جنگ دوم جهانی اتفاق افتاد. ايران تبديل به پل پيروزی شد. وقتی روسيه پيروز شد، اولين کاری که کرد، اين بود که چون کشور کوچکي بود، تصميم گرفت آذربايجان را هم برای خودش بردارد. آذربايجان و کردستان از ايران جدا شدند
جهت کمی مزاح، درسهایی از تاریخ زرافشانِ-مان را مرور کنیم
درس اول: ما يک کشور بزرگ بوديم، روسيه ارتش قوی داشت، دولت ايران بَبُو بود. در جنگ های ايران و روس بخش وسيعی از ايران سابق تبديل شد به روسيه فعلی. به همين دليل ما سه شعار مهم را سی سال می دهيم: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرائيل.
درس دوم: انقلاب مشروطه اتفاق افتاد، مشروطه خواهان که به آنها افتخار مي کنيم، به سفارت انگليس پناهنده شدند، کلنل روس مجلس ملت و کشور را به توپ بست. روس ها پادشاه ديکتاتور را پناه دادند. در تمام مدت انقلاب مشروطه روس ها مخالف مشروطه و انگليس ها طرفدار مشروطه بودند، به همين دليل ما هم مشروطه را دوست داريم، هم شعار می دهيم: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرائيل.
درس سوم: کمونيست ها در روسيه سرکار آمدند، آنها تمام قراردادهای ظالمانه با ايران را می خواستند لغو کنند، اما نکردند. در عوض تصميم گرفتند جمهوری گيلان را ايجاد کنند تا به جای اين که کمونيست های گيلان که فرق کمونيسم با اُزون بُرون را نمی دانستند و پيش-نمازشان رهبر حزب کمونيست-شان هم بود، بروند به روسيه، روسيه بيايد به گيلان. در نتيجه ميرزا کوچک خان مستقيما بوسيله روس ها کشته شد، سرش را هم فرستادند برای رضا شاه. به همين دليل ما سال-هاست شعار می دهيم: مرگ بر انگليس، مرگ بر آمريکا، مرگ بر اسرائيل.
درس چهارم: رضا شاه ديکتاتور بزرگی بود و همه را کُشت، مثلا 53 نفر از اعضای حزب کمونيست را دستگير کرد و يکی از آنها، تقی ارانی، در زندان کشته شد، بعد بقيه اعضای کميته مرکزی، يعنی همان 52 نفر ديگر به روسيه پناهنده شدند و به دليل همين که به روسيه پناهنده شده بودند، در آنجا کشته شدند يا تبعيد شدند يا بيچاره شدند. به همين دليل کمونيست های ايران و ساير ايرانيان که حداقل نيم ساعتی توده-ای بوده-اند، هميشه شعار می دهند: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرایيل.
درس پنجم: جنگ دوم جهانی اتفاق افتاد. ايران تبديل به پل پيروزی شد. آمريکا و انگليس از روی اين پل رد شدند تا به روسيه کمک کنند، در عوض وقتی روسيه پيروز شد، اولين کاری که کرد،
اين بود که چون کشور کوچکي بود، تصميم گرفت آذربايجان را هم برای خودش بردارد. آذربايجان و کردستان يک سال از ايران جدا شدند و به همين دليل روشنفکران و سياستمداران ما هميشه شعار می دهند: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرایيل.
درس ششم: دولت مصدق سرکار آمد، مصدق چون مخالف روسيه بود، به عنوان طرفدار انگليس شناخته شد، اما چون عليه انگليس مبارزه کرد، معلوم شد آمريکايی است. مخالف اصلی مصدق در طول سه سال حزب توده بود، و يک صبح تا شب هم آمريکا کودتا کرد. بعد از کودتا هم اولين دولتی که کودتا را برسميت شناخت، شوروی بود. توده-ای ها هم به شوروی پناهنده شدند، تعدادی از آنها در شوروی بيچاره شدند، تبعيد شدند، اعدام شدند و تعدادی از آنها هم زمانی که در شوروي پناهنده بودند، طرفدار اقدامات دولت شاه در اصلاحات ارضی بودند. در نتيجه ما ايرانيان هرگز فراموش نمی کنيم که بايد شعار بدهيم: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرایيل.
