته های معکوس تجزیه طلبانه در جاهایی وجود دارد که تفاوت های قومی، ملی و هویتی وجود دارد؛ مثل اسکاتلند و بلژیک.

در نقطه مقابل کشور اتحاد جماهیر شوروی سابق را داشتیم که الگوی خودمختاری ها و تجمیع شان در قالب یک کشور را داشت که مشخصاً مناطق خودمختار از اقوام، ملل و هویت های مختلف تشکیل شده بود که دیدیم تجزیه شده و در برخی هنوز درگیری هایشان ادامه دارد؛ مثل اختلافات آذرباییجان با ارمنستان و خواسته های تجزیه طلبانه چچن و اوستیا و آبخازیا. خاورمیانه با توجه به این که اینک با خواسته های از تشکیل دولت های مستقل محلی مواجه است که برحسب قومیت و زبان متفاوت و هویت مستقل شکل گرفته اند، عملاً به اسم نظام فدرالیسم به سوی الگوی خودمختاری می روند که احتمال تجزیه در آن ها بسیار بالاست.

با این همه، مخالفان فدرالیسم در خاورمیانه نیز به راه درستی نمی روند و راه تحمیل خواسته هایش را جهت فرار از خطر تجزیه برگزیده اند! ما اینک در دنیایی زندگی می کنیم که انسان اجازه سخن گفتن و بحث و اختلاف نظر در مورد همه چیز را دارند و خواسته های تجزیه طلبانه یکی از آن هاست، چه رسد فدرالیسم. مهمتر آن که، تجزیه بدترین گزینه برای یک ملت نیست، بلکه گزینه خطرناک تر آن است که به اسم مانع شدن از تجزیه، یک ملت یا قومیت و غیره را نادیده گرفته و حقوق انسانی و هویتی شان را قربانی یا کتمان کنیم و خطرناکترین آن که قومیت ها و اقلیم هایی برای چند دهه، جهت ترس از تجزیه به شکلی تعمدی، فقیر، محروم و توسعه نیافته نگه داشته شوند؛ همان تفکری امنیتی ای که در پس زمینه بسیاری از دولت های مرکزی خاورمیانه هست و بدون ذکر صریح آن، عملاً آن را سال هاست که دنبال کرده و می کنند. نباید فراموش کنیم که تجزیه طلبی در یک زمان بی شک حقانیت دارد؛ زمانی که دولت مرکزی به شکلی هدفمند و سیستماتیک اقوامی از سرزمین اش را فقیر و محروم و بی سواد نگه داشته و حقوق انسانی شان را نادیده گرفته و خواسته های شان را سرکوب می کند؛ شدیدترین شکل اش را در سودان می توانستید ببینید که با فقر، بی سوادی و کشتار و درگیری های قومی و مذهبی که وجود داشت، دقیقاً تجزیه اش به سودان و سودان جنوبی محق و حتی ضروری بود.

توجه به نکته ای دیگر نیز ضروری است که در فدرالیسم متغیر یا متغیرهایی هست که منجر به توسعه بیشتر و پیشرفت شتابنده می گردد: دولت های فدرال چون به دولت های ایالتی تقسیم می شوند و هر ایالت، برنامه های توسعه خودش را در دستور کار می گذارد، برنامه های توسعه کلان کشور توسط دولت فدرال را تکمیل می کند. به عبارت دیگر، کشورهای خاورمیانه مهمتر از فدرالیسم، برای توسعه شتابنده نیاز به “برنامه ریزی های منطقه ای” و “توسعه های محلی” و “آمایشی” دارند که برنامه های بخشی و توسعه ملی را تکمیل کنند. اما در فدرالیسم چیز دیگری هست که منجر به کشش و جذابیت می شود و آن کنترل کمتر دولت مرکزی و خواسته هایش بر مردم است. باید توجه کرد که مشکل خاورمیانه تنها دولت های مرکزی مقتدری نیست، که حقوق اقلیت ها را نادیده می گیرد، بلکه دولتی مقتدر است که به طور کلی حقوق انسانی را قربانی مسائل امنیتی و حفظ و بقای خودش می کند و پیرامونی ها و اقلیت ها تنها بیشتر مورد ظلم قرار می گیرند و برای برطرف کردن این مشکل، فدرالیسم کمکی نمی کند، بلکه فرهنگ و نگرش سیاستمداران و مقامات کشورها و ساختار حکومتی است که باید تغییر کند؛ حکومتی که به خود اجازه دخالت در حوزه زندگی خصوصی و آزادی های فردی مردم اش را ندهد و این نگرش است که باید تغییر کند و دریابند که عصر قربانی کردن همه چیز در راه امنیت گذشته است. بی شک امنیتی که در بسیاری از حکومت های دیکتاتوری هست بیشتر از نظام های دموکرات است، اما به چه قیمتی؟ به قیمت قربانی کردن حقوق انسانی و تبدیل انسان مختار و آزاد به بنده ای مطیع و شهروندی در حد چاپلوس حکومتی! علاوه بر آن، کشورهایی با نظام فدرالی چون با کمک توسعه های منطقه ای و مبتنی بر درک درست از شرایط و ظرفیت های محلی، رشد و توسعه یافتگی بیشتری نسبت به سایر کشورها می یابند، عمدتاً خواسته های تجزیه طلبانه در آنجا بدین سبب تضعیف شده یا حتی کنار گذاشته می شود که ایالات مختلف احساس می کنند با جدایی از دولت فدرال، عقب می افتند و به ضررشان تمام می شود؛ مثل پرتوریکو که اکثریت مایل به پیوستن به ایالات متحده آمریکا بوده و در نظرسنجی بدان رأی دادند.

