گروهی از دلبستگان رژیم به از سرگذراندن بحران از راه رابطه با آمریکا امیدوارند و بر این باورند این رابطه بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی را حل خواهد کرد آن هم درحالی که میدانند رژیمهای دوست آمریکا نیز سرنگون میشوند! گروهی از مخالفان رژیم از جمله در داخل، به یک ائتلاف گسترده جهت تغییرات دمکراتیک امیدوارند. اساسا مشکلات خاورمیانه یک پاسخ دارد که در برابر چشم همه است، هم در ایران و هم در تظاهرات این روزها در مصر!
*****
هنگامی که چند هفته پیش دو پرسش را با احزاب و گروههای سیاسی ایران از داخل تا خارج، از چپ تا راست و از قانونی تا غیرقانونی مطرح کردم، به راستی انتظار پاسخی نداشتم (از جمله به دلیل تفرعن رایج در احزاب و گروههای ایران که معلوم نیست از کدام موفقیتها و پیروزیهای مشعشع ناشی میشود!) بلکه بیشتر میخواستم یک بار دیگر بر دو نکته تأکید کنم: یکی، ضرورت فعالیت متشکل و لزوم جدی گرفتن احزاب و گروههای سیاسی موجود و فعالیت آنها برای تمرین و تکوین دموکراسی، و دیگر اینکه فرد و جامعه نیز باید بیاموزد مدعیان سیاست را چه در حکومت و چه در اپوزیسیون با پرسش و پاسخ درباره آنچه داد سخن میدهند، به پذیرفتن مسئولیت وادار کند. این فرصت را نیز از سوی علیرضا میبدی، چهره سرشناس رسانهای ایران، یافتم تا در دو برنامه «یاران» که سالهاست در داخل کشور نیز از برنامههای پربیننده فرستنده ماهوارهای «پارس» است، به توضیح همین موضوع بپردازم. به نظرم، هرچه همه در این مورد بنویسند و بگویند کم است و خوشبختانه مشکل ایرانیان، دست کم در خارج کشور، نه در کمبود نوشتن و گفتن، بلکه در خواندن و شنیدن یکدیگر است! به جایش، اغلب در پی کشف اهداف «توطئهآمیز» و آنچه در سر و ضمیر ناخودآگاه نویسنده و گوینده میگذرد هستند، و اتفاقا به همین دلیل، برخی از آنچه واقعا گفته و نوشته میشود، باز میمانند و بر اساس حدسیات و ذهنیات خویش حتا به «مبارزه ایدئولوژیک» نیز میپردازند!
پاسخِ دلبستگان رژیم
آن دو پرسش چنین بودند: شرایط کنونی ایران را چگونه ارزیابی میکنید و تحلیل شما از این شرایط چیست؟ راه حل شما برای گذار از این شرایط و کاهش رنجهای روزافزون اقتصادی و اجتماعی مردم و هم چنین تثبیت موقعیت ایران به عنوان یک عامل صلح و ثبات در منطقه و جامعه جهانی چیست؟
پاسخ گروه مهمی از دلبستگان رژیم که بسیاری از آنان ادعای دمکراسی و حقوق بشر نیز دارند و نه مخالف بلکه منتقد رژیم هستند، معلوم است: آنان از یک سو امیدوارند جمهوری اسلامی بحران را از سر بگذراند و از سوی دیگر در آرزوی شیرینیخوران برقراری رابطه رسمی حکومت اسلامی و آمریکا تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند و با رهنمود دادن به حکومت (که البته تا کنون کسی به آنها گوش نسپرده) از هیچ تخریبی علیه مخالفان خود پروایی ندارند. آنها بر این باورند که با برقراری رابطه آمریکا و رژیم، بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی حل شده و مبارزات و تلاطمات اجتماعی نیز تا حد زیادی منتفی خواهند شد. این تفکر گذشته از آنکه شاهد تلاطمهای اجتماعی در کشورهایی است که بهترین رابطه را با کشورهای غربی از جمله آمریکا داشتند، به نظر میرسد حتا تجربه انقلاب 57 را نیز به فراموشی سپرده است. انقلابی که با همه حواشیاش (که در اینجا مورد بحث نیست) در کشوری روی داد که بهترین روابط را، به ادعای خود همین تفکر با «امپریالیسم جهانخوار آمریکا» داشت!
رابطه با آمریکا و حتا کاهش برخی مسائل و مشکلات، جمهوری اسلامی را از تغییر و تحولات اجتماعی مصون نخواهد کرد، گذشته از آنکه، به نظر من، رژیم کنونی ایران با فساد تبهکارانه سیاسی و اقتصادی و چنددستگی مافیایی که در طول سه دهه گذشته سراپای آن را فرا گرفته است، اساسا قادر به ایفای نقشی مثبت در رابطه با آمریکا نیست مگر آنکه از هم پاشیده شود و از درون آن یک «جمهوری اسلامی» دیگر در بیاید. یعنی همان نظامی که برخی میخواهند «جنبش سبز» را به مثابه یک جنبش آزادیخواهانه، عدالت جویانه و مدرن به آن تقلیل دهند! بخشی از دلبستگان رژیم به راستی بر این عقیدهاند که رابطه با آمریکا میتواند به زایش یک جمهوری اسلامی جدید و «خوب» یاری رساند.
البته اگر حکومت اسلامی مطابق همان تئوریهایی عمل کند که این پاسخها بر آن بنا شدهاند، ممکن است نظام و جامعه دستخوش تغییراتی شوند. اما در اینکه رنجهای روزافزون اقتصادی و اجتماعی مردم کاهش یابد و موقعیت ایران به عنوان یک عامل صلح و ثبات در منطقه و جهان تثبیت گردد، به شدت جای تردید است زیرا نشانههای عینی برای چنین تحول عظیمی که بتواند پشتوانه پاسخ دلبستگان رژیم قرار گیرد، وجود ندارد مگر اینکه معجزهای رخ دهد.
پاسخ مخالفان رژیم
مخالفان رژیم را به دو دسته کلی میتوان تقسیم کرد: بخشی بر خلاف ادعاهایشان درباره آزادی و دموکراسی، طرفدار دیکتاتوری خودشان به جای رژیم کنونی هستند و آزادی و دموکراسی را درست مانند رژیم کنونی در به قدرت رسیدن خود و آزادی عمل برای سرکوب دیگران درک میکنند. گروه دیگر اما ایرانیان طرفداران دمکراسی و تأمین حقوق بشر هستند که ادعایشان را تا زمانی که قدرت سیاسی در اختیار ندارند، میتوان در تلاش آنها برای گردآوردن بیشترین نیروهای دمکرات و گردن نهادن بر اختلاف عقیده و تکثر انکارناپذیر جامعه ایران محک زد. پس هرگاه سخن از مخالفان میگویم، منظور مخالفان دمکرات رژیم است که برای جایگزینی قدرت دموکراتیک مبتنی بر تحزب، تشکل و حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر، به جای قدرت دیکتاتوریِ کنونی تلاش میکنند.
در پی آن دو پرسش، من نه از احزاب و گروههای قدیمی و سنتی بلکه از گروههای نوبنیاد، حتا از احزاب درون ایران و هم چنین منفردین پاسخهایی دریافت کردم که نکته جالب توجه در تحلیل و برنامه آنها، اشتراک نظر بر ضرورت تلاش برای گرد آوردن بیشترین نیروهای مدافع دمکراسی از چپ تا راست، از طرفداران پادشاهی تا جمهوری، از اصلاحطلبان ناامید از اصلاح تا مدافعان پیگیر تغییر، به عنوان مبنا و تکیهگاه یک جبهه و ائتلاف ملی بود. باید گفت درک این واقعیت، حتا در داخل ایران و از سوی احزاب قانونی، که هیچ فرد و گروهی نمیتواند به تنهایی بار مبارزه کنونی را بر دوش بکشد، خود یک گام مهم است. درست همان گونه که جمهوری اسلامی نیز در مقابله با مخالفان خود تنها نبوده و نیست!
گذشته از اینکه رژیم ایران نخست از سوی کسانی که بعدا آنها را نیز سرکوب کرد، پشتیبانی میشد، امروز نیز متکی بر اتحادی است از گروههای مختلف اسلامگرا و مذهبی که زیر دو عنوان «اصولگرا» و «اصلاحطلب» صف آرایی کردهاند. البته احزاب و گروههایی را نیز که در بین اینان به ریزهخواری مشغولند و بنا به تجربه به آسانی جبهه عوض خواهند کرد، باید بر این مجموعه متحد افزود. این را نیز باید تأکید کرد که به حاشیه راندن به اصطلاح اصلاحطلبان مطلقا به این معنی نیست که آنها از این اتحاد بیرون رانده شدهاند. نه خودشان این را میخواهند و نه رژیم! آن حرفی که محمدرضا خاتمی از سران جبهه مشارکت اسلامی چندی پیش گفت که رژیم حتا اگر اصلاح پذیر هم نباشد ما در برابر آن نخواهیم ایستاد و فوقش پی کار و زندگی خودمان خواهیم رفت، دقیقا در توضیح همین اتحاد استراتژیک است.
در عین حال طرح آن دو پرسش به این معنی نبود که خودم پاسخی برای آنها ندارم. البته که من پاسخ خود را دارم و شبیه همانهایی است که از دیگران دریافت کردم، ولی آنها فقط پاسخ من هستند و نه همگان! حزب یا گروه یا فردی که پاسخ خود را به مسائل سیاسی، از جمله دو پرسش مطرح شده، پاسخ همگان بشمارد یا بخواهد آن را به عنوان پاسخ همگان، تحمیل و تبلیغ کند، در واقع به روندی که در زمینه تمرین و برقراری دمکراسی ادعا میکند، اعتقادی ندارد. نمیتوان از دمکراسی دم زد و بعد بقیه را نادان و نارَس شمرد و خود را چه در جایگاه یک حزب یا گروه و چه در مقام یک فرد، در نقشی دید که برای همه چیز، از جمله آن دو پرسش بسیار با اهمیت، پاسخی دارد که بقیه باید به آن اقتدا کنند! من درباره آن دو پرسش و پاسخهایی که دریافت شد، باز هم خواهم نوشت ولی فعلا این را یک بار دیگر بگویم:
خاورمیانه با توجه به تغییرات بنیادین و همه جانبه در جهان، برای کاهش و حل مشکلات خود یک پاسخ مشترک دارد: پشت سر نهادن سنت و ارتجاع و تلاش برای تکوین مدرنیته و پیشرفت. این مهم با هیچ حکومت مذهبی و اسلامگرا، چه «شرقی» باشد و چه «غربی»، یا هر دو، ممکن نیست. شما، احزاب و گروههای سیاسی ایران، شما افراد و مدعیان سیاست، و آن شمایانی که تحلیلهایتان تا کنون مرتب خطا از آب در آمده و با این همه همچنان به تئوری پردازی مشغولید، هر یک از شما فقط یک نیرو، و به عنوان فرد، فقط یک «رأی» از مجموعه نیروها و آرای موجود در جامعه ایران هستید، نه بیش از آن! به تنهایی اصلا به شمار نمیآیید! اگر میخواهید در آینده ایران نقشی داشته باشید، باید امروز را دریابید و برای دست یافتن به آن نقش، و نه تکرار نقشهای خرابکارانه گذشته، تلاش کنید تا این بار در مسیر پیشرفت تاریخ قرار بگیرید و نه در جهت عکس و عقبگرد! پاسخ در برابر شماست: نه تنها در ایران بلکه حتا در تظاهرات این روزها در مصر!
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|