درس هفتم: آمريکايی ها انقلاب سفيد کردند، انگليسی ها هم رفتند پی کارشان، حکومت در دهه چهل کاملا دست آمريکا افتاد، روس ها و توده-ای ها اصلاحات ارضی را تایيد کردند، توده-ای ها مشغول آموختن دروس پزشکی در شوروی شدند، تعدادی از آنها هم در شوروی تبعيد، کشته و يا بدبخت شدند و برخی از پناهندگان به شوروی فرار کردند و اين بار از دست شوروی به ايران پناهنده شدند، در نتيجه روشنفکران ايرانی همواره چپ باقی ماندند و هرگز فراموش نکردند که شعار بدهند: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرایيل.
درس هشتم: در ايران انقلاب مسلحانه آغاز شد. نيروهای مسلح و فداکار، آمريکايی ها را کُشتند، تعدادی از آنها برای جنگ با اسرایيل رفتند. آنها برای کمک به سوی شوروی رفتند، شوروی به آنها گفت که انقلاب مسلحانه کار غلطی است، بهتر است اطلاعات جمع کنند و به شورو بدهند تا شوروی با آمريکا بجنگد. درست در همان زمانی که اين افراد کشته می شدند، دولت چين و شوروی با ايران روابط درخشان داشت و ايرانيان همواره ياد گرفتند شعار بدهند: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرایيل.
درس نهم: انقلاب ايران در سال 1357 اتفاق افتاد، سفارت آمريکا اشغال شد، سفارت اسرایيل محو شد، رايطه ايران و انگليس همواره در تمام اين مدت تيره و تار بود، سفارت روسيه روز بروز بزرگتر شد، سفارت روسيه هم با توده-ای ها رابطه داشت، هم با فدایی ها، هم با مجاهدين، هم با حزب اللهي ها، به همه هم می گفت: خط امام بهترين خط از نظر خط شناسی است. توده-ای ها و فدایيان در جبهه-ای که روسيه در آن به عراق کمک می کرد کُشته می شدند، اما با سپاه و کميته همکاری می کردند، دولت ايران کمونيست ها را دستگير کرد. کمونيست ها از دست جمهوری[حکومت]اسلامی به آمريکا، انگليس و روسيه پناهنده شدند، بعدا از دست روسيه به آمريکا و انگليس پناهنده شدند و در آنجا شعار دادند: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرایيل.
درس دهم: جنگ آغاز شد. صدام حسين کمونيست بود، موشک صدام حسين سوخو و اسلحه-اش کلاشينکف و کاتيوشا بود، ما با موشک آمريکايی و توپ آمريکايی و مسلسل آمريکايی عليه کسانی که اسم حزب-شان حزب بعث بود، می جنگيديم. در تمام مدت جنگ شوروی به صدام کمک می کرد و به ايران کمک نمی کرد، ما در طول جنگ ياد گرفتيم که صدام آمريکايی است، انگليسی است و اسرایيلی است. در حالی که آمريکا صدام را نابود کرد، اسرایيل هم عراق را بمباران کرد و عاقبت هم دشمن ما را آمريکا و انگليس از بين بُردند و در تمام اين مدت روسيه و ونزوئلا و کوبا آخرين طرفداران صدام بودند. و ما همواره شعار می داديم: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرایيل.
درس يازدهم: شوروی سقوط کرد. امام خمينی سقوط کمونيسم را پيش بينی کرد، روسيه شد بيست کشور و پنج کشور آن در دريای خزر ماندند، زمانی که يک کشور بود و شاه خائن بود، سهم ما از خزر 50 درصد بود، بعد تبديل شد به 20 درصد، بعد رسيد به 15 درصد، بعد رسيد به 12.5 درصد، بعد کم-تر شد و کمتر شد، ما مي توانستيم اعلام کنيم که ايران هم تبديل به پنج کشور شده است، و در نتيجه 50 درصد بگيريم، اما ما چون گاز لازم نداريم و نفت داريم و تا زمان ظهور حضرت هم مشکل انرژي نداريم و بعد از آن هم با نور تغذيه مي کنيم، همچنان معتقديم آمريکا و انگليس و اسرایيل بايد از آذربايجان و ترکمنستان و روسيه و تاجيکستان و غيره بيرون بروند تا پای برهنه ما باشد و پوتين که وقتی به تهران آمد، شعار می دهيم: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرایيل.
درس دوازدهم: ما از آمريکا و انگليس و اسرایيل بيزاريم، روسيه از اينکه ما از آمريکا و انگليس و اسرایيل بيزاريم خوشحال است. ما می خواهيم بجنگيم، روس-ها به ما اسلحه می دهند و از ما پول می گيرند و ما می گویيم مرگ بر آمريکا، ما می خواهيم در سازمان ملل از انرژی هسته-ای دفاع کنيم و چين و شوروی عليه ما رای می دهند و ما می گویيم: مرگ بر انگليس، ما می خواهيم بوشهر را راه بيندازيم و روس ها که طرف قرارداد هستند، راه نمی اندازند و ما می گویيم مرگ بر اسرایيل. ما با مافيا مخالفيم، در نتيجه با اروپا می جنگيم و مافيای روسی دوست ماست. ما با آمريکا مخالفيم، در نتيجه روسيه از دشمنی ما با آمريکا پول در می آورد، ما با اسرایيل مخالفيم، در نتيجه روسيه هم به ما اهانت می کند، هم پول ما را می گيرد. فردا پوتين به تهران می آيد تا مثل تمام اين 150 سال پاهای برهنه ملت را له کند، و ما بايد يادمان نرود که حتما شعار بدهيم: مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرایيل
ما ملتی فهیم، بزرگ، باهوش، با اراده، قوی، غیرتمند و خیلی چیزهای دهن پُرکن خفن هستیم!!! اما یک اشکال کوچک داریم ، آن هم اینکه از تمامی علوم رایج فقط تاریخ را بلد نیستیم، که آن هم اصلا مهم نیست و تک ماده می زنیم! و تازه به حول قوه الهی و مدد مقامات عظمی داریم می رویم که کم کم اصلا درس تاریخ و درس-های تاریخ را از بیخ گِل بگیریم و کلا بی خیال شویم این صاب مرده را....
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
وجدانی
زمانه پندی آزادوار داد مرا!
ما که روزی بر زمین و آسمان شوریده ایم
اینک از دستِ زمانه سخت رنجوریده ایم
روزگاری یکه تاز دهر بودیم و کنون
پهلوانی پنبه ای بی پشم و پیزوریده ایم
یادِ آن دوران که بلبل وار چه چه میزدیم
حال همچون قورباغه قور قو، قوریده ایم
ظاهرآ ما خوشگلیم و تار نیکو میزنیم
از شمآخر چه پنهان زِرتِ غم سوریده ایم
دیگران خالِ لب و حالِ رخ و تاجِ سرند
ما زگیلیم و دمل یا زخمِ ناسوریده ایم
نه فروغی در نگه، نه کورسو در چشممان
تا ز برقِ پولِ باد آورده ها کوریده ایم
پایمان بر فرق خورشید است هنگام سخن
در عمل تاریکتر از شامِ دیجوریده ایم
شاهکار خِلقتیم و تاج فرق عالمیم
علم و دانش را نگو، نورٌ علی نوریده ایم
زیر تیغ تیز قصابان غولِ غلچماق
ریزه ریزه، قیمه قیمه گشته، ساطوریده ایم
ما زمانی ماهی آزاد بودیم و کنون
یا به قلاب شما در بند و یا توریده ایم
ما خوشیم اما به دریایِ خیالِ خویشتن
تا مدام از وعده های پوچ مسروریده ایم
سازِ مان را همنوا با سازتان کردیم کوک
گر ویلونیده ایم یا اینکه سنتوریده ایم
یادتان باشد بدست ما سلیمان گشته اید
حالیا در زیر دست و پایتان موریده ایم
این زبانِ حال اولادِ جهانِ سوم است
نقل قولی بود، ما مأمور و معذوریده ایم
ور نه آنرا سؤتعبیرات در خواهی کنی
ما به سر تا پای خویش خویش، هالو! ر...ده ایم
منبع:
http://www.youtube.com/watch?v=ubNQioI7j3Y
January 04, 2013 01:18:58 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
چه درس-های تاریخ ارزشمندی و چه نام با ابهت نگارنده ای؟!
اکیدآ توصیه می شود که متون این درس-های تاریخ دربایگانی کتابخانه نگارنده جمع آوری شود تا در نظام و دولت آینده ایران در کتاب های دروس تاریخ ایران ثبت و به آگاهی نسل جوان آینده درایران برسد.
سه شعار مذکور، دراین سه دهه اخیر توسط رژیمی خودکامه و فریبکار در دهان بخشی از ملت خرافه پرست و گمراه گذاشته شد تا جایی که حتا خودشان هم نمی دانند برای چه و چرا این شعارها را سر می دهند!؟ پیش از آن، یعنی تا سال ٥٧ خورشیدی، بیشتر شعارهای مردم بوی مرگ و ننگ نمی دادند. شعارهایی چون "پاینده ایران"، "جاوید شاه" و یا "زنده باد ...این و آن" بودند که در سی وچهارسال گذاشته هرگز بگوش نخورده جز"مرگ بر این" و "مرگ بر آن". شعارهای این رژیم و پیروان مرده پرست آن مثل همه چیزشان بوی مرگ و نیستی، انزجار و نفرت، یاس و ناامیدی می دهند. خنده و شادی، تفریح و تفرج، صلح و صفا درقاموس این رژیم ددمنش جایی ندارند و نوعی تابو می باشند؛ آنچه که جایز و مجاز است: قهر و کینه، خشونت و خصومت، آزار و ستم، دشمن تراشی همراه با همین شعارهای مرگ طلبی برای دشمنان فرضی و مجازی، صرفا بمنظور مظلوم نمایی و مشروعیت بخشیدن به وجود ننگین و شرم آورشان در جامعه جهانی است.
فکر می کردند یا هنوز هم می کنند که با این گونه شعارهای احمقانه و بچه گانه میتوانند اعتبار جهانی برای خود کسب کنند که نه تنها چنین نشد و نیست بلکه همان آبرو و حیثیت باقی مانده برای ایران و ایرانی را هم با این اعمال و رفتار زشتشان از دست دادند.
January 03, 2013 05:36:00 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش سوم - چگونه میتوان این خفت را تحمل کرد؟ *****
جالب اینجاست که آنوقت میگویند طرفدارهای من بیشتر به من صدمه زدهاند تا مخالفین من... بدبخت طرفدارهای شما که از اینجا رانده و از آنجا مانده شدهاند و سی و چهار سال است که نمیدانند دردشان را به که بگویند... اما ما بیدار و مقاوم میمانیم تا این میهن را پس بگیریم. با شما یا بی شما... ما این میهن را به این روز رها نخواهیم کرد... مطمئن باشید.
شیر و خورشید و تاج
*****
بحران اقتصاد روسپیگری در تهران (ایران پرس نیوز)
گزارش خبرنگار ما از تهران: 12دیماه 1391 ساعت 2 بعد از نیمه شب فلکه اول تهرانپارس ابتدای خیابان رشید، زنی میانسال در حالی به شدت از سرما می لزرد نگاهش به خودروهایی است که با سرعت از محل عبور می کنند تا شاید سرنشینان یکی از آنها تصمیم بگیرد شب را در کنار او بخوابد.
نیم ساعتی که میگذرد خبری از توقف هیچ خودرویی نمی شود، یا سن او دلچسب نیست و خواهان ندارد، یا بحران اقتصادی بلای جان روسپیان هم شده. گاهی دستانش را بر جلوی دهانش می گیرد و گرمایی در آن می دمد و گاهی از فرط سرما آنها را به هم میساید. نیم ساعتی که میگذرد پرایدی سفیدرنگ در مقابل او توقف میکند، در گفت و گویی کمتر از 30 ثانیه توافقی صورت نمی گیرد و راننده پایش را روی گاز میگذارد و به سرعت دور میشود.
قیمت او برای یک شب 30 هزار تومان بود، اما اقتصاد آنقدر ویران است که پرداخت آن برای علاقمندان زیاد است. سرما آنقدر استخوان سوز است که او را بی قرار کرده، شروع به قدم زدن میکند. چند دقیقه ای که گذشت پراید دیگری در مقابل او توقف کرد، راننده ای میانسال، این بار اما صحبت به درازا کشید و در نهایت او سوار شد.
اما این شرایط فقط برای او نیست، این روزها اوضاع روسپیان هم با مشکلات اقتصادی گره خورده، اگر در گذشته ای نه چندان دور قیمت هر شب همخوابی با روسپیان بین 50 تا 150 هزار تومان بود، اما امروز خیلی از آنها به شبی بین 20 و حتی 15 هزار تومان هم راضی هستند.
منیژه یکی از دخترانی...
January 03, 2013 10:34:06 AM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - چگونه میتوان این خفت را تحمل کرد؟ *****
و این هم گزارش ایران پرس نیوز که فقط توانستم تا اینجای آن را بخوانم و دیگر تحملام از این همه بی غیرتی و بی تفاوتی به سر آمد و نخواستم بیش از این از دست این ملت عصبانی شوم...
گاهی فکر میکنم ای کاش من و یارانم هم مانند بسیاری که زندگی خود را میکنند و به این ملت و میهن پشت کردهاند، میتوانستیم نسبت به این مردمی که آنقدر دوستشان داریم و این خاکی که از جان بیشتر دوستش میداریم، ما هم بی تفاوت میشدیم و زندگی خود را میکردیم و آنقدر روز و شب خون گریه نمیکردیم از دست این همه مصیبتی که بر سر میهن و ملت خوبم آمده است...
این ملت و این میهن حکم فرزندی را پیدا کرده کارش خراب کاری و به خود صدمه رساندن است - اما نمیشود از او گذشت چون هر چه باشد فرزند خودمان است...
مقاله را که میخواندم با خود فکر میکردم چگونه میشود انسان در آن سرما زن ایرانی را در گوشه خیابان به آن حال و روز اسف انگیز و دردمند ببیند و وجدانش تکان نخورد، و نخواهد قدمی در راه این میهن و ملت بر دارد؟
جدا شاه خیلی ایرانی بود، و میاندیشید و ایرانی وار زندگی میکرد، که میدانست شماها چه هستید و با این میهن چه خواهید کرد اما با این حال فرهنگ ایرانی به او اجئزه نداد شما پنجاه و هفتیها را با اردنگی از میهن بیرون کند و گذشت در آن میهن بمانید... حیف از این میهن و از آن شاه... که دست شماها افتاد و بر باد رفت...
و این هم مقاله ایران پرس نیوز که با به خود پیچیدن و درد فراوان توانستم این چند خط آن را بخوانم: جدا با میهن من چه کردید؟ و چگونه میتوانید این زشتی که آفردید را تحمل کنید و مدعی هم باشید؟ این وجدان را شما از کجا آوردهاید که هنوز هم به این راحتی سر بلند میکنید و طلبکار هم هستید؟ آهای با شماها هستم، پنجاه و هفتی ها، که فریاد میزدید "مرگ بر شاه".
حالا حق دارم که بگویم مرگ بر کی؟؟؟؟؟ یا هنوزم تو دمکراتی و من دیکتاتور، اگر حقایق را بگویم؟
January 03, 2013 10:27:17 AM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - چگونه میتوان این خفت را تحمل کرد؟ *****
با درود به همه هم میهنان خوب و شرافتمند میهنم،
حقیقتش هنوز فرصت نکردم این مقاله "درسهایی از تاریخ" را بخوانم. اما تیتر " درسهایی از تاریخ" را لحظاتی پس اینکه این گزارش "بحران اقتصاد روسپیگری در تهران" را در (ایران پرس نیوز) خواندم دیدم و فکر کردم با تاریخی که در آن نبودام فعلا کاری ندارم اما درسی که من از تاریخ نزدیکی که در آن بودم آموختم این است که بدون شک جمهوریخواهان پنجاه و هفتی میبایستی از تاریک اندیش ترین و سیاه چهرهترین جمهوریخواهان در تاریخ بشریت باشند.
حقیقتش مقاله "بحران اقتصاد روسپیگری در تهران" بقدری مرا عصبانی کرد که حتی آن را هم تا آخر مقاله نتوانستم بخوانم. عصبانی از ملتی که میهنپرستی چون شاه را برداشت که امروز زن و بچههای ما به این روز سیاه بیافتند. و پس از ۳۴ سال نه تنها سعی بر جبران این ننگ تاریخی نمیکنند بلکه میروند و در فساد شرکت میکنند و ادامه آن را تشویق میکنند، و برای اتحاد با تنها امید ایران خط و نشان هم میکشند و تازه خیال جمهوری دوم را هم دارند... نه اینکه جمهوری اولشان خیلی شاهکار بود، نه اینکه جمهوری اولشان خیلی از فهم و تفکر و منطق و درایت و انسانیت و آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و قانون و نظم و و و بر خوردار بود... تازه طلب کار هم هستند و طرفداران نظام پادشاهی را به بیخردی و دیکتاتور بودن هم متهم میکنند.
یکی نیست بگوید، ما به جای شما پنجاه و هفتیها عرق سرد از پیشانیمان سرا زیر شد...
بجای اینکه به فکر زنان و دختران میهن باشند خودشان در نگون بختی آنها سهیم میشوند و برای خرید و فروش آنها چانه مالی میزنند.
بعد هم ملت را تشویق به تکان نخوردن میکنند... که بدتر نشود؟ یا ما معنی بد و بدتر را خوب درک نکردهایم یا این ملت یک جای کارش اشکال پیدا کرده... چون سرزمینی که ما به یاد داریم حتی در بدترین حالتش هرگز این نبود که امروز میشنویم و میبینیم...
January 03, 2013 10:25:59 AM
---------------------------
حق
با درود به دوستان
بنظر می رسد که نویسنده این نوشتار، چپی های سنتی و اسلامیستها را با ملت ایران عوضی گرفته! همانطور فراموش کرده که در تظاهرات سال ۸۸ شعارهای ؛مرگ بر روسیه؛ و ؛مرگ بر چین؛ مردم در جواب به شعارهای حکومتی ؛مرگ بر امریکا؛ و ؛مرگ بر اسرائیل؛ و ؛نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران؛ هم کمر رژیم و اسلامیستها و چپهای سنتی را شکست و هم چین و روسیه را سخت نگران کرد. با این شعارها مردم بدرستی محور شیطانی جمهوری اسلامی کهریزکی، چین و روسیه را نشانه گرفتند و نشان دادند چه شکاف عمیقی بین دیدگاه مردم با دیدگاه اسلامیستها و چپهای سنتی وجود دارد. شعار ؛اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما؛ نشان داد که مردم از امریکا خواستند که بین ملت ایران و رژیم اسلامیست روس محور اسرائیل ستیز انتخاب کند. این نشان داد که مردم رابطه با امریکا را می خواهند که خامنه ای و چپهای سنتی سخت مخالف آن هستند. چند سال پیش خامنه ای در یکی از حرافی هایش گفت هر کسی درباره برقراری رابطه با امریکا حرف بزند ؛بی غیرت؛ است.
حساب ملت ایران را باید از حساب جمهوری اسلامی کهریزکی و یاران چپ سنتی اش جدا کرد بویژه وقتیکه مردم با دادن آن شعارها و بهای بالایی که بابتش دادند حساب خود را از ایندو دشمن ملت ایران جدا کردند. حیف که امریکا بریاست اوباما هم در کنار رژیم و چپهای سنتی علیه ملت ایران ایستاد! شاید اوباما هم از خود خاطره ای به بدی خاطره ای که جیمی کارتر از خود در حافظه ایرانیان باقی گذاشته از خود باقی بگذارد مگر آنکه تغییری در سیاستش نسبت به ملت ایران ببینیم!
نکته آخر اینکه چرا باید اعمال زشت دیگران را به پای ملت ایران نوشت وقتی این ملت هیچ نماینده ای در هیچ جا ندارد که سخنگویش باشد یا از آن دفاع کند!؟ ملت ایران مسئول جرم و جنایتها و ندانم کاری ها و سیاستهای غلط این و آن نیست که هی توی سرش بزنند و تمام تقصیرها را بگردنش بیاندازند. کمی انصاف و وجدان داشته باشیم و اگر قادر نیستیم کاری برایش بکنیم اقلا بیخودی و ناعادلانه باعث بیشتر تضعیف شدن روحیه اش نشویم.
January 02, 2013 11:57:48 PM
---------------------------
|