از سویی دیگر، کشورهای فدرال عمدتاً کشورهای جدیدی هستند و ایالات متحده آمریکا، کانادا و استرالیا که نمونه های موفق نظام فدرال بوده اند، تاریخ شان به چند قرن اخیر برمی گردد و چون اقوام آسیایی و اروپایی قدمت هزاران ساله ندارند (مثل کردها، یهودیان، فلسطینیان، ترک ها و غیره) که هویت های ریشه ای و باداوم تاریخی داشته باشند و هویت مهاجرتی شان که امتزاجی است از ملیت های مختلفی که به کشورهای فدرال آمده و در کنار هم زندگی می کنند، بر سایر هویت ها می چربد. مثلاً در ایالات متحده چند سال پیش نظرسنجی ای انجام شد، مبنی بر این که از تعدادی از پرسش شوندگان، سوال شد که مایل به یکی شدن ایالات متحده با کانادا هستند یا نه و جالب آن که درصد بالایی از پرسش شوندگان در پاسخ گفتند: مگر ایالات متحده آمریکا و کانادا حالا یک کشور نیستند! به عبارتی، بسیاری حتی نمی دانستند که آن ها دو کشور مستقل اند. طبعاً جایی که مسائل قومی و ملی تا این حد ضعیف است که مردم بدان بی تفاوت اند، خواسته های ریشه ای تجزیه طلبانه نیز شکل نمی گیرد.

کشورهای خاورمیانه و دولت های شان اگر می خواهند با تجزیه مواجه نشوند، بهترین کار، دادن حقوق گرفته شده اقوام و اقلیت های سرزمین شان به مردم شان است و تمرکز بر روی برنامه ریزی های منطقه ای و محلی و آمایشی تا عقب افتادگی های مناطق پیرامونی و دور افتاده را جبران کنند، نه سرکوب مردم و اقلیت ها را.

با این همه، این مباحث باید خفه نشود، بلکه ادامه یابد و کار مرکز پژوهش های مجلس گرچه از منظر علمی کامل نبود، اما اقدامی مهم از این منظر بود که نمایندگان نباید تنها از چیزی سخن بگویند که برخی در بالادست ها در آن زمان می پسندند و به محض این که خوابنما شدند و نظرشان تغییر کرد، نمایندگان نیز طرح های توجیهی برای تغییر عقایدشان تهیه کنند. نمونه بارز آن، مسأله کنترل جمعیت بود که تا چندی پیش به درستی تجویز می شد و یک شبه تو گویی حرام شد و نوکران کنترل جمعیت ناگهان تغییر نظر دادند. مسأله جمعیت و این که کشورهای بزرگ جملگی از جمعیتی بالا برخوردارند، شامل کشورهایی با وسعت بیشتر و البته با برنامه های توسعه ای بلندمدت موفق می شود و به صرف جمعیت زیاد نه تنها به کشوری بزرگ بدل نمی شوید، بلکه چه بسا فقیر و عقب مانده تر می گردید؛ مثل بنگلادش، پاکستان و هند و بسیاری از کشورهای دیگر. بسیاری از آمارگیری های انجام شده در ایران نیز درست نیست و رشد بالای جمعیت در دهه اول انقلاب و کنترل آن در سال های بعد به این سرعت نمی تواند منجر به رشد منفی گردد، مگر این که آمارهای گرفته شده درست و دقیق نباشند که لااقل در مواردی مشخص شده که بسیاری از مردم به خاطر ترس از سوءاستفاده های حکومتی در این سال ها، به آمارگیران اطلاعات درست نمی دهند. با این وجود، مشکل برنامه های جمعیتی هنوز این ها نیست و مشکل آنجاست که آقایان حکومتی مثل همه این سال ها، عوامل و نیات اصلی شان در برنامه ها را از مردم پنهان می کنند. اساساً سوزش از جای دیگری است و مشکل آنجاست که متوجه شده اند که برنامه های کنترل جمعیت شان عمدتاً در استان های نسبتاً برخوردار مرکزی که شیعه هستند، جواب داده و استان های پیرامونی و حاشیه های شهرهای بزرگ که سنی ها و اقلیت های مذهبی و قومی دیگر و مردم بیشتر محروم در آنجا سکونت دارند، رشد بالاتری داشته اند و نسبت جمعیتی اکثریت شیعه به سایر مذاهب در کشور به هم ریخته است و تنها در حاشیه تهران، یک میلیون سنی زندگی می کنند و آقایان ارقام واقعی نسبت های سنی و شیعه را از مردم پنهان می کنند (انگار خود را گول می زنند) که می تواند در یک آمارگیری غیرحکومتی کاملاً روشن شود. بماند که چند میلیون شناسنامه های مردگان را هم باطل نکرده اند و آن ها در آمارهای رسمی اعلام شده و زمان رأی دهی به کاندیدای خاص و هر موقع دیگر که مصلحت تشخیص داده شود یا نیاز به بصیرت باشد، وارد صحنه می شوند (مثل کودکی که به خودش رودست بزند و از این سبب فکر کند که خیلی زرنگ است که سر خودش را کلاه گذاشته است!). آنقدر نادان اند که متوجه نیستند، شیعه و سنی به آنچه در شناسنامه ها می نویسند، بسته نیست، بلکه به باورهای قلبی معطوف است و حکومتی که با حربه مذهب شیعی سایر مذاهب را تضعیف کند و به مردم ظلم نماید، خود بزرگترین مبلغ فرار از دین حکومتی است و برای نجات نادانی هایشان باید فکری به حال برطرف نمودن این تبعیض سیستماتیک و ناگفته شان بکنند.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

جمشاد پرجمشاهی


دقیقا همین است استاد.بسیاری از هم میهنان ما تفاوت مابین نظام فدرالیستی با حکومت خودمختاری را ناآگاهانه یا بدلیل باورهای شخصی و یا از روی بغض و کینه در نیافته و یا هنوز درک نکرده اند.
در بسیاری از کشورهای مختلف جهان افراد و گروه های تجزیه طلب وجود دارند که مایل به جدائی اقلیم یا مناطق زیست خود از پیکره جغرافیائی کشور و جدائی از دولت مرکزی را دارند. پرسش اصلی اما در اینجاست که چه نیات و انگیزه هائی سبب خواهان تجزیه طلبی و جدائی افراد و گروه های نامبرده شده و میشود؟ بدون شک نارضایتی و ناامنی های فردی و اجتماعی ناشی از ظلم و ستم تحقیر و سرکوب عدم برخورداری از حقوق اولیه انسانی اجتماعی فرهنگی و غیره از جانب حاکمان و مسئولان دولت مرکزی که بی وقفه و مدام به آنها روا داشته میشود.
بنابراین یکی از شرایط مهم و اساسی برای برقراری یک نظام فدرالیسم همگرا و پایدار فراهم ساختن امکانات آزادی های قومی با بهره مندی از حقوق مساوی و برابری در مقابل قانون و رفع تبعیضات همه جانبه برای همه قومیت های سرتاسر کشور که جزو اعضا و پیکره لاینفک ملت و مردم یک سرزمین هستند میباشد. آنگاه پس از فراهم شدن این شرایط که البته ممکن است درمورد ایران سالها بطول انجامد میتوان در مورد نحوه و نوع نظام حکومتی ایران تصمیم گرفت. به همین دلیل نباید گزینه نظام فدرالیستی را پیشاپیش تابو دانست و آنرا در مجاور سایر گزینه ها مانند نظام پادشاهی پارلمانی و لیبرال دمکراسی و جمهوری از هر نوع آن و دیگر نظام های حکومتی به آرای ملت در سرتاسر کشور گذاشته شده و نتایج هرچه باشد مورد قبول همگان بوده و بدون چون و چرا مورد اجرا قرار گیرد .... نه بیشتر نه کمتر

November 14, 2012 07:21:25 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites