حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
دموکراسی و نقش پادشاه

November 17, 2012

شنبه 27 آبان 2571 = November 17, 2012

فرح دوستدار کیهان آنلاین
 

(در پاسخ برخی از ابهامات در مورد نقش شاهزاده رضا پهلوی)

یکی از مسائل مطرح کنونی ابهام در مورد نقش شاهزاده رضا پهلوی است. نگاهی به نحوه اداره کشورهای لیبرال دموکراتیک اروپا که نظام پادشاهی خود را حفظ کرده اند می تواند پاسخی به این پرسش باشد.

آنچه ما امروز به نام دموکراسی لیبرال می شناسیم تلفیقی از عناصر مختلف است که در طی قرن ها در بطن حکومت های سلطنتی اروپا تکامل یافته است. در مسیر انقلاب ها و جنگ های چند سده گذشته برخی ازحکومت های سلطنتی تبدیل به جمهوری شدند در حالی که تعدادی از کشورها که با نظام پادشاهی رابطه احساسی داشتند و آن را جزئی از هویت ملی خود می دانستند آن را حفظ کرده و با تغییراتی در قانون اساسی و تعیین نقش مؤسسات سیاسی اصول کلی دموکراسی لیبرال را در سیستم مملکتی خود پیاده کردند. در عین حال خطر استبداد را پیشگیری نموده واز نقش پادشاه جهت استحکام حکومت بهره برداری مثبتی نمودند.

تحولاتی را که در طی چند قرن در این کشورها به وقوع پیوست می توان به این صورت خلاصه نمود:

اولین قدم تاریخی در انگلستان تصویب منشور کبیر یا ماگنا کارتا در سال ۱۲۱۵ بود که طبق آن اختیاراتی به اشراف و مردان آزاد داده شد و قدرت مطلق پادشاه محدود گشت. برطبق این سند تاریخی زمامدار نیز مشمول قانون شده و باید از آن اطاعت می کرد. این منشور آغاز تاریخچه تشکیل پارلمان است وراه را برای حکومت مشروطه هموار ساخت.

در رژیم های سلطنتی قرن نوزده و نیمه اول قرن بیستم که اکثرا مشروطه (constitutional) بودند با وجود داشتن پارلمان هنوز پادشاه دارای قدرت بسیاری بود. تفکیک قوا که نظریه آن از قرن هفده میلادی عنوان شده بود به این صورت در حکومت مشروطه پیاده شد که قانونگزاری به مجلس واگذار شد و پادشاه و منشی ها یا وزرای اوقوه مجریه را در بر گرفتند.

آخرین مرحله تحول پس از جنگ جهانی دوم صورت گرفت به این ترتیب که حکومت های سلطنتی مشروطه تبدیل به حکومت سلطنتی پارلمانی شدند. در زبان انگلیسی اصطلاح مشخصی که فرق این دو نوع حکومت را بیان کند وجود ندارد ولی در زبان آلمانی سلطنت مشروطه و سلطنت پارلمانی کاملأ از یکدیگر متمایزند.

در رژیم سلطنتی پارلمانی، قوه اجرائیه نیز از پادشاه صلب گشته و به نخست وزیر و کابینه او واگذار می شود. پادشاه دیگر هیچ نقش سیاسی ندارد. او نماینده مملکت و نیروی متحد کننده است که باید مانند پدری مهربان رابطه عاطفی بین مردم مملکت اش ایجاد کرده و چنانچه بین احزاب یا بین دولت و مجلس اختلافی ایجاد گردد آنها را با هم آشتی دهد واز هم پاشیدگی نظام را پیشگیری کند. از این رو پادشاه در این ممالک نباید جبهه گیری سیاسی کند ، حزبی را بر دیگری ترجیح دهد و یا در سیاست دولت دخالت نماید. بی طرفی مهم ترین شرط اجرای وظیفه او به عنوان نیروی متحد کننده است.

اهمیت نقش آشتی دهنده پادشاه را می توان به بهترین وجه در اوضاع سیاسی اخیرکشور بلژیک مشاهده نمود. کشوری با سه زبان و فرهنگ کاملا متفاوت و تا حدودی متخاصم. بدون میانجیگری های پادشاه به هیچ وجه اتحاد بلژیک ممکن نمی گردید.

حفظ اتحاد ملی و مسئله وحدت در کثرت با توجه به شکاف های عمیق ایدئولوژیک و جناحی که در هر اجتماعی وجود دارد یکی از مسائل جدی سیاسی است که باید با توجه به خصوصیات فرهنگی و احتماعی و نوع سیستم حکومتی تنظیم گردد.

مسئله وحدت در کثرت در موقعیت کنونی ایرانیان برون مرز برای یک صدا شدن و گذار به دموکراسی حائز اهمیت است. وحدت بدون کثرت تبدیل به استبداد می گردد و کثرت بدون وحدت به هرج و مرج و پریشانی منجر می شود.

هم ا کنون ایرانیان بیش از هرچیز به عاملی متحد کننده نیازمندند. نیروئی بی طرف و شاید بتوان گفت فارغ از دغدغه های جناحی و ایدئولوژیک. نیروئی که بتواند ارتباط عاطفی ایجاد کند، نکات مشترک اقوام وگروه ها و احزاب مختلف را پررنگ جلوه دهد و هویت مشترک ملی را تقویت کند. او باید پشتیبان و یاور همه ایرانیان باشد بدون توجه به باورهای شان. امید به آینده دهد وحقوق همه را محترم شمرد. آیا می توان از شاهزاده رضا پهلوی انتظار ایفای چنین نقشی را داشت؟

جالب توجه است که ایشان در مصاحبه های خود با وجود اصرار برخی از مصاحبه کنندگان، تمایلی به ایفای نقش سیاسی مشخصی نشان نمی دهد و بر بی طرفی خود تأکید می کند. او تصمیم برای انتخاب نوع حکومت را به رأی مردم واگذار می کند. ولی برای رسیدن به مرحله انتخابات جامعه ایرانی نیازمند یک نیروی سازش دهنده است. شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه اخیر آمادگی خود را برای فشردن هر دستی که به سویش دراز شود اعلام می دارد. برای آشتی دادن و متحد ساختن یک جامعه ازهم گسسته با دشمنی های دیرینه باید فراتر از این رفت و با عزمی راسخ وجدان جمعی را مخاطب ساخت و دعوت به همکاری نمود.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

ایرانی

بخش 2: پس وجود رسانه که در زمان انقلاب نقش آن را بی بی سی ایفا کرد لازم است. موضوع دوم شبکه و سازمان است. خمینی از شبکه مساجد و هیئت های مذهبی استفاده کرد و شاهزاده فاقد آن است. سوم، وجود رابطه ارگانیک با طرفداران و سازماندهندگان است که از همان شبکه لازم دوم بدست می آید، متاسفانه شاهزاده از این نظر نیز در محضور است. چنانچه دقت شود، هر سه مورد مطرح شده نیز پولی کلان می خواهد و طبعا" وجود ندارد. بنابراین، خمینی با ابزاری که مطرج شد، شخصیتی کاریزماتیک نداشت و به آن تبدیل شد، شاهزاده ایران، دارای روحی ایرانی و شخصیتی جذاب است، اما بدون داشتن امکانات مطرح شده. با همه این ها، ایشان کم کم دارند در میان اکثریت مردم ایران به چهره ای کاریزماتیک تبدیل می شوند و این در ایران قابل لمس است. در پایان برای روشن شدن اهمیت نقش رسانه، مثالی را برای شما مطرح می کنم. ما موسوی را می شناختیم و می دانستیم او کیست، اما تلویزیون ایران، با سه مناظره، او را برای جوانان متولد دهه 60 به بعد، به چهره ای کاریزماتیک تبدیل نمود.، به همین سادگی. موفق باشید.
پاینده ایران

November 19, 2012 07:50:57 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان
بخش 1: جمشاد خان، اولین بار لقب "آیت الله العضما خمینی، مرجع تقلید شیعیان جهان" از طرف بی بی سی به خمینی اعطا شد و آنها که آن دوران را به یاد دارند این خاطرشان هست. سخنرانی خمینی در مخالفت با انقلاب سفید، آنقدرها بزرگ نبود که امروز به نظر می رسد و یا با تبلیغات جمهوری اسلامی بزرگ شده است. اکثریت آخوندها در آن دوران با اصلاحات مخالفت کردند که دلیل اصلی آن، خارج شدن املاک وقفی از دست انها بود. سیستم گذشته، خمینی را دستگیر و تبعید کرد زیرا ضعیف ترین آخوند از حلقه آخوندهای معترض بود، نه شناخته شده بود و نه مرجع. بنابراین با اعمل فشار بر او می شد از سایر آخوندها زهره چشم گرفت. بگذریم از اینکه همین شریعتمداری که بعدها خمینی وادارش کرد در تلویزیون، توبه کند، برایش حکم مرجعیت تراشید و شد آنجه نباید می شد. بنابراین، با وجود کسانی مانند میلانی، خونساری، شریعتمداری، خویی و دیگران، خمینی نه رساله ای داشت، نه شناخته شده بود و نه مرجع بود. البته می دانید که در حوزه نیز به دلیل عقاید فلسفی و بحث ولایت فقیه، در بین آخوندها به (با عرض پوزش از خوانندگان) به "روح الله خله" معروف بود و هر کس در آن سال ها در فیضیه بود، این را می داند. مراجع بزرگ شیعه با او مخالف بودند و اگر نگاه کنید، اگثر پیروان او را آخوندهای جوان و شهرستای آن دوران تشکیل می دهند که نه استعدادی داشتند تا از علمای بزرگ استفاده کنند و نه دانشی آموختند، نمونه اش خامنه ای، خلخالی و دیگر آخوندهای بی مایه ای که پایین ترین درجات علمی! را دارند. به اعتقاد من شاهزاده رضاپهلوی، به صورت بلقوه دارای پتانسیل بسیار بالایی برای تبدیل شدن به رهبری کاریزماتیک است و تنها باید با راهکارهایی، به فعل تبدیل شود که در آینده طی مقاله ای به آن خواهم پرداخت. نقد منشورها و وجود آن ها هم نه تنها ضرری ندارد، که روشن کننده مسیر مبارزه هستند. درباره شاهزاده رضاپهلوی، ایشان نیازمند رسانه و امکاناتی هستند که چون هزینه زیادی دارد، البته تهیه آن بسیار دشوار است.

November 19, 2012 07:43:22 PM
---------------------------

جمشاد پرچمشاهی



... درضمن برخلاف نظر شما، خمینی سال ها پیش از تبعید اش به عراق و فرانسه، فرد شناخته شده و از شهرت بسیاری برخوردار بود. سالیان متمادی با نظام شاهنشاهی و شخص شاه مبارزه می کرد. مگر نه... اینکه شاه فقید به وزیر اطلاعات و امنیت حکومتش تیمور بختیار دستور تبعید وی به خارج از کشور را صادر کرد و ماموران ساواک با پیچیدن خمینی لای یک فرش بزرگ او را مخفیانه به نجف عراق منتقل . ساختند!؟ لقب " امام" را هم نه بی بی سی و یا عوامل بیگانه بلکه خود پیروان خط امام و پاچه خواران آنزمان، یکی دو سال پس از ورود خمینی به کشور به وی چسباندند.... فراموش نکنید واقعیت را !

November 19, 2012 06:36:15 PM
---------------------------

جمشاد پرچمشاهی


جناب ایرانی؛ پیش از آنکه به نظر شما بپردازم، نخست جهت رفع هرگونه سوتفاهم، لازم به تذکر است که من نه از حامیان و شیفتگان خمینی و ذوب شدگان در نظام دینی جمهوری اسلامی هستم و نه از دوستداران پروپاقرص رژیم پیشین پهلوی بوده و می باشم . پاسخم را با پرسش آخر شما شروع می کنم: من درباره منشورهای مختلف احزاب و سازمان و گروه های فعال یا غیرفعال سیاسی دراین سامانه نظری ندارم و نمیدهم چون اعتقادی به هیچ منشوری در حال حاضر و در موقعیت کنونی نداشته و ضرورتی هم برای آن نمی بینم.
درمورد رهبری کاریزماتیک خمینی که به آن اشاره کردید، لازم به ذکر است که هیچکس نمیتواند شخصا خودش را فردی با خصوصیات کاریزماتیک قلمداد کند بلکه تنها با رفتار و عملکرد و نحوه سیاستش در حوزههای مختلف و به مرور زمان به اثبات می رساند. دراینکه سال ٥٧ را با امروز و شخص خمینی با شاهزاده رضا پهلوی را نمی توان و نباید بایکدیگر مقایسه کرد، شکی نیست. ولی خمینی در زمان و موقعیت خودش - حالا یا با کمک "آیت الله بی بی سی" و پول های بازاری ها و صنعت گران و قذافی و .. همچنین راهنمایی های بنی صدر، یزدی، رمزی کلارک و ... یا بدون کمک آنها - توانست نیروهای اپوزیسیون آنزمان را برای براندازی حکومت پهلوی منسجم و متحد کند که نتیجه ثمربخشش را ملت ایران خود شاهدش بود. رضا پهلوی با وجود امکانات پیشرفته تکنولوژی مدرن جهت اطلاع رسانی گسترده و برخورداری بسیاری از مردم داخل ایران بویژه نسل جوان و تحصیلکرده از امکانات رایانه ای و اینترنت و شبکه های اجتماعی متعدد، نتوانسته تاکنون این اتحاد و انسجام گروه های اپوزیسیون مخالف رژیم را فراهم آورده و همگی را برای یک هدف جمعی و مشخص به زیر یک سقف گرد آورد ..ادامه

November 19, 2012 06:34:40 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان
البته درباره طرحی برای اتحاد، به نظر می رسد مقاله اخیر سرکار خانم بقراط، پیشنهاد بسیار مناسب و راهکاری راهگشاست. اتجاد نیروهای دموکرات از همه طیف ها می تواند طرحی مناسب باشد و در این میان نقش شاهزاده رضاپهلوی نیز مشخص است. ، جمهوری خواهان رنگ به رنگ نیز، در زمان آزادی ایران، از برخوردی که مردم ایران با ایشان و کارهایشان خواهند داشت، به شگفت خواهند آمد.
پایده ایران

November 19, 2012 12:09:11 AM
---------------------------

ایرانی

بخش دوم: سپس راهی برای ارتباط با مردم پیدا کنیم. البته در این میان دو موضوع قابل طرح است. ابتدا در گذشت دردناک ستار بهشتی در شکنجه گاه و تأثیری که فضای مجازی بر فضای واقعی در مطرح شدن این موضوع گذاشت و نشان از پتانسیل بالای شبکه جهانی اینترنت برای هماهنگی داشت که باید برای به کارگیری آن طرحی اندیشید. دوم، همه آنها که امروز پایتخت گردی می کنند، منشور پشت منشور منتشر می کنند، درست ساعاتی پس از آنکه در تظاهراتی در ایران، تصاویر شاهزاده رضاپهلوی در دستان تظاهر کنندگان قرار گیرد، در اتحاد با او از هم پیشی خواهند گرفت و لابد او را بهترین پادشاه تاریخ خواهند نامید. بنده با این سن و سال مرده و شما زنده، از دیدن آنچه نوشتم تعجب نفرمایید که بنده این ها را درسال 57 با چشم خود دیده ام.
از همین فرصت استفاده می کنم و دوباره از شما نیز دعوت می کنم که به ما در نقد منشورها که عنقریب آغاز خواهیم نمود، بپیوندید.
پاینده ایران

November 19, 2012 12:01:19 AM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان
بخش 1: جمشادخان، خمینی نقشی را که می فرمایید تنها در چند ماه آخر به عهده گرفت و تا پیش از آن در میان عموم مردم ناشناخته بود. یکی از انتقاداتی که به رژیم گذشته وارد است، ممنوع کردن کتاب های او بود. اگر مردم کشف الاسرار و رساله او را پیش از شورش می خواندند، مسلما" او نمی توانست در پاریس به قول خودش خودعه کند و آن چرا به آن اعتقادی نداشت، با راهنمایی بنی صدر، یزدی، رمزی کلارک و ... به زبان براند و به قول خودشان توده ها را بفریبد. سپس، پول های کلانی که نه تنها از طرف بازار بلکه متاسفانه توسط بسیاری از صنعت گران که توسط پادشاه فقید پرورش یافته بودند، به خمینی پرداخت شد نیز در چند ماهه آخر بود. کل جریاناتی را که به نام شورش می شناسیم، تنها در فاصله مرگ فرزند ارشد خمینی تا 22 بهمن 57 به وقوع پیوسته است و نه پیش از آن. اگر خمینی از يک آخوند شپشو (با عذرخواهی، این لقبی است که مردم برای این حضرات در پیش از انقلاب به کار می بردند) به یک رهبر کاریزماتیک تبدیل شد، یک بده بستان دو سویه مابین ارتجاع سرخ و سیاه بود. پس از برگزاری آن تظاهرات در تاسوعا و آشورا، ارتجاع سیاه متوجه قدرت سازماندهی آخوندها از طرف مساجد شد و سپس "بهترین امام! تاریخ توسط کمونیست ها کشف گردید!. به جرات به مشا می گویم، ایران شرایط انقلابی نداشت و این را می توانم اثبات کنم که بحث درباره آن فرصتی دیگر می طلبد. پس به طور خلاصه:
1. جا افتاده رهبری کاریزماتیک خمینی نه توسط خود او، بلکه مابین عوام با شبکه مساجد و بین شهرنشینان توسط ارتجاع سرخ انجام گرفت.
2. دریافت پول توسط خمینی از بازار، صنعتگران و حتی قذافی و دیگران، در چند ماهه آخر که ایت الله بی بی سی به او لقب "آیت الله عظمی" و "مرد قوی ایران" داد، صورت گرفت و نه پیش از آن.
اما درباره شرایط امروز و شاهزاده ایران، شرایط به کلی با آن روزها متفاوت است. شبیه سازی حرکت خمینی در سال 57 نه تنها ممکن نیست، بلکه لازم هم نیست. شاهزاده تنها باید بپذیرند که اتحاد حداکثری ممکن نیست و این فکر را کنار بگذارند.

November 18, 2012 11:54:17 PM
---------------------------

گل آقا

ما ایرانیان در طول تاریخمان سه نوع حکومت را تجربه کردیم.

1-استبدادی

2-مشروطه سلطنتی

3-جمهوری
و هر کدام از این حکومت ها چنان روی حکومت قبلی را سفید کرد که هر مجبور شدیم بگوییم :

سال بسال دریغ از پارسال .

بنظر من ما باید بدنبال یک نوع حکومت غیر از سه نوع حکو مت ذکر شده در بالا و شناخته شده در دنیا باشیم .
و یا شاید هم لازم باشد قدری هم در افکار و اعمال خودمان تجدید نظر بکنیم ؟

November 18, 2012 11:12:53 PM
---------------------------

بهمن زاهدی

با دورود خدمت جمشاد پرچمشاهی،

من درست برعکس شما فکر می‏کنیم. شاهزاده می‏تواند متحد کننده نیروهای اپوزیسیون ایران بشود. ایشان هم پیش‏زمینه‏هایش را داراست و هم قدرت بیانش را دارد و هم محبوبیت خاص خود را ما بین مردم بدست آورده است.

مشکل در جای دیگریست! و آن هم سیاست حذف کردن (مختل نگاه داشتن اپوزیسیون ایران) دول اروپایی و امریکا می‏باشد.

برای مثال: از زمانیکه هئیت فرهنگی پارلمان آلمان از قم به آلمان هجرت فرمودند، مشاهده می‏کنیم که نیروی راست رادیکال آلمان که در خدمت سازمان امنیت این کشور کار می‏کنند و تا چندی پیش چاکر و مخلس احمدی‏نژاد بودند به یک باره مخالف اسلام شده‏اند و در گفتمان مصنوعی که سازمان امنیت آلمان در آلمان بوجود آورده است، هر کسی که امروز مخالف اسلام حرفی بزند فوراً از طریق مطبوعات (دولتی و آزاد) آلمان به راست رادیکال بودن متهم می‏شود. دیوزگی آلمانی!

اروپا و امریکا در پی این هستند که این رژیم بر سر کار نماند (چه خری بهتر از این رژیم) و نیروی اپوزیسون ایران در رسانه‏های اروپایی و امریکایی را فقط اصلاح‏طلبان جمهوری‏اسلامی و جهان‏وطنی‏ها تشکیل دهند.

بایکوت کردن شاهزاده (و زیر فشار گذاشتن‏های سازمان‏دهی شده) و نیروی واقعی اپوزیسیون ایران در رسانه‏ها بخوبی قابل لمس می‏باشد. ما باید به فکر این باشیم که رسانه‏های ایرانی و غیر وابسته را بیشتر کنیم و صدای اپوزیسیون واقعی را به گوش مردم برسانیم و تنها روضه‏خوانی بی‏بی‏سی و صدای امریکا به گوش مردم نرسد.

خمینی را رسانه‏ها به مردم ایران معرفی کردند و گرنه از ایشان هیچ خبری نبود تا بی‏بی‏سی ایشان را به مردم ایران تحمیل کرد.

ارادتمند
بهمن زاهدی

November 18, 2012 07:30:42 PM
---------------------------

جمشاد پرچمشاهی


شاهزاده رضا پهلوی به چند دلیل نمی تواند نیروی متحد کننده باشد. یکی اینکه با وجود جذابیت چهره و محبوبیت فردی بین ایرانیان بویژه طبقه جوانان داخل ایران، ایشان فاقد جاذبه رهبری سیاسی همانند آیت الله خمینی در زمان خود می باشد. خمینی نه تنها دارای کاریزمای رهبری و هدایت اتحاد و همسویی احزاب و سازمان های سیاسی و گروه های مختلف مبارزه علیه رژیم پهلوی بود بلکه از حمایت مالی و معنوی گسترده ای از سوی اقشار "روشنفکر" و دانشجو و نیز بازاریهای پرنفوذ و متمکن برخوردار بوده و کمتر کسی آنزمان در برابر گفته ها و تصمیماتش قد علم می کرد. شاهزاده رضا پهلوی از داشتن چنین امکاناتی محروم است و گذشته از همه اینها باید با بسیاری از مخالفان جاه طلب و خودخواه و حسود نیز دست و پنجه نرم کند. به عنوان کاندیدای پادشاه بی طرف و متحد کننده احزاب و سیاسیون و گروه های "متخاصم" به مشابه پادشاه اسپانیا "خووان کارلوس" هم خواه ناخواه نمی تواند نقشی ایفا کند چون تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی در حاکمیت می باشد و انتخابات آزاد در داخل کشور برای تعیین نوع نظام و حکومت آینده هنوز به واقعیت نگراییده است، روشن نیست که آیا ایشان اصولا و یا در چه مقامی به منصه ظهور خواهند رسید!؟ نقش و وظایفی را که ایشان درصورت برقراری نظام پادشاهی پارلمانی بخواست و آرای ملت ایران به عنوان پادشاه یا رئیس دولت در یک نظام جمهوری (فدرال یا غیر فدرال) می توانند یا میبایستی ایفا کنند، همان است که در متن این نوشتار هم آمده است؛ یعنی پس از انتخابات آزاد و تعیین نقش ایشان در آینده ی سیاست ایران و نه پیشاپیش که هنوز هیچ چیز معلوم و مشخص نیست.

November 18, 2012 06:15:27 PM
---------------------------

حق

با درود، آیا پادشاهی خواهان تاکنون همایشی داشته اند تا به اتحادی و منشوری بر سر اصول رسیده باشند و حول آن اصول همکاری کنند یا نه؟ اگر بلی، دستاوردها چه بوده؟ و اگر نه، چرا نه؟ با سپاس

November 18, 2012 04:46:48 PM
---------------------------

وجدانی


شاید جمهوری خواهان هیچگونه اتحادی نداشته باشند لیکن علیه پادشاهی متحدند! (۲)

چنانچه آدمِ منصف و عادلی باشیم و حرکات و سکناتِ بخشی از به اصطلاح مخالفین و اپوزیشیونِ رژیم ملایان و علی الخصوص جمهوری خواهان را بررسی نموده و به تصمیمات و قطعنامه هایی که در همایشهایِ مختلف و یکی بعد از دیگری آنها نظری بیفکنیم، بروشنی و واضح در خواهیم یافت این بخشِ خود خواه و تمامیت طلب که گویا دشمنی ابدی و لایزال با نظامِ پادشاهی و طرفدارانِ آن در ایران دارد، حاضر و آماده است حتی با ذوب شدگان در رژیمِ آخوندی و شیفتگانِ دوران طلائی امامِ راحلشان عقد اخوت ببندد اما با پادشاهی خواهان حتی زیر یک سقف در کنار هم ننشیند. تصور اینکه روزی روزگاری جمهوری طلبان با طرفدارانِ نظلم پادشاهی، حتی از نوع پارلمانیش، بر علیه جمهوری اسلامی متحد شوند بیشتر به یک خیال و خواب تعبیر نشدنی شباهت دارد. همانگونه که شاهد بوده و هستیم جمهوری خواهان مرتب و پشت سرهم همایش و گردهمآیی هایِ گوناگون و متعددی را برگزار مینمایند ولی تمامی اینها بر علیه نظام پادشاهی بوده و کوچکترین نشانی از نزدیکی و همراهی با طرفداران این نظام در بین نیست. با این همه اسناد و گواهیِ که در دسترس هست، هیچ ایرانیِ جمهوری خواهی آن آمادگی را ندارد که همانند شاهزاده رضا پهلوی پیشقدم شده و جهت سرنگونی جمهوری اسلامی، خواهان اتحاد همۀ کنشگرانِ سیاسی چه طرفدارانِ نظامِ پادشاهی و چه جمهوری وطنپرست باشد. همایش های جمهوری طلبان فقط و فقط از خودی هایشان تشکیل شده و میشود و جایی برای پادشاهی خواهان وجود ندارد. خوب به نام و عناوینِ این نشستها و همایشهایِ آنان توجه کنید!: «همایش پنجم اتحاد جمهوریخواهان ایران»، «همبستگی ملی جمهوریخواهان» و الی آخر !!! آیا امکانِ حضورِ یک طرفدار پادشاهی در این مجامع قابل تصور است؟ چه بسا در این همایشها کارگزاران جمهوری اسلامی بتوانند شرکت بجویند و لیکن طرفدارانِ پادشاهی هرگز و هیچوقت!

November 18, 2012 03:12:48 PM
---------------------------

وجدانی


شاید جمهوری خواهان هیچگونه اتحادی نداشته باشند لیکن علیه پادشاهی متحدند! (۱)

تا بحال بارها و بارها شاهد آن بوده و هستیم که بیشترِ ایرانیانِ دلسوز و وطنپرست چگونه و با چه استدلال و منطق قوی در بارۀ وجود شخصیت فراجناحی و رهبریت مقبول ایرانی که استعداد آنرا داشته باشد برای سرنگونی و از بین بردن جمهوری اسلامی، مبارزات آزادی خواهانۀ مخالفین و اپوزیسیونِ متفرق و پراکنده را انسجام بخشد تا این جوی ها و نهر های باریک و کم عمق به رودخانه هایِ بزرگ و خروشانی تبدیل گشته سیل آنها بنیان هر چه ظالم و ستمگر است را درهم نوردد. اما افسوس و هزاران افسوس که بخل و حسد و از همه مهمتر قدرت طلبی و خود محویِ جناحی از اپوزیسیونِ جمهوری اسلامی کار را به جایی رسانده که این اپوزیسیون ظلم، کشتار و جنایت جاری و وارده بر ملت ایران را به هیچ انگاشته و به جای رژیم آخوندی به سر و کلۀ خودش بزند و خویشتن را بطرف نابودی سوق بدهد.

November 18, 2012 03:04:19 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites