بقایای رژیم استبدادی پیشین فراموش کرده اند که این دربار پهلوی بود که در مقابل رشد مبارزات ملت ایران مقاومت می کرد و از هیچ دسیسه ای علیه منافع ملت ایران خودداری نمی نمود، در رویارویی با این دسیسه ها بود که مبارزه ی دانشجویان ایران برای استقلال، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در کشور اوج گرفت ...
کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) که از آن بعنوان «کنفدراسیون جهانی» نام خواهد رفت، جشن پنجاهمین سالگشت تاًسیس خود را در تاریخ پنجم ژانویه ۲۰۱۳ در خانه جوانان، محل برگذاری کنگره های پیشین خود در شهر فرانکفورت، آلمان، برگذار کرد.
وقتی در معیّت یکی از دوستان قدیمی با نیم ساعت تاًخیر وارد جلسه شدم، از همان آغاز ورود به جلسه احساس کردم که به یک محیط گرم و صمیمی پا گذاشته ام و به یاد سالهای تحصیلی گذشته افتادم که با چه علاقه زایدالوصفی به این جلسات می رفتم. از نظر من هیچ چیز تغییر نکرده بود، صدها تن از دوستان قدیمی، همگی با عشق و علاقه از ایران و اکثر کشورهای اروپا و آمریکا در آنجا جمع شده بودند تا این مراسم را با شکوه هر چه فزون تر برگذار کنند.
برگذاری مراسم جشن پنجاه سالگی «کنفدراسیون جهانی» با برگذاری کلیه جلسات اپوزیسیون رنگارنگ خارج از کشور تفاوت اساسی داشت. بوی مهر، صمیمیت و همبستگی در آن به مشام میرسید. فضای حاکم بر این جلسه، خشک و سرد و بی روح نبود.
دوستان و آشنایان قدیمی همدیگر را درآغوش می گرفتند و بازار بوسه های صمیمانه ایرانی رواج داشت.
تعداد جمعیت حاضر هم با جمعیت شرکت کنندگان در جلسات "اپوزیسیون خارج از کشور" تفاوت فاحشی داشت. اگر در سمینارها و کنگره های اپوزیسیون تعداد شرکت کنندگان به ۲۰، ۳۰ الی ۵۰ نفر بالغ می شود، در این جلسه بدون اغراق بیش از ۵۰۰ نفر شرکت کرده بودند.
برگذاری یادمان پنجاهمین سالگشت پایه گذاری «کنفدراسیون جهانی» به منظور تجلیل از مبارزات سازمانی است که در تاریخ ایران، چون سازمانی بی همتا، نقش موثری در مبارزات مردم ایران برای کسب آزادی، دموکراسی و حاکمیت ملی ایفا کرده است.
دشمنان «کنفدراسیون جهانی» تشخیص داده بودند که مثل همیشه در این مراسم شرکت نداشته باشند و نظرات "انتقادی" خود را در اینجا و آنجا منتشر کنند. راستی چرا که منتشر نکنند، چرا از خواب سنگین خود برنخیزند. و چشمهایشان را نشویند.
دشمنان «کنفدراسیون جهانی» در مطلبی که در سایت "حزب مشروطه ایران" با عنوان «پایکوبی و دست افشانی و باده نوشی کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها بر روی گور ایران و ملت ایران!» نشر داده اند، می نویسند:
"این یک خودکشی ملی بود که کنفدراسیون و اعضائش در ایجاد زمینه این خودکشی ملی سهم بسزایی داشتند و باید بابت آن شرمنده باشند و نه اینکه شادباش بهم گویند و جشن بگیرند که کشور و ملتی را با عملکردهایشان امروز به ورطه نابودی کشاندهاند!"
این بقایای رژیم استبدادی پیشین فراموش کرده اند که این دربار پهلوی بود که در مقابل رشد مبارزات ملت ایران مقاومت می کرد و از هیچ دسیسه ای علیه منافع ملت ایران خود داری نمی نمود، آزادی را برای گروه های خواهان دمکراسی ممنوع کرد و میدان را برای ملایان باز گذاشت تا بتوانند حاشیه نشینان شهرها، فراریان از روستاهای دچار «اصلاحات ارضی،» را برای به قدرت رساندن حکومت اسلامی بسیج کنند. در رویارویی با این دسیسه ها بود که مبارزه ی دانشجویان ایران برای استقلال، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در کشور اوج گرفت.
آقایان "مشروطه طلب!" در ارگان حزب مشروطه ایران می نویسند:
"شما کنفدراسیونیها با جعل و تحریف تاریخ کنفدراسیون برای خود تاریخی پرافتخار که افسانهای بیش نیست آفریدهاید که به آن باور ندارید ولی برای مردمفریبی آنرا حقیقت محض جلوه میدهید تا منافع شخصی و گروهیتان حفظ شود."
آقایان باز فراموش کرده اند که پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که به سرنگونی دولت دکتر مصدق انجامید، دانشجویان ایران حاضر نشدند به این خیانت تن در دهند و صدای اعتراض خویش را علیه محمد رضا شاه بلند کردند و این جعل و تحریف نیست که دانشجویان دو روز قبل از ورود نیکسون به ایران، در روز ۱۶ آذر ماه ۱۳۳۲ با تظاهرات در دانشگاه تهران و یورش نیروهای نظامی، سه تن، (احمد قند چی، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا) کشته دادند.
عظمت شانزدهم آذر تنها به خاطر شهادت سه تن از دانشجویان دانشکدهً فنی تهران نیست، مرگ افتخار آمیز این دانشجویان نه تنها نهضت دانشجوئی ایران را بر پایه های استواری بنیان نهاد بلکه به همه ی این پرسشها که آیا دانشجو باید در سیاست دخالت کند یا نه؟ آیا دانشجو باید منافع صنفی و علمی خود را بر مصالح اجتماعی و ملی مقدم دارد یا نه؟ پاسخ گفت. دانشجویان ایرانی از آن روز یک لحظه از پای ننشستند و مبارزات خود را از دانشگاها به میان کوچه و بازار و قلب اجتماع کشاندند.
آقایان می نویسند:
"بجای اینکه کنفدراسیون و کنفدراسیونیها پس از ۵۰ سال که از تاسیس کنفدراسیون و پیوستنشان به آن میگذرد یک نقد جدی و بیغرض و سازنده را در چندین جلد به ملت ایران تقدیم میکردند و از پیشگاه ملت ایران بخاطر خطاهای سیاسیشان در گذشته و بویژه در ۳۴ سال گذشته عذرخواهی میکردند با کمال وقاحت نه تنها به هیچ خطایی اعتراف نمیکنند بلکه به کنفدراسیون و خودشان مهر تایید میزنند و بخود مدالهای افتخار آویزان میکنند که شاه را سرنگون کردند و جمهوریاسلامی کهریزکی را آوردند."
آقایان فراموش کرده اند که آن روزها همه هستی کشور و سرنوشت مردم به شاهنشاه آریامهر پایان می یافت. خیابان، میدان، بزرگراه، و همه چیز نام آریامهر را برخود گرفته بود.
و «سخنان پر مغز ملوکانه،» با احترام و ترس و لرز نقل محافل و مجالس می گشت. این ماجرا آنچنان ادامه یافت که شاهنشاه دیگر وجود کورش را هم بی مناسبت دید و با صدایی آکنده از غرور، به کوروش فرمان داد: "کورش آسوده بخواب که ما بیداریم."
کیست که داستانهای عشق فرح و شاه را نشنیده باشد. آیا واقعیات دربار پهلوی چیزی جز داستانهای حور و پری بود.
آقایان فراموش کرده اند که محمد رضا پهلوی، دیکتاتور مغرور ایران استقلال دانشگاه را به رسمیت نشناخت و دانشجویان مبارز ایرانی توانستند اراده خود را در راه استقرار دموکراسی حقیقی آشکار سازند.
به یاد دارم نخست وزیر وقت گفته بود:
"اگر قرار شود تمام کسانی را که به فساد آلوده شده اند روانه زندان کنیم، وزارت خانه ها خالی خواهد شد." این بود ایران آریامهر!
انکار مبارزات ضد امپریالیستی "کنفدراسیون جهانی،» به مثابه یگانه سازمان متشکل جنبش دانشجوئی میهن ما که با بسیج هزاران دانشجوی ایرانی علیه امپریالیسم جهانی و بخصوص هنگام مسافرتهای شاه به کشورهای خارجی صورت پذیرفت، عملی کور دلانه و مغرضانه خواهد بود.
مبارزات ارزندهً «کنفدراسیون جهانی» در جهت دفاع از جان زندانیان سیاسی و با شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» و علنی ساختن دادگاههای قرون وسطائی شاهنشاهی، که الگوی رژیم کنونی اند، برملا ساختن ماهیت جنایتکارانه ساواک شاه و حامیان امپریالیسم او، یکی از صفحات درخشان مبارزات پیروزمندانهً جنبش دانشجوئی را تشکیل میدهد.
جشن پنجاه سالگی «کنفدارسیون جهانی» هشداری بود به هواداران دیکتاتوری شاه مخلوع و آنهایی که درقالب "اپوزیسیون" در خارج از کشور از یک نشست و پالتاک و کنگره به کنگره دیگر می روند و یا از یک رادیو و تلویزیون به تلویزیون دیگر رفته و با کمک دولتهای خارجی خواب زمامداری بعد از حکومت اسلامی را در سر می پرورانند.
اگر پنجاه سال پیش، دانشجویان مستقل ایرانی با شعار، «اتحاد، مبارزه، پیروزی» و تشکیل کنفدراسیون جهانی، توانستند با دیکتاتور ایران به مبارزه بر خیزند، قطعاً امروز نیز جوانان و مخالفان مستقل حکومت اسلامی قادرخواهند بود با تشکیل سازمانی دموکراتیک و جهانی در راه پشتیبانی از حقوق مردم ایران و دفاع از زندانیان سیاسی مبارزه کنند و توفیق یابند.
دکتر محمد مصدق در پاسخ پیام «کنفدراسیون جهانی» به دانشجویان و جوانان ایران چنین می نویسد:
«از اینکه وطن عزیز ما دارای فرزندانی است که میتوانند رهنمای جامعه واقع شوند بسی خوشوقت و بسیار شکر گزارم و در این وضعیت نمی توانم چیزی بنویسم مگر اینکه عرض کنم آتیه مملکت دست شماست و توفیق شما را در خدمت به ایران عزیز از خدا خواستارم.»
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
درود و سپاس خدمت بهمن زاهدی گرامیم، در اصول ۴ گانه ای که هی تکرار می کنم چیزی بجز ایرانخواهی نمی بینم. امثال آقای داورپناه و ؛دوستان؛ کنفدراسیون جهانی شان هرگز مواضعشان را در اینموارد یا اصلا اعلام نمی کنند و یا همیشه مبحثی را که از اصول نیست را اصل برای توافق و همکاری معرفی می کنند مثلا یا جمهوری یا هیچ. آخر اینم شد حرف حساب!؟ یا ایرانخواهی!؟ بقدری در نوشتار آقای داورپناه مغلطه هست که فرصت پرداختن به یکایک آنها نیست. اصل مطلب برای او و همفکرانش بنظر من اصلا پویایی و پالایش افکار از سره و ناسره یا مربوط و نامربوط نیست بلکه حفظ ؛خودی؛ هاست که در پهلوی ستیزی و جلوگیری از ایجاد یک زبان مشترک در میان اپوزیسیون و در نتیجه تعویق نجات ایران از شر کلیت جمهوری اسلامی و ادامه جشن ؛انقلاب شکوهمند؛ شان که همه و همه با موقعیت امروزیشان گره خورده است با سرنوشت شان خلاصه می شود. کابوس شان تازه با رفتن جمهوری اسلامی آغاز می شود چون دیگر مثل ۳۴ سال گذشته نخواهند توانست از پاسخگویی و مسئولیت پذیری بگریزند و همچنان به جعل و تحریف تاریخ حتی تاریخ جنبش سبز ملت ایران و حتی رویدادهای روز ادامه دهند و نان به نرخ روز و بقیمت جان دهها میلیون ستار بهشتی و ندا آغا سلطان بخورند و شاه را مسئول اعمال خود، خمینی، خامنه ای و دارو دسته هایشان جلوه دهند. این چه جمهوریخواهی ای است که در هر نوشتار و هر نظری باید ابتدا چند فحش و دروغ نثار دودمان پهلوی کرد تا وفاداری خود را به جمهوریخواهی ثابت کرد و بنمایش گذاشت آخر!؟ این چه فرقی با الله اکبر و اشهد ان لا اله الله دارد که هر مسلمانی باید در سر آغاز هر نماز و دعایی بزبان آورد و هر چه بلندتر، وفادارتر و مومن تر و راسخ تر نسبت به دین و ایمانش!؟ مگر مبحثی سیاسی و سکولار مثل جمهوری باید همان رفتاری نسبت به آن شود که از یک مومن به اسلام انتظار می رود!؟ انگار بدون فحاشی و دروغ به پهلوی و جعل و تحریف تاریخ، و با پاسخگو و مسئولیت پذیر بودن نمی توان جمهوریخواه بود!؟ نه، در کلوب اینها نمی شود که نمی شود! ارادتمندتان حق
January 11, 2013 10:01:59 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر حق گرامی،
برای من مایه افتخار است که یک جمهوریخواه مانند شما را مشروطهخواه خطاب میکنند.
شما یک مشروطهخواه هستید!
اندیشه مشروطهخواهی ما سومین اصل خود را به پادشاهی «رضا شاه دوم ایران» اختصاص داده.
دو اصل اول منشور:
۱ ـ استقلال و تماميت ارضی و يگانگی ملی ايران برای ما از همه بالاتر است و به هر قيمت و در هر وضعی از آن دفاع میکنيم.
۲ ـ حاکميت مردم و حکومت قانون پايه نظام سياسی ايران است. رای آزادانه مردم بايد سرنوشت کشور و نوع حکومت و سياستهای آن را تعيين کند.
ما در کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران اشتراکات فراوانی داریم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 11, 2013 08:34:20 PM
---------------------------
حق
بخش 2. جمهوری اسلامی کهریزکی بسیج شد و امنیت و دمکراسی و آزادی و حقوق بشر را آنطور که در جهان لیبرال دمکرات غرب هست را در ایران برقرار کرد. مهم نیست این نیروها جمهوریخواه یا پادشاهی خواه "دوست" یا "دشمن" کنفدراسیون شما باشند. ایران و ایرانخواهی بالاتر از همه اینهاست، نه!؟
نکته پایانی، خواهشمندم "می نویسند" را به "حق می نویسد" در بخش زیر نوشتارتان تصحیح بفرمایید وگرنه تا ناعادلانه و غیرمنصفانه حزب مشروطه و مدیر آن، آقای بهمن زاهدی را مورد بی مهری! خود قرار نداده باشید.
"می نویسند:
"این یک خودکشی ملی بود که کنفدراسیون و اعضائش در ایجاد زمینه این خودکشی ملی سهم بسزایی داشتند و باید بابت آن شرمنده باشند و نه اینکه شادباش بهم گویند و جشن بگیرند که کشور و ملتی را با عملکردهایشان امروز به ورطه نابودی کشاندهاند!"
