بخشی از هواداران پادشاهی مانند بخشی از جمهوریخواهان، مستبد هستند. تلاش اما بر سر این است که دمکراتهای طرفدارِ دو نظام را به یکدیگر نزدیک کرد وگرنه «اتحاد» جمهوری خواهان با هم یا سلطنت طلبها با هم ناممکن است زیرا «جمهوری» و «سلطنت» چنان گل و گشادند که هیچ اتحادی در آنها عملی نیست مگر اینکه آنان را نیز به دمکرات و غیردمکرات تقسیم کرد! پس در اپوزیسیون نیز نه با شکل نظام بلکه فقط بر اساس محتوا میتوان به یک نتیجه معقول رسید!
*****
ظاهرا تکرار هزارباره این واقعیت که شکل نظام، هیچ تضمینی برای مضمون خوب یا بد آن نیست، برای برخی هیچ فایدهای ندارد. کسی که «تصمیم» گرفته است، نفهمد، نمیفهمد!
دستور کارِ تاریخ
کسانی که «سلطنت» را با وجود نمونههایی حتا مانند انگلستان که یکی از قدیمیترین نظامهای پارلمانی جهان را دارد، اساسا مترادف «استبداد» میشمارند و «جمهوری» را الزاما برابر با دمکراسی قلمداد میکنند، نه اینکه متوجه این نکته نشوند، بلکه «قصدِ» فهمیدن آن را ندارند. اینها در عمل، اتفاقا آن روی سکه کسانی هستند که «سلطنت» و «پادشاهی» را تنها در جامه استبداد میپسندند زیرا به دلیل مرزکشی با گروهی از دمکراتها که به هر حال نظام پادشاهی را برای ایران مناسبتر میشمارند، ثابت میکنند که نباید امیدی به آزادی و دمکراسی و حقوق بشر در جمهوری آنها داشت چرا که درست مانند برخی سلطنتطلبان، پیشاپیش گروه مهم و انکارناپذیری از جامعه را داخل «آدم»، که خودشان باشند، نمیدانند!
البته به حال هر دو باید تأسف خورد چرا که تجربه و تاریخ بر خلاف مسیر تئوریهای آنها سیر میکند. جمهوریهای فاسد و موروثی و سرکوبگر و جنایتکار اثبات کردند که با وجود برگزاری مرتب «انتخابات»، بویی از دمکراسی نبردهاند، از جمهوری سوریه گرفته تا جمهوری روسیه! این دومی، حقهبازی قانونی را برای به تخت باز گرداندن «تزار پوتین» به اوج رساند.
پادشاهیها نیز در اروپا و کشورهای پیشرفته یکی یکی به دمکراسیهای پارلمانی فرا روییدند و در آسیا و آفریقا، از بخت ظاهرا همیشه بدِ اهالی آن دیار، جای خود را به جمهوریهایی بدتر از خود دادند.
برعکس اینها، همه شواهد اما، مهُر تأیید بر اهمیت و تعیین کننده بودن محتوای این نظامها برای رشد و گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی و حقوق بشر در جامعه میزند و به نظر میرسد جامعه جوان ایران نیز بنا به تجربه و به تدریج به این حقیقت پی میبرد. با این همه هستند تفکرهای فرسوده و قدیمی، به ویژه در خارج از کشور، که مانند همیشه نه همراه جامعه، بلکه کورمال و لنگان، با فاصلهای تاریخی به دنبال آن روان هستند.
همین که این بحث و این مرزبندی وجود دارد و گروهی خود را درست مانند جمهوری اسلامی موظف میدانند که «بایستند تا سلطنت برنگردد»، بیانگر آن است که نیرویی در جامعه وجود دارد که به دلایل مختلف که ممکن است مورد تأیید ما باشد یا نباشد، نظام سلطنت و پادشاهی را شکل مناسبتری برای ایران و مردمانش میداند. بخشی از این نیرو، درست مانند بخشی از جمهوریخواهان که بویی از دمکراسی و حقوق بشر نبردهاند، طرفدار استبداد و مشت آهنین است. پس تا اینجا این به آن در! یعنی جمهوریخواهان دیکتاتور به سلطنتطلبان مستبد در! تمام تلاش اما بر سر این است که دمکراتهای طرفدارِ دو نظام را به یکدیگر نزدیک کرد چرا که دیکتاتورهایشان همان گونه که گفتار و کردارشان نشان میدهد، به اندازه کافی با یکدیگر نزدیکی فکری دارند حتا اگر برای دو نظام متفاوت سینه بزنند. دو قطب افراط، با وجود همه تفاوتها، نهایتا، اگر هم یکی نشوند، اما سرانجام کنار یکدیگر قرار میگیرند.
خودکشی از ترس مرگ
به راستی نیز ممکن است در ایران هرگز دوباره یک نظام پادشاهی برقرار نشود. ولی سالها تلاش میشد تا اساسا وجود نیروی مدافع پادشاهی که موجودیتاش نه صرفا سیاسی بلکه دلایل تاریخی دارد، انکار شود. اما واقعیت و پایداری این نیرو، از جمله به خاطر همان دلایل تاریخی، سمجتر از آن بود که بتوان به انکار آن ادامه داد. به ویژه آنکه از یک سو، جمهوری اسلامی سرکوب بیامان و تخریب اجتماعی و اقتصادی بیسابقهای را در کشور ادامه داد، و از سوی دیگر، شخصیتی که نهاد پادشاهی را نمایندگی میکند در شکل و شمایل یک دمکراسیخواه تمام عیار به میدان آمد که نه تنها برخلاف برخی جمهوریخواهان که «سلطنت» برای آنها مانند «کفر ابلیس» است، هیچ شمشیری علیه نظام جمهوری از رو نبست، بلکه آرزوی قلبی خود را همانا آزادی و دمکراسی و حقوق بشر برای ایران و ایرانی اعلام کرد «حتا» اگر در یک نظام جمهوری باشد!
تا به امروز فقط چند منفرد جمهوریخواه شهامت به خرج داده و اعتقاد خود به دمکراسی و حقوق بشر را مهمتر از شکل نظام اعلام کردهاند و از همین رو «جمهوریخواهی» آنها از سوی «جمهوریخواهان بنیادگرا» و «علما و فقهای جمهوریخواهی» مورد تردید قرار گرفته و دور نیست روزی، که آنها را «منافق» و «مفسد» نیز بنامند!
برخی از جمهوریخواهان، عمدتا از گروههای سنتی چپ و ملی و مذهبی، که شکل نظام را، اگر هم نگویند ولی در عمل، به مثابه یکی از اهداف استراتژیک خود تعریف میکنند و به بهای ادامه رژیم جمهوری اسلامی نیز حاضر نیستند از آن کوتاه بیایند، هرگونه اعلام اعتقاد به آزادی و دمکراسی را در هر نظامی غیر از جمهوری، در تخالف با پیشینه و هویت خود میدانند بدون آنکه ظاهرا هرگز به این اندیشیده باشند که چه بسا آن پیشنیه به بازنگری و آن هویت به بازتعریف نیاز داشته باشد!
ولی اگر واقعا اعتقادی به مسئولیت در برابر سرنوشت کشور و تحلیل و برنامهای برای تحقق دمکراسی در ایران وجود داشته باشد، کاملا قابل تصور است که دمکراتها را، صرف نظر از اینکه چه نظامی را برای ایران میپسندند، بتوان زیر یک چتر سیاسی گرد آورد. مشکل از آنجا شروع میشود که به جای یافتن مخرج مشترک، که به نظر من چیزی جز تلاش برای تحقق دمکراسی و حقوق بشر در ایران، نمیتواند باشد، عدهای به مرزبندیهای تصنعی که ناشی از همان تفکر قدیمی و فرسوده سنتی است، دامن میزنند.
کسی انکار نمیکند که یک اتحاد بلندمدت بین نیروهای واقعا دمکراسیخواه نیز ممکن نیست. اما مگر نخست نباید به شرایطی رسید که اصلا بتوان خود را در صحنه سیاست کشور ادعا کرد تا بعد بتوان بر سر مسائل دیگر به بحث و گفتگو و حتا دعوا پرداخت؟!
اما نه، برخی از جمهوریخواهان از ترسِ امکانِ برگزاری یک رفراندوم برای تعیین شکل نظام، پیشاپیش با زهرِ جمهوری اسلامی خودکشی میکنند! آنها به این نمیاندیشند که صِرف طرح شدن این موضوع، نشانگر نیروی مهمی در جامعه است که نه امروز و نه فردا نمیگذارد آب خوش از گلوی آنها پایین برود پس چه بهتر که از امروز برای توافق و تفاهم با مدافعان دمکراتِ آن تلاش کرد. ولی آیا این امتناع و انکار به خودی خود نوعی اعتراف به ضعف نیروی این نوع جمهوری خواهی نیست؟!
در عین حال، شاید راستها با هم و چپها با هم یا مذهبیها با هم بتوانند «اتحاد» کنند و شاید هم همه اینها در مواردی بتوانند با یکدیگر وارد گفتگو و حتا ائتلافهای موقتی بشوند، ولی همان گونه که در عمل نیز نشان داده شد، جمهوریخواهان با هم یا سلطنتطلبها با هم نمیتوانند «اتحاد» کنند زیرا «جمهوری» و «سلطنت» هر دو چنان گل و گشاد هستند که هیچ اتحادی در آنها عملی نیست مگر اینکه نهایتا آنان را نیز به دمکرات و غیردمکرات تقسیم کرد! پس در اپوزیسیون نیز سرانجام نه با شکل نظام بلکه بر اساس محتوا میتوان به یک نتیجه معقول رسید!
نباید علمِ غیب داشت تا دانست کسانی که شکل نظام را «هدف» استراتژیک خود قرار دادهاند و حاضر نیستند از «جمهوری» و یا «سلطنت» کوتاه بیایند، نهایتا مجبورند چه امروز و چه فردا پا روی دمکراسیِ ادعایی خود بگذارند: امروز که در قدرت نیستند با انکار و امتناع و مرزبندی، و فردا که به قدرت رسیدند با تار و مارِ خونین! از همین رو باید دمکراتهای این دو جریان، از حالا در برابر این دو تفکر فرسوده، سنتی و ارتجاعی، جانانه بایستند. شکل نظام در صف بندی و نبرد اجتماعی بین آزادی و استبداد جایی ندارد آن هم در حالی که در یک صف عُمّالِ استبداد اعم از طرفداران جمهوری و پادشاهی، و در صف دیگر مدافعان دمکراسی باز هم اعم از طرفداران جمهوری و پادشاهی ایستادهاند. آیا واقعا فهمیدن این موضوع خیلی مشکل است؟! البته که نه، مگر اینکه در پس صفبندی دروغین «جمهوری» و «سلطنـت»، هدف دیگری پنهان باشد که «تصمیم» به نفهمیدن در خدمت آن است. ایرانیان یک بار شکل نظام را هدف قرار دادند و نتیجهاش را دیدند: جمهوریِ استبدادِ دینی و جهنم در همین دنیا!
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
بخش 6...دستبرد به این چارچوب است که از بازتولید استبداد و از بازتولید رژیمهای توتالیتر جلوگیری می کند. بنابراین، نه رئیس جمهور و نه پادشاه نمی توانند نه استبداد بازتولید کنند و نه توتالیتریسم شان را، بویژه که پس از تجربه هیتلر، لیبرال دمکراسی ها همه روزنه های قانونی را بروی هیتلرها و استالین ها و خمینی ها و خامنه ای ها بستند تا اینها هرگز در این کشورها بقدرت نرسند. امیدوارم دوستان با راهنمایی هایشان از اشتباهات و کاستی های این پاسخ به پرسش کاوه بکاهند. کاوه گرامی، تندرست و پیروز باشی
November 19, 2012 09:56:44 PM
---------------------------
حق
بخش ۵...تغییرات را می توانیم از جهان لیبرال دمکرات ازاد غرب یاد بگیریم. بنابراین، برقراری و حفظ اصول لیبرال دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر در هر کشوری منجمله ایران جلوی بازتولید هم نظامهای استبدادی را می گیرد و هم جلوی بازتولید نظامهای توتالیتر فاشیستی و کمونیستی و فاشیست مذهبی کنونی را. ----برای همین بایستی در ایران یک نظام لیبرال دمکراتیک برقرار کرد و فرهنگ آنرا هر لحظه از حالا به بعد گسترش داد.
به تاریخ کشورهای اروپای مرکزی و شرقی که نگاه کنیم می بینیم که پس از آزاد شدن از فاشیسم بوسیله متفقین، روسها با حمایت از کمونیستهای محلی و با تقلب رای به نظام کمونیستی در این کشورها دادند و امپراطوری شوروی سایه سیاهش را بر نیمی از آلمان و اروپای شرقی انداخت. انتخابات آزاد و رفراندوم در رژیمهای تمامیت خواه/تام گرا/توتالیتر یک بلیط یکطرفه است یعنی مردم با دادن یکبار رای به اینها، حق باز پس گیری رای خود را از دست می دهند. مردم در ایران شعار "رای منو پس بده" و "رای منو پس بگیر" دادند ولی اگر ملت ایران تا آنزمان نمی دانست که رای به جمهوری اسلامی توتالیتر فاشیست مذهبی در سال شوم ۵۷ یک بلیط یکطرفه بود پس از واکنش رژیم به این شعار خوب حقایق دستش آمد. اصلاحاتچی ها هم اگر وقیح تر از خامنه ای نبودند تا حالا همه از دم از خجالت مرده بودند چون تشت رسوائی این موضعشان که رژیم اصلاح پذیرست و برهبری خاتمی و موسوی می توان این رژیم را اصلاح کرد، از بام افتاد. حال هی تیزقدمانه از کانادا پابرهنه دوان دوان به اینجا و تلاش و رواداری و جرس و کلمه شان سرکشی کنند مبادا کسی موسوی و کروبی و منشور سبزشان را فراموش کند و آنرا بهترین منشور موجود نداند!
کاوه گرامی، پاسخت در محتوای نظام لیبرال دمکراتیک نهفنه است که همه رفراندومها و رای های داده شده ای که بوسیله ملت انجام می گیرند بوسیله همان مردم در هر زمانی قابل پس گرفتن و تعویض هستند و هر اصلاحی امکان پذیرست بشرطیکه چارچوب نظام لیبرال دمکراتیک دست نخورد. همین مجاز نبودن به...ادامه در بخش ۶
November 19, 2012 09:53:35 PM
---------------------------
حق
بخش 4.... پس گرفتن رای مردم و پیدا شدن رای ای که مردم بدنبالش می گشتند، از مردم بخواهد در خیابانها بمانند و می توانست بمحض دستور کشتار و سرکوب مردم بوسیله خامنه ای، درخواست اعتصاب عمومی و نافرمانی مدنی بدهد. اما او دغدغه گم و گور شدن رای مردم و بازپس گیری مردم را بهیچوجه نداشت. برای او و جناح خاتمی اش، مردم ابزاری بودند برای چانه زنی شان با خامنه ای بر سر سهمشان از غنیمتی بنام ایران که خامنه ای آن سهم را از آنها "دزدیده" بود. موسوی و خامنه ای هر دو خوب می دانستند که رای به جمهوری اسلامی در رفراندوم کذایی ۵۸ یک بلیط یکطرفه ای بود که به ملت ایران قالب کرده بودند. هر دو خوب می دانند که همه انتخابات ها و رفراندومها در نظامهای توتالیتر فاشیستی و کمونیستی و فاشیست مذهبی شان تقلبی بوده که آنها را بر سر قدرت آورده و بلیطهای یکطرفه به جهنم دره ها برای مردمان.
بلیط یکطرفه شاخصه همه نظامهای توتالیترست و درست فقدان همین شاخصه در نظامهای لیبرال دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشرست که این دو نظام را در دو قطب مخالف هم قرار می دهد. بهمین دلیل دو قطبی بودن است که هر وقت مردم در انگلیس پادشاهی نخواهند او را برمی دارند و آب از آب هم تکان نخواهد خورد. همانطور هر حزبی راکه با رای خود بر سر کار آورده باشند تا دولت تشکیل دهد را هم می توانند در انتخابات بعدی یا ابقا و یا عزل کنند. در لیبرال دمکراسی ها مردم می دانند حق شان برای دادن بازپس گیری هر رای ای در چارچوب نظامشان ممکن است؛ آنهم بدون فروپاشی کل نظام و بطور مسالمت آمیز.
با استقرار یک نظام لیبرال دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر در ایران، ما هم می توانیم در چارچوب چنین نظامی و بدون بر هم ریختن این نظام و خونریزی دکوراسیون و رنگ و روی نظام را آنطور که می خواهیم در رفراندومها و انتخابات آزاد دوره ای تغییر دهیم. من انتخاب و حق انتخاب مردم و حق رای و باز پس گیری رای در هر زمانی را بین جمهوری یا پادشاهی برای ایران را چیزی بیش از این نمی دانم. روشهای اینگونه...ادامه دربخش ۵
November 19, 2012 09:47:39 PM
---------------------------
حق
بخش 3....که قانون اساسی و توافق احزاب و مردم است بر سر اصول همزیستی مسالمت آمیز همگان برای رسیدن به بیشترین خوشبختی برای بیشترین مردم در آن کشور.
اما در یک نظام توتالیتر با کوچکترین تغییر، کل نظام فرو می پاشد و برای همینست که اینگونه نظامها کنترل همه چیز را در دست خود می گیرند تا مردم حق بازپس گیری رای شان را نداشته باشند و حتی حق اخم کردن هم نداشته باشند.--- رژیم فاشیست مذهبی در ایران از هر نوع نظام توتالیتر دیگری ترسوتر و وقیح ترست و برای همین با سر نیزه کنترل همه چیز را بدست گرفته از سیاست، اقتصاد، رسانه ها، آموزش و پرورش و احزاب بگیرید تا دین و مذهب و باورها تا مهمانیها و عروسیها عزاداریها، حق تحصیل، خورد و خوراک و پوشاک مردم. تا پستوهای خانه های مردم می رود تا کنترلش را تا آنجاها بکشاند چون می داند چقدر متزلزل است. می داند که اقلا شوروی و هیتلر و مائو با همه روانپریشی و خونخواری هایشان دست آوردهایی برای کشورهایشان داشتند ولی فاشیسم مذهبی خودشان در ایران هیچ دست آورد مثبتی برای ایران و ملت ایران که تاکنون نداشته بلکه تا تجاوز جنسی به دختر و پسر پیش رفته تا بماند و ایران را در به فساد و اعتیاد و فحشا و فقر و فلاکت و خطر تجاوز بیگانه و تجزیه برده است. از روز اولی که آمدند، قرارشان هم همین بود که دستاوردی برای ایران و ملت ایران نداشته باشند وگرنه نه خمینی می گفت که احساسش نسبت به ایران آن "هیچ" بزرگ است و نه می گفت برای ایران "اقتصاد مال خرست". البته که این رژیم حتی نمی تواند تاب آورد که موسوی خط امامی پایبند به قانون اساسی اش هم بیاید چون خوب می دانست که این تازه اول کار ملتی بود که کل نظام را نمی خواهد و برای همین هم مردم شعار می دادند "موسوی بهانه است، کل نظام نشانه است" ! با آمدن موسوی کل نظام بخطر می افتاد و موسوی هم اینرا خوب می دانست وگرنه در همان ۲۵ خرداد ۸۸ که به گفته قالیباف بیش از ۳ میلیون در اعتراض به عدم احترام رژیم به رای شان به خیابانهای تهران ریختند، او می توانست اعلام کند که تا با....ادامه در بخش ۴
November 19, 2012 09:36:50 PM
---------------------------
حق
بخش 2... توانست بقدرت برسد و همین نظام لیبرال دمکرات آلمان را براندازد و رژیم فاشیستی خود را برقرار کند. او مجبور به برانداختن لیبرال دمکراسی در آلمان شد چون نمی خواست ۴ سال بعد همان ملتی که با رای خود او را بقدرت رساند او را از این طریق مسالمت آمیز از اریکه قدرت به پایین بکشاند.
