تاریخ ایران سرگذشت تداوم همبستگی و میهن دوستی اقوام گوناگون ساکن آن و پناه جویی آنان به اندیشه های دینی برای بقای مادی و معنوی انها بوده است. رژیم جمهوری اسلامی جز در راه نابودی این دو بنیاد هستی ما گام برنداشته است. انتخاب مردم ما امروز به میان ماندن ایران و یا این رژیم محدود شده است.
برای نخستین بار پس از دو قرن در تاریخ این کشور، هفته گذشته ملکه انگلستان به مناسب پایان سالی که در آن شصتمین سال سلطنت و خدمتگزاری او به ملتش جشن گرفته شد بود وی در جلسه هیئت دولت شرکت کرد و در کنار سایر اعضای کابینه مانند یک میهمان افتخاری به سخنان دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا گوش فرا داد و ساعتی بعد در پایان جلسه راهی کاخ خود شد.
قانون اساسی نانوشته انگلستان دخالت و موضع گیری مونارک (پادشاه یا ملکه) این کشور در امور سیاسی و تصمیم گیریهای دولت حاکم بر آن را کاملا منع می کند و اگر بر فرض محال چنین قصدی را هم داشته باشند سیاستمداران، نخبگان و روشنفکران این کشور اجازه چنین دخالتی را به آنها نمی دهند.
این همزیستی و درک متقابل از وظایف، مسئولیتها و حقوق و امتیازات یکدیگر میان یک نماد تاریخی و همبستگی ملی و دولتهای حاکم بر آن کشور نه تنها نتیجه یک روند تاریخی بلکه بیانگر فرهنگی است که در آن بقای جامعه و منافع آن بر خودکامگی و تصمیمات فردی برتری دارد.
انقلاب اسلامی با ادعای دست یافتن مردم ما به چنین روزگاری پا به عرصه وجود گذاشت و ملت ما در حمایت و به پیشواز آن رفتن هیچ اشتباهی مرتکب نشد. غافل از آنکه نهادی که مدعی برآورده ساختن این آرزوی تاریخی برای او بود خود ملغمه ای از استبداد، فساد، واپس گرایی و چند دستگی های عقیدتی و فرقه ای بود و در حقیقت در همراهی با جنبش آزادیخواهی مردم ما به نوعی به تجدید حیات و نوگرایی برای خود چشم دوخته بود.
تنها گذشت زمان و تاریخی هر چند کوتاه اما خونبارتر از مجموعه همه روزگار پرنشیب این سرزمین اهورایی لازم بود تا بر ملت ما و مدعیان حاکم بر آن ثابت شود که چنین انتظاری جز سرابی بیش نبوده است.
در عین حال وقوع این زلزله تاریخی و آشوب های ناشی از آن به پیدایش نیروهای اجتماعی نوینی انجامید که از یکسو در خلاء رژیم گذشته خود را یکه تاز میدان می دیدند و از سوی دیگر برای بقای خود جز اعمال قهر و خشونت بر علیه مخالفان داخلی و سازش و مماشات با جهان خارج راه دیگری در پیش پایشان نمی شناختند.
ماحصل این جریان «گریز از مرکز» و پرتاپ نیروهای وفادار به آرمانهای آن «انقلاب» به بیرون از دایره حاکمیت و پیوستن هر چه بیشتر «نظام» به «نظم جهانی» امروز به پیدایش رژیمی در کشور ما منجر شده است که جز بقای خود به هر قیمت هیچ سودای دیگری در سر ندارد.
هنگامی که سردمداران و گماشتگان این رژیم از «نظام» و منافع آن سخن می گویند هیچگونه رشته ای عاطفی، عقیدتی و یا از روی حس وفاداری آنها را به سرزمینی تاریخی به نام ایران که از آب و خاک آن جان گرفته باشند پیوند نمی دهد و چه بسا اگر جرئتش را داشتند صریحا نفرت خود را از ایرانی بودن نیز بیان می کردند.
برای این قبیله ستمگر کشور ایران تنها یک محدوده ای جغرافیایی است که در چهارچوب مرزهای آن اعضای پذیرفته شده آن «اجازه» اعمال هر پلیدی و جنایتی را که به بقای آنها بیانجامد بر علیه ملت جان به لب رسیده ما دارند.
سپر محافظتی آنها در مقابل هر اعتراضی نیز اسلام پناهی کذایی آنهاست که با توجه به حضور اعتقادات مذهبی در میان اقشار تهیدست و میانی - سنتی جامعه ما کماکان موثر عمل می کند، اگر چه کار آیی آن با توجه به واقعیات زندگی جهنمی آنها به پایین ترین درجه خود رسیده است.
تاریخ ایران سرگذشت تداوم همبستگی و میهن دوستی اقوام گوناگون ساکن آن و پناه جویی آنان به اندیشه های دینی برای بقای مادی و معنوی انها بوده است. رژیم جمهوری اسلامی جز در راه نابودی این دو بنیاد هستی ما گام برنداشته است. انتخاب مردم ما امروز به میان ماندن ایران و یا این رژیم محدود شده است. صحبت از هر انتخاب و انتخابات دیگر تنها دعوت به دادن رای مثبت به این نابودی است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|