با تشکر
پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
January 11, 2013 07:29:11 PM
---------------------------
حق
بخش ۱. آقای داورپناه محترم با درود، اولا من نویسنده نوشتار «پایکوبی و دست افشانی و باده نوشی کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها بر روی گور ایران و ملت ایران!» هستم که آنرا برای انتشار به دو سایت فرستادم، سایت پارس دیلی نیوز و سایت حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات). هر دو هم آنرا منتشر کردند و در بالاترین و خبرنت و آزادگی به اشتراک گذاشتند. من از مدیران هر دو سایت سپاسگزارم که اجازه دادند صدای من بگوش هموطنانم برسد. من می دانستم نه اخبارروز و نه عصرنو علاقه ای به انتشار نوشتارم ندارند که برایشان بفرستم. این من بودم که نوشتم و درخواست کردم که نوشتارم منتشر شود و شد و نه چیز دیگری. من از حق آزادی بیان خود استفاده کردم و آن دو سایت به این حق من احترام گذاشتند. بنابراین، مسئول نوشتارم خودم هستم و نه سایت حزب مشروطه که برخلاف دیگر سایتهایی که می شناسم، صفحه نخست خود را به "از دیگران" اختصاص داده و در پایان هر نوشتاری در این بخش توضیح می دهد که این بخش لزوما دیدگاه این حزب نیست. در آن بخش هم نوشتار من و هم نوشتار شما منتشر شده اند ولی آیا در اخبارروز اینطور بوده!؟
شما در این نوشتارتان که "نقد" ای است از نوشتار من، از ذکر نام منهم خودداری کرده اید! این نکته را نظردهنده تیزبینی بنام جمشاد در ستون نظرات سامانه حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) متذکر شد. شما حتی در نوشتارتان متذکر نشده اید که من یک جمهوریخواهم که سخت به کنفدراسیون انتقاد دارم. عنوان نوشتار شما شما مرا و هر منتقدی را دشمن قلمداد کرده و هر تایید کننده ای را دوست! عجبا که فقط یا سیاه است یا سفید و هیچ مابین ایندو در ذهن شما نقش نبسته! آیا معتقدید همه جمهوریخواهان دوستان کنفدراسیون هستند!؟ ثابت کنید که اینطورست!؟ من یک جمهوریخواه هستم و همه جمهوریخواهان هم قرار نیست مثل شما باشند دوست کنفدراسیون و پهلوی ستیز. می توان جمهوریخواه بود و پهلوی ستیز نبود. می توان در کنار همه نیروهایی که به اصول 4 گانه که در نظر پیشینم در همین ستون متذکر شدم بر علیه کلیت جمهوری... ادامه در بخش ۲
January 11, 2013 07:25:50 PM
---------------------------
ط-ش
آقای داورپناه
من بیوگرافی مخالفان پهلوی ها را میخوانم اکثر انها شازده قاجار(مصدق-سلیمان میرزا-ایرج اسکندر و صود کامبخش) یا خانزاده (مانند بختیار-سنجابی-حسن ماسالی-ادیب برومند-بیات زاده) و بقیه آخوند زاده مانند کیانوری-حاج سید جوادی ها-سرهنگ بزرگمهر وغیره.آیا میدانید که این عقده های شما ناشی از چیست؟لطفا به عقده گشائی رنگ ولعاب سیاسی نزنید و زمان به نفع شما نبوده و نخواهد بود.زیرا تضعیف قاجار ها-ملاکین و آخوند زاده ها ضرورت تحول تاریخی انزمان ایران بود.
January 11, 2013 07:20:26 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** پایانی ناتمام - با دروغ آمدند و با دروغ حکومت کردند *****
و چون این بحث طولانی است، مطلب را کوتاه کرده و اشاره کوتاهی به این یک موضوع هم بکنیم. شما و امثال شما، سی و سه سال است که از "استبداد شاه" سخنها میگوئید...
معلوم نشد این چه استبدادی بود که هر میگوید "ما را در زمان شاه میکشتند و سر کوب میکردند" زنده مانده که در مورد استبداد شاه بگوید و بنویسد... اما هر که آوازه میهنپرستی داشت در زیر خاک دفن شده است و نیست که از خودش دفاع کند؟
جداً چگونه است که این استبداد (بقول شما) "دربار پهلوی" بود، اما شماها هنوز هستید که جشن مبارزه بر ضد آن استبداد بگیرید؟ اما عاملی تهرانیها و دکتر منوچهر سلیمیها و شهریار شفیقها و رحیمیها و دکتر ضیا مدرسها و ناجی ها و فرخرو پارساها و هزاران هزار از بهترین فرزندان این آب و خاک در یک چشم به هم زدن نیست شدند و خاک؟
اگر آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی شما این است که خوبان نباشند و استبداد شاه این بود که خمینیها و خامنهایها و خلخالیها و کیانوریها و هاج سید جوادیهای زمانه همه و و و بمانند و باشند...
یا ما معنی استبداد را نفهمیدهایم یا شماها مستبد هستید و آن شاه بسیار هم دمکرات بود که شماها بودید و هستید و میگوئید و مینویسید بر سر قبر این ملت و میهن جشن میگیرید...
میگویند "استبداااااااد شاااااااااه" - آهااااای، تفو بر تو ای چرخ گردان تفو...
کاش صدام حسین شاه شماها بود، آنوقت بهتان میگفتیم استبداد یعنی چه... یک استبدادی نشانتان می داد که نه از خودتان آثاری میماند و نه از این نوشتهها و گفتارهای ناجوانمردانه و بدور از حقیقت که سی و سه سال تحویل این ملت دادید...
فقط همین یک قلم... دست کم از زن سربلند ایرانی که به این روز سیاه انداختید شرمنده باشید، نه؟ از آن مادران داغدار شرمنده باشید.
در یک جمع بندی، کارنامه کلّ پنجاه و هفتیها را میشود اینطور بیان کرد - یک مشت "هیچ" که برای آوردن "هیچ" همواره کج رفتاری کردند. نه کمتر نه بیشتر.
January 11, 2013 04:22:50 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - با دروغ آمدند و با دروغ حکومت کردند *****
و اما از مبارزات ملت ایران سخن گفتید... کدام مبارزات ملت؟ در زمان شاه اکثریت این ملت داشت با سربلندی زندگانی میکرد. دنبال کار بود، دنبال جنب و جوش برای یک فردای بهتر و بهتر بود و همان دربار شاه (به قول شما) امکاناتی را در ایران بوجود آورده بود که برای یک شهروند ایرانی جنب و جوش و تلاش برای امکانات بهتر (مانند امروز، فقط در حد یک آرزو و رویای امکان ناپذیر) نبود، در زمان شاه اگر فردی تلاش خود را میکرد، میدانست که زندگی او روزانه بهتر و بهتر و خودش و خانواده از رفاه بیشتری بهرهمند خواهد شد.
"مبارزات ملت ایرااااااان"، چه ادعاهای قلمبه سلمبه و دهان پر کنی. از پنجاه و هفت به این طرف، کدام "ملت ایران" را سراغ دارید که جشن "مبارزاتی بر ضد رژیم گذشته" گرفته باشد؟ آهان، همین دوستان گرامی خودتان آخوندها و وابستگان ایشان به سازمانهای اطلاعاتی جهانی... همین یک مشتی که لقب برازنده پنجاه و هفتی گرفتهاند را میفرمایید که بیش از سی و سه سال خون یلک ملت را در شیشه کردهاند؟
چنان میگوئید: ...مبارزه برای استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی... یکی نداند فکر میکند آخر این راه رفتید زیر چتر یک گاندی، یا مادر ترسا ( Mother Teresa )، یا یک جفرسون، یا یک کورش بزرگ زمانه یا یک ستار خان و از این قبیل... برای استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی بود که رفتید زیر چتر خمینی؟ یک چیزی بگویید که دست کم حتی یک کودک دبستانی به شماها و این منطق و این ادعاهای دهان پر کن شما نخندد...
شماها در شاه از استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی چیزی نیافتید اما در خمینی آن را یافتید؟ یا ما دیوانه هستیم، یا شما ها... یا ما مستبد هستیم یا شما ها، یا ما از استقلال چیزی نمیدانیم یا شما ها، یا ما از عدالت اجتماعی بی خبریم و بهرهای نبردهایم یا شما ها...
January 11, 2013 04:20:44 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - با دروغ آمدند و با دروغ حکومت کردند *****
جناب دکتر پرویز داورپناه،
مقاله ضد ملی خود را اینگونه آغاز کردید: "بقایای رژیم استبدادی پیشین فراموش کردهاند که این دربار پهلوی بود که در مقابل رشد مبارزات ملت ایران مقاومت میکرد و از هیچ دسیسهای علیه منافع ملت ایران خودداری نمینمود، در رویارویی با این دسیسهها بود که مبارزه دانشجویان ایران برای استقلال، آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی در کشور اوج گرفت ... کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) که از آن بعنوان (کنفدراسیون جهانی) نام خواهد رفت، ..."
پاسخ: همین چند خط را که خواندیم که در آن... از مبارزات ملت ایران و منافع ملت ایران میگوئید.. یاد همین جمهوری اسلامی که شماها برای آن دست میزنید افتادیم که هر گاه میخواهد دروغهای بزرگ بگوید پای ملت ایران و منافع ملت ایران را به میان میآورد و زمانی که کارش با ملت تمام شد، میرود پای تابلوی خلیج عربی مینشیند و ملت را در کهریزکها سر به نیست میکند.
چه آسان به خود لقب (اتحادیه ملی) هم میدهید. شماها همیشه یک (اتحادیه ضد ملی) بودید و هستید، که نام دانشجو را هم خراب کردید. شما همان (کنفدراسیون جهانی) هستید زیرا یک جهان دسیسه پشت سر شماها بود و شما را تشویق و هدایت میکرد که همینطور چوب لای چرغ پیشرفت ملت ایران بگذارید. مگر نبود که پس از این انقلاب شکوهمندتان مشخص شد اکثر شماها از سازمانهای اطلاعاتی کشورهای بیگانه بر ضد شاه و ملت ایران تغذیه و هدایت میشدید و به آنها وابسته بودید؟ از قطبزاده ها بگیرید تا یزدیها و همین خاتمیها و رفسنجانیها و کیانوریها و خمینیها و خامنهایها و و و یکی به روس ها، یکی به انگلیس، آن یکی به آمریکا و و و... آری جهانی جهانی بودید؛ پس از سی و سه سال در این یکی شکی نیست...
January 11, 2013 04:18:39 PM
---------------------------
ط_ش
امید جان
با نظر شما کاملا موافق هستم. این آقایان از خود راضی فکر میکنند که از تکنوکراتهای زمان پهلوی ها بیشتر میدانند.آنها افرادی مانند خداداد فرمانفرمائیان-دکتر نهاوندی-دکتر عالیخانی و هویدا و غیره را کمتر از خود محسوب میکنند.آنها(مخالفین پهلوی ها) وقتی به سیاستمدار فیلسوف مانند دکتر محمد علی فروغی میرسند سکوت میکنند .مثالی از سایر کشور ها بیاورند که یک فیلسوف مانند فروغی نخست وزیر حتی در کشور فرانسه شده باشد.ضمنا اقایان فدراسیونی ها باید توضیح دهند که هزینه های انها قبل از انقلاب از کجا تامین میشد؟
January 10, 2013 06:38:38 PM
---------------------------
بابك
درود.
خيلي جالبه. اين آقايون شورشي سال 57 كه همه جا دم از آزادي بيان و دموكراسي ميزنن و تمام وبسايت هاي خودشون رو با شعار آزادي، عدالت و دموكراسي تزيين كردن، به مخالفين خود حق صحبت و اظهارنظر نميدن و جلوي نمايش كامنت هاي مخالف در سايت خودشون ميگيرن. اين يعني چه؟؟ آيا غير از اين است كه شورشيان 57 تنها آزادي را شعاري كرده بودند براي نابودي كشور و سپردن ايران به دست قبله خود يعني شوروي؟
January 10, 2013 06:22:34 PM
---------------------------
اميد
با درود,طبيعتا هر انسان عاقل و با شعور پيش از هر اقدامي به پيامدهاي ان نيز ميانديشد,اما! حالا بياييد نگاهي به عاقبت به اصطلاح اين روشنفكران تحصيلكرده بيندازيم , بله تقريبا تمامي انها يا بدست همون حكومت محصول خودشان قلع قمع شدند يا خيلي شانس اورده و از موطن خود رانده شدند,راستي در اخر ميخواستم مطلبي درباره اين كلمه انحصاري تحصيلكرده كه گويا فقط مختص به اين اقايان است بگويم , چرا كه اينها به گونه اي از اين نام براي خويش بهره ميبرند كه گويا باورمندان نظام پيشين از اين امتياز بي بهره بوده اند,در حاليكه تعداد اكادميكهاي باورمند به پادشاهي چند برابر اين به اصطلاح روشنفكران تحصيلكرده است,اما تفاوت فاحش ايشان با هم اين است كه اين اقايون و خانمهاي از خود ممنون هميشه در روياي ايدئولوژيك خويش زيست كرده اند در واقع ايدئولوژيزيستند و از اكسيژن واقعي جامعه خويش بهره اي نبرده اند,اما مشروطه به جامعه خويش وابسته و نبض انرا حس ميكنند.
January 10, 2013 01:16:05 AM
---------------------------
ط-ش
سردبیر محترم
آزادگی شما را تحسین میکنم چون سایت های "اخبار روز"و "عصرنو" کامنت های ما را منعکس نمکنند.ضمنا بعرض آقای داورپناه برسانم که دکتر مصدق حق داشت از کنفدراسیون تشکر نمایند چون ایشان(مصدق) از اطرافیان خود خیری ندیدند و در 28 مرداد اولین کسی که از منزل ایشان فرار کرد دکتر فاطمی بودند.مهنس معظمی در شمیران و نصرالله امینی هم در فشم و میگون قائم شده بودند. بهتر است خاطرات دکتر صدیقی از روز 28و29 مرداد سال 32 در سایت منعکس شود.با تشکر از ایرانی-حق -زاهدی و دیگران.
January 09, 2013 07:40:56 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
... اگر نمی خواهید، پس بهتر همان که خود را از صحنه کنار بکشید و مبارزات علیه سفاکان و ضحاکان وقت را به دیگران یا همان "بقایای رژیم استبداد پیشین" واگذار کنید. اگر می خواهید و نمی توانید، پس از راه و روش مبارزات دیگران بیهوده انتقاد نکنید بلکه از اقدامات راهبردی و راهکارهای آنها بیاموزید یا لااقل به آنها بپیوندید که درهرحال به صلاح تان است.
شما، نگارنده این نوشتار، مطالب هموطنمان آقای حق را در لفافه بدون ذکر نام ایشان مورد انتقاد شدید قرار داده و ایشان و سایر دوستان (و احتمالا مرا) بقایای رژیم استبدادی پیشین نامیده اید. در حالی که اگر کمی تامل و تعمق ذهنی بخرج می دادید، متوجه می شدید که جناب حق در تمام موارد نوشته شان مو به مو و کاملا درست واقعیت ها را بیان کرده اند که در اصالت و درستی مطالب ایشان ذره ای تردید نمی توان داشت. به باور من اعضای کنفدراسیونی که قادر به تشخیص واقعیت ها و آنچه در حال حاضر بر ایران و ایرانیان می گذرد نیستند و یک دیکتاتور مستبد به تمام معنا را "امام" یعنی یک پیشوا و رهبرمذهبی مورد دلخواه و ایده ال می نامند، و یک مرد و پادشاه وطندوست و میهن پرست را که رفتار خشن و مستبدانه در قبال دشمنان ضد ایران و ایرانی پیش گرفته بود تا این خاک و بوم را به روز سیاه نشانند که بدبختانه نشاندند، یک فرد مغرور و مستبد می دانستند، افراد به خواب غفلت رفته می دانم و همانا بهتر که با برگزرای جشن های سالگردی، حسرت روزها و رویاهای طلایی به حقیقت نپیوسته دوران جوانی را خورده و افتخار و مباهات به چیزی که حاصل نشده ننمایند.
January 09, 2013 06:38:19 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
شماها کنفدراسیونی ها هم گویا فراموش کرده اید که جزو همان بقایای رژیم استبدادی پیشین هستید که در آنزمان با وجود "مبارزات" علیه رژیم استبدادی محمد رضا شاه، از خیر سر و امکانات رفاهی همان رژیم در تسهیل و تحصیل دوره های دانشگاهی برای دانشجویان ایرانی استفاده شایان کرده و بسیاری هم از میان تان به دریافت درجات مختلف فوق لیسانس و دکترا نائل شدید.
در زمان "رژیم استبدادی" شاه سازمانهای دانشجویی تحت عنوان "سرپرستی امور دانشجویان خارج از کشور" وجود داشتند که به مسائل و مشکلات دانشجویان در هر مقطع و موردی رسیدگی می کردند.
شماها وقتی با مشکلاتی از قبیل درخواست پذیرش تحصیلی، امور اقامت، مشکلات مالی و یا هرنوع مشکلات دیگری مواجه می شدید، به این سازمان یا سفارت خانه های رژیم مراجعه کرده و کمک های لازم را دریافت می کردید. اما وقتی شکم هایتان سیر و همه چیز بر وفق مراد بود، تفننی برای وقت گذرانی و شیطنت بازی ها در جلسات به اصطلاح کنفدراسیون دانشجویی دورهم جمع شده و علیه همان دولتی که امکانات اقامت و تحصیل را برایتان فراهم کرده و از همه مهمتر با باری از از آبرو و حیثیت شایسته ایرانی روانه خارج از کشور کرده بود، بد و بیراه گفته و اعتراضات گروهی و تظاهرات مسخره به راه می انداختید که ما خواهان آزادی و دمکراسی و برقراری عدالت و ضد رژیم استبدادی شاهی هستیم !؟ خب، بلاخره چه شد؟ یک رژیم قرون وسطایی مخوف، ددمنش، دیکتاتوری صد برابر بدتر و مستبدتر از رژیم پیشین را جایگزین آن کردید. چرا حالا بجای برگزاری جشن پنجاهمین سالگرد تشکیل "کنفدراسیون جهانی" تان، به همان مبارزات علیه استبداد و دیکتاتوری کنونی که از بسیاری جهت حقیقتا روی رژیم پیشین را سفید کرده، ادامه نمی دهید و خواهان برقراری آزادی و دمکراسی و غیره در کشور نیستید؟ یا نمی خواهید یا نمی توانید! ادامه ....
January 09, 2013 06:37:03 PM
---------------------------
الیاس
بد نیست آنهایی که نمیتوانند و یا نمیخواهند دست از انتقامگیری بردارند بدانند که راه حل طبیعی مسیر خودش را بیوقفه طی میکند. اعمال، نوشتهجات و یا گفتارهای باقی گذاشته از افراد و سازمانها، با وجود وسایل پیشرفته روز و چشمهای جستجوگر مخفی نخواهد ماند و واقعیتها بیرحمانه به تفسیر و نقد کشیده خواهند شد.
دکتر نادر زاهدی در نگاهی انتقادی به انتقامجویی از دیدگاه حقوق بشر
http://www.irancpi.net/sokhanrooz/matn_237_0.html
عجبا که این دانشجویان سابق هنوز در دوران عشق و حال خودشان با بورسیه دولتی و آزادی های جنسی انزمان اروپا؛ هنوز متوجه نشدند که دست یکایک آنها رو خواهد شد. چه پسر و دخترهایی؛ پدر و مادر دروغگو خودشان را خواهند شناخت.
با احترام
الیاس. میلان
January 09, 2013 03:14:44 PM
---------------------------
حق
درود خدمت ایران خواهان، چه جمهوریخواه و چه پادشاه خواه، که به اصول زیر پایبندند و این ۴ اصل را حداقل اصولی می دانند که ایرانیان باید برای نجات ایران و حفظ منافع ملی ایران در همه دورانها بزیر یک پرچم بیاورد:- حفظ تمامیت ارضی ایران بگونه ای که در سال ۵۷ بود؛ ایران یک کشور با یک ملت و یک ملیت؛ سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی و جایگزینش با یک نظام دمکراتیک پارلمانی؛ تدوین یک قانون اساسی نوین لازم الاجرا مبتنی بر ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر. ایرانیانی که به این اصول باورمند و به آن پایبندند هرگز این اصول را بنام جمهوریخواهی، پادشاهی خواهی، تفکرات دینی و ایدئولوژی حراج نمی کنند چون برایشان موجودیت ایران در وهله اول، و نجات ایران از شر کلیت جمهوری اسلامی کهریزکی و جایگزینش با نظامی نوین بر اصول ۴ گانه بالا در وهله دوم از همه چیز بالاترست و برایش تا پای جان مبارزه می کنند. این اصول با خود امنیت خارجی و داخلی، ثبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، امنیت فردی و جمعی، استقلال کشور و ملت ایران در چارچوب مرزهایش یعنی در تمامیت ارضیش، و آزادی و و دمکراسی ای که در منشور جهانی آمده است را برای ایران و ایرانی خواهد آورد، و ضمانت خواهد کرد. با ایجاد چنین ایرانی، ملت ایران بهمان امنیت و دمکراسی و آزادی و حقوق بشری خواهند رسید که جهان غرب به آن رسیده ولی منافعش ایجاب می کند که کشورهایی مثل ایران هرگز به آن نرسند. کنفدراسیونی ها نه در زمان شاه به این اصول باور داشتند و نه حالا که ۳۴ سالست از عمر ننگین جمهوری ای که اسلام زینت بخش آنست را بر سر ما خراب کرده اند. اینها خود به همان کشورهایی پناه برده اند و از موهباتش حداکثر استفاده را کرده اند که امپریالیست می نامند. این چه معنایی می تواند داشته باشد بجز اینکه نشانگر دو رویی، بد طینتی و ایران ستیزی آنها باشد!؟ دکتر داورپناه و همفکرانشان پاسخ دهند که اگر امپریالیست بدست، شماها در آن چه می کنید؛ چرا به چین، کوبا، کره شمالی تشریف نبردید!؟ اگر شجاعتش را دارید، مواضعتان در مورد اصول ۴ گانه بالا را اعلام کنید!
January 09, 2013 02:06:14 PM
---------------------------
بابك
بايد به نويسنده اين مطلب گفت كه: اگر ديد خودتون رو بازتر ميكرديد و با فضاي دروني جامعه ايران آشنا بوديد، قطعا ميدونستيد كه نسل جوان كشور كه در دوران شورش 57 حضور نداشتند، به هويت و ايرانيت خويش بازگشته اند. هويت قبل از ورود اسلام. اين طيف وسيع جامعه كه هم مشروطه خواه دارد و هم جمهوري خواه در يك چيز باهم اشتراك نظر دارند. آن تمايل به هويت ملي و ناسيوناليسم ايراني ميباشد. حالا شما بگوييد كه چطور ميتونيد با اين روحيه ضد ملي و ضد ايراني كه داشتيد و هنوز هم داريد، ميخواهيد با ما صحبت كنيد؟ خليج فارس رو رد ميكنيد. هويت ايراني رو رد ميكنيد و سر در آخور كمونيست داشته و داريد. آيا با اين افكار كهنه و پوسيده و ضدملي ميخواهيد با ما صحبت كنيد؟ شما توي اين مطلب داريد به مشروطه خواهان يادآوري ميكنيد كه در گذشته چه كرده اند. پس چرا اين سوال رو از خودتون نميكنيد كه چه كرده ايد در گذشته؟ روحيه ضد هويت ملي كه داشتيد و داريد را چگونه توجيه ميكنيد؟ خليج فارس رو چرا خليج عربي معرفي كرديد؟
هنوز در دنياي همان انقلابيون و شورشيان 57 به سر ميبريد و به سمت بيگانگان نماز ميخوانيد. هنوز ياد نگرفته ايد كه به جاي خودتان صحبت كنيد و سخنگوي نسل جوان و ملت ايران نباشيد.
چرا من هيچگاه در نوشته ها و سخنراني ها شماها نمي بينم كه از تماميت ارضي و يكپارچگي كشور دفاع كرده باشيد؟ چرا يكبار نديدم كه از تجزيه طلبان دوري كرده باشيد؟
از يك هفته قبل از شانزده آذر تا يك هفته بعد از اين روز، به سخنراني در مورد روز دانشجو ميپردازيد تا بتوانيد يك روز بزرگ براي ايرانيان يعني روز نجات آذربايجان(21 آذر) را كم اهميت جلوه بديد. دليلش هم اينه كه شاه ايران نقش اول داشته در نجات كشور از تجزيه.
به راستي چگونه ميتونيد اين روحيه ضدملي و ضد ايراني خودتون رو توجيه كنيد؟
January 09, 2013 01:39:41 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
ابتدا باید به حق عزیز بابت نوشته ارزشمندش که آب به لانه مورچگان ریخت تبریک گفت. سپس زحمات آقای بهمن زاهدی را سپاس داشت که سامانه حزب را به شکلی اداره می کند که در داخل و خارج ایران تأثیر گذار شده است، همین که در روزنامه ها و تلویزیون داخل ایران به فاصله یک روز به مطالب آن پاسخ داده می شود و اینچنین متحدین ۵۷ آنها را نیز خارج به تکاپو می اندازد. جای بسی تبریک است، ابتدا به مدیریت سایت و سپس همه دوستانی که در این سامانه فعال هستند. پس از بحثی که درباره سریال کلاه پهلوی در این سامانه مطرح شد، به فاصله کوتاهی دوربین های رسانه میلی به خیابان رفت و افرادی مشخص را مورد مصاحبه قرار داد تا بگویند این سریال بسیار عالی است!، این قدرت سامانه، مدیریت آن و فعالین آن را نشان می دهد. دوستان و سروران گرام، راه درستی در پیش گرفته ایم که باید با قدرت و تا انتها ادامه دهیم. در ارتباط با محتویات جوابیه، هیچ مطلب تازه ای در آن نیست و همان انگ ها و صحبت های چند ده ساله بی اساس را تکرار کرده است. آقایان فراموش کرده اند هنوز کسانی که ۱۶ آذر را به یاد دارند، چپ را به یاد دارند، کنفدراسیون را به یاد دارند، محمدرضاشاه جاوید و دوران او را به یا دارند، نمرده اند و می توانند برای جوانان امروز بگویند شما چه کسانی هستید. با تمام خطرات آن، در این سی و چند ساله، لحظه ای از معرفی چهره واقعی شما به جوانان این مملکت دست نکشیده ام و نخواهم کشید. بخواهید و نخواهید در آنچه بر سر ایران و ایرانی آمده است، شما مقصرید. حال در جهان امپریالیستی، درینکی بزنید و باقی ایام عمر را در خیالات سپری نمایید. آقایان یادشان رفته است خیانت هایشان را، اما ما از یاد نمی بریم و آن را به جوانان نیز منتقل می کنیم. محتوای نوشته نیز آنچنان بی مقدار است و ادعاهای چند ده ساله بارها پاسخ داده شده، که نیازی به پاسخ دادن به آن نمی بینم.
پاینده ایران
January 09, 2013 12:17:54 PM
---------------------------
وجدانی
آیا نباید این ترقی و ارتقاء درجۀ پیشرفت را به کنفدراسیون و کنفدراسیونیها تبریک گفت؟! به مندرجاتِ ارگان رسمی این تشکیلات توجه کنید و خودتان میزان ترقیات را دریابید:
نشریۀ پیام دانشجو در قبل از سالِ ۱۳۵۷ : حملۀ رژیمِ شاه به کنفدراسیون، کوششی در راه سرپوشیِ تجاوزِ نظامی ایران به ظُفار و خلیج ع.ر.ب.ی. (منظور کدامین خلیج است؟)
نشریۀ پیام دانشجو در بعد از سالِ ۱۳۵۷: خامنه ای امام است، مرجع شیعیان است! (منظور کدامین خامنه ای است؟)
آری! از دید اینها خامنه ای امام است ولی شاهِ فقید محمد رضا شاه پهلوی "دیکتاتورِ مغرور". حال چرا نباید این ترقی، پیشرفت و پیروزی را جشن گرفته دست افشانی و پایکوبی نمایند؟
January 09, 2013 11:09:55 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود خدمت آقای دکتر پرویز داورپناه،
تنها دو سوال دارم؟ آیا مخارج جشن شما را همان کشورهایی که نام خلیخ فارس را میخواهند تغییر بدهند پرداخت کردهاند و یا براداران سوسیالیست شما؟
اهداف شما در آن زمان چه بود؟ برقراری جمهوری مانند سوریه و کوبا یا جمهوری از نوع آلمان یا فرانسه؟
لصفا به نسل جوان ایران آگاهیها لازم را بدهید.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 09, 2013 09:05:03 AM
---------------------------
|