به کرات در تاریخ معاصر جهان دیده ایم که نظامهای توتالیتر فاشیست و کمونیست و فاشیست مذهبی در ایران از طریق انتخابات آزاد و رفراندوم بقدرت رسیده اند ولی حاضر نبوده اند که از همین طریق مسالمت آمیز بوسیله مردم از اریکه قدرت به پایین کشانده شوند. اینها تا بقدرت رسیدند تمام راههای پس گرفتن این رای مردم را از خود بسته اند چون می دانند که اگر راهها را برای مردم باز بگذارند تا مردم حق پس گرفتن رای خود از آنها را داشته باشند، رای نه بزرگ مردم به این رژیمهای توتالیتر از صندوقها بیرون خواهد آمد. تفاوت بین نظامهای لیبرال دمکراتیک و دیگر انواع نظامها در همینست که مردم در یک انتخابات آزاد که دوره ای، اغلب هر ۴ سال یکبار، انجام می شود حق دوباره رای دادن به همان حزب در قدرت را ابقا کنند یا رای خود را از آنها بگیرند و به حزب دیگری بدهند تا دوره انتخابات بعدی. مشروعیت و اعتبار هر دولتی که یکی از این احزاب بدست می آورند در همین انتخابات آزاد برای فقط یک دوره از طرف مردم بدست می آید و این حاکمیت ملی است. نقش اساسی پذیرش احزاب است که در استخدام مردم هستند و مردم کارفرما و هر ۴ سال یکبار مردم حق دارند با رای خود مستخدم خود را برکنار کند. یکی از شاخصه های نظامهای لیبرال دمکراتیک اینست که در درون چارچوب لیبرال دمکراسی شان می توانند هر تغییری را بطور مسالمت آمیز بوجود آورند منجمله شکل نظام جمهوری یا پادشاهی را چون با این تغییرات صوری، کل نظام از هم نمی پاشد. بنابراین، تغییر دادن پادشاهی به جمهوری و بالعکس، و تغییر دادن حزبی که مردم به آن رای داده اند تا دولت تشکیل دهد تا دوره بعدی انتخابات آزاد، باعث فروپاشی کل نظام لیبرال دمکراتیک نمی شود چون اساس...ادامه در بخش ۳
November 19, 2012 09:30:56 PM
---------------------------
حق
نظامهای مدرن لیبرال دمکرات جهان غرب موفق شده اند از بازتولید نظامهای استبدادی و نظامهای توتالیتر جلوگیری کنند. ما هم می توانیم همینکار را با استفاده از روشهای این نظامهای لیبرال دمکرات جا افتاده در ایران انجام دهیم! اگر آلمان پس از هیتلری توانست، ما هم می توانیم از خمینی و خامنه ای گذر کنیم بدون دخالتهای نظامی بیگانه و بدون جنگهای داخلی و بدون تجزیه ایران!
بخش ۱. با درود بر کاوه گرامی، پرسیدی که چگونه می توان از بازتولید استبداد چه پادشاهی و چه جمهوری اش در ایران پسا جمهوری اسلامی جلوگیری کرد؟ من پاسخم را می دهم و امیدوارم اگر اشتباه می کنم، خانم بقراط گرامی که در مورد آلمان هیتلری خوب مطالعه کرده اند، مرا تصحیح کنند!
پس گرفتن رأی در نظامهای لیبرال دمکرات بشرط آنکه اصول لیبرال دمکراسی را تهدید نکند امکان پذیرست. در لیبرال دمکراسی های پادشاهی مثل انگلیس و ژاپن می توان نهادهای مدنی داشت که خواستار جمهوری باشند و برایش فعالیت مسالمت آمیز کنند. وقتی این نهادها از پشتیبانی کثیری از مردم برخوردار باشند با بحث و گفتگو و رفراندوم می توانند شکل نظام پادشاهی را به چالش بکشند و در صورت داشتن رای اکثریت موفق شوند. پادشاهی یا جمهوری درست مثل فدرالیسم از اصول و حتی فروع لیبرال دمکراسی نیست. بنابراین، با بود و نبود پادشاهی یا جمهوری این نظام بهم نمی ریزد و حق باز پس گرفتن رای مردم در اینمورد همیشه محفوظ است و محترم. در نظامهای غیر لیبرال دمکرات از استبدای اش گرفته تا توتالیترش موضوع کاملا برعکس است. در این نظامها یکبار برای همیشه به آنها رای می دهی و تا حرف پس گرفتن آن رای ات را پیش بکشی با تو همان می کنند که رژیم با مردم در ایران در سال ۸۸ کرد. نمونه های اینچنینی در تاریخ معاصر جهان فراوانند.
پس از جنگ جهانی دوم لیبرال دمکراسی ها همه راههای عدول از این نظامشان را بر روی امثال هیتلر بستند آنهم با با تدوین قوانین تازه بستند تا دیگر روانپریش خونخواری مثل هیتلر با سوء استفاده از انتخابات آزاد نظام لیبرال دمکرات...ادامه در بخش ۲
November 19, 2012 09:21:53 PM
---------------------------
حق
خانم بقراط گرام، مستبدان سرشناس را باید بزیر نورافکن و پشت میکروفونها کشاند تا مشکل شان درباره پرسش و پاسخ زیر را به ملت ایران ارائه کنند:-
"تهران ریویو: جنابعالی در یکی از آخرین مقالههایتان اشاره کردهاید که باید بهترین آیندهای را که برای ایران میخواهیم پایه همکاریها قرار دهیم. گفتهاید بجای سرهم کردن ائتلافی بر اصول متناقض و سخن گفتن با زبانهای گوناگون، در همراهی کردن گرایشهای پذیرندهتر، بر اصول همگانی بکوشیم. مراد شما از اصول همگانی چیست و اصول همگانی جنبش اجتماعی مردم ایران را چه چیزهایی میدانید؟
داریوش همایون: اصول همگانی یعنی در نظر گرفتن منافع همگانی. البته هیچگاه شما نمیتوانید منافع همه مردم را تامین کنید. به عنوان نمونه، نمیتوان منافع «دزد»ها را تامین کرد. یا هستند کسانی که میخواهند ایران یکپارچه نباشد و تکه تکه شود. یا کسانی باشند که بخواهند اقلیتهای مذهبی و قومی در فشار باشند. منافع آنها را نمیتوان تامین کرد. پس باید شرایطی را در نظر گرفت که بیشترین مردم راضی باشند و زندگی خوبی داشته باشند. این اصول همگانی باید از این جا در بیاید. مبنای اصول همگانی این است. نیازی نیست آن را اختراع کنیم. هیچ معیاری بهتر از رای اکثریت مردم را نمیتوان پیدا کرد که این اصول همگانی را پیدا کند. این نخستین راه رسیدن به اصول همگانیست. اما این تنها کافی نیست. آیا این اکثریت حق دارد که پس از پذیرفته شدن در انتخابات، حقوق اقلیت را زیر پا بگذراد؟ به عنوان نمونه اگر شخصی یا گروهی با 51 درصد آرا برگزیده شود، آیا مجاز است که حقوق 49 درصد باقیمانده را در نظر نگیرد؟ خیر. اعتبار رای اکثریت مردم باید در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد. این اعلامیه، نتیجه تمام مبارزاتیست که لیبرالهای دنیا انجام دادند. مبارزاتی که از 2400 سال قبل، در اسکندریه هلنیستی شروع شد...
دموکراسی در چارچوب جهانی اعلامیه حقوق بشر در کشوری یکپارچه و یگانه به نام ایران با تمام خصوصیات منحصر به خودش میتواند مبنای تعیین کننده اصول همگانی باشد"
November 16, 2012 11:43:09 PM
---------------------------
حق
درود بر دوستان گرامی و هموطنان،
منظور خانم بقراط از ؛بخشی از هواداران پادشاهی ... مستبد هستند؛ کیستند و نام و نشان و حرفشان چیست؟ آیا پادشاهی خواهان میانه رو واقعا نمی توانند با اینان بر سر اصولی توافق و همکاری کنند که فقط منافع ملی ایران را در برگیرد و انتخاب بین جمهوری را به ملت ایران در یک رفراندوم واگذار کنند؟ اگر پادشاهی خواهان همتی بخاطر ایران بکنند و جبهه ای متحد تشکیل دهند بی شک جمهوریخواهان را طبیعتا آنقدر نگران خواهد کرد تا در مقابل بیشتر متحد شوند. در مقابل هر عملی، عکس العملی هم هست! امیدوارم که پادشاهی خواهان آن عمل مثبت را بکنند به امید آنکه جمهوریخواهان در مقابل آن عکس العمل مثبت را انجام دهند. بی شک هر کدامشان اول متحد شود دست قویتری در مقابل دیگری خواهد داشت.
اگر رضاشاه بزرگ و شاه فقید را دوست دارید متحد شوید! اینها عاشق ایران بودند. آیا شما هم انقدر عاشق ایران هستید تا با اتحادتان بر سر اصولی که منافع ایران را تامین می کند با هم توافق و همکاری کنید!؟ پادشاهی یا جمهوری از اصول نیستند. حق انتخاب بین پادشاهی و جمهوری متعلق به ملت ایران در یک رفراندوم است.
اگر زنده یادان دکتر مصدق، دکتر شاپور بختیار و دکتر صدیقی را دوست دارید متحد شوید. اینها عاشق ایران بودند. آیا شما هم انقدر عاشق ایران هستید تا با اتحادتان بر سر اصولی که منافع ملی ایران را تامین می کند با هم توافق و همکاری کنید!؟ حق انتخاب بین پادشاهی و جمهوری متعلق به ملت ایران در یک رفراندوم است.
عشق تان به ایران و ملت دربند ایران را ثابت کنید. پافشاری شما بر ؛یا جمهوری یا هیچ؛ و یا ؛یا پادشاهی یا هیچ؛ اگر از روی نادانی و دوستی خاله خرسه وارتان نباشد، حتما از غرض ورزی شماست، غرض ورزی شما نسبت به آن بیش از ۷۰ میلیون ایرانی در درون مرز و ما ۵ میلیون آواره ایرانی در برون مرز.
هر لحظه شما بیشتر روی این خودخواهی و استبدادتان پافشاری کنید، باید مسئولیت درد و رنجی که به ۷۵ میلیون ایرانی درون و برون مرزی وارد می کنید را به سهم خود بپذیرید.
November 16, 2012 10:20:24 PM
---------------------------
حق
نوشتار با ارزش دیگری از شما خانم بقراط نازنین، بنویسید که مخاطبان تان را در میان مردم پیدا می کنید و نه مدعیان وطنپرستی، تمامیت ارضی ایران، یکپارچگی ملی ایرانیان، دمکراسی و حقوق بشر! بسیار متاسفم که از آنانی که انتظار داشتم به دو پرسش کلیدی که در نوشتار پیش تان مطرح کردید پاسخ دهند، واکنشی ندیدم! خواهشمندم هر پاسخی در مورد آن ۲پرسش تان دریافت کردید منتشرشان کنید. مردم حق دارند بدانند که آیا مدعیان سیاسی به شعارهای دمکراسی و حقوق بشری که سر می دهند پایبند هستند و عمل می کنند یا نه فقط شعارش را می دهند که این فرقی با مردمفریبی ندارد. همانطور که شما باندازه آن یک حق رای تان آن ۲پرسش تان حق دریافت پاسخ از آنها را دارید، ملتی ۷۵ میلیونی هم همین حق را دارند. اگر از حالا که در قدرت نیستند به شما ژورنالیست معروف و خوشنام بی غرض و مسئول پاسخگو نباشند، فردا که بقدرت برسند هم به مردم و هیچکس پاسخگو نخواهند بود. با اینحال با طرح ۲ پرسش تان فرهنگ پاسخگو کردن فعالان سیاسی را در میان ما مردم ترویج می دهید تا با حقوق خود آشنا شویم حتی اگر بزودی بدست شان نیاوریم. اما کدام نیرو می تواند جلوی ملتی بایستد که با حقوقش آشنا شده!؟ شما خطاب به آنها پرسشهایتان را بکنید و داوریها را ما مردمی می کنیم که نوشتارها و پرسشهای شما را می خوانیم و واکنش سیاسیون بویژه مدعیان دمکراسی و حقوق بشر را زیر نظر می گیریم. شاید ایران اولین کشور در جهان باشد که برخلاف جهان آزاد لیبرال دمکرات غرب،در آن ما مردم عادی ؛عوام بی بصیرت؛ باشیم که فرهنگ دمکراسی و حقوق بشر را در میان خود و میان فعالان سیاسی و روشنفکران! خود ترویج دهیم! انگار بما ایرانیان که می رسد همه چیز کله پا می شود!باسپاس
درود ایرانی نازنین،۳ سال سیاسیون وقت داشتند منشور،تحلیل و برنامه سیاسی اقتصادی بنویسند و بمردم ارائه دهند که با شعارهای ساختارشکنانه آن ۸ ماه تظاهرات ملت در جنبش سبز مطابقت کند تا مردم آنرا برخاسته از بطن خود دانسته و حمایتش کنند. لطفا پروسه مقایسه منشورها را شما آغاز بفرمایید. سپاس
November 16, 2012 12:24:21 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود و سپاس خانم بقراط گرامی
اتحاد بین نیروهای غیردمکراتی که به حاکمیت ملت باور ندارند با دمکراتهای میهن پرست هرگز بوجود نخواهد آمد و تنها راه مقابله با رژیم ننگین اسلامی اتحاد بین همه نیروهای دمکراتی است که فقط به نجات ایران و محتوای دمکراتیک نظام آینده با رای آزاد مردم پایبند باشند . یعنی اتحاد بر اصول دمکراتیک باشد . یادش بخیر زنده یاد دکتر داریوش همایون مقاله ای زیر عنوان همکاری بر اصول نه با کسان نوشتند ولی متاسفانه گوش کسی بدهکار سخنان آن بزرگوار نبود .
همکاری بر اصول، نه با کسان
داریوش همایون .
لینک
http://www.d-homayoun.net/HTfile/Hamkari.html
November 15, 2012 09:09:37 PM
---------------------------
|