حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
مشتی استدلال لال!

December 10, 2012

دوشنبه 20 آذر 2571 = December 10, 2012

نادره افشاری نادره افشاری
 

تحولی كه در نگاه و دیدگاه منورالفكران پیش از نهضت مشروطه رخ داد و زمینه ساز ِ آن نهضت بزرگ تاریخی در سال 1906 میلادی شد، در اساس تحولی در نوع نگاه این روشنفكران ـ با تمام كاستی‌هاشان ـ به موضوع انسان و حق و حقوق تمامی ی شهروندان ایرانی بود. این دیدگاه از این زاویه نه تنها بسیار مترقی و رو به پیش بود، بلكه به شدت متاثر از انقلاب كبیر فرانسه و جامعه‌ ی مدنی ی اروپای آن زمان بود. در مقام مقایسه می‌توان صد سال رشد و ترقی ی تصاعدی ی ناگزیر در غرب را هم در زمینه‌ های تكنیك و حقوق انسان‌ها به آن دستاوردهای پیشین افزود، تا شوربختانه به این نتیجه‌ ی افتضاح آمیز رسید كه بسیاری از حاضران در صحنه‌ ی سیاسی فعلی ایران كه مارك نچسب اپوزیسیون را هم بر پیشانی دارند، نه تنها به گرد همان پیشتازان آزادی در آن برش زمانی و مكانی نمی‌رسند، كه از ایشان به ویژه در حیطه ‌ی حقوق برابر و مشخص همه‌ ی انسان‌ها بسیار بسیار هم عقب مانده‌ تر و وامانده‌ ترند.

خارجیانی كه در سال‌های پیش از انقلاب مشروطه و در دوران خاندان قاجار به ایران آمده‌اند، ایران را دهكده‌ ی بزرگ و ویرانی تصویر كرده ‌اند كه كدخدایی به نام شاه دارد و این شاه كاخی و دم و دستگاهی برای خوشگذرانی و ملت هم گوسفندانی هستند كه زیر سایه‌ ی این سایه‌ های خدا ـ ظل ‌الله ـ با چوب و فلك ِ والیان و خان‌ها و حاكمان محلی ی جانشین كدخدایان اصلی، مجبورند خرج عیش و عشرت و بریز و بپاش كدخدایان و دربارشان را فراهم كنند؛ حتا اگر خود نانی برای به دندان كشیدن نداشته باشند. این نگرش ولایت فقیهی و جانشینی خدا و مبرا از مسئولیت بودن حاكمان، مبنای دریافت این دستگاه حكومتی ی حكومتگران دینی و غیردینی در ایران آن روزِ ما بوده است. در این دستگاه و این نوع نگاه به انسان و شهروند، سخن گفتن از حقوق برابر همه ‌ی انسان‌ها فارغ از جنسیت و نژاد و باور بیشتر به شوخی‌ هایی تلخ و گزنده می‌ماند، تا دیدگاهی قابل بررسی. واقعیت این است كه تا پیش از نهضت مشروطه جایی برای طرح این گونه خواست‌های مدرن و متمدن نبود. شهروندان ایرانی هم خود چنین ادعایی نمی‌توانستند داشته باشند؛ چرا كه از اساس با این دیدگاه و این نوع نگرش به انسان بیگانه بودند. ایرانیانی كه در دهه‌ های پیش از نهضت مشروطه به غرب و یا حتا شهرهای باكو و تفلیس و اسلامبول و بمبئی و قاهره سفر كرده‌ اند، به یك باره خود را با تمدنی رو در رو دیدند كه تا آن تاریخ نه تنها آن را نمی‌شناختند كه در افسانه ‌های اتوپیایی ‌شان هم تصویر و تصوری از آن نداشتند.

به هر صورت نهضت مشروطه رخ داد و با تمام كاستی‌هاش به تعریف تازه ‌ای از انسان و شهروند ایرانی در قانون اساسی كشور پرداخت. این كه ما به عنوان شهروندان همین كشور تا مدت‌ها نتوانستیم این نگرش مدرن را در دیدگاهمان نشت بدهیم و از آن مبنا در زندگی اجتماعی/سیاسی/فرهنگی‌مان حركت كنیم، دلیل روشنی بر واماندگی ی تاریخی ‌ای است كه همچنان در جان و جهان ما خانه كرده است.

یكی از ساده‌ترین نمونه‌ی این واماندگی تاریخی، نگاه قبیله‌ای و عشیره‌ای برخی قلم به دستان این روزها با پدیده‌ها و مسائل اجتماعی، فرهنگی و بخصوص سیاسی است. برای این كه زیاد به حاشیه نرفته باشم، اشاره‌ای می‌كنم به برخوردی كه برخی از این جماعت عقب افتاده با متن نوشته‌ی من تحت عنوان «میثاق با شاهزاده» داشته‌اند.

این جماعت كه تا این تاریخ متهمم می‌كردند كه فلان اسب حضرت عباس را گرفته‌ام و ول كن نیستم [وب سایت روشنگری] این بار مرا «متهم» به شاه خواهی و سلطنت طلبی كرده‌اند و تمام آنچه را كه سال‌ها در دعواهای عشیره‌ای شان با خاندان پهلوی تل انبار كرده‌ بودند، به این رسانه‌ها سرازیر كردند. از یكی/دو فحشنامه و توهین بدون استدلال كه بگذرم، در دیگر نقدها برخوردی كاملا سنتی با من شده است. سنتی از این زاویه كه این جماعت بدون این كه بتوانند دلیلی بر جنایات یا كاستی‌های رفتاری شاهزاده رضا پهلوی در رابطه با ایرانیان داشته باشند، ایشان را تنها به جرم «شاهزاده بودن» از حق هر گونه فعالیت سیاسی ممنوع اعلام داشته‌اند. در این جا قصدم دفاع از سلطنت نیست، بلكه می‌خواهم كاستی‌های دیدگاهی این ناقدان را در برابر آینه بگیرم، تا خود به ضعف استدلا‌ل‌های لالشان پی ببرند. در آن نوشته، من میثاق آقای پهلوی را به عنوان مبنای آغازین قانون اساسی و مدنی ی رژیم جانشین حكومت اسلامی ی فعلی در ایران ـ تكرار می‌كنم به عنوان یك مبنا برای آغاز بحث در حیطه ‌ی خواست‌ها و حقوق شهروندان ایرانی ـ طرح كرده ‌ام و نه بیشتر.

در گفت و گویی رادیویی با مانوك خدابخشیان هم تاكید كرده‌ ام كه من دعوایی در فرم و شكل حكومت آینده‌ ی ایران ندارم. پیشنهادی هم ندارم. رای من در نهایت تنها یك رای است. آنچه نوشته‌ ام حمایت از دریافت مدرن و متمدن این دیدگاه از حقوق شهروندی و آزادی‌های اجتماعی در ایران ِ ِ بدون حاكمان فعلی و پشتیبانان ایشان در حكومت است. این كه برای تبیین این دریافت از میثاق آقای پهلوی از كلمه‌ ی دموكراتیك استفاده نمی‌كنم، به این دلیل است كه خیلی‌هایی كه در اساس، ولایت فقیهی فكر می‌كنند، و اساسا دم و دستگاهشان را بر همین محور چیده و ردیف كرده ‌اند، همین پیشوند را به دم حكومت ادعایی‌شان چسبانده‌ اند. نمونه‌ ی وطنی‌ اش «جمهوری دموكراتیك اسلامی» ادعایی ی جریان ولایت فقیهی ی مسعود رجوی و حامیان ایشان است. در اروپا و در آلمان هم جمهوری ی ولایت فقیهی ی كمونیستی ی آلمان شرقی ی سابق هم همین دم كشمش را به دم اسمش چسبانده بود. بنابراین برای این كه با واژه‌ها بازی نكرده باشم، روشن و شفاف نوشته‌ ام كه بر اساس دریافت من از خواست ایرانیان در درون كشور و خواست شخصی خود من، ما شهروندان ایرانی، برای ایران آینده‌‌ مان خواستار حكومتی مدرن، متمدن و تضمین كننده ‌ی ابتدایی‌ترین حق غصب شده‌ مان یعنی آزادی‌های اجتماعی هستیم. لابد مجبورم تعریفی هم آزادی‌های اجتماعی بدهم!!

آزادی‌ اجتماعی یعنی این كه در جامعه و بین شهروندان جدا سازی جنسی و جدا سازی دینی و كیشی و دیگر جدا سازی‌های عقب مانده و ضد انسانی وجود نداشته باشد. همه ‌ی شهروندان بتوانند بر اساس استعداد و لیاقتشان به تحصیل و كار و فعالیت اجتماعی، فنی، فرهنگی و سیاسی بپردازند. نه به كسی به دلیل اعقاب فلان كس بودن امتیاز بدهند ـ مثل سیدها ـ و نه كسی را به همان دلایل عشیره ‌ای و قبیله ‌ای از حقی محروم كنند.

اگر قوانین حاكم بر جامعه‌ای بتواند شهروندان را در حقوق اجتماعی‌ اش برابر تعریف كند، كسی را فرا قانون و غیرمسئول نشناسد و كسی را از حقوق اجتماعی‌ اش محروم نكند ـ البته بجز آدمكش‌ها و متجاوزین به حقوق دیگران و… ـ آن زمان می‌توان این دیدگاه را مدرن و متمدن ارزیابی كرد.

من چگونه می‌توانم از دیدگاهی حمایت كنم كه یك شهروند ایرانی را تنها به «جرم» فرزند شخص خاصی بودن از شركت در صحنه‌ ی سیاسی كشورش حذف می‌كند. این نگاه دقیقا یك نگرش كهنه، عقب افتاده، واپسگرا و قبیله ‌ای است. این دیدگاه است كه انتقام دایی را از عمو می‌گیرد و پدر را صاحب دم و خون فرزند می‌شناسد. در این دیدگاه محلی برای دادستانی وجود ندارد. مدعی هر عشیره، ولی و قیم آن قبیله است. در این گونه نگرش به انسان، قوانین دادگستری ی كشور حامی ی شهروندان نیست، بلكه ولایت بر اساس خون و مالكیت انسانها تفسیر شده است.

حرفم با آن نظرگاهی است كه به دلیل فقدان خرد و عدم تحمل دگراندیشی با انگ و تهمت و با دعواهایی قبیله ‌ای و عشیره ‌ای می‌خواهد رای شهروندان را ندیده بگیرد و رای دهنده را از صحنه‌ ی سیاسی كشور حذف كند؛ چون این رای را با خواست خودش در تضاد می‌بیند.

شوربختانه این روزها كسانی با شاهزاده رضا پهلوی و نظرگاه ایشان به چالش نشسته ‌اند كه خود ـ و نه پدر و پدر بزرگشان ـ دست‌هایی بسیار بسیار آلوده در همراهی و همكاری با حاكمان فعلی حاكم بر ایران داشته‌ اند؛ چه در هیئت توده‌ ای‌ها و اكثریتی‌هایی كه از آغاز نضج گرفتن حكومت اسلامی، باد به پرچم این جانیان تاریخی انداخته ‌اند و نسخه‌ های نامربوط انقلابی گری را برای ایشان پیچیده ‌اند، و چه افراد و جریان‌هایی كه با كپی برداری از همین میثاق، چپ و راست منشور منتشر می‌كنند؛ اما خود دست كم در سالهای گذشته با شور و هیجان عاشقانه‌ ای از انشاهای دبستانی پرزیدنت سید محمد خاتمی و پراگماتیسم شیخ رفسنجان، حمایت مادی و معنوی و اطلاعاتی كرده‌ اند! از این نقطه نظر دست كم می‌توان ادعا كرد كه دستان شاهزاده رضا پهلوی به خون ایرانیان در دوران حکومت اسلامی آلوده نیست. به نظر این آقایان كه خودشان را دموكرات‌تر از شاهزاده می‌دانند، همدستی با یك جریان ارتجاعی از طیف خمینی و خامنه ای و خاتمی، ارتجاع و واپسگرایی نیست، اما حمایت از میثاقی كه آزادی‌های اجتماعی را تضمین می‌كند، واپسگرایی و ساده اندیشی است!!

من به عنوان یك زن ایرانی و همچنین به عنوان مادر سه جوان و نوجوان ایرانی، از این میثاق به عنوان مبنایی برای تضمین آزادی‌های اجتماعی در ایران آینده ‌مان حمایت كرده‌ام. از واژه سازی‌ها و واژه پردازی‌هایی هم كه تحفه ‌ی حزب توده و وابستگان ایشان است، نه چیزی می‌فهمم و نه بندبازی‌های ایشان جذابیتی برام دارند. اگر حكومتی بتواند این خواست ابتدایی ی ما شهروندان ایرانی را برای انتخاب پوشش، حق آزادانه ‌ی كار، حق انتخاب محل اقامت، حق گزینش همسر بدون ولی و پدر، حق سفر بدون اجازه‌ ی شوهر و پدر و… برسمیت بشناسد، یا به بیان حقوقی، حقوق اولیه ‌ی ما را در حطیه‌ ی قضایی، اجتماعی و مدنی تضمین كند، قابل دفاع است. مبنا همین‌هاست و دیگرِ حقوق نظیر حق حضانت و طلاق از پی آن‌ها خواهد آمد. من می‌خواهم بتوانم در كشورم هر گونه كه می‌خواهم لباس بپوشم، به استخر بروم، به حمام سونا بروم، دوچرخه سواری كنم، اسب سواری كنم، كاباره بروم، كنسرت بروم، لباس شب دكلته بپوشم، دوست پسر بگیرم، به كافه بروم ، شراب بنوشم و همه ‌ی خواست‌های اولیه و ابتدایی‌ ای كه در جوامع متمدن غرب برای شهروندان غربی تضمین شده است. دست كم پدر و پدر بزرگ آقای پهلوی، با تمام كاستی‌های رفتاری‌شان كه ریشه در متن جامعه ‌ی عقب مانده ‌ی ما داشته است، در این راستا كوشش‌ها كرده و به دستاوردهایی هم دست یافته ‌اند.

شوربختانه سیاسی كاران ما در هیستری ضد سلطنتی‌شان نه تنها این حقوق ابتدایی را برای ما بیمه نكرده‌ اند كه تمام دستاوردهای صد ساله‌ ی ایرانیان را برای همه گونه مدرنیته و مدنیت هم به گور سپرده ‌اند. هر كس از زاویه‌ ی منافع و خواست‌های خودش حركت می‌كند. خواست پایه ‌ای ما زنان و جوانان ایرانی تضمین آزادی‌های اجتماعی است. همین‌ها را اگر مبنا بگیریم، بقیه ‌اش را همین جوانان بر روی این پایه بنا خواهد كرد. دیگر نمی‌شود با این گستردگی ارتباطات، ملت ایران را به زنجیر ِ دین در حكومت و مانیفست‌های كمونیستی و مذهبی/ملی هواداران سید محمد خاتمی و دیگر بندبازان حکومتی بیش از این‌ها به زنجیر كشید. بد نیست این دوستان دست كم نقد‌هاشان را از زاویه ‌ای مدرن‌تر به سایت‌های اینترنتی روانه كنند